
متن تصحيح شده وصيت نامه سيد محسن امين براي اولين بار در شماره اول مجله کتاب شيعه و به زبان عربي متشر شد. ترجمه اين وصيتنامه حسنختام گفتگو پيرامون مردي است که بيش از هر چيز در انديشه نشر و گسترش فرهنگ اسلامي و شيعي بود. اين وصيت نامه و ابراز علاقه او به اتمام آثار به خصوص مجلدات اعيان الشيعه خود سند گوياي اين اهتمام مي باشد.
الحمدلله و صلي الله علي رسوله محمد و آله و سلم تسليما.
اين بنده گناهکار خطاکار محسن فرزند مرحوم سيد عبدالکريم حسيني عاملي ـ نويسنده اين سطور ـ شهادت ميدهد که خدايي جز خداي يگانه نيست، شريکي ندارد و محمد بنده و فرستاده اوست که خدا او را با هدايت و دين حق فرستاده تا آن را بر تمام دينها غالب گرداند حتي اگر مشرکان را خوش نيايد. و شهادت ميدهد به اينکه حشر حق است، رستاخيز حق است، سوال نکير و منکر در قبر حق است، صراط حق است، ميزان حق است، حساب حق است و قيامت خواهد رسيد و در آن شکي نيست و خداوند تمام کساني که در قبرها هستند را محشور خواهد کرد و به هر چه که محمد از سوي آفريدگارش آورده است، ايمان دارد و شهادت ميدهد که او سيدالمرسلين و خاتم النبيين است.
و اعتقاد دارد که بزرگترين خلافت و امامت پس از پيامبر براي پسرعمويش علي بن ابي طالب عليه السلام به دستور خداوند متعال و به نص رسول اکرم است و پس از علي اعتقاد دارد به امامت پسر او حسن ابو محمد و پس از حسن برادرش سبط شهيد، حسين اباعبدالله و پس از حسين فرزندش علي بن حسين پدر محمد، زين العابدين و سيد الساجدين و پس از علي بن الحسين به پسرش محمد بن علي باقر ابوجعفر و پس از محمد باقر به پسرش جعفر بن محمد صادق ابي عبدالله و پس از جعفر صادق به پسرش موسي بن جعفر کاظم ابوالحسن و پس از موسي کاظم پسرش علي بن موسي الرضا ابوالحسن و پس از علي بن موسي الرضا پسرش محمد بن علي جواد ابوجعفر و پس از محمد جواد پسرش علي بن محمد هادي ابوالحسن و پس از علي بن محمد هادي پسرش حسن بن علي عسکري ابومحمد و پس از حسن عسکري پسرش محمد بن حسن مهدي ابوالقاسم زنده غايب از نظرها و موجود در شهرها که عمرش طولاني باد و غيبتش به اقتضاي حکمت خداوند طولاني شده است همانطور که عمر نوح و اهل کهف و خضر از بين برگزيدگان طولاني شد و عمر ابليس و دجال از بين اشرار طولاني شد. قيام ميکند و زمين را از قسط و عدل پر ميکند همانطور که از ظلم و جور پر شده بود. و اعتقاد دارد به اينکه اين ائمه دوازدگانه از گناه معصوم و از عيب مطهرند. حافظ احکام و تبيينکننده حلال و حرامند. آنها به منزله باب حطه و سفينه نوح و شرکاي قرآن و يکي از ثقليني هستند که متمسِک به آنها گمراه نميشود. آنها ائمهاي هستند که اطاعتشان واجب است چه قيام کنند چه بنشينند، چه غالب شوند چه مغلوب شوند. به آنها تولي و از دشمنانشان تبري ميجويم. از خداوند متعال ميخواهم که شفاعت آنها و جدشان را نصيب من گرداند و مرا با ولايت و محبت آنها بميراند و به برکت آنها گناهانم را پاک گرداند.
خداوندا! نيرويم ضعيف شده و چارهام اندک، استخوانم سست شده و برف پيري بر سرم نشسته است. به ضعف و بيچارگيام رحم کن و تا پايان اجلم مرا از بينايي و شنواييام بهرهمند ساز و آنها را وارث من قرار بده و زماني که پير شدم قويترين نيرويت را در من قرار بده. مرا عزيز گردان و خوار نکن. به من رحم کن و کسي را که رحم ندارد بر من مسلط نکن. از فضل گستردهات بر من بگستران و مرا به فرومايگانِ خلق محتاج نکن. خارج شدن روحم را برايم آسان گردان و از بديهايم بگذر و خوبيهايم را مضاعف گردان و مرا وارد بهشتت کن و از عذابت نجات بده که تو ارحم الراحميني.
اينها چيزهايي است که وصيت ميکنم پس از وفاتم به آنها عمل شود و از خداوند متعال ميخواهم که اوصياي مرا براي عمل به آنها به بهترين شکل موفق گرداند:
اول: زماني که مرگم فرا رسيد و به ملاقات پروردگارم شتافتم و اجل حتمي که گريزي از آن نيست به سراغم آمد با کفن و حبرهاي که دارم غسل و کفنم دهند و با حنوطي که مستحب است سيزده درهم و يک سوم باشد و طبق درهم متعارف روز ده درهم و نصف ميشود، حنوطم کنند و شهادت چهل مؤمن را برايم بنويسند و برايم شاخه درخت خرما بگذارند و در غسل و حنوط و کفنم فردي آگاه حاضر باشد تا ناظر بر همه واجبات و مستحبات تا حد امکان باشد. و اين امر را بر اساس آنچه در الدرّالثمين يا ساير منابع آمده در صورت امکان انجام دهد و در حال دفن از سوي من طبق صلاحديد اوصيا صدقه دهند و بر قبرم سه روز و سه شب قرآن بخوانند و سه روز فاتحه بخوانند و چند رکعت هديه با چهل نيت برايم نماز بخوانند و طبق عرف روز شام روز ختم و روز هفتم را در صورت لزوم بدهند.
دوم: در صورت امکان بر روي قبرم قبهاي بنا کنند و از چهار طرف يا از بعضي جهات اطراف قبرم را جاي خالي بگذارند.
سوم: دوست داشتم کتابخانهاي که عمرم را در جمعآورياش گذاشتم و خرج آن را بر خرج خودم و خرج ضروري خانوادهام مقدم ميداشتم باقي بماند و اگر امکان دارد از نابودي حفظ شود. اما از آنجا که چنين امري ممکن نيست، کتابهاي چاپياش که تأليف من نيست فروخته شود. آنهايي که بهتر است در همين کشور فروخته شود اينجا به فروش برسد و آنهايي که بهتر است در عراق يا ساير کشورها فروخته شود به آنجا منتقل گردد و پول تمام آنها به تاجري مورد اطمينان داده شود و بين ورثه تقسيم نشود.
چهارم: کتابهاي خطي که نوشته من نيست نيز همينجا يا در عراق طبق مصلحت به فروش برسد و پول آنها به پول کتابهاي چاپي اضافه شود و نزد تاجري امين گذاشته شود و هيچ مقدار از آن خرج نشود و براي روز مبادا نگهداري شود. بين کتابهاي خطي کتابهاي نفيس و با ارزشي هستند مثل رياض العلماء که بايد نسبت به آنها دقت به خرج داده شود که با قيمت بسيار بالايي خريداريشان کردهام. اگر کسي پيدا شد که قيمت کتابخانهام را بپردازد، کتابخانه وقف شود و جز کتابهاي تکراري ساير کتابها به فروش نرسد.
پنجم: تأليفات چاپي من ـ به خصوص أعيان الشيعه ـ حفظ شود و بين ورثه تقسيم نشود و آنهايي که بهتدريج از بين اين کتابها به فروش ميرسد به پول کتابهاي فروخته شده قبل اضافه شود و با آنها نزد تاجري امين براي روز مبادا سپرده شود.
ششم: پولهايي که از کتابهاي چاپي و خطي که تأليف من نيستند و کتابهاي چاپي که تأليف مناند جمعآوري ميشود، در چاپِ تأليفاتِ چاپ نشدهام صرف شود مثل کشفالغامض في أحکام الفرائض و سفينة الخائض و القول الصادق و الدرياق و نقض الوشيعة و القسم الثالث من الرحيق و الرابع من معادن الجواهر و القول السديد و طلاق زوجة الممتنع عن الطلاق و النفقة و زندگينامه جداگانه من اگر در جاي خود در کتاب قرار داده نشد و ساير کتابها و دستنويسهاي به جا مانده از أعيان الشيعه و غيره.
هفتم: دستنوشتههاي باقيمانده از أعيانالشيعه همانطور که هست با اينکه ناقص است چاپ شود و آنچه از کتابهاي ديگر به اين تراجم مرتبط است بر اساس شماره جزءها و صفحات موجود در دستنوشتهها نقل شود و اگر شرايط اقتضا کرد کسي براي نقل آنها با هر هزينهاي که شد، اجير شود. از کرم خداي متعال اميد دارم که در اجلم آنقدر مهلت بدهد که خودم اين کارها را انجام دهم ان شاء الله.
هشتم: اگر خداوند متعال توفيق داد و چاپ بقيه أعيان الشيعه و تأليفات چاپ نشدهام صورت گرفت، حق انتخاب در اين هنگام با ورثه است که اگر خواستند عين آنها را پس از جدا کردن وصيت و دِين تقسيم کنند يا آن را در دست اوصيا نگه دارند تا آنها را بهتدريج بفروشند و تقسيم کنند.
نهم: به هاشم فرزندم سي ليره عثماني طلا داده شود. فرشهاي بزرگ عتيقه و سرويس مبل سبز رنگ همه از قبل براي هاشم بوده است.
دهم: به حسن و عبدالملطلب هرکدام ده ليره عثماني طلا هنگام ازدواجشان داده شود.
يازدهم: صد ليره سوري از طرف من به فقرا احتياطا داده شود شايد بر گردنم باشد.
دوازدهم: تمام دفترهايم بررسي شود. آن وصيتهايي که پرداخت نشده را اوصيا بپردازند. از جمله مبلغي در دفتر نوشته شده براي مردي يمني که اسم او و شهرش از خاطرم رفته، نامهاي به حاکم صنعا براي جستجوي او نوشته شود و اگر پيدا نشد آن را بهعنوان صدقه به فقرا بدهند. اين مرد در آمريکا بود و در آنجا از دنيا رفت.
سيزدهم: دوات و قلمهايم حفظ شود و در يک صندوق کوچک محکم از همان ابتدا قرار داده شود و روي آن نوشته شود: « اين دواتِ کسي است که محتاج عفو پروردگارش است» تا هرکس به آن نگاه انداخت براي او طلب مغفرت کند و در مکاني محفوظ از دست کودکان نگهداري شود که اميد دارم بين شما مايه برکت باشد و ياد مرا در بين شما زنده کند و خود پندي براي شما باشد که من با آن تأليفات زيادي نوشتهام و صدها کتاب با آن نسخهبرداري کردهام. از کرم خداوند متعال اميد دارم که بين من و آتش حجابي باشد و اگر علامه مجلسي چيزي را نوشته ـ و در اين کار کمکيارهاي بيشماري داشت ـ که اگر نسبت به عمرش تقسيم شود به ازاي هر روز يک دفترچه ميشود، من بدون کمکيار ـ و منت از آن خداست ـ چيزهايي نوشتهام که اگر نسبت به عمرم تقسيم شود اگر بيشتر از يک کتابچه نشود، به همين اندازه ميرسد.
چهاردهم: خانهاي که در شقر هست و اندازهاش مشخص است و هفت اتاق دارد و يک اتاق فوقاني که سطح آن از گچ است براي هاشم و عبدالمطلب است و هچکس با آنها در اين امر منازعه و مخالفت نکند. اگر کسي پيدا شد که سندي در اين مورد داشت به آن عمل نشود. همچنين چاه. . . مذکور براي آن دو نفر است و علاوه بر آن حياط. . . غرب و شمال خانه تا پنجرهاي که از آن مستقيما به سمت غرب وارد ميشوند نيز براي آن دو است.
محسن امين حسيني
زمينهايي که در شقرا و دوبيه و صوانه و ساير مناطق است اگر کسي سند يا دليلي براي اين دارد که قسمتهايي از آنها براي اوست، آن قسمتها به او داده شود و بقيه زمينها نصفششان بهطور مساوي بين پسرانم تقسيم شود و بقيه پس از جدا کردن وصيت و دِين بين پسرها دو برابر دخترها تقسيم شود.
پانزدهم: اوصياي من در اجراي اين وصيت، فرزندانم محمد باقر و حسن و هاشم و جعفر عبدالمطلب هستند و بايد آن را به دقت اجرا کنند و ـ در صورت ابهام ـ با اهل صلاح و رأي و معرفت مشورت کنند و از مادرشان اطاعت کنند و نسبت به خواهرانشان مهربان و دلسوز باشند و متحد باشند و به بزرگترها احترام گذاشته، نسبت به کوچکترها مهربان باشند.
آنها را به تقواي خدا و اقامه نماز و دادن زکات و ساير واجبات وصيت ميکنم که اگر اين کارها را نکنند رستگار نخواهند شد. خداوند جانشين من بر آنهاست و او مرا کافي است و بهترين وکيل است. «پس هرکس وصيت را پس از آنکه شنيد، تغيير دهد گناهش بر عهده کساني است که آن را تغيير داده اند.»
اين وصيت را محسن فرزند محروم سيد عبدالکريم حسيني عاملي در بيستم شوال سال هزار و سيصد و شصت و هشت هجري قمري (1368) به دست خود نگاشته است.
محسن امين حسيني
حسن امين هاشم امين عبدالمطلب محمد باقر
به اين وصيت شهادت مي دهد، به اين وصيت شهادت مي دهد، شهادت مي دهد، شهادت مي دهد.
نسيب مرتضي عبدالعزيز الشمعة عبدالرؤوف محمد
سيادت خود را به آنچه در آن است اقرار ميدارد.
خليل …
دو سال نماز استيجاري که از سوي شيخ محمد علي صندوق بر گردن اوست را ادا مي نمايد.
محسن امين حسيني
عبدالرؤوف الأمين شهادت مي دهد، حسن امين شهادت مي دهد خليل …