طلبه بر اثر عدم تعادل و افراط در خودباوري و اعتماد به نفس، نمي تواند ارتباط صحيح و متعادلي با عوامل کمک کننده و ارتقابخش در مسير علم آموزي، برقرار کند. لذا با آسيب هايي مواجه مي شود که مي تواند آينده علمي و معنوي طلبه را تباه کند و عمر و استعداد او را ضايع گرداند.
خودباوري و اعتماد به نفس در راه علم آموزي، افزون بر آثار ويژه و شگفتي که دارد، اگر از حالت تعادل خارج شود، ميتواند آفاتي را در پي داشته باشد و محروميتهايي را براي طالب علم به همراه آورد.
خودباوري و اعتماد به نفس، «احساس استغنا از غير» را پديد ميآورد و دقيقاً همين احساس است که برکات يا آفات مترتب بر خودباوري را در وجود انسان رقم ميزند. هنگامي که طلبه احساس ميکند براي فهم مسائل و کاوش در زواياي دقيق علم، به ديگران نيازي ندارد، معطل استاد و کتاب و همبحث نميماند و حرکت علمي خود را سامان مي دهد. در اين مرحله، احساس بينيازي، بسيار مبارک و حرکتبخش است و بايد يکي از مهمترين آثار خودباوري را همين حرکتبخشي دانست، ولي هنگامي آفتها آغاز مي شود که طلبه، در ادامه مسير هم به همين منوال حرکت ميکند و توان و فهم خود را تنها محور تحصيل علم قرار ميدهد.
اينجاست که ارتباط صحيح و متعادل طلبه با عوامل کمک کننده و ارتقابخش در مسير درست علم آموزي،قطع ميشود و آسيبهايي را متوجه طلبه ميکند. اين آسيبها، حتي ميتواند آينده علمي و معنوي طلبه را تباه کند و عمر و استعداد او را ضايع گرداند. توجه به اين آسيبها، زماني حساسيت بيشتري پيدا ميکند که بدانيم افراط در خودباوري، غالباً در ميان طلاب مستعد و برجسته، زمينه آماده تري براي بروز دارد و اين مسئله، رسيدگي خاص مسئولان را ميطلبد.
در اين مجال کوتاه، به بررسي آثار افراط در خودباوري و ترسيم حالت تعادل در هر يک،مي پردازيم.
1ـ خودباوري و تلمذ در محضر استاد
استاد، به ويژه در نظام آموزشي حوزه، جايگاه مهمي در تعليم و تربيت شاگردان دارد؛ به ويژه استادي که در جنبههاي گوناگون علمي و معنوي، خود را ساخته و در زمينه تربيت، باتجربه نيز باشد، آثار معجزهگونهاي خواهد داشت و طلبه را به سرعت پيش خواهد برد.
اگر طلبه در مسير رشد خود، جانب تعادل را در خودباوري نگه ندارد، طبيعتاً ميل به زانوزدن در محضر استاد را از دست خواهد داد و اين ضرورت را اتلاف وقت خواهد پنداشت. همچنين اين طلبه که رشدي خودبسنده دارد، بهشدت در معرض افتادن در ورطه برخي مباني و روشهاي خودساخته و نادرست است و ارتباط با استاد، به ويژه استادي که به برخي ويژگيهايش اشاره شد، او را از افتادن در چنين ورطههايي در امان نگه ميدارد. البته توجه به اين نکته هم ضروري است که گاهي با استاداني روبهرو ميشويم که خوش فهم و خوشفکر هستند و حلقههاي درسي با طلاب تشکيل دادهاند. گاهي به اين دليل که استاد در قبال همه عالمان، خود را صاحب فکر و سبک ميداند، چنان به نقد و رد آراي عالمان ميپردازد که طلبهاي که هنوز در ابتداي راه است، به خود جرأت ميدهد حتي پيش از آنکه سخن عالمان را دريابد، در رويارويي با هر قولي و با تأمل سطحي و ابتدايي، به رد و نقد بپردازد و به نوعي خودباوري کاذب دچار شود.
2ـ خودباوري و ميراث علمي گذشتگان
احساس استغنا از حاصل تلاشهاي علمي نسلهاي پيش و زيادهروي در زمينه اتکا به نفس در فضاي تحصيل و پژوهش، آفت بزرگ ديگري را نيز در پي خواهد داشت و آن، عدم اتصال به ميراث علمي گذشتگان است.
خودباوری و اعتماد به نفس در راه علم آموزی، افزون بر آثار ویژه و شگفتی که دارد، اگر از حالت تعادل خارج شود، می تواند آفاتی را در پی داشته باشد و محرومیت هایی را برای طالب علم به همراه آورد.
گنجينه علمي حوزه، بسان رشته ممتدي است که ذرهذره آن در طول تاريخ شکل گرفته تا به امروز رسيده و فهم دقيق و معاصر از علوم حوزه، متوقف بر احراز اين سابقه تاريخي است و يکي از ارکان اظهار نظر فني و اجتهادي در علوم حوزه بهشمار ميرود.
از اين رو، فرد با صرف کسب روش و مهارت اجتهاد و مواجهه با منابع استنباط، نميتواند به نظر شارع دست يابد. او بايد نصوص شرعي را از دريچه فهم عالمان،در طول تاريخ بنگرد و به شيوه نگرش ايشان به آيات و روايات نيز اشراف داشته باشد و تاريخ تطورات مسائل و موضوعات را دنبال کند. اعتماد به نفس و اتکا به فهم خويشتن و بسنده کردن به روش اجتهاد و منابع دين، ممکن است رهاورد سديدي به ارمغان نياورد. از اين رو، در روش اجتهادي فقهايي چون مرحوم آيتالله العظمي بروجردي که به نگرش تاريخي اهميت ميدادند، ظرافتهايي وجود دارد که در ديگر روشهاي اجتهادي، کمتر به چشم ميآيد.
کسي که به احساس استغنا از غير رسيده، در معرض چنين اشتباهي در مسير علمي خود قرار دارد و حتي ممکن است براي اين تمايل دروني خود به فهم مستقل مسائل، توجيهاتي بياورد يا دست به نظريهپردازيهايي در اين باب بزند، ولي بايد توجه داشت که خودباوري و اعتماد به نفس در فهم و حل مسائل علمي و مقهور بزرگيِ بزرگان عرصه علم نشدن، بايد همواره در کنار تلاش براي فهم همدلانه مباني و نظريات علمي آنان باشد تا بتوان دل به فهمي صائب و مصيب، قوي داشت.
اگر طلبه در مسیر رشد خود، جانب تعادل را در خودباوری نگه ندارد، طبیعتاً میل به زانو زدن در محضر استاد را از دست خواهد داد و این ضرورت را اتلاف وقت خواهد پنداشت.
3ـ خودباوري و روش تحصيل
آفت ديگري که عدم تعادل در خودباوري ميتواند دامنگير طلاب حوزه شود، رويآوردن به روشهاي خودساخته در تحصيل علم است. اين آسيب، طبيعتاً بيشتر در طلاب نخبه و مستعد حوزه بروز پيدا ميکند. چرا که توان ارزيابي و تحليل روش تحصيل متعارف را دارند و با يافتن نقاط ضعف و کاستيها، دست به ابداع روشهاي خاص براي خود ميزنند. البته نفس مقهور نشدن در مقابل هنجارهاي حاکم و اقدام براي اصلاح امور ـ حداقل در حيطه شخصي ـ ميتواند مثبت و قابل تقدير تلقي شود؛ اما مشکل از اينجا آغاز ميشود که طلبه در آنچه ابداع کرده، لزوماً همه جوانب را نميبيند و بدليل عدم تجربه و خامي طبيعي دوران جواني، بهشدت در معرض آسيب علمي قرار ميگيرد.
4ـ خودباوري و جمعگرايي
خودباوری و اعتماد به نفس در فهم و حل مسائل علمی و مقهور بزرگی بزرگان عرصه علم نشدن، باید همواره در کنار تلاش برای فهم همدلانه مبانی و نظریات علمی آنان باشد تا بتوان دل به فهمی صائب و مصیب، قوی داشت.
احساس استغنا از غير، همانطور که طلبه را از محضر اساتيد محروم ميکند، فرصت ارتباطات علمي رشد دهنده را در زمان تحصيل و بازدهي، از او ميگيرد. کسي که خود را زيادي قبول دارد، فکر ميکند آنچه فهميدني است، خودش فهميده و دريافتهاي او، حرف آخر است. پس نه حوصله حضور در جلسه مباحثه را خواهد داشت، و نه حاصل تلاش علمي خود را در معرض نقد ديگران قرار خواهد داد. اينجاست که به انزوا از محيط علمي روي ميآورد. ديگر نه از برکات جمع بهرهمند ميشود و نه فرصت اصلاح و تدارک کمبودهاي خود را مييابد. همچنين با عدم تعمق در نظرات ديگران، از رهاورد تلاشها و ثمرات علمي ديگران محروم خواهد شد.
5ـ خودباوري و فضائل اخلاقي
افراط در خودباوري اگر در فضاي معارف اخلاقي پيگيري شود، به رذائلي چون عجب و کبر برميخوريم؛ رذائلي که از اعظم کبائر محسوب ميشوند و اثرات مخرب عميقي در ايمان انسان برجا ميگذارند. کسي که خود را بزرگ ميپندارد و برتر از ديگران ميشمارد، دچار محروميتهاي معنوي و خسارتباري ميشود. اگر بخواهيم صرفاً آثار علمي اين رذائل را در نظر بگيريم بايد بگوئيم که علوم معنوي و ديني، در جانهايي مينشينند که پاک بوده و ظرفيت و شايستگي متناسب با اين حقائق را داشته باشند. پس کسي که در مسير علمآموزي خود، مُعجِب و متکبرانه عمل ميکند، از حقائق بسياري محروم شده و آنچه کسب ميکند، حجاب عقل و دل او خواهد شد و حتي از رشد علمي و خصوصاً رشد معنوي بازخواهد ماند.