شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » آرشیو مجلات / ش 8 » طلبه باید عقبه فکری، نظام، جامعه و فرهنگ را تأمین کند

گفتگو با حجت الاسلام ابوالحسنی، برگزیده جشنواره علامه حلی

رهنامه: لطفاً مختصری به زندگی علمی و حوزوی خود اشاره بفرمایید؟

محمدامین ابوالحسنی هستم. خدا را شاکرم که به لطف آقا امام زمان (عج)، بعد از اتمام سال اول دبیرستان در سال 1384، وارد حوزه شدم. الان شش سال از حوزوی بودن بنده می‌گذرد و اکنون در پایه هفتم حوزه، مشغول تحصیل هستم. در این چند سال، تحصیلاتم بیشتر در زمینه‌ ادبیات عرب، منطق، فقه و اصول، و مختصری در زمینه فلسفه و تفسیر بوده است. از سال دوم مشغول به تدریس شدم. البته از ابتدا به صورت رسمی نبود. حدود دو سال تدریس به صورت استادیاری و تدریس متفرقه بود. بعد تدریس‌ها حالت رسمی پیدا کرد. غالب درس‌هایی هم که با دوستان داشتم، در زمینه ادبیات عرب و منطق بود. مسئله تحقیق و نگارش را هم از سال اول پیگیری کردم که در سال‌ اول و دوم، جزئی و حاشیه‌ای بود، اما تقریباً از سال سوم، به صورت جدی شروع به نوشتن کردم.

رهنامه: در جشنواره چه رتبه‌ای را به دست آوردید و موضوع تحقیق شما چه بود؟ لطفاً درباره انتخاب موضوعتان هم توضیح بدهید.

با یاری خدا در جشنواره بیشترین امتیاز را کسب کردم و اول شدم. موضوع تحقیق من، شرایط مقدمات برهان در ترازوی تحلیل نام داشت. طبیعتاً محقق برای شروع تحقیق، اولین قدمی که باید بردارد، این است که موضوعی را برای تحقیقش پیدا کند. موضوع تحقیق، مثل پای ثابت پرگار است. تا مسئله‌ای علمی، برای شخص دغدغه نشود و محقق با حلقه مفقوده‌ای روبه‌رو نشود، به تحقیق نمی‌پردازد. البته انتخاب موضوعی خوب برای تحقیق، به دقت و ذکاوت خاصی نیاز دارد. موضوع خوب، موضوعی است که از لحاظ علمی، گره‌گشا باشد و با مسائل عملی هم بی‌ارتباط نباشد. موضوع تحقیق بنده قسمتی از مباحث برهان است. برهان یک مقاله یا بخشی از دانشِ منطق است. وجه انتخاب این موضوع هم اهمیت مضاعف این بخش نسبت به سایر بخش‌ها بود. جناب بوعلی به عنوان شخصیتی علمی و منطقی، برهان را از بخش‌های مهم دانش منطق می‌داند. از این رو، تحصیل این قسمت از منطق را برای متعلمین واجب (ضروری) و مقدم بر سایر بخش‌های دیگر می‌شمارد تا متعلمین در صورت عدم کفایت وقت به اهم پرداخته باشند و از آن محروم نشوند. اگر بخواهیم شاخصی اساسی برای بخش برهان ذکر کنیم ـ غیر از جنبه علمی خود برهان، که به هر حال برهان خودش یک دانش است و از نظر علمی به تحقیق نیاز دارد ـ می‌توان گفت دانش‌پژوه با تحقیق در این بخش، شخصیتی علمی و منطقی کسب می‌کند. منظور بنده از شخصیت منطقی، شخصیتی است که با چارچوب و نظم ذهنی خاص گزاره‌های علمی، خودش را ارائه دهد یا سایر گزاره‌ها را نقد کند.

موضوع تحقیق، مثل پای ثابت پرگار است. تا مسئله ای علمی، برای شخص دغدغه نشود و محقق با حلقه مفقوده ای رو به رو نشود، به تحقیق نمی پردازد.

نقل شده است که مرحوم علامه طباطبایی (قدس سره) به شاگردانشان سفارش خاص داشتند که قبل از حضور در کلاس‌های ایشان، بخش برهان را بیاموزند و از تفکر برهانی، بهره ببرند. وقتی دانش‌پژوه با شخصیت برهانی و با ذهنی ضابطه‌مند، وارد مباحث علمی می‌شود، هم از حواشی دوری می‌کند و هم راحت‌تر می‌تواند اسباب پیش‌برد یک علم را فراهم کند. شخصی که از تفکر برهانی، بهره برده باشد، به راحتی تفاوت قضایا و علل تصدیق آنها را در می‌یابد. در نتیجه، انحرافات علمی را به سادگی تشخیص می‌دهد و اگر خودش هم دست به جهشی علمی می‌زند، گزاره‌هایی را ارائه می‌کند که ضابطه‌مند باشد. از این رو، در می‌یابیم که شخصیت برهانی در تمامی علوم متداول حوزوی و در پاسخ‌گویی به شبهات و فهم دقیق حرف‌ها، بسیار به انسان کمک می‌کند و این مطلب را می‌توان به عنوان کاربرد تلقی کرد.

رهنامه: درباره رمز موفقیت و روش تحقیق خودتان بگویید.

روش تحقیق بنده این‌گونه بود که ابتدا خدمت استاد بزرگوار، استاد فربهی (زید عزه) این مباحث را درس می‌گرفتیم، بعد مباحث را منظم می‌نوشتیم و مباحثه می‌کردیم. در آخر نیز به استاد عرضه می‌شد و ایشان اصلاحات نهایی را انجام می‌دادند. به نظر بنده، آنچه طلبه جوان برای تحقیق نیاز دارد، انگیزه است. انگیزه زمانی پدید می‌آید که انسان زندگی را برای خودش، تلاش، کوشش، علم‌آموزی و علم‌آوری معنا کند.

مرحوم پرفسور حسابی، جمله‌ای دارد که ذکرش خالی از لطف نیست. ایشان می‌فرماید که زندگی یعنی پژوهش و فهمیدن چیز جدید. انسان با این نوع جهان‌بینی، در هر لباس و صنفی که باشد، دست به علم‌آموزی و علم‌آوری می‌زند. انسانِ باانگیزه، مشکلات علمی را پیدا می‌کند و تنها هدفش را حل آن مشکل قرار می‌دهد و البته برای حل آن مشکل باید راه و مسیری ترسیم شود که ترسیم راه، موضوع خیلی مهمی است. فکر می‌کنم ترسیم راه، کاری است که نیاز مبرم به استاد دارد و استاد در این قسمت، دارای نقشی بسیار اساسی است.

اساساً اولویت نظامِ علمی حوزوی بر سایر نظام‌ها در این است که دانش‌پژوه در حوزه، در دامان استاد رشد می‌یابد و استاد در شکل‌گیری شخصیت طلبه و مسیر فکری وی، تأثیر فراوانی دارد. تحقیق بنده بیش از اینکه ثمره نوشتن بنده باشد، ثمره لطفِ استاد بود. در اینجا جا دارد از استاد فربهی (زید عزه) و همچنین استاد ملکی (زید عزه) که ایشان انگیزه نوشتن را در بنده ایجاد کردند، تشکر کنم.

رهنامه: ویژگی تحقیق و کار علمی خوب چیست؟

به نظر بنده، دو ویژگی در یک تحقیق بسیار مهم است. اولین ویژگی، مستندسازی تحقیق است، یعنی شخص برای انجام تحقیق، منابع اصلی را دیده باشد و خواننده را با ذکر منبع به آن ارجاع دهد. گاهی دیده می‌شود که تحقیقی ارائه شده است، بدون اینکه منابع اصیل دیده شده باشد. این یک آسیب است. نوآوری زمانی حاصل می‌شود که شما آرای اندیشمندان بنام و تراث علمی را به دقت مطالعه کرده و مبانی فکری موجود در یک علم را دیده باشید. آقا امیرالمؤمنین، بیان بسیار جالبی دارد. ایشان می‌فرماید: «اضْمُمْ آرَاءَ الرِّجَالِ بَعْضَها إِلَى بَعْضٍ ثُمَّ اخْتَرْ أَقْرَبَهَا مِنَ الصَّوَابِ وَ أَبْعَدَهَا مِنَ الِارْتِیابِ إِلَى أَنْ قَالَ قَدْ خَاطَرَ بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْیهِ وَ مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَإ».

به نظر بنده، آنچه طلبه جوان برای تحقیق نیاز دارد، انگیزه است. انگیزه زمانی پدید می آید که انسان زندگی را برای خودش، تلاش، کوشش، علم آموزی و علم آوری معنا کند.

به هر حال کسی که می‌خواهد نوآوری داشته باشد، حداقل باید آرای اندیشمدان خبره همان فن یا علم را ببیند، بعد دست به جهش علمی بزند. امروزه مطلب نامناسبی که بین طلاب رایج شده، این است که متأسفانه به بهانه‌های واهی، مثلاً به بهانه تحول در کتب درسی یا به بهانه آموزشی نبودن برخی کتب، از کتاب‌های غنی و قویم علما غافل شدند و کتب را دقیق نمی‌خوانند. دومین خصوصیت تحقیق خوب، آزاداندیشی محقق در نوشتار و گفتار است. البته آزاداندیشی به معنای بی‌بند و باری در فضای علم نیست. منظورم از آزاداندیشی این است که شخص در تصدیق کردن و پذیرفتن گزاره‌های علمی، تنها مستندش قول و گفتار نویسنده‌های سابق نباشد و حقیقتاً معیار اساسی گزاره‌ای را دریافت کرده باشد. این روحیه در تولید علم و نوآوری‌ها بسیار مؤثر است. خوب است دوباره به روایتی از حضرت علی (ع) اشاره کنم. ایشان می‌فرماید: «أَلَا وَ إِنَّ اللَّبِیبَ مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ بِفِكْرٍ صَائِبٍ وَ نَظَر فِی الْعَوَاقِبِ».

در این روایت به حیثیت دوم علم‌اندوزی و علم‌آوری، یعنی فکر صائب و تأمل درباره گفتار‌هایی که به محقق می‌رسد، اشاره شده است. از این رو، اولاً محقق باید منابع را ببیند تا گفتار و نوشتارش مستند باشد و ثانیاً در انتخاب گزاره‌های علمی، آزاداندیش باشد، یعنی آرا و نظریات علم را با عقل خود محک بزند و صحیح را از سقیم جدا کند.

رهنامه: نظرتان درباره جشنواره علامه حلی چیست؟

حقیقتاً سخن گفتن درباره جشنواره و ارائه راهکاری برای پیشرفت آن، به متخصصان حوزوی نیاز است، یعنی باید عده‌ای از محققان و استادان موفق بنشینند برای جشنواره، هدف و راه روشنی را ترسیم کنند. به نظر بنده، جشنواره بسیار قوی‌تر از این می‌تواند نمود داشته باشد و سبب رشد و بالندگی علمی طلاب جوان بشود.

اگر خیلی مختصر بخواهم درباره جشنواره صحبت کنم، باید بگویم اساسی‌ترین ویژگی مطلوب و مثبت این جشنواره، افزایش انگیزه طلاب جوان برای تحقیق است. ما نباید فراموش کنیم که مشکل انگیزه، مشکل عمده طلابی است که روحیه تحقیق ندارند و نسبت به این مسئله بی‌رغبت هستند. جشنواره به دوستان طلبه انگیزه بخشیده است. کوچک‌ترین شاهد این گفتار هم آمارهای تحقیقات دوستان است که هر سال رو به افزایش است؛ آمار‌هایی که توسط مسئولان جشنواره ارائه شده است، نشان می‌دهد جشنواره در افزایش انگیزه طلاب بی‌تأثیر نبوده است، یعنی جشنواره توانسته فضایی علمی و تحقیقاتی فراهم کند یا فضای موجود را تقویت سازد. حالا اگر شما ارزش کار تحقیقاتی در حوزه و میزان تحقیقات حوزویان را با این جشنواره بسنجید، حرف‌هایی به میان می‌آید. شما ببینید امسال ظاهراً بیش از پنج هزار اثر به جشنواره رسیده است. به نظر شما یک نفر در همه این آثار دخیل بوده است؟ قطعاً چنین نبوده است. نویسنده اثر، مشاور دارد، استاد دارد، هم‌بحث دارد و برای ارتقای کیفیت اثرش با مشاور، هم‌بحث یا استادش، در ارتباط بوده است.

اساسی ترین ویژگی مطلوب و مثبت این جشنواره، افزایش انگیزه طلاب جوان برای تحقیق است.

فرض کنید در هر اثری دو نفر دخیل بودند؛ نویسنده و استاد. به عبارتی، بیش از ده هزار نفر مشارکت داشته‌اند، یعنی امسال این تعداد محقق حوزوی برای جشنواره مشغول بودند یا مطالعه داشتند یا اثری نوشتند یا اصلاح و بازنگری کردند. درگیری بیش از ده هزار نفر با مسائل علمی، برای جشنواره خیلی خوش‌یمن است، اما سؤال این‌ است که چه برنامه‌ای برای آنها تدارک دیده شده است؟ خلاصه برنامه‌ای که بنده امسال دیدم، تقدیر و تشکر از برگزیدگان بود. نمی‌خواهم بگویم لازم نیست. قطعاً لازم است، ولی کافی نیست. به راستی چرا حوزه و جشنواره، حتی برای محققین برگزیده، برنامه مداوم و روشنی ندارد؟ عملاً هر سال عده‌ای چیزی می‌نویسند و چند نفر برگزیده می‌شوند و بعد تقدیر و تشکر و دیگر هیچ. گویا ما به طلبه جوان و محقق خودمان گفته‌ایم که آقا شما دو سال اثرتان را به ما بدهید. اگر خوب بود، به شما جایزه می‌دهیم و اگر نبود، که هیچی. بعد از دو سال شرکت و دو بار جایزه گرفتن هم خداحافظ و به تعبیر حکیم ابوالقاسم فردوسی، «سخن‌گوی بی‌فر و بی‌هوش گشت ـ پیامش سراسر فراموش گشت».

در برخی جشنواره‌های بین‌المللی و کشوری، فلسفه برگزاری جشنواره، شناخت و صید پژوهشگر است. به فرض، عده‌ای فلان جشنواره علمی دانشگاهی را راه می‌اندازند که پژوهشگر برتر دانشجو را شناسایی کنند، بعد به آن محقق و صاحب اثر، فرصت و امکانات می‌دهند و از او حمایت می‌کنند. در یک کلمه، اسباب رشد و بالندگی او را فراهم می‌سازند تا زودتر این نیروی مستعد، به مقصد و هدفش برسد که البته به مقصد رسیدن آن نیرو، به مقصد رسیدن آن نهاد یا دانشگاه خاص است. حالا شما بفرمایید جشنواره علامه حلی و حوزه، چه اندازه به فلسفه برگزاری جشنواره پایبند بوده است؟ به بیان ساده، متأسفانه فلسفه برگزاری جشنواره‌ها در جشنواره علامه حلی، در هاله‌ای از ابهام است. به نظر می‌رسد، عزیزانی که زحمت برگزاری جشنواره را می‌کشند، باید وقتی بگذارند و در این زمینه تأملی کنند و راهکاری بیندیشند. در ضمن، این جشنواره می‌تواند در عرض جشنواره‌های دانشجویی و به اندازه همان‌ها، مطرح، و از آن حمایت شود. شاید از این حیث هم کمی به جشنواره کم لطفی می‌شود.

رهنامه: چه پیشنهادی برای حوزه امروز دارید؟

البته درباره مسئله حوزه و مدیریت آن، «سخن هر چه گویم همه گفته‌اند». الحمدلله جلسات و بحث‌های خیلی خوبی در این باره شکل گرفته است. طبیعتاً هم باید گزارش نتایج این جلسات به اطلاع حضرت آیت‌الله مقتدایی برسد.

چیزی که به نظر شخص بنده می‌رسد که خوب است درباره حوزه مطرح شود و مختصری درباره آن گفت‌وگو کنیم، چند مسئله است. اولین مسئله، مسئله پذیرش در حوزه است. به نظر بنده، حساس‌ترین و مهم‌ترین دغدغه حوزه در عصر حاضر و با شرایط کنونی، مسئله پذیرش و گرفتن نیرو برای رشد و تربیت در فضای دینی و حوزوی است. کیفیت پذیرش نیروی حوزوی خیلی مهم است. ما برای اینکه وجه اهمیت موضوع را خوب درک کنیم، باید به مسئولیت‌ها و هدف‌های حوزه و حوزویان، مختصری نظر داشته باشیم. نیرویی که شما در حوزه می‌پذیرید، قرار است عقبه فکری نظام و جامعه و فرهنگ این مردم را تأمین کند. قرار است راه سعادت آنها را برایشان تبیین کند. قرار است رفتار و گفتارش، دین باشد و اصلی‌ترین جنبه انسان، یعنی جنبه روحانی او را هدایت کند و رشد دهد. به تعبیر امیرالمؤمنین، او می‌خواهد ابَد انسان‌ها را تحت سیطره قرار دهد و نه امَد. حالا شما قضاوت کنید برای تربیت این نیرو و برای انتخاب افرادی که قرار است در چنین نهادی فعالیت کنند، چه‌قدر باید برنامه داشت؟ برنامه کنونی کافی است؟ به نظر بنده، الان برنامه کنونی و نظام پذیرشی ما ضعف دارد و کاملاً آرمانی است و کارکردی که باید داشته باشد، ندارد، یعنی نیروهایی که قرار است در حوزه رشد کنند، رجماً بالغیب انتخاب می‌شوند. کار حوزه، صرفاً تربیت انسانی نیست که مثلاً رسائل و مکاسب را می‌فهمد و درس می‌دهد یا منطق و فلسفه‌اش قوی است. شما می‌خواهید در حوزه نیرویی تربیت کنید که در علم و عمل اسوه است، کسی که در کنار علم‌آموزی و شب زنده‌داری‌های علمی، دست به مجاهدت‌های اخلاقی و معنوی بزند. شما چنین نیرویی می‌خواهید. درباره اهمیت بحث پذیرش، تصورم این است که آقایان بهتر از بنده حرف‌ها را می‌دانند.

در برخی جشنواره های بین المللی و کشوری، فلسفه برگزاری جشنواره، شناخت و صید پژوهشگر است.

برای اینکه همه‌ حرف‌هایم خرده‌گیری نباشد، بنده راه‌حل ساده‌ای برای این مطلب به ذهنم می‌رسد که خب آن را مطرح می‌کنم. فکر کنم شنیدنش لغو و بی‌ثمر نباشد. آن اندازه که بنده مطلعم، روال کنونی پذیرش در سه مرحله امتحان، مصاحبه و تحقیق، خلاصه می‌شود. البته این سه مرحله لازم است، ولی کافی نیست. آن طرح و ایده‌ای که اجرای آن خالی از لطف نیست، برگزاری دوره‌های آزمایشی برای پذیرش طلاب است. به تازگی این طرح در برخی مدارس اجرا می‌شود. شما به جای اینکه طلاب پایه اول را از اول مهر پذیرش کنید، از اول تیر بپذیرید تا گروهی از استادان خبره، در طول سه ماه تابستان، با آنها کار علمی داشته باشند، بعد با تشخیص آنها، افرادی بمانند و رفتنی‌ها هم با آرامش خاطر، به درس‌های رسمی‌شان بپردازند. در نظام کنونی، شما طلاب را از اول مهر پذیرش می‌کنید، بعد دوره سه ماهه آموزشی می‌گذارید و امتحان می‌گیرید و بعد می‌گویید عده‌ای بروند. عملاً بعد از سه ماه که از مهر گذشته، نمی‌توان به این نیروها گفت بروید. کجا بروند؟ مدرسه؟ دانشگاه؟ شرایط را به گونه‌ای برای آنها فراهم کردید که نه می‌توانند بروند یا نه می‌توانیم به آنها بگوییم آقا شما در دوره پذیرش، قبول نشدید و قادر به ادامه راه نیستید. اگر همین دوره را به تابستان منتقل کنید، می‌بینید شرایط خیلی هموار می‌شود و شما با طیب خاطر، اول مهر نیروهای خودتان را می‌گیرید.

دومین مسئله‌ای که خوب است مطرح شود، مسئله تدریس‌ها در حوزه است. یکی از خوبی‌ها و شرافت‌های نظام حوزوی بر سایر نظام‌های آموزشی، مسئله کیفیت و کمیت تدریس است. مقام معظم رهبری، در سفر اخیرشان به این مطلب اشاره فرمودند. در اینجا بنده فقط چند جمله راجع به تدریس خُرد صحبت می‌کنم. به تازگی کتابی را از یکی از دانشمندان غربی دیدم، به نام تدریس خُرد. گویا مطابق با تحقیقات ایشان، روش‌مندترین و سودمندترین نوع آموزش، همین تدریس‌های خُردی است که سال‌های متمادی در حوزه رواج داشته است، یعنی غربی‏ها بعد از سال‌ها به نظام آموزشی حوزوی برگشته‌اند. به ذهنم می‌رسد که حوزه در این هیاهوی تحول و سیستماتیک شدن، مسئله تدریس خُرد را به حاشیه کشانده است. این خیلی خطرناک است. باید فکر جدی بشود. خیلی از علم‌آوری‌ها و نو‌اندیشی‌های حوزوی، مرهون همین تدریس‌های خُرد و سیستم آموزش سنتی است. بنده مخالف تحول کتاب و برخی کیفیت‌های تدریس نیستم. اصل سخنم درباره خوبی‌هایی است که در ساختار آموزش سنتی حوزه بوده و امروزه رو به زوال است. احساس بنده این است که در این گیرودار سیستماتیک شدن حوزه، برخی سنت‌های گران‌بها در حال فراموشی است. ببینید مسئله حکم دادن، منظم و روش‌مند کردن نظام آموزشی، خیلی خوب است، ولی به شرط اینکه آمار تدریس‌های خُرد را به این مقدار پایین نیاورد. به هر حال، مسئله تدریس‌های خُرد و خصوصی در حوزه، برکتی است که باید برای بقای آن فکری کرد و بیش از وضعیت کنونی به آن رسید.

نیرویی که شما در حوزه می پذیرید، قرار است عقبه فکری نظام و جامعه و فرهنگ این مردم را تأمین کند. قرار است راه سعادت آنها را برایشان تبیین کند. قرار است رفتار و گفتارش، دین باشد.

رهنامه: از بین تخصص و جامعیت کدام را انتخاب می‌کنید؟ چرا؟

به نظرم، با شرایط فعلی جامعه و گسترش بی‌وقفه علوم، سخن از جامعیت، سخن نابه‌جایی باشد. به تعبیری، با شرایط فعلی، تخصص کارکرد بیشتری نسبت به جامعیت دارد. فکر کنم شبهات کنونی، مسائل گسترده علمی و رشته‌های فراوان، همه دلیل خوبی برای تخصص‌گرایی است.

رهنامه: اهل کار اجرایی یا تبلیغی هم هستید؟

به نظر بنده، اصلی‌ترین کاری که در مسیر طلبگی یک طلبه می‌توان ترسیم کرد، مسئله تبلیغ است. تبلیغ، مسئله‌ای بسیار بااهمیت و اساسی است. بنده هم خیلی مختصر، در فرصت‌هایی که پیش آمده، سعی کرده‌ام از این مطلب غافل نشوم.

پاسخ دهید: