
این نوشتار[1] با تأکید بر ترجمه بلاغی به عنوان بهترین ترجمه برای متون، انواع ترجمه، اهمیت ترجمه درست متون دینی و … را یادآوری نموده و عمده مطالب را به معرفی ترجمه بلاغی، تمایزات و مشخصههای علوم و ابزار بلاغت و … اختصاص داده است. در این میان معانی ثوانی یا همان اغراض مورد نظر متکلم و همچنین ضوابط شناخت این اغراض از جمله استفاده از سیاق، قرائن حالیه، توجه به جملة پایه و … را توضیح میدهد. در ادامه راهکارهای ترجمه بلاغی از جمله شناخت اصل در کلام، بررسی کلمات و تراکیب مختلف احتمالی، آشنایی با ابزارهای علم بیان چون تشبیه و مجاز و… را به صورت مبسوط برای آشنایی با نحوه و مقدمات ترجمه درست بیان مینماید. در پایان نیز به عنوان نمونه ترجمه نماز با تلاش بر ترجمه بلاغی بودن ارائه میگردد.
راه ارتباط برقرار کردن با معارف دین و عملیاتی کردن آموزههایش در زندگی مبتنی بر فهم گزارههای آن است و این امر محقق نخواهد شد مگر با ترجمه به جملات کاربردی که بتوان با آن ارتباط برقرار کرد. از طرفي ما در قرآن و روایات با متون بلاغي سطح بالا مواجهيم و وظيفه ما انتقال اين متون است، لذا به ترجمهای مطلوب از این متون نیاز داریم. در بسیاری از موارد، ترجمه معارف دین آنگونه که باید حکایتگر مفاهیم دینی نیست. چه بسا اگر کسي دو صفحه از يک ترجمه را بخواند، ديگر ادامه نميدهد و در مقابل، داستانها وي را مجذوب ميکنند. آيا رساندن پيام خدا به مردم وظيفه حداقلي حوزه نيست؟ ترجمه مطلوب، حداقل نتیجه درس ادبيات و يک ضرورت براي تبليغ است. اگر يک مبلغ فقط همين مهارت را داشته باشد و بتواند پيام هاي قرآن و احاديث را به نزديکترين شکل ممکن به منبع به مردم انتقال دهد، کار بسيار مهمي انجام داده است.
تعریف ترجمه
برای ترجمه معانی مختلفی بیان شده است که تعریفهای زیر از آن جملهاند:
ـ درک و کشف موضوعات، معانی و مفاهیم پدیدآمده در یک زبان (زبان مبدأ) و سپس انتقال، معادلیابی و بازسازی آنها در زبانی دیگر (زبان مقصد).
ـ يافتن نزديكترين و دقيقترين معادل براي واژگان زبان مبدأ به زبان مقصد.
ـ «تبیین و واضح ساختن»، در صورت «اختلاف در لغت» چون: «الترجمان : المفسر للسان» پس ترجمه یعنی نقل کلام از لغتی به لغت دیگر.
ـ انتقال معنای کلام از زبانی به زبان دیگر است، با توجه به اینکه جمیع معانی و مقاصد منظور در متن اصلی را متضمن باشد، به حدی که گویی عین کلام را از لغتی به لغت دیگر منتقل کردهاند.[2]
ـ ترجمه عبارت است از برگردان مفاهیم، چه نوشته و چه گفته، از یک زبان که زبان مبدأ نامیده میشود، به زبان مقصد بهطوری که متن ترجمهشده همان تأثیری را که در زبان مبدا دارد در زبان مقصد نیز داشته باشد.[3]
ـ نزدیکترین معادل زبان مورد ترجمه، اول از جهت مفهوم و بعد از لحاظ سبک .[4]
ـ تبدیل مراد گوینده از زبان مبدأ به زبان مقصد با حفظ رتبه تأثیرگذاری بر مخاطب و نیز حفظ عناصر و ساختارهای دستوری و بلاغی زبان مبدأ تا حد امکان و متناسب با نوع ترجمه.[5]
در تعریف ترجمه بهنوعی تمامی تعاریف مذکور صحیح است.
میدانیم که متنِ حامل پیام و معنا براساس یک نیازی تولید و در پی ایجاد اثری در مخاطب (تحقق هدفی) است. این پیام و اثر متن طی عملیاتی استخراج و با بکارگیری الفاظ، کلمات، جملات، علائم و…. در قالب ساختار ادبی[6] و در صورت نیاز ابزارهای بلاغی[7] به متن دیگری (متن مقصد) منتقل میگردد تا همان هدف و اثر مورد نظر از متن مبدأ ( واکنش متناسب با پیام) در متن مقصد ایجاد شود.
انواع ترجمه:
1ـ ترجمه لفظی(لغوی، کلمه به کلمه):
ترجمه متن کلمه به کلمه و بدون توجه به ترکیب کلمات و قرار دادن آنها در جایگاه مناسبشان با توجه به زبان مقصد.
آیت الله مکارم شیرازی آن را بدترین نوع ترجمه میدانند[8] و برخی این نوع ترجمه را بهطور کلی ترجمه مفیدی نمیدانند.[9]
2ـ ترجمه وفادار(امین یا معادل):
ترجمه وفادار میکوشد تا معنای دقیق متن اصلی را در محدوده ساختار دستوری زبان مقصد ایجاد نماید و تلاش مینماید بهطور کامل به منظور و مقصود نویسنده متن زبان مبدأ و تحقق متنی او وفادار باشد .
در این نوع ترجمه هدف مترجم انتقال دقیق پیام و محتوای متن مبدأ به انضمام رعایت ساختارهای ادبی و بلاغی و ظرافتهای آنها به ساختارهای معیار زبان مقصد است و واحد ترجمه با هدف ترجمه معادل، از تکواژه تا جمله متغیر است.[10]
3ـ ترجمه معنوی(محتوا به محتوا):
در این نوع ترجمه باید نخست معانی دقیقا از لباس زبان اول جدا شود و در ذهن جای گیرد، سپس بهطور دقیق به لباس دوم آراسته گردد .[11] در این ترجمه، هدف انتقال دقیق پیام و محتوای متن مبدأ به زبان مقصد است. اما همانند ترجمه، پایبندی به ساختارهای ادبی و بلاغی متن ضرورت ندارد. واحد ترجمه اغلب جمله است .[12]
4ـ ترجمه آزاد:
این نوع ترجمه بهگونهای است که مترجم، خود را در بند و اسیر عبارات نمیسازد و به دلخواه خود و متناسب با وضعیت دست به تغییراتی میزند. واحد ترجمه اغلب یک جمله یا چند جمله و یا حتی یک بند است. [13]
5ـ ترجمه تفسیری:
ترجمه در این معنا به سه نحو تعریف شده است:
ـ مترجم به شرح و بسط مطالب میپردازد، منتها به زبان دیگر غیر از زبان اصلی؛ مانند تفاسیر قرآن که به زبان فارسی نوشته شدهاند.
ـ در این ترجمه مترجم برای بازسازی فضای متن مبدأ در زبان مقصد و انتقال بهتر مفاهیم، توضیحهایی را در لابهلای ترجمه میآورد.
ـ مترجم برداشتهای تفسیری خود را بدون نشانههای مشخصکننده (پرانتز یا قلاب) به ترجمه منتقل میکند.[14]
6ـ ترجمه بلاغی:
ترجمه در این معنی انتقال حس حاکم بر کلام است. توضیح بیشتر این ترجمه که همان ترجمه پیشنهادی است در ادامه خواهد آمد.
اهمیت ترجمه مطلوب برای طلاب
شاید نخستین دلیلی که در جامعه مسلمانان باعث گردید که آنان از ترجمه بهره گیرند، کشف و فهم معانی و مفاهیم متون دینی برای آگاهی یافتن از معارف الهی بود.
راه ارتباط برقرار کردن با معارف دین و عملیاتی کردن آموزههایش در زندگی مبتنی بر فهم گزارههای آن است و این امر محقق نخواهد شد مگر با ترجمه به جملات کاربردی که بتوان با آن ارتباط برقرار کرد.
از طرفي ما در قرآن و روایات با متون بلاغي سطح بالا مواجهيم و وظيفه ما انتقال اين متون است، لذا به ترجمه ای مطلوب از این متون نیاز داریم.
در بسیاری از موارد، ترجمه معارف دین آنگونه که باید حکایتگر مفاهیم دینی نیست. چه بسا اگر کسي دو صفحه از يک ترجمه را بخواند، ديگر ادامه نميدهد و در مقابل، داستانها وي را مجذوب ميکنند. آيا رساندن پيام خدا به مردم وظيفه حداقلي حوزه نيست؟
ترجمه مطلوب، حداقل نتیجه درس ادبيات و يک ضرورت براي تبليغ است. اگر يک مبلغ فقط همين مهارت را داشته باشد و بتواند پيام هاي قرآن و احاديث را به نزديکترين شکل ممکن به منبع به مردم انتقال دهد، کار بسيار مهمي انجام داده است.
هویت ترجمه بلاغی
به ترجمه این روایت توجه نمایید: مَنِ استَقبَلَ الاُمورَ أبصَر[15] (هرکه پیشبینیهای لازم را انجام دهد بر آینده تسلط خواهد داشت.)
منظور از ترجمه بلاغی ترجمهای است که در نحوه تأثیرگذاری بر مخاطب همانند یا نزدیک به کلام اصلی باشد و حسّ حاکم بر فضای کلام در ترجمه انعکاس یابد.
بهعنوان مثال اگر متکلم نسبت به مطلبی عصبانی است و این حس عصبانیت در کلام او ظهور دارد مترجم نیز این حس را در ترجمه ابراز نماید.
لازمه این ترجمه آن است که مترجم علاوه بر معنای اصلی که بهعنوان مثال خبر از رفتن است به معانی و اغراض بارشده بر آن مانند ایجاد احساس دلسوزی نسبت به این رفتن نیز توجه نماید.
به همین سبب است که در تعریف ترجمه بلاغی میتوان گفت: کشف و ارائه حالت خاص معنایی بارشده بر معنی و عرضه در متن مقصد.
شاید بتوان بیشترین بهره از ترجمه بلاغی را در نوعی از ترجمه تفسیری یافت که در آن با به کارگیری کلمات مناسب و با در نظر گرفتن شرایط مفاهیم در زمان صدور کلام و احیانا با افزودن کلمات یا جملاتی و با استفاده از علائم نگارشی سعی در نزدیکتر نمودن ترجمه به زبان اصلی میگردد تا مخاطب آنچه را که مقصود کلام است به خوبی متوجه شود.[16]
راه ارتباط برقرار کردن با معارف دین و عملیاتی کردن آموزه هایش در زندگی مبتنی بر فهم گزاره های آن است و این امر محقق نخواهد شد مگر با ترجمه به جملات کاربردی که بتوان با آن ارتباط برقرار کرد.
در واقع ترجمه بلاغی تلاشی برای تکامل ترجمه است و هر ترجمهای تا حدی از آن بهره دارد. به همین جهت است که در ارزشمندی هر یک از انواع ترجمه، شاخص رعایت بلاغت مطرح است.[17]
تفاوت این ترجمه با تفسیر در آن است که «تفسیر» یعنی آشکارسازی لوازم دلالتهای مطابقی به علاوه علل اربعی که هر جمله میتواند داشته باشد (علت فاعلی، مادی، صوری و غایی برای حملی که میان موضوع و محمول در هر متن وجود دارد). همچنین در تفسیر بهطور وسیع از ربط بین جملات استفاده شده و لوازم بیّن به معنیالاعم و غیر بیّن بهدست میآید. ولی ترجمه بلاغی به دلالت مطابقی کل جمله و لوازم بین به معنیالاخص میپردازد.
وجود قید بلاغی در عنوان این ترجمه حکایت از نقش بلاغت در تحقق آن دارد چراکه انتقال معانی زائد بر معنای اصلی متوقف بر عوامل مطرح در علم معانی، بیان و بدیع است که مهمترین آن شناخت مقتضای مقام میباشد چون هر مقامی متناسب با معنا و مقصودی خاص میباشد.
هویت بلاغت
به این جملات توجه نمایید و حدس بزنید که موقعیت صدور هر کدام در چه شرایطی است؟
انّ زیدا قائم:
الف: مخاطب منکر قیام زید است
ب: مخاطب انکار شدیدی نسبت به قیام دارد
ج: مخاطب منکر نیست
والله ان زیدا لقائم:
الف: مخاطب منکر قیام زید است
ب: مخاطب انکار شدیدی نسبت به قیام دارد
ج: مخاطب منکر نیست
فی الدار زید:
الف: خانه برای متکلم اهمیت زیادی داشته است
ب: زید اهمیت زیادی دارد
ج: در خانه بودن زید اهمیت زیادی دارد.
*******
در هر کدام از این جملات، متکلم قصد دارد که معنایی را به ذهن مخاطب القاء نموده و عکسالعملی را از او شاهد باشد. او برای دستیابی به این هدف از کلمات، جملات، لحن و اشاراتی استفاده میکند که بتواند مقصود خود را القاء نماید و کلام را مطابق شرایطی که پیرامون آن وجود دارد تدوین سازد.
بر همین اساس آنچه اضافه بر معنای ساده و بسیط و پایه بیان میگردد در حقیقت برای بیان یکی از خصوصیاتی است که کلام در صدد بیان آن میباشد.
بهعنوان مثال در جمله: والله إنّ القائم لزید معنای پایه و بسیط، قیام زید است ولی انکار شدید مخاطب نسبت به این مسأله و نیز بیاطلاعی او از اینکه زید همان شخص قائمی است که نامش را نمیدانست باعث شده است که قسم، تأکید إنّ و لام و تقدیم القائم اتفاق بیفتد و جمله ساده زید قائم به این صورت دربیاید.
شرایط مختلف متکلم و مخاطب، زمان و مکان و سایر عناصر دخیل در تحقق واقعیتهای گوناگون باعث میشود که کلامی که برای بیان آن واقعیات به کار رود متفاوت باشد.
خصوصیات لازم برای مطابقت کلام با این شرائط را در اصطلاح ادبی مقتضای حال نامیده و مطابقت کلام با مقتضای حال را بلاغت[18] میگویند.
«شرط اساسی در بلاغت کلام، مطابقت آن با مقتضای حال است. منظور از حال عواملی است که گوناگونی انواع به سبب آن میباشد. بهعنوان مثال انکار مخاطب نسبت به خبری که میخواهد بیان شود عاملی است که باعث تأکید کلام میگردد. در این مثال انکار یک حال است و مقتضای آن تأکید و کلام دارای تأکید، کلامی است بلیغ.»[19]
«جمله یا کلامی بلیغ است که بر مخاطب تاثیر بگذارد به نحوی که بهعنوان مثال در شادی و یا اندوه گوینده، شنونده نیز سهیم شود. مقتضای حال او را در نظر بگیرد، به این معنا که برای مثال در جايي ایجاب میکند سخن با اطناب(تفصیل) ایراد شود و برعکس جایی اقتضا میکند که سخن با ایجاز (اختصار) بیان شود. پس این وظیفه گوینده است که شرایط مختلف را برای تأثیرگذاری کلامش در نظر بگیرد.»[20]
« فرد بليغ صرفاً به دنبال انتقال معنا به ذهن مخاطب نيست، بلکه درصدد ايجاد عكسالعمل در مخاطب به علّت فهم معناي مورد نظر اوست و لذا مانند يك تهيهكننده يا فيلمنامهنويس از جزئيات و عوامل زيادي (زماني، مكاني، فكر و رفتار مخاطب و …) استفاده ميكند؛ كشف و توليد اين جزئيات توسط علم بلاغت است. برای یک کلام بلیغ بايد کلام را ديدنی ساخت، نه فقط شنيدنی. بلاغت كشف رابطه بين ذهن و احساس و كلمات و شرايط بيروني است و نحوه تأثيرگذاري اينها بر يكديگر.»
بلاغت تنظیم کلام براساس عوامل مختلفی است که بر کلام تأثیرگذار است و نیز رعایت مواردی که کلام در صدد بیان آن میباشد.
علوم و ابزارهای بلاغت
از باغ بسیار زیبایی برگشتهاید. باغی با درختانی سرسبز و گلهایی پر از شکوفه. استخری با کاشیهای آبی و آبی زلال. صدای قناریها و پرواز پرندگان چشمان شما را خیره ساخته بود. آسمان بدون لکهای ابر با خنکای هوا سایهای بینظیر بر سر باغ افکنده بود. از دیدن این باغ شگفتزده شدهاید و میخواهید این احساس را به دوستتان منتقل سازید. آنچه را که دیدهاید در چند سطر توصیف نمایید.
اکنون به این توصیف توجه نمایید: «باغ خوبی بود. درختها و گلهای قشنگی داشت. استخرش هم جالب بود. چند تا قناری هم داشت که آواز میخواندند. آسمان هم ابری نبود.»
توصیف بیان شده را با این توصیف مقایسه کنید: «جایت خالی بود. کاشکی بودی. باورم نمیشد که باغی به این قشنگی وجود داشته باشد. گلها انگار داشتند به تو میخندیدند. خنکای هوا به شادابی باغ افزوده بود. آب استخر با وزش باد مثل نقرههای کوچک موج میزد و روی هم میریخت. آبش اشک چشم بود. زلال زلال. وقتی پرندهها میخواندند نگاه میکردم به لانههایشان و آفرین میگفتم به صداهایشان. آواز بود و پرواز. عجب دلنشین بود. شک نکن که هرکس آن روز در آن باغ دعوت بود و آمد سرزنده شد و انرژی گرفت و به سلامتیش افزود و هر که دعوت بود و نیامد دلمرده ماند و ناتوانی برایش ماند و بیماریش را فزود.»
ترجمه مطلوب، حداقل نتیجه درس ادبيات و يک ضرورت براي تبليغ است. اگر يک مبلغ فقط همين مهارت را داشته باشد و بتواند پيام هاي قرآن و احاديث را به نزديکترين شکل ممکن به منبع به مردم انتقال دهد، کار بسيار مهمي انجام داده است.
متن دوم مطابق شرایط است. احساس متکلم را بهخوبی نشان میدهد و با خواندن این متن ما خود را در متن قضیه میبینیم.
یک بار دیگر در متن دقت نمایید و به کاری که گوینده در اجزاء مختلف این متن انجام داده است توجه نمایید:
«جایت خالی بود.(بیان حالت علاقه به حضور مخاطب)، کاشکی بودی. (تأکید نسبت به علاقه به حضور)، باورم نمیشد که باغی به این قشنگی وجود داشته باشد. (انتقال احساس شگفتزدگی)، گلها انگار داشتند به تو میخندیدند.(استفاده از تشبیه)، خنکای هوا به شادابی باغ افزوده بود. (تصویرسازی)، آب استخر با وزش باد مثل نقرههای کوچک موج میزد و روی هم میریخت.(استفاده از تشبیه و تصویرسازی)، آبش اشک چشم بود. زلال زلال. (استفاده از تشبیه بدون کلمه تشبیه= استعاره)، وقتی پرندهها میخواندند نگاه میکردم به لانههایشان و آفرین میگفتم به صداهایشان. آواز بود و پرواز. (تصویرسازی و آهنگین ساختن کلام)، عجب دلنشین بود. (انتقال احساس شگفتی)، شک نکن که هرکس آن روز در آن باغ دعوت بود و آمد، سرزنده شد و انرژی گرفت و به سلامتیش افزود و هرکه دعوت بود و نیامد دلمرده ماند و ناتوانی برایش ماند و بیماریش را فزود (استفاده از راهکار مقابله بین مفاهیم برای فهم بهتر آنها)
در علم بلاغت با استفاده از ابزارهای مختلف به دنبال تطبیق کلام با شرایط حاکم بر کلام هستیم تا تأثیرگذاری کلام به بالاترین درجه برسد.
در کتبی که به علم بلاغت پرداختهاند سه بحث مورد توجه قرار میگیرد که هرکدام به نوعی در تحقق بلاغت دخیلند.: علم المعانى: علم يعرف به أحوال اللفظ التی يطابق بها اللفظ مقتضى الحال. علم البيان: علم يعرف به ايراد المعنى الواحد بطرق مختلفة فى وضوح الدلالة عليه. علم البديع: هو علم يعرف به وجوه تحسين الكلام بعد رعاية مطابقة الكلام لمقتضى الحال و رعاية وضوح الدلالة.
در علم معانی در صدد تحقق مهارت ایجاد کلام مطابق با شرایط مختلف مانند شرایط زمانی و مکانی و حالات حاکم بر فضا و روحیات متکلم و مخاطب هستیم که در این راه از ابزارهایی مانند تقدیم و تأخیر استفاده میکنیم.
در علم بیان پس از تحقق این مطابقت به دنبال تحقق وضوح بیشتر در افاده معنی میباشیم که در این راه از ابزارهایی مانند تشبیه استفاده میکنیم.
در علم بدیع پس از طی دو مرحله قبل به دنبال زیباسازی کلام هستیم که در این راه از ابزارهایی مانند مراعات نظیر و تقابل استفاده میکنیم.
نقطه مشترک در هر سه علم، مفهوم وضوحالدلاله[21] است.
در علم معانی گوینده به دنبال دلالت بهتر و بیشتر کلام بر مراد خود با لحاظ شرایط مختلف و اقتضائات متفاوت میباشد.
در علم بیان گوینده به دنبال تبیین بیشتر مراد خود با کمک دلالات التزامی و تشبیهات است.
در علم بدیع نیز گوینده به دنبال آشکار شدن بیشتر مراد خود و توجه دادن بهتر به آن با استفاده از زیباسازی کلام است.
وضوحالدلاله وقتی معنا دارد که با معانی و مفاهیمی دارای مراتب و حالات و طیفهای مختلف روبرو باشیم. بهعنوان مثال وقتی میخواهیم از علم دانشمندی خبر بدهیم با مفاهیمی مانند اینها روبرو هستیم: علم دانشمند، احساس ما نسبت به علم او، موضعگیری مخاطب نسبت به علم او.
*******
توجه به این نکته لازم است که هر کلامی در افاده مقصود متکلم و مطابقت با شرایط حاکم بر فضا و رعایت وضوح دلالت از روش خاصی برخوردار است.
متن ادبی، متن قانونی، متن توصیفی، متن استدلالی و سایر انواع کلام هر کدام در این زمینه سبک و سیاق خاص خود را دارند که رعایت بلاغت در هرکدام حال و هوای مخصوص به خود را میطلبد.
شناخت سبك، آگاهيهاي زيادي درباره شخصيت، دانش، فكر و رفتارهاي زباني يك شخص به ما ميدهد. از اينرو سبكشناسي بهطور کلی براي كساني كه با كاوشگري در رفتارهاي زباني افراد سر و كار دارند كارآمد است از جمله برای قضات دادگاهها، وكلا، كارآگاهان، روزنامهنگاران، منتقدان، زبانشناسان و …
گفتمانهای ادبی و غیرادبی و گونهها یا تنوعات زبانی در قالب گفتار و نوشتار و نیز گفتمانهای رسانهای مثل فیلم، گزارش خبری، آگهی، علوم سیاسی و گفتمانهای شفاهی مثل قصهگویی و سرودها همه به نوعی با نگاه سبکشناسی مرتبط میگردد و درک بهتر آنها در گرو آن میباشد.
بهعنوان مثال درباره سبک قرآن گفته شده است که: «آیات قرآن در سه سبک خطابی، ادبی و علمی قرار میگیرد.
در سبک خطابی معانی قوت بیشتری دارند و کلمات، کلماتی هستند که قلب را به لرزه میاندازد و با کلمات مترادف بر وضوح معنی افزوده میشود.
در سبک ادبی گوینده از الفاظ دارای سهولت استفاده میکند و به جای استفاده از طریق تفکر از راه فطرت و تشبیهات دقیق وارد میشود.
سبک علمی راحت ترین سبکهاست که با سادهترین روش برای توضیح حقایق به کار گرفته میشود.
شاید بتوان بیشترین بهره از ترجمه بلاغی را در نوعی از ترجمه تفسیری یافت که در آن با به کارگیری کلمات مناسب و با در نظر گرفتن شرایط مفاهیم در زمان صدور کلام و احیانا با افزودن کلمات یا جملاتی و با استفاده از علائم نگارشی سعی در نزدیکتر نمودن ترجمه به زبان اصلی میگردد تا مخاطب آنچه را که مقصود کلام است به خوبی متوجه شود.
گفتنی است جداسازی سبک ادبی از سبکهای دیگر به معنای جدا بودن کامل آنها از هم نیست زیرا همه آیات قرآن از ادبیاتی عالی برخوردارند اما سخن در این است که برخی آیات افزون بر ادبیات، خصوصیات سبکی دیگری نیز دارند.
نتیجه اینکه مترجم بنا را بر این نمیگذارد که سراسر ترجمه قرآن را بر یک سبک تنظیم نماید بلکه به معیارها و خصوصیات انواع سبک توجه دارد و متناسب با آن ترجمه مینماید.»[22]
معانی ثوانی؛ آشنایی با اغراض مختلف کلام
این آیه را ترجمه کنید:
هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ[23]
به نظر شما آیا تفاوت مخاطبین این آیه در فهم و ترجمه آن تغییر ایجاد میکند؟ آیا به غیر از آنچه در نگاه اول از آیه فهمیده میشود مطلب دیگری به ذهنتان میرسد؟ آیا آیه غیر از این ظاهر غرض دیگری را نیز مد نظر دارد و هدف خاصی را دنبال میسازد؟
به نظر میرسد همانگونه که گوینده در بیان شفاهی خود برای دستیابی به اغراضش از ابزارهایی مانند لحن و تن صدا و یا در متن خود از ابزارهایی مانند فصل و وصل و تأکید و مبالغه استفاده میکند در برگردان یک متن نیز باید بهگونهای رفتار نمود که دستیابی به اغراض گوینده ممکن گردد و ترجمه کلام همانند خود کلام از تأثیرگذاری لازم برخوردار باشد.
اغراضی که در هر کلامی مورد نظر متکلم است معانی ثوانی نامیده میشود و کار علم بلاغت و بهطور بیشتر قسمت معانی پرداختن به این بحث است.
برخی از اغراضی که به عنوان زیرمجموعه دو فایده اصلی فایده خبر و لازم فایده بیان میگردد عبارتند از:
1ـ استرحام و استعطاف: یعنی متکلم با سخن خود قصد دارد ترحم مخاطب را جلب کند: إنی فقیر الی عفوک.
2ـ ایجاد انگیزه در مخاطب: متکلم با سخن خود قصد دارد مخاطب را به انجام کار ضروری وا دارد: العالم افضل من الف جاهل.
3ـ اظهار ضعف و خشوع: متکلم قصد دارد با گفتار خود ذلت و کوچکی خود را در برابر فرد بزرگی بیان کند: الهی عُبَیدک بفنائک.
4ـ اظهار تحسر اندوه: گاه متکلم با سخن خود قصد دارد ناراحتی از امری را که به وقوع پیوسته بیان کند: قد مات ابی.
5ـ اظهار خوشحالی: ممکن است این اظهار خوشحالی از وضعیت موجود، همراه با بدگویی از وضعیت قبلی باشد: جاء الحق و زهق الباطل.
6ـ توبیخ و ملامت: متکلم با کلامش قصد سرزنش کردن مخاطب را دارد. بهعنوان مثال به کسی که در کارش کندی کرده میگوییم: الشمس طالعۀ.
7ـ تذکر دادن: یعنی متکلم قصد دارد که از باب یادآوری و توجه دادن، مطلبی را به مخاطب بگوید: قد عهدتَ إلیّ.
8ـ تحذیر: مقصود بر حذر داشتن مخاطب از امری است: أبغض الحلال إلی الله الطلاق.
9ـ اظهار فخر و مباهات: منظور آن است که داشتههای خود را با افتخار بیان سازد و توجه دیگران جلب کند: أنا القائد.
10ـ ستایش: متکلم قصد دارد با تعریف و تمجید از شخصی دیگران را متوجه عظمت مقام او نماید: هذا الذی لیس له نظیر.[24]
اگر شناخت اغراض در نحوه فهم کلام و ترجمه آن تأثیرگذار است باید به کمک ضوابطی اغراض را کشف نماییم مانند:
1ـ استفاده از سیاق
بحث سیاق از اهمیت بسیاری برخوردار است چراکه بدون توجه به آن، فهم کلام به مشکل میخورد. توجه به سیاق یعنی توجه به ارتباطات بین اجزاء جمله و کلام. در سایه این ارتباط است که معنای جملات و اغراض کلام خود را نشان میدهد.
برای آشنایی بیشتر با سیاق بهخصوص درباره قرآن به این عبارت توجه نمایید:
به تعريفى كه شهيد صدر از سياق ارائه نموده بسنده مىكنيم، هر چند ممكن است اين رهيافت به نوبه خود مجال مناقشه داشته باشد: «مقصود ما از سياق هر نوع دليل ديگرى است كه به الفاظ و عباراتى كه مىخواهيم آن را بفهميم، پيوند خورده است. خواه از مقوله لفظى باشد، مانند واژگان ديگرى كه با عبارت ما يك سخن پيوسته را تشكيل مىدهد؛ يا قرينه حالى، چون اوضاع و احوال و شرايط وقوع سخن باشد و در موضوع كلام، نوعى رهنمود داشته باشد»[25] و [26]
2ـ توجه به جمله پایه:
اگر بخواهید از رفتن زید در روز جمعه به صورت سواره خبر بدهید ساده ترین جمله چیست؟
اکنون به این جملات توجه نمایید:
زید ذهب یوم الجمعة راکبا، یوم الجمعة ذهب زید راکبا، زید ذهب راکبا یوم الجمعة، إنّ زیدا ذهب یوم الجمعة راکبا، کان زید ذاهبا یوم الجمعة راکبا، والله لذهب زید راکبا یوم الجمعة
در هر کدام از این جملات بهنوعی جمله ساده ابتدایی که میتواند بیانگر مراد باشد تغییر یافته است. به جمله ساده ابتدایی جمله پایه میگوییم. تأکید خاص نسبت به کل جمله یا برخی از اجزاء آن، تقدیم یک جزء بر جزئی دیگر، تغییر فعل به اسم فاعل و دیگر تغییرات ایجاد شده میتواند بهنوعی بیانگر مقصود و غرض متکلم باشد.
3ـ قرائن حالیه
همانگونه که سیاق، قرینه مقالیه برای شناخت اغراض متکلم است خصوصیاتی مانند خصوصیات متکلم و مخاطب و زمان و مکان از قرائن حالیه محسوب میگردد.
فرض کنید شخصی میخواهد مضمون ذیل را بیان کند:
«فقر، عدم امکان خرج برای فرزندان، رضایت و عادت فرزندان به این وضعیت»
جمله ای که به ذهن میرسد اینگونه خواهد بود:
«دستم خالی است. چند وقت است نتوانستم برای فرزندانم خرید کنم. آنها هم حرفی نمیزنند. به این وضعیت عادت دارند.»
اکنون این عبارات را با توجه به حالات مختلف بیان نمایید:
متکلم: پدر، مخاطب: مادر، شرایط خاص: درددل کردن:
متکلم: پدر، مخاطب: صاحبخانه، شرایط خاص: توجیه دیر دادن اجاره:
متکلم: پدر، مخاطب: رئیس اداره، شرایط خاص: تقاضای وام:
متکلم: پدر، مخاطب: مادر، شرایط خاص: افتخار به فرزندان:
راهکارهای ترجمه بلاغی/ شناخت اصل در کلام
یکی از ابتدایی ترین مراحل ترجمه بلاغی تشخیص جمله پایه است.
تشخیص موارد تغییر کلام از سادهترین حالت به جمله فعلی کمک شایانی در شناخت شرایط حاکم بر کلام و توجه به نکات بلاغی دارد.
به مثالی توجه نمایید. اگر یک انسان بخواهد خدا را صدا بزند و کوچکی و بیارزشی خود را در برابر عظمت پروردگار بیان کند چه میگوید؟
در ادعیه ما این مضمون به دو صورت بیان شده است. صورت اول که میتواند بهنوعی جمله پایه یا نزدیک به آن محسوب گردد اینگونه است: سَيِّدِي مَا أَنَا وَ مَا خَطَرِي[27]
صورت دوم نیز اینگونه است: مَا أَنَا يَا رَبِّ وَ مَا خَطَرِي[28]
شاید بتوان گفت در جمله دوم واسطه قرار گرفتن جمله معترضه یا ربّ دلالت بر شوق خاصی در متکلم دارد که باعث شده است متکلم پیش از تکمیل جملهاش و بر خلاف قاعده[29] پروردگار را صدا بزند.
*******
برای تشخیص جمله پایه باید با ساختارهای منطقی عملکرد ذهن و قواعدی نحوی و بلاغی مانند موارد اصل، موارد لایجوز، موارد اکثر استعمالا، موارد شاذ، موارد غالب و موارد ضعیف آشنا بود.
ساختارهای منطقی عملکرد ذهن بیانگر حالت عادی ذهن در تفکر و به تبع آن در تکلم است. بهعنوان مثال آیا ذهن ابتدا به فاعل توجه میکند یا به فعل؟ در نتیجه در خبر از آمدن زید گفته میشود: جاء زید یا زید جاء؟
آیا در حالت استفهام ابتدا به موارد معلوم توجه میکند و یا به موارد مجهول مورد استفهام؟ در نتیجه در سؤال از فاعل مشکوک آمدن که اصل آمدن معلوم است گفته میشود: هل زید جاء یا هل جاء زید؟
قواعد نحوی و بلاغی مذکور نیز در بسیاری از موارد از همین ساختارهای منطقی شکل میگیرد.
وقتی در نحو گفته میشود اصل تقدیم مبتداست در حقیقت به یک ساختار منطقی اشاره میکنیم چرا که عقل ابتدا به موضوع توجه میکند و سپس به حکمی که بر آن حمل میگردد متوجه میشود.
موارد لایجوز و اکثریت در استعمال و شاذ و غالب و ضعیف نیز میتواند ناشی از عملکرد ذهن باشد که در تکلم خود را نشان میدهد.[30]
مشابه آنچه در کشف جمله پایه در نحو گفته شد درباره کشف کلمه پایه در صرف نیز وجود دارد که نقش زیادی در شناخت جمله پایه دارد چرا که در شناخت این جمله باید ترکیب پایه و نیز کلمات پایه کشف گردد.
باید توجه داشت که درک تفاوت بین کلمات نیازمند درک صحیح از روح معنای کلمات است. یک کلمه ممکن است در حالات مختلف در معانی- به حسب ظاهر- متعدد بکار رود ولی با دقت در هر کدام از این موارد این نکته بهدست میآید که یک معنای کلی و جامع در تمام این موارد وجود دارد که در همه مشترک است. [31] به آن معنای کلی روح معنی گفته میشود.
با توجه به این روح معناست که در لفظی مانند کافر با معانی مختلفی مثل دریا، کشاورز، گیاه، پنهانشده، سرزمین دور و انسان غیر معتقد به خدا[32] میتوان تمام معانی را به معنای پوشاندن برگرداند که در هر کدام از موارد وجود دارد مانند پوشاندن دانه توسط کشاورز و پوشاندن حق توسط کافر.[33] همچنین پس از شناخت صحیح معنای کفر میتوان فرق این لفظ با کلمهای مانند شرک[34] را یافت و تشخیص داد که در کفر سخن از انکار خداست ولی در شرک سخن از دو خدایی است.[35]
*******
یکی از راههای مفید برای شناخت معانی کلمات، توجه به محور همنشینی و محور جانشینی است.
محور همنشینی یعنی ارتباط کلمات با یکدیگر در یک کلام و محور جانشینی یعنی ارتباط کلمات با کلمات مشابهی که میتوانست در این کلام قرار بگیرد ولی به علتی قرار نگرفته است.
بهعنوان مثال برای درک بهتر معنای ایمان باید به کلماتی که همراه ایمان به کار میرود توجه کرد. تقابل ایمان با کفر در برخی عبارات، قسیم بودن ایمان با اعمال صالح در برخی عبارات دیگر، تفاوت متعلق ایمان در عبارات متفاوت،[36] از جمله مواردی است که میتواند در صورت اثبات، مبیّن معنای ایمان باشد.
شناخت معنای کفر معنای ایمان را تا زیادی واضح میسازد و قسیم بودنش با اعمال صالح نشان میدهد که از مقوله رفتار نیست بلکه شاید از مقوله باور باشد و اختلاف متعلقاتش نیز بیانگر این نکته است که مفهوم عامی است که میتواند در ضمن مصادیق مختلف خود را نشان دهد.
در محور جانشینی نیز وقتی مشاهده میکنیم که در برخی عبارات به جای ایمان از کلمه اعتقاد استفاده شده است یا متوجه باور بودن ایمان میشویم یا وقتی میبینیم از کلمه هدایت به جای ایمان استفاده شده است متوجه بعد راهنمایی ایمان میشویم.
*******
راهکارهای ترجمه بلاغی/ بررسی کلمات و تراکیب احتمالی
ممکن است از بین دو کلمه یا دو ترکیب هیچکدام نسبت به دیگری حالت پایه را نداشته باشد و در نتیجه بحث از آن داخل در بحث کشف اصل و پایه نگردد ولی هرکدام به بعدی از معنی اشاره دارند که در دیگری وجود ندارد.
بهعنوان مثال در آیه: «إن جائَکُم فاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنوا أن تُصیبوا قَوماً بِجَهالَةٍ فَتُصبِحوا عَلی ما فَعَلتُم نادِمین»[37] به جای هرکدام از کلمات میتوان کلماتی دیگر را در نظر گرفت که به حسب ظاهر نیز تفاوتی با یکدیگر نخواهند داشت.
اذا، اتاکم، ضعیف الایمان، خبر، تثبّتوا، کَی، تصادموا، قبیلة، سفاهة و تصیروا مواردی هستند که به عنوان جانشین برای برخی از این کلمات به ذهن میرسد.
همچنین به جای ترکیب جمله شرطیه میتوان از جمله خبریه مانند: یجب التحقیق عند خبر الفاسق استفاده نمود.
توجه به کلمات و تراکیبی که میتواند جانشین کلمات و تراکیب فعلی باشد[38] و توجه به تفاوتهای بین وضعیتهای محتمل و وضعیت موجود میتواند حالات مختلف و شرایط خاص کلام را که به استفاده از لفظی خاص منجر شده است مشخص سازد.
از سویی دیگر همراهی کلمات با یکدیگر خود بار معنایی ایجاد میکند. بهعنوان مثال کلمه دفتر در دو جمله: «من به دفتر رفتم» و « من دفتر خریدم» دو معنای متفاوت دارد که از همنشینی با کلمات دیگر معنای مخصوص هر کدام بهدست میآید.
راهکارهای ترجمه بلاغی/ کشف علت تغییر از حالت اولیه و بروز حالت مخصوص با استفاده از ابزارهای ترجمه بلاغی
الف: ابزارهای علم معانی مانند تقدیم و تأخیر، ذکر و حذف
در این قسمت تنها به یک مثال اکتفا میکنیم: به این دو آیه توجه نمایید: وَ كَذلِكَ نُرى إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّمواتِ وَ الأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنينَ[39]، وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الاْياتِ وَ لِتَسْتَبينَ سَبيلُ الْمُجْرِمينَ[40]
برخی از ترجمه های آیه اول را ببینید:
و اين چنين به ابراهيم ملكوت آسمانها و زمين را نشان مىدهيم و براى اينكه از يقينكنندگان گردد.
و اين چنين ما به ابراهيم ملكوت و باطن آسمانها و زمين را ارائه داديم (تا يكتايى پروردگارش را دريابد) و تا به مقام اهل يقين رسد.
و اين چنين، ملكوت آسمانها و زمين (و حكومت مطلقه خداوند بر آنها) را به ابراهيم نشان داديم (تا به آن استدلال كند،) و اهل يقين گردد.
و اينچنين ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نموديم تا از يقينكنندگان باشد.
و همچنين كه ابراهيم را به توحيد و معرفت و شناسايى خود آگاه ساختيم بزرگى آسمانها و زمين را به او نشان داديم تا (عجائب و شگفتيهاى مخلوقات و آفريدهشدههاى ما را ببيند و) از اهل يقين و باور باشد
اکنون به برخی از ترجمه های آیه دوم توجه نمایید:
و اين چنين آيات را به تفصيل بيان مىكنيم، تا راه و رسم مجرمان آشكار گردد.
بدين گونه آيات را به تفصيل بيان مىكنم و تا راه گنهکاران آشكار شود.
و همچنين تفصيل ميدهيم آيتها را و تا روشن شود راه گناهكاران
و اينگونه آيات را بيان مىكنيم تا [حق روشن شود و] راه و رسم گناهكاران آشكار گردد.
اينطور آيات را تفصيل مىدهيم تا شايد بندگان به آن عمل نموده و راه گنهكاران هم روشن گردد
در هر دو آیه، قبل از تعلیل از «واو» استفاده شده است که- با ادعای ظهور در عطف- باید برای آن معطوفعلیه بهدست آورد. با توجه به اینکه معطوفعلیه در کلام ذکر نشده است باید به دنبال علت بلاغی این حذف باشیم. توجه به این علت بلاغی که در علم معانی در قسمت حذف تبیین میگردد بخشی از شرایط حاکم بر کلام را آشکار میسازد که باید در ترجمه منعکس گردد.
بهعنوان نمونه به تحلیل این دو آیه توجه نمایید:
« حذف در كلام ممكن است فوايد و اسباب گوناگونى داشته باشد كه وادار كردن مخاطب به تفكر از آن جمله است. گاهى در كلام حذفى صورت مىگيرد و چيزى هم مقدر نمىشود و محذوف خاصى مورد نظر متكلم نيست، بلكه ساختار جمله بهگونهاى است كه گويا حذفى در آن صورت گرفته است. هدف از اين كار آن است كه ذهن مخاطب بر آنچه گفته شده محصور و مقيد نباشد (ليذهب نفس السامع كل مذهب) و بداند كه مطالب ديگرى هم در اين زمينه وجود دارد كه مىتواند با انديشيدن به آنها برسد. از جمله موارد اين نوع حذف، عطف كردن بر معطوفعليه غيرمعين است كه در قرآن كريم موارد متعددى دارد و معمولا در مقام بيان فايده يك عمل است. با اين روش به مخاطب گوشزد مىشود كه فايده اين كار منحصر به آنچه گفته شده نيست، بلكه او مىتواند فوايد ديگرى را هم به دست آورد.
باید توجه داشت که درک تفاوت بین کلمات نیازمند درک صحیح از روح معنای کلمات است. یک کلمه ممکن است در حالات مختلف در معانی ـ به حسب ظاهرـ متعدد بکار رود ولی با دقت در هر کدام از این موارد این نکته بهدست میآید که یک معنای کلی و جامع در تمام این موارد وجود دارد که در همه مشترک است. به آن معنای کلی روح معنی گفته میشود.
اين واو مطلب را بر چيزى عطف مىكند كه در كلام وجود ندارد و بيانكننده آن است كه دليل مطلب قبلى فقط چيزى نيست كه گفته شده بلكه دلايل ديگرى هم دارد. بدين گونه ذهن مخاطب را به فراتر از آنچه گفته شده است توجه مىدهد.»[41]
ابزارهای علم بیان مانند تشبیه و مجاز و کنایه
چنانچه گذشت آشنایی با قواعد علم بیان سبب میگردد که شنونده تصویر روشنتری از معنی و مقصود متکلم پیدا نماید.
بهعنوان مثال با درک شرایط تشبیه و انواع آن میتوانیم از تشبیهات بهکار رفته در کلام برای فهم بهتر معنا استفاده کنیم. همچنین با آشنایی با مباحث مجاز و کنایه ضمن فهم معانی مجازی و کنایی، از شرایط روحی متکلم که منجر به صدور چنین جملات کنایی یا مجازی شده است آگاه گردیم که در وضوح مراد متکلم راهگشاست.[42]
به یک مثال توجه نمایید:
به نظر شما چه تفاوتی بین این دو عبارت وجود دارد: جری الخیل فی الطریق، جری الطریق بالخیل؟
در عبارت دوم به جای نسبت دادن حرکت به خیل و لشگر، حرکت به خود راه نسبت داده شده است که این نوعی مجاز حساب میگردد. در عبارت اول از حرکت لشگر در راه سخن گفته شده است ولی در عبارت دوم راه در حال حرکت شمرده شده است. این تعبیر میتواند اشاره به حرکت شدید لشگریان داشته باشد به صورتی که گویا راه در حال حرکت و پیشروی است و در ترجمه آن میتوان گفت: راه با لشگریان در جریان است.
ابزارهای علم بدیع مانند صنعت طباق
چنانکه پیش از این گفتیم علم بدیع این توانایی را به وجود میآورد که با شناخت ابزارهای زیبایی کلام، مراد متکلم را بهتر دریابیم زیرا متکلم در بسیاری از موارد با زیباساختن کلام به دنبال توجهدادن به معنای مقصود خود بوده است و بدیهی است که بدون درک این زیباییها غرض متکلم حاصل نمیگردد. علاوه بر اینکه مترجم میتواند زیباییهای موجود را تا حد زیادی در زبان مقصد منعکس سازد.
به این نمونه توجه نمایید:
برای آیات فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى* وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى* فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى* وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى* وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى* فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى[43] به دو ترجمه توجه نمایید:
امّا آن كس كه (در راه خدا) انفاق كند و پرهيزگارى پيش گيرد، و جزاى نيك (الهى) را تصديق كند، ما او را در مسير آسانى قرار مىدهيم، امّا كسى كه بخل ورزد و (از اين راه) بىنيازى طلبد، و پاداش نيك (الهى) را انكار كند، بزودى او را در مسير دشوارى قرار مىدهيم.
اما هر كس عطا و احسان كرد و خدا ترس و پرهيزكار شد و به نيكويى تصديق كرد. ما هم البته كار او را (در دو عالم) سهل و آسان مىگردانيم. اما هر كس بخل ورزيد و خود را (از لطف خدا) بىنياز دانست و نيكويى را تكذيب كرد پس به زودى كار او را (در دو عالم) دشوار مىكنيم.
اکنون به این سخن توجه نمایید: « مفهوم تقوا را با استفاده از صنعت بدیعی طباق استخراج ميکنيم. وقتی به اين آيات رجوع کنيم میبینیم در مقابل تقوا استغنا قرار گرفته است. غنی با استغني چه فرقي دارد؟ باب استفعال که ريشه کلمه در آن وارد شده حالت طلب را ايجاد ميکند. در هر کلمهاي اين حالت «طلب» به حسب خودش حالت مخصوصي ميگيرد ميگوييم طرف غني است يعني واقعا بينياز است، طرف استغنا دارد يعني احساس بينيازي ميکند، معنای استغنا ميشود احساس بينيازي، واقعا بينياز نيست بلکه احساس آن را دارد و آن را اظهار ميکند. اظهار بينيازي استغنا ميشود.
ضد استغنا چيست؟ ضد استغني ميشود استفقر. کسي که استفقار دارد ابراز و احساس نيازمندي ميکند به جاي استفقر «اتقي» گذاشته شده است. پس تقوا يعني احساس فقر و نياز به درگاه خداوند.»[44]
راهکارهای ترجمه بلاغی/ معادلیابی بلاغی/ برخورداری از گنجینه الفاظ و تراکیب
مترجم باید با تسلط بر فرهنگ لغات و ادبیات زبان مقصد برای یک کلمه یا یک کلام تا حد امکان معادلهای مختلف را حدس بزند. بنابراین اکتفا به اولین معادلی که به ذهن میرسد چه بسا مترجم را از شناخت معادلهای بهتر باز میدارد. برای این منظور آشنایی با فرهنگهای لغت در زبان مقصد و آشنایی با متون ادبی، اصطلاحات خاص و نیز محاورات عرفی ضروری است.
راهکارهای ترجمه بلاغی/ معادلیابی بلاغی/ آشنایی با بلاغت در زبان مقصد
برای ترجمه متن حاوی نکات بلاغی در زبان مبدأ، نیازمند شناخت بلاغت در زبان مقصد هستیم.
کتابهایی که درباره بلاغت در زبان فارسی نوشته شده است تا حد زیادی پیرو اصطلاحات بلاغت در زبان عربی است. بنابراین نکاتی که در بلاغت عربی مطرح است در زبان فارسی نیز کاربرد دارد و بیشترین تفاوت در پیادهسازی این نکات است. بهعنوان مثال در اصل این نکته که برای رفع انکار مخاطب نیاز به تأکید داریم هر دو زبان مشترک هستند ولی در زبان عربی از کلمه إنّ و در زبان فارسی از کلمه بهطور یقین استفاده میکنیم.
راهکارهای ترجمه بلاغی/ معادلیابی بلاغی/ انتخاب بهترین معادل[45]
پس از احتمال پردازی در الفاظ و تراکیب باید بهترین معادل را انتخاب کرد. برای این کار برخورداری از ذوق سلیم ادبی و نیز بازخورد گرفتن[46] امری ضروری است. ذوق ادبی مهارتی است حاصل از تمرین و ممارست با فضاهای مختلف کلامی به صورتی که در شرایط مختلف بهترین ترجمه به ذهن متبادر گردد. یک مترجم توانا به خوبی میداند که ترجمه در فضای علمی شرایطی دارد و در فضای ادبی شرایطی دیگر. او میداند که یک جمله در شرایط عادی معادلی دارد و در شرایط احساسی معادلی دیگر. علاوه بر این ذوق ادبی محک خوبی برای شناخت جملاتی است که از نظر قواعد نحوی مشکلی ندارند ولی از زیبایی برخوردار نیستند. بهترین معادل از نظر بلاغی معادلی است که بتواند بیشتر از سایر معادلها مبیّن حالات و شرایط حاکم بر فضای کلام و مخاطب باشد.
راهکارهای ترجمه بلاغی/ معادلیابی بلاغی/ معادلسازی
در بسیاری از الفاظ و تراکیب و اصطلاحات، ترجمه لفظ به لفظ بار معنایی را به خوبی منعکس نمیسازد بلکه نیاز به ترجمه محتوایی و روشنگر داریم.
این روایت را ترجمه نمایید: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّیاللهعلیهوآله: مَنْ تَمَسَّكَ بِسُنَّتِي فِي اخْتِلَافِ أُمَّتِي كَانَ لَهُ أَجْرُ مِائَةِ شَهِيدٍ»[47]
در ترجمه شما سنت، اختلاف و اجر صد شهید چگونه ترجمه شده است؟
اکنون به این ترجمه توجه نمایید: «هرکه در فضای اختلافنظرها و سلیقههای مسلمانان، طبق فرهنگ و برنامه من عمل کند، سرعت و کیفیت حرکت او به سمت خداوند، صد برابر سرعت و کیفیت حرکت یک شهید به سمت خداست.»[48] و[49]
تبدیل معنای سنت به فرهنگ یک معادلسازی است که بر معادلیابی مبتنی است. در این معادلسازی معنای سنت که همان راه و طریق است اتخاذ شده و آنگاه مشابه موجود و ملموس این معنی در فضای فکری مخاطبین که همان فرهنگ[50] است به دست آمده و به عنوان معادل معرفی گردیده است. فایده این معادلسازی ملموس شدن معنی برای مخاطبین است.
تبدیل معنای اختلاف امتی به فضای اختلافنظرها و سلیقههای مسلمانان نیز به خوبی توانسته است خصوصیات اختلاف را تبیین سازد. بدیهی است که این ترجمه دخالتی در معنای اختلاف نیست بلکه انتقال دقیق همان معنی است.
ترجمه كان له أجر مائة شهيد به «سرعت و کیفیت حرکت او به سمت خداوند، صد برابر سرعت و کیفیت حرکت یک شهید به سمت خداست» نیز تبیین دقیق مفهوم اجر صد شهید داشتن است. از آنجایی که در ترجمه بلاغی انتقال حسّ و انتقال تأثیرگذاری کلام مدّ نظر است، مترجم خود را ملزم دانسته است که در ترجمه بهگونهای عمل نماید که بار ترغیبی و تشویقی کلام و عظمت ثواب مورد نظر به خوبی مطرح گردد. بنابر این آنچه بیان شده است توضیحی اضافی بر اصل ترجمه نیست بلکه در ترجمه بلاغی، ترجمه باید اینگونه باشد.
راهکارهای ترجمه بلاغی/ معادل یابی بلاغی/ توجه به فضاهای خاص کلامی
فضاهای خاص، ترجمه مخصوص خود را میطلبد. در فضای حماسی باید قهرمانانه صحبت کرد، در فضای عاطفی باید از صمیمیت گفت، در فضای علمی باید از اصطلاحات علمی استفاده کرد، در فضای سیاسی جدیت مطرح است، در فضای معنوی باید از فضایی عرفانی پیروی کرد، در سخن محاورهای باید متناسب با مخاطب آن محاوره ترجمه را پیش برد، در فضای شاد باید شادی را به ارمغان آورد، در فضای غم باید غصه را تبیین کرد،. در فضای احترام باید محترمانه سخن گفت.
راهکارهای ترجمه بلاغی/ معادل یابی بلاغی/ رعایت آهنگ
در بسیاری از متون آهنگ خاص کلام در زیبایی و تأثیرگذاری آن مؤثر است. در این شرایط مترجم میتواند با انتخاب کلمات و وزن آهنگین تا حد زیادی این زیبایی را منتقل سازد. به همین سبب در ترجمه شعر عربی میتوان با استفاده از شعر فارسی آهنگین بودن کلام را منتقل ساخت.
به ترجمه این ابیات نوگرایانه توجه نمایید:
«هل مرَّ بنا زَمَنٌ أم خُضنا اللَّازمنا/ مرَّت أیَام/ أیَام تُثقِلُها أشواقی، أینَ أنا؟»[51]
«بر من و تو زمان را گذر بود/ یا که در بی زمان غرقه بودیم/ روزهایی گرانبار از شوق/ من کجایم؟»[52]
ترجمه نماز
در پایان بهعنوان مثال ترجمه نماز با تلاشی برای ترجمه بلاغی ارائه میگردد
اَللهُ اَكْبَرُ: خدا بينهايت است و برتر از اينكه شكل و صورتي داشته باشد و بتوان او را با ذهن تصور كرد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ(1) الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ(2) الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ(3) مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ(4) إِيَّاك نَعْبُدُ وَ إِيَّاك نَستَعِينُ(5) اِهْدِنَا الصرَاط الْمُستَقِيمَ(6) صِراط الَّذِينَ أَنْعَمْت عَلَيْهِمْ غَيرِ الْمَغْضوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضالِّينَ(7) : با نام و ياد خدايي كه رحمت او در دنيا و آخرت گسترش دارد شروع ميكنم(1) تمام كمالات و ستايشها فقط مخصوص خداست، خدايي كه همه هستي را مديريت ميكند(2) خدايي كه رحمت او در دنيا به همه انسانها ميرسد و در آخرت فقط مخصوص مومنين است(3) خدايي كه در روز قيامت حكم، حكم اوست(4) اي خدايي كه اينچنين هستي، فقط تو را ميپرستم و فقط از تو كمك ميخواهم(5) ما را به راهي هدايت كن كه به تو میرسد (6) راه كساني كه به آنها نعمتِ همراهی با خود را دادهاي؛ نه راه كساني كه حق را فهميدند ولي قبول نكردند و در نتيجه تو نسبت به آنها غضب كردي؛ و نه راه كساني كه با غير تو همراه و در نتيجه گمراه شدند. (7)
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ(1) قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ(2) اللَّهُ الصمَدُ(3) لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ(4) وَ لَمْ يَكُن لَّهُ كفُواً أَحَدُ(5): با نام و ياد خدايي كه رحمت او در دنيا و آخرت گسترش دارد شروع ميكنم(1) اي پيامبر به مردم اين مطلب را برسان: حقيقت اين است كه خدا بينهايت و يگانه است(2) خدا بينيازاست و همه جا را پُر كرده است(3) مخلوقات از او زائيده نشدهاند و هيچ پدر و فرزندي ندارد (4) و همتا ندارد (5)
سُبْحَانَ رَبّيَ العَظِيمِ و بَحَمْدِهِ : با تمام وجود ميگويم كه: خداي بزرگِ من، هيچ نقصي ندارد بلكه همه كمالات و خوبيها را دارد.
سُبْحَانَ رَبّيَ الاَعْلَي و بَحَمْدِهِ: با تمام وجود ميگويم كه: خداي من كه برترين است، هيچ نقصي ندارد بلكه همه كمالات و خوبيها را دارد.
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلَه اِلاّ اللهُ، وَحْدَهُ لاشَرِيكَ لَهُ، وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ: با تمام وجود باور دارم و اين باور را اعلام ميكنم كه: هيچ معبودي جز «الله» نيست، فقط اوست و هيچ همراه و همرتبهاي ندارد؛ با تمام وجود باور دارم و اين باور را اعلام ميكنم كه: «محمد» بنده اين خداست و پيامآور او است؛ خدايا بر محمد و خاندانش درود بفرست و خير و رحمت خود را بر ایشان قرار بده.
السَّلاَمُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ، السَّلاَمُ عَلَيْنَا وَ عَلَي عِبَادِاللهِ الصَّالِحِينَ، السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ: سلام بر تو ای پيامبرِ خدا، و رحمت و بركات خداوند بر تو باد؛ سلام بر ما و بر بندگاني كه صالحاند و افکار و رفتارهاي درست دارند؛ سلام بر شما پيامبران و اولياء خدا و ملائكه الهي و رحمت و بركات خداوند بر شما باد.
پی نوشت ها:
[1] . این مقاله خلاصهای از درسنامه ترجمه بلاغی است که توسط معاونت تحقیق مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام به چاپ رسیده است.
[2] . تاریخ ترجمه قرآن در جهان ، جواد سلماس زاده ، ص 11
[3] . درسنامه ترجمه، سید محمدحسن جواهری، ص 7 و 8
[4] . همان
[5] . همان
[6] . استفاده از قواعد دستور زبان
[7] . معانی، بیان و بدیع که در فصول آیند بصورت مفصل به آن پرداخته خواهد شد .
[8] . درسنامه ترجمه ص 48
[9] . همان، ص 51 تا 53 .
[10] . همان، ص 54 .
[11] . همان، ص 48 و 49.
[12] . همان، ص 55 تا 57 .
[13] . همان، ص 48 .
[14]. همان، ص 60 .
[15]. غررالحكم ، ص57
[16]. رک: درسنامه ترجمه، ص 60
[17] . روششناسی ترجمه قرآن کریم، ص 57
[18]. در تحقق بلاغت علاوه بر آنچه گفته شد فصاحت نیز شرط است. فصاحت یعنی روان بودن لفظ (کلمه و جمله) از جهت تلفظ و از نظر رساندن منظور گوینده برای اینکه شنونده بدون اشکال از لفظ عبور کرده به معنی برسد.
از آنجا که الفاظ ابزاری برای انتقال معانی و مفاهیم هستند، لفظی که مخاطب را به خود مشغول کند، ذهن او را از دقت بر روی مفهوم بازداشته و معنای مورد نظر را به شکل کامل دریافت نمیکند؛ لذا فصاحت شرط لازم برای بلاغت است.
[19]. مطول، ص 25
[20]. برگرفته از سایت ویکی فقه
[21]. به معنای لغوی نه به معنای اصطلاحی مخصوص به علم بیان.
[22] . درسنامه ترجمه، ص 204
[23]. سوره حشر، آیه 22
[24] . رک: جواهر البلاغه
[25] . الحلقة الاولى، ص103
[26] . مقاله از متن تا معنا، حجتالاسلام والمسلمين محمدباقر سعيدى روشن، «روششناسی علوم انسانی»، تابستان 1383، شماره 39
[27]. بحارالأنوار، ج 75، ص 146
[28]. بحارالأنوار، ج 95، ص84
[29]. قاعده آن است که بین معطوف و معطوفعلیه نباید کلام غیرمرتبط با این دو باشد
[30] . برای آشنایی با این موارد میتوان به ابواب هشتگانه مغنی اللبیب مراجعه نمود.
[31] . شاید در برخی از کلمات چند اصل و ریشه وجود داشته باشد
[32] . نهایه ابن اثیر، ماده کفر
[33] . معجم مقاییس اللغة، ج 5، ص 191
[34] . پس از شناخت معنای شرک
[35] . معجم مقاییس اللغة، ج 3، ص 265
[36] . مانند ایمان به غیب، ایمان به خدا و ایمان به معاد
[37] . سوره حجرات، آیه 6
[38] . چه بسا در برخی از عبارات نیز جایگزین شده است.
[39] . سوره انعام، آیه 75
[40] . سوره انعام، آیه55
[41] . مقاله حذف و تقدير در آيات قرآنى، يعقوب جعفرى
[42] . منظور آن است که به علت این مطلب دست مییابیم که چه انگیزهای سبب شده است که متکلم به جای عبارت صریح از عبارات غیر صریح و مجازی و کنایی استفاده کند.
[43] . سوره لیل، آیات 5 تا 10
[44] . از بیانات حجت الاسلام شیخ عبدالحمید واسطی
[45] . در این قسمت تنها به مواردی که به جنبههای بلاغی ارتباط دارد میپردازیم. برای آشنایی با بحث معادلیابی بالخصوص با تکیه بر مباحث نحوی و صرفی به کتاب روششناسی ترجمه قرآن کریم تألیف سید محمدحسن جواهری فصل ششم و هفتم مراجعه نمایید.
[46] . در بحث بازخورد گرفتن نیز بهخصوص در ترجمه متون مهم مراجعه به مخاطبین و مشاهده نحوه تأثیر ترجمه و میزان مطابقت این تأثیر با تأثیر اصل کلام ضروری است.
[47] . بحارالأنوار ج 2، ص 262
[48] . اجر و ثواب اثری است که یک عمل در نفس، در جهت قرب به خداوند ایجاد میکند.
[49] . چهل جرعه امید، حجت الاسلام شیخ عبدالحمید واسطی، ص 56
[50] . با استفاده از تعاریف مختلف میتوان فرهنگ را «طرز رفتار» معنی نمود.
[51] . شعر معاصر عرب، شفیعی، ص 141
[52] . همان