شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » آرشیو مجلات / ش 11+12 » سیستم زبان شناسی
سیستم زبان شناسی | ابوالحسن بیاتی
1032 بازدید

 

درآمد[1]

انسان همت خود را بر اهداف اولويت‌دار متمركز مي‌كند و طبعاً تمايل به صرف حداقل نيرو براي ابزارسازي و مقدمه‌چيني براي رسيدن به هدف را دارد. «زبان»، ماهيت ابزاري دارد و به همين دليل، محصلان ادبيات و زبان، وقتي احساس دست‌يابي به مفهوم و منظور مؤلفان و متكلمان را مي‌نمايند، ناخودآگاه تلاش زبان‌آموزي خود را به ثمر نشسته ميبينند و از صرف وقت و توجه بيشتر، منصرف مي‌شوند، غافل از اينكه زبان و استخدام الفاظ و جملات و سياق‌ها و سبك‌ها، تابع افق فكري گوينده و سطح معلومات و هدف مورد نظر اوست. بنابراين، هرچه گوينده داراي ادراكات عالي‌تر و پيچيده‌تر و مهارت‌هاي نيرومندتر براي به كارگيري الفاظ باشد و هرچه هدف او از القاي كلام، ظريف‌تر و دقيق‌تر و فارغ‌تر از زمان و مكان باشد، با توجهي عادي نمي‌توان به مقصود او پي ‌برد، بلكه نيازمند تحليل‌ها و تجربه‌هاي زباني گسترده‌تر و داراي ضريب دقت بالاتر است.

زبان قرآن، اعجاز است؛ يعني بالاترين حد امكان در استخدام قالب‌ها و لغات و حداكثر ظرفيت معنايي را دارد. از اين رو، نمي‌توان با ادبيات مربوط به سطح عموم، به منظور قرآن پي برد.

زبان قرآن حتي از ادبيات عمومي عصر نزول نيز كه در سطح اعلاي بلاغت قرار داشت، برتر بود. بر همين اساس، آب‌ديدگان و زبدگان عرصه ادب را خاضع کرد.

فهم مقصود و درك مطلب از متن، غرض اصلي از زبان‌آموزي است، اما كدام متن؟ متن مجلات و روزنامه‌ها و خبرهاي رسانه‌هاي ارتباط جمعي يا متن رمان‌ها و داستان‌هاي كوتاه و بلند يا متن كتاب‌هاي علمي و تحقيقي؟

زبان‌آموزي در دنيا، به دو سطح عمومي و تخصصي تقسيم مي‌شود. اين تقسيم، جز تفاوت سطح متون و زمينه‌ها در القاي مطلب، جهتي ندارد. با اين‌ حال، طالب علوم و معارف اسلام كه مصدر و ملجا و منتهاي معارفشان به قرآن بازمي‌گردد و افق قرآن را برتر از عقول و علوم تمام بشر مي‌دانند و معتقدند كه اين اعماق و بطون در الفاظ و عبارات قرآن مندمج و مندرج است و از دريچه ظاهر به سرنخ‌هاي باطن مي‌توان دست يافت، چگونه به زباني مختصر و غيرتخصصي در زمينه بلاغت قرآني رضايت مي‌دهند؟ عجيب‌تر اينكه در همان برنامه مختصر نيز تعجيل و اهمال را به داعي ارتقا، هر چه زودتر به سطوح به اصطلاح اصلي‌تر، جايز مي‌شمرند؟

طلبه، قرآن‌شناس است و قرآن‌شناسي جز با تسلط بر ادب قرآني و احاطه به زبان قرآن، جز با زبان‌آموزي تخصصي، ممكن نخواهد بود و تنازل از فهم قرآن و درك مطلب قرآني، براي عموم طلاب، التزام به هدم حوزه و انتقال علم به آكادمي‌هاي استعماري است.[2]

طرح مسئله

مقدمات

ـ رسالت طلبه، «اسلام شناسي» است؛

ـ بيانيه مأموريت اسلام هم «قرآن» است؛

ـ پيام قرآن از طريق نظام زباني به ما منتقل شده است. از اين رو، بايد با شناخت دقيق اين نظام و مهندسي معكوس[3] آن، به مراد متكلم پي ببريم؛

ـ زبان قرآن، اعجاز است؛ يعني بالاترين حد امكان در استخدام قابليت‌هاي نظام زباني. بنابراين، با ادبيات مربوط به سطح عموم نمي‌توان به مراد آن پي برد و بايد ادبيات تخصصي آن را فرا گرفت؛

براي دست‌يابي به «اسلام‌ شناسي»، بايد به فهم قرآن دست يافت كه اين امر تنها با تسلط بر ادبيات تخصصي آن، امكان‌پذير است.

وضعيت مطلوب

هر کدام از علوم زباني بايد بخشي از الگوريتم «کشف صحيح مراد از يک پيام» + «انتقال مؤثّر يک پيام» را ترسيم کنند.

کسي که دوره زبان‌آموزي را پشت سر مي‌گذارد، بايد بتواند مراد از يک پيام را بر اساس مراحل قدم به قدمي کشف کند که در علوم زباني آموخته است. همچنين در مقام ارائه محتواي دين، مهارت برقراري ارتباط مؤثر با مخاطبان در سطوح مختلف را بر اساس قواعد زباني يافته باشد.

وضعيت موجود

در فضاي فعلي، حوزه‌ها با اين مشکلات روبه‌رو هستند:

زبان را مقوله‌اي اعتباري مي‌پندارند كه دست‌سازِ عده‌اي از دانشمندان است. از اين رو، به ظرايف و دقايق زباني توجه نمي‌كنند و با گفتن «الأمرُ في التأنيثِ و التذكيرِ سَهْلةٌ»، به راحتي از كنار دقت‌ها و ظرافت‌هاي کلام مي‌گذرند.

مباحث زيربنايي زبان همچون بلاغت، فقه اللغه، اشتقاق و نظاير آن، به دليل احتياج به تأمل و تعمل فراوان، به كنار گذاشته و عطايش به لقايش بخشيده و از همه آنها به مسمّا، بسنده شده است.

همان مقدار از مباحث مربوط به زبان كه در برنامه آموزشي گنجانده شده است، به صورت ناقص و جدا از هم فراگرفته مي‌شود، بدون آنكه ارتباط آنها با يكديگر و نقش هر يك در دست‌يابي به مراد متكلم تبيين شود و موارد ديگري که بيانش اطناب مُمِلّ است.

زبان قرآن، اعجاز است؛ یعنی بالاترین حد امکان در استخدام قالب ها و لغات و حداکثر ظرفیت معنایی را دارد. از این رو، نمی توان با ادبیات مربوط به سطح عموم، به منظور قرآن پی برد.

طلبه‌اي که چند سال را براي تحصيل زبان و ادبيات عرب سپري مي‌کند، در نهايت و در صورت جديت در مراحل تحصيل، به انباني پر از اصطلاحات و قواعد زباني مي‌ماند، بدون آنکه آنها را تسبيح‌وار در نخي گرد آورده و ترتيب به کارگيري آنها را ملکه ذهن خود کرده باشد.

مسئله

چگونه مي‌توانيم آموزه‌هاي زباني پراکنده و جدا از هم را به گونه‌اي سازمان‌دهي کنيم که همچون دانه‌هاي تسبيح کنار هم قرار بگيرند و مراحل «کشف مراد يک پيام» + «انتقال مؤثر يک پيام» را به صورت قدم به قدم، ترسيم کنند؟

ضرورت حل مسئله

نداشتن مهارت کافي بيشتر طلاب علوم ديني در تحليل دقيق متون (در سطح بلاغي) قرآن و روايات، اختلالي جدي است که امروزه اثبات آن، حتي به آمارگيري هم نياز ندارد! ترجمه‌ها و تحليل‌هايي که براي متون ديني ارائه مي‌شود ـ که تجلي‌گاه ميزان مهارت زباني طلاب است ـ غالباً در سطح صرفي ـ لغوي است و در موارد دقيق‌تر در سطح تحليل‌هاي نحوي ديده مي‌شود.

تحليل‌ها و ترجمه‌هاي بلاغي از جمله مواردي است که به ندرت در اين فضا يافت مي‌شود که در زمينه مهارت زبان‌آموزي طلاب، اختلال بزرگي به شمار مي‌آيد.

حل مسئله

آسيب‌شناسي وضع موجود براي کشف منشأ پيدايش مشکل

اعتباري و بي‌اهميت دانستن قواعد و تعليل‌هاي زباني و نپرداختن به برخي فضاهاي زيربنايي زبان و ديگر اختلالاتي که در مسير زبان‌آموزي حوزه وجود دارد، مي‌تواند ناشي از نداشتن نگاهي همه ‌جانبه به زبان باشد؛ چرا که وقتي فضاهاي گوناگون زباني را جزيره‌هاي پراکنده به شمار بياوريم، بسياري از تعليل‌ها و قواعد زباني، بي‌معنا جلوه مي‌کنند. همچنين پرداختن به برخي فضاهاي زيربنايي، ضرورت خود را نشان نخواهند داد.

افزون بر اينکه، نداشتن نگاه «فرآيندي» و «قدم به قدمي» به زبان، مهارت کشف و انتقال درست را در طلبه ايجاد نمي‌کند؛ زيرا داشتن چنين نگاهي نيز مسبوق به کلان‌نگري و جامع‌نگري نسبت به مقوله زبان است.

فرضيه حل مسئله

اگر مقوله زبان را با نگاه سيستمي تحليل کنيم، آن‌گاه مباحث مطرح در حوزه‌هاي زباني، جايگاه خود را در «سيستم زبان» مي‌يابند و ارتباطات ميان آنها آشکار مي‌شود. در آن صورت به راحتي مي‌توان نگاهي فرآيندي و قدم به قدم به زبان داشت و الگوريتم «کشف محتواي يک پيام» و «انتقال مؤثر يک پيام» را استخراج کرد. البته در اين نوشتار، تنها سطح کلان سيستم زبان بررسي شده است و لايه‌ها و سطوح پايين‌تر مطرح نشده‌اند.

الگو‌سازي براي حل مسئله

مفاهيم بحث

الف) تعريف سيستم

سيستم[4] (= شبكه، نظام) مجموعه‌اي از عناصر است كه براي تحقق يك هدف، با يكديگر ارتباط برقرار مي‌کند و کليت جديدي را پديد مي‌آورند. برخي از نمونه‌هاي سيستم عبارتند از: ملکول‌ها؛ سلول‌ها؛ نباتات؛ حيوانات؛ انسان‌ها؛ جوامع؛ ماشين‌ها و ديگر نظام‌هاي مکانيکي؛ منظومه‌هاي کيهاني؛ نظام‌هاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي؛ سيستم اطلاعات؛ کامپيوتر؛ نظام‌هاي توليدي، آموزشي، تأمين اجتماعي، خدمات درماني، ارتباط جمعي؛ حسابداري، بايگاني؛ نظام حقوق و دستمزد، بازنشستگي، ارزش‌يابي کارکنان کنترل؛ خطي که با آن مي‌نويسيم، زباني که با آن تکلم مي‌کنيم و… .

ب) ويژگي‌هاي سيستم

1ـ وجود هدف

2ـ روابط متقابل بين اجزا

اگر چند عنصر در کنار هم، با يکديگر تعامل نداشته باشند، يک «مجموعه»[5] را تشکيل مي‌دهند، نه يک «سيستم» را. در واقع، شاخصه مهم يك سيستم، تعامل و ارتباط است و ويژگي‌هاي اصلي سيستم از تعامل اجزا به دست مي آيد، نه از رفتار مستقل اجزا. براي نمونه، اگر قطعات خودرويي را به صورت جدا، در مکاني کنار يکديگر قرار دهيم، خودرو شکل نخواهند گرفت.

3ـ ايجاد کليت جديد

هر سيستم، ويژگي‌هايي دارد که در هيچ يک از اجزا به طور مستقل وجود ندارد. بنابراين، وقتي سيستم به اجزاي مستقلي تقسيم شود، برخي از آثار خود را از دست مي‌دهد. براي نمونه، انسان به عنوان يک سيستم مي‌تواند بخواند و بنويسد، در حالي که هيچ يک از اجزاي بدن به تنهايي قادر به اين کار نيستند.

هر جزء سيستم، در ضمن سيستم آثاري پيدا مي‌کند که اگر از سيستم جدا شود، آنها را از دست مي‌دهد. براي نمونه، چشم به عنوان جزئي از سيستم بدن انسان، اگر از بدن جدا باشد نمي‌تواند كار بينايي را انجام دهد.

ج) عناصر سيستم

يك سيستم ساده، به اين شكل است:

هر سيستمي داراي مؤلفه‌هايي است:

1ـ ورودي سيستم

2ـ پردازش سيستم

1ـ2ـ متغيّرهاي سيستم

2ـ2ـ روابط بين متغيّرها

3ـ2ـ جريان سيستم

3ـ هدف سيستم، خروجي سيستم

4ـ بازخورد سيستم

5ـ مرز سيستم، محيط سيستم

 

1ـ ورودي سيستم (Input)

ورودي سيستم عبارت است از کليه آنچه به نحوي وارد سيستم مي‌شود و تحرک و فعاليت سيستم را براي رسيدن به هدف سبب مي‌گردد. براي نمونه، در سيستم ماشين لباس‌شويي، ورودي سيستم عبارت است از: لباس کثيف، پودر، آب و برق که درون اين سيستم قرار مي‌گيرند تا با انجام عمليات شست‌وشو به هدف مورد نظر كه لباس تميز است، دست يابند.

2ـ پردازش سيستم (Processing)

به کاري که روي ورودي‌هاي سيستم انجام مي‌شود تا هدف مطلوب حاصل شود، پردازش سيستم مي‌گويند. براي نمونه، مخلوط شدن آب و پودر و چرخيدن محفظه ماشين لباس‌شويي به وسيله نيروي برق، پردازشي است که روي لباس کثيف انجام مي‌شود.

نکته: پردازش يك سيستم ممكن است به وسيله چند خُرده سيستم انجام شود که هر کدام از آن خُرده سيستم‌ها بايد جداگانه، تحليل و بررسي شوند. از خُرده سيستم‌ها با تعبير «سيستم‌هاي فرعي» نيز ياد مي‌شود.

1ـ2ـ متغيّرهاي سيستم

متغيّرها، عوامل اثرگذار و اثرپذير در مجموعه سيستم هستند (آنچه قابليت تغيير دادن يا تغييرپذيري دارد و با تغيير يافتن آن، تغييراتي در وضعيت موضوعِ مورد نظر به وجود خواهد آمد و پردازش سيستم انجام خواهد شد).

2ـ2ـ روابط بين متغيّرها

رابطه بين متغيّرهاي يك سيستم، رابطه‌اي تضاعفي است.

اثري كه اجزاي يك سيستم از خود نشان مي‌دهد، از همان اجزاء در بيرون سيستم پديدار نخواهد شد که نشان‌دهنده اين است كه سيستم، حاصلِ جمعِ بُرداري اجزاست، نه حاصلِ جمعِ جبري اجزا.

شأن تفکر اسلامی، شأن رهبری است و باید در جایگاه رهبری قرار بگیرد. اگر این مورد را به عنوان ماموریت برای حوزه تعریف کنیم، بر این اساس باید طلبه ها را تربیت کنیم.

3ـ2ـ جريان سيستم

چگونگي مرتبط شدن عناصر سيستم (ترتيب عناصر، نحوه ارتباط هر عنصر با ديگري) براي رسيدن به هدف را جريان سيستم گويند.

به دليل آنكه ترتيب عناصر و نحوه ارتباط آنها حالت‌هاي مختلفي مي‌تواند داشته باشد، در هر سيستم با جريان‌هاي مختلفي روبه‌رو هستيم كه انتخاب جريان بهينه (بهينه = هزينه كمتر + منفعت بيشتر) دست‌يابي به هدف را تسريع مي‌بخشد.

3ـ هدف سيستم، خروجي سيستم

همواره در هر سيستمي با دو نقطه هدف و خروجي روبه‌رو هستيم.

هدف سيستم، دورنماي آرماني سيستم است كه جهتِ حركت سيستم به سمت آن بوده است. (هدف سيستم همان علت غايي است).

خروجي سيستم (Output)، واقعيتي است كه در انتهاي سيستم با آن روبه‌رو مي‌شويم كه در خوش‌بينانه‌ترين حالت بر هدف سيستم منطبق خواهد بود و در غالب[6] موارد، بين خروجي و هدف، اختلافي فازي وجود خواهد داشت كه به معناي نداشتن دسترسي كامل[7] به هدفِ از پيش تعيين شده است.

4ـ بازخورد سيستم (Feedback)

بازخورد سيستم، فرآيندي دوراني است که در آن، دوباره خروجي سيستم به سيستم وارد، و با هدف سيستم، مقايسه مي‌شود و در صورتي که با هدف مطلوب سيستم فاصله داشته باشد، حد فاصل آن دو، با اعمال دوباره سيستم اصلاح مي‌شود.

5ـ مرز سيستم، محيط سيستم

محيط سيستم شامل کليه متغيرهايي است که مي‌توانند در وضع سيستم مؤثر باشند يا از سيستم اثر پذيرند.

در برخي سيستم‌ها، ميزان ارتباط و آميختگي محيط و سيستم به اندازه‌اي زياد است که در نظر گرفتن خط و مرز مشخصي بين آن دو بسيار دشوار است.

به اين ترتيب، تفکيک سيستم از محيط آن، امري قراردادي و وسيله‌اي است که به کمک آن، شناخت پديده‌هاي پيچيده جهان را در حوزه توانايي ذهني خود قرار مي‌دهيم.

تعيين دقيق مرز سيستم يا همان محيط سيستم، موجب تفكيك عوامل خارج از سيستم و عوامل داخلي آن مي‌شود كه جامعيت و مانعيت سيستم را تضمين مي‌كند.

د) تحليل سيستم

تحليل سيستم يعني بررسي يك سيستم با هدف حل نارسايي و مشكل يا با هدف ارتقاي وضعيت و رساندن به موقعيت بهتر. در تحليل سيستمي به دنبال تجزيه سيستم به عوامل تشكيل‌دهنده آن و روابط بين آنها و بررسي ميزان فعل و انفعال بين اجزا و دست‌يابي به ميزان موفقيت اين تعاملات در تأمين هدف سيستم هستيم.

زبان

الف) تعريف زبان

در توصيف زبان عبارات گوناگوني در منابع تخصصي آمده است كه به برخي از آنها اشاره مي‌كنيم تا زاويه و افق ديد دانشمندان اين فن نسبت به زبان را به دست آوريم:

زبان نظامي از رمزهاي آوايي است و ارزش هر رمزي به قراردادي است كه در ميان افرادي كه با آن سر و كار دارند، استوار است.[8]

زبان ابزار ارتباط (ارتباط غيرمستقيم ميان دستگاه عصبي گوينده و شنونده) و انتقال انديشه بين گوينده و شنونده است.[9]

عموماً زبان‌شناسان، زبان را به صورت مجموعه پيچيده‌اي از نظام‌هاي مجرد و ذهني تعريف مي كنند كه جزء توانش‌هاي مغز انسان به شمار مي رود و براي ايجاد ارتباط بين افراد بشر به كار مي‌آيد. بنا بر اين تعريف، زبان پديده‌اي مجرد و غيرمادي است.[10]

زبان يكي از وسايل ارتباط ميان افراد بشر است كه بر اساس آن تجربه آدمي در هر جماعتي به گونه‌اي ديگر تجزيه مي‌شود و به واحدهايي داراي محتواي معنايي و صورتي صوتي به نام تكواژ در مي‌آيد. در اين صورت نيز بار ديگر به واحدهايي مجزا و متوالي به نام واج تجزيه مي‌شود كه تعداد آنها در هر زباني معين است و ماهيت و روابط متقابل آنها هم در هر زباني با زبان ديگر تفاوت دارد.[11]

تجربه‌گرايان زبان را به رفتارهاي عيني هر گوينده و شنونده واقعي اطلاق مي‌كنند، در حالي كه چامسكي زبان را نوعي واقعيت ذهني به شمار مي‌آورد. به اين ترتيب، كاربرد اصطلاح زبان در دو مفهوم عيني و ذهني باعث ابهام مي شود و چامسكي براي رفع اين ابهام در نخستين آثار خود توانش (مجموعه‌اي از دانش‌هاي تشكيل‌دهنده حالت ذهني پايدار در سخنگويان) را از كنش (پديده‌ا‌ي بسيار متنوع و حاصل كاربرد زبان) جدا مي‌كند.[12]

به اعتقاد سوسور، زبان واقعيتي اجتماعي است. اين گفته از آن جهت كه فراگيري زبان جز با برقراري ارتباط معنايي مستمر ميان يك فرد و ديگر افراد جامعه زباني امكان‌پذير نيست، مورد تأييد است. زبان چيزي جز ابزاري براي برقراري ارتباط نيست و به عنوان نهادي اجتماعي و نظامي، وابسته به فرهنگ جامعه، از دگرگوني‌هاي اجتماعي اثر مي‌پذيرد.[13]

زبان نبايد با قوه ناطقه اشتباه شود. زبان تنها بخشي مشخص و اساسي از قوه ناطقه است. در عين حال، زبان فرآورده‌اي اجتماعي و مجموعه‌اي از قراردادهاي ضروري است كه جامعه آن را مي‌پذيرد تا افراد بتوانند قوه ناطقه را به كار اندازند. زبان به نفسه مجموعه‌اي جامع و نوعي اصل طبقه‌بندي است.[14]

ساپير زبان را حاكمي مستبد در نظر مي‌گرفت كه نه تنها تجربه را منعكس مي‌سازد، بلكه تعيين‌كننده آن نيز است كه تصورات ذهني و جزئيات جهان را به ما تحميل مي‌كند. ورف كه شاگرد او بود، با او ديدگاه مشتركي داشت و عنوان مي‌ساخت كه «زبان صرفاً ابزار بازآفريني براي تبديل ايده‌هاي ذهني به علائم صوتي نيست، بلكه سازنده ايده‌هاي ذهني مي‌باشد… . ما طبيعت را در راستاي خطوط ترسيم شده زبان مادريمان باز مي‌شناسيم».

وي همچنين ادعا مي كند كه ايده‌ها به صورت مستقل به وجود نمي‌آيند، بلكه از طريق دستور زبان به دست مي‌آيند.[15]

در تحليل ويتگنشتاين، زبان مجموعه گزاره‌هاست. اينكه زبان از اصوات يا كلمات تشكيل يافته و خواص فيزيكي صوت يا نشانه مكتوب چيست و آدمي با چه مكانيزمي اين نشانه‌ها را توليد مي‌كند، براي او اهميتي ندارد. آنچه ارزش بررسي فلسفي دارد، كاركرد زبان به مثابه يك دستگاه نماد ـ محور است. از اين رو، جنبه نمادين بودن زبان با فلسفه ارتباط مي‌يابد. از اين نظر است كه مي‌توان گفت زبان مجموعه‌اي است كه اعضاي آن را گزاره‌ها تشكيل مي‌دهد. بنابراين، نقش نمادين زبان وامدار نمادين بودن گزاره‌هاست.[16]

زبان، آوا و معني را به طريقي به يكديگر پيوند مي‌دهد. تسلط بر زبان در اصل به معني توانايي درك گفته‌ها و توليد علايمي با تعبير معنايي هدفمند است، اما در اين توصيف تقريبي تسلط بر زبان، ابهام مهمي به چشم مي‌خورد. به همين دليل، در بررسي زبان بايد سعي بر آن داشته باشيم تا انواع عواملي را تفكيك كنيم كه در تعامل با توانش زيربنايي، كنش واقعي را مي‌سازد.[17]

ما براي زبان ويژگي‌هايي را در نظر مي‌گيريم كه براي خودمان قابل درك باشد. براي نمونه، معتقديم زبان بايد از تجزيه دوگانه برخوردار باشد؛ يعني بتوان جمله‌هايش را به تكواژ و تكواژهايش را به واج تجزيه كرد. ما معتقديم كه زبان از ويژگي قشرشكني برخوردار است؛ يعني انسان قادر است به كمك زبانش درباره گذشته و حال و آينده سخن بگويد. جالب‌ترين بخش اين است كه معتقديم، چون ديگر جانداران، ابزار ايجاد ارتباطشان از اين ويژگي‌ها محروم است، پس زبان ندارند.[18]

زبان گو اينكه در اجتماع و از اجتماع آموخته مي‌شود، پديده‌اي صرفاً اجتماعي نيست. به نظر محققان جديد، قسمت بزرگي از ساخت زبان و نيز قسمت عمده‌اي از مكانيسم يادگيري آن از راه تكامل زيستي بشر در طول قرن‌ها به وجود آمده و امروز ذاتي همه انسان‌ها در سراسر جهان  شده است.[19]

زباني كه ما به كار مي‌بريم، از يك طرف داراي ساختاري داخلي است؛ يعني شبكه روابطي كه اجزاي آنها را به هم متصل كرده و از طرف ديگر، داراي معنايي است؛ يعني ارتباطي كه بين صورت زبان و جهان بيرون وجود دارد. درآميختن اين دو باعث آن مي‌شود نه به ساختمان زبان به درستي واقف شويم و نه به ارتباطي كه زبان با پديده‌هاي جهان بيرون دارد، آگاهي كامل يابيم.[20]

تعريف زبان به نحوي كه مورد قبول زبان‌شناسان و ديگر دانشمنداني باشد كه با زبان و مطالعه آن سر و كار دارند، مقدور نيست. اين اشكال از طبيعت خود زبان ناشي مي‌شود. زبان پديده بسيار پيچيده‌اي است كه مطالعه آن را نمي‌توان به قلمرو علمي خاصي محدود كرد. زبان جنبه‌هاي فراواني دارد. از يك سو، زبان وسيله ارتباط بين افراد جامعه است. به بيان ديگر، زبان مهم‌ترين نهاد اجتماعي است. از سوي ديگر، زبان وسيله بيان افكار و احساسات ماست.[21]

با اين توصيفات، به اين مطالب مي‌رسيم:

ـ زبان داراي ساختار و نظام است.

ـ زبان، ابزار ارتباطات و انتقال پيام است.

ـ زبان به معناي عام خود، شامل هر نوع انتقال پيام مي‌شود.

بنابراين، زبان سيستمي است که از آن به عنوان ابزاري براي ارتباطات و انتقال پيام استفاده مي‌شود. بر همين اساس، شايد بتوان گفت: «زبان، سيستم انتقال پيام است»، خواه اين انتقال پيام با گفتار باشد و خواه با نوشتار يا اشاره يا …، و خواه در بين انسان‌ها باشد يا در ميان ديگر موجودات و… .

لحاظ کردن اين گستره از معنا براي «زبان»، مبتني بر قاعده «وضع الفاظ براي معاني عامه» است.[22] زبان براي معناي عامي وضع شده كه همان «انتقال پيام» است و شاهد بر آن اين است كه در تمام اعصار و قرون گذشته و حال و در تمام ملل و اقوام، به ابزار ارتباطي آنها، «زبان» اطلاق مي‌شود، بدون آنكه احساس مجاز بودن در كار باشد. حتي در مباحث الكترونيك، تبادل داده‌ها را نيز زبان مي‌نامند و از آن به زبان رايانه ياد مي‌كنند كه شامل انواع زبان‌هاي مختلف مي‌شود.

همچنين وقتي درباره حضرت سليمان مي‌گويند كه زبان حيوانات را مي‌دانست، احساس مجاز بودن نمي‌شود، بلکه به قاعده وضع الفاظ براي معاني عامه بازمي‌گردد.

ب) محدوده اين نوشتار در باب زبان

1ـ فرستنده و گيرنده در سيستم زبان از پنج حال خارج نيست: انسان‌ها، حيوان‌ها، گياهان، جمادات و مجردات.

ـ ما در اين نوشتار به بررسي و تحليل سيستمي خواهيم پرداخت كه فرستنده و گيرنده آن انسان‌ها باشند، چون خصوصيت برجسته اين مورد در اين است كه از طريق مفهوم‌سازي و سپس مادي‌سازي آن، احساسات خود را ارسال و دريافت‌هايشان را به احساس تبديل مي‌كنند.

ـ در جايي که فرستنده پيام از مجردات باشد، با دو حالت مواجه هستيم: گاه مجردات، پيام را از طريق بسته‌بندي مادي ارسال مي‌کنند، مانند ايجاد صوت در هوا به وسيله خداوند براي تکلم با برخي از انبيا يا مانند تجسم حضرت جبرائيل (ع) و سخن گفتن وي با حضرت مريم (ع). اين مورد نيز در تحليل و بررسي اين نوشتار، وجود قرار دارد.

همچنين مجردات مي‌توانند بدون بسته‌بندي مادي پيام، آن را مستقيماً به صورت احساس در انسان ايجاد کنند؛ مانند برخي نمونه‌هاي وحي که دريافتي به صورت مستقيم به وسيله قلب نبي، انجام مي‌گرفته است.

اگر مقوله زبان را با نگاه سیستمی تحلیل کنیم، آن گاه مباحث مطرح در حوزه های زبانی، جایگاه خود را در «سیستم زبان» می یابند و ارتباطات میان آنها آشکار می شود. در آن صورت به راحتی می توان نگاهی فرآیندی و قدم به قدم به زبان داشت و الگوریتم «کشف محتوای یک پیام» و «انتقال مؤثر یک پیام» را استخراج کرد. هدف سیستم زبان، ایجاد واکنش در مخاطب است.

ـ در جايي که گيرنده پيام از مجردات باشد، به مادي‌سازي پيام نيازي نيست و صرفاً با توجه دروني مي‌توان احساس را منتقل کرد.

ـ موارد ديگر (حيوانات و گياهان و جمادات) نيازمند بررسي و اثبات است، كه چون در راستاي هدف اين نوشتار نيست، پيگيري نمي‌شود.

2ـ همچنين به دليل هدفي که در اين نوشتار پيگيري مي‌شود، تنها به دنبال نشان دادن عناصر اصلي سيستم زبان و جايگاه آنها در سيستم و ارتباطات اصلي آنها با يکديگر است. به همين دليل، از مباحث ديگري که درباره سيستم زبان وجود دارد، تا زماني و مقالتي ديگر، صرف‌نظر شده است.

3ـ در اين نوشتار به بررسي و تحليل روابط علوم زباني پرکاربردتر و رايج‌تر پرداخته‌ و به برخي علوم زباني کم‌کاربرد، اشاره نکرده‌ايم.

4ـ همچنين به دليل کاربرد بيشتر «زبان آوايي»، تمرکز مباحث روي آن قرار گرفته است، گرچه جايگاه باقي انواع زبان را هم مشخص کرده‌ايم.

سيستم زبان[23] [24]

1ـ ورودي سيستم زبان

همواره ورودي سيستم زبان، پيامي (= مفهوم) است كه در بايگاني ذهن انسان ذخيره شده است و اينك مي‌‌خواهيم آن را به مخاطب انتقال بدهيم. توليد اين پيام به عهده سيستم زبان نيست و منشأ يك پيام ممكن است چيزهاي مختلفي باشد كه زبان به آنها كار ندارد و فقط يك پيام توليد شده از قبل، وارد سيستم زبان و با پردازشي كه روي آن انجام مي‌شود، به خروجي خاصي تبديل خواهد شد. همواره اين پيام، يك مفهوم (= علم حصولي) است و هميشه منشأ آن به حس بازمي‌گردد.[25]

سيستم زبان، ورودي ديگري هم دارد که براي ساختن رمزهاي زباني (= قواعد زباني) از آن استفاده مي‌شود. اين ورودي شامل تناسبهاي فطري[26] ميان پيام‌ها و نمادها، استعمال‌هاي اهل زبان و نظاير آن است.

2ـ پردازش سيستم زبان

1ـ2ـ متغيّرهاي سيستم زبان

سيستم‌هايي كه تمام عناصر آن را مفاهيم تشكيل داده باشند، سيستم‌هاي مجرد هستند، مانند فلسفه و رياضيات. در مقابل، سيستم‌هايي كه حداقل دو عنصر آنها از اشياي مادي باشند، سيستم‌هاي مجسم ناميده مي‌شوند.

عناصر و متغيّرهاي سيستم‌هاي مجرد با تعريف، و ارتباط ميان عناصر با قضايا پديد مي‌آيند. اگر زبان را در همان معناي عامي که پيش از اين گفته شد، در نظر بگيريم، جزو سيستم‌هاي مجسم، طبقه‌بندي خواهد شد؛ چرا که برخي عناصر و متغيرهاي آن مادي هستند، مانند «صوت» در توليد گفتار، «حسگرهاي شنيداري» در گيرنده پيام، «اعضاي بدن» در زبان بدن و… .

2ـ2ـ روابط بين متغيّرها در سيستم زبان

برقراري ارتباط بين متغيرها را سه خرده سيستم به عهده دارند:

خرده سيستم رمزسازي

خرده سيستم ارسال پيام

خرده سيستم دريافت پيام

3ـ2ـ جريان سيستم زبان

جرياني که بر سيستم زبان حاکم است، «انتقال پيام از طريق رمزنگاري» است.

3ـ هدف سيستم زبان، خروجي سيستم زبان

هدف سيستم زبان، ايجاد يك واكنش در مخاطب است.

خروجي سيستم زبان، واكنشي است كه بر اثر فرآيند انتقال پيام حاصل شده است.

4ـ بازخورد سيستم زبان

حد فاصل واكنش موجود (= خروجي سيستم) با واكنشي كه مطلوب بوده است (= هدف سيستم)، بازخورد سيستم زبان است، كه نشان‌دهنده ميزان موفقيت فرستنده پيام در به كار بردن سيستم زبان است و اعمال دوباره سيستم براي پوشش آن فاصله را توصيه مي‌كند.

5ـ مرز و محيط سيستم زبان

برخي گفته‌اند در زبان، با قبل از صدور صوت كاري نداريم، در حالي كه اين سخن، بيشتر علوم زباني را از مرز سيستم زبان خارج مي‌كند؛ چرا که پيش از صدور صوت و براي تبديل مفهوم به رمزهاي صوتي به آنها نياز داريم.

آنچه به نظر مي‌رسد، اين است كه مرز سيستم زبان، از يك سو، تحويل گرفتن يك مفهوم است كه آن را براي انتقال نمادين، آماده‌سازي مي‌كند، و از سوي ديگر، واكنشي كه مخاطب نشان مي‌دهد، انتهاي سيستم زبان را ترسيم مي‌کند.

***

پيش از اين گفتيم که پردازش سيستم زبان در ضمن سه خُرده‌سيستم انجام مي‌شود که در ادامه به تشريح آنها مي‌پردازيم:

خرده سيستم رمزسازي

1ـ ورودي سيستم رمزسازي

ورودي اين سيستم فرعي، اطلاعات اوليه‌اي است که در عمليات رمزسازي به کار مي‌روند، مانند تناسب‌هاي فطري ميان پيام‌ها و نمادها، استعمال‌هاي اهل زبان و… .

2ـ پردازش سيستم رمزسازي

پردازشي که در اين سيستم فرعي صورت مي‌گيرد، رمزسازي است که شامل شناسايي و توليد رمزهاي زباني و عرضه آن به مصرف‌کننده است.

پردازش سيستم رمزسازي در انواع مختلفي صورت مي‌پذيرد که از اين عناصر متشکل شده است:

ـ ورودي سيستم: پيام (مفهوم، معنا، علم حصولي)

ـ پردازش سيستم: اعمال پروتکل‌هاي[27] سيستم رمزسازي، بر روي ورودي سيستم

ـ خروجي سيستم: رمزهاي زباني

انواع سيستم‌هاي رمزنگاري

ـ سيستم زبان آوايي: در اين سيستم، براي انتقال پيام از اصوات قراردادي استفاده مي‌شود. زبان‌هاي آوايي بر اساس مشابهت‌هايشان در خانواده‌هاي زباني طبق‌بندي مي‌شوند. براي نمونه، زبان عربي در خانواده زبان‌هاي سامي و زبان فارسي در خانواده زبان‌هاي هند و اروپايي قرار مي‌گيرند.

ـ سيستم زبان نوشتاري

ــ خط صورت‌نگار: در اين سيستم، براي اظهار يک مطلب، صورت آن را مي‌کشيدند. براي نمونه، براي نوشتن نام حيواني، شکل آن را ترسيم مي‌کردند.

ــ خط مفهوم‌نگار: در اين سيستم، براي اظهار مفاهيم، علائمي قراردادي وضع شدند. براي نمونه، نقش «دو پا» نشان راه رفتن و «چشم اشک‌آلود»، نشان اندوهگيني بود.

ــ خط آوا نگار: در اين سيستم، در ازاي انواع آواها و اصواتي که از دهان خارج مي‌شود، علائمي را وضع کردند که انواع مختلفي دارد.

ـ سيستم زبان اشاره‌اي: در اين سيستم، به جاي انتقال معنا از طريق الگوهاي صوتي يا نوشتاري، از الگوهاي علائم ديداري (ترکيب هم‌زمان شکل، جهت و حرکت دستان، بازوها يا بدن و حالات صورت) استفاده مي‌شود.

ـ سيستم زبان علائم؛ مانند زبان علائم راهنمايي و رانندگي.

بر اساس نياز اين نوشتار، در ادامه به تحليل سيستم رمزنگاري آوايي مي‌پردازيم:

سيستم رمزنگاري آوايي

حامل پيام در سيستم آوايي، صوت (بازدَم) است كه در سيستم ارسال و بر اساس پروتکل‌هايي باردار مي‌شود كه سيستم فرعي، رمزسازي تعيين مي‌كند.

پروتکل‌هايي که رمزنگاري سيستم آوايي را ارائه مي‌کنند، به چند دسته تقسيم مي‌شوند که عبارتند از:

ـ پروتکل‌هاي تعيين‌کننده ماده رمزها

ـ آواسازي: پروتکل اين بخش در علم آواشناسي توليد مي‌شود.

ـ نمادسازي: پروتکل اين بخش در علم واج‌شناسي (اشتقاق) توليد مي‌شود.

ـ پروتکل‌هاي تعيين‌کننده صورت رمزها

ـ صورت مفرد (پاره گفتار): پروتکل اين بخش در علم واژه‌شناسي (صرف) توليد مي‌شود.

ـ صورت مرکب (جمله): پروتکل اين بخش در علم ساختارشناسي (نحو) توليد مي‌شود.

شماي کلي پروتکل‌هاي ياد شده در ذیل آمده است:

3ـ خروجي سيستم رمزسازي

خروجي اين سيستم فرعي، «روش‌هاي رمزنگاري زباني» است.

خرده سيستم ارسال پيام

1ـ ورودي سيستم ارسال

ورودي سيستم ارسال پيام، همان ورودي اصل سيستم زبان است كه عبارت از يك مفهوم (= علم حصولي) بود. اين مفهوم، مادي نيست و براي اينكه بتوان آن را به مخاطب منتقل كرد، بايد به گونه‌اي آن را مادي و محسوس كنيم.

2ـ پردازش سيستم ارسال

مراحل پردازش سيستم ارسال به اين ترتيب است:

بررسي وضعيت گيرنده

براي بررسي وضعيت مخاطب، به «تيپ‌شناسي» مخاطب نياز داريم که بايد از مباحث روان‌شناسي کمک بگيريم. گفتني است که مباحث مربوط به تيپ‌شناسي در روايات ما نيز قابل پيگيري است و درباره آن، مباحث ارزشمندي وجود دارد.

انتخاب سيستم رمزنگاري كارآمد

بر اساس نوع شخصيت و حالات مخاطب، بايد از ميان سيستم‌هاي رمزنگاري پيامي كه در اختيار داريم (سيستم آوايي، نوشتاري و…)، بهترين سيستم رمزنگاري را انتخاب كنيم.

انتخاب حامل كارآمد براي انتقال پيام

پس از انتخاب سيستم رمزنگاري مناسب، در صورتي كه آن سيستم داراي چند حامل مختلف باشد، بايد از بين حامل‌هاي آن، بهترين حامل براي وضعيت موجود مخاطب را انتخاب كنيم،

يعني اگر پيامي را در قالب چند نوع جمله مختلف مي‌توان منتقل کرد، بايد قالبي انتخاب شود که بر مخاطب اثرگذاري بيشتري داشته باشد. اين انتخاب‌ها به كمك علم معاني و علم بيان و علم بديع انجام مي‌شود.[28]

تبديل پيام به رمز متناسب با حاملِ انتخاب شده

پس از آنكه سيستم رمزنگاري و حامل مناسب انتخاب شد، بايد بر اساس پروتکل‌هاي رمزنگاري آن سيستم، پيام را به رمز تبديل كنيم تا بتواند از طريق حامل انتقال پيدا كند. اين كار به صورت ذهني انجام مي‌شود.

باردار كردن حامل پيام

پس از انتخاب حامل كارآمد براي انتقال پيام، بايد بر اساس جدول رمزي كه در سيستم رمزنگاري مورد نظر موجود است، حامل باردار از پيام را توليد كنيم. براي نمونه، چگونگي توليد يک حامل باردار از سيستم آوايي، در علم آواشناسي بررسي مي‌شود.

3ـ خروجي سيستم ارسال

خروجي سيستم فرعي ارسال، حاملِ باردار از پيام است.

خرده سيستم دريافت پيام

1ـ ورودي سيستم دريافت

دريافت رمزهاي زباني حامل پيام، به وسيله سيستم عصبي گيرنده.

2ـ پردازش سيستم دريافت

بررسي فضاي صدور پيام براي دست‌يابي به قرائن و شواهدي که در فهم مراد فرستنده پيام مؤثر است.

بازگشايي رمزها بر اساس قواعدي که در سيستم فرعي رمزسازي به دست آمده است.

كنش پيام بر روي مخاطب

3ـ خروجي سيستم دريافت

واكنشي است كه بر اثر فرآيند انتقال پيام در مخاطب حاصل مي‌شود.

 

پي‌نوشت‌ها:

[1]. اين مقاله بُرشي از تحقيقي است که با نام «نگرش سيستمي به زبان» در حال انجام است.

[2]. متن «درآمد»، از دست‌نوشته‌هاي استاد محترم شيخ عبدالحميد واسطي اقتباس شده است.

[3]. يعني بازگشايي رمزهاي زبان، كه «پيام» از طريق آن رمزها به مخاطب منتقل شده است.

[4]. در دائره‌المعارف انكارتا 2009، در تعريف «System» چنين آمده است:

System, any collection of component elements that work together to perform a task.

همچنين در لغت‌نامه آكسفورد 2001 اين گونه آمده است:

“System:

  1. An organized set of ideas or theories or a particular way of doing sth;
  2. A group of things, pieces of equipment, etc. that are connected or work together;
  3. An human or an animal body, or a part of it, when it is being thought of as the organs and processes that make it function.”

[5]. Collection

[6]. كلمه «غالباً» بدون پشتوانه استدلالي آورده شده و تنها بيانگر احساس نويسنده از فضاي سيستم‌هاست.

[7]. عبارت «دسترسي كامل»، به فضاي منطق فازي اشاره دارد و اينكه ميزان دست‌يابي به هدف سيستم بر اساس طيف هدف تعريف مي‌شود.

[8]. زبان‌شناسي عربي، دكتر محمود فهمي حجازي، ترجمه دكتر سيد حسين سيدي، صص 16 و 19.

[9]. همان.

[10]. آواشناسي، علي محمد حق‌شناس، صص 12 و 13.

[11]. مباني زبان‌شناسي و كاربرد آن در زبان فارسي (به نقل از تعريف آندره مارتينه)، ابوالحسن نجفي، صص 33 و 34.

[12]. از فلسفه به زبان‌شناسي، شيوان چپمن، ترجمه حسين صافي، ص 289.

[13]. گفتارهايي در زبان‌شناسي، كوروش صفوي، صص 113 و 114.

[14]. دوره زبان‌شناسي عمومي، فردينان دوسوسور، ترجمه كوروش صفوي، ص 15.

[15]. درآمدي بر روان‌شناسي زبان، دني استاينبرگ، ترجمه دكتر ارسلان گلفام، صص 180 و 181.

[16]. متافيزيك و فلسفه زبان، حسين واله، ص 22.

[17]. زبان و ذهن، نوام چامسكي، كوروش صفوي، صص 163 و 164.

[18]. آشنايي با نظام‌هاي نوشتاري، كوروش صفوي، صص 11 و 12.

[19]. چهار گفتار درباره زبان، محمدرضا باطني، ص 12.

[20]. زبان و تفكر، محمدرضا باطني، ص 30.

[21]. پيرامون زبان و زبان‌شناسي، محمدرضا باطني، صص 9 و 10.

[22]. به عبارت ديگر، الفاظ براي روح معاني وضع مي‌شوند، بدون آنكه خصوصيات يك مصداق از آن، در معناي موضوعٌ له دخالت داشته باشد. براي نمونه، لفظ‌ چراغ‌ براي‌ يك‌ معناي‌ كلي‌ وضع شده‌ و آن‌ عبارت‌ از موجودي‌ نوراني است‌ كه‌ در پرتوي خود به‌ مقدار شعاع خود، موجودات‌ تاريك‌ را روشن‌ مي‌كند. در آن‌ زمان‌ چراغ‌ منحصر به‌ يك‌ رشته بود‌ كه‌ در ظرف‌ روغني‌ مي‌گذاشتند و سر رشته‌ را آتش‌ مي‌زدند و از آن‌ روشني‌ و دود خارج‌ مي‌شد و به‌ اين‌ موجود با اين کيفيت خاص،‌ چراغ‌ مي‌گفتند. سپس‌‌ چراغ‌ نفتي‌ رايج‌ شد و نفت‌ را در ظرفي‌ سربسته‌ ريخته‌ و فتيله‌اي‌ در آن‌ گذارده‌ و روي‌ فتيله‌ حبابي‌ از شيشه‌ قرار ‌دادند. به‌ اين‌ هم‌ چراغ‌ گفتند، بدون‌ مختصر عنايتي‌ در تغيير نام‌ چراغ‌. گويي‌ همان‌ معناي‌ چراغي‌ كه‌ در سابق‌ با روغن‌ بود، همان‌ معني‌ دقيقاً در اين‌ چراغ‌ نفتي‌ حباب‌دار وجود دارد. پس‌ خصوصيت‌ روغن‌ چراغ‌ و دودِ فتيله‌ دخالتي‌ در معناي‌ اسم‌ چراغ‌ نداشته‌، بلكه‌ همان‌ معناي‌ كلي‌ بوده است‌ كه‌ جسمي‌ نوراني‌ و نوربخش‌ باشد و چون‌ اين‌ معناي‌ كلي‌ در اين‌ دو فرد از ساختمان‌ چراغ‌ تفاوت‌ نداشت‌، به‌ همان‌ عنايت‌ اوليه‌اي‌ كه‌ چراغ‌ را براي‌ آن‌ فرد اول‌ استعمال‌ كردند، به‌ همان‌ عنايت‌ براي‌ فرد دوم‌ نيز استعمال‌ مي‌كنند و همچنين چراغ گازي و برقي و… .

[23]. تحليل‌ها در محدوده‌اي كه پيش از اين تعيين شد، انجام خواهد گرفت.

[24]. در تحليل‌هاي اين نوشتار، از الگوهاي ارتباطي مطرح در علوم ارتباطات استفاده نشده است.

[25]. براي تبيين نحوه رجوع تمام علوم به حس، به فلسفه مراجعه شود.

[26]. اين مطلب بنا بر اين مبناست که دلالت الفاظ بر معاني از دلالت طبعي سرچشمه مي‌گيرد. تفصيل اين مبنا و اثبات آن، زمان ديگري مي‌طلبد.

[27]. عموماً پروتکل به مجموعه قوانين و مقرراتي گفته مي‌شود که براي برقراري ارتباطي خاص، بايد رعايت شود.

[28]. علم معاني و بيان، قالب‌هاي مختلف اداي معناي واحد را بررسي مي‌کنند، با اين تفاوت که علم بيان قالب‌هايي را بررسي مي‌کند که مبتني بر تخيل باشند. چه بسا در بازسازي مجدّدي، بتوان مجموع علوم معاني و بيان را ذيل علم معني‌شناسي، وارد و با ساختاري جديد عرضه کرد.

پاسخ دهید: