
آنچه در قالب دو شماره 7 و 8 «رهنامه پژوهش» خدمت اساتید و طلاب معزز تقدیم شد، حاصل دغدغهای دیرپا بود که بالاخره جامه عمل پوشید؛ دغدغه ای که به مهمترین و حساسترین دوران تحصیل طلبگیمان نظر داشت و همواره انباشتهای از سؤالات و ابهامات درباره آن، ذهنمان را به خود مشغول میداشت.
در خلال صفحات این دو شماره، اساتید و نویسندگان، هریک از منظری به ارزیابی و نقد دوره درس خارج پرداختند و تحلیلها، انتقادات و پیشنهادات قابل توجهی مطرح کردند. اما اگر بخواهیم یک نقطه کلیدی برای ارزیابی، نقد و بازسازی دوره درس خارج بیابیم، چه خواهیم گفت؟
آنچه در خلال تأملات و گفتگوها، برای صاحب این قلم روشن شد، این است که اگر بخواهیم دست به کار شویم و اقدامی در جهت اصلاح مشکلات درس خارج برداریم، این است که رویکرد «طلبهمحوری» را پیش بگیریم.
آنچه امروز عملاً اتفاق میافتد، این است که کرسی درس خارج، به عنوان مرحله اعلای تحقیق و پختگی علمی اساتید حوزه تلقی میشود. در چنین فضایی، طلبه و نیاز علمی و روشی او در مرتبه دوم اولویت قرار میگیرد و نظام درس خارج بر اساس اقتضائات «استادپروری» شکل میگیرد.
اگر رویکرد «طلبه محوری» را پیش بگیریم، دوره درس خارج را بر اساس نیازهای او طراحی خواهیم کرد؛ در درس خارج «طلبهمحور»،
بهترین روش و کمترین زمان ممکن برای رسیدن به اجتهاد، هدف خواهد بود؛
کلاسها جمعیت کمی خواهند داشت تا استاد بتواند به تک تک طلاب خود رسیدگی کند؛
کلاس، محل مباحثه استاد و شاگرد خواهد بود نه القای یکطرفه توسط استاد؛
فرصت درس، فرصت ارائه نظرات و تحقیقات طلاب خواهد بود؛
ارتباطات علمی با استاد، محدود به کلاس درس نخواهد بود؛
موضوعات و نحوه ارائه درس، متناسب با سطح و نیاز طلبه انتخاب خواهند شد؛
طلبه، علوم جنبی مورد نیاز برای اجتهاد را نیز به موازات فقه و اصول می آموزد؛
و درس خارج، به جایگاه اصلی خود بازمیگردد و کارکرد هویتی خود را بازمی یابد.