
خودباوري از منظر روانشناسي اجتماعي در گفتگو با حجتالاسلام و المسلمين دکتر مير دريکوندی
رهنامه: به نظر مقوله خودباوري را بايد از جنبه روانشناسي اجتماعي نگاه بکنيم، چون از طرفي خودباوري مقولهاي رواني به شمار ميآيد. بفرماييد اين مقوله رواني در جامعه، چه نمودي دارد و چگونه ميشود در اين زمينه کار کرد؟ پرسش ديگر اين است که چگونه ميشود بين خودباوري فردي و اجتماعي تمايز قايل شد؟
در زمينه روانشناسي، درباره خودباوري و اعتماد به نفس در بخشهاي مختلفي بحث ميشود، از جمله در بحث بهداشت رواني، انسان سالم، روانشناسي شخصيت، روانشناسي اجتماعي و… . از اين رو، ما بحثي کلي به نام انسان سالم داريم. از نظر رواني، انسان سالم چگونه انساني است؟ روانشناسان گوناگون براساس ديدگاه خودشان، از انسان سالم تعريفي ارائه ميدهند و براي انسان سالم، ويژگيهايي را مطرح ميکنند. يکي از ويژگيهايي که همه روانشناسان به عنوان يکي از ويژگيهاي عمده انسان سالم قبول دارند، بحث خودباوري است؛ خودباوري به معناي خاص خودش. الزاماً خودباوري به معناي خودبزرگبيني يا تکبر و اين گونه چيزها نيست. بنابراين، در شاخههاي مختلف روانشناسي،بحث درباره خودباوري مطرح ميشود. خودباوري يکي از ويژگيهاي اساسي انسانهاست،که هم در بُعد فردي معنا دارد و هم در بُعد اجتماعي. همانگونه که ممکن است فردي به خودباوري رسيده باشد، يک ملت هم ميتواند خودباور باشد. بنابراين، خودباوري از ديدگاه روانشناسي، يکي از صفتهاي مطلوب است که جزو صفات انسانهاي سالم و خودشکوفا به شمار ميآيد.
رهنامه: تعريف ملت يا جامعه خودباور چيست؟
ما مجموعه تعاريف تخصصياي درباره خودباوري داريم که داراي واژهها و اصطلاحاتي است. منتهي سادهترين تعريفي که ميتوان ارائه کرد، اين است که خودباوري به اين معناست که انسان خودش و حالاتش را بشناسد و به تمام تواناييها و ضعفهايش آگاهي داشته باشد. به دنبال اين آگاهيها، براي جبران ضعفهايش تلاش کند و نقاط قوتي که دارد، جمعآوري بکند. خودباور کسي است که قوتها و ضعفهايش را بشناسد و به آن آگاه باشد و آنچه قوت به شمار ميآيد،تقويت بکند و براي جبران ضعفهايش بکوشد.
رهنامه: آياخودباوري ريشه در خودشناسي دارد؟
بله ميشود گفت که خودباوري ريشه در خودشناسي دارد، چون بدون خودشناسي، خودباوري معنا ندارد. تا طرف نسبت به ضعفها و احساساتش آگاهي نداشته باشد و به عبارتي تا انسان خودش را نشناسد،نميتواند به خودباوري برسد. لازمه خودباوري، خودشناسي است.
رهنامه: درباره اجتماع هم مسئله را به همين شکل ميبينيد؟
تا ملتي، خودش، فرهنگش،سابقه و گذشتهاش واهدافش را نشناسد و به آينده اميدوار نباشد و ضعفها و توانمنديهايش را نشناسد،هرگز به خودباوري مطلوب نخواهد رسيد.
رهنامه: آيا شناخت خود کافي است يا شناخت ديگران هم در زمينه خودباوري تأثير دارد؟
گاهي اوقات مقايسههايي لازم است که اين مقايسهها به خودشناسي و خودباوري کمک ميکند. اگر من بخواهم ببينم چه توانايي و ضعفهايي دارم،لازم است گاهي خودم را با ديگران مقايسه کنم. اگر ملتي بخواهد بفهمد خودباوري دارد يا ندارد،خودش را با ملتهاي ديگر مقايسه ميکند. شما بايد خود، ديگران و ملتهاي ديگر را بشناسيد تا بتوانيد به خودباوري مطلوب برسيد.
رهنامه: چه راهکارهايي براي تقويت خودباوري در سطح جامعه و مخصوصاً معطوف به حوزه وجود دارد؟ آيا شما در اين زمينه در حوزه، نقص يا ضعفي احساس ميکنيد؟ اگر ضعفي هست، از کجا نشأت ميگيرد و چه راهکارهايي براي حل آن ارائه ميکنيد؟
با توجه به تعريفي که از خودباوري ارائه ميدهيم، به کمک همين تعريف ميشود آسيبها را شناخت. مثلاً يکي از آسيبها، بيتوجهي به خود است. يک فرد به خودش توجه ندارد. اين غفلت است. غفلت يعني اينکه آگاهي نيست. طبيعتاً خودباوري هم نيست. گاهي اوقات هم شما ميبينيد فردي يا ملتي دچار نوعي خودبزرگبيني شده است. صرفاً بر نقاط قوت تکيه ميکند و نقاط ضعف را فراموش کرده است. اين هم جزو آسيبها به شمار ميآيد. گاهي اوقات هم طرف حالت منفيبيني و منفيبافي دارد؛ يعني نقاط قوت را فراموش ميکند و به نقاط منفي خودش ميپردازد. هر يک از اين موردها، از آسيبهاي خودباوري به شمار ميآيد و باعث ميشود خودباوري به وجود نيايد. همانطور که در تعريف خودباوري فردي و جمعي ميآيد، حالت آگاهي و شناخت داشتن براي ايجاد خودباوري، توجه به نقاط قوت و ضعف، در ايجاد و تقويت خودباوري فردي و اجتماعي،بسيار اثرگذار است. البته عوامل ديگري هم هست که بايد بررسي بشود.
رهنامه: چهطور ميشود اين توجه را ايجاد کرد؟
گاهي اين توجه را ميشود با انگيزههاي فردي و مطالعات فردي زياد کرد، يعني خود شخص برود دنبال اينکه آيا خودباور است يا نيست. به خودباوري رسيده يا نرسيده است. اگر نرسيده، چرا چنين اتفاقي افتاده است. گاهي اوقات ميشود با فعاليت اجتماعي، نوشتن کتاب يا مقاله، استفاده از رسانهها، سخنرانيهاي گروهي در مدارس و…، راههاي رسيدن به خودباوري را به افراد و جامعه آموزش داد. ما ميتوانيم و بايد طلبهها را آگاه بکنيم که چيزي به نام خودباوري فردي و اجتماعي داريم که اين خودباوري قابل دستيافتن است. به نظر من ميشود با اين روشها، خودباوري را ايجاد يا تقويت کرد.
رهنامه: راهکاري که فرموديد، آموزشي است. به اين صورت که ما اطلاعاتي را در زمينه خودباوري به طلاب برسانيم. آيا راهکارهاي عملي هم ميشود ارائه داد که خودِ طلاب درگير آن بشوند و از آن راه به خودباوري برسند؟
براي تقويت هر کاري، ناچاريم از آموزش انفرادي يا عمومي استفاده کنيم. در ادامه وقتي نسبت به خودباوري، آگاهيهاي نسبي و عمومي ايجاد شد و حداقل بصيرت لازم پديد آمد ـ چه در مورد افراد و چه در جمع ـ و طبيعتاً طرف آگاه شد و به سمت اين مسئله گرايش پيدا کرد، بحث آغاز ميشود که براي ايجاد و تقويت خودباوري در اين شخص يا جامعهاي که گرايش پيدا کرده، چهکار بايد بکنيم؟
ملتی که به خودش، اطرافش و به شرایط زمانی و مکانی خود آگاه است، یک مقدار به خودباوری نزدیکتر است.
در اينجا سراغ بحثهاي کاربرديتر، مثلاً برگزاري کارگاههاي تخصصي، ارائه نمونهها و مصاديق افراد و جوامع خودباور و مسائل ديگر ميرويم. به هر حال در اينجا نکته مهم، ايجاد آگاهي و انگيزه است.
رهنامه: ممکن است درباره آزمونهاي خودباوري و برنامههاي خودگزارشي، توضيح بدهيد؟
درباره آزمونها، مقياسهايي وجود دارد که ساخته شده و آماده است که خودباوري را ميسنجد يا ممکن است به اصطلاح ويژگيهايي رابسنجد که شبيه خودباوري است که با اجراي اين آزمونها ميزان خودباوري فرد به دست ميآيد. براساس نتايج آنها ميتوانيم توصيههاي لازم را داشته باشيم. مثلاً به شخصي بگوييم ميزان خودباوري شما پايين است و بايد تقويت بکنيد يا در مورد ديگري بگوييم که اصلاً خودباوري ندارد که بايد آن را ايجاد بکنيد يا درباره شخص ديگر بگوييم که خودباوري شما خوب است و جاي اميدواري است. اين بحث آزموني است. راه ديگر سنجش ميزان خودباوري، مصاحبه است. بايد چند نفر به عنوان مصاحبهگر، تربيت شوند و در جامعه طلاب يا غير طلاب، به صورت نمونه و با تعدادي خاص، صحبت، و دادههاي خام مصاحبه را دستهبندي و در نهايت تحليل کنند. پس از آن نتيجه نهايي به دست ميآيد که آيا فلان جمع داراي خودباوري مطلوب و قوي هست يا نيست. اين از راه مصاحبه شکل ميگيرد. خودگزارشي هم چيزي شبيه به مصاحبه است. مثلاً فرم يا برگهاي به فرد بدهيد که خودش بيان کند که آيا آدم خودباوري هست يا نيست و اگر خودباور است، ميزان آن چهقدر است. گاهي يک کار ديگر هم ميشود کرد و آن اينکه سنجشهاي عملکردي انجام دهيم و بدون اينکه از خود فرد بپرسيم يا از خودش گزارش بگيريم، عملکرد او را زيرنظر قرار دهيم که آيا در عملکرد او خودباوري به چشم ميآيد يا نه. مثلاً طلبهاي که مشغول تحصيل است، آيا خودش را قبول دارد يا از رفتار، عملکرد و سنجش او خودباوري نمايان ميشود يا نه؟ آيا دست به تأليف کتاب يا مقاله زده است؟ آيا منبري خوبي است؟ آيا مدرس خوبي است؟ آيا در عمل، توان و مهارت خود را به کار گرفته است؟ به هر صورت، خودش را نشان داده يا خير، يعني از عملکرد فرد شما استخراج بکنيد که آيا خودباور است يا نيست و اگر خودباور است، مقدارش چهقدر است. البته راههاي ديگري نيز براي سنجش ميزان خودباوري وجود دارد که بايد به منابع مربوطه مراجعه شود.
رهنامه: بحث بعدي ما درباره همين راههاست. جامعه خودباور چه ويژگيهاي دارد و معيارهاي سنجش و شناخت جامعه خودباور چيست؟
همه اينها به اين بستگي دارد که شما خودباوري را چهطور تعريف بکنيد که طبيعتاً از همان تعريف، ويژگيها قابل استخراج است و هم عوامل تقويت و هم آسيبها از دل همان تعريف آشکار ميشود.
مقیاس هایی وجود دارد که ساخته شده و آماده است که خودباوری را می سنجد یا ممکن است به اصطلاح ویژگی هایی را بسنجد که شبیه خود باوری است که با اجرای این آزمون ها میزان خودباوری فرد به دست می آید.
شما به ملتي موحد و مؤمن نگاه کنيد که عمدتاً نيازهايش را خودش تأمين ميکند و داراي وحدتي ملي و اجتماعيِ خاص خودش است و در صحنههاي اجتماعي داخلي و جهاني حضور داشته و صاحبنظر است و اهل انتقاد و به تعبيري اهل امر به معروف و نهي از منکر نيز است، از همه اين امور روشن ميشود که چنين ملتي، ملت خودباوري است. ملتي که به خودش، اطرافش و به شرايط زماني و مکاني خود آگاه است، يک مقدار به خودباوري نزديکتر است تا اينکه جمعي که غافل است و نميداند در اطرافش چه خبر است و دنيا را نميشناسد، حتي محل، موقعيت و شرايطش را نميشناسد، نشان ميدهد که در زمينه خودباوري، ضعيف است.
رهنامه: در جنبههاي علمي چه ويژگيهايي وجود دارد؟ مثلاً مؤلفههاي شناخت حوزه خودباور چيست؟ آيا دانش ميتواند نشانه و عاملي براي خودباوري باشد؟
خودباوري مسئلهاي روانشناختي است که در مورد هر فرد يا گروهي مصداق دارد. خودباوري نشانهها و عوامل متعددي دارد که دانش ميتواند يکي از اين نشانهها و عوامل باشد. فرد يا ملتي که از نظر علمي پيشرفت کرده باشد، به صورت قطعي، داراي رگههايي از خودباوري است. بنابراين، طلبه يا دانشجو ميتواند خودباورياش را در عرصه علمي نشان دهد، همان گونه که کارگري فني ميتواند خودباورياش را در عرصه فن و مهارت آشکار کند. تکنيسيني فني، خودباورياش را با به کارگيري فن خود نشان ميدهد. بنابراين، خودباوري ويژگياي روانشناختي است که درباره همه صدق ميکند. منتها براي هر کسي با توجه به همان جنبهاي که کار ميکند و به آن علاقه دارد، خود را نشان ميدهد.