شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » آرشیو مجلات / ش 9 » شما چه راهکاری ارائه می دهید؟
شما چه راهکاری ارائه می دهید؟ | میثم واحدی
422 بازدید

مقدمه

موضوع خودباوري علمي از جمله مباحثي است که به دليل پيوند وثيقي که با توليد و رشد علمي دارد، امروزه در محافل و مراکز علمي بسيار مورد توجه قرار مي‌گيرد. از جمله مطالبي که در اين زمينه بسيار حائز اهميت است يافتن و کشف راه‌هاي ازدياد و تعميق اين روحيه در بين طلاب است. لذا «رهنامه»در قالب مصاحبه‌اي کوتاه، با تني چند از اساتيد، مسئولان و طلاب حوزه علميه قم، اين سؤال را به بحث گذاشته که «شما چه راهکارها و پيشنهادهايي براي افزايش روحيه خودباوري در حوزه ارائه مي‌دهيد؟» پاسخ اين بزرگواران به سؤال ما به شرح زير است:

آيت ‏الله ممدوحي کرمانشاهي؛ عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم

حوزه علميه اگر بخواهد به سمت خودباوري حرکت کند بايد بررسي کند که علماي بزرگ حوزه که به موفقيت‌هاي عظيمي نائل شدند و توانستند کارهاي بسيار مهمي انجام دهند، به چه روشي عمل مي‌کرده‌اند، سپس آن راه و روش را انتخاب کرده و طي کنند. به قول معروف: «ره چنان رو که رهروان رفتند». در غير اين صورت نمي‌توان به اين هدف رسيد. حوزه در اين زمينه امتحان خود را پس داده است و روش‌هاي جديد را تجربه کرده ولي ديگر، اشخاصي مانند بزرگان، از دل حوزه بيرون نيامده‌اند. شايد الآن حدود سي و پنج سال است که رويکرد حوزه به سمت آکادميک شدن و آکادميک عمل کردن تغيير يافته است ولي حقيقتاً آن نتايجي که در حوزه‌هاي سابق گرفته مي‌شد، در اين سال‌ها به دست نيامده است و من تنها راه موفقيت آقايان طلاب را اين مي‌دانم که همان راهي را طي کنند که بزرگان ما در آن قدم نهادند، زيرا از آن مسير بزرگاني مانند علامه طباطبايي، امام خميني، آقاي مطهري و امثالهم بيرون آمدند.

تفاوت حوزه امروز با حوزه سابق در اين است که در حوزه امروز مدرک مطرح است و درس‌ها به صورت واحدي ارائه مي‌شود و از سنت‌هاي سابق حوزه در آن خبري نيست و به طلبه‌ها اجازه تدريس داده نمي‌شود بلکه تدريس‌ها را منحصر به مدارس کرده‌اند. در حالي که امروز فضلاي زيادي در حوزه هستند که قدرت تدريس دارند و بايد به آن‌ها اجازه تدريس داده شود. در غير اين صورت جلوي پيشرفت طلبه‌ها گرفته مي‌شود. خود ما همان زمان که سيوطي مي‌خوانديم، صمديه درس مي‌داديم و هر چه بالاتر آمديم، تدريس نيز در کنار درس خواندن، وجود داشت. در حالي که الآن چون تدريس به داخل مدرسه‌ها منحصر است تنها يک عده مخصوص مي‌توانند تدريس کنند. ولي در حوزه سنتي طلبه از همان ابتدا هم مدرس بود و هم متدرس. ضمناً طلبه‌ها به صورت آزاد درس مي‌خواندند و همين آزاد درس خواندن سبب رشد و شکوفايي بيشتر طلبه‌ها مي‌شد.

تنها راه موفقیت آقایان طلاب را این می دانم که همان راهی را طی کنند که بزرگان ما در آن قدم نهادند

آن زمان که ما وارد حوزه شديم، حوزه حدود شش هزار نفر جمعيت داشت که در ميان آن‌ها لااقل هزار نفر مدرس خوب و دويست نفر مجتهد پيدا مي‌شد. کما اينکه بعداً همين افراد اداره کشور را به دست گرفتند. يعني وقتي نظام جمهوري اسلامي سر کار آمد در همان مجلس خبرگان اول نزديک صد مجتهد راه يافتند که توانستند قانون اساسي را بنويسند. ولي حوزه امروز اين توانايي را ندارد.

راهکار احياي آن خودباوري اين است که حوزه به وضع قبلي خود بازگردد و از حالت مدرکي بودن خارج شده و به جاي آن نوشتن تقريرات استاد، ملاک قرار بگيرد. در ضمن بايد به استعدادها و نوابغ حوزه رسيدگي شود و اجازه ندهند آن‌ها در مضيقه باشند تا اينکه خسته شده و از حوزه بيرون روند. بلکه آن‌ها را حفظ کنند. من فکر مي‌کنم در بين جمعيت طلابي که امروز در حوزه علميه وجود دارد حدود دو الي سه هزار طلبه نابغه وجود دارد. بايد براي اين‌ها درس‌هاي فوق برنامه برگزار کنند، از آن‌ها امتحاناتي بگيرند و در جاي مناسب آن‌ها را به کار بگيرند تا اينکه بهره و استفاده تام و تمام از اين‌ها به دست بيايد.

نکته آخر اينکه طلبه‌ها در کنار درس و بحث بايد متوجه تقوي نيز باشند و به آن اهميت بدهند.

حجت‌الاسلام و المسلمين يزدان‌پناه؛ استاد فلسفه و عرفان حوزه علميه قم

واقعيت اين است که اگر کسي خودباوري را در خودش افزايش ندهد و مقهور شود، از نظر رواني، آغاز سقوط است؛ يعني ديگر از دست او کاري بر نمي‌آيد و اين براي کسي که بخواهد در مسير درستي حرکت کند، فاجعه بزرگي است. به گمان من حتماً بايد مسئله خودباوري را به عنوان روش و منش در وجودمان پرورش دهيم، به ويژه در حوزه‌هاي علميه که قرار است در عصر حاضر، تمدن اسلامي را رقم بزنند و در برابر انديشه‌هاي غربي بايستند، به خودباوري نياز بسياري داريم. از اين رو، بايد در اين زمينه بيشتر تأمل کرد.

به گمان من، نخستين موردهاي که شخص براي مسئله خودباوري نياز دارد، اين است که چند انديشه برايش حل شده باشد. اولاً بداند حقانيت، اصالت و عمق و آنچه براي سعادت بشر مطرح است و راهکاري که مي‌تواند بدون هيچ‌گونه اعوجاج و خلاف به مقصود درست برساند، در علوم اهل ‌بيت هست که ريشه در وحي دارد. دانستن اين معنا، مايه خودباوري و اقدام است.

کسی که در این سنت خودی، کار عمیق، عالمانه و جدی انجام داده باشد و به سطح اجتهاد برسد، نفس اجتهاد او را به خودباوری می رساند

امام باقر (ع) خطاب به دو نفر که خدمتشان رسيدند، فرمودند: «شرّقا و غرّبا فلا تجدان علماً صحيحاً الّا شيئاً خرج من عندنا اهل البيت».[1] مي‌فرمايند: «شرق و غرب عالم برويد، مي‌بينيد علم صحيحي پيدا نمي‌کنيد، مگر اينکه از نزد ما خارج شده است». طلبه بايد اين انديشه را باور کند و بداند وحي، ازل و ابد همه جوامع بشري و افراد را ديده و پس از آن نازل شده است. اگر چنين انديشه‌اي شکل بگيرد، هيچ‌گاه نسبت به انديشه‌هاي غربي و موازي، مقهور و مرعوب نمي‌شود. نخستين راهکار، راهکار معرفتي است. به گمان من اگر اين راهکار شکل بگيرد، خيلي از مسائل را حل مي‌کند.

دومين راهکار، نشست و برخاست با گروهي است که اين خودباوري در آن‌ها هست، يعني وقتي مي‌خواهند در درسي شرکت، و در مسيري حرکت کنند، حتماً با کساني همراه شوند که در اين زمينه خودباوري لازم را دارند و به اين اصالت معتقدند و همواره مي‌کوشند از دل اين حقايق، مطالب را به دست آورند.

من همين جا عرض مي‌کنم که آنچه در سنت اسلامي به اسم فلسفه، عرفان، فقه، اصول و آنچه از اين علوم شکل گرفته، در کنار وحي و با مدد گرفتن از وحي و علوم اهل ‌بيت بوده است. از اين رو، طلبه بايد اين تلاش پيگير ساليان سال را باور کند، يعني نه تنها از خود وحي و علوم اهل ‌بيت، بلکه از آنچه مفسر اين وحي و علوم اهل ‌بيت در ساليان سال و قرون متمادي در ميان فرهيختگان فضاهاي ديني پديد آورده است، بهره بگيرد و اين سنت و ميراث را پايه کار خود قرار دهد. از اين رو، دومين کاري که بايد صورت بگيرد، نشست و برخاست با کساني است که اين سنت را باور و با آن زندگي کرده باشند و بر اساس آن آينده را رقم بزنند. حتي در باب بسياري از مسائل که تاکنون انديشه‌اي شکل نگرفته است، يقين داشته باشد که مي‌توان در فضاي همين سنت، نفس کشيده و قوي شد و بر اساس اين سنت، مطالب جديد را بيان کرد.

براي نمونه، شهيد مطهري به بسياري از مسائل روز مي‌پرداخت، ولي اين احساس را داشتيم که در بستر همين سنت و بر سر همين سفره نشسته و بر پايه اين ريشه عميق و عريق دارد کاري نو مي‌کند. عرضم اين است که محشور بودن با اين دسته از افراد، مانند شهيد مطهري، شهيد بهشتي در مسائل اجتماعي و شهيد صدر در فضاي اقتصادي و برخي مباحث ديگر و حتي بزرگاني که امروز داريم و برخي استاداني که در حوزه علميه هستند، خودباوري را در انسان تقويت مي‌کند. هم‌چنان که نشست و برخاست با گروهي که مقهورند، بسيار زيان‌بار است.

نکته اثرگذار ديگر، تلاش پيگير است، يعني کسي که در اين سنت خودي، کار عميق، عالمانه و جدي انجام داده باشد و به سطح اجتهاد برسد، نفس اجتهاد او را به خودباوري مي‌رساند. وقتي به خوبي با اين سنت کار کرده باشد، مي‌بيند در بسياري از مسائل، پايه‌ها و ريشه‌هايي وجود دارد و فقط بايد بکوشد که آن را در فضاي کنوني قابل استفاده و بهره‌برداري سازد. از اين رو، نفس اجتهاد و تلاش، به نظر من مورد مهمي است. هماني که رسول‌الله (ص) فرمود: «مؤمن هر کاري که انجام مي‌دهد، بايد محکم انجام دهد». از اين رو، در فضاي کار معارفي، فقهي يا حل مشکلات حکومت از ديدگاه دين، بايد اين همت را داشته باشد که در سنت خودي به حد اجتهاد يا قريب به اجتهاد برسد. من فکر مي‌کنم، يکي از مشکلات همين جاست که گروهي در عين اينکه اين سرمايه و ميراث وجود دارد، ولي چون کار عالمانه نکردند، بعدها نسبت به دشمن مقهور مي‌شوند، ولي اگر کسي عالمانه کار کرده و به حد اجتهاد رسيده باشد، طبيعتاً مي‌تواند در اين زمينه با قوت لازم وارد شود. فکر مي‌کنم اين سه مطلب، مبناي اساسي براي موضوع خودباوري است.

يک کار ديگر نيز که بايد انجام دهيم، اين است که ببينيم از منظر دين چه وظايفي داريم که اين مورد هم مي‌تواند کمک کند که چرا بايد خودباوري داشت و خودباوري را تقويت کرد. به گمان من، اگر به دين رجوع کنيم، دين مي‌گويد ما موظف به دين‌باوري هستيم و بايد خودباوري داشته باشيم. بايد موقعيت خود را بدانيم و از دشمن هم حذر کنيم و مقهور و مرعوب آنان نشويم و بر اساس اين سنت، براي آينده جهان اسلام بکوشيم.

حجت‌الاسلام مجتبي گودرزي؛ دبير جشنواره علامه حلي

چند مطلب به ذهن من مي‌رسد که يکي بحث ايجاد فرصت‌ها براي ارائه پژوهش طلاب، و در کنار آن تشويق، حمايت و پشتيباني از آثار علمي طلاب است که اين موضوع يکي از هدف‌هاي برگزاري کتاب سال حوزه به شمار مي‌آيد که متعلق به استادان است. در ضمن، يکي از هدف‌هايي است که جشنواره علامه حلي در پي آن است، ولي تا حدي جشنواره مي‌تواند در اين زمينه فعاليت کند. از اين رو، بايد برنامه‌اي در حوزه طراحي شود تا اين فرصت‌ها پديد آيد و بعد تشويق، سپس از آن حمايت و پشتيباني واقعي شود، يعني به گونه‌اي باشد که وقتي طلبه‌اي در بحثي علمي، کار پژوهشي انجام داد، به صرف دادن هديه و جايزه‌اي به او بسنده نکنند، بلکه در طي سال با او ارتباط داشته باشند و بتوانند در برنامه‌ها و پژوهش‌هاي ديگر نيز از او بهره ببرند يا موضوع پژوهشي در اختيار او قرار دهند و راهنمايي‌اش کنند و در زمينه‌هاي گوناگون براي وي استاد مشاور در نظر بگيرند. شايد برخي تصور کنند که اين شيوه از جهت زماني و برنامه‌ريزي، طولاني است، ولي در رشد خودباوري علمي طلاب بسيار اثرگذار است.

نکته دومي که به ذهنم مي‌رسد، روشي است که امروزه در برخي مدارس وجود دارد و پيش از اين نيز در حوزه‌ها وجود داشته، ولي در دوره ما کم‌رنگ شده است و آن تدريس طلاب پايه‌هاي پايين‌تر، توسط طلبه‌هاي پايه‌هاي بالاتر است. براي نمونه، وقتي در کلاسي سي نفره در پايه پنجم، چند نفر از آن‌ها برتر و ممتازند و توانايي بيشتري دارند برايشان زمينه‌اي ايجاد شود که مثلاً بتوانند براي پايه‌هاي يک و دو، ادبيات تدريس کنند که اين کار در شکل‌گيري خودباوري و اعتماد به نفس، خيلي اثرگذار است.

استادان ما به ویژه در مدارس، دست کم در هفته، یکی دو خاطره از کوشش های علمی عالمان پیشین را در کنار درسشان بیان کنند. برای نمونه، هنگامی که نشانی کتاب عالمی را می دهند، از شخصیت و جنبه علمی او نیز بگویند. این شیوه سبب شکل گیری خودباوری علمی می شود.

نکته ديگر، اهميت دادن به مقام و جايگاه حوزه و طلاب است. اين اهميت راه‌هاي گوناگوني دارد. براي نمونه، از راه القاي اينکه طلبه‌ها، به ويژه، طلاب جوان بدانند در چه جايگاهي هستند و چکار دارند مي‌کنند و چه رسالتي به عهده ايشان است. ما بايد به طلبه‌ها اين مورد را القا کنيم که حوزه چه جايگاهي دارد و رسالتش چيست و پس از پيامبران و امامان، رهبري عقول مردم ـ که کار پيامبران بوده است ـ به دست روحانيان است. اگر همواره اين مسئله را يادآور شوند و متوجه باشند و نصب‌العين طلبه‌ها باشد، چه از ناحيه استادان و چه از ناحيه فضاي تبليغي و فرهنگي مدارس علميه، مي‌تواند اثربخش باشد.

نکته ديگر، تبيين و بيان ويژگي‌هايي است که فقط در حوزه وجود دارد و جاهاي ديگر نيست. فهم اين مسئله که  فقط حوزه مي‌تواند روحاني و پيشوا تربيت کند که دين را براي مردم تبيين کند، در جهت خودباوري علمي طلبه، بسيار اثرگذار است.

انجام اين کار، راه‌هاي متفاوتي دارد، از جمله راه تبليغ، رسانه، امور فرهنگي مدارس و اطلاع‌رساني‌هاي مختلف، بيان زندگي شخصيت‌ها و عالمان سلف، اتکاي روحي و خودباوري علمي پديد مي‌آورد که عالمان پيشين، با توجه به نداشتن امکاناتي که امروزه موجود است و عدم ارتباطات و نبود برخي کتاب‌ها، چه زحماتي کشيدند و چگونه مطالب علمي را موشکافي کردند و قلم زدند که امروزه به دست ما رسيده و ما سر سفره ايشان هستيم و استفاده مي‌کنيم. هم‌چنين توجه به داشته‌هاي فعلي حوزه نيز مؤثر است. يکي از راهکارها اين است که مثلاً استادان ما به ويژه در مدارس، دست‌کم در هفته، يکي ـ دو خاطره از کوشش‌هاي علمي عالمان پيشين را در کنار درسشان بيان کنند. براي نمونه، هنگامي که نشاني کتاب عالمي را مي‌دهند، از شخصيت و جنبه علمي او نيز بگويند. اين شيوه سبب شکل‌گيري خودباوري علمي مي‌شود و طلبه در مي‌يابد که چنين داشته‌هايي دارد و او نيز بايد کارهايي انجام بدهد تا براي ديگران، سفره‌اي پهن باشد.

حجت الاسلام سيد علي موسوي؛ مدير گروه اخلاق و تربيت پژوهشکده باقرالعلوم

به تبع سنت گذشتگان ما در حوزه علميه، مباحثه، اشکال و استشکال در سر درس، زمينه‌ خودباوري را تا حد زيادي در طلبه تقويت مي‌کند و اين مورد مي‌تواند پايه و بنايي جدي در ايجاد روحيه خودباوري، اعتماد به نفس و شکوفايي ذوق خاص هر فرد باشد، ولي اين سنت از آنجا که معمولاً با نگرش به جزئيات مطرح است، يعني اشکال کردن در حاشيه يک متن، در جايي که مربوط به توليد کردن متني مجزا و مستقل باشد، عملاً نمي‌تواند کارآمدي‌هاي ويژه‌اي از خود نشان دهد. در حال حاضر، مهم‌ترين موردي که در حوزه علميه نياز داريم، ارائه کردن نظريات جديد، مثلاً در حوزه تحول در علوم انساني است. از اين رو، ارائه منسجم ترکيبي متفاوت از انديشه و انسجام متفاوت و نظام‌مند کردن به گونه‌اي ديگر، مورد نياز و استقبال است.

از مهم‌ترين عواملي که بحمدالله اخيراً در حوزه علميه براي طلاب جوان جدي گرفته شده، مسئله ارائه مقالات توسط طلاب جوان در جشنواره‌ها و در مقاله‌هاي مختلف و تا حدي علمي ـ ترويجي است. البته واقعيت مطلب اين است که جشنواره‌ها توانسته‌اند تا حد زيادي زمينه حضور طلاب جوان را در عرصه‌هاي گوناگون علمي ـ تحقيقاتي کليد بزنند، ولي نتوانستند سنتي در اين حوزه، همانند سنت مباحثه پديد آورند. بخش‌هاي مرتبط با پژوهش و سازمان مديريتي حوزه زحمت‌هايي مي‌کشند. براي نمونه، تحقيقات درسي، آموزش پژوهش‌محور و نمونه‌هاي اين‌ چنيني انجام شده است، ولي اميدي نيست که اينها به سنتي رايج در حوزه علميه تبديل شود. به نظرم دليل عمده‌اش اين است که تحقيق در حاشيه تحصيل، باز هم يک حاشيه، و حداکثر در حاشيه درس استاد است، ولي اگر بخواهد به تحقيق و صاحب‌ نظر شدن به عنوان نوعي متن توجه شود، مسئله اصلي بايد ارائه مکتوبات به شکل منسجم و در قالب مقاله باشد. امروزه مشکل اساسي حوزه اين است که سامانه منسجمي وجود ندارد که ارائه خوبي از دانش‌ها به فضاهاي مختلف طلبگي داشته باشد. ما مجلات علمي ـ ترويجي نداريم که طلاب جوان آنها را پر کنند. معمولاً مجلات به دست فضلا پر مي‌شود و سعي بر اين است که علمي ـ پژوهشي باشد، هر چند که شايد در خيلي از موارد، علمي ـ پژوهشي نيز نباشد. ما بايد سعي کنيم زمينه‌هاي توليد ‌مجلاتي در سطح علمي ـ ترويجي و مقالات نه الزاماً بنيادي و کاربردي، بلکه حتي مقالاتي علمي را‌ که در حد توليد دانش در حوزه توسعه‌اي باشد، فراهم کنيم تا بتوان قدم‌هاي ديگر را با اعتماد بيشتري برداشت. معمولاً ايجاد جامعه‌اي علمي که هر تحرک علمي در گوشه‌اي از اين جامعه بتواند بخش‌هاي ديگر آن جامعه را تحت تأثير خود قرار دهد، نيازمند ايجاد شبکه‌اي ارتباطي است. در حال حاضر، اين شبکه ارتباطي فقط با يک سري مطبوعات داراي امتياز مي‌تواند تحقق پيدا کند. به اين معنا که طلبه جوان و در حال تحصيل، که در آنجا مقاله‌اي ارائه مي‌کند، عملاً احساس کند که مرجعيتي پيدا کرده است و افراد مختلف، خود را نيازمند مطالعه مقاله او بدانند. گرچه مسئله هم اين نيست که الزاماً در اين بخش دانشي هم توليد نشود. من فکر مي‌کنم خيلي جاها حتي افراد کم تجربه، مثلاً طلبه جواني که حتي رسائل و مکاسب را شروع نکرده است، ايده‌هايي به ذهنش مي‌رسد که شايد خيلي کارگشا باشد. مسئله اصلي مديريت حوزه، دانشي است، يعني ارائه کردن مجموعه سرفصل‌هاي پژوهشي که از دست اين گروه از طلاب بر بيايد که من فکر مي‌کنم بسياري از مسائلي که امروز در حوزه فرهنگ و زندگي اجتماعي از مشکلات و معضلات اساسي جامعه ماست، اگر به اين طيف ارائه شود، ايده‌هاي خوبي مي‌توانند ارائه کنند. اگر کمي به همان ايده‌ها رسيدگي کنند، مي‌توانند به مجموعه مقالات علمي ـ ترويجي يا حتي نيمه ژورناليستي تبديل شوند. در حال حاضر، غير از مجلاتي مانند «رهنامه» و «خط» و مجلات اين‌ چنيني که عموماً توسط طلاب جوان ارائه مي‌شوند و بيشتر در حوزه ارائه نيازهاي طلاب هستند، حوزه ديگري را نديدم که شکل گرفته باشد، يعني حوزه پژوهشي که مقالات آن را طلاب جوان بنويسند، نه الزاماً فضلا.

طلبه جوانی که حتی رسائل و مکاسب را شروع نکرده است، ایده هایی به ذهنش می رسد که شاید خیلی کارگشا باشد.

درباره شبکه‌هاي اجتماعي بايد اين نکته را بيفزايم که در دنياي امروز، دانش در جامعه‌اي علمي توليد مي‌شود، به اين معنا که در اين جامعه، کافي است که مقاله‌اي در گوشه‌اي از جامعه ارائه شود و پس از مدتي، آثارش را در گوشه‌هاي ديگر جامعه مي‌بينيم، حتي از نظر جغرافيايي.

انتشار مقاله‌اي در مصر مي‌تواند جامعه حوزه علميه قم را تحت تأثير قرار دهد و برعکس. هم‌چنين در حوزه‌هاي مختلف دانشي، اين امر مي‌تواند تحقق پذيرد، يعني مقاله‌اي در حوزه تاريخ، مي‌تواند در فقه اثر بگذارد. لازمه اين امر آن است که جامعه علمي شکل گرفته باشد، يعني ارتباطات و شبکه ارتباطي گسترده‌اي که بتواند هم‌زماني‌هاي بسياري به وجود آورد و ارتباطات فکري فراواني ايجاد کند و نخستين گامي که مي‌توان در اين راه برداشت، ايجاد يک سري مطبوعات مرجع‌ است که اين مطبوعات مرجع، معمولاً به يکديگر ارجاع مي‌دهند. اگر شما مجلات ISI را نگاه کنيد، مي‌بينيد که خيلي وقت‌ها، مرجعيت اين مجلات را همان مجلات تأمين مي‌کنند و اين نشان‌دهنده شکل‌گيري يک جامعه علمي است.

حجت الاسلام محمد قمي؛ مدير حوزه دانشجويي دانشگاه شريف

به‌ طور طبيعي، يکي از عواملي که سبب خودباوري مي‌شود، توجه افراد به دارايي‌ها و سرمايه‌هايشان است. گمان من اين است که نخستين اتفاقي که بايد براي نهاد حوزه علميه و طلاب و فضلاي جوان بيفتد، اين است که از دارايي‌هاي خود و نهاد حوزه علميه، آگاه باشند. ممکن است کسي سرمايه‌اي داشته باشد، ولي به خوبي متوجه عظمت و ارزش سرمايه‌اي که در اختيار دارد نباشد.

حوزه علميه، سرمايه‌هاي عميق و غني معرفتي و دانشي و روشي بسياري دارد؛ دسترسي به تراث دست اول و روش عميق و کار شده فهم منابع ديني و روش‌مند، و ساليان سال سلسله بدون انقطاع تزايد دانش، همه اينها سرمايه‌هاي کم‌نظيري است که نهاد حوزه علميه و خود طلاب جوان بايد به آن واقف و متوجه باشند و اگر هم مي‌دانند، بايد به اين مطلب خيلي توجه داشته باشند. اينها سرمايه‌هاي علمي است، ولي از نظر سرمايه‌هاي معنوي، گنج‌ها و قله‌هاي معنويت نيز در اين نهاد علمي وجود دارد. سرمايه‌هاي اجتماعي مانند مقبوليت قابل اعتناي روحانيت شيعي در جامعه و نهادهاي علمي و نزد عموم مردم نيز قابل ذکر است. همه اينها سرمايه‌هاي درخور توجهي است که اگر کسي به آن توجه داشته باشد، به ‌طور طبيعي خودباوري‌ وي افزايش مي‌يابد و تقويت مي‌شود. شايد ضرورت اين مطلب بيش از موارد ديگر است.

حتما توجهات و نگاه ها و رویکردهای معنوی می تواند به افزایش روحیه خودباوری و اعتماد به نفس بیانجامد.

عامل دوم، آوردن نمونه‌هاي موفق تاريخي از رزم‌آزمايي موفق حوزويان در عرصه‌هاي گوناگون دانشي و پژوهشي و علمي است. حتماً اين تدارک و يادآوري تجربه‌هاي تاريخي مي‌تواند در حس خودباوري و اعتماد به نفس لازم، به آنها کمک ويژه‌اي کند.

غير از اين‌ موردها، حتماً مي‌شود مقداري آسماني‌تر و معنوي‌تر به اين مسئله نگاه کرد که تأييدات قدسي پشت اين نهاد آموزشي، تربيتي و دانشي حوزه علميه، از زماني که توسط حضرات معصومين  پايه‌گذاري شده، تاکنون وجود دارد. دعا و التجا و تضرع نيز ضرورت دارد، ولي به اين نکته بايد توجه شود که مؤيد به تأييدات حضرت ولي‌عصر (عج) خواهند بود. حتماً اين توجهات و نگاه‌ها و رويکردهاي معنوي مي‌تواند به افزايش روحيه خودباوري و اعتماد به نفس بيانجامد.

نکته ديگر آشنايي و واقف شدن طلاب و فضلاي جوان و پژوهشگران، با ساحت دانش و انديشه اجتماعي موردنظري است که طلبه‌ها مي‌خواهند وارد آن عرصه‌ها شوند. اگر طلبه‌ها در اين زمينه خوب آگاهي پيدا کنند که چه دارد در جامعه مي‌گذرد، حتماً به خودباوري بيشتري دست مي‌يابند. گاهي شخص تا وارد عرصه‌اي نشده، مي‌پندارد که واقعاً عرصه پيچيده‌اي است که از امثال او کاري بر نمي‌آيد، ولي اگر تقريباً به سقف يا عمق آن حوزه دانش و معرفتي، مشرف و مسلط شود، در مي‌يابد از کجا به بعد، حرف‌هاي ويژه‌اي براي گفتن دارد و مي‌تواند نوآوري‌هايش را مطرح کند. اطلاع و اشراف از آنچه در حوزه‌هاي دانشي و اجتماعي و انديشه‌اي در حال جريان است، حتماً به افزايش خودباوري مي‌انجامد.

و آخر اينکه به‌ طور طبيعي، حرکت جمعي سبب ايجاد معاضدت و هم‌افزايي مي‌شود و به حفظ و ارتقاي خودباوري و اعتماد به نفس علمي مي‌انجامد. يعني اگر جمعي علمي با هم حرکت کنند، حتماً وضعيت خودباوري‌هاي علمي و معرفتي ايشان نسبت به هنگامي که کسي به تنهايي بخواهد مسيري را طي کند، افزايش پيدا خواهد کرد که در اينجا سنن الهي و قاعده‌هاي جهان‌شمول هستي حکم‌فرماست که يدالله مع الجماعه، و حتماً در حوزه پژوهش و نوآوري‌هاي دانشي نيز مي‌تواند راه‌گشا باشد.

حجت الاسلام مهدي قريب؛ مسئول گروه علمي ـ فرهنگي عهد (مدرسه معصوميه)

به نظر من مهم‌ترين راهکار اين است که چنين کاري از فضاي آموزش شروع شود، چون معمولاً در حوزه هر کاري که از فضاي آموزش آغاز نشود، شکست مي‌خورد. منظورم از فضاي آموزش، همين کلاس‌هاي معمول علمي و درس فقه و اصول و فلسفه است.

من فکر مي‌کنم الگو و نوع درس خواندن طلاب بايد تغيير کند و در کلاس‌ها، قالب خاصي اجرا شود، که البته قالب من‏درآوردي هم نيست و چيزي است که در اسلاف ما نيز وجود دارد. مثلاً مرحوم ميرزاي شيرازي معروف است که نوع رفتار ايشان و روش تدريس‌شان، بسيار زياد به فضاي خودباوري و اعتماد به نفس کمک مي‌کند و آن اين است که استاد در کلاس متکلم وحده نباشد، يعني اين گونه نباشد که بيايد و درس را ارائه دهد و حداکثر به شاگرد اجازه سؤال کردن بدهد، البته معمولاً امروزه در کلاس‌ها اجازه سؤال هم داده نمي‌شود. حتي در درس‌هاي خارج هم اين‌ گونه است که استاد درس را ارائه مي‌دهد و مي‌رود، ولي بهترين حالتش اين است که شاگرد اجازه دارد سؤال کند، ولي اين کمک زيادي نمي‌کند و تنها کمک مي‌کند که استاد بتواند مطلبش را ارائه دهد و با توجه به سؤالات شاگردان، مطلبش بهتر شود، ولي آنچه کمک مي‌کند که شاگرد و طلبه اعتماد به نفس و خودباوري علمي پيدا کند، تعامل با استاد است.

اگر استاد، استاد خوبی باشد، باید بتواند نکته های مطرح شده در حدس و استشمام طلبه را بگیرد و آن را بپروراند و به خود طلبه برگرداند و او را متوجه کند که چه گفته و مثلا حرف او را فلان عالم نیز در کتابش بیان کرده است.

الگويي که من پيشنهاد مي‌کنم اين است که با توجه به اينکه هر طلبه‌ سر کلاس استشمامي دارد، وقتي استاد مسئله را مطرح مي‌کند، از طلاب بپرسد که آيا اين مسئله شما هست يا نيست و مسئله را به زبان خودتان بگوييد که ببينيم مسئله به زبان شما چه مي‌شود، يعني سعي شود که کاملاً شاگردان بتوانند حرف بزنند و استاد از تک تک شاگردان، حرف بکشد و پس از طرح مسئله، به استشمام‌هاي آنها اهميت بدهد. امروزه کلاس‌ها اين‌ گونه است که اگر طلبه ابداع احتمال کند، با رويکرد خوبي مواجه نمي‌شود، بلکه مي‌گويند آقا! مقداري فکر و تأمل کن و هر چه به ذهنت مي‌رسد، نگو.

در اين زمينه نظر من چيز ديگري است، يعني اجازه دهند طلبه هر چه به ذهنش مي‌رسد، بيان کند. اگر استاد، استاد خوبي باشد، بايد بتواند نکته‌هاي مطرح شده در حدس و استشمام طلبه را بگيرد و آن را بپروراند و به خود طلبه برگرداند و او را متوجه کند که چه گفته و مثلاً حرف او را فلان عالم نيز در کتابش بيان کرده است. هم‌چنين به او بگويد که شما بيشتر بينديش و دوباره حرفت را بيان کن تا بشنويم. اين رفت و برگشت‌ها، پس از مثلاً يک سال، سبب مي‌شود طلبه جسارت علمي پيدا ‌کند، جسارتي که بتواند وارد فضاي علمي شود، يعني وقتي در دانش غوطه‌ور و سرگرم درس و کار و مباحثه است، جسارت اين را هم دارد که ايده‌اي را نيز اضافه کند. بعد اگر استاد توانست نشان مي‌دهد که ريشه اين حرف‌ کجاست و طلبه را مي‌فرستد که حرف خودش را بازخواني کرده و دوباره مطرح کند. اين عمل به مرور کمک مي‌کند که طلبه در ايده‌پردازي، جرأت بالايي داشته باشد. براي نمونه، وقتي قاعده فلسفي مي‌خواند، مي‌گويد اگر بخواهد اين باشد، حتماً آن هم هست و مثلاً لازمه آن در علم کلام را مي‌گويد.

منتها امروزه، طلبه چنين جرأتي ندارد و اين توانايي را در خودش نمي‌بيند، ولي در آن حالت، چون استادي با رويکرد و وزانت علمي به شما اجازه مي‌دهد که ايده‌هايت را بگويي، شما نيز کم‌کم صاحب ايده و حدس مي‌شوي. نکته‌اي که مي‌ماند، آن است که دليل اينکه معمولاً حوزه اجازه نمي‌دهد اين حرف‌ها زده شود و اين رفتار صورت پذيرد، اين است که مي‌گويد طلبه مي‌خواهد برود و نظر اسلام را بگويد و اگر اجازه دهيم که طلبه هر حرفي را راحت بزند، خب طلبه پايه چهار يا پنج مي‌گويد که لازمه فلان حرف اين است و به مردم هم مي‌گويد، در حالي که اين نظر اسلام نيست، بلکه نظر اين شخص است. ترس از اين امر، که ترس مقدس و بجايي است، سبب اشتباهي در رويکرد آموزشي شده و آن اين است که صورت مسئله را پاک کرده‌اند، در حالي که اين درست نيست؛ زيرا اگر ما مطلبي را اضافه کنيم، مسئله حل مي‌شود و آن اين است که استاد بايد به ‌طور مداوم به او تذکر دهد و طلبه نيز به خود تذکر دهد که اين حرف تو بسيار محترم و ارزشمند است، منتها در حد پايه سوم، و آن را نبايد به عنوان نظر نهايي تلقي کني، يعني افزون بر جرأت علمي، تقواي علمي نيز داشته باش، يعني وقتي بيان کردي، بگو نظر من است و ممکن است نظر بالاتري هم وجود داشته باشد و من در حال تحقيق و رشد هستم. منتها امروزه چون از اين مطلب واهمه دارند، صورت مسئله را پاک مي‌کنند.

من يادم است که در مدرسه معصوميه، طلبه‌ها تحقيقاتي را آغاز کرده بودند و يکي از آقايان، حسابي به ما انتقاد مي‌کرد که اين دانشجوهايي که آمده‌اند، رويکردشان نادرست است و طلبه پايه سوم، براي خودش مقاله نوشته که نظر اسلام فلان است. گفتم که نبايد کل مطلب را از بين ببريد، بلکه بايد به او بگوييد که آفرين، کار خوبي کردي که تحقيق کردي و مقاله نوشتي، ولي يادت باشد که وزانت علمي آن محدود است، که هم انگيزه او نسوزد و پيش برود و چه بسا دو سال ديگر، خودش حرف خودش را نقد کند و هم اينکه مطلب اشتباهي به ديگران نرسد.

نکته ديگر که بيشتر درددل است، اين است که وقتي به قم آمدم و مدرک دانشگاهي داشتم، براي عضو شدن به کتاب‌خانه‌اي ‌رفتم. پرسيدند: طلبه پايه چندي؟ ‌گفتم: پايه يک. گفتند: نمي‌شود. بعد ‌گفتم که البته من ليسانس هم دارم. گفتند که با ليسانس مي‌شود. ‌پرسيدم: پس طلبه‌ها کي مي‌توانند عضو شوند؟ گفتند که طلبه تا آخر پايه شش نمي‌تواند عضو شود، در حالي که ليسانس چهار سال درس خواندن است. از اين رو، آن‌قدر دانشجو را نزد همه معتبر کرده‌اند که اعتماد به نفس دارد و از ابتدا به او گفته‌اند که تو مي‌تواني و بايد توليدکننده علم باشي. از اين رو، ديگر نهادها به آنها ارزش مي‌دهند. پس يک راه ديگر، چه بسا اين باشد که نهادهاي حوزوي، ارزش واقعي و نه ارزش اسمي براي طلبه‌ها قائل باشند و اين رفتار با اينکه عملي بيروني و خارجي است، به اعتماد به نفس علمي طلبه‌ها کمک مي‌کند.

 

پي‌نوشت‌:

[1]. الکافي، ج 1، ص 399

پاسخ دهید: