شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » آرشیو مجلات / ش 13+14 » سیر منطق در جهان اسلام
سیر منطق در جهان اسلام | رهنامه پژوهش
1112 بازدید

نویسنده: نیكلاس رشر[1]/ ترجمه دكتر لطف اللّه نبوی

مقاله حاضر ترجمه مقاله كوتاهي است از دانشمند برجسته آلماني؛ نيكلاس رشر كه تكامل منطق را در جهان اسلام از نقطه شروع آن در اواخر قرن هشتم [قرن دوم هجري] تا افول آن در قرن شانزدهم ميلادي [قرن دهم هجري] به اختصار و تنها با ذكر مهمترين گرايشها، شخصيتها و موفقيتها شرح مي‏دهد.در اين نوشته به شخصيت‌هاي برجسته وموثر در تاريخ منطق و جريانات علمي منطق اشاره شده و برخي از نوآوري‌هاي آنها بازگو شده است.

مقدمه مترجم

«نيكلاس رشر» منطقدان معاصر آلماني و استاد دانشگاه پيتسبورگ امريكا كه از مشاهير صاحب نظر در منطق جديد نيز محسوب مي‏شود از معدود منطقيون غربي است كه بررسي و مطالعه عميقي در تاريخ منطق و به ويژه تاريخ منطق در جهان اسلام داشته است. كتاب مشهور و مفصّل وي تحت عنوان «تاريخ منطق عرب» (The Development of Arabic logic) بي شك از مراجع مهم و معتبر در بررسي اين دوره از تاريخ منطق محسوب مي‏گردد. اين دانشمند برجسته علاوه بر كتاب مزبور قريب بيست كتاب و مقاله ارزشمند ديگر نيز در اين زمينه منتشر نموده است. مطالعه آثار ارزشمند نيكلاس رشر ما را به اين نكته مهم و اساسي رهنمون مي‏شود كه بررسي آراء منطقي در جهان اسلام در صورتي مي‏تواند مثمر ثمر و مفيد فايده قرار گيرد و ابداعات و نوآوري‌هاي منطقيون مسلمان را در دسترس متفكران امروزه منطق قرار دهد كه با يك ديد و رويكرد تاريخي ـ تطبيقي صورت گيرد. مقاله زير كه ترجمه آن اينك از نظر خوانندگان محترم مي‏گذرد مقاله كوتاهي از اين دانشمند برجسته است كه در «دايرة المعارف فلسفه» پل ادواردز چاپ شده و نگاهي گذرا و در عين حال جامع به سير منطق در جهان اسلام دارد. اطلاعات مربوط به نويسندگان خاص را در كتاب تاريخي «كارل بروكلمن» به نام «تاريخ ادبيات عرب» مي‏توان يافت.

انتقال منطق يوناني به جهان اسلام

مسلمانان پس از فتح سوريه و عراق با تعاليم يونانيان آن گونه كه در نزد فرقه‏هاي مسيحي به ويژه «نسطوريان»، «منوفيزيان» يا «يعقوبيان» تبلور يافته بود، ارتباط پيدا كردند. اين فرقه‏ ها مراكزي مثل «انطاكيه»، «ادسا»، و «نصيبين» را جايگزين تحقيقات هلنيستي اسكندريه نموده بودند.

بنابراين نخستين نويسند گان منطق به زبان عربي دانشمندان مسيحي سوري بودند و مطالعات منطقي آنها كه كاملاً مرتبط با علم طب بود به زبان عربي ترجمه شد و زمينه ساز پيشرفت و توسعه منطق در جهان اسلام گرديد.

نه اثر به عنوان نه بخش متمايز منطق مورد نظر قرار گرفت كه هر بخش بر متن استاندارد خويش مبتني است. ساختار مزبور از منطق ارسطوئي مورد پذيرش مسلمانان قرار گرفت و منجر به سازمان و ترتيب زير در موضوع منطق گرديد.

(1) مقدمه الايساغوجي

(2) مقولات المقولات

(3) تعبير و تفسير العباره

(4) تحليل القياس

(5) برهان البرهان

(6) جدل الجدل

(7) سفسطه المغالطه

(8) خطابه الخطابه

(9) شعر الشعر

به تمامي اين مجموعه به عنوان «نه كتاب منطق» اشاره شده است.

چهار مقاله (كتاب) اول، تنها مقالاتي بودند كه قبل از سال 800 ميلادي به زبان به سرياني و قبل از سال 850 ميلادي زبان عربي ترجمه شدند و با نام «كتب چهارگانه» موسوم گرديدند. اين كتابها موضوع مطالعات منطقي در برنامه تحصيلات بنيادي آكادمي‌هاي سوري تلقي مي‏شدند. ترجمه‏هاي عربي مقالات منطقي ارسطو و ترجمه تحقيقات و شروح يوناني اين مقالات زمينه را براي اولين نويسنده فيلسوف عرب زبان «يعقوب بن اسحاق كندي» [189-257]فراهم آورد. نوشته‏هاي وي درباره متون منطقي ارسطو شايد اندكي تفصيلي‏تر از نوشته‏هاي اجمالي ديگر نويسندگان باشد.

مدرسه بغداد

در اواخر قرن نهم و قرن دهم ميلادي منطق تنها در مدرسه منطقيون بغداد متمركز و منحصر شده بود. بنيانگذاران اين مدرسه از اعضاي يك گروه كاملاً متشكل از مسيحيان سوري بودند[2] كه شامل معلماني چون «ابوبشرمتي بن يونس» و معلمان آنها مي‏باشد. ادامه دهندگان و پيروان تعاليم اين مدرسه، «يحيي بن عدي» شاگرد متي بن يونس و شاگردان وي و شاگردان اين شاگردان بودند. در واقع تمامي اين افراد به استثناء «ابونصر فارابي» كه يك مسلمان بود از مسيحيان نسطوري بودند.

ابو بشر متي بن يونس [254ـ324] اولين متخصص در مطالعات منطقي بود كه در «منطق» به عربي مقاله نوشت. وي اولين ترجمه عربي مقالات (برهان) و (شعر) را ارائه نمود. وي همچنين چندين شرح بر آثار منطقي ارسطو را نيز ترجمه نموده است. علاوه بر اين وي خود مستقلاً چندين شرح و مقاله نوشته است كه متأسفانه در دسترس نيست.

ابو نصر فارابي [253ـ334] شايد مهمترين منطقدان عالم اسلام باشد، شروح وي كه فقط بخشي از آنها باقيمانده شامل شرحي تفصيلي و كامل از ارغنون ارسطو است. تمامي منطقدانان پس از وي حتي افرادي همچون ابن‌سينا كه در مقابل تأثير و نفوذ فارابي موضع گرفته‏اند، ارسطو را از ديدگاه و منظر فارابي مطالعه نموده‏اند.

از ميان نكات برجسته و قابل توجه خاصي كه در شروح فارابي مطرح شده مطالب زير را مي‏توان برشمرد:

1ـ تأكيد جدي بر تنظيم، ترتيب و چينش حدود به عنوان يك اصل در تحويل قياسات.

2ـ توسل و ارجاع فراوان به قياسات غير حملي مثل قياسات اتصالي و انفصالي.

3ـ بحثي استادانه در استفاده استقرائي از استنتاج قياسي به ويژه استفاده از قياس حملي در استدلال تمثيلي.

4ـ بحثي تفصيلي در مسأله «امكان استقبالي» و ارائه تفسيري از فصل نهم كتاب عبارات (De Interpratione) ارسطو (بسيار قبل از طرح نظريه پيترآبلارد) كه بر اساس اين تفسير صدق قبلي و پيشيني امكان استقبالي نفي نمي‏گردد.

يحيي بن عدي [277ـ358] كه منطق و فلسفه را نزد ابوبشر متي بن يونس و ابونصر فارابي فرا گرفت. وي نه تنها آثار يوناني را از زبان سرياني به زبان عربي ترجمه كرد، بلكه نيمي از منطقدانان مسلمان قرن دهم را نيز آموزش داد. ابن عدي آثار مستقلي نيز از جمله شرحي بر مقاله «تحليل اول» با توجهي خاص به قياسات موجهه نوشته است كه تقريبا هيچيك از آنها در دسترس نيست. سه موفقيت اصلي مدرسه بغداد عبارتند از:

1ـ تكميل مجموعه ترجمه‏ هاي عربي از آثار منطقي يونان.

2ـ شروح و تفاسير استادانه فارابي (و احتمالاً ديگران) بر مقالات منطقي ارسطو.

3ـ مطالعه‏اي استادانه در پاره‏اي از مباحث منطقي غير ارسطوئي توسط متي بن يونس و فارابي مثل، نظريه شرطيات يا قياسات اتصالي و انفصالي در امتداد مسيري كه پيش از اين در آثار منطقي «بوئتيوس» يافت مي‏شود و همچنين تحويل و تبيين قياسي استدلال استقرائي.

ابن‌سينا و تأثير وي در منطق

علي رغم از بين رفتن مدرسه بغداد در حدود سال [434 هـ] مطالعات منطقي در جهان اسلام ادامه يافت و بقاي آن با اين واقعيت تضمين شد كه منطق، به وساطت علم طب همان گونه كه از مسيحيان سوري اخذ شده بود، به عنوان بخشي مكمل از سنت طبي ـ فلسفي جهان اسلام تلقي گرديد.

از نظر گاه كمي قرن [پنجم هـ] افولي در تاريخ منطق در جهان اسلام محسوب مي‏گردد معهذا اين دوره خلاق‏ترين منطقدان عالم اسلام، دانشمند بزرگ ايراني «ابن‌سينا» [364ـ421] به وجود آورده است.

منطق در مدرسه بغداد مطالعه متون ارسطویی تلقی می شد و ابن سینا اینگونه جهت گیری به سوی متن را به جای موضوع و محتوا خطا می پنداشت.

ابن‌سينا متهورانه سنت جديدي به وجود آورد. وي اگر چه به ميزان زيادي مرهون و مديون مدرسه بغداد بود؛ لكن آن را تحقير و سرزنش مي‏كرد؛ چرا كه منطق در مدرسه بغداد مطالعه متون ارسطوئي تلقي مي‏شد و ابن‌سينا اين گونه جهت‏گيري به سوي متن را به جاي موضوع و محتوا خطا مي‏پنداشت. براي وي و براي سنتي كه از وي تبعيت مي‏نمود، يك كتاب منطقي شرحي بر آثار ارسطو نبود بلكه مقاله يا اثري مستقل تلقي مي‏شد كه مشتمل بر زمينه و اسلوب خويش باشد. شاهكار ابن‌سينا مجموعه‏اي از مقالات وي در اثر تاريخي‏اش يعني كتاب «الشفاء» است كه با نُه بخش ترجمه عربي ارغنون ارسطو مرتبط است.

نمونه‏ اي از اصالت و ابتكار ابن‌سينا به شرح زير است:

در نزد ارسطو و رواقيون جهت ضرورت با ساختار زماني درك مي‏شود و به صورت زير قابل تعبير است. همه ×ها ضرورتا y هستند، به صورت، بازاء هر زمان t، همه ×ها در زمان t، y هستند در زمان t چنين ساختاري براي بيان قضيه «هر انساني ضرورتا حيوان است» بخوبي عمل مي‏كند. اما براي بيان قضيه «هر انساني ضرورتا مي‏ميرد» به وضوح اين گونه نيست[3].

ابن‌سينا به صورت زير بين اين گونه موارد تمايز برقرار مي‏كند.

هر x مادامي كه وجود دارد y است (هر انساني ضرورتا حيوان است)

هر x در اغلب اوقاتي كه وجود دارد y است (هر انساني ضرورتا تنفس مي‏كند)

هر x در بعضي از اوقاتي كه وجود دارد y است (هر انساني ضرورتا ميرا است)

وي سپس بر اين اساس نظريه تفصيلي خويش را از استنتاج‌هاي قياسي حاصل از قضاياي موجهه زماني ارائه نمود.

ابن‌سينا در معارضه با رويكرد غربي مدرسه بغداد كار خويش را در منطق (و فلسفه) به منطق شرقي [و فلسفه شرقي] ملقب ساخت. اين منطق شرقي كه توسط ابن‌سينا حمايت مي‏شد با منطق فارابي تفاوتهايي داشت و اين تمايز و تفاوت نه در جوهره مطلب بلكه در ميزان تمايل و تأكيدي بود كه نسبت به پيشينه و سابقه ارسطوئي ابراز مي‏شد. از اين رو ابن‌سينا درصدي از مطالب و موادي را كه احتمالاً از «جالينوس» اخذ كرده بود در منطق خويش وارد نمود.

توصيه ابن‌سينا در مطالعه منطق از طريق مقالات و آثار مستقل منطقي به جاي توجه به متون ارسطويي در شرق عالم اسلام با موفقيت كامل مواجه شد؛ تنها در غرب اسلامي يعني در اسپانيا (اندلس) سنت مطالعات ارسطوئي مدرسه بغداد تا مدتي باقي ماند.

منطق‌دانان اندلس

در طول قرون پنجم و ششم هجري اندلس مركز عمده مطالعات منطقي در جهان اسلام بود، «محمد بن عبدون» مسلمان اسپانيايي كه طب و فلسفه را در بغداد آموخته بود عاملي مهم در انتقال مطالعات منطقي مدرسه بغداد به «قرطبه» بود. در سنت طبي ـ منطقي اندلس اين تعليمات تا دو قرن و نيم بعد زنده بود در حالي كه حيات آن در شرق اسلامي رو به افول بود.

ابوالصلت 35 [452ـ518] كتاب مختصر و پرنفوذي در منطق به تبعيت از فارابي نوشت. وي همانند بيشتر منطقيون مسلمان اسپانيا به قياسات موجهه توجه و علاقه خاصي مبذول مي‏داشت. مطالعه تفصيلي آثار ارسطو توسط «ابن باجه» [474ـ522] دوباره احياء گرديد. وي مجموعه مهمي (كه نسخ خطي آن موجود بوده ولي به چاپ نرسيده است) بر اساس شروح فارابي پيرامون آثار ارسطو نوشته است. ابن رشد [510ـ582] بدون ترديد مهمترين منطق‌دان عرب زبان اسپانيا بود. شروح و تفاسير استادانه وي بر مقالات منطقي كتاب ارغنون ارسطو با مباحث تفصيلي فارابي در منطق ارسطوئي قابل رقابت بوده و احيانا بر آن برتري دارد. ابن رشد همان گونه كه خود نيز چنين مي‏پنداشت به عنوان وارث تعاليم اساتيد و معلمان مدرسه بغداد و پيرو فارابي تلقي مي‏گرديد.

در ميان نكات خاص جالب توجهي كه در شروح و تفاسير ارسطوئي ابن رشد مطرح شده مي‏توان به موارد زير اشاره نمود:

1ـ ذكر اطلاعات تاريخي مشخص كه از آخرين نوشته‏هاي فارابي اخذ شده است. به عنوان مثال توجه به منشأ جالينوسي شكل چهارم قياس حملي.

2ـ جدليات ضد ابن‌سينايي كه برخي مشاجرات بين ابن‌سينا و مخالفانش را به تصوير مي‏كشد.

3ـ شرح تفصيلي نظريه ارسطو در باب قياسات موجهه.

4ـ و بطور كلي، تلاش وي براي نظم بخشيدن به تصوير و ايده واحدي از آموزه‏هاي ارغنون ارسطو.

بسیاری از ابداعات و نوآوری های منطق لاتین در دوره قرون وسطی یا نتیجه مستقیم وام گرفته شده از نظریات منطقیون مسلمان و یا تفسیری استادانه از آنهاست.

پس از ابن رشد سنت منطقي مسلمانان در اسپانيا دوره انحطاط را آغاز نموده و رو به نابودي رفت چرا كه در آنجا ـ بر خلاف شرق اسلامي كه منطق با اشارات مذهبي تأييد مي‏گرديد. خصومت مذهبي، كلامي و دشمني شايع و عام نسبت به منطق و فلسفه به عنوان بخش جامعي از تعاليم بيگانه به نحو روز افزوني ادامه يافت.

تعارض و اختلاف دو مكتب شرقي و غربي

انتقادات ابن‌سينا از تعاليم مدرسه بغداد و انحراف وي از رسوم و سنن ارسطوئي با اقبال عام مواجه نشد، مكتب غربي [رويكرد غربي ـ يوناني منطق] با نوآوريها و بدعتهاي ابن‏سينا به مبارزه برخاست. نمايندگان اصلي اين مكتب، دانشمند پرمايه ايراني «فخرالدين رازي» [532ـ593] و پيروانش «خونجي» و «ارموي» بودند. اين منطق‏دانان نه تنها انتقادات مفصلي نسبت به انحراف ابن‌سينا از تعاليم منطقي ارسطو عرضه نموده‏اند بلكه تعدادي كتب راهنماي منطقي نيز نوشته‏اند كه متون درسي متعارف و استاندارد حوزه درسي آنها در طول حياتشان و همچنين پس از آنها تلقي مي‏شد.

در مقابل نويسندگان مكتب غربي، نويسندگان مكتب شرقي كه از ابن‌سينا حمايت مي‏كردند در سراسر قرن سيزدهم فعال بودند. نماينده عمده اين مكتب دانشمند ايراني برجسته و جامع الاطرف «كمال الدين ابن يونس» [540ـ626] بود. موقعيت وي در منطق توسط شاگردانش «اثيرالدين ابهري» [584ـ648] و «نصيرالدين طوسي» [585ـ658] و شاگردان خواجه نصير بويژه «نجم الدين كاتبي قزويني» مورد حمايت قرار گرفت و استحكام يافت. اين منطقدانان مقالات جدلي فراواني در اعتراض به نويسندگان مكتب غربي نوشته‏اند وتعدادي درس‌نامه وكتب راهنما نيز براي تسهيل امر آموزش و تعليم منطق بر طبق ديدگاههاي خويش فراهم آورده‏اند. در اين درس نامه‏ها و نوشته‏هاي نقدي مقالات ارسطو كاملاً ناديده گرفته شده‏اند.

در عمل ابن‌سينا حوزه مباحث منطقي پيش از خويش را متحول ساخت به نحوي كه در شرق اسلامي نوشته‏هاي منطقي ارسطو كاملاً ترك شد. «ابن خلدون» (متولد 1322) ضمن اظهار تأسف مي‏نويسد: «از كتابها و روشهاي پيشينيان اجتناب مي‏شود گويي كه هرگز وجود نداشته‏اند در حالي كه آن كتابها پر از نتايج و جنبه‏ هاي منطقي سودمند است» كتب راهنما و متون درسي هر دو مكتب در قرن سيزدهم [قرن هفتم هـ] اساس و بنياني را براي مطالعات منطقي آينده در بين مسلمين فراهم آورد. اين متون كاملاً جايگزين و جانشين آثار ارسطو گرديدند. بطور كلي در اين قرن آثار منطقي ارزشمندي كه درخور و شايسته منطق به عنوان يك علم و نه زمينه‏اي براي تعليم و آموزش باشد، بسيار محدود است.

دوره نهائي

سالهاي [700ـ900 هـ] را مي‏توان به عنوان دوره نهائي منطق در جهان اسلام تلقي نمود. دوره‏اي كه در آن ساختمان و پيكره منطق كامل شده بود. اين دوره اگر چه دوره منطق‌دانان خلاق و مبتكر نبود لكن دوره معلمان و مدرسان، دوره شروح و تفاسير بر كتب منطقي قرن سيزدهم و دوره تعليقات بر اين شروح بود كه بنيان و اساس امروزين منطق را در جهان اسلام نيز تشكيل مي‏دهد.

اين دوره در برگيرنده كوششها و مساعي «طوستري» و مريد وي «قطب الدين رازي تحتاني» است كه سعي داشت بين دو مكتب غربي و شرقي داوري نمايد و بهمين جهت منطقدانان متأخر مسلمان آزاد بودند تا از هر دو سنت و مكتب منطقي در نوشتن آثار خويش بهره جويند. حجم وسيع و سيل آساي شروح و تفاسير و تعليقات بر آنها در قرن سيزدهم نشانگر دوره نهائي و نمودي از به پايان رسيدن تكامل منطق در جهان اسلام است.

سهم مسلمانان در علم منطق

سهم عمده منطقدانان مسلمان در علم منطق عبارت است از:

1ـ نظريه قياسي [تبيين قياسي] استنتاج استقرائي توسط فارابي

2ـ نظريه خاص فارابي در امكان استقبالي

3ـ نظريه ابن‌سينا در باب قضاياي شرطي

4ـ ساختار زماني قضاياي موجهه توسط ابن‌سينا

5ـ بازسازي دقيق ابن رشد از نظريه قياسات موجهه ارسطو

بسياري از ابداعات و نوآوريهاي منطق لاتين در دوره قرون وسطي يا نتيجه مستقيم وام گرفته شده از نظريات منطقيون مسلمان و يا تفسيري استادانه از آنهاست. (به عنوان مثال تمايز و تفكيك بين حالات مختلف دلالت و تفاوت بين جهت شي‏ء و جهت گزاره) به هر صورت در بحث از سهم اساسي منطق در عالم اسلام توجه به دو نكته ضروري است.

اولاً: دانش ما از منطق يوناني متأخر آن گونه ناقص و غير كامل است كه هر مطلب كوچك در آثار و متون عربي مي‏تواند بياني استادانه و خالص از ابداعات يوناني تلقي گردد.

ثانيا: تأكيد بر اصالت [و استقلال] منطق در جهان اسلام تا حدي نابجاست، چرا كه تمامي منطق‌دانان ـ حتي ابن‌سينا كه اصيل‏ترين آنهاست ـ مطالعات منطقي خويش را به عنوان بازسازي تعاليم منطقي يونان و نه يك ابداع پيشتازانه تلقي نموده‏اند.[4]

 

نکته ـ تحقيقات دانشمندان و مورخين منطق بويژه «لوكاسيه ويچ» منطقدان لهستاني نشان داده است كه شكل چهارم قياس حملي بسيط كه به «شكل جالينوسي» نيز مشهور شده است قبل از جالينوس ابداع گرديده است. م.

 

پي‌نوشت‌ها:

[1]. نيکولاس رشر؛ فيلسوف و خاورشناس آلماني قرن بيستم ميلادي است. وي به همراه خانواده‌اش در سال 1938 به ايالات متحده مهاجرت نمود و در آنجا به تحصيل پرداخت. رشر مدرک دکتراي خود را در سال1951 ميلادي از دانشگاه پرينستون، در حالي که تنها 22 سال داشت اخذ نمود. او در زمينة موضوعاتي چون؛ منطق، تاريخ منطق، نطرية شناخت و فلسفة علم آثار قابل توجهي بر جاي گذارده است. کتاب تاريخ منطق اسلامي وي يکي از آثار مرجع در زمينة تاريخ علم منطق در عالم اسلامي است.

[2]. مدرسه بغداد كه به نام «اسكول مرماري» نيز ناميده مي‏شده است در سال 400 ميلادي بنا گرديده و وابسته به دير «قني» نزديك بغداد بوده است ـ م.

[3]. يعني به صورت زير تحليل مي‏شوند ـ م. هر انساني ضرورتا حيوان است (بازاء هر زمان t هر انساني در زمان t، حيوان است در زمان t ) هر انساني ضرورتا مي‏ميرد (بازاء هر زمان t هر انساني در زمان t، ميرا است در زمان t).

[4]. مترجم با نظر مؤلف دانشمند مقاله حاضر بويژه در مورد نقش ابن‌سينا چندان موافق نيست چرا كه: اولاً: خود ابن‌سينا در پاره‏اي مواضع بويژه در بحث «قياس اقتراني شرطي» به نقش پيشتازانه خويش در اين باب تصريح نموده است (رجوع كنيد به: ابن‌سينا، الاشارات و التنبيهات، دفتر نشر الكتاب، قم، ص 235) ثانيا: خود نيكلاس رشر در مطالعات و تحقيقات ديگر بويژه در منطق موجهات بر اصالت «نظريه موجهات زماني» ابن‌سينا تأكيد فراواني نموده است. وي در اين‏باره مي‏نويسد: «منطقيون مسلمان در قرون وسطي بي شك به يك تئوري پيچيده‏اي از قياسات موجهه زماني دست يافته‏اند و با گستردگي و وضوح تمام آن را مورد بحث قرار داده‏اند…. من معتقدم اشكالي ندارد كه بگوييم… نظريه منطقي موجهات در جهان اسلام به نقطه بسيار والائي نسبت به هر مرتبه‏اي پيش از دوره كنوني ما رسيده است.

برای این مطلب یک دیدگاه ثبت شده است!

  1. رضی گفت:

    تقریبا هیچی از منطق اسلامی نمی دونه یا نمی خواد واقعیت رو بگه
    ابن سینا شارح متعصب ارسطو هست که البته نو آوریهای برجسته ای داره که شاید مهمترینش ابداع منطق دو بخشی باشه
    فخر رازی هم به صورت کلی به( کلام )وابستگی داره و از این جهت با سبک خاص خودش مطالب بیشتر فلسفی و شاید تا حد کمتری ، منطقی رو موردانتقاد قرار میده اما هدفش لزوما این نیست که به سنت ارسطو بازگشت کنه
    منطق دانان مسلمان از منطق به عنوان مقدمه ای برای فلسفه و کلام استفاده می کردند و اصرار نویسنده بر طب قابل درک نیست
    دست آخر به نوآوریهای مسلمانان در باب قضایا اصلا اشاره ای نمی کنه احتمالا به خاطر اینکه مثل خیلی از غربی ها دوست نداره اعتراف کنه دیگران هم در پیشبرد علوم سهمی دارن

پاسخ دهید: