شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » ش 25 و 26 » اعجاز قرآن در گفت وگو با سید­رضا مودب
اعجاز قرآن در گفت وگو با سید­رضا مودب | رهنامه پژوهش
601 بازدید

این  گفت­گو زوایای مختلف اعجاز قرآن از جمله ضرورت اعجاز، تعاریف مختلفی که در مورد اعجاز آورده شده، شرایط اعجاز و … را بیان می‌نماید و پس از آن به نحوه بیان اعجاز قرآن از زبان خود قرآن، پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) و پس از ایشان علماء بزرگ از جمله علامه طباطبایی و امام(ره) می­پردازد. سپس به بیان اهم وجوه اعجاز قرآن از جمله اعجاز بیانی، اعجاز علمی، غیبی، صوتی، عددی و … پرداخته و در مورد آنها توضیحاتی ارایه می­کند.

****

مرحوم قطب راوندی بیان می‌دارد که مسلمین، متفق هستند که قرآن معجزه پیامبر (ص) می‌باشد؛ ولی متکلمین مسلمان، در بیان وجه اعجاز قرآن با یکدیگر هم‌رأی نیستند و بدین جهت ایشان به نقل آرای آنها پرداخته و هفت دیدگاه متکلمین را در خصوص اعجاز قرآن به شرح ذیل بیان می‌نماید:1-  قول به صرفه؛ 2- قول به فصاحت خاص قرآن؛ زیرا مراتب فصاحت و بلاغت امری محصور و محدود است و قرآن مربوط به فراتر از آن حد بوده است؛ 3- اعجاز مربوط به محتوی و معانی صحیح قرآن می‌باشد که مورد تأیید عقل نیز است؛ 4- دوری قرآن از تناقض و تزلزل؛ 5- اخبار غیبی قرآن؛ 6- نظم مخصوص قرآن؛ 7- تألیف و نظم قرآن در کنار هم.

رهنامه: اصل اعجاز چه ضرورتی داشته است؟

استاد: هدف از «اعجاز»، ایمان و یقین به صدق گفتار پیامبران است؛ برخی از افراد ممکن است بدون نیاز به اعجاز، رسالت و پیامبریِ رسول الهی را پذیرفته و با طهارت و پاکی باطن که در وجود خود دارند، صداقت و درستی آنان را تصدیق نمایند و براساس قراین و شواهدِ اطمینان‌بخش، مانند صداقت، امانت و راستگوییِ مدّعی نبوّت، به او ایمان بیاورند که در این صورت، ‌نیازی به آوردن معجزه، برای آنان نخواهد بود؛ لذا آنان، ‌هر آنچه را که پیامبر بگوید، پذیرفته و اطاعت می‌کنند، خواه حکمتِ آن برای آنان روشن باشد یا نباشد. چرا که به ارتباط او با خدا و جهان غیب، ‌یقین نموده‌اند.

اما همه انسان‌ها، یکسان نیستند؛ برخی از آنها به آسانی نمی‌توانند به هر شخصی ایمان بیاورند و تا شواهد صدق برای آنان روشن نشود، ایمان نخواهند آورد؛ اینان تا یقین به صدق و درستی پیامبران نیاورند، وظیفه اطاعت از آنها را نیز ندارند و لذا طبیعی است که از مدّعی پیامبری درخواست معجزه نمایند تا به ارتباط وی با جهان غیب،‌ علم و یقین حاصل نمایند و برای آنها روشن شود که او فردی عادی نیست، بلکه مبعوث از طرف خداست.

اثبات صدق گفتار و حقانیت هر پیامبری برای چنین قومی، امری ضروری است؛ به‌ ویژه برای جمعی که در مقام عناد و مخالفت بر‌می‌خیزند و حاضر نیستند به راحتی، پیامبری را بپذیرند.

علّامه طباطبایی در این‌باره می‌فرماید: «اعجاز برای اثبات معارف الهی نیست، ‌اعجاز برای اثبات رسالت و تصدیق پیامبری آنهاست»؛[1]

قرآن کریم نیز در بحث معجزه بودن خود، از تعبیر «اعجاز» استفاده ننموده و همواره از معجزات انبیاء با واژه «آیه و بیّنه» ‌یاد نموده است، از این رو اصطلاح «معجزه» در مورد قرآن، نخست در برخی از روایات[2] و سپس همانند دیگر اصطلاحات، ‌بعدها رواج یافته است؛[3] همچنین در قرآن از تعبیر «خارق‌العاده» هم استفاده نشده و اصطلاح معجزه از سخنان دانشمندان اسلامی نشأت گرفته است.

رهنامه: آثار مهم پیشینیان در مورد اعجاز قرآن را لطفا نام ببرید؟

استاد: آثار دانشمندان اسلامی درباره اعجاز قرآن، غالباً در تفاسیر و در ذیل آیات 88 سوره «اسراء» و 23 سوره «بقره» و دیگر آیات تحدّی، بیان شده و جمعی از مفسران نیز در مباحث مقدماتی تفسیر خود بر آن پرداخته‌اند، مانند:‌ راغب اصفهانی، فخر رازی، طبرسی، زمخشری، بلاغی، علّامه طباطبایی و…،‌ اما جمعی هم بر نگاشتن اثر مستقلی در اعجاز قرآن، اقدام نموده‌اند و یا در مجموعه آثار خود، بخش مستقلی را بدان اختصاص داده‌اند که به برخی از آنها به ترتیب زمان تدوین در کتاب اعجاز قرآن اشاره کرده‌ایم.

رهنامه: تعریف معجزه چیست؟

استاد: معجزه در اصطلاح: حقیقتی است شگفت‌انگیز و بی‌مانند، همراه با تحدّی که از طرف انبیای الهی برای اثبات رسالت آنها آورده می‌شود؛ در این خصوص به چند تعریف از صاحب‌نظران، پرداخته می‌شود:

الف) ‌خواجه نصیرالدین طوسی: او در تعریف معجزه می‌گوید:

محقق نمودن و عملی کردن چیزی است که تحقق آن، امر عادی نیست و یا سلب و نفی چیزی می‌باشد که عادی بوده است، در معجزه لازم است تا خرق عادتی صورت بگیرد و مطابق با همان ادعای نخست او نیز باشد.[4]

قرآن کریم نیز در بحث معجزه بودن خود، از تعبیر «اعجاز» استفاده ننموده و همواره از معجزات انبیاء با واژه «آیه و بیّنه» ‌یاد نموده است، از این رو اصطلاح «معجزه» در مورد قرآن، نخست در برخی از روایات و سپس همانند دیگر اصطلاحات، ‌بعدها رواج یافته است.

خواجه نصیرالدین طوسی (م / 672) معتقد است: در معجزه، فرقی بین اثبات عملی و یا نفی آن نیست، بلکه «خارق‌العاده» بودن آن، مهم است، خواه به شکل اثباتی، ‌مانند اینکه عصا تبدیل به مار شود و یا در شکل نفی آن، مثل اینکه، قدرت و توان یک شی از آن سلب گردد. مانند نفی قدرت و توانایی در وسیله ذبح حضرت ابراهیم به هنگام ذبح فرزندش و یا سرد شدن آتش بر ابراهیم و… .

ب) جلال‌الدین سیوطی (م / 911): او معجزه را چنین تعریف می‌نماید:

معجزه عمل و کاری خارق‌العاده و فوق طاقت بشری است که همراه با تحدّی و معارضه‌طلبی است، ضمن آنکه نظیر و مانندی برای آن وجود ندارد.[5]

ج) آیت الله خویی: ایشان در تعریف معجزه می‌آورد:

معجزه آن است که فردی که ادعای منصبی از مناصب الهی می‌نماید (مانند پیامبر) کاری را انجام بدهد که فراتر از قوانین طبیعت باشد، دیگران نیز از انجام آن، عاجز و ناتوان باشند، ضمن آنکه، گواهی بر درستی ادعای او نیز باشد.[6]

رهنامه: از کجا می‌توان فرق معجزه با بقیه موارد را تشخیص داد؟

استاد: با توجه به تعاریفی که گذشت، می‌توان برای معجزه، شرایط ذیل را بیان نمود:

1ـ دخالت مدّعی نبوت:

کارهایی می‌تواند معجزه به حساب آید که شخص مدعی نبوت، آنها را برای اثبات حقانیت خود اقامه نماید؛ بنابراین اموری که گرچه بشر از انجام آن عاجز است، مانند:

حرکت خورشید، ماه، ستارگان و…؛ ولی آنها معجزه، به شمار نمی‌آیند؛ زیرا آنها بدون واسطه، فعل خداوندند و مدّعی نبوت آنها را برای اثبات ادعای خویش، اقامه ننموده و آنها از قبل جریان داشته‌اند.

2ـ مطابق با ادّعا:

مدعی نبوت، می‌باید هر آنچه را که ادعا می‌کند، محقق نماید، برای مثال: اگر او،‌ مدعی شفای چشم نابینایی شود، باید همان فعل، تحقق یابد و‌گرنه اگر پس از چنین ادعایی، شخص مزبور، که ناشنوا بوده، شنوا گردد، شنوایی او معجزه آن رسول، به شمار نمی‌آید، گرچه از توان دیگران، خارج باشد؛

3ـ عجز دیگران:

معجزه می‌باید کاری باشد که دیگران بدون استعانت از خداوند متعال، توان انجام آن را نداشته باشند وگرنه اگر معجزه امری باشد که دیگران بتوانند آن را گرچه به واسطه دیگران و یا تعلیم و فراگیری آن کار را انجام دهند معجزه به شمار نمی‌آید، بدین جهت معجزه، قابل فراگیری و آموزش، نیست؛ همچنین، سحر و جادو و همانند آنها از علوم غریبه و دیگر تردستی‌ها، معجزه به شمار نمی‌آیند؛ زیرا تعلیم و تعلّم آنها ممکن بوده و دیگران از انجام آن ناتوان نیستند.

در مورد ساحران فرعون، گفته شده که وقتی آنان اعجاز حضرت موسی (ع) را دیدند، دریافتند که کار موسی از سنخ سحر و جادو نیست تا قابل یادگیری باشد. لذا به او ایمان آوردند؛

بنابراین، برای بیان تفاوت معجزه با سحر و جادو، می‌توان به دو نکته اشاره نمود:

الف) معجزات قابل تعلیم و تعلّم بشری نیستند؛ بر خلاف سحر، جادو و علوم غریبه که اکتسابی و قابل تعلیم هستند؛

ب) گستره معجزات، محدود به امر خاصی نیست، برخلاف سحر و جادو؛ زیرا آنها محدود به آن کاری هستند که ساحر آنها را یاد گرفته است و او نمی‌تواند پاسخگوی هر خواسته‌ای باشد؛ برخلاف معجزات که بر هر امر غیر محال عقلی، تعلق می‌گیرند؛ مانند معجزه حضرت صالح (ع) که از دل کوه، شتر، بیرون آورد و… .

4ـ همراه با تحدّی:

تحدّی، یعنی: مبارزه و همسان‌طلبی؛ در معجزات، مدعی نبوت لازم است تا دیگران را به مقابله و همانندآوری دعوت نماید و با انجام امری فوق‌‌العاده و اثبات عجز دیگران، ادعای خود را ثابت نماید، مانند تحدّی پیامبر اسلام (ص) در مورد قرآن، آنجا که می‌فرماید:

«و إن کنتم فی ریبٍ ممّا نزّلنا علی عبدنا فاتوا بسورةٍ من مثله و ادعوا شهداءکم من دون الله إن کنتم صدقین»؛ اگر درباره آنچه بر بنده خود (پیامبر (ص)) نازل کردیم شک و تردید دارید یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر از خدا را به این کار دعوت کنید، اگر راست می‌گویید.[7]

بنابراین هر کاری، گرچه بی‌مانند بوده و دیگران از انجام آن عاجز باشند؛ ولی اگر به همراه تحدی و هماوردطلبی نباشد، معجزه، به شمار نمی‌آید، بلکه آن را «کرامات» می‌نامند مانند کرامات معصومین (ع)، اولیا، صالحین و متّقین.

مرحوم راوندی بیان می‌دارد که مسلمین، متفق هستند که قرآن معجزه پیامبر (ص) می‌باشد؛ ولی متکلمین مسلمان، در بیان وجه اعجاز قرآن با یکدیگر هم‌رأی نیستند.

بدین جهت معجزه عبارت از هر کار فوق‌العاده و همراه با تحدّی و از طرف مدعی نبوت و مطابق با خواسته است که رسولان الهی در فرصت‌های لازم و ضروری، به برآوردن آنها مبادرت نموده‌اند.

رهنامه: قرآن چگونه دیگران را متوجه اعجاز خود نموده است؟

استاد: همان‌طور که بیان شد، از جمله شروط اعجاز، تحدّی یا هماوردطلبی با مخالفین و منکرین آن است؛ قرآن که معجزه بزرگ پیامبر اسلام (ص) است، در آیاتی چند، مخالفین خود را به آوردن مانند آن، تحدّی کرده و از آنان طلب معارضه نموده است؛ تحدّی و مبارزه قرآن، عام و نسبت به همه مخالفین و در همه زمان‌ها بوده و هست و خداوند، همگان را به آوردن مانند قرآن، دعوت کرده است؛ همچنین برخی از آیات تحدّی در مکه و برخی دیگر در مدینه نازل شده‌اند؛ در برخی از آیات، تحدّی به همه قرآن و در برخی به ده سوره و در برخی به یک سوره شده است

رهنامه: با توجه به اینکه معصومین قرآن ناطق هستند چگونه به اعجاز قران اشاره نموده‌اند؟

استاد: معصومین از پیامبر اسلام (ص) تا امام زمان «عج» آگاه‌ترین افراد به قرآن بوده و هستند؛ بدین جهت، برای دریافت اعجاز قرآن و شناخت کامل‌تر آن، مروری کوتاه بر کلام آن برگزیدگان الهی خواهیم داشت تا از دریای بی‌کران علم و دانش آنها بهره بریم.

با مطالعه و تدبر در روایات معصومین (ص) در‌می‌یابیم که آنها نیز از اعجاز قرآن با عبارت معجزه یاد نکرده‌ا‌ند؛ ولی عظمت قرآن را توصیف و عجایب آن را یادآور شده که اشاره به بی‌مانندی قرآن می‌باشد؛ که کلینی و دیگر محدثان، در روایات «فضل القرآن» بدان‌ها اشاره نموده‌‌اند.[8]

پیامبر گرامی اسلام (ص)

حضرت رسول اکرم (ص)، مهبط وحی الهی بوده و تمامی آیات قرآن بر قلب مبارک ایشان نازل شده است؛ ایشان در توصیف اعجاز و عجایب قرآن می‌فرماید:

الف) «علیکم بالقرآن، فانه الشفاء النافع و الدواء المبارک و عمصة ‌لمن تمسک به و نجاة ‌لمن تبعه، لا یعوّج فیقوّم و لا یزیغ فیستعتب، لا ینقضی عجائبه و لا یخلق علی کثرة الرد».[9] «بر شما باد که به قرآن، روی آورید؛ زیرا قرآن شفا بخشی سودمند و دوایی نجات‌بخش است؛ هر کس به قرآن تمسک جوید، مصون می‌ماند و هر کس از آن پیروی نماید، نجات می‌یابد؛ هرگز از مسیر حق، منحرف نمی‌شود تا نیازمند به اصلاح باشد و هرگز گمراه نمی‌کند تا در خور عتاب باشد؛ شگفتی‌های قرآن پایان‌پذیر نیست و با گفتگوی فراوان در مورد آن، فرسوده نمی‌شود».

ب) «فضل القرآن علی سائر الکلام، کفضل الله علی خلقه».[10] «برتری قرآن بر دیگر سخن‌ها،‌ همانند برتری خداوند بر مخلوقاتش می‌باشد».

ج) «ظاهره انیق و باطنه عمیق…، لا تحصی عجائبه و لا تبلی غرائبه، فیه مصابیح الهدی و منازل الحکمة».[11] «ظاهر قرآن دل‌آرا و باطن آن پرمعنا، شگفتی‌های قرآن، قابل شمارش نیست و بر عجائب آن نتوان چیره شده؛ قرآن سرچشمه هدایت و جایگاه حکمت است».

حضرت علی (ع):

امام علی (ع) بزرگ‌ترین مفسّر قرآن و وصیّ پیامبر اکرم (ص)، او که در خطبه‌ها و سخنرانی‌های خود، فراوان عظمت قرآن را ترسیم نموده، د‌ر مورد قرآن و اعجاز آن گفتارهایی مفصل و شیوا دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

  1. «فیه تبیان کلّ شیء… و انه لا اختلاف فیه؛ فقال سبحانه: «… ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً»؛ و ان القرآن. ظاهره انبق و باطنه عمیق، لا تنقضی عجائبه و لا تنقضی غرغائبه و لا تکشف الظلمات الا به».[12] «در قرآن بیان هر چیزی است… و اختلافی در آن نیست و خداوند می‌فرماید: اگر از سوی خدای یکتا نبود، در آن اختلاف فراوان می‌یافتید؛ ظاهر قرآن زیبا، باطن آن ژرف و ناپیداست؛ عجایب آن سپری نگردد، غرایب و شگفتی‌های آن به پایان نرسد و تاریکی‌ها، جز بدان زدوده نشود».
  2. «ذلک القرآن فاستنطقوه و لمن اخبرکم عنه. الّا ان فیه علم ما یأتی و الحدیث عن الماضی و دواء دائکم و نظم ما بینکم».[13] «قرآن را به نطق درآورید و از آن بخواهید تا با شما سخن گوید و هرگز خود سخن نگوید و لکن من شما را از آن خبر دهم؛ بدانید که قرآن شامل علم آینده و گذشته است، درمان درد شما، و راه سامان دادن امور شما در آن هست».

امام حسین (ع)

سیّدالشهداء، قرآن را کتابی شگفت‌انگیز و گرانقدر می‌داند که دارای چهار ویژگی مهم است امام حسین (ع) در این خصوص می‌فرماید:

«کتاب الله ـ عزوجل ـ علی اربعة اشیاء: علی العبارة و الاشارة و اللطایف و الحقائق؛ فالعبارة. للعوام و الاشارة، للخواص و اللطائف. للاولیاء و الحقائق، للانبیاء».[14] «کتاب خداوند متعال، دارای چهار مرحله است: عبارات، اشارات، لطائف و حقایق؛ عبارات آن برای همه و عموم می‌باشد؛ اشارات آن برای خواص و لطایف آن برای اولیاء الله و حقایق آن مختص به انبیا است».

رهنامه: علما در مورد اعجاز قرآن چه مطالبی دارند‌؟ چند نمونه را بیان کنید

استاد: مثلا قطب راوندی معتقد است که قرآن، خود معجزه است و مهم‌ترین وجه اعجازش هم در بلاغت آن است، ایشان اعتقادی به قول «صرفه» هم ندارد؛ زیرا در عبارت ایشان آمده بود که پس از دعوت به آوردن مثل قرآن، مانع و صارفی هم وجود نداشت؛ بلکه عرب‌ها از آوردن به مانند قرآن، گرچه که در آن زمان نسبت به دیگر زمان‌ها در اوج فصاحت و بلاغت بودند، عاجز گردیدند.

مرحوم راوندی بیان می‌دارد که مسلمین، متفق هستند که قرآن معجزه پیامبر (ص) می‌باشد؛ ولی متکلمین مسلمان، در بیان وجه اعجاز قرآن با یکدیگر هم‌رأی نیستند و بدین جهت ایشان به نقل آرای آنها پرداخته و هفت دیدگاه متکلمین را در خصوص اعجاز قرآن به شرح ذیل بیان می‌نماید:

  1. قول به صرفه؛
  2. قول به فصاحت خاص قرآن؛ زیرا مراتب فصاحت و بلاغت امری محصور و محدود است و قرآن مربوط به فراتر از آن حد بوده است؛
  3. اعجاز مربوط به محتوی و معانی صحیح قرآن می‌باشد که مورد تأیید عقل نیز است؛
  4. دوری قرآن از تناقض و تزلزل؛
  5. اخبار غیبی قرآن؛
  6. نظم مخصوص قرآن؛
  7. تألیف و نظم قرآن در کنار هم.

قطب‌الدین راوندی در تبیین نظم قرآن، بیان می‌دارد که لازم است تا در بررسی هر کلامی، اسباب فصاحت در الفاظ، کیفیت ترکیب آنها، تفاوت بین آنها، مقدار نظم و وزن هر یک، فواصل کلام، مقاطع و مبادی آن و دیگر اسلوب‌های سخن، معلوم گردد تا کلام فصیح از غیر فصیح مشخص شود؛ پس از بررسی قرآن با دیگر سخن‌ها، می‌توان بر آن شد که قرآن از نظم خاص برخوردار است.[15]

امام، گرچه فصاحت و بلاغت را جزء اعجاز قرآن دانسته، اما معتقد است که شهرت اعجاز قرآن به فصاحت و بلاغت، برای آن است که اعراب درصدر اول اسلام، ‌در این فن متخصص بودند و فقط این جهت را بهتر درک می‌کردند؛ ولی قرآن بر وجوه دیگری می‌تواند معجزه باشد.

ایشان در بیان بررسی ویژگی‌های نظم قرآن، به ده ویژگی اشاره می‌نماید که هر یک از آنها امتیاز مهمی برای قرآن شمرده شده که به شرح ذیل است:

  1. نظم جدیدی که در هیچ یک از اقسام نظم‌های قبلی موجود نبوده است،‌ که اگر قرآن چنین نظمی را نیاورده بود، هرگز به قلب هیچ فصیحی خطور نمی‌کرد؛[16]
  2. اثری که در قلب شنوندگان ایجاد می‌کند و کسی که مؤمن است، مشتاق به شنیدن آن است؛[17]
  3. تداوم همیشگی شادابی نظم قرآن، بدون کمترین ملال و رنجی؛[18]
  4. قالب جملات، که گاهی خطاب به رسول و گاهی خطاب برای دیگران است؛[19]
  5. دارا بودن صفاتی مانند صفاتی که به ظاهر متضادند؛ مانند جزالت (بزرگ‌گویی) و عذوبت (نرم و روان‌گویی)؛[20]
  6. به همراه آوردن اقسام و انواع سخن در کنار یکدیگر؛[21]
  7. دارا بودن تمام مزیّت‌های لغت؛[22]
  8. وجود برتری و تفاضل بین اجزای برخی از سوره‌های قرآن؛[23]
  9. برخورداری قرآن از تمام نیازمندی‌های انسان، برای عمل بر آنها، در زندگی از اصول و فروع…، حتی طب و…؛[24]
  10. نظم استوار آن، که بدون تناقض در اجزای کلام سامان یافته است.[25]

علّامه طباطبایی (ره)

علّامه سیّد محمد حسین طباطبایی، بحث اعجاز قرآن را در ذیل آیات 23 و 24 سوره بقره، مطرح می‌نماید و معتقد است که آیات تحدّی، دلالت بر اعجاز قرآن دارد و تحدّی قرآن عام و فراگیر بوده و شامل همه وجوه آن می‌شود؛ مانند تحدّی عام در آیه شریفه:

«قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ علی أن یأتوا بمثل هذا القرءان لا یأتون بمثله…»؛[26] ای پیامبر! بگو اگر تمامی جن و انس، همه جمع شوند، نمی‌توانند مانند قرآن را بیاورند… .

این آیه همان‌گونه که مشخص است حکایت از اعجاز قرآن در جنبه‌های گوناگون دارد.[27] ایشان، بیان می‌دارد که اگر تحدّی، فقط در بلاغت قرآن و اسلوب زبانی آن بود، نمی‌باید دامنه شمولِ خطاب آن از عرب‌های خاص فراتر برود، در حالی که آیه شریفه یاد شده، همه انس و جن را مورد خطاب قرار داده است و از این رو معلوم می‌شود که اعجاز قرآن تنها از نظر اسلوب زبانی نیست و همین‌طور اگر صفت خاصی غیر از بلاغت و جزالت اسلوب، به تنهایی مورد تحدّی قرآن بود، می‌باید خطاب قرآن متوجه گروه خاصی باشد، در حالی که تحدّی عام و برای همه می‌باشد.

عمومیت خطاب تحدّی، حکایت از آن دارد که خداوند، همگان را به همانندآوری دعوت کرده است؛ لذا قرآن برای همه، معجزه است و اختصاصی به گروه خاصی ندارد و نیز اعجاز قرآن، تنها در بلاغت قرآن، با معارف، اخلاق، قوانین صالح، اخبار غیبی و… نیست؛ چون هر یک از آن جهات را، گروه خاصی از انس و جن می‌فهمند.[28] بدین جهت ایشان در مورد اعجاز قرآن می‌فرماید:

بنابراین، قرآن کریم، هم برای بلیغ‌ترین و فصیح‌ترین افراد، در فصاحت و بلاغت معجزه است و هم برای حکما در حکمت‌های آن و هم برای علما در مطالب علمی و هم برای عالم اجتماعی، در مسایل اجتماعی و هم برای قانون‌گذاران، در قوانین و مقررات و هم برای سیاست‌گذاران، در سیاست و هم برای حکّام، در حکومت و برای تمامی جهانیان در آن حقایقی است که راهی برای کشف آن ندارند، مانند امور غیبی و مواردی که انسان در شناخت رسیدن به آن حقایق، دچار سردرگمی است.[29]

ایشان مجدداً تأکید می‌کند که اعجاز قرآن، از تمامی جهات است و قرآن در هر جهت، دعوی اعجاز می‌نماید، برای تمامی افراد انس و جن، عوام و خواص، عالم و جاهل، مرد و زن، متخصصان و افراد عادی و… و هر انسانی،‌ از این فطرت برخوردار است که فضیلت را تشخیص دهد و کم و زیاد آن را درک کند؛[30] علّامه در این خصوص می‌گوید:

آیا هیچ عاقلی به خود جرأت می‌دهد که کتابی بیاورد و ادعای آن را داشته باشد که آن، کتاب هدایت برای تمامی مردم عالم است و آنگاه در آن اخبار غیبی از گذشته و آینده و از امتهای گذشته و آینده، نه یکی، نه دو تا، آن هم در باب‌های مختلف از داستان‌های گذشتگان و امور غیبی نسبت به آینده آمده باشد به شکلی که هیچ یک از آنها، کوچک‌ترین تخلفی از واقع نداشته باشند؟[31]

ایشان، سپس بیان می‌دارد که انسان عاقل و کسی که می‌تواند این معانی و قضایا را تحلیل و تعقل کند، شکی برای او باقی نمی‌ماند که این مزایای کلی و غیر آن،‌ که قرآن مشتمل بر آنهاست، فوق طاقت بشری و بیرون از حیطه وسایل طبیعی و مادی است.[32]

علّامه طباطبایی، در ادامه، به برخی از وجوه تحدّی قرآن می‌پردازد،‌ که نشانگر وجوه اعجاز قرآن از نظر ایشان است که به اختصار چنین هستند:

اعجاز علمی و اعجاز به نبی امّی و اعجاز اخبار غیبی و سلامت از اختلاف و اعجاز بلاغی قرآن از جمله مواردی است که ایشان در المیزان مفصل به آن پرداخته‌اند و اقوال ایشان در این مطالب را در کتاب اعجاز قرآن نقل کرده‌ایم.

 امام خمینی (ره):

امام خمینی در مورد اعجاز قرآن نظریه نوینی دارد؛ ایشان ضمن احترام به نظریه‌های دانشمندان مسلمانِ پیشین در خصوص اعجاز قرآن، بر دیدگاه خویش در اعجاز،‌ تأکید دارد و از دریچه خاص بر اعجاز قرآن می‌نگرد. ایشان در بیان دیدگاه خود نخست بر وجوه رایج بین دانشمندان مسلمان از فصاحت و بلاغت، اخبار از غیب،‌ اتقان معانی، گستردگی مطالب قرآن، جامعیت آن، نزول آن بر پیامبر امّی (ص)، و… تأکید نموده و می‌فرماید:

حُسن ترکیب و لطف بیان، غایت فصاحت و نهایت بلاغت و کیفیت دعوت و اخبار از مغیّبات و اِحکام اَحکام و اتقان تنظیم عائله و امثال آن، هر یک مستقلاً اعجازی فوق طاقت و خارق عادت است.[33]

امام در مرحله دیگری، اهمیت پیامبر اسلام (ص) را یادآور شده و می‌فرماید:

معارفی که به برکت بعثت رسول اکرم (ص) در عالم منتشر شد، کسانی که مطلعند که این معارف چیست و تا اندازه‌ای که ما می‌توانیم ادراک کنیم، می‌بینیم که از حد بشریت، خارج است، ‌این اعجازی است فوق ادراک بشریت، از انسانی که در جاهلیت متولد شده، در جاهلیت بزرگ شده، آدمی بوده است که در محیطی پرورش یافته است که اسمی از این مسائل اصلاً در آن وقت نبوده.[34]

تعابیر قرآن، اعم از حروف و کلمات آن، از جایگاهی خاص و سنجیده برخوردارند، به شکلی که اگر هر تعبیری از تعابیر قرآن، بخواهد جایگزین با تعبیر مشابه آن شود و یا حذف  گردد، فصاحت و بلاغت قرآن، دچار خدشه می‌شود.

امام، گرچه فصاحت و بلاغت را جزء اعجاز قرآن دانسته، اما معتقد است که شهرت اعجاز قرآن به فصاحت و بلاغت، برای آن است که اعراب درصدر اول اسلام، ‌در این فن متخصص بودند و فقط این جهت را بهتر درک می‌کردند؛ ولی قرآن بر وجوه دیگری می‌تواند معجزه باشد و از این رو می‌فرمایند:

اینکه قرآن شریف معروف به فصاحت شد و این اعجاز در بین سایر معجزات مشهور آفاق گشت، برای این بود که در صدر اول، اعراب تنها این تخصص را داشتند و فقط این جهت از اعجاز را ادراک کردند.[35]

امام خمینی بر جامعیت قرآن، به‌عنوان کتابی «فوق‌العاده و معجزه»، تأکید دارند و آن را تنها کتاب جامعِ مطالب زندگی بشر دانسته و می‌فرمایند:

کتابی داریم که مصالح شخصی، اجتماعی، ‌مصالح سیاسی، کشورداری و همه چیزها در آن هست؛[36] قرآن مشتمل بر تمام معارف و تمام مایحتاج بشر است.[37]

قرآن مجید و سنت، شامل همه دستورات و احکامی است که بشر برای سعادت و کمال خود بدان احتیاج دارد؛ در کافی فصلی به‌عنوان تمام احتیاجات مردم در کتاب و سنت بیان شده و «کتاب» ‌(یعنی قرآن) «تبیان کلّ شی» است.[38]

امام، اعجاز قرآن را در تهذیب نفوس و راه انسان‌سازی آن نیز می‌داند که آن را از هر کتاب دیگر، ممتاز نموده و در حد اعجاز بالا برده است و می‌فرمایند:

الآن نیز آنهایی که هم افق آنها (اعراب جاهلی) هستند، جز ترکیبات لفظیّه و محسّنات بدیعیّه و بیانیّه چیزی از این لطیفه الهیه ادراک نکنند و اما آنها که به اسرار و دقایق معارف آشنا و از لطایف توحید و تجرید باخبرند، وجهه نظرشان در این کتاب الهی و قبله آمال‌شان در این وحی سماوی، همان معارف آن است و به جهات دیگر چندان توجهی ندارند؛ هر کس به عرفان قرآن و عرفای اسلام که کسب معارف از قرآن نمودند نظر کند… می‌فهمد [و اذعان می‌کند که اعجاز قرآن در معارف آن است] و برای او، تصدیق به اینکه کتاب، وحی الهی و این معارف، معارف الهیه است،‌ مؤونه‌ا‌ی ندارد.[39]

امام خمینی، همچنین بر این نکته تأکید دارد که قرآن کتاب همه اعصار و همه ادوار زندگی هست و می‌فرماید:

آنکه قانون اسلام را آورده است، خدا است؛ خدا است که محیط بر همه اعصار است؛ قرآن است که کتاب همه اعصار است.[40]

ایشان تمام مطالب قرآن را دارای اسرار و نکات عرفانی می‌دانند، گرچه، حتی در قرآن چند بار تکرار شده باشد:

شما می‌دانید که قرآن معجزه است و در قرآن،‌ راجع به مسایل،‌ تکرار زیاد است. البته در هر تکراری مسایلی طرح شده، اما برای اینکه قرآن برای رشد مردم آمده است و برای انسان‌سازی، مسایلی که برای ساختمان انسان است، نمی‌شود. یک دفعه بگویند و از آن رد بشوند، باید آن را مکرر بخوانند.[41]

ایشان معتقد است که بشر، به خاطر همین وجوه اعجاز قران، به‌ویژه اعجاز عرفانی آن از آوردن مانند آن، احساس عجز نموده و بر بزرگی آن اعتراف دارد و اگر کسی بتواند به مانند قرآن را بیاورد، مسلمانان از قرآن دست بر می‌دارند و در این خصوص می‌فرماید:

قرآن کریم خود در چند جا معجزه بودن خود را به تمام بشر، در تمام دوره‌ها اعلان کرده است و عجز جمیع بشر را بلکه تمام جن و انس را از آوردن به مثل آن ابلاغ کرده؛ امروز ملت اسلام همین نشانه خدا را در دست دارند و به تمام عائله بشری از روی کمال اطمینان، اعلان می‌کنند که این نشانه پیغمبری نور پاک محمد (ص) است؛ هر کس از دنیای پر آشوب علم و دانش مثل آن را بیاورد، ما تسلیم او می‌شدیم و از گفته‌های خود برمی‌گردیم.[42]

رهنامه: اهم وجوه اعجاز قرآن چه می‌باشد؟

استاد: در اینکه، قرآن معجزه‌ای الهی است، اختلافی بین دانشمندان مسلمان، دیده نمی‌شود؛ اما اینکه قرآن از چه جهت، یا جهاتی،‌ دارای اعجاز است. همواره بین آنها، تفاوت آراء وجود داشته است؛ هر یک از آنها از جنبه‌‌های گوناگون، اعجاز قرآن را بررسی کرده‌اند و در مباحث کلامی و تفسیری به بررسی وجوه اعجاز قرآن پرداخته‌اند که در بخش‌های پیش به آرای برخی از آنها اشاره شد.

تکامل نظریه‌ها و گسترش دیدگاه‌ها در خصوص اعجاز قرآن، به لحاظ اهمیتی که داشته است، همچنان،‌ رو به فزونی بوده و برای آن توقّفی، پیش‌بینی نمی‌شود؛ چنان‌که در هر دوره زمانی، ‌وجوه نوینی، در اعجاز قرآن مطرح شده و همواره بحث در اعجاز قرآن برای صاحبنظران، دارای زمینه‌های زیادی بوده است و در آینده وجوه دیگری در اعجاز قرآن، ممکن است وجود داشته باشد که تاکنون کشف نشده‌اند.

مهم‌ترین وجوه مطرح شده در خصوص اعجاز قرآن این گونه‌اند:

اعجاز بیانی:

یکی از برجسته‌ترین وجوه اعجاز قرآن، اعجاز بیانی یا فصاحت و بلاغت قرآن است.

اعجاز بیانی و بلاغت قرآن، امری مورد توافق همه دانشمندان اسلامی بوده و هست و هر کدام در مقام تبیین آن، تلاش‌های فراوانی نموده‌اند.[43]

علّامه طباطبایی[44] اعجاز بیانی را در سه بخش، می‌داند:

  1. تسلط بر زبان، واژه‌ها و شناخت آنها؛
  2. قدرت بیان؛
  3. قدرت فکر و لطافت ذوق.

برای تبیین بیشتر اعجاز بیانی قرآن، بررسی موارد ذیل، به نظر لازم و مفید می‌رسد:

تعابیر ویژه قرآن:

تعابیر قرآن، اعم از حروف و کلمات آن، از جایگاهی خاص و سنجیده برخوردارند، به شکلی که اگر هر تعبیری از تعابیر قرآن، بخواهد جایگزین با تعبیر مشابه آن شود و یا حذف  گردد، فصاحت و بلاغت قرآن، دچار خدشه می‌شود؛ صاحب‌نظران معتقدند که اگر لفظی از عبارات قرآن حذف شود و سپس در تمامی زبان عرب،‌ تأمل گردد تا مناسب و هم‌شأن آن پیدا شود یافت نخواهد شد.[45]

برخی از دانشمندان علم بیان، معتقدند که هر معنایی، لفظ درخور خود و مناسب آن را می‌طلبد، لفظی که سزاوارتر از آن در ارائه آن معنا پیدا نشود، لفظی که فهم آن معنا را رساتر و به لحاظ شنیداری،‌ مناسب و جذاب‌تر باشد و این ویژگی در قرآن در اوج خود است،[46] کاری که انسان‌ها،‌ از آن ناتوان بودند؛ چون احاطه و تسلط بر تمامی الفاظ را نداشتند.

انتخاب الفاظ و عبارات مناسب برای ارائه مفاهیم مورد نظر، آن‌قدر مهم است که اگر این انتخاب به جا و صحیح انجام شود، کلام، به جادویی مانند و گوینده با بیان خود، مخاطب را می‌رباید و آن را مسحور خود می‌کند.

جاذبه کلمات و آهنگ قرآن به‌گونه‌ای است که تنها سخن و کلامی است که ملال و رنجش خاطری برای شنوندگان به دنبال نمی‌آورّد و تنها آهنگی است که هرچه بر آن می‌گذرد، کهنه و فرسوده نمی‌شود.

انتخاب لفظ مناسب در قرآن،‌ همواره در اوج قرار دارد، به شکلی که اگر برخی از الفاظ آن، جابه‌جا شود، فصاحت نظم آن مخدوش می‌شود؛ چون هر تعبیری در قرآن به کار رفته است، در جای خود محفوظ می‌باشد و جابه‌جایی آن یا موجب اخلال در معناست و یا از رونق و جاذبه کلام خواهد کاست؛[47] حتی جایگزینی واژگان با مترادف آن نیز، موجب اختلال در فصاحت و بلاغت کلام قرآن خواهد بود.

نفی مترادفات در قرآن:

اگر الفاظ متعددی، برای معنای واحدی به کار روند، آن را «مترادف»[48] می‌گویند؛ مانند سیف، صارم، حسام و… که در زبان عربی به معنای «شمشیر» ‌است؛ علما و دانشمندان قرآنی در خصوص وجود الفاظ مترادف در قرآن، اختلاف نظر داشته‌اند؛ از این میان جمعی مانند «راغب»[49] و… معتقد به وجود مترادفات در قرآن بوده‌اند؛ از طرفی گروه زیادی از محققین نیز، وجود مترادفات را در قرآن نفی نموده‌اند، ‌از جمله، «ابن فارس»[50] است که به‌عنوان فقیه در لغت شناخته شده و همچنین «ابو هلال عسکری» و کتابش به نام الفروق اللغویه و دیگران، منکر وجود مترادفات[51] در قرآن هستند و معتقدند که هر لفظی در قرآن به جای خود به کار رفته و قابل جایگزینی شدن نیست. آنها معتقدند که اعجاز بیانی، در شکل تعابیر و الفاظ قرآن، آن‌قدر دقیق و سنجیده است که نمی‌توان هیچ کلمه یا عبارت قرآن را با مترادف آن جایگزین نمود و هر گونه تعبیری،‌ مخلّ فصاحت و بلاغت آن بوده و ممکن نیست که بتوان واژه‌ای را که در آیه‌ای استعمال شده، ‌با لفظی دیگر جا‌به‌جا نمود؛ به‌عنوان مثال: جایگزینی عبارات در آیات ذیل، با مترادف صحیح نبوده و به نظر درست نمی‌باشد:

«افتونی فی حلمی ان کنتم للحلم تعبرون»، به جای آیه شریفه:

«.. أفتونی فی رءینی إن کنتم للرّءیا تعبرون» (یوسف، 43)؛

«لا تقصص حلمک علی اخوتک»، به جای آیه شریفه:

«.. لا تقصص رءیاک علیّ إخوتک فیکیدوا لک کیداً…» (یوسف، 5)؛

«انی أبصرت ناراً»‌، به جای آیه شریفه:

«.. إنی ء‌انست نارا لعلی ءاتیکم منها بقبسٍ…» (طه، 10)؛

و… .

همان‌طور که در آیات مذکور، دقّت و تدبّر شد، جایگزینی واژه «حُلم» به جای «رؤیا»، «ابصرت» به جای «أنست»،‌ «یقسمون» به جای «یحلفون»، «متحطّما» به جای «متصدّعاً»، «لا یصّد عنکم» به جای «لا یحطمنکم» و… ممکن نمی‌باشد؛ زیرا هر کدام، دارای معانی خاصی هستند‌ که آن لفظ و تعبیر، در جای خود مناسب و جایگزینی با الفاظ دیگر اعم از آن که در قرآن به کار رفته باشد یا به کار نرفته باشد، غیر مناسب است.

اصولاً در زبان عربی و لغت آن، وسعت و گستره فراوانی وجود دارد و ترادف در آن، به معنای، هم‌معنا بودن کلمات با یکدیگر نبوده و نیست؛ ‌مگر آنکه برخی از کلمات، ‌معانی نزدیک به هم دارند که می‌توان از آنها تعبیر به «مترادف» نمود.

از این جهت، نمی‌توان به جای آیه شریفه: «و لکم فی ألقصاص حیوةً یا اولی الالباب…»[52] گفت: «و لکم فی القتل حیاة…»؛ زیرا تعبیر «قتل» وافی و گویا در مقصود نیست و لذا عبارت:‌ «اکثروا القتل لیقتل القتل»؛ یعنی‌: زیاد بکشید تا قتل کم شود و یا: «اقتل انفی لقتل» یعنی قتل سبب نفی قتل است که قبلا‌ ًرایج بود، گویای مفهوم واقعی آیه قصاص نبود و با آمدن تعبیر «قصاص» در آیه شریفه: «و لکم فی القصاص حیوةً یا اولی الالباب…» معنا و مفهوم آن، گویا شده است؛ همین‌طور عبارت، «تتلو» در آیه شریفه: «و ما کنت تتلوا من قتله…»[53] به جای «تقرأ» و عبارت «لاریب»، در آیه شریفه: «ذلک الکتب لا ریب فیه…»[54] به جای: «لا شک فیه و…».

روانی الفاظ و عبارات آن:

از دیگر لطایف و شگفتی‌ها در اعجاز بیانی، علاوه بر گزینش الفاظ مناسب «روانی و سلامت» آنها است؛ چنان‌که تلفظ تمامی قرآن روان و آسان می‌باشد. گرچه از لغات متعدد و قبایل فراوان استفاده شده، اما به آسانی بر زبان جاری می‌شود، همچنان که از نظر صرف، نحو و اعراب آنها نیز، روان و گویا است.[55]

اسلوب و نظم نوین قرآن:

اسلوب و نظم قرآن، در سبکی جدید و نوین بوده، که نه نثری مانند آن یافت می‌شود و نه شعری مانند آن، بلکه خود اسلوبی ویژه دارد که خارق‌العاده است؛ ضمن آنکه تمامی محاسن هر دو شکل مذکور،‌ یعنی: محاسن نثر و شعر را نیز دارا می‌باشد؛

«ولید»، کسی که از شاعران بزرگ و سرامدان شعر عربی است می‌گوید: «کسی از من واردتر در شعر، رجز و قصیده نیست و من هرچه در قرآن تأمل می‌کنم، نه شعر است، نه قصیده است و نه…؛ آن کلامی است که دارای حلاوت و طراوت فوق‌العاده‌ای است؛ کلامی بلند مرتبه و پرمحتوی که هیچ کلامی، همسان و در شأن آن نیست.[56]

تعابیر قرآنی، همانند شعر و نثر و سجع نیستند؛ بلکه ضمن برخورداری از آن مزایا، در قالب‌های نوین و تعابیری جدید که آن را ممتاز نموده ارائه شده‌اند.

اعجاز اخبار از غیب:

از جمله وجوه اعجاز قرآن، خبر دادن از امور غیبی است؛ منظور از غیب، امور مخفی و پنهانی هستند که با وسایل عادی در اختیار بشر اطلاع از آنها ممکن نیست و از طریق اندیشه و فکر و محاسبات نمی‌توان آن را کشف نمود؛ قرآن در موارد متعددی، اخبار غیبی را بیان داشته است که بخشی مربوط به زمان گذشته و بخشی مربوط به زمان نزول قرآن و بیان حال افراد و بخشی نیز مربوط به آینده هست که به هر کدام، ‌اشاره می‌شود:

الف) خبر از گذشته: مانند اخبار از تاریخ و سرنوشت گذشتگان، مثل قوم سبأ، یوسف، عاد، ثمود، نوح و دیگر حوادث گذشته. خداوند متعال در سوره هود به ذکر سرنوشت نوح می‌پردازد و در پایان آن را از امور غیبی می‌داند و می‌فرماید:

«قیل ینوح أهبط بسلمٍ منا و برکتٍ علیک… * تلک من أنباء الغیب نوحیها إلیک ما کنت تعلمها أنت و لا قومک من قبل…» به نوح گفته شد: ای نوح! با سلامت و برکت از ناحیه ما بر تو و بر تمام امت‌ها که با تواند، فرود آی… اینها از خبرهای غیبی است که به تو (ای پیامبر) وحی می‌کنیم؛ نه تو و نه قوم تو، اینها را، قبل از این نمی‌دانستید.[57]

آیات یاد شده، آخرین آیاتی هستند که در سوره هود درباره نوح و سرگذشت عبرت‌انگیزش آمده و در پایان اشاره می‌دارد که این خبرها، غیبی بوده و کسی از آنها مطلع نبوده است.

ب) خبر از حال: خبرهایی از وضعیت زمان پیامبر (ص) که اغلب مربوط به خدعه و حیله‌های دشمنان بوده است؛ مانند: آیه شریفه:

«… و إذا جاءوک حیوک بما لم یحیّک به الله و یقولون فی أنفسهم لو لا یعذبنا الله بما تقول حسبهم جهنّم یصلونها فبئس المصیر»؛ هنگامی که نزد تو می‌آیند تو را تحیّتی می‌گویند: که خدا به تو نگفته است و در دل می‌گویند چرا خداوند ما را به خاطر گفته‌هایمان عذاب نمی‌کند؛ جهنم برای آنها کافی است؛ وارد آن می‌شوند و بد جایگاهی است.[58]

آیه یاد شده، اشاره به یکی از توطئه‌های یهود دارد که به هنگام ورود بر پیامبر (ص)، در ظاهر بر او تحیت می‌گفتند، ولی با عبارت «السام علیک» که معنای آن، خلاف تحیّت بود و (به معنای «مرگ بر تو» می‌باشد)؛ خداوند نیز پیامبر (ص) را در جریان این امر می‌گذارد و توطئة ‌آنان را آشکار می‌کند.

ج) خبر از آینده: قرآن از حوادث آینده، خبرهایی را ارائه کرده است که برخی قریب و برخی بعید بوده‌اند؛ مانند:

اخبار از عدم توانایی برآوردن به مانند قرآن در آیات تحدّی.

و مانند خبر از غلبه روم در این آیه:

«غلبت الروم * فی أدنی الأرض و هم من بعد غلبهم سیغلبون * فی بضع سنینّ لله الأمر من قبل و من بعد و یومئذٌ یفرح المؤمنون»؛ رومیان مغلوب شدند و این شکست در سرزمین نزدیکی رخ داد؛ اما آنها بعد از مغلوبیّت، به زودی غلبه خواهند کرد، در چند سال؛ همه کارها از آن خداست،‌ چه قبل و چه بعد و در آن روز مؤمنان به خاطر پیروزی دیگری خوشحال خواهند شد.[59]

اخبار غیبی قرآن، چه مربوط به گذشته، حال و آینده، فراوان هستند که در این باره می‌توان از آیات 8 سوره انفال؛ 95 سوره حجر؛ 9 سوره صفّ؛ 45 سوره قمر؛ 2 سوره تین، 36 توبه؛ 12 مدثر؛ 9 علق؛ 9 حجر، 37 یونس؛ 67 مائده؛ 51 غافر؛ 1 فتح؛ 18 ؟؟، 22 فتح؛ 85 قصص؛ 1 نصر، 55 نور؛ 5 قصص؛ 105 انبیاء؛ 101 توبه؛ 144 آل عمران و… نام برد.

قرآن، به‌ویژه آیاتی که متضمن اخبار غیبی هستند، معجزه به شمار می‌آیند؛ زیرا در آنها خبر از چیزی داده شده که بشر از اظهارنظر در مورد آنها عاجز بوده است: خصوصاً که اخبار یاد شده صادق بوده و تخلّفی در آنها دیده نشده است.

اعجاز سلامت متن:

از جمله وجوه اعجاز قرآن، صیانت و دوری متن آن از هرگونه ناسازگاری و اختلاف می‌باشد؛‌ به‌خصوص که قرآن در مدت 23 سال و در شرایط متفاوت‌ به صورت تدریجی، بدون پیش‌نویس قبلی، بدون اصلاحیه بعدی، متضمن مطالب متنوع و در موضوعات متعدد از تاریخ، حقوق،‌ اعتقادات، احکام و… فراهم شده بود که با این وجود هیچ‌گونه اختلاف و تناقضی در آن دیده نشده و متن از سلامت و استواری برخوردار است؛ از طرفی، در بین برخی از مطالب به مناسبت‌های مختلف، بسا سرگذشتی را دوباره یا بیشتر تکرار نموده است؛‌ لکن در هر بار، نکته یا نکاتی را بیان کرده که با مطالب قبلی سازگاری دارد.

قرآن خود بر این وجه از اعجاز،‌ اشاره دارد و می‌فرماید:

«أفلا یتدبرون القرئان ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلفاً کثیراً»؛ آیا در قرآن تدبّر و تأمل نمی‌کنند؟ اگر از پیش خدا نیامده بود، به حتم در آن اختلاف زیادی پیدا می‌کردند.[60]

آیه شریفه، بیان می‌دارد: اگر قرآن، کتاب غیر الهی بود و از نزد بشری صادر شده بود دارای تناقض و ناسازگاری بود، به‌ویژه که اگر در شرایطی، مشابه شرایط نزول قرآن، فراهم شده بود، دستخوش تغییر و تناقض می‌گشت؛ لکن قرآن کلامی الهی است و از یک منبع آسمانی ‌سرچشمه گرفته است،‌ بدین جهت نه تنها در آن هیچ اختلافی نیست بلکه کلمات و عبارت و ساختار محتوایی آن، مرتبط به هم، منطقی و سنجیده و بر مبنا و چیدمانی منظم و هماهنگ با یکدیگر نازل شده است.

اعجاز معارف:

از مهم‌ترین وجوه اعجاز قرآن،‌ که به آن تحدّی نموده و رمز جاودانگی آن گردیده است، «محتوا و معارف متعالی» و گرانقدر قرآن می‌باشد؛‌ معارفی که در هیچ کتاب دیگری، نمی‌توان آنها را یافت و هیچ اثر و کتابی، حتی کتاب‌های آسمانی پیشین نیز در مقایسه با قرآن، همپای آن نیستند.

قرآن، که کتاب هدایت و در برگیرنده برنامه زندگیِ کامل انسانی است با هدف بیان برنامه‌های هدایتی خود در موضوعات متعدد، مطالبی را در قلمرو و حوزه‌های مزبور بیان داشته است؛ مانند معارفی در موضوعات خداشناسی، پیامبرشناسی، عدل، امامت، انسان‌شناسی، روح، جن، ملک و ابلیس، فلکیات، زمین، تاریخ، اخلاقیات، حقوق و نظام قانون‌گذاری، خانوادگی، سیاسی، قضا و قدر، عبادات، معاملات، واجبات، مستحبات، حدود و قصاص، معاد، ‌برزخ، قیامت و… .

از این جهت، هر صاحب نظر و دانشمندی، وقتی به قرآن نظر می‌افکند، در مورد علم و دانش خود،‌ قرآن را صاحب نظر می‌داند و اگرچه قرآن، معروف به کتاب خاصی، مانند کتاب تاریخ، اخلاق، سیاست، انسان‌شناسی و… نیست، ولی در همه علوم، به تناسب هدایت‌گری هدف خود، مطالبی را بیان نموده که نمی‌توان کتابی را همانند آن، دارای چنین گستره‌ای از موضوعات گوناگون و در عین حال توأم با ایجاز یافت و این نیست، مگر همان اعجاز الهی.

اتقان معانی:

از دیگر ویژگی‌هایی که قرآن را بی‌نظیر و معجزه‌ای ویژه، ساخته است، اتقان معانی آن است به این معنا که اگر به حوزه‌ها و موضوعات گوناگون با همه ‌تنوّع و گستردگی آن پرداخته و سخن رانده، در هر یک، مطالبی معقول و متقن ذکر نموده است که هرگز، در هیچ یک از آنها، خدشه‌ای واقع نشده است. بلکه هر دانشمندی، در حوزه تخصص خود، قرآن را دارای متقن‌ترین و کامل‌ترین مطالب می‌داند که با گذر زمان نه تنها‌، از ارزش و منزلت آنها کاسته نشده، بلکه هر روز نکاتی جدیدتر و ارزشمندتر از آن کشف شده است.

اعجاز صوتی:

قرآن مجید، با وجود تنوع و تعالی مطالب و گستردگی آنها، دارای آهنگی زیبا، جذّاب و دلنشنی است؛ جاذبه‌ای که در صوت کلمات و عبارات قرآن وجود دارد، هر انسانی را به خود جذب می‌نماید؛ جاذبه کلمات و آهنگ قرآن به‌گونه‌ای است که تنها سخن و کلامی است که ملال و رنجش خاطری برای شنوندگان به دنبال نمی‌آورّد[61] و تنها آهنگی است که هرچه بر آن می‌گذرد، کهنه و فرسوده نمی‌شود.

در صدر اسلام، مشرکین و کفار به خاطر اینکه جاذبه قرآن، آنها را تحت تأثیر قرار ندهد، از حضور در جلسات قرائت و استماع قرآن رو بر می‌تافتند تا اینکه مبادا آهنگ قرآن به گوش آنها برسد؛ زیرا گوش دادن به قرائت قرآن، در دل انسان نشاط و معنویت خاصی ایجاد می‌کند و هنگامی که بر معانی آن نیز آگاهی حاصل شود تأثیری فوق‌العاده در درون بر جا می‌نهد، تأثیری که در هیچ یک از قرائت‌ کلام‌های انسانی از نثر و شعر و خطبه‌ها، یافت نمی‌شود.[62]یه مذکور می‌فرماید: «این آیات بر آن دلالت می‌کند که قرآن از جانب خدا نازل شده که می‌تواند آینده را، این چنین قاطعانه پیشگویی نماید

موسیقی و جاذبه قرآن، آن‌قدر شگفت‌آور است که ولید بن مغبره در مورد قرآن می‌گوید: کلام او دارای حلاوت و طراوت خاصی است، کلامی است متعالی و هیچ کلام دیگری نیست که بر آن برتری داشته باشد.[63]

اعجاز عددی:

تناسب، تساوی و هماهنگی در اعداد و ارقام کلمات و موضوعات شبیه و مغایر با هم در قرآن، امری بسیار شگفت‌انگیز است؛ هیچ بشری بر آوردن کتابی که از نظر معنا و محتوا، ‌این چنین متعالی بوده و در میزان کلمات و الفاظ آن نیز رعایت تناسب شده باشد، به‌گونه‌ای که عدد آن هم مناسب و شگفت‌انگیز باشد، قادر نیست.

انسان از تنظیم کتابی که در آن چنین تناسب شگفت‌انگیزی باشد، عاجز است؛ این تناسب شگفت‌انگیز در شرایطی فراهم شده که کتاب قرآن در طول 23 سال در شرایط گوناگون نازل شده و هر بخشی از کلمات آن در حادثه‌ خاصی بر پیامبر (ص) وحی شده است و پس از نزول هم از اصلاحیه و تنظیم بعدی برخوردار نبوده است؛ پیرامون تناسب واژگان قرآنی با یکدیگر به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:[64]

  1. واژه «دنیا» و کلمه «آخرت» هر کدام به تعداد مساوی، یعنی: 115 مرتبه در قرآن به کار رفته است، در صورتی که لفظ دنیا به تنهایی و جدا از لفظ آخرت و همچنین لفظ آخرت، جدای از لفظ دنیا در آیاتی چند به کار رفته است و در مواردی در کنار هم آمده است؛
  2. واژه «بصر» با مشتقات آن، 148 مرتبه به کار رفته و مساوی با موارد کلمه «قلب» و «فواد» و مشتقات آنان است؛
  3. واژه «بخل»، 12 بار در قرآن ذکر شده که برابر با الفاظ «حسرت»، «طمع» و «جحود» است؛
  4. واژه‌ «الناس» و مشتقات و مترادفات آن 368 مرتبه آمده است که مساوی با واژه رسوله و مشتقات آن است؛

و موارد زیاد دیگری که در کتاب اعجاز قرآن آورده‌ایم

تناسب واژه‌ها و الفاظ آنها به شکل مساوی یا دو برابر و… از اعجازهای قرآن به شمار آمده است چنانچه تناسب حروف در سوره‌ها هم مطالعه شود، به‌ویژه در سوره‌هایی که حروف مقطّعه در آنها به کار رفته است،‌ معلوم می‌شود که بین حروف مقطعه هر سوره و حروف آن سوره، تناسبی خاص وجود دارد.

اعجاز علمی قرآن:

قرآن با توجه به هدف نزول، کتاب انسان‌سازی است که تمامی مطالب آن در جهت رشد، تعالی، تربیت و تکامل اوست و به همین جهت، اشاراتی گذرا بر مسایل علمی و اسرار وجود و کائنات و هستی دارد که نشان از اعجاز علمی قرآن است؛ مسایل علمی که قرآن به آنها اشاره نموده، اموری هستند که در صدر اسلام، راهی برای شناخت آنها نبوده است،‌مگر از طریق وحی و با پیشرفت علم و دانش بشری، برخی از آنها معلوم گردیده و عظمت قرآن برای دانشمندان بیشتر آشکار گردیده که چگونه در 1400 سال پیش، قرآن از آنها یاد نموده؛ بشر آن روز، درکی از آنها نداشته، همان‌طور که بشر امروزی نیز، در مواردی،‌ درکی از مسایل علمی قرآن ندارد و شاید هزاران سال لازم است بگذرد تا نکات دقیق علمی قرآن شناسایی شود.

از جمله مسایل علمی قرآن، «اشاره به زوجیّت»، «عمل لقاح بادها»، «موزون بودن هر شیء»، «گهواره بودن زمین»، «دحو الارض»، «رشد جنین»، «اصل حیات بودن آب»، «حرکت فلک‌ها» و… می‌باشد.

 

پی نوشت ها:

[1]. المیزان فی تفسیر القرآن،‌ج 1، صص 6ـ 82.

[2]. کشف المراه فی شرح تجرید الاعتقاد،‌ ص 275.

[3]. اعجاز القرآن، أبی ؟؟؟، ص 208.

[4]. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص 275.

[5]. الاتقان فی علوم القرآن، 4/3.

[6]. البیان فی تفسیر القرآن، ص 33.

[7]. بقره، 23.

[8]. الاصول الکافی، کتاب فضل القرآن.

[9]. بحارالانوار، ج 89، ص 182.

[10]. همان، ص 19.

[11]. همان، ص 67.

[12]. نهج‌البلاغة، صبحی صالح، خطبه 18.

[13]. همان، خطبه 159.

[14]. همان، ج 92، ص 20.

[15]. همان، ص 1003.

[16]. خروج نظمه عن صور جمیع اسباب المنظومات ولو لا نزول القرآن لم یقع فی خلد فصیح سواء؛ همان، ص 1004.

[17]. و هی الروحة التی له فی قلوب السامعین فمن کان مؤمناً یجد هشاشة الیه؛ همان، ص 1005.

[18]. ایه لم یزل نظماً طریّاً لا یمل؛ همان.

[19]. له فی صورة کلام، هو خطاب لرسوله، تارة‌ و لخلقه اخری؛ همان.

[20]. ما یوجد من جمعه،‌ فان له صفتی الجزالة والعذوبة و هما کالمتضادین؛ همان.

[21]. ما وقع فی اجزائه من امتزاج بعض انواع الکلام ببعض؛ همان.

[22]. من کل فضیلة لتعش فی تأسیس اللغة؛ همان.

[23]. وجود التفاضل بین بعض اجزاله من السور؛ همان.

[24]. وجود ما یحتاج العباد الی عمله من اصول دینهم و فورعه… حتی الطب…» همان، ص 1006.

[25]. وجود قوة‌النظم فی اجزائه کلّهاع حتی لا یظهر فی شیء من ذلک تفاوت و لا اختلاف؛ همان.

[26]. اسراء، 88.

[27]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 59.

[28]. همان، ص 60.

[29]. ر. ک: المیزان، ج 1، ص 60.

[30]. همان.

[31]. همان، ص 61.

[32]. همان.

[33]. ر. ک: آداب الصلوة، ص 264.

[34]. ر. ک: صحیفه نور، ج 16، ص 78.

[35]. ر. ک:‌ آداب الصلوة، ص 263.

[36]. ر. ک: صحیفه نور، ج 18، ص 257.

[37]. ر. ک: به همان، ج 20، ص 82.

[38]. ر. ک: ولایت فقیه، ص 21.

[39]. ر. ک: همان، ص 264.

[40]. ر. ک: صحیفه نور، ج 7، ص 121.

[41]. ر. ک: همان، ج 9، ص 153.

[42].

[43]. مانند کتاب بدیع القرآن از ابن ابی الاصبع (م / 656) که یکی از ارزشمندترین کتاب‌هایی است که به بررسی اعجاز قرآن پرداخته است.

[44]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 71.

[45]. اعجاز البیانی للقرآن، ص 123.

[46]. البرهان فی علوم القرآن، ج 2، ص 97 و التمهید فی علوم القرآن، ج 4، ص 32.

[47]. ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص 129 و اعجاز القرآن و البلاغة النبویة، ص 156.

[48]. فرهنگ معین، ج 3، ص 3800؛ التمهید فی علوم القرآن، ج 5، ص 46.

[49]. مفردات راغب، مقدمه مؤلف.

[50]. معجم مقایس اللغة، ج 1، ص 3 و ص 39 (مقدمه ناشر).

[51]. معجم الفروق اللغویة، ص 3.

[52]. بقره، 179:‌ «برای شما در قصاص، ‌حیات و زندگی است ای صاحبان خرد».

[53]. عنکبوت، 48: «تو هرگز قبل از این کتابی را نمی‌خواندی».

[54]. بقره، 2: «این کتاب (با عظمتی است) که تردیدی در آن راه ندارد».

[55]. التمهید فی علوم القرآن، ج 5، ص 150.

[56]. مستدرک، حاکم، ج 2، ص 507.

[57]. هود، 48ـ 49.

[58]. مجادله، 8.

[59]. روم،‌ ؟؟.

[60]. نساء، 82.

[61]. اعجاز القرآن والبلاغة النبویة، ص 214.

[62]. اعحاز القرآن و البلاغة النبویة، ص 188.

[63]. مستدرک حاکم، ج 2، ص 50.

[64]. ر. ک: الاعجاز العددی للقرآن الکریم،‌ ج 1، 2 و 3.

پاسخ دهید: