… اين حوزه ما بر اساس حکومت درست نشده است، بلكه بر اين اساس كه اصل اسلام را نگه دارد، به اينجا رسيده و حکومت ايجاد کرده است. اين حکومت را بايد نگاه داشت و بالندهاش كرد. حوزه هنوز به اين ديدگاه نرسيده كه به اداره حکومت بپردازد. قضايا را تسامحي ميبيند و ابزارش را همينطور.
… تاريخ را بايد جدي بگيريم. دروس حوزهمان را با اين ديدگاه بايد بخوانيم. اگرچه در باب طهارات هم نيازمند مجتهديم، آنچه امروز بر زمين مانده و حکومت به آن نياز دارد، باب جهاد و امر به معروف، مکاسب و مانند آن است. بياييم مکاسب را به روز و بانکها را اصلاح کنيم. اينکه در باب تاريخ با تسامح نگاه ميکنيم، تابعي از نگاهمان به ساير مسائل است.
… در جمع نيروهاي نظامي گفتم اين همه مانور نظامي گذاشتهايد. تا حالا مانور ظهور گذاشتهايم؟ چند وقت پيش مانور زلزله گذاشتند اينكه اگر زلزله بيايد، ما چهکار کنيم. اكنون فرض كنيم، امام زمان ظهور كرده است. “هل من ناصر ينصرني” امام حسين(عليه السلام) را بارها بالاي منبر ميگوييم؛ پاکتش را ميگيريم و ميخوريم و ميرويم. آيا اين “هل من ناصر” الان هست يا نيست؟ الان امام زمان “هل من ناصر” دارد يا ندارد؟
رهنامه پژوهش: از جمله مسائلي که در مورد علم تاريخ قابل توجه است ارتباط علم تاريخ و گزاره هاي تاريخي با مسائل اجتماعي و سياسيِ روز است. آيا مي توان در تحليل مسائل اجتماعي و سياسي روز از تاريخ بهره گرفت؟
استاد: بسم الله الرحمن الرحيم. بله بر مبناي تحليل و ابداع. در مورد تحليل مسائل جاري، طبق آموزه هاي ديني قرآن و سنت، مي توان بهره برد. ما در باب تحليل قضايا، يک سلسله مباني تحليل داريم كه بايد ببينيم از کجا اخذ شده اند. در تحليل سياسي رايج در دنيا، تحليل گران مباني خودشان را دارند و نشئت گرفته از علوم انساني شان است و به حسب ظاهر، بيشتر به تجربه هاي خودشان اتکا دارند؛ البته اين حرف قابل قبول نيست و فقط ادعا است، بلکه آنان هم مباني شان متخذ از يک سلسله مباني ديني است. براي ما بسيار روشن است که ما در چارچوب هاي ديني گرفته شده از کتاب و سنت و فتاوي تحليل مي کنيم. وقتي به کتاب خدا ـ که يکي از منابع فقه ماست ـ مراجعه مي کنيم، مي بينيم تقريباً يک سوم قرآن مربوط به تاريخ است. پس معلوم مي شود تاريخ دخالت مهمي در نوع تحليل ما و دسترسي ما به تحليل ها دارد وگرنه خداوند متعال اين قدر دليل بيان نمي کرد. بهترين دليل بر اينكه تاريخ بر تحليل هاي ما اثر مي گذارد، همين نقل کتاب خدا است. روايات نيز از تاريخ سخن گفته اند. در حقيقت بيان اهل بيت(عليهم السلام) تابعي از بيانات خداوند متعال است. اصولاً ائمه که نفس پيامبر اکرم اند، سخني نمي گويند که در قرآن نباشد. خود پيامبر(صلي الله عليه و آله) مفسر قرآن است. همين طور ائمه، مبيّن قران اند: “وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ”.[1] بنابراين سنت در درون قرآن وجود دارد. ديگران نمي فهمند و پيامبر و ائمه مي فهمند و بيان مي کنند؛ به همين جهت بسياري از بيانات پيامبر و اهل بيت نيز تبيين تاريخ است. مطالب بسياري از روايات ما بيان حال عيسي(عليه السلام) است: “قال الحواريون يا روح الله من نجالس قال من يذکرکم الله رؤيته و. . . “. حتي مي توانيم بگوييم به تبعيت از قرآن، سنت نيز يک سومش در قالب بيان تاريخ است.
اصولاً به دو گونه مي توان به تاريخ نگاه کرد: يکي تاريخ متسلسل و يکي منقطع و مقطعي. در تاريخ مقطعي ارتباط اول و آخر به دست نمي آيد؛ در عين حال، همان مقطع از تاريخ در ذهن انسان شکل مي گيرد؛ اما در تاريخ متسلسل، ما ادامه يک خط هستيم؛ يعني اگر شما بخواهيد بدانيد چرا امروز شرايط اين گونه است و در چه شرايطي به سر مي بريم، بايد به قبل توجه كنيد؛ چرا كه وضعيت موجود، معلول وضعيت ماسبق است. اگر بخواهيد بدانيد چگونه مي توان در آينده اثر گذاشت، بايد به اين بپردازيد که چرا الان اين گونه شده و چه شده كه شرايط فعلي رخ داده است. بهترين راه از علت به معلول رسيدن است، نه از معلول به علت رسيدن. گذشته علت وضع موجود است. اگر الان متوجه شويد چرا اين وضع رخ داده، مي توانيد به اين برسيد كه چه کار کنيد كه آينده از آنِ شما باشد يا پيشبيني كنيد آينده چه خواهد شد. اگر متوجه شويم چرا سيستم موجود امريکا اين طوري است و علت آن را بفهميم مي توانيم بگوييم امريکا سي يا چهل سال ديگر چه مي شود؛ چون فهميده ايم اکنون در چه وضعيتي است و اگر همين طوري بماند، سي سال ديگر چه حوادثي در پي خواهد داشت. به همين جهت است كه قرآن تاريخ را به صورت متسلسل بيان کرده است، از حضرت آدم شروع کرده “اذ قال ربک للملائكه اني جاعل في الارض خليفه”،[2] بعد داستان فرزندان حضرت آدم را گفته است. اگر کسي بتواند تاريخ را به شکل صحيحش مطالعه كند و بخواند، به راحتي مي تواند بگويد آينده چه مي شود. ما در سلسله اي قرار داريم و کسي نمي تواند خارج از اين سلسله اقدام کند؛ چون انسان مدني بالطبع است. حال اگر کسي به صورت فردي، در گوشه اي زندگي کند، مي تواند خارج از اين مدار باشد؛ ولي او ديگر تاريخ ندارد. تاريخ يعني بيان ارتباط انسان با چهار مقوله: 1. ارتباط با همنوع: وقتي ارتباطي بين انسان و ديگري نباشد، او تاريخ و چيزي قابل ذکر نخواهد داشت، بلكه مشمول اين آيه خواهد بود: “هل اتي علي الانسان حين من دهر لم يکن شيئا مذکورا”.[3] او شيء مذکوري نيست. زماني شيء مذکور مي شود که در ارتباط با ديگري باشد و وقتي ارتباط باشد، تاريخ شکل مي گيرد. زماني مي گفتند: “جو تاريخ”. جو تاريخ حقيقتي دارد؛ اين بدين معناست که وقتي انسان وارد اجتماع مي شود، در واقع در رودخانه اي قرار مي گيرد. ممكن است جلوي اين رودخانه سد بزند يا رودخانه را کج کند يا آنكه همين طور با آن جلو برود. تاريخ نيز اين گونه است. تاريخ جو دارد. يا شما آن جو را تغيير مي دهي يا اينكه آن شما را تغيير مي دهد. مجبور هستي در اين تأثير و تأثر واقع شوي. اين را نمي شود عوض کرد. قبل را نمي شود درست کرد؛ ولي بعد را مي تواني؛ ولي اصل اينکه در اين جريان قرار مي گيريد، جبر است. وقتي جبر شد، حتما هستيد و بنابراين مي توانيد بفهميد آينده چه مي شود.
رهنامه پژوهش: يکي از مشکلاتي که در اين برداشت پيش مي آيد، اختلاف در تطبيق است. عده اي مي گويند الان همچون زمان امام رضا(عليه السلام) است. عده اي ديگر مي گويند امام صادق(عليه السلام) و عده اي ديگر مي گويند همچون زمان امام حسين(عليه السلام) است. بايد قيام و مبارزه کنيم يا تقيه کنيم يا دفع شبهه وظيفه اصلي ما است؟ بايد چه منطقي داشته باشيم که برداشت ما از تاريخ صحيح باشد؟ چون ظاهراً تطبيق آنچه از تاريخ مي يابيم با زمان حاضر، خود نيازمند مسائل است.
استاد: بله. اينجا بستگي دارد که تاريخ را خوب خوانده باشيد يا نه. در اين انطباق ها وقتي انسان جلو مي رود مي بيند در خواندن تاريخ سرسري كار كرده اند. تاريخ را فقهي و دقيق نگاه نکرده اند. همان طور که در فقاهت دقت هاي عميقي صورت مي گيرد، براي درک تاريخ نيز بايد دقت هاي اجتهادي داشت. با کمال تأسف بايد بگويم آن سخت گيري اي که در فقه دارند، در مطالعه تاريخ ندارند. در باب تاريخ با تسامح و تساهل پيش مي روند، با تسامح در ادله سنن؛ اما نتيجه گيري هاي در حد واجب دارند. اينکه زمان، زمان امام حسن(عليه السلام) است، مي خواهند تکليف امروز را نتيجه بگيرند. ببينيد در تاريخي که به اين نتيجه رسيديد، بايد پرسيد آيا در مطالعه تاريخ همان طوري عمل كرده ايد كه در ادله فقهيه وجوبي تحقيق مي كنيد يا در آنجا به مانند ادله سنن جلو رفته ايد؟ گفتند در ادله سنن تسامح است و سخت گيري نيست. کساني مي آيند و معمولاً قضاوت هاي نادرستي درباره تاريخ ارائه مي كنند. وقتي نگاه مي کنيد مي بينيد، اينان در تحقيق تاريخي و شناخت تاريخي، مانند احکام واجب دقت نکرده اند، بلكه همين طوري روايات را نگاه کرده اند. به همين جهت است كه درباره مقام معظم رهبري مي گويم ايشان حق دارند که در مورد تاريخ، استنباط اجتهادي و احکامي داشته باشند؛ چون ايشان در تاريخ، همچون فقه، موشکافي کرده است؛ بنابراين در تطبيق ها نيز معمولاً اشتباه نمي کند.
رهنامه پژوهش: آيا موشکافي به اين است که تاريخ را دقيق مطالعه کنيم؟ آيا اصول خاصي ندارد؟ مثلاً اگر تعارضي رخ داد به مانند فقه مشكل را حل مي كنيم.
استاد: بله، مثالي مي زنم. يکي از بزرگان رجالي قم گفته بود که ما فکر مي کرديم مقام معظم رهبري به رجال، سرکي کشيده است؛ اما ديديم کوچه و پس کوچه هاي اين علم را ديده و از آن عبور كرده است؛ چرا كه ايشان در علم رجال هم، نگاه تاريخي داشته است.
مثلاً نمي توان گفت امام حسن مجتبي(عليه السلام) به صرف اينکه يار کم داشت صلح کرد، بلكه بايد همه چراها را دنبال كرد و تمام حوادث را در پيوند با هم ديد؛ علاوه بر اينكه بايد ديد چيزي که نقل شده، سند دارد يا نه. بعد با نگاه فقهي مي توان راحت اثبات كرد.
رهنامه پژوهش: وقتي با نگاه تاريخي حركت كنيم، تازه افراد معنا پيدا خواهند كرد.
استاد: بله. شايد تاريخ سازي کرده باشند. اينهايي که درباره حادثه صلح گفته اند، معاويه گفته است؛ مثلاً بايد تحقيق كرد اينكه گفته مي شود حجر بن عدي به امام حسن(عليه السلام) اعتراض داشته، راست است يا دروغ. اين طوري نبوده، بلكه تاريخ سازي شده است. اگر متوجه اين مسئله باشيد، بعضي جاهاي تاريخ را دور مي ريزيد. يکي ديگر از حوادثي كه مشهور است و همه از هم تقليد کرده اند، اين است كه گفته شده پيامبر مادرش بي شير بوده يا مثلاً گفته اند رسم تاريخ چنين بوده که بچه ها را به دايه مي سپردند. اگر اين گونه حركت کنيد، تاريخ را نمي فهميد؛ ولي اگر بررسي کرديد و ديديد رسمِ به دايه سپردن براي غير از پيامبر نقل نشده، خواهيد فهميد كه براي عرب رسم درست كرده اند؛ مثلاً مي پرسيم چرا اميرالمؤمنين علي(عليه السلام)، عباس عموي پيغمبر و ديگران را نداده اند دايه شير دهد.
اگر تاريخ را بررسي كرديد و متوجه خطري شديد، آنگاه مي توانيد مانند آن را پيش بيني كنيد و از آن جلوگيري كنيد يا در بررسي ها مي توان به اين رسيد كه گروه ها چگونه بر تاريخ اثرگذار بوده اند و ما چطور مي توانيم تاريخ را عوض کنيم. مطالعه تاريخ بر ديگر علوم مؤثر است، بر فقه، اصول فقه، تفسير و غيره. به اعتقاد من اگر كسي تاريخ را درست بفهمد، مي تواند قرآن را درست تفسير کند.
رهنامه پژوهش: مطالعه تاريخ روش خاصي دارد يا طلبه ها مي توانند با اصول فقهي که مي آموزند به سراغ تاريخ بروند و مسائل را حل کنند؟
استاد: به هر ترتيب، مطلوب فقهي نگاه کردن به تاريخ است؛ يعني همان طور که در فقه موشکافي مي کنيم، در تاريخ موشكافي كنيم؛ لذا معتقدم طلبه اي که درس خارج نخوانده، تاريخ را متوجه نمي شود. او بايد با اين ديدگاه که در فقه استنباط مي شود، سراغ تاريخ برود و در تاريخ با همين دقت ها، به استنباط بپردازد.
رهنامه پژوهش: گاهي مي بينيم بعضي از فقهاي بزرگ كه تاريخ را هم خوب مي فهمند و با همان دقت سراغ تاريخ رفته اند و خوب مطالعه كرده اند، زمان خودشان را خوب نمي شناسند و نمي دانند چه موضع سياسي و اجتماعي بايد اتخاذ كنند. آيا علاوه بر اينکه تاريخ بر فقه، مسائل اجتماعي و سياسي تأثير دارد، تجربه و تمرين در مسائل اجتماعي و سياسي بر فهم تاريخ و تطبيق آن قواعد تاريخي با زمان حاضر تأثير دارد؟
استاد: بله، حتماً همين طور است. من باز مي خواهم بر اين کبراي کلي که عرض کرديم بايستيم؛ کساني که در تاريخ به تسامح حركت كنند، دچار مشكل خواهند شد. اينان با تاريخ موجود با تسامح رفتار كرده اند. کسي که در فتنه 1388 اشتباه کرد و كسي گزارشي به او داد و او زود قبول کرد و عمل کرد، از اين آيه قرآن “ان جائکم فاسق بنبا فتبينوا” سرپيچي نکرده، بلكه او نمي دانسته کسي که برايش گزارش آورده، فاسق است؛ چرا كه با تسامح جلو رفته است.
رهنامه پژوهش: شايد اين شخص به دليل اينكه در تحليل مسائل اجتماعي تمرين نکرده، زودباور شده است.
استاد: بله. به هر ترتيب به وظيفه اش عمل نکرده است. ما حق تسامح در واجبات و محرمات را نداريم. در باب فتنه 88 به اين باور نرسيده بودند که تأييد يا رد انتخابات، واجب يا حرام است، بلكه با آن، تسامحي برخورد کردند. در حقيقت، ما به مسائل حکومت، با نگاه شرعي نگاه نمي کنيم. مثلاً آيا باور داريم مقررات راهنمايي و رانندگي، قوانين شرعي اند؟ خير. چرا چنين است؟ چون حكومت حاضر را حکومت امام زمان نمي بينيم. ولايت را قبول کرده ايم؛ اما به صورت يک باور در کتاب ها، نه بر روي زمين. حضرت امام فرمود حکومت ولي فقيه، حکومت انبيا است؛ يعني الان فرض کنيم امام زمان(عج) حاکم ايران است و ايشان پاي مقررات راهنمايي و رانندگي امضا گذاشته است. در اين حالت، با اين قوانين چطور برخورد مي کنيد؟ بدون شك حکم نماز و روزه را خواهد داشت؛ يعني اگر شما از چراغ قرمز عبور كنيد، گناه کرده ايد، صغيره يا کبيره.
تاریخ یعنی بیان ارتباط انسان با چهار مقوله: ارتباط با همنوع: وقتی ارتباطي بين انسان و ديگري نباشد، او تاریخ و چيزي قابل ذکر نخواهد داشت، بلكه مشمول اين آيه خواهد بود: «هل اتی علی الانسان حین من دهر لم یکن شیئا مذکورا». او شیء مذکوري نیست.
حوزه ما نيز بايد حکومتي باشد؛ يعني حوزه اي بشود که حکومت اسلامي ايجاد كند و آن را اداره كند و ادامه دهد. اين حوزه ما بر اساس حکومت درست نشده است، بلكه بر اين اساس كه اصل اسلام را نگه دارد، به اينجا رسيده و حکومت ايجاد کرده است. اين حکومت را بايد نگاه داشت و بالنده اش كرد. حوزه هنوز به اين ديدگاه نرسيده كه به اداره حکومت بپردازد. قضايا را تسامحي مي بيند و ابزارش را همين طور. قوي ترين ابزارِ فهمِ صحيح، تاريخ و تبعيت از قرآن است. تاريخ را بايد جدي بگيريم. دروس حوزه مان را با اين ديدگاه بايد بخوانيم. اگرچه در باب طهارات هم نيازمند مجتهديم، آنچه امروز بر زمين مانده و حکومت به آن نياز دارد، باب جهاد و امر به معروف، مکاسب و مانند آن است. بياييم مکاسب را به روز و بانک ها را اصلاح کنيم. اينکه در باب تاريخ با تسامح نگاه مي کنيم، تابعي از نگاهمان به ساير مسائل است.
همه آنچه گفتيم نشئت گرفته از فکري است كه مطرح شده است. نمي خواهم بگويم نگاهي نو است، بلكه حركتي وظيفه مدارانه است. مي خواهيم وظيفه مان را تشخيص دهيم. حوزه هاي علميه پيش از آنكه بخواهند وظيفه مردم را معين کنند، بايد تکليف خودشان را مشخص كنند. بايد به دنبال اين باشيم كه وظيفه مان را بشناسيم.
رهنامه پژوهش: اگر براي مطالعه تاريخ، سير مطالعاتي يا روشي در نظرتان هست، پيشنهاد بفرماييد. طلاب بايد سراغ چه منابعي بروند؟
اولين كتابي كه براي مطالعه تاريخ پيشنهاد مي کنم، الصحيح من سيره النبي جعفر مرتضي عاملي است. اين كتاب مقدمه اي دارد. طلبه اي که مي خواهد وارد تاريخ شود، اين مقدمه را بايد خوب بخواند و درس بگيرد. به اعتقاد من، در اين باب، عنايتي به ايشان شده است. بعد از آن، کتاب هاي تاريخي علامه عسکري خواندني است: عبدالله بن سبا، 150 صحابي دروغين، نقش عايشه در اسلام. اينها را خوب بخوانند. بدانند كه گاه تاريخ سازي شده است. بعد بروند سراغ تاريخ قرآن. قرآن تاريخ را در زمان بيان کرده است، تا ما را از آن زمان به اين زمان بياورد. اين تاريخ را بايد نگه داشت. پيوستگي جريان رويارويي حق و باطل از ابتداي تاريخ تا کنون و ادامه اين رويارويي و سرنوشت تاريخ، در قرآن آمده است. تحريفِ بيان تاريخي اين است که در همان زمان بماني. شما اگر در تفاسير اهل سنت و در بعضي از تفاسير شيعه، آيات تاريخي قرآن را بخوانيد، اصلاً جلو نمي آييد و همانجا مي مانيد و اين تحريف است. تاريخ قرآن را درست بخوانيد و سلسله اش را پيدا کنيد، اينكه چرا خداي متعال تاريخ آدم و فرزند آدم و نوح را گفت. اين خط سير را بياييد و در جاده بيفتيد. “لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنه”[4] را اسوه خود قرار دهيم. چرا ما زيارت وارث داريم؟ بعضي شهادت امام حسن عسکري را غدير ثاني ناميده اند. غدير ثاني نيست؛ غدير ثاني عشر است. روز شهادت هر يک از ائمه، يک غدير است.
رهنامه پژوهش: و اين ما را به آخرالزمان وصل مي کند.
استاد: بله. در جمع نيروهاي نظامي گفتم اين همه مانور نظامي گذاشته ايد. تا حالا مانور ظهور گذاشته ايم؟ چند وقت پيش مانور زلزله گذاشتند اينكه اگر زلزله بيايد، ما چه کار کنيم. اكنون فرض كنيم، امام زمان ظهور كرده است. “هل من ناصر ينصرني” امام حسين(عليه السلام) را بارها بالاي منبر مي گوييم؛ پاکتش را مي گيريم و مي خوريم و مي رويم. آيا اين “هل من ناصر” الان هست يا نيست؟ الان امام زمان “هل من ناصر” داره يا نداره؟
پي نوشت ها:
[1]. نحل: 44.
[2]. بقره: 30.
[3]. انسان: 1.
[4]. احزاب: 21.