شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » ش 5 » استعداد، پشتکار و استاد، عوامل موفقيت يک طلبة نمونه

گفت‌وگوي نشريه رهنامه پژوهش با آقاي مجيد تلخابي، برگزيده جشنواره طلاب جوان ايراني

رهنامه: در ابتدا به زندگي‌نامه‌تان اشاره‌اي داشته باشيد.

استاد: بنده مجيد تلخابي، در سال 1360 خورشيدي، در شهر فراهان استان مرکزي به دنيا آمدم. در سال 1375 وارد حوزة علمية آشتيان و در سال 79، وارد حوزة مقدسة قم شدم. هم اکنون نيز مشغول تحصيل و تدريس در اين حوزه هستم.

رهنامه: شما در زمينة فقه و حقوق فعاليت داشته‌ايد. چه زماني و به چه نحوي، به استعدادتان در مسير طلبگي پي برديد و چگونه به استعداد حقوقي و فقهي خود دست يافتيد؟

استاد: البته بنده مدعي داشتن استعداد برتر نيستم، ولي خداوند متعال نعمت‌هاي فراواني به بنده عنايت کرده است. يکي از نعمت‌ها، والدين بسيار خوبم هستند که هميشه دعاي خير آنان بدرقة راهم است و نعمت ديگر، استاد خوب است که توفيقات آنان، مشوق اين‌جانب و الگوي فعاليت علمي‌ام بوده است. البته بنده از زماني به توفيقات علمي‌ دست يافتم که به تدريس در پايه‌هاي مختلف مشغول شدم.

رهنامه: با توجه به اينکه شما جواني موفق هستيد، عوامل موفقيت خود را در چه چيزهايي مي‌دانيد؟

استاد: استاد خوب يکي از عامل‌هاست. بنده حتي دربارة مسائل کلي زندگي‌ام، از اين بزرگواران مشاوره مي‌گيرم. از اين رو، پس از لطف الهي، مهم‌ترين عامل موفقيتم را استادان نمونه مي‌دانم.

رهنامه: دليل تأکيد شما بر نقش استاد چيست؟

استاد: شرط موفقيت در هر کاري، داشتن الگوي مناسب است. تا الگوي مناسب نداشته باشيد، مسير شما روشن نيست و بالطبع هدف‌ درستي نيز نخواهيد داشت. استادان خوب و ره‌يافته و موفق مي‌توانند بهترين الگو باشند. افراد بسياري در جست‌وجو ي رشد و پيشرفت‌اند، ولي به خاطر اينکه راهنمايي‌ ندارند، از مسير اصلي دور مي‌شوند و گام در راهي ديگر مي‌گذارند. از اين رو، خسته مي‌شوند و از رشد باز مي‌ايستند.

بنده 99 درصد موفقیت خود را مدیون حوزه می دانم و اگر در این محیط نبودم چنین اتفاقی برای من نمی افتاد.

داشتن استادي که راه را بلد باشد و مواظب‌شان باشد، يکي از مواهب خاصه الهي است. بر همين اساس به طلاب عزيز و جوان سفارش مي‌کنم، دنبال استادان خوب باشند و به آنان دل بسپارند.

طي اين مرحله بي‌همرهي خضر مکن

ظلمات است، بترس از خطر گمراهي

رهنامه: چه کساني و به چه ميزان، در موفقيت‌هاي شما نقش داشته‌اند؟ آيا براي حوزه سهمي قائليد يا اينکه مثل عده‌اي بر اين اعتقاديد که اگر حوزه مانع ايجاد نکند، ما خودمان مسير را طي مي‌کنيم؟

استاد: عامل اصلي موفقيت خود را مديون حوزه مي‌دانم. اگر در اين محيط نبودم، فکر مي‌کنم چنين اتفاقي برايم نمي‌افتاد. حوزه محيط مناسبي براي رشد افراد است. البته گاهي اوقات برخي مسائل اداري حوزه، دست و پا گير است، ولي اگر کسي بخواهد، هيچ‌کدام از اين‌ موردها، مانع نيست. البته بنده با دانشگاه، چه براي تحصيل و چه تدريس، ارتباط داشته‌ام، ولي اگر در دانشگاه هم موفقيتي داشته‌ام، آن موفقيت‌ها را مديون حوزه هستم. در همه مراکزي هم که بوده‌ام، گفته‌ام اگر به موفقيتي رسيده‌ام، به خاطر وجود حوزه است.

رهنامه: چه تعريفي از حوزه داريد؟

استاد: حوزه متعلق به امام زمان است. افرادي که در اين حوزه کار مي‌کنند، به خاطر حضرت مي‌کوشند. ساختار و مديريت حوزه نيز براي در اين جهت گام بر مي‌دارد. البته ممکن است سليقه‌ها متفاوت باشد. شايد براي برخي که نخواهند کار کنند، مشکل باشد.

رهنامه: اگر دبير جشنواره بوديد، خودتان را به عنوان جوان برگزيده، انتخاب مي‌کرديد؟

استاد: معتقدم طلاب موفق بسياري در حوزه وجود دارد. به نسبت مراکز علمي ايران يا جهان، درصد افراد موفق در حوزه بيش از ديگر جاهاست. من افتخار مي‌کنم که از بين اين افراد‌ انتخاب شدم. اگر دبير جشنواره بودم، شايد افراد بهتري را انتخاب مي‌کردم.

رهنامه: تأثير اين جشنواره در جنبش نرم‌افزاري و توليد علم چيست؟ نمادين است يا اين‌که واقعاً اثر دارد؟

استاد: در اين جشنواره، استعدادهايي کشف و طللبه‌هايي ديده شدند که هيچ موقع مشخص نبودند. از اين رو توانستند خدمتي بکنند. همچنين وجود اين جشنواره، سبب مي‌شود که خود را به افراد برتر نزديک کنند و افرادي که معرفي مي‌شوند، سعي کنند بهتر از گذشته، پيش بروند و به ويژگي‌هاي الگو بودن دست يابند.

رهنامه: چه تعريفي از جواني داريد؟

استاد: بنده هيچ‌وقت خودم را محروم نکردم، چرا که بر اين باورم جواني يعني زندگي همراه با نشاط و تحصيل. اگر تحصيل همراه با نشاط باشد، با شور و شوق جواني منافاتي ندارد.

رهنامه: پس اين تصور خاصي را که جامعه از جواني دارد، قبول نداريد؟

استاد: بله. گاهي وقت‌ها از نظر جسمي خسته بودم، ولي هيچ‌گاه محروميت در کار نبوده است، بلکه در همان حال از لحاظ روحي در آرامش بوده‌ام.

رهنامه: آيا شما از روز اول متفاوت بوده‌ايد يا اينکه فرايند خاصي را پيموده‌ايد تا به موفقيت دست پيدا کنيد؟

استاد: اينکه ما فکر کنيم عده‌اي از روز اول متفاوت بوده‌اند، تصور درستي نيست. البته استعدادها کم و زياد دارد، ولي اين گونه نيست که يک عده اصولاً متفاوت باشند. بنده بر اين اعتقادم که هيچ موفقيتي بدون تلاش و زحمت به دست نمي‌آيد و حتماً با زحمت و تلاش مخلصانه، موفقيت حاصل مي‌شود و بنده هم توفيقاتم را بر اثر کوشش‌هاي خستگي‌ناپذيرم به دست آورده‌ام، به طوري که در اين مدت کمتر بدون خستگي جسمي خوابيده‌ام، ولي با تمام اين خستگي‌هاي جسمي، از نظر روحي بسيار پر انرژي و شاداب بوده‌ام.

رهنامه: يعني پشتکارتان مؤثر بوده است؟

استاد: با وجود استعداد، بايد همت و پشتکار هم باشد.

رهنامه: آقاي شريعتي در زندگي‌نامه‌شان مطرح مي‌کند که از کودکي، طور ديگري بوده‌ام، فيلسوف بوده‌ام. طور ديگري فکر مي‌کردم و نمي‌توانستم با بچه‌ها بازي کنم. معمولاً بزرگ‌ترها پيش من مي‌آمدند و سؤال مي‌کردند و جوابشان را مي‌گرفتند. در مدرسه، معلم نمي‌توانست به من درس بگويد يا مثلاً برتراند راسل مي‌گويد که من از کودکي متفاوت بودم.

استاد: من معناي کلام ايشان را متوجه نمي‌شوم. من از ابتدا به صورت معمولي رشد کرده‌ام.

رهنامه: فکر مي‌کنيد افکار شما چه اندازه قد کشيده است؟

استاد: سؤال سختي است. نمي‌دانم. البته هنوز اول راه هستم. ان‌شاءالله که خداوند از ما راضي باشد.

رهنامه: تا حالا خلاقيت داشتيد؟ چيزي به دنيا افزوديد، چيزي که براي خودتان باشد و با وجود شما پا به اين دنيا گذاشته باشد؟ آيا توانستيد تغييري در مسير علمي جامعه ايجاد کنيد؟

استاد: هر کسي وظيفه دارد در مسير رشد قدم بردارد. يکي از مسائل رشد هم خلاقيت است. در اين زمينه بنده مدعي نيستم. البته بايد بگويم خلاقيت داشته‌ام که با زحمت توانسته‌ام به اين‌ مرحله برسم. من اين قاعدة کلي را که هر که زحمت بکشد، موفق مي‌شود، تأييد کرده‌ام.

رهنامه: شما پژوهش‌گر هم هستيد و به رتبه‌هاي علمي ـ پژوهشي مختلفي دست يافتيد. در اين‌ زمينه‌ها نيز خلاقيتي داشته‌ايد و مسير خاصي را پيموده‌ايد؟

استاد: در بعضي پژوهش‌ها، مطالب علمي جديدي مطرح کردم. اساساً شرط پژوهش علمي، بيان حرف تازه است.

رهنامه: فکر مي‌کنيد با موفقيت کسي مثل شما، ايران چه اندازه پيشرفت مي‌کند؟

استاد: ايرانِ عزيز به تعداد مسلمانانش و به ميزان ارادتش به حضرت حجّت پيش‌ رفته و پيش خواهد رفت.

درصد افراد موفق در حوزه بیش از همه جاست و من افتخار می کنم که در بین اینها انتخاب شدم.

به هر حال، نخبگان، ايران را مي‌سازند. اگر نخبگان نباشند، کشور از همه نظر فقير خواهد بود. در پيشرفت هر کشوري، علوم انساني، نرم‌افزارِ تکامل و پاية آن به شمار مي‌آيد، و علومي مثل فيزيک و شيمي، سخت‌افزار. همة علوم به دليل علم بودنشان نرم‌افزار هستند، ولي درجه و رتبة علوم انساني در ارتقا و پيشرفت، بيشتر است. از اين رو، شايسته است که استعدادهاي درخشان را در علوم انساني به کار گيريم.

رهنامه: در نقشة جامع علمي کشور که قصد تعيين هويت علمي کشور را دارد، نقش تعيين‌کننده‌اي براي حوزه قائل نشده‌اند. به نظر شما مقصر کيست؟

استاد: بنده دقيقاً از اين ماجرا خبر ندارم، ولي در تاريخ ايران، مخصوصاً در نهضت مشروطه و در شکل‌گيري انقلاب اسلامي و استمرار و موفقيت‌هاي نظام اسلامي، حوزة علميه نقش اصلي و محوري داشته و دارد و بدون ورود حوزه در اين مقاطع، قطعاً اين تحولات حاصل نمي‌شد يا دست‌کم به اين‌ اندازه موفقيت‌آميز نبود. از نظر علمي و فرهنگي و سياسي، حوزه سهم ويژه‌اي در کشور دارد و غفلت از اين نقش، اشتباه بزرگي است که دودش به چشم همه خواهد رفت.

رهنامه: اين بي‌توجهي سبب ناديده گرفتن نقش حوزه در حرکت علمي کشور شده است.

استاد: در حوزه‌هاي علميه توليد علم وجود داشته و حجم آن هم بسيار زياد بوده است، ولي متأسفانه ابزاري وجود ندارد. گاهي به خاطر تواضع، اخلاص يا به هر دليل ديگري. البته من اين را مخالف اخلاص مي‌دانم. کسي که کاري انجام مي‌دهد، وظيفه تبليغ و نشر دارد. جاي کار زياد است و حوزه نيز بسيار کار کرده، اما تبليغ نداشته است. الآن دانشمندان قوي کشور که در دانشگاه‌ها هم مطرح‌اند، در حوزه سابقة تحصيل دارند. مثلاً در رشتة حقوق که اجمالاً در کمّ و کيف آن بوده‌ام، اگر کسي حوزوي نباشد، حرفي براي گفتن ندارد.

من این قاعده کلی را که هر کسی زحمت بکشد، موفق می شود را تایید کرده ام.

رهنامه: حتي آقاي کاتوزيان به عنوان پدر علم حقوق در ايران؟

استاد: اين کلام خود آقاي کاتوزيان است؛ کسي که در حوزه درس نخوانده باشد، از علم حقوق بي‌بهره است. منظورشان اين است که يا بايد حوزوي باشد يا حوزه را ديده باشد.

رهنامه: معتقديد هر کس بايد يک تخصص داشته باشد يا صاحب چند تخصص باشد؟

استاد: البته جامعيت در حد امکان خوب است، ولي ما با توجه به گسترش ابواب علم بايد به تخصصي شدن بينديشيم. در اين زمينه، برخي مراکز به دنبال برنامه‌ريزي هستند. البته مراکزي بايد براي استعداديابي رشته‌هاي مختلف، بر اساس قابليت يا علاقه وجود داشته باشد.

رهنامه: خودتان اين‌گونه نبوده‌ايد؟ مثلاً هم مشغول کار اجرايي باشيد، هم به تدريس و تحقيق و تأليف بپردازيد؟

استاد: اصولاً کار اجرايي از هر کسي ساخته نيست و تا به حال هم سراغ آن نرفته‌ام. نکتة ديگر اين‌ است که تأليف و تحقيق و تدريس، اگر در يک مسير باشد، مخالف تخصصي شدن نيست.

رهنامه: شما کارهاي مختلفي انجام مي‌دهيد که شامل تدريس، پژوهش و فراگيري علوم حوزه و دانشگاه مي‌شود. شما چگونه در اين عرصه‌ها فعاليت کرديد که دچار تشتت نشويد و پيشرفت هم داشته باشيد؟

استاد: درست است که من در مراکز مختلف بوده‌ام، ولي در يک محور حرکت کرده‌ام که اين مورد به من کمک کرده‌ است.

رهنامه: تا به حال سعي کرديد حوزه شئون مختلف داشته باشد؟ براي نمونه، تبليغ مسئله مهمي در حوزه است، در حالي که پژوهش چنين جايگاهي را ندارد و کسي نمي‌گويد که من فقط پژوهشگر هستم.

استاد: به نظر من تخصصي کردن بعد از پايه شش، صحيح نيست. اين‌که مي‌گويند شخصي که براي تبليغ مي‌رود، چه نيازي به فراگيري پيچ و خم‌هاي رسائل و مکاسب دارد، حرف درستي نيست يا اين‌که مي‌گويند کسي که مي‌خواهد دروس تخصصي بخواند، نيازي به يادگيري فقه و اصول پيچيده ندارد، صحيح نيست. افراد متخصص زياد داريم، ولي طلبه متخصص کم داريم. يکي از تجربه‌هاي من اين است که اگر طلبه تا پايه ده، ممحّض و قوي، فقه و اصول را بخواند و بعد از آن وارد هر رشتة تخصصي شود، فائق خواهد آمد. بر خلاف آن‏هايي که از ابتدا وارد رشته‌اي تخصصي مي‌شوند و تا يک سطح ابتدايي هم دروس رسمي حوزه را مي‌خوانند، ولي هيچ‌گاه کسي آن‏ها را دانشمند و نظريه‌پرداز اسلامي نمي‌شناسد.

در حوزه های علمیه تولید علم با حجم بسیار بالایی اتفاق افتاده ولی متاسفانه ابراز نشده است.

بنده در خدمت گروهي از طلاب ابتداي پايه اول بوده‌ام که امروز در پايه هشت به تحصيل مي‌پردازند. عمده درس‌هاي آن‏ها با بنده بوده است. معمولاً اين‏ها مي‌خواهند رشته‌هاي تخصصي انتخاب کنند، ولي به دليل راهنمايي بنده، اين انتخاب را به بعد از پايه دهم موکول کرده‌اند. هم اکنون اين افراد در فقه و اصول، صلاحيت تدريس دارند. من مطمئنم اگر اين‏ها وارد يک رشتة تخصصي شوند، بر بعضي از استادان آن رشته‌ها فائق مي‌آيند. متأسفانه گاهي اوقات با بيان اين‌که برخي مطالب مبتلابه نيستند و فايده ندارند، کل آن‏ها را کنار مي‌گذاريم و ضربه مي‌خوريم. مثلاً به دليل اينکه هيچ‌گاه فلان فرع مکاسب به درد نمي‌خورد، تمام کتاب گران‌سنگ مکاسب را کنار مي‌گذاريم. من نمي‌گويم بايد دنبال کتاب‌هاي سخت و پيچيده بود، ولي فعلاً اين کتاب‌ها، خيرالموجودين است. بنا بر فرمايش مقام معظم رهبري، گسترش علوم اسلامي در سراسر جهان و جدي گرفتن توليد علم، با فراگيري علم گذشتگان محقق مي‌شود. از اين رو، وارد شدن در رشته‌هاي تخصصي بدون يادگيري علوم گذشته، صحيح نيست. من موافق رشته‌هاي تخصصي هستم، منتها روي اصول برنامه‌ريزي و بعد از پايه دهم. متأسفانه الان مراکز تخصصي اوقات بعد از ظهر طلبه را مي‌گيرند. طبيعتاً پيرو آن برنامه‌ها بايد مطالعه داشته باشد. ناچار بايد برخي برنامه‌هاي صبح را بزند. لذا به دليل جريان تخصصي شدن، درس‌هاي فقه و اصول ما آسيب ديده است. من در برخي مراکز براي تحصيل و تدريس مشغول بوده‌ام. متأسفانه مي‌بينم طلبه‌ها از لحاظ فقهي و اصولي (که بناي حوزه‌هاي علميه بر آن بوده‌اند) ضعيف شده‌اند. کسي که فقه و اصول بداند، راحت‌تر مي‌تواند تفسير کار کند. مگر اصول کمتر از فلسفه است؟

گاهی ما از کمک های جزئی در مقطعی به طلبه دریغ می کنیم و بعدها که دچار خسارت شد برای ترمیم آن هزینه می کنیم.

درست است که خود من به اين نظر عمل نکردم و پس از پاية شش، وارد مراکز تخصصي شدم، ولي فکر مي‌کنم ورود به اين مراکز، بعد از اتمام پاية دهم بهتر است.

رهنامه: شما چه مختصاتي را براي يک طلبة هزارة سوم ترسيم مي‌کنيد؟

استاد: طلبه بايد علوم گذشتگان را خوب فرا بگيرد. در عين حال، مسائل جديد و علوم روز و آشنايي با زبآن‏هاي زندة دنيا، براي طلبه لازم است. وظيفة حوزة علميه، نشر و گسترش علوم الهي و اسلامي در کل جهان است. دوستان ما که در مراکز خارج از کشور فعاليت دارند، مي‌گويند قابليت جذب جوانان و مردم به دين اسلام بسيار است و هر روز اين وضع بهتر مي‌شود. از اين رو، آشنايي با زبآن‏هايي مثل عربي، فرانسه و انگليسي براي طلبة امروز نياز است. بايد به نيازهاي ديگر جامعه هم توجه شود. در عين حال که نبايد علوم اصلي حوزه فراموش نشود. پس بايد به دو نکته توجه شد؛ يکي نظر به گذشته، و ديگري ويژگي‌هاي کلي جوامع بشري.

رهنامه: برخي مي‌گويند قصة امروز روحانيت، حکايت اين شعر حافظ است:

«گر مسلماني از اين است که حافظ دارد

واي اگر از پس امروز بود فردايي»

نظر شما چيست؟ ظاهراً حضرت امام w هم همين نظر را داشته‌اند. اگر منشور روحانيت را ببينيم، مي‌توانيم به اين برداشت برسيم.

استاد: شايد حافظ تواضع نشان داده است. اگر روحانيت نبود، معلوم نبود که اسلام باشد. روحانيت خدمات بسيار ارزنده‌اي به اسلام کرده است. همين الآن هم اسلام، بدون روحانيت معنا ندارد. اين اشعار معاني خودش را دارد تا انسان فکر کند، بهتر از آني شود که هست.

رهنامه: ديدگاه شما با نظر علامه حسن‌زاده در الهي‌نامه منافات دارد. علامه بر اين باورند که خدايا تا حالا فکر مي‌کردم من حافظ دينم، حالا فهميدم دين حافظ من است، در حالي که شما مي‌گوييد روحانيت به اسلام خدمت کرده است!

استاد: بله، روحانيت به اسلام خدمت کرده است، ولي در کنار آن، خودِ روحانيت هم به برکت اسلام محفوظ مانده است. اين از آن جاهايي است که دور محال فلسفي پيش نمي‌آيد. چون حد وسط تکرار نمي‌شود.

رهنامه: شما فکر نمي‌کنيد حوزة علميه به يک رفرم، چيزي شبيه جنبش پروتستانتيسم در مسيحيت نياز دارد؟ همان‌طور که مستحضريد غربي‌ها در ساختار کليسا و انحصار فهم کتاب مقدس تغييراتي ايجاد کردند.

استاد: هميشه رشد، مساوي با تغيير است، ولي ما معتقديم که بدنة روحانيت سالم است و شايد بايد برخي شکل‌ها عوض شود. شايد اگر برخي ساختار‌ها تغيير کند، بهتر مي‌شود، ولي ماهيت روحانيت تغيير پيدا نخواهد کرد و بايد براي اسلام محفوظ بماند.

رهنامه: با اين کلمه‌ها جمله بسازيد: «طلبة جوان، تحجر، پيشرفت».

استاد: پيشرفت طلبة جوان در صورتي است که گرفتار تحجر نشود!

رهنامه: اگر شما به جاي آيت‌الله مقتدايي بوديد، براي حوزة علميه چه ارمغاني داشتيد؟ اين سؤال را به اين دليل مطرح کردم که بزرگان حوزه از بدنة حوزه بهره ببرند.

استاد: نيازي که من خيلي احساس مي‌کنم، در زمينة مديريت پايه هفت تا ده حوزه است. البته تازگي‌ها کارهايي در دست اقدام است. اين چند سال، دوران گذار براي طلبه است. طلبه‌ها از پاية يک تا شش خوب درس مي‌خوانند. در اين دوره، با مسئلة ازدواج و دشواري‌هاي اقتصادي روبه‌رو نشده‌اند. بعد از پاية شش وارد دروس آزاد مي‌شوند. برنامة درسي منظمي ندارند. کسي بالاي سر آن‏ها نيست. گاهي وارد رشته‌هاي تخصصي مي‌شوند که آن را هم ناقص ياد مي‌گيرند. درس‌هاي فقه و اصول را درست نمي‌آموزند. در اين‌ مرحله بعضي هدف‌هاي اوليه از دست مي‌رود. از اين رو، تلفات طلبه‌هاي ما بين پايه‌هاي هفت تا ده، بسيار است. اگر زندگي و معيشت و ازدواج که در اين دوره پايه‌ريزي مي‌شود، کنترل نشود، گاهي طلبه تصميم‌هايي مي‌گيرد و گاه وارد کارهايي مي‌شود که نبايد بشود، از جمله فعاليت‌هاي اجرايي جزيي و دستِ پايين که طلبه درس‌خوان نبايد دنبال آن‌ برود. گاهي قبل از موعد وارد کارهاي تبليغي مي‌شوند که گاهي خساراتي هم به بار مي‌آورد. طلبه‌اي که به سطح قابل قبول نرسيده، نبايد طرح هجرت برود. چه اشکالي دارد افراد باسواد، ملّا با تجربه‌هاي خوب وارد طرح هجرت شوند؟ مديريت خوب در پاية هفت تا ده، در روند رشد حوزه بسيار مؤثر است. خود بنده يک طرحي به مرکز مديريت دادم که برخي جاها اجرا مي‌شود.

تبلیغ در ایام تبلیغی ضروری و لازم است ولی در غیر آن ایام، به تحصیلات لطمه وارد می کند.

رهنامه: دوستي داشتيم که مي‌گفت نخبه‌ها در دانشگاه، به خارج فرار مي‌کنند، در حوزه به روستا. نظر شما درباره چيست؟

استاد: متأسفانه اين حرف به عنوان موجبه جزئيه صادق است.

رهنامه: چه بايد کرد؟

استاد: فکر مي‌کنم بعضي هزينه‌ها به جا مصرف نمي‌شود. چه اشکالي دارد طلبه‌اي که مي‌خواهد خوب درس بخواند، تمام وسائل زندگي‌اش فراهم شود تا در آينده به دين و جامعه بيشتر کمک کند؟ در بعضي جاها ما از سوراخ سوزن داخل مي‌شويم، ولي از درِ دروازه وارد نمي‌شويم.

گاهي ما در مقطعي از کمک‌هاي جزئي به طلبه دريغ مي‌کنيم و بعدها خسارت مي‌بينيم. طلبه افسرده مي‌شود و بايد هزينة درمان او را بدهيم. يعني همان هزينه را مي‌کنيم، ولي نه طلبه، طلبه شده و نه اجتماع از او بهره برده است.

رهنامه: شما از چه زماني و با چه انگيزه‌اي وارد عرصة پژوهش شديد؟ در اين وادي دنبال چه مي‌گرديد؟

استاد: دربارة پژوهش مناسب است در دو محور بحث کنيم؛ محور اول پژوهش براي آموزش است که اصطلاحاً آن را آموزش پژوهش‌محور مي‌نامند که حدود هشت سال است، اين نوع آموزش را در برخي مدارس قم اجرا مي‌کنيم، از جمله مدرسة علوي قم. طلبه‌هاي سطح پايين ما نيازي نيست به توليد علم رو بياورند. سنگ بزرگ نشانه نزدن است. اين هم ظلم به علم است و هم ظلم به طلبه و هم ظلم به آن مقطع. طلبه‌هاي سطح پايين ما بايد وارد پژوهش شوند، ولي پژوهش براي آموزش. گاهي پژوهش براي تثبيت مطلب ياد گرفته شده، بسيار اثرگذار است. در گذشته بحث تقريرنويسي، براي ماندن اثر و يادگيري مطلب بوده است. البته آن هم براي درس‌هاي سطح بالا بوده است. چه اشکالي دارد ما به طلبه‌هاي سطح پايين هم ياد بدهيم که درسي را که فرا مي‌گيرد، با بياني شيوا و متفاوت بنويسد. اگر شش سال و هر سال کامل‌تر از سال پيش، با اين شيوه با طلبه کار شود، در سال هفتم ديگر طلبه مشکل نوشتاري ندارد. از جهت مبنايي هم قوي شده است و مي‌تواند وارد کار توليد علم شود. متأسفانه ما از ابتدا طلبه را رها کرده‌ايم. بعدها هم که از جهت محتوا به جايي مي‌رسد، در سبک نوشتن و شکل کار مشکل دارد.

متأسفانه گاهي وقت‌ها، مقاله‌هاي فضلاي ارزش‌مند ما به دليل اشکال‌هاي نوشتاري، در برخي مجله‌ها رد مي‌شود. يکي از فايده‌هاي آموزش پژوهش‌محور، ياد دادن شيوة نگارش و ياد گرفتن چگونگي ورود به بحث‌ها و خروج از آن‏هاست. در سال‌هاي بعد، برخلاف مسئوليت و وظيفة طلبه است که ياد بگيرد و نتواند نشر دهد. برخي از استادان بزرگ گذشته که تدريس هم داشته‌اند، متأسفانه اثري براي بازماندگان خود به يادگار نگذاشته‌اند. به نظر بنده سهم پژوهش کمتر از آموزش نيست و اين مسئله را بايد جدي گرفت.

الحمدلله از موقعي که وارد حوزه شدم، در مقاطعي به پژوهش مي‌پرداختم و در دوره‌هايي راهنماي پژوهش‌گران ديگر بودم. در حال حاضر نيز در هر دو محور مشغول هستم؛ هم در برخي مرکز‌هاي پژوهشي حضور دارم و هم در برخي مدارس، استاد راهنماي پژوهشي طلبه‌ها هستم.

رهنامه: لطفاً به برخي فعاليت‌هاي پژوهشي‌تان اشاره کنيد.

استاد: بنده در حيطة راهنماي پژوهش، در مدرسة علوي قم تمرکز داشتم و راهنماي بيش از دويست پژوهش بوده‌ام. در حيطة پژوهش‌گري نيز سه عنوان از مقاله‌هايم داراي رتبه علمي ـ پژوهشي و يک عنوان داراي رتبة علمي ـ ترويجي است. در دو همايش علمي نيز مقاله‌هاي ارائه شده از طرف بنده، حائز رتبه و شايستة تشويق شناخته شد و هشت مقاله نيز در مجلات تخصصي مختلف به چاپ رسانده‌ام. محور همة فعاليت‌هاي پژوهشي بنده، فقه و حقوق بوده است.

رهنامه: از چه سالي به تدريس پرداختيد و در کدام مدارس و مراکز علمي تدريس داشتيد؟

استاد: بنده تدريس را از پاية چهارم در مدرسة علميه آشتيان شروع کردم. در حوزة علمية قم نيز از سال 80، به صورت رسمي با مرکز مديريت تدريس را شروع کردم. در اين سال‌ها، روزي چهار  ساعت تدريس داشتم و اين روند در فصل تابستان نيز ادامه داشت، به گونه‌اي که در سال 86، به عنوان استاد نمونة حوزه معرفي شدم.

به نظر من تخصصی کردن بعد از پایه شش صحیح نیست، این افراد به عنوان یک دانشمند و نظریه پرداز اسلامی شناخته نمی شوند.

در مراکز دانشگاهي نيز در دانشگاه‌هاي پرديس قم، دانشگاه حضرت معصومه (س) و همچنين مراکز آموزش عالي حجتيه تدريس داشته‌ام. در طول دوران تدريس، رابطه عاطفي بسيار خوبي با شاگردانم برقرار کرده‌ام، به گونه‌اي که تمام شاگردانم هنوز هم با بنده ارتباط دارند.

رهنامه: لذت پژوهش بيشتر است يا تدريس؟

استاد: بستگي به علاقة انسان دارد. شايد بعضي پژوهش را دوست داشته باشند، ولي قابليت تدريس و بيان خوبي نداشته باشند، ولي الحمدلله خداوند هر دو قابليت را در وجود من قرار داده است.

رهنامه: چه نظري دربارة تبليغ داريد؟ آيا لازم است که طلاب براي تبليغ، ايامي از محيط درس فاصله بگيرند؟

استاد: بنده در اين سال‌ها به تبليغ رفته‌ام، ولي معتقدم نبايد افراط و تفريط داشت. در ايام تبليغ، اين امر را ضروري و لازم مي‌دانم، ولي در غير اين ايام، به تحصيلات آسيب مي‌رسد.

رهنامه: اگر نکته‌اي مانده که لازم به يادآوري است، بفرماييد.

استاد: به طلبه‌هاي جوان توصيه مي‌کنم در مراحل اولية طلبگي، زياد درس بخوانند. به قول بزرگان، علم ديرثمر، ولي پرثمر است. بايد به اين نکته توجه کرد که افرادي موفق شده‌اند که تلاش کرده‌اند. ما بايد به جايي برسيم که بيشتر طلبه‌هاي ما به مرتبة اجتهاد برسند. چه اشکالي دارد طلبه‌هاي مجتهد را به طرح هجرت بفرستيم و مردم با مجتهدان سر و کار داشته باشند؟

متأسفانه از نظر علمي در کل جامعه و در برخي مراکز حوزوي تنزل کرده‌ايم و مي‌طلبد که تلاش‌ها و همت‌ها، در سال همت مضاعف و کار مضاعف، افزون، و اين شعار به عمل نزديک شود و به نظر من، طلبه‌ها مخاطبان اصلي اين شعار هستند.

بنده فرصت را غنيمت مي‌شمارم و از تمام اشخاص و مراکزي که مرا در مسير رشد خود ياري رسانده‌اند، تشکر مي‌کنم و همچنين از مرکز فقهي ائمه اطهارj، مسئولان مدرسة علمية علوي، حوزة علمية آشتيان، جامعه المصطفي و مرکز آموزش عالي فقه، پژوهشکدة باقرالعلومj و پژوهشکدة امام خميني و انقلاب اسلامي و دانشگاه پرديس نيز سپاس‌گزارم.

پاسخ دهید: