شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » آرشیو مجلات / ش 11+12 » بازخوانی علم لغت در گفتگوی رهنامه پژوهش با استاد ملکی

 

رهنامه: اين شماره مجله را به ادبيات عرب اختصاص داديم. پرسش ابتدايي ما از شما اين است که دانش مفردشناسي چه تعريفي دارد؟

استاد: علم مفردشناسي با نام‌هاي ديگري از جمله فقه‌اللغه، مفردات قرآن، تفسير مفردات، واژه‌شناسي و نظاير آن شناخته مي‌شود. اينها اصطلاحاتي‌اند که تا حدودي با دانش مفردشناسي هم‌معنا هستند، اما واژه مفردشناسي، شامل سلسله برنامه‌هايي مي‌شود که با آن مي‌توان واژه‌هاي زبان عربي را شناسايي کرد و به مفهوم واقعي معنا رسيد. امروزه تا حدودي اين دانش جا افتاده و با همين عنوان مطرح است.

سؤالي که در اينجا مطرح مي‌شود، اين است که جايگاه بحث مفردشناسي در مبحث ادبيات عرب چيست؟ بايد توجه کرد که مفردشناسي زير مجموعه‌ ادبيات عرب نيست، بلکه دانش مستقلي در عرض ادبيات است، هر چند جايگاه ويژه‌اي در ادبيات دارد؛ چرا که ادبيات عرب را بدون فقه اللغه، لغت‌شناسي و مفردشناسي، نمي‌توان به خوبي  ياد گرفت.

رهنامه: مفردشناسي با ديگر علوم، از جمله ادبيات چه ارتباطي دارد؟

استاد: زبان عربي غير از ادبيات عرب است. در واقع، ادبيات يکي از زير مجموعه‌هاي زبان عربي است. متأسفانه امروزه بحث مفردشناسي‌ که در حوزه مطرح مي‌کنند و مي‌شناسند، بحثي جامع نيست و به شکلي آن را طرح مي‌کنند که ارتباطش با زبان عربي، بسيار اندک است. در واقع، بحث لغت يا مفرد‌شناسي را به معنا کردن واژه‌هاي زبان عربي خلاصه مي‌کنند. اين در حالي است که دامنه واژه‌شناسي خيلي گسترده‌تر است. بسياري از مقوله‌هايي که در زبان و ادبيات عرب وجود دارد، به سماع برگشت دارند؛ يعني کلماتي که از عرب شنيده شده و تنها جايي که به صورت کامل به آنها پرداخته شده، «معاجم» است و معاجم يکي از منابع علم مفردشناسي به شمار مي‌رود. در واقع، اگر بگوييم لغت و مفردشناسي يکي از پايه‌هاي ادبيات عرب است، سخن گزافي نگفته‌ايم؛ زيرا يکي از وظايف مفردشناسي، شناساندن سماع‌هاي ادبيات عرب است. شناخت مصادر ثلاثي مجرد که بحث مهمي به شمار مي‌رود، شناخت متعدي يا لازم بودن يک فعل، که خيلي کاربرد دارد، شناخت اينکه يک فعل ثلاثي مجرد، مثل ضَرَبَ در چه ابوابي از ثلاثي مزيد به کار رفته است، همگي به وسيله سماع به دست مي‌آيند و در حيطه‌ علم لغت و مفردشناسي قرار دارند. اين بخش اندكي از ارتباط بحث مفردشناسي با ادبيات عرب است، اما اين علم به طور كلي در زبان عربي کاربردهاي بيشتري دارد. زبان عربي، زبان اشتقاقات است؛ زباني با ظرايف بسيار است. در چنين زباني، نقش واژه‌ها فوق‌العاده اهميت پيدا مي‌کند و نياز است به دانش شناخت واژه‌ها مسلط شويم و تسلط بر اين دانش با توجه به ظرايف و دقايقي که در اين زبان است، جز از راه دانش مفردشناسي به دست نمي‌آيد. از اين رو، بحث مفهوم‌يابي يا معنايابي يکي از کارهاي مفردشناسي در زبان عربي است و مي‌توان گفت که نتيجه‌ کار مفردشناسي است، اما دامنه مفردشناسي خيلي وسيع‌تر از مفهوم‌يابي است. در واقع، دانش مفردشناسي داراي فروع گوناگون و مهمي است.

امروزه بحث مفردشناسی که در حوزه مطرح می کنند و می شناسند، بحثی جامع نیست و به شکلی آن را طرح می کنند که ارتباطش با زبان عربی، بسیار اندک است.

براي نمونه، دو مطلب را طرح مي‌کنم. مطلب اول بحث اصول معنايي است که بحث مهمي است و لغوي قهاري، مثل ابن فارس را مجبور کرده آنچه در بحث لغت در چنته دارد، در اين بحث وارد ميدان كند و بحث اصول معنايي همه لغات عربي را در كتاب مغاييس اللغه مطرح سازد.

رهنامه: لطفاً درباره‌ اصول معنايي توضيح بدهيد.

استاد: در اصول معنايي، تمامي كلمات از مواد بررسي شده است تا مشخص شوند به چه معاني ريشه‌اي و اصلي برمي‌گردند. در خيلي از موارد، تشخيص اصول معنايي، مثلاً در بحث مجازات، استعارات، کنايات يا فرآيند تغيير معناي يک کلمه از يک معنا به معناي ديگر، به ما براي شناخت معناي دقيق، کمک مي‌کند. گاهي با مراجعه به ريشه‌‌ معنايي بعضي از کلمات استفاده شده در احاديث و قرآن کريم، علت اينکه چرا آن کلمه در آن موقعيت به کار رفته را متوجه مي‌شويم. بحث اصول معنايي که ما از آن غافليم، از شقوق فهم معناست و در ادبيات مطرح نشده، بلکه از مقوله‌هاي مفردشناسي يا دانش مفردات است. مثال دوم، بحث اشتقاق کبير است. برخي استادان، اشتقاق کبير را قبول ندارند و آقاي ابن جني را صاحب اين قول مي‌دانند، در حالي که اين ‌گونه نيست و اگر به نگهبانان لغت، که معاجم لغويون هستند، مراجعه كنيم، مي‌بينيم اساس کارشان، به صورت عمده بر مبناي اشتقاق کبير است. اشتقاق کبير، يعني خروج از ماده، يعني ماده‌ ضَرَبَ را نبايد ضَرَبَ بدانيم، بلکه بايد آن را «ضاد» و «را» و «با» بخوانيم، يعني فقط حروف اهميت دارند، نه ترتيب حروف و براي حروف، معنا قائل هستند. به همين دليل، بين «ضرب» و «ربض» و امثالهم، اشتراک معنايي قائل هستند. مي‌بينيم که قبول کردن اين مبنا با قبول نکردن آن، تفاوت زيادي به وجود مي‌آورد و خيلي از واژه‌ها را مي‌توانيم تغيير معنايي بدهيم يا معاني ديگري را به آن‌ها وارد بکنيم يا بعضي از معاني را که براي واژه‌اي وارد دانسته‌اند، رد کنيم.

رهنامه: در واقع اشتقاق کبير مي‌گويد، ترتيب حروف اصلي در يك ماده لغوي  مهم نيست و معنا به حروف اصلي برمي‌گردد؟

استاد: بله. همچنين در بحث ترادف، در بحث حقيقت و مجاز، در بحث اضداد و مقوله‌هايي از اين قبيل، زبان عربي داراي ظرايفي است که دانستن آن‌ها براي فهم معنا لازم است. زبان عربي که زبان اشتقاقات است، زبان دين ما نيز است و ويژگي‌هايي دارد که در کمتر زباني، اين ويژگي‌ها با يک‌ديگر جمع مي‌شوند.

در بسياري از زبان‌ها، عبارات داراي ظرايف و دقت هستند، نه واژه‌ها. مثلاً در زبان فارسي، عبارات   جايگاه بي‌بديلي دارند و به همين دليل، اشعاري که از حافظ و ديگر شعراي فارسي زبان بر جا مانده، ماندگار و جهاني هستند، اما در واژه‌هاي فارسي، اين ظرايف کمتر وجود دارد، در حالي‌ که زبان عربي داراي ويژگي‌هاي منحصر به فردي است و در مقوله واژه، زبان عربي، خيلي ممتاز است. قرآن نيز به دليل عربي بودن، واجد اين ويژگي‌هاست. از اين رو مي‌طلبد که به صورت همه جانبه وارد ويژگي‌هاي لغات زبان عربي بشويم که اين مورد با بحث مفردشناسي حاصل مي‌شود.

رهنامه: جايگاه پژوهش لغوي را در دروس فعلي حوزه چگونه مي‌بينيد؟

استاد: اين پرسش مهم است. وقتي با اين نگاه به کتاب‌ها يا جلسات درس بزرگان مراجعه مي‌کنيم، مي‌بينم بزرگان خوب کار کرده‌اند و به شکل‌هاي مختلفي به طلبه‌ها در زمينه مفردشناسي و لغت، سفارش‌هاي أکيدي مي‌کنند، ولي مشکلي که وجود دارد، اين است که تا امروز در حوزه، براي آموزشي کردن اين مقوله مهم، يعني مفردشناسي يا فقه‌اللغه، تلاشي انجام داده نشده است. در واقع، براي فراگيري کامل اين دانش، هيچ برنامه‌اي تدوين نگشته است. البته کتاب‌هايي، نوشته و کارهايي به شکل مقطعي، انجام شده، اما اين علم به صورت آموزشي در نيامده است. متأسفانه به همين دليل طلبه‌ها و همچنين استادان حوزه از اين مقوله خيلي بيگانه هستند. براي نمونه، يکي از ابتدايي‌ترين پيش‌نيازها در بحث مفردشناسي يا واژه‌شناسي، شناخت منابع است و يکي از منابع مفردشناسي، معاجم لغت است و شناخت منابع در حدود يک پنجاهم بحث کلي آموزش مفردشناسي، سهم و اهميت بسياري دارد، ولي اگر آمار بگيريم، مي‌بينيم بسياري از طلبه‌ها، اسامي مهم‌ترين معاجم را هم نمي‌دانند. اين در حالي است که شمار معاجم مهم و اوليه، بيش از ده مورد نيست. معاجمي که نويسندگان آن‌ها مستقيماً با باديه‌نشين‌ها، که صاحبان لغت محسوب مي‌شوند، مرتبط بوده‌اند و اقوالشان قابل استفاده است.

طلبه‌ها، جوهري و کتاب صحاحش، ازهري و تهذيب‌اللغه‌اش، ابن دريد و جمهره‌اش، خليل و العينش را نمي‌شناسند. حتي اگر مقاييس‌اللغه را به اسم معجم بشناسند، فکر مي‌کنند کتابي لغوي است و لغت صِرف در آن آمده است و اصلاً اين کتاب شناخته شده نيست. شايد ابن فارس را در مقام اديب بشناسند، ولي به عنوان لغوي نمي‌شناسند. اين در حالي است ‌که او يکي از مهم‌ترين کتاب‌هاي لغت را نوشته است. اگر اين بيگانگي طلاب و عموم استادان را در نظر بگيريد، آن وقت متوجه جايگاه مفردشناسي در دروس فعلي حوزه مي‌شويد و مي‌فهميد امروز در چه مرحله‌اي هستيم.

رهنامه: علت وجود اين فاصله و دوري از نظر شما چيست؟ آيا براي اينکه اين توجه انجام بشود، بايد شکل يا محتواي درس‌ها و کتاب‌ها يا نوع درس‌ خواندن‌ها تغيير خاصي بکند؟

استاد: مسلماً همين طور است. اولاً عرض کردم که بزرگان‌ ما خودشان پرونده لغوي خود را بسته‌اند. بيشتر کساني که به من براي کار لغت‌شناسي و مفردشناسي مراجعه مي‌کنند، دوستاني هستند که مي‌خواهند کار علمي قوي انجام بدهند و برايشان دغدغه ايجاد شده است. اين نشان مي‌دهد، کساني که کار علمي قوي مي‌کنند، متوجه اهميت اين موضوع مي‌شوند و دنبال حل آن نيز مي‌روند. همان طور که بزرگان ما اين کار را کردند، اما هزينه زيادي بايد بپردازند؛ يعني وقتي مي‌توان اين تخصص مهم را با يک دوره خيلي کوتاه و فشرده ياد گرفت و ذخيره کرد، چرا بايد عقب بيفتد تا زماني که شخص در کارش به اين مشكل برخورد. در آن وقت، پيدا کردن منبعي که از آن مطالب را فراگيرد  و هم يافتن استادي که بتواند او را آموزش دهد، مشکل‌تر است. براي همين، وقت زيادي خواهد گرفت. همان ‌طور که بنده براي يادگيري مفردشناسي، وقت زيادي صرف کردم. اين در حالي است که اگر کسي بود که به من آموزش مي‌داد، اين مقوله، بسيار بسيار کمتر، وقت مرا مي‌گرفت. علاوه بر صرفه‌جويي در وقت، ممکن است کساني اصلاً وارد اين وادي نشوند و اين يک ضربه به شمار مي‌رود و هنگامي که شخص به مراحل بالاي علمي برسد، خلأ آن را احساس خواهد کرد که ديگر به هيچ شکل نمي‌تواند آن را پر کند.

رهنامه: به نظر شما، دلايل بي‌توجهي به چنين مطلب مهمي چه بوده است؟

استاد: به نظر من مقدار زيادي از مشکل، مشکل ستادي است. همان طور که کارهاي خيلي مهم ديگري نيز داريم که مثل همين به دلايل مختلف زمين مانده است، اما در مورد اين موضوع، به نظر من يکي از دلايل اصلي‌اش اين بوده که تا امروز، جايگاه آن به درستي تشريح نشده است.

رهنامه: اين کم‌توجهي چيزي نيست که به پنج، ده يا بيست سال گذشته مربوط باشد، بلکه بحثي است که در طول تاريخ ديده مي‌شود. از ابتداي راه‌اندازي فقه و اصول و اجتهاد تا به امروز، خيلي به طور مستقيم به اين بحث توجه نشده است و کساني هم که کار کرده‌اند، به شکل غير مستقيم به آن پرداخته‌اند.

استاد: الان حافظه‌ام ياري نمي‌کند، اما در سابقه درسي بزرگانمان وجود دارد که لغت کار مي‌کرده‌اند. بايد توجه کرد که آن زمان مثل امروز نبوده که نظام درسي نوشته شده باشد. نظام درسي مربوط به دوران متأخر است. بايد ببينيم چگونه هر يک از بزرگان، شاگردان خود را پيش مي‌بردند. مي‌دانيم که خيلي از بزرگان، به شاگردان خود لغت و تحقيق لغوي ياد مي‌داده‌اند. از اين رو، توجه به اين امر مهم وجود داشته است، اما حالا که نظام درسي نوشته شده و مي‌خواهند بر اساس نظام درسي طلبه را جلو ببرند، اين درس مغفول مانده است که احياي آن نيز کار مشکلي نخواهد بود و در اين زمينه کارهايي در حال انجام است و اين بي‌توجهي‌ که تا الان احساس مي‌شد، تا حدودي دارد برطرف مي‌شود. من دارم مي‌بينم که در مرکز مديريت و در مراکز تخصصي، اين دغدغه به وجود آمده است و ان‌شاءالله سرانجامش اين باشد که نظام آموزشي ما اين بحث را قبول کند.

علم مفردشناسی با نامهای دیگری از جمله فقه اللغه، مفردات قرآن، تفسیر مفردات، واژه شناسی و نظایر آن شناخته می شود.

رهنامه: براي اينکه اين بحث در ميان طلاب و نيز در بين فضلاي حوزه جايگاهش را پيدا کند، چه راه‌کارهايي را پيشنهاد مي‌دهيد؟

استاد: چند راه به ذهن بنده مي‌رسد که خودم چند وقت اجرا کردم و خيلي هم اثر داشته است. شايد بتوانم عرض کنم که اين چند سال بنده يک تنه در اين زمينه ورود کردم و خيلي هم وقت گذاشتم. يکي از مهم‌ترين عواملي که سبب ايجاد انگيزه و شناخت اهميت اين مسئله مي‌شود، اين است که از همان ابتدا طلابِ مدارس را با لغت و ارتباطش با ادبيات عرب آشنا کنيم. بنده الان گاهي براي طلبه‌هاي سطح سه و چهار، سؤال‌هايي مطرح مي‌کنم که آنان نمي‌دانند جواب آن‌ها را بايد از کجا به دست آورند، يعني طلبه پس از دوازده يا پانزده سال در حوزه نمي‌‌داند ثلاثي مجرد يا ابواب ثلاثي مزيد فعل‌ها را کجا مي‌تواند پيدا کند. براي همين، از همان پايه اول بايد به طلبه‌ها گفته شود که قسمت عمده‌اي از ادبيات عرب در معاجم است و چند معجم نيز به آنها معرفي شود. در اين صورت، طلبه اهميت مسئله را مي‌فهمد.

قرار دادن واحد درسي براي اين درس، يکي از ضرورياتي است که بايد انجام شود. اين مهم هنوز در سطح يک اعمال نشده است، ولي خبر دارم در سطح دو و سه، برخي مراکز تخصصي اين درس را گذاشته‌اند. اين واحد بايد از ابتدا در نظر گرفته شود. برگزاري جلسات توجيهي با استادان مدارس نيز بسيار سودمند است. عموم استادان ما، به ويژه استادان دوره ادبيات از اين مقوله دور هستند. حتي مي‌توان براي استادان ادبيات عرب، کلاس‌هاي علمي گذاشت و مفردشناسي را به ايشان ياد داد تا آنها به طلبه‌ها ياد بدهند. اين کار سبب مي‌شود که استادان، انگيزه پيدا کنند و طلبه‌ها را نيز به اين سمت و سو بکشانند. در اين قسمت، نقش استادان خيلي محوري است. براي همين، استادان بايد در اين زمينه، توجيه شوند.

رهنامه: آيا در اين زمينه استاد کافي داريم، که به يک واحد درسي تبديل شود؟

استاد: بله، تا الآن استاد کافي هست و زمينه آماده است.

رهنامه: پيش‌نيازها و مراحل يادگيري دانش مفردشناسي به شکل کاربردي چه‌طور است؟

استاد: بنده در زمينه آموزش مفردات قرآن يا واژه‌شناسي يا مفردشناسي، برنامه‌اي طراحي کرده‌ام که آن برنامه کاملاً شامل اين چند گزينه که فرموديد، از جمله بحث پيش‌نيازها، منابع مفردشناسي و مراحل يادگيري مفردشناسي، به شکل کاربردي مي‌شود. من اين برنامه را هشت سال پيش طراحي کرده‌ام و پنج سال است که به صورت جدي دارم آن را در همه سطوح، سطح يک، دو، سه و چهار و به شکل عمومي و خصوصي و به صورت کاملاً کاربردي اجرا مي‌کنم. در اين برنامه همه پيش‌نيازهاي مفردشناسي و هر چه که در يک تحقيق يا بررسي لغوي به آن نياز است، پيش‌بيني شده است.

يکي از پيش‌نيازها، شناخت منابع است. اين منابع تا حدودي در بين طلاب ناشناخته است. امروزه طلبه‌ها، نهايتاً معاجم لغت را مي‌شناسند، اما افزون بر معاجم لغت، کتاب‌هاي غريب القرآن و غريب الحديث نيز وجود دارد. کتاب‌هاي قوي و زيادي درباره غريب الحديث داريم؛ کتاب‌هاي محکم و قهاري مثل النهايه ابن اثير. همچنين کتاب‌هاي مفردات قرآن وجود دارد که امروزه متأسفانه به اسم معجم شناخته مي‌شوند، مثل مفردات راغب و التحقيقِ جناب آقاي مصطفوي که از ديگر منابع روايات مفسره لغت است. اشعار عرب نيز يکي ديگر از منابع است.

قرار دادن واحد درسی برای این درس، یکی از ضروریاتی است که باید انجام شود.

ديگر اينکه در بحث پيش‌نيازها، اصول مفردشناسي را مطرح کرديم. همان‌طور که بزرگان ما براي تفقه در فقه، يک سري اصول را قائل شدند و اصول فقه را طراحي کردند، در مفردشناسي نيز لغويان براي اينکه واژه‌شناسي کنند، اصول مفردشناسي را مطرح کردند که ناگزير از شناختن اين اصول هستيم، مثل اصل ترادف. براي نمونه، از کاربردهاي بحث ترادف که در قرآن کريم کارآيي بسياري دارد، اين است که آيا کلماتي داريم که کاملاً هم معنا باشند يا نه. عموم بزرگان، ترادف در قرآن را قبول ندارند. گروه ديگري هم قبول دارند. يکي از کساني که ترادف در قرآن را قبول ندارد، جناب آقاي راغب است که به شدت منکر اين مسئله است. مي‌بينيم که عمده طلاب و پژوهشگران ما براي واژه‌شناسي در قرآن کريم، به کتاب مفردات جناب آقاي راغب مراجعه مي‌کنند و آقاي راغب، بين کلماتي که در زبان عرب، هم‌ معنا دانسته مي‌شوند، اختلاف قائل مي‌شود و براي دو واژه مترادف، دو معناي مختلف تعيين مي‌کند. طلاب ما بايد بدانند که او بر اساس مبناي خود عمل مي‌کند. البته ايشان منکر ترادف در اشعار يا احاديث نيست، بلکه مي‌گويد شأن خداوند متعال و قرآن کريم، بالاتر از اين است که دو کلمه هم معنا را استفاده بکند، چون ممکن است اگر ترادف را قبول کنيم، آن کلمه‌ قرآن را به شکل ديگري معنا کنيم.

بنابراين، اصول مفردشناسي يکي از پيش‌نيازهاست و من در برنامه آموزشي مورد نظرم، به اين مطلب توجه کافي داشته‌ام.

رهنامه: با توجه به اينکه منابع زياد است؛ قرآن، روايات، اشعار عرب و معاجم، اختلافات هم مي‌تواند زياد باشد. روش تحقيق در اين منابع چگونه است؟ با توجه به اينکه مباحث در اينجا عقلي و استدلالي نيست و منابع نيز مشخص است، چه شده که يک نفر اين مبنا و نفر ديگر، مبناي ديگري را اتخاذ کرده است؟ روش پژوهش در زمينه مفردشناسي چيست؟

استاد: يکي از مقوله‌هاي مفردشناسي همين اصول مفردشناسي است. در اصول مفردشناسي، مباحث اختلافي، مطرح  و گفته مي‌شود که چرا گروهي اين مبنا و عده‌ ديگري مبناي ديگري را پذيرفته‌اند؟ چرا يک عده ترادف را قبول دارند و گروهي ديگر قبول ندارند؟ طبيعتاً در آنجا بايد به مباني ديگران اعتماد کنيم و سخن لغويون را براي خود حجت بدانيم يا بايد خودمان کار کنيم و به نتيجه برسيم و صاحب‌نظر شويم. بيشتر پژوهشگران به اين سمت نمي‌روند و شايد مثل خودِ ادبيات عرب که علمي ابزاري است و نيازي نيست که در آن به اجتهاد برسيم و مي‌توانيم به ادبا و نحويون اعتماد کنيم، در اينجا هم مي‌توانيم به يک سري از لغويون و صاحب‌نظران اعتماد کنيم.

اين اختلافات مباني و ادله آنها در برخي کتاب‌ها موجود است. براي نمونه، در کتاب المزهر جناب آقاي سيوطي، بحث‌هاي فقه‌اللغوي يا ابن جني در الخصائص، اين بحث‌ها را مطرح کرده است.

رهنامه: آيا امروز کتاب‌هايي به عنوان منابع آموزش علم مفردشناسي، تأليف شده است؟

استاد: کتاب‌هاي خوبي نوشته شده است. من چند کتاب تأليف شده در دهه اخير را ديده‌ام. منتهي مشکلي که اين کتاب‌ها با آن دست به گريبانند، اين است که هر کدام به بخش خاصي از مفردشناسي توجه کرده‌اند و هيچ کدام از اين کتاب‌ها، يک نظام آموزشي هدفمند را براي مفردشناسي جامع يک واژه به مخاطب ياد نمي‌دهد. برخي کتاب‌ها فقط به اصول مفردشناسي پرداخته‌اند. براي نمونه، بحث ترادف و حقيقت و مجاز و بحث‌هاي فقه اللغوي را مطرح کرده‌اند. بعضي ديگر در کتاب‌هايشان فقط واژه‌هايي را که خودشان بررسي کرده‌اند، طي مراحلي نوشته‌اند و خواننده نمي‌تواند از آنها برنامه‌اي جامع به دست آورد؛ حتي اگر آن درس را زير نظر استاد بخواند. بعضي از اين کتاب‌ها در مدارس تدريس مي‌شوند. براي همين، کتاب‌هاي نوشته شده، در زمينه آموزش مفردشناسي جامع نيستند. هر چند کتاب‌هاي خيلي با ارزشي هستند، به ويژه که اين کتاب‌ها در اين زمان خلأ، نوشته شده‌اند که هيچ کس به بحث واژه‌شناسي توجه نمي‌کند.

رهنامه: در برنامه‌اي که داشتيد، چگونه مراحل يادگيري مفردشناسي را تعريف کرده‌ايد؟

استاد: اگر بخواهم نمايي کلي از مراحل را ترسيم کنم، در ابتدا سعي مي‌کنيم پيش‌نيازها را به طلاب و پژوهشگران منتقل بکنيم و بعد از آن، سير حرکتي به اين صورت است که انتخاب واژه و بعد بررسي واژه از منابع اوليه، تطبيق آن بررسي با منابع ثانويه و سپس نتيجه‌گيري از اين دو، و انتقال آن به کتاب‌هايي است که معاني استعمالي را بررسي کردند، که کتاب‌هاي غريب القرآن و غريب الحديث و مفردات قرآن و روايات مفسره و اشعار عرب هستند، تا ببينيم کتاب‌هايي که معاني استعمالي را بررسي کرده‌اند، به کدام معاني‌ رسيده‌اند. اين فرآيند سيري است که ما براي برنامه‌ کامل مفردشناسي پيش‌بيني کرده‌ايم. اين برنامه را در کتابي که در دست تدوين دارم، به صورت کامل خواهم آورد.

رهنامه: بنابراين در بحث آموزش مفردشناسي، با فقدان کتاب‌هاي آموزشي و تدريسي روبه‌رو هستيم.

استاد: بله متأسفانه، اما اگر توفيقي باشد، داريم اين کتاب را آماده مي‌کنيم و اميدواريم اين کار مقدمه‌اي براي شروع کارهاي خوب باشد، چون عزيزاني هستند که مي‌توانند در اين زمينه خيلي خوب قلم بزنند.

رهنامه: به کارها و فعاليت‌هايي که در زمينه مفردشناسي انجام شده يا در حال انجام است، اشاره بفرماييد.

استاد: تا امروز کارهاي متفرقه‌اي انجام شده است. از جمله اينکه در سطوح عالي براي برخي رشته‌هاي تخصصي، واحد مفردشناسي در نظر گرفته شده است و غالباً کارگاه‌هايي هم در مدارس درخواست مي‌شود. الحمدلله امروزه درخواست كارگاه رايج است و ما در اين زمينه مشغول هستيم. بعضي از عزيزان در گروه تدوين کتب درسي، به فکر تأليف کتاب فقه اللغه هستند. اطلاع دارم، فقه اللغه يا مفردشناسي به عنوان يک واحد درسي براي سطح يک تصويب شده است هر چند فعلاً اجرايي نشده و قرار است در برنامه جديد اجرايي شود. به نظر من الان به عنوان يک نياز مطرح شده و حرکت نيز شکل گرفته است و اميدوارم تا چند سال آينده، ان‌شاءالله از برنامه‌هاي قطعي طلاب باشد.

يک نکته‌ديگر اينكه متأسفانه يا خوش‌بختانه اين بحث از مقوله‌هايي است که حوزه در دوره‌اي آن را رها کرده و حالا مراکز علوم اسلامي غير حوزوي، زودتر از ما اين بحث و اين درس را شروع کرده‌اند. البته اين خودِ طلبه‌ها بودند که اين بحث را به مراکز دانشگاهي بردند و به واحد درسي تبديل کردند، ولي با وجود چنين دغدغه‌اي، تا امروز نتوانستيم آن را در نظام درسي وارد کنيم و اين نشان‌دهنده اين است که يک مقدار در ستاد با اين مسئله مشکل داريم، با اينکه دغدغه‌اش ساليان درازي است که در بدنه حوزه ايجاد شده است.

از همان پایه اول باید به طلبه ها گفته شود که قسمت عمده ای از ادبیات عرب در معاجم است و چند معجم نیز به آنها معرفی شود. در این صورت، طلبه اهمیت مسئله را می فهمد.

در بعضي مراکز تخصصي حوزه ديدم که سرفصل‌ها را از مراکز آموزشي عالي گرفته‌اند، ولي بايد توجه داشت که آن کار کامل نبوده و کار ناقصي است و ما مي‌توانيم در اينجا کارهاي بهتر و عميق‌تري انجام دهيم.

رهنامه: آيا در حوزه‌هاي علميه، غير از قم يا حتي خارج از ايران، روي اين مباحث کار مي‌کنند؟ آيا شما با کارها و فعاليت‌هاي ايشان ارتباط داريد؟

استاد: بله. از چند مرکز استان به سراغ من آمدند و تابستان براي تدريس به استادان و طلبه‌هاي سطح يک و دو، به آنجا رفتيم. به اردوهاي علمي تابستاني زيادي مي‌رويم و اين بحث را مطرح مي‌کنيم. اين علامت اين است که دغدغه آن در  عموم حوزه ايجاد شده است و اميدواريم به صورت ضابطه‌مند درآيد. شايد يکي از علت‌هايي که مانع شده اين بحث تاكنون وارد نظام درسي حوزه نشود، تغييراتي است که لازم است انجام بشود تا جا براي اين درس در نظام درسي باز گردد. اين تغييرات تاكنون انجام نشده است. درس‌ها بايد جابه‌جا شوند و اين کار به زمان نياز دارد.

رهنامه: آيا علم مفردشناسي جامع تمام علومي است که به لغت مي‌پردازد يا مي‌توانيم در عرض مفردشناسي، علوم ديگري را قرار دهيم که آنها نيز از ابعاد ديگري به لغت بپردازند؟

استاد: عرض کردم که عناوين مختلفي مي‌تواند اين دانش را معرفي بکند، مانند فقه‌اللغه، لغت، واژه‌شناسي، مفردشناسي، تفسير مفردات و مفردات به تنهايي. نکته ديگر اين است که تمام علوم اسلامي به يک معنا به زبان عربي بازمي‌گردند، يعني منشعب از زبان عربي هستند. زبان عربي هم از واژه‌ها و عبارات تشکيل شده است. براي همين، همه علوم اسلامي نيازمند واژه‌شناسي هستند.

رهنامه: سؤالم اين است که آيا علومي وجود دارند که به واژه بپردازند، اما زير مجموعه مفردشناسي قرار نگيرند؟ مثلاً ارتباط زبان عربي با زبان فارسي، زبان لاتين يا ساير زبان‌ها يا مثلاً عده‌اي اعتقاد دارند ريشه تمام زبان‌ها مشترک است. آيا چنين مباحثي که ممکن است در زمينه لغت مطرح بشود، در علم مفردشناسي‌اي که مورد نظر شماست، طرح شده است؟

استاد: ما فعلاً در پيش نيازهاي مفردشناسي، سه مطلب عمده را به عنوان پيش‌نيازهاي اصلي در نظر گرفته‌ايم. معرفي منابع، معرفي اصول مفردشناسي و شناخت ادبيات و زبان عربي، اما همان‌طور که مي‌دانيد در هر علمي، شناخت تاريخچه آن علم و ارتباطش با ديگر علوم، امري ضروري است، ولي در اين بحث مفردشناسي، ما در مرحله اول به سراغ اين حواشي نرفتيم. چون امروزه مسئله مهم ما، اصل بحث نظام آموزشي است و در آن ضعف داريم. منشعب کردن مطالب و اضافه کردن مطالبي که به گونه‌هاي مختلف به بحث مفردشناسي کمک مي‌کند، چيزهايي است که بعدها بايد انجام بشود. ما هنوز در گام اول هستيم، وگرنه اين مقوله‌اي که شما فرموديد، نکاتي است که در بحث مفردشناسي خيلي لازم است و جزو دانش مفردشناسي است. در واقع، يکي از پيش‌نيازهاي دانش مفردشناسي، شناخت ارتباطش با ديگر دانش‌هاست.

رهنامه: اگر نکته‌اي را لازم مي‌دانيد، اضافه کنيد.

استاد: چون مخاطب شما دوستاني هستند که با دانش ادبيات عرب مرتبط هستند، چه به صورت تحصيل و چه به صورت تدريس؛ خواهش مي‌کنم حتي اگر به اين اندازه مي‌توانند، به مفردشناسي بپردازند که ارتباط ادبيات عرب با معاجم لغت را بشناسند و از آن دريغ نکنند. اين بحث خيلي پر ارزش است و ندانستن آن خسران است. از استادان نيز مي‌خواهم که اين ارتباط را ياد بگيرند و به طلبه‌هاي خود آموزش بدهند و طلبه‌ها بدانند که اين بحث با اينکه خيلي ضروري است، يادگيري آن خيلي سخت نيست. معاجمي که اطلاعات مربوط به ادبيات را منتقل مي‌کنند، معدود هستند. طلبه‌ها بايد آن معاجم را بشناسند و کار کردن با آنها را ياد بگيرند. از اينکه معجم عربي به عربي است، نترسند. اگر چند وقت با اين معاجم سر و کار داشته باشند، به دليل تکرار خيلي از کلمات، استفاده از آنها آسان است. نکته ديگر اينکه اين دانش چون در زمينه ديگر علوم کاربردي است، فرّار نيست و اگر آن را فراگيرند تا آخر عمر آن را همراه خود خواهند داشت. در پايان براي همه طلاب آرزوي موفقيت مي‌كنم.

پاسخ دهید: