
مقدمه
بدون شک، قرآن معجزه پيامبر اکرم، حضرت محمد (ص) است؛ همان کتابي که تا امروز همه انسانها در عظمت و بزرگي آن سر تعظيم فرو آوردهاند. اعجاز بياني قرآن در حجاز و به خصوص در مکه و اطراف آن، بسيار بااهميت بوده است و چيزي نيست که کسي بتواند آن را پنهان کند، چون در آن زمان که مصادف با زمان نزول قرآن بوده، بازار داغ ادبيات، به ويژه فصاحت و بلاغت جلوه ديگري داشته است. يکي از اين بازارها، بازار عکاظ بود که فصيحان و بليغان بسياري در آن فعاليت داشتهاند و در زمانهايي خاص از سال، به ويژه در ايام اجتماعات بزرگ، مانند حج، رونق آن بيشتر ميشد. با وجود اين، همه اديبان آن زمان، در برابر اين کلام الهي، اظهار ناتواني ميکردند. اصليترين و مهمترين دليل در اين باب، همان اعجاز بياني قرآن است که از دو ناحيه عبارتند از:
الف) ارتباط با جهان معني از طريق وحي؛
ب) ارتباط با عالم زمين جهت هدايت و سعادت.
اين کتاب آسماني براي رسيدن به برنامه اصلي خود، يعني انسانسازي، به توضيح و تفسير نياز دارد که آن را هم خداي تبارک و تعالي براي بشر مهيا و آماده کرده و اين همان علوم اهل بيت (ع) است که باز هم در قالب سخن و کلام، يعني روايات پيامبر اعظم (ص) و ائمه اطهار (ع) به دست ما رسيده است.
از طرف ديگر، علما و بزرگاني هم وجود داشتهاند که اين علوم را سينه به سينه و نسل به نسل منتقل کردهاند که نحوه انتقال باز هم به شکل کلام و سخن بوده است.
اين سخن چون پوست و معني مغز دان
اين سخن چون نقش و معني همچو جان
اين سخن پيدا و پنهان است بس
که نباشد محرم عنقا مگس
با گذر زمان و در هم آميختن ملتهاي غير عرب با عرب و همچنين نياز به فهم و افهام عميق اعجاز بياني قرآن و کلام اهل بيت (ع) و همچنين استفاده از کلام علماي گذشته، فنون و علوم بلاغي شکل گرفته و در طول زمان رشد يافته و بر غناي آن افزوده شده است.
بايد دانست که علوم بلاغي در فهم علوم اسلامي و معارف ديني، نقش بسيار مهمي دارد. به همين دليل، تعليم و تعلم آن، به ويژه در حوزههاي علميه، داراي نقش دو چنداني است و ضرورت آن براي طلاب علوم ديني، جايگاه و نقشي اساسي دارد.
يکي از نقشهاي اساسي در تعليم و تعلم هر علمي، روشهاي به کار رفته در آن علم است. در بلاغت نيز روشهاي تحصيل، تأليف و تدريس، در رونق و يادگيري اين علم، نقش اصلي را دارد. در اين نوشتار در پي آن هستيم که روشهاي تحصيل اين علم را به اختصار، بررسي و مطالبي را براي هدفمند کردن آموزش و يادگيري آن بيان کنيم.
گفتني است هر چند بحث ما در مورد روشهاي تحصيل اين علم است، ولي به دليل ارتباط تنگاتنگ کتاب و استاد در فرآيند تحصيل، لاجرم مقداري به اين مباحث هم پرداخته خواهد شد. و عليالله التکلان.
انگيزه
براي رسيدن و دستيابي به علمي خاص، استعداد و داشتن محرک نسبت به آن علم، از ضروريات است. موتور اصلي براي حرکت در اين علم، ايجاد انگيزه نسبت به آن است. شايد بتوان گفت که خودِ انگيزه نيز در بسياري از موارد پديدآورنده استعداد است.
انگيزه در علوم بلاغي در سه محور قابل اهميت است:
الف) استاد
استاد بايد انگيزه کافي براي تدريس اين علم را داشته باشد. از اين رو، بايد در اين علم اهل پژوهش باشد و با اين باور که ميخواهد شاگرداني محقق و استاد در زمينه علوم بلاغي، تحويل جامعه علمي بدهد، به تدريس اين علم بپردازد، به صورتي که شاگردانش را به اين باور برساند که شما ميخواهيد فهم تفسيري قرآن و روايات معصومين (ع) را به دست آوريد. همچنين در اين زمينه کار عملي به آنها بدهد و خود در مرحله کاربرد، مثالهايي را تطبيق کند.
کتاب باید برای طلبه، نسبت به یادگیری این علم، انگیزه مثبت پدید آورد.
به ياد دارم استادي را که چنين ميگفت: من دوازده سال است که بلاغت تدريس کردهام، ولي نميدانم بلاغت در کجا به درد من ميخورد. چنين استادي نميتواند به شاگردان خود انگيزه مثبت بدهد، چون ايشان در تاريکي محض به سر ميبرد. از اين رو، نميتواند راه را براي ديگران روشن کند. (بايد توجه داشت که نحوه انتخاب استاد براي اين درس در حوزه، بسيار ابتدايي و غيرکارشناسي است.)
ب) کتاب
کتاب بايد براي طلبه، نسبت به يادگيري اين علم، انگيزه مثبت پديد آورد. از اين رو، کتاب بايد مراحل آموزشي را پشت سر بگذارد و ناظر به آن مراحل، نوشته شود. به جرئت ميتوان گفت کتابهاي موجود در حوزه بلاغت، به اين مسئله نپرداختند و در اين زمينه نيز اشکالاتي دارند، اما استادان محترم بايد اين مسئله را بدانند که کاستن از ارزشهاي محتوايي کتاب، به طلاب صدمات جبرانناپذيري ميرساند و انگيزه آنها را ضعيف ميکند. از اين رو، تا جايي که امکان دارد، درباره کتابي که تدريس ميشود، توضيح مثبتي بدهند يا آن را خيرالموجودين، در مرحله آموزش معرفي کنند يا خود به طرقي به غناي آن بيفزايند تا از انگيزه طلاب نسبت به اصل درس کاسته نشود.
گاهي وقتها با معرفي کتابهاي طولاني و مفصل در اين باره از سوي برخي استادان و اهل فن و همچنين ارائه نکردن روشي در به کارگيري آن، سبب سست شدن انگيزه طلاب ميشود.
ج) شاگرد
حفظ انگيزه شاگرد، از مسائل بسيار مهم در زمينه بلاغت است. به اين صورت که طلبه با حل تمارين و پژوهشهاي خاص و رجوع به شواهد قرآني و حديثي، مسائل تحقيقي خود را براي بررسي به استاد يا اهل فن نشان دهد، سپس به رشد خود در اين زمينه پي ببرد. در مراحل متوسط و عالي اين علم، راهنما ميتواند با مقايسه برداشتهاي مفهومي شاگرد با برخي تفاسير يا گفته عالمان، به طلاب انگيزه فراواني بدهد.
آلي بودن علوم بلاغي
آلي يا اصالي بودن علوم بلاغي، يکي از مسائل مهمي است که طلبه علوم بلاغي بايد به آن توجه داشته باشند. به اين صورت که آيا تحصيل علوم بلاغي به خودي خود مطلوب است يا اينکه براي رسيدن به علم ديگري بايد آن را فرا گرفت. حال که طلبه به آلي بودن آن پي برد، ميداند چه مقدار از آن را بايد بخواند و تا چه اندازه بايد بر آن مسلط باشد يا اينکه به چه صورت از آن بهره ببرد. از فوايد بسيار مهمي که در اين قسمت به آن ميرسد، اين است که اين علم در کداميک از علوم ديگر به درد ميخورد و قابل استفاده است که براي اين منظور بايد مثالهايي از علوم مختلف را بياورد و آنها را بررسي کند که کاربرد بلاغت در آنها به عنوان علم آلي لابد منه است. البته نقش استاد در اين مورد روشن بوده و به عنوان راهنما، ياريدهنده طلبه در رسيدن به اين هدف است.
در اين باره به مثالي اشاره ميشود: «قال رسولالله صلي اله عليه و آله: ألا إِنّ الغضب جمرة في قلب ابن آدم…».
طلبه با خواندن اين روايت و توضيحات آن، نحوه کاربردي علم بلاغت در فهم احاديث را توضيح دهد. براي نمونه، اين پرسشها را مطرح کند:
1ـ چرا پيامبر اسلام (ص) غضب را به جمرة (پاره آتش) تشبيه کرده است؟
2ـ چرا پيامبر کلام خود را با دو ادات تأکيد آغاز کرده است؟
3ـ چرا غضب که امري معنوي است، به جمرة که امر محسوس است، تشبيه شده است؟
4ـ چرا ادات تشبيه حذف گشته است؟
5ـ چرا پيامبر اکرم (ص) کلام را با تشبيه بيان کردند؟
6 ـ سياق کلام بر چه چيزي دلالت ميکند؟
7ـ حال و مقتضاي حال چه چيزي ميتواند باشد؟
و طرح سؤالات ديگري که در علم معاني و بيان و بديع کاربرد دارد.
در اين مرحله، خوب است استاد مثالهايي از نحوه کاربرد علوم بلاغي در فهم معناي مراد از علوم مختلف بيان کند، مانند علم فقه، تفسير، حديث و نظاير آن، که در يک کلام ميتوان گفت، در اين مرحله به هدف غايي علوم بلاغي، که همان فهم دين از ايات و روايات است، اشاره ميشود.
اشاره به تفاوت ميان اصول و قوائد تئوري با مسائل کاربردي
از ديرباز به کارگيري مباني تحليلي اهل سنت در کتابهاي موجود، جزو مهمترين مسائل علم بلاغت بوده که متأسفانه در فهم ايجابي يا سلبي برخي مطالب ديني هم ناخواسته اثر گذاشته است.
براي اين منظور، استاد بايد با تفکيک مسائل تحليلي و کاربردي، راه را براي طلبه مشخص کند. به اين صورت که پيش از ورود به مسائل تحليلي که غالباً با بيانگيزگي و سردرگمي طلبه همراه است، مثالهاي کاربردي را مطرح کند و با تفکيک مباني اهل سنت و شيعه، آنها را به شکل ملموس، براي طلبه توضيح دهد. براي نمونه، استاد ميتواند در بحث قصر اضافي و حقيقي و تقسيم قصر اضافي به افراد، قلب و تعيين اين مسئله را به کار ببرد و در همين زمينه، به تحليل مباني اهل سنت و شيعه بپردازد و اختلاف مبناها را در تقسيم و عدم تقسيم قصر حقيقي، به افراد، تعيين و قلب بيان کند. (براي اين منظور، تأليف کتابهايي با مبناي شيعي، که در برگيرنده مراحل آموزشي باشد، ضروري است.)
کاربردي کردن مطالب
طلبهاي که در زمينه بلاغت تحصيل ميکند، بايد قطعاً اين علم را به شکل عملي ياد بگيرد، وگرنه تئوري و حفظ کردن آن به تنهايي سودمند نيست.
کاربردي کردن علوم بلاغي، پس از مرحله آشنايي اجمالي و تفصيلي با مفاهيم و قواعد اين علم، صورت ميگيرد که اين نوع کاربرد در مرحله آموزش، داراي سه مرحله است: (گفتني است در مرحله تخصصي و تحقيقي، دو مرحله ديگر به آن افزوده ميشود.)
مرحله اول: تسلط بر قواعد و اصول علم بلاغت
مرحله دوم: توانايي در تطبيق قواعد و اصول بر مصاديق
مرحله سوم: توانايي در نوآوري در اين علم
مرحله کاربردي، مهمترين و اصليترين مرحله در تحصيل علوم بلاغي است. در همين مرحله است که طلبه احساس ميکند به برخي مطالب در فهم دين دست يافته است و در اين زمينه لذت عجيبي احساس ميکند. (ناگفته نماند که در اين مرحله، به ويژه مرحله سوم، يک مجموعه مقدمات و مسائل مقدماتي، از علوم ديگر هم نياز است، تا بتوان به اين امر مهم دست يافت.)
براي نمونه، توضيح کاربردي آيه زير ميتواند به اين صورت باشد: «لو أنزلنا هذا القران علي جبل لرأيته خاشعا متصدعا من خشية الله و تلک الأمثال نضربها للناس لعلهم يتفکرون».
در مرحله اول به وسيله تسلط بر قواعد علم بلاغت، يک سري سؤالات را براي خود مطرح ميکند، مانند:
1ـ مقتضاي حال در اين آيه چه بوده است و چه چيزي را بيان ميکند؟
2ـ چرا آيه با حرف شرط به کار رفته و چرا حرف شرط «لو» است؟
3ـ چرا از ضمير متکلم معالغير استفاده شده است؟
4ـ مقصود از اسم اشاره چيست؟
5ـ چرا از اسم اشاره نزديک استفاده شده است؟
6 ـ چرا از القرآن استفاده شده و از واژههاي ديگري مانند «الکتاب» يا «الفرقان» استفاده نشده است؟
7ـ چرا از نزول قرآن بر جبل و غير عاقل صحبت ميشود؟
8 ـ مقصود از صفت متصدعا چيست؟
9ـ سياق آيه بر چه چيزي دلالت ميکند؟ قرائن موجود در آيه چه چيزهايي است؟
10ـ آيا در اين آيه از مجاز، کنايه يا استعاره استفاده شده است؟ چرا؟
بيگمان ميتوان پرسشهاي ديگري هم در اين آيه مطرح کرد و با فهم بلاغي به پاسخ آنها پرداخت و آيه را تفسير کرد.
در مرحله دوم، سؤالات را با مفاهيم بلاغي موجود در ذهن تطبيق ميدهد تا به جوابهاي مستدل دست يابد که علم بلاغت بر آنها دلالت ميکند.
در مرحله سوم پي ميبرد که با توجه به قرائن و سياق کلام، به يک سري مطالب دست يافته که علم بلاغت براي آن مصداق يا مثالي نياورده يا به يک سري از مسائلي دست پيدا کرده که علم بلاغت مفهومي براي آن ارائه نکرده است، مانند بعضي از مفاهيمي که مرحوم علامه طباطبايي يا زمخشري در کشاف به آن رسيدهاند و اين همان نوآوري در علم بلاغت است که البته با توجه به مراحل مختلف آموزشي در افراد فرق ميکند.
آلی یا اصالی بودن علوم بلاغی، یکی از مسائل مهمی است که طلبه علوم بلاغی باید به آن توجه داشته باشند.
گفتني است با توجه به ويژگيهاي به کار رفته در مفاهيم علم بلاغت، مانند توجه به سياق و قرائن، حتي در مراحل آموزشي متوسط هم ميتوان در آن نوآوري ايجاد کرد. البته به شرط اينکه مستدل و با توجه به مقدمات يقيني از علوم معرفتي ديگر صورت گيرد.
نکات هدفمند
در تحصيل علوم بلاغي، نکات ديگري هم اهميت دارد که به بعضي از آنها اشاره ميکنيم:
1ـ معرفي کتاب: استاد در کلاس درس، کتابهاي بلاغي مطرح را براي شاگردان معرفي کند و مقداري هم درباره آنها توضيح ساختاري و محتوايي بدهد. همچنين تفاسير يا کتب حديثي را که صبغه بلاغي داشته يا از مباحث بلاغي استفاده زيادي کردهاند، به طلاب معرفي کند، مانند تفسير الميزان يا برخي شروح نهجالبلاغه. اين کار علاوه بر انگيزهدهي به طلاب در عملي کردن نحوه کاربردي بلاغت بسيار مهم است.
2ـ تحقيق کلاسي: قطعاً استادان محترم بلاغت بايد براي هر فصلي از بلاغت يک سري آيات و روايات را جدا کنند و با توجه به فصول مختلف درسي، آنها را به طلاب بدهند و از آنها کار بخواهند. چون اين مسئله خارج از مطالب تئوري است، سبب ميشود مفاهيم در ذهن طلاب نقش ببندد و در پيشبرد مرحله دوم و سوم که ذکر شد، اهميت داشته باشد. اين مسئله را ميتوان با گروهي کردن طلاب و نظارت استاد، در کلاس هم انجام داد.
3ـ استفاده از مثالهاي فارسي: گاهي اوقات به ويژه براي مبتديان، استفاده از مثالهاي فارسي بسيار مفيد است و مطالب بهتر بيان ميشود.
همانطور که ميدانيم بعضي از مباحث با مثال عربي، دير جا افتاده و همين مسئله ممکن است در فهم يا انگيزه طلاب اثر منفي داشته باشد. در اين صورت، مفهوم را با مثالي فارسي که قابل فهم باشد، جا مياندازيم، سپس مثالي عربي ميآورديم و مطلب را توضيح ميدهيم.
مثلاً براي جايي که فهم معنا به بيش از يک جمله مرتبط است، مثال عربي براي مبتديان مشکل به نظر ميرسد، ولي مثال زير قابل فهم است:
گلي خوشبوي در حمام روزي
رسيد از دست محبوبي به دستم
بدو گفتم مشکي يا عبيري
که از بوي دلاويز تو مستم
بگفتا من گلي ناچيز بودم
و لکن مدتي با گل نشستم
کمال همنشين در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم
در اينجا اگر سلسله ارتباط ميان ابيات از هم گسسته شود، معناي مورد نظر به دست نميآيد و کاملاً نامفهوم ميشود، به ويژه اگر اين مثال را براي تشبيه تمثيل، که وجه شبه در آن از يک جمله يا بيشتر منتزع ميشود، ذکر کنيم يا مثلاً در تمثيل از بيت زير استفاده کرد که ني در آن تمثيلي از انسان کامل است و به علت دوري از نيستان (عالم روحاني) نالان گشته و دست به شکايت ميزند. (اين بيت ميتواند به غرض اشتياق انسان در بازگشت به جايگاه اصلي خود باشد و اين مسئله را در ديگران زنده نگه دارد.)
بشنو از ني چون حکايت ميکند
از جداييها شکايت ميکند
يا مثلاً در آموزش ابتدايي در مبحث استعاره مکنيه به جاي بيت زير از مثال «گل ميخندد» استفاده کرده و سپس بيت عربي را توضيح داده است. در اين صورت پي ميبريم که مطلب آسان و بيمؤونه به طلبه انتقال پيدا کرده است.
وإذا المنية أنشبت أظفارها
ألفيت کل تميمة لا تنفع
انشاءالله با به کارگيري روشهاي عملي در يادگيري علم بلاغت بتوان قدمهاي اساسي در به کارگيري اين علم در فهم مسائل ديني برداشت. و عليالله التکلان.