
تحول حوزه بر اساس نیازها در مصاحبه با حـجــتالاســلام والـمـسـلـمـین دکـتـر سـلیمـان خـاکبـان
رهنامه: موضوع این شماره نشریه رهنامه در رابطه با تحول حوزهها در راستای نیازها میباشد. برای حرکت حوزه در راستای پاسخ به نیازها چه مسیری را باید طی کرد؟
استاد: قبل از پاسخ به این پرسشِ بسیار مهم و بنیادی، لازمست از کسانی که به ضرورت توجه ویژه به مقوله کلیدی «نیازها» تفطن یافته و آن را به عنوان «راهبرد اصلی تحول حوزه» برگزیده اند، تشکر کرده و به هوش و درایت ایشان تبریک بگویم.
واقعیت اینست که «توجه به نیازها» و «هدایت و رهبری درست نیازها» و در نهایت، «تلاش در راستای پاسخِ همه جانبه و متوازن به نیازها» رمز ماندگاری و پویایی «مکاتب بشری» و «ادیان آسمانی» و «نهادهای اجتماعی» است.
و بر عکس، «غفلت از نیازها» یا «هدایت و رهبری نادرست نیازها» یا «عدم تلاش در راستای پاسخ به نیازها» یا «پاسخ یک بعدی به نیازها» یا «پاسخ همه جانبه ولی غیر متوازن به نیازها» علت اصلی شکست مکاتب بشری، و پیروان ادیان آسمانی و نهادهای اجتماعی است.
به عنوان مثال: رمز شکست مارکسیسم و لیبرالیسم را باید در تمرکز بر «نیازهای مادی یا حیوانی» و غفلت از «نیازهای انسانی و معنوی» جست و نیز رمز افول و رکود حوزههای علمیه قبل از انقلاب مقدس اسلامی را باید در غفلت از نیازهای اجتماعی و تمرکز بر نیازهای فردی و نیز غفلت از نیازهای ناشی از تحولات عصری و نسلی در سطح نظام بینالملل و جهان مدرن جست و نیز رمز اقبال گسترده و کمنظیر به اندیشههای متفکران و روحانیانی چون حضرت امام خمینی و شهید مطهری را باید در «نبوغ نیازشناسی» و «پاسخ هوشمندانه و بههنگام» ایشان به نیازهای عصری و نسلی دانست.
بنابراین، حوزههای مقدس علمیه اگر بخواهند متناظر با رسالت جهانی دین مبین اسلام، نقش رهبری الهی خود را در ابعاد گوناگون فردی و اجتماعی در سطوح و لایههای گوناگون ملی و فراملی، به خوبی و به صورت درست ایفا کنند، چارهای جز رویکرد به راهبرد اساسی «تحول نیازمحور» ندارند.
«توجه به نيازها» و «هدايت و رهبري درست نيازها» و در نهايت، «تلاش در راستاي پاسخِ همه جانبه و متوازن به نيازها» رمز ماندگاري و پويايي «مکاتب بشري» و «اديان آسماني» و «نهادهاي اجتماعي» است.
اما در پاسخ به سؤال شما باید عرض کنم: نخستین گام برای پاسخ به نیازها، شناخت درست آنهاست. منظور من از «شناخت درست نیازها» شناختی است که دارای سه ویژگی باشد: جزءنگری، کلنگری، عمقنگری.
منظور از «جزءنگری» اینست که تمامی نیازهای انسان و جامعه، مورد به مورد، شناسایی شده و چک لیستی کامل (در حد مقدور، یعنی متناسب با ظرفیت کارشناسی زمان و البته متناسب با گستره رسالت دین) فراهم شود.
منظور از «کلنگری» این است که «ربط منطقی نیازها» براساس یک مدل «انسانشناختی» و «جامعهشناختی»، «سازماندهی» شود. به عبارت دیگر: منظور از «کلنگری» دستیابی به «هندسه نیازها» است.
و اما منظور از «عمقنگری» توجه و تأکید بر دو نکته است: گذار از سطح نیازها به عمق نیازها، و رعایت توازن میان هندسه نیازهای حیوانی و انسانی و الهی متناسب با میزان رشد و بلوغ شخصیت الهی انسان و جامعه.
هر چند توضیح هر یک از این مفاهیم، نیاز به فرصت و گفتگو یا مقال و مقالهای دیگر دارد؛ ولی در کل، باید گفت: نخستین گام را راستای «تحول نیازمحور حوزهها»، «شناخت دقیق و عمیق هندسه نیازهای صادق انسان و جامعه متناسب با گستره رسالت دین» است.
اما از آنجا که «شناخت دقیق و عمیق هندسه نیازهای صادق انسان و جامعه» امری بسیار دشوار و پیچیده و تخصصی و فوق تخصصی است؛ لذا برای تحقق درست و اثربخش این امر، دست کم سه کار اساسی باید انجام شود:
تأسیس مرکز پژوهشی نیازشناسی به منظور شناخت علمی اصول و فرایند نیازشناسی.
تأسیس رشته آموزشی نیازشناسی به منظور تربیت نیروی انسانی کارآمد به منظور نیازشناسی.
تأسیس مرکز نیازشناسی به منظور دستیابی علمی به هندسه نیازهای صادق انسان و جامعه متناسب با گستره رسالت دین.
رهنامه: آیا فکر نمیکنید اگر حوزه بخواهد تحول خود را متوقف بر دستیابی به هندسه نیازها به صورتی که بیان کردید، کند، اصل تحول دچار تأخیر و آفت خواهد شد؟
استاد: آنچه عرض شد ناظر به «سقف ایده نیازشناسی» است؛ اما در هنگامه اجرا و عمل میتوان از «کف» شروع کرد؛ و کف آن میتواند تأسیس مرکزی به نام «معاونت نیازشناسی» در «مرکز مدیریت حوزه علمیه قم» باشد. همزمان با تأسیس این معاونت لازم است دو رشته پژوهشی و آموزشی نیازشناسی نیز در طول هم طراحی و راهاندازی شود. لذا به کمک معاونت نیازشناسی میتوان با توجه به ظرفیت کارشناسی موجود، کار نیازشناسی را آغاز کرد و تحول حوزه را متناسب با «سند شماره 1 هندسه نیازها» پی گرفت؛ و در درازمدت با بهرهبرداری از خروجیهای دو رشته پژوهشی و آموزشی نیازشناسی، سطح کارشناسی نیازشناسی معاونت مذکور را بالا برد و بر عمق و کارایی تحول نیازمحور حوزه افزود.
رهنامه: گام دوم پس از دستیابی به «هندسه نیازها» در جریان «تحول نیازمحور حوزه» چیست؟
استاد: پس از دستیابی به هندسه نیازها نیمی از راه تحول پیموده شده؛ چرا که: حسن السؤال نصف العلم. اینک حوزه میتواند نظام پژوهشی و آموزشی خود را متناسب با هندسه نیازها بازسازی کند و نخستین گام در این مرحله بر صدر نشاندن پژوهش به جای آموزش است. حق این است که یک نهاد علمی مفید و کارآمد باید «پژوهش محور» باشد نه «آموزش محور»[1]
رهنامه: اگر «پژوهش» را به عنوان «فرایند تولید دانش» تعریف کنیم، چه رابطه و نسبتی میان «نیازشناسی» و «پژوهش» وجود دارد؟
استاد: برای آنکه رابطه و نسبت میان دو مقوله «نیازشناسی» و «پژوهش» مشخص شود، ابتدا لازم است با معنای «علم» یا «دانش» که خروجی «فرایند پژوهش» است، آشنا شویم. اگر سری به «تاریخ علم» بزنیم و داستان آشنایی انسان با علم و دانش را مرور کنیم، متوجه خواهیم شد که «علم یا دانش» چیزی جز «پاسخ مدلل یا موجه به پرسشهای برخاسته از نیازهای انسان» نیست.
ممکن است برخی، مانند ارسطو، به جای تکیه و تأکید بر «نیازها» به عنوان محرک و انگیزه اصلی در علمجویی، بر «میل به دانایی» تمرکز کنند (ارسطو کتاب متافیزیک خود را ـ مانند شهید مطهری در مقدمه کتاب با ارزش و گرانسنگ «اصول فلسفه و روش رئالیسم» علامه طباطبایی ـ با این عبارت زیبا و ماندگار آغاز کرده است: «All men by nature desire to know: همه انسانها به طور طبیعی (فطری) میل به دانایی دارند»؛ اما حقیقت اینست که «میل به دانایی» و حتی «کنجکاوی» نیز در یک تحلیل موشکافانه، در نهایت، به «نیازها» باز میگردد. در واقع خداوند متعال انسان را طوری آفریده تا با غریزه کنجکاوی و میل به دانایی، بتدریج بر جهل خود غلبه کند و از علم و دانشِ حاصل برای حل مشکلات و پاسخ به نیازهایش استفاده کند؛ چنانکه در بسیاری از آیات قرآن کریم و احادیث اهلبیت عصمت و طهارت نیز به این مسأله توجه شده است.
پس، اگر «علم و دانش» چیزی جز «نتیجه تلاش انسان برای پاسخ مستدل به پرسشهای برخاسته از نیازها» نیست و «پژوهش» هم چیزی جز «نظم بخشیدن» و «روشمند کردن» این تلاش معرفتی نیست، رابطه و نسبت میان «پژوهش» و «نیازها» نیز به خوبی روشن میشود.
اساساً علت اصلی غیرمفید بودن بسیاری از پژوهشها و خاک خوردن آنها در قفسه کتابخانهها، همین غفلت از نیازهای عینی و واقعی و رفتن به سمت یک سلسله مسایل غیر مبتلابه و غیر مفید و صرفاً کنجکاوانه ذهنی استاد راهنما یا دانشجو است.
پس از دستيابي به هندسۀ نيازها نيمي از راه تحول پيموده شده؛ چرا که: حسن السؤال نصف العلم. اينک حوزه ميتواند نظام پژوهشي و آموزشي خود را متناسب با هندسۀ نيازها بازسازي کند.
غفلت از نیازها و نیازشناسی و نیازسنجی، نه تنها نهاد پژوهش را فشل و بیاعتبار یا کم اعتبار کرده، حتی نهاد آموزش را نیز بشدت زیر سؤال برده؛ زیرا: یکی از رسالتهای اصلی نهاد پژوهش، انتقال نظاممند و برنامهریزی شده دستاوردهای نهاد پژوهش به فراگیران است. و این کاملاً طبیعی و بدیهی است که وقتی نهاد پژوهش، نیازمحور نباشد، محتویات نهاد آموزش از سه حال خارج نخواهد بود:
تکرار مکررات آموزههای کهنی که ممکن است تاریخ مصرفشان سپری شده باشد (مانند نظامهای تعلیم و تربیت سنتزده نه سنتی)؛
آموزههایی وارداتی که ممکن است هیچ تناسبی با نیازهای جامعه مصرفکننده نداشته باشد (مانند نظامهای تعلیم و تربیت تجددزده نه متجدد)؛
آموزههایی غیر مفید ـ هرچند بظاهر علمی و مبتنی بر آخرین دستاوردهای پژوهشی ـ که هیچ تناسبی با نیازها ندارد و صرفاً موجب تربیت مدعیانی میشود که خود را عالم پنداشته و از همه طلبکارند بیآنکه باری از دوش جامعه و ملت خود بردارند.
پس، تکیه و تأکید بر نیازها و نیازشناسی و نیازسنجی (به معنای سنجش نیازها به منظور تعیین اولویتها و اوّلیتها) پایه و اساس تحول در دو نهاد بسیار مهم و استراتژیکِ «پژوهش» و «آموزش» است و پیوندی تنگاتنگ و وثیق با فرایند تولید دانش مفید و اثربخش و تربیت دانشوران مفید و کارآمد دارد.
بیشک اگر «تحول حوزه» بر راهبرد اساسی و بیبدیل «نیازها» و «نیازشناسی» و «نیازسنجی» استوار شود، در آیندهای نه چندان دور شاهد «تولدی دوباره» و «حوزهای مفیدتر و اثربخشتر و کارآمدتر و متعهدتر و الهیتر» خواهیم بود؛ انشاءالله.
پینوشت:
[1]. (برای آشنایی بیشتر با تصور درست این نکته و نیز پیشنیازها و لوازم آن ر.ک به: مقاله «ضرورت انقلاب در جایگاه و ساختار ارتباطی پژوهش، آموزش و صنعت در فرایند توسعه» که در کتاب «درآمدی بر اسلام، توسعه و ایران» توسط «انتشارات حضور» در قم چاپ شده؛ و نیز مقاله «درآمدی بر ضرورت گذار به نظام علمی پژوهش محور» در سایت «باشگاه اندیشه»).