شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » ش 27 و 28 » تفسیر موضوعی در گفت وگو با صالح قنادی

در این مصاحبه استاد گرامی به نقش و کاربرد تفسیر موضوعی با توجه به عرضه یک موضوع به قرآن و دریافت معارف قرانی پیرامون آن موضوع پرداخته و تفاوت تفسیر ترتیبی و موضوعی و همچنین نظر شهید صدر در مورد تفسیر موضوعی (روش توحیدی ) را شرح می­دهند. در ادامه نیز نحوه ارائه موضوعات به قران کریم و گام­ها و مراحلی که باید در مسیر تفسیر موضوعی برداشته شود را بیان می­نمایند.

رهنامه پژوهش: چند سبک تفسیری داریم؟ تفسیر موضوعی به چه معناست و چه جایگاهی در بین سبک‌های تفسیری دارد؟

استاد: خداوند متعال را شکرگزاریم که در معاونت پژوهشی حوزه، مباحثی پیگیری می‌شود که هم جنبه‌های روشی دارند و هم جنبه‌های معرفت‌افزایی. اکنون بحث تحول علوم انسانی و بحث الگوی اسلامی‌ـ ایرانی پیشرفت و بحث تمدن اسلامی جزو ادبیات رایج شده است و به برکت صحبت‌های مقام معظم رهبری این مباحث پیگیری می‌شود. نگاه ما به قرآن با دو رویکرد است: یکی به‌عنوان منبعِ شناخت است؛ یعنی قرآن کتابی است که از سوی خداوند برای هدایت بشر نازل شده است: «تبیانا لکل شیء». بر ­اساس بحث‌های خاتمیت معتقدیم هر آنچه برای هدایت بشر لازم است، در این کتاب عرضه شده است؛ بنابراین منبع جامعی است که سنت و عترت به نحوی مفسر و مبیّن آیات آن است. ویژگی قرآن این است که در بین تمام کتاب‌های آسمانی، تنها کتابی است که در دسترس بشر است و با اطمینان می‌توان گفت کلماتش از سوی خداست. این ویژگی قرآن موجب می‌شود این کتاب نه تنها برای مسلمانان، بلکه برای تمام موحدان، حجت و منبع و مرجع اصلی باشد. قرآن علاوه بر منبع شناخت قابل اعتماد، می‌تواند معیار داوری هم باشد؛ یعنی یافته‌های بشری را می‌توانیم به قرآن عرضه کنیم و ببینیم کدام‌ یک از این یافته‌ها با ظهور آیات و نصوص آیات قابل تأیید است. اگر آن یافته بشری کامل نبود، می‌توانیم با استفاده از آیات قرآن وجوه نقصش را مشخص و تکمیل کنیم یا وجوه تصحیحش را بیان کنیم.

تفسیر موضوعی در اینجا جایگاه خودش را نشان می‌دهد. تفسیر موضوعی یعنی موضوعی برای ما اهمیت دارد یا نیاز ما است و می‌خواهیم آن را به میان بکشیم. در تفسیر موضوعی یک موضوعی را مطرح می‌کنیم و با بهره‌گیری از قرآن، معارف مربوطه را استخراج می‌کنیم یا می‌توانیم نیاز خودمان را به قرآن عرضه کنیم و قرآن را به استنطاق بکشیم؛ یعنی به دو گونه می‌توانیم عمل کنیم: یکی به صورت ابتدایی بر خوان و سفره قرآن زانو بزنیم و از معارف قرآن از ابتدا تا انتها به صورت ترتیبی سوره‌ها استفاده کنیم یا موضوعی از این خوان نعمت الهی و معارف ملکوتی بهره ببریم. امام خمینی(ره) در مورد قرآن می‌فرمودند اگر قرآن نبود، درِ معرفت بسته بود. هنگامی که می‌خواهیم معرفتی را کسب کنیم، می‌توانیم به خدمت قرآن برویم و بهره‌مند شویم و معارف را استخراج کنیم. سبک‌های تفسیری در اینجا نمود پیدا می‌کنند و تفسیر موضوعی یا به روش اتحادی یا ارتباطی یا توحیدی مد نظر قرار می‌گیرد.

رهنامه پژوهش: تفاوت تفسیر موضوعی و ترتیبی در چه نکته‌ای است؟

استاد‌: در تفسیر موضوعی دقیقاً یک موضوع را مورد توجه قرار می‌دهیم. حالا این موضوع یا از درون قرآن استخراج شده یا از بیرون به قرآن عرضه شده است؛ اما در تفسیر ترتیبی از ابتدای قرآن یا سوره شروع می‌کنیم و تفسیر را پی می‌گیریم؛ البته مرحوم شهید صدر قائل است تفسیر موضوعی تفسیری است که به روش توحیدی انجام گیرد وگرنه همان تفسیر ترتیبی خواهد بود. بیان مطلب این است تفسیر موضوعی به چند روش انجام می‌شود: روش اتحادی، روش ارتباطی و روش توحیدی. اگر مفسرْ یک واژه معرفتی، قرآنی، اخلاقی یا احکامی مثل تقوا یا وضو را در نظر بگیرد و مجموعه آیات مرتبط با آن را جمع‌آوری کند و به یک جمع‌بندی برسد، از روش اتحادی استفاده کرده است. در یک گام فراتر، تفسیر موضوعی ارتباطی مطرح می‌شود که مفسر دو یا چند واژه مرتبط را با هم می‌سنجد. منظور از مرتبط می‌تواند مترادف یا متضاد یا مکمل باشد، مثل رابطه ایمان با عمل صالح، یا تقوا یا علم یا رابطه بهشت و جهنم (متضاد). مفسر در این روش به صورت موضوعی رابطه این دو یا چند موضوع را مورد بحث قرار می‌دهد و دوباره مثل یک تحقیق، مفهوم‌شناسی می‌کند و عوامل و زمینه‌ها را مطرح می‌کند و سپس آثار و پیامد و موانع را بررسی می‌کند.

در تفسیر ترتیبی بیشتر تأکید بر این است که در حیطه آیات قبل و بعد بحث شود؛ ولی در تفسیر موضوعی از جمیع آیات قرآن در رابطه با کلید واژه مورد نظر بحث می‌شود. بیشتر تفاسیر موضوعی فعلی مثل پیام قرآن و منشور جاوید تقریباً بر همین منوال نوشته شده‌اند.

اما شهید صدر تفسیری موضوعی را تفسیر توحیدی تعریف می‌کند و نظرش این است که تفسیر موضوعی تنها به این معناست و آنچه بقیه به نام تفسیر موضوعی انجام می‌دهند، مفهوم‌شناسی آیات و همان تفسیر ترتیبی است. منظور ایشان از تفسیر موضوعی این است که مفسر یک موضوعی را که مورد نیاز فرد یا اجتماع است، به قرآن عرضه می‌کند و پاسخ قرآن را در مورد این موضوع طلب می‌کند؛ یعنی بین نیاز خود و پاسخ خداوند متعال یک وحدت توحیدی ایجاد می‌کند یا به عبارت دیگر یک پاسخ توحیدی برای نیاز خود از قرآن به‌ دست می‌آورد. شهید صدر معتقد است شأن اصلی تفسیر موضوعی همین است. با توضیح شهید صدر مشخص می‌شود ایشان بر این نظر است که اگر ما یکی از واژه‌های قرآنی را مورد بحث قرار دهیم و معنای این واژه را در آیات دیگر به دست بیاوریم، همان تبیین خود آیه و تفسیر ترتیبی است. بنابراین آنچه دیگران تحت تفسیر موضوعی انجام می‌دهند همان تفسیر ترتیبی با دقت و عمق بیشتر است. ایشان می‌گوید اگر واژه‌هایی را که در قرآن نیست، مثل سکولاریزم یا سؤالی را که واژه مخصوصی در قرآن ندارد، در قرآن پیگیری کنیم و جواب قرآن را به دست بیاوریم، آن‌گاه تفسیر موضوعی انجام داده‌ایم. بنابراین آنچه شهید صدر تفسیر موضوعی می‌نامد، کلاً متفاوت از روش ترتیبی است؛ اما با یک مسامحه می‌توانیم بگوییم همین تفاوت اندکی که دیگران بین تفسیر ترتیبی و موضوعی مطرح می‌کنند، آنها را دو شیوه تفسیری می‌کند. در تفسیر ترتیبی بیشتر تأکید بر این است که در حیطه آیات قبل و بعد بحث شود؛ ولی در تفسیر موضوعی از جمیع آیات قرآن در رابطه با کلید واژه مورد نظر بحث می‌شود. بیشتر تفاسیر موضوعی فعلی مثل پیام قرآن و منشور جاوید تقریباً بر همین منوال نوشته شده‌اند.

رهنامه پژوهش: تفاوت دیگری که به ذهن می‌آید این است که در تفسیر ترتیبی، آیه را مثلا در سیاق آیات قبل و بعد می‌بینیم؛ اما در تفسیر موضوعی به نحوی آیه را از سیاق سوره منقطع می‌کنیم.

استاد‌: البته خطر تقطیع، از آسیب­های احتمالی در تفسیر موضوعی است اما مفسر مسلط بر روش و محتوا سعی دارد از این آسیب مصونیت داشته باشد و در تفسیر موضوعی نیز با ملاحظه سیاق و رعایت دیگر اصول لفظی و معنوی، اتقان علمی را به دور از تقطیع و تحمیل در بیان و نوشتار مورد دقت قرار گیرد.

رهنامه پژوهش: شهید صدر درباره تفسیر موضوعی می‌گوید ما نیاز را به قرآن عرضه می‌کنیم و جواب را پیدا می‌کنیم. در اینجا این پرسش مطرح می‌شود که از کجا معلوم آنچه از قرآن می‌پرسیم نیاز یا سؤال درستی است که توقع پاسخ درست از قرآن داریم. مثلاً مباحث علوم انسانی غربی را که فکر و پارادایم غربی بر آن حاکم است، پیش‌فرض بگیریم و به سراغ قرآن برویم. در این حرکت چه بسا مباحث را بر قرآن تحمیل کنیم و سعی کنیم آیاتی بر تأیید آن بیاوریم. مثال واضح‌ آن همین تفسیرهای افراطی قرآن با نظریه‌های علمی است که در علوم به هر نتیجه‌ای می‌رسند، به دنبال مؤیدی از قرآن و روایات‌اند.

استاد: این مسئله قابل حل است. وقتی مسئله یا نیازی را مطرح و به قرآن عرضه می‌کنیم، چهار حالت پیش می‌آید: یا تأیید می‌شود یا تکمیل یا تصحیح یا انکار. به همین جهت گفتیم قرآن منبع شناخت و معیار داوری است و مشخص می‌کند مسئله مورد نظر ما، نیاز اصلی است یا خیر یا پاسخی که تجربیات بشری داده است، پاسخ صریح و واقعی برای این نیاز است یا خیر.

رهنامه پژوهش: این کار، کار دشواری است. مثلاً در بحث‌های اقتصاد که مبتنی بر علوم انسانی غربی است، گاهی حکمی از احکام بانکداری مطرح می‌شود و مراجع می‌گویند حلال است؛ در حالی که اگر ماهیت نظام چنین بانکداری را بازشناسی کنیم، چه بسا حکم به حرمت عمل مطرح‌شده بدهیم و آن را مروج ربا بدانیم. پس بهتر است اساساً نظام معرفتی نیازهای قرآن را از ابتدا استنتاج کنیم تا دچار چنین اشتباهاتی نشویم.

استاد‌: ما در تفسیر لازم است سطوح علمی را مشخص کنیم؛ یعنی وقتی قرآن را به­عنوان منبع شناخت و داوری تثبیت می‌کنیم، باید سطح نیازمان را مشخص کنیم. گاه سطح نیازمان در سطح مدل‌سازی و روش‌شناسی و مبانی فلان علم است و یک بار در سطح موضوعات و حل مسائل. در تحول علوم انسانی و تمدن‌سازی، منبع اصلی و تنها منبع ما باید قرآن و سنت و عترت باشد؛ چون تجربه بشری موقوف به تصورات است. تصورات هم محدود به زمان و مکان و فرهنگ است و نمی‌تواند آن نقشه جامع ثابت را ترسیم کند. به عبارتی تجربیات بشری برخی از ابعاد و نیاز های بشری را مورد مطالعه قرار داده و نیاز ها و شرایط آینده نیز از مطالعه تجربی فراتر است از این رو تجربیات بشری نمی‌تواند آن نقشه کامل و سالم را ترسیم کند. نکته‌ای که می‌خواهم بر آن تأکید کنم، این است که اکنون که عرصه تحول علوم انسانی و تمدن‌سازی است، ما باید قرآن را منبع شناخت و معیار داوری، بلکه تنها منبع مراجعه قرار دهیم.

در تحول علوم انسانی و تمدن‌سازی، منبع اصلی و تنها منبع ما باید قرآن و سنت و عترت باشد؛ چون تجربه بشری موقوف به تصورات است. تصورات هم محدود به زمان و مکان و فرهنگ است و نمی‌تواند آن نقشه جامع ثابت را ترسیم کند.

مشکلات و بحران‌هایی که در غرب به وجود آمده، از جمله بحران هویت و شخصیت، همگی به سبب رویگردانی از مکتب وحیانی و آموزه‌های وحیانی است. پیشرفت‌های صنعتی بهانه‌ای برای این رویگردانی بود. در حالی که می‌شد جایگاه آموزه‌های وحیانی و جایگاه انقلاب صنعتی را مشخص کنند. هم‌چنان‌ که در اسلام این تأکیدات، هم در قرآن و هم در روایات و هم در بیانات علمای حکیم آمده است. مشکلی که ما داریم این است که در گذشته حکومت دست حکمای اسلامی نبوده و هنوز ما نتوانسته‌ایم الگویی را اجرا کنیم که در عین پیشرفت صنعت، آن نقشه جامع هدایت و سعادت را متکی بر مکتب قرآن و آموزه‌های وحیانی به جامعه بشری ارائه دهیم.

رهنامه پژوهش: ظاهراً در مورد بحث موضوعاتی که از بیرون بر قرآن می‌خواهیم عرضه می‌کنیم چه بسا همه موضوعات در ظاهر قرآن نباشد؟

استاد: موضوعاتی که از بیرون می‌خواهیم عرضه کنیم بدیهی است باید متناسب با رسالت اصلی آموزه‌های وحیانی باشد که مهمترین آنها موضوعات مربوط به هدایت و سعادت فرد و اجتماع در دنیا و آخرت می باشد به عبارت دیگر بیش­ترین انتظاری که مردمان از مراجعه به قرآن و توجه به سنت و سیره پیامبر (ص) و اهلبیت (ع) دارند راهنمایی و راهیابی برای تآمین نیازهای عقیدتی و سعادت فرد و جامعه است از این رو برای موضوعات مرتبط با تحول علوم انسانی و نقشه راه تمدن بشری­، کامل­ترین و مطمئن­ترین مرجع قرآن و سنت و سیره پیامبر (ص) و اهلبیت (ع) می­باشد. اما در نیاز­های روزمره و امور طبیعی صنعتی باید نقش اصلی را به تجربیات بشری و پیشرفت صنعت بدهیم، در حقیقت جایگاه علوم تجربی همین است. اگر این مرز­شناسی به خوبی شناخته شود و رعایت گردد. جایگاه و نقش آموزه­های وحیانی و جایگاه و نقش فعالیت­ها و تجربیات بشری به خوبی و به درستی مشخص می­شود و نسبت علوم تجربی و آموزه­های وحیانی با یکدیگر به طور هم­افزا و تعاملی خواهد بود و تقابل ساختگی علم و دین منتفی خواهد شد و آسیبی که از حاکمیت کلیسا بر دین وارد شد با فرهنگ غنی اسلام و تکریم صاحبان  علم خدمت­گذار به جامعه بشریت مرتفع خواهد شد.

رهنامه پژوهش: در تفسیر موضوعی چه گام‌هایی باید برداشته شود و چند مرحله باید طی شود تا به پاسخ مطلوب برسیم؟

استاد: در تفسیر موضوعی با توجه به معنی‌ای که از آن ارائه کردیم، اگر می‌خواهیم سراغ مبانی و اصول برویم یا سراغ مسائل و موضوعات، هر کدام باید روش تحقیق خاص خود را داشته باشد؛ ولی آن چیزی که مهم است، این است که می‌توان گفت تفسیر موضوعی به گونه‌ای باید بعد از احاطه بر تفسیر ترتیبی باشد؛ یعنی کسی که می‌خواهد تفسیر موضوعی انجام بدهد، باید احاطه کاملی بر آیات قرآن از اول تا آخر داشته باشد تا بتواند تمامی آیاتی را که در این زمینه هست، گردآوری کند و فقط جنبه لفظی موضوع را در نظر نگیرد، بلکه جنبی مفهومی را هم در نظر بگیرد؛ مثلا اگر قرار است درباره رحمت تحقیق کند، همه آیاتی که راجع به رحمت است در نظر بگیرد، اگرچه واژه رحمت یا مترادف آن در آن آیه استفاده نشده باشد. برای مثال برخی آیات جلوه‌های رحمت خداوند را نشان می‌دهند، مثل «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها». بنابراین کسی که می‌خواهد تفسیر موضوعی انجام دهد، باید بر همه آیات احاطه داشته باشد و مفاهیم را نیز مد­نظر قرار دهد. خدا آیت‌الله جوادی را حفظ کند. روشی که ایشان بر آن تأکید می‌کرد، این بود که ما باید بعد از به دست آوردن استظهارات قرآن، باید به سراغ روایات مبینه و مفسره برویم تا معنای آیات بر ما بیشتر آشکار شود و دوباره به خدمت قرآن برگردیم و با نکته­پردازی­های جدیدتر و گسترده­تر به تفسیر قرآن اقدام کنیم. بلکه دستاوردهای قطعی علوم بشری می­تواند در برداشت­های تفسیری کامل­تر کمک کند.

مشکلی که ما داریم این است که در گذشته حکومت دست حکمای اسلامی نبوده و هنوز ما نتوانسته‌ایم الگویی را اجرا کنیم که در عین پیشرفت صنعت، آن نقشه جامع هدایت و سعادت را متکی بر مکتب قرآن و آموزه‌های وحیانی به جامعه بشری ارائه دهیم.

رهنامه پژوهش: به نظر می‌رسد همین مبنا کافی نباشد. مثلاً اگر بخواهیم رحمت خدا را بفهمیم، باید آیات غضب و انتقام را بررسی کنیم تا دچار خبط و اشتباه نشویم. در حقیقت می‌توان گفت قرآن یک نظام واحد است که نمی‌توانیم بخش‌بخش به آن نگاه کنیم.

استاد: باید با ظرافت و دقت زیادی این کار انجام شود. نیاز به فرصت زمانی و تطور است. می‌توانیم از موضوعات و مسائل شروع کنیم تا به یک نظام برسیم یا نظام­واره علوم تجربی را که به طور معمول برخاسته از موضوعات و نیازهای فردی و اجتماعی می­باشد به­عنوان یک نظام پیش‌فرض در اختیار داشته باشیم و با مراجعه به قرآن و روایات تفسیری نظام­واره موضوعات را تکمیل و تصحیح کنیم و در هر صورت  لازم است در تفسیر موضوعی از دو آسیب مهم «تحمیل» و« التقاط» به دور باشیم.

رهنامه پژوهش: فرض کنید درباره یک موضوع، همه محتویات را پیدا کردیم؛ سپس باید چکار کنیم؟ آیا باید شروع کنیم مفردات آیه را معنا کنیم و از آن نتیجه‌گیری کنیم؟ مراحل تفسیر موضوعی چیست؟

استاد: بستگی به این دارد که ما در تحقیق‌مان دنبال حل چه مسئله‌ای هستیم؛ آیا به دنبال روش هستیم یا به دنبال محتوا یا عوامل و زمینه‌ها یا اینکه می‌خواهیم آثار یا موانع را بررسی کنیم.

یکی از روش‌های معمول این است که آیات را جمع‌آوری می‌کنیم. این جمع‌آوری چنان‌که گفتیم صرفاً مبتنی بر لفظ نیست و مفاهیم و آیات مرتبط در نظر گرفته می‌شوند. بعد از کنار هم قرار دادن آیات، باید به روح حاکم بر آنها نگاه جدیدی بیندازیم. معمولاً پس از اینکه آیات در کنار هم قرار گرفتند، پاسخ برخی از پرسش‌ها معلوم می‌شود. و با محور­بندی آیات رفته رفته نظام موضوعات شکل می­گیرد. البته در تفسیر موضوعی فراتر از این جمع‌آوری، چهار مرحله تأیید، تصحیح، تکمیل و تعدیل لازم  است.

پس از جمع ­آوری آیات و نظریه­ های مفسران و دانشمندان­؛ چند حالت ممکن است اتفاق بیافتد:

1ـ قدر متیقن‌هایی از مجموع اظهار­نظر­ها به دست می‌آید که نص قرآن بر آن دلالت دارد و دلیل عقلی نیز بر آن دلالت می‌کند. این قدر متیقن‌ها را بدون دغدغه می‌پذیریم.

2ـ از مجموع اظهار­نظر­ها­، وجوهی مطرح می­شود که مطابق با ظهور آیات است و دارای شواهد تاییدی متعدد می­باشد.­ در این صورت جمع‌بندی‌مان« راجح » می‌شود.

3ـ و اگر اظها­رنظر­ها مخالف ظهور آیات و آموزه­های وحیانی نبود و دارای احتمال هر­چند ضعیف بود، جمع‌بندی ما «مرجوح» خواهد بود ولی آن را رد نمی‌کنیم؛ چه بسا بعداً تقویت شود؛

4ـ اما اگر اظهار­نظر­ها خلاف نص و بداهت عقلی باشد.«مردود» خواهد بود.

رهنامه پژوهش: فواید و آسیب‌های تفسیر موضوعی چیست؟

استاد: آسیب‌ها را خدمتتان عرض کردم که تحمیل و التقاط است. باید در تفسیر موضوعی، به سیاق آیات قبل و بعد توجه کنیم و از تقطیع دوری کنیم اصل اولیه این است که سیاق را ببینیم، مگر اینکه شواهدی داشته باشیم و بگوییم مساعدت نمی‌کند یا بخواهیم بنای جدیدی به دست بیاوریم و آن وقت دست ما بسته نیست و حتی بخشی از آیه می‌تواند حجت باشد.

ان شاء الله بیش از پیش از نورانیت قرآن وبرکات وجودی پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) بهره­مند و موفق باشید.

پاسخ دهید: