
بررسي رابطه استاد و شاگرد و وظايف الهي آن دو از خطيرترين مواردي است که در مسير تربيت لازم است به آن پرداخته شود. شهيد ثاني «ره» با نگاه نافذ و احاطه علمي خود به کتاب و سنّت توانسته است کتابي گرانسنگ در اين رابطه تأليف کند. کتاب منيه المريد في آداب المفيد و المستفيد در بردارنده بهترين نکات در رابطه با استاد و شاگرد ميباشد که به طلاب و اساتيد توصيه ميشود حتماً از اين کتاب غفلت نورزند و چه نيکو است که جزو کتابهاي درسي حوزه قرار گيرد. در اين مقاله قسمتهايي از کتاب که مربوط به وظايف استاد در رابطه با خودش و شاگردان است به صورت اشاره آورده ميشود و پيشنهاد ميدهيم با مراجعه به کتاب بهرهاي تام داشته باشيد.
علم کمال انساني است لکن نه هر علمي و نه هر تحصيلي موجب رضاي خداست بلکه براي تحصيل شرايطي است و براي عالم وظايفي و براي طالب اوضاعي که براي آنکه تلاش به نتيجه برسد چارهاي جز وقوف و آگاهي به آنها نيست و چه بسيار طالبان علمي که تلاش فراوان نمودند ولي ثمرهاي نيافتند يا در مدت طولاني چيزي حاصل کردند که در مدت کوتاه بيش از آن تحصيل ميشد و براي بعضي جز دوري از خدا و قساوت قلب تاريک پيدا نشد و اين اختلال حاصل نميشود جز به سبب عدم مراعات آداب و شرايط و احوال.
کتاب بر مقدمه و ابواب و خاتمه تنظيم شده است.
مقدمه اختصاص دارد به شواهد عقلي و نقلي بر فضل علم و حاملين و متعلمين آنها و اهتمام خداوند به شؤون آنها و جدا کردن آنها از غيرشان. باب اول در آداب معلّم و متعلّم است که در سه بخش آداب مشترک آنها، آداب مختص به معلم و آداب مختص به متعلم ميپردازد. اين باب مقصود نظر ماست و به آن ميپردازيم.
نوع اول آداب اشتراکي معلّم و متعلّم که دو قسم است آداب آنها في حدّ نفسه و آداب آن دو در مجلس درس.
الف ـ آداب معلّم و متعلّم در خودشان
اخلاص نيت براي الله تعالي اولين واجب است چرا که مدار اعمال بر نيات است. با عملش وجه الله و امتثال امر خدا و اصلاح نفسش و ارشاد بندگان را قصد کند و غرض دنيايي تحصيل باطل و جاه و شهرت و فخر و رفعت بر ديگران را قصد نکند. نيت بسيار مخفي است و بسياري از علما به خاطر حبّ مال و جاه و تعظيم مردم سراغ علم ميروند. همچنين علم بايد براي عمل باشد. عالم بايد علاوه بر بکار بستن آنچه در ابواب فقهي آمده است به مسائل اوجبي از جمله تطهير نفس از رذائل خلقيه و حراست زبان از غيبت و نميمه و … بپردازد. حبّ مال و جاه نداشته باشد. اشتغال به علم نحو و منطق و بعضي از ابواب فقه که به آنها در مدت کوتاهي از عمر احتياج است باعث غفلت از علومي که واجب عيني است نشود.
چقدر بزرگ است غرور عالم در راضي شدنش به علوم رسمي و غافل شدن از اصلاح نفس و راضي کردن پروردگار.
بعد از برطرف کردن تمام رذائل، اعتماد و توکل بر خدا کند که علم به کثرت تعليم و تعلّم نيست که نوري است که خداوند در قلب کسي که اراده کند او را هدايت کند قرار ميدهد و به خلق خدا و اسباب تکيه نکند و بداند که روزيش تضمين شده است که در روايت است «ان الله تعالي قد تکفّل لطالب العلم برزقه خاصّة عمّا ضمنه لغيره». حسن خلق، تواضع با مردم، عفّت نفس داشته باشد. براي صيانت علم بر اهل ملوک و اهل دنيا وارد نشود. آنکه اين راه را نرفت به مقصد نرسيد و اگر رسيد حالش حال عفيف نباشد. محافظت کند بر قيام به شعائر اسلام مانند اقامه نماز در مسجد و انشاء سلام و امر به معروف و نهي از منکر و …
به امور جائز اکتفا نکند و احسن امور را انجام دهد. اين اجمالي از وظايف مشترک است و اکثر آنها راجع به استعمال علم است.
ب ـ آداب و وظايف مشترک معلّم و شاگرد در درس و ساير اشتغالات
1ـ مداومت و استمرار بحث و اشتغال علمي
2ـ خودداري از مراء و جدال و ستيزهجويي در بحث، براي خدا ارشاد و سؤال کنند نه براي خودنمايي و نشان دادن غلبه.
3ـ نبايد از يادگيري و تحصيل علم و آگاهي در هيچ شرايطي استنکاف نمود، به علت شرم و حيا از سؤال خودداري نکنند.
4ـ هميشه در برابر حق تسليم و منعطف باشند و در صورت اشتباه رجوع به حق کنند.
5ـ در مورد تدريس و يا سؤالات خود تأمل کنند تا از شتابزدگي و لغزش مصون بمانند و فهم عميق ملکه شود و با آمادگي به سر درس بيايند.
6 ـ ظاهر را بيارايند و نظافت را رعايت کنند.
نوع دوم آداب ويژه معلم در سه بخش آداب و وظايف معلّم نسبت به خود، آداب و وظايف معلم نسبت به شاگردان، آداب و وظايف معلم در امر تدريس و جلسه درس ارائه شده است.
بخش اوّل: آداب معلّم نسبت به خود
1ـ صلاحيت و شايستگي در امر تعليم در تمام مظاهر وجود او از سيما و طرز سخن و رفتارش محرز باشد.
2ـ حفظ حيثيات و شؤون علم به گونهاي که علم را در اختيار افراد نالايق قرار ندهد، معلّم سرخانه نباشد و علم را به جايي که به نام شاگرد است نبرد، علم را وسيله رسيدن خود به عزّت قرار ندهد.
3ـ عمل او گفتار او را تأييد کند و علم را در عمل به کار گيرد.
4ـ حسن خلق و فروتني و مداراي کامل با شاگردان.
5ـ دريغ نورزيدن از تعليم علم: هيچ کس را به خاطر آنکه احيانا واجد نيّت خداپسندانه نيست محروم نکند زيرا تصحيح نيّت براي افراد مبتدي دشوار است و آنان با عوامل تصحيح نيت، انس و آشنايي کمتري دارند و در طي مسير اميد به اصلاح نيت وجود دارد.
6 ـ کوشش در بذل و اعطاء و انفاق علم.
7ـ احتراز از مواضع تهمت و لزوم هماهنگي رفتار و گفتار، در جايي که توصيهاي ميکند ولي به خاطر امور اهم آن را انجام نميدهد عذر خود را به ديگران اعلام کند.
8 ـ شهامت در اظهار حق و جلوگيري از تخلف بدون مجادله و سازشکاري، در بدعتها آگاهي خود را اظهار کند، يکي از مهمترين عوامل شهامت قطع طمع عالم از مردم و اموال آنهاست.
بخش دوّم: آداب ويژه معلم با شاگردان که محور همهي آنها تنظيم صحيح رابطه استاد و شاگرد است
1ـ ايجاد خلوص نيّت در شاگردان، اعلام امکان وصول به مقام والاي علمي در سايه ايمان، به آنها بفهماند که کوششها در جهت قرب الهي باشد و فقط از اين راه ميتوان به تمام معارف و حکمتها دست يافت.
2ـ تشويق و ايجاد دلبستگي به دانش در شاگردان با شمردن ارزش و جايگاه علم و عالم در دين
3ـ لزوم مواسات و دلسوزي معلّم نسبت به شاگردان، هر چه براي خود ميپسندد براي آنان بپسندد و هر چه براي خود شر ميپندارد براي آنان شر بداند
4ـ استفاده از روشهاي مختلف تنبيه براي منع از تخلّف شاگردان، جلوگيري از ارتباط با اشخاص نامناسب، جلوگيري از تخلّف با ايماء و اشاره و کنايه و در نهايت با صراحت مانع شود، رفتار و روابط شاگردان نسبت به هم را زير نظر گرفته و مراقب تمامي روابط آنها باشد
5ـ فروتني و نرمش معلم نسبت به شاگردان و عدم تکبّر نسبت به آنها، با گشادهرويي و شادماني با آنها برخورد کند، شاگردان و بخصوص آنها که فاضلند را با کنيه و نام فاميلي مورد خطاب قرار دهد.
6 ـ تفقّد از احوال شاگردان، در صورت غيبت از احوال آنها پرس و جو کند، اگر اطلاعي حاصل نشد شخصاً به منزل او برود يا کسي را براي اطلاع به خانه او بفرستد، اگر بيمار شده عيادت کند و اگر گرفتار غم و اندوهي است درصدد رفع آن برآيد و اگر به مسافرت رفته از خاندان او تفقّد به عمل آورد.
7ـ از نام و نسب و فاميلي و شهر و مشخصات شاگردان اطلاعات کسب کرده و دربارة آنها در جهت مصالحشان بيش از حدّ معمول دعا کند.
8 ـ به شرط آنکه نسبت به مطالب علمي استعداد و اهليت داشته باشند فراخور استعداد آنها مطالب علمي را القاء کند.
9ـ ترتيب منطقي اشتغالات علمي و ديني را به شاگردان بياموزد. آنها را از پرداختن به علوم ادبي از قبيل صرف و نحو و … قبل از پرداختن به سنّت و معارف ساده ديني منع کند. قبل از امور ضروري آنها را از امور غير ضروري باز دارد.
10ـ مطالبي را که نميفهمند بر ذهن آنها تحميل نکند، نه آنقدر موجز بگويد که درک آن دشوار شود و نه آنقدر مفصّل که حافظه شاگردان تحمل آن را نداشته باشد و براي تقريب مطالب به ذهن شاگردان تمام سعي خود را به کار بندد. ادله موافق و مخالف را بياورد، قول حق را تقويت و بقيه را تضعيف کند، تمام جوانب را بياورد و در پايان جمعبندي کند. به شاگرد بفهماند که هدف او بيان حق است و تضعيف رأي فلان دانشمند به هدف کوباندن او نيست.
11ـ ذکر ضوابط و قواعد کلي علوم ضمن تدريس آنها و يا ذکر قواعدي که استثناءپذير است با ذکر مستثنيات.
12ـ آزمايش هوش و استعداد شاگردان با درخواست اعاده درس از آنها يا ايجاد پرسش و تحريص بر اشتغالات علمي و تکرار دروس.
13ـ طرح مسائل دقيق و پرسش از شاگردان و تشويق پاسخدهندگان، آنها را موظّف به مباحثه و برگزاري کلاسهاي دسته جمعي کند.
14ـ احترام به شخصيت شاگرد و اعتراف به اهميت افکار او.
15ـ رعايت مساوات در التفات به شاگردان در صورتي که از نظر سن و فضيلت و دينداري مثل همند.
16ـ اگر شاگردان زيادي تقاضاي تدريس دارند و حضور همه مقدور نيست شاگرداني که در ابتدا نوبت گرفتند در اولويت باشند.
17ـ منع افراط و تفريط در درس خواندن و در صورت ايجاد دلزدگي او را امر به استراحت کند. در پايان هر درس او را بيازمايد و در صورت احراز شايستگي اجازه شرکت در درس بالاتر بدهد. اگر در فني موفق نيست او را به فن ديگري راهبري کند.
18ـ عدم تقبيح علومي که در آن تخصص ندارد.
19ـ ارشاد شاگردان به معلّمان شايسته.
20ـ اگر شاگردي به کمال نسبي در علم رسيد استاد زمينه تصدي مقام تعليم را براي او هموار نمايد، مردم را به کسب علم از او تشويق نمايد و او را در محافل و مجالس بستايد تا مردم او را بشناسند. شاگردي که ميخواهد تعليم ديگران را بر عهده گيرد بايد از پشتوانه تأييد استادي خوشنام برخوردار باشد. اگر شاگردي بايد مشغول تحصيل باشد و شايستگي تعليم ندارد استاد او را تقبيح کند تا باز مشغول تحصيل شود.
بخش سوّم: آداب و وظايف ويژه معلّم در امر تدريس و جلسه درس
1ـ آراستن و پيراستن ظاهر به منظور تجليل از مقام علم و دانش.
2ـ دعا و حفظ همبستگي معلم با خدا در هنگام خروج از خانه واينکه همواره ياد خدا باشد.
3ـ ادامه و استمرار اين همبستگي با خدا براي توفيق در درس و در هنگام ورود به درس سلام و درود خود را نثار حاضران نمايد.
4ـ بايد با آرامش و وقار و فروتني و نرمي و سر به زير در جلسه درس بنشيند، دو زانو و به همان صورتي که در نماز مستحب است جلوس کند.
5 ـ اگر پشت به قبله جلوس کند محتملاً کار مستحبي انجام داده است زيرا در چنين وضعي شاگردان او رو به قبله خواهند بود.
6 ـ نيّت او بايد عبارت از تعليم و نشر علم و دين و بالا رفتن مراتب علمي خود از طريق تدريس و توجه به خدا باشد.
7ـ رفتار بدني او در درس باوقار باشد و از کثرت مزاح و خنده پرهيز کند.
8 ـ بايد جايي بنشيند که همه شاگردان را ببيند، همه شاگردان او را ببينند، نگاه خود را معطوف به شاگردان کند و نگاه خود را عادلانه بين آنها تقسيم کند.
9ـ شاگرداني که از لحاظ علمي و يا سني برترند تجليل کند و به منظور گراميداشت مقدم آنها از جا برخيزد.
10ـ تلاوت قرآن و خواندن دعا قبل از درس را فراموش نکند.
11ـ از بهترين روش براي تدريس استفاده کند، مسائل زيربنايي را بر مسائل روبنايي مقدم کند و از خوشترين واژهها بهره ببرد، در صورتي که به تکرار نياز است تکرار کند و در پايان، سخن و اشکالات ديگران را بشنود، اگر از عهده پاسخ به شبههاي بر نميآيد آن را در جلسه مطرح نکند.
12ـ اگر با تدريسهاي متعدد روبروست دانشي را که شرافت فزونتري دارد انتخاب کند.
13ـ جلسه درس طولاني و ملالآور و يا کوتاه و مخلّ نشود.
14ـ بايد از عواملي که آرامش مزاجي، رواني و روحي را دچار اضطراب ميکند مصون باشد و در چنان شرايطي تدريس نکند.
15ـ بايد فضاي درس از هر گونه عوامل آزاردهنده يا سرگرمکننده فارغ باشد و در عين وسعت ذهن را متشتّت نکند.
16ـ در تعيين وقت درس، مصالح شاگردان و جمع را لحاظ کند.
17ـ صدا با محيط درس تناسب داشته باشد و نه آهسته و نه بلند سخن بگويد تا مخل به فهم مخاطب نشود و براي حاضران رسا باشد و از جلسه درس صدا بيرون نرود.
18ـ براي حفظ نظم و پاسداري از آرامش و پيشگيري از مراء و جدال در جلسة درس، بايد مانع سوء ادب و سر و صداي بلند و اختلاف جهات بحث شود.
19ـ اگر کسي در جلسه درس ادب و نزاکت را با بقيه شاگردان رعايت نميکند مانع او شود.
20ـ هرگونه سؤالي ولو سخيف باشد با رفق و مدارا پاسخ گويد.
21ـ نسبت به شاگرد تازهوارد محبت و التفات و گشادهرويي داشته باشد.
22ـ همزمان با ورود عالم و دانشمند به جلسه درس براي تجليل از وي از ادامه بحث در آن مسأله خودداري کند.
23ـ اعتراف به عجز و ناتواني در مسائلي که به آنها احاطه ندارد.
24ـ اگر به طور ناگهاني متوجه بيان اشتباه خود شد بايد هرچه زودتر و قبل از اتمام درس به آنان بفهماند که در توضيح و پاسخ مطلب دچار اشتباه گشته است.
25ـ اعلام پايان يافتن درس.
26ـ بايد درسها با نصايح اخلاقي پايان پذيرد تا موجب خضوع و انعطاف شود زيرا بحث صرف و مذاکره خشک علمي نيرويي را در دلها به هم ميرساند که گاهي از قساوت و سختدلي سر بر ميآورد.
27ـ ختم جلسه درس با دعا.
28ـ درنگ نمودن در جلسه درس پس از پايان گرفتن آن تا اگر در ذهن شاگردي پرشي مانده در فرصت کوتاه با استاد در ميان بگذارد و براي خروج شاگردان مزاحمت ايجاد نکند.
29-لازم است فردي هوشمند و زيرک را انتخاب کند تا طرز نشستن و جايگاه مناسب هر کس را ترتيب بدهد و آنها را به شنيدن درس و گوش فرا دادن به آن و تمرکز فکر نسبت به سخنان استاد و سکوت و آرامش وادارد.
بايد يک سرپرست ديگري را نيز براي شاگردان تعيين نمايد تا او مسائل مبهم و پيچيده درس را براي شاگرداني که درس را کامل درک نکردهاند بازگو کند. براي کساني که طالب اعاده درس هستند اعاده نمايد و موجب صرفهجويي و صيانت فرصت گرانبهاي معلم باشد.
30ـ دعا هنگام برخاستن از جلسه درس. دعاي پيامبر «سبحان ربک رب العزه عما يصفون و سلام علي المرسلين والحمدلله رب العالمين»است. که خواندن اين سه آيه در بلند شدن از جلسه علم مستحب موکد است.