1355 ﻫ . ق. (1935 م.) ولادت در شهر کاظميه
1358 ﻫ . ق. (1937 م.) ولادت آمنه (بنت الهدي) خواهر محمدباقر که همراه هميشگياش بود و هرگز ازدواج نکرد و دروس ديني را نزد برادر آموخت./ وفات سيد حيدر صدر پدر محمدباقر بعد از ابتلا به بيماري روماتيسم در کاظميه [در آن هنگام مادرش 37 سال داشت و برادرش سيد اسماعيل هم در عنفوان جواني بود.]
1362 ﻫ . ق. (1943 م.) تأسيس مدرسه منتدي النشر در کاظميه تحت اشراف علامه عسکري و تحصيل محمدباقر در آنجا بطور جهشي
1364 ﻫ . ق. (1945 م.) محمدباقر حدود 10ـ 11 ساله بود که بر سر دوراهي تحصيل در حوزه نجف يا تکميل دروس آکادميک در خارج از کشور قرار گرفت و تنها مادرش بود که بر سر تحصيل در حوزه با او موافق بود و تمامي اطرافيانش او را از مشکلات و فقر و تنگدستي و … ميترساندند و براي زندگي آسودهتر تشويق به رفتن از عراق و ادامه تحصيلات آکادميک ميکردند اما سيد به آنها گفت من ميتوانم گرسنگي و فقر را تحمل کنم اما گرسنگي علمي را نه.
1365 ﻫ . ق. (1946 م.) هجرت از کاظميه به نجف/ وفات سيد ابوالحسن اصفهاني در کاظميه
1367 ﻫ . ق. (1947 م.) تأليف کتاب «فدک در تاريخ» در تعطيلي ماه رمضان
1368 ﻫ . ق. (1949 م.) بنا به گفته سيد خويي، باقر صدر در 14 سالگي (قبل از بلوغ) به اجتهاد رسيده بوده اما قبل از تکليف از دايياش شيخ محمدرضا آل ياسين تقليد ميکرد./ در اواخر اين سال، جلد دوم کفايه را به اتمام رساند و در همان سال عمامه گذاشت.
1369 ﻫ . ق. (1950 م.) حضور در درس خارج دايياش شيخ محمدرضا آل ياسين و سيد خويي
1370 ﻫ . ق. (1951 م.) وفات دايياش شيخ محمدرضا آل ياسين بعد از ابتلاء به تنگي نفس و ضعف عمومي.
1375 ﻫ . ق. (1956 م.) فراغت از حضور در درس سيد خوئي در آن هنگام که سيد خويي به او گفت تو به من نيازي نداري و برو خودت درس بده و مشارکت او در مجلس حاشيهنويسي بر عروه سيد خويي. اشخاصي که در اين مجلس بودند عبارتند از: شهيد صدر، سيدعلي سيستاني، شيخ جواد تبريزي، شيخ حسين وحيد خراساني، و …
1377 ﻫ . ق. (1957 م.) تاسيس حزب الدعوه، کودتاي عبدالکريم قاسم بر ضد فيصل دوم (پادشاه عراق) و اعلام حکومت جمهوري
1378 ﻫ . ق. (1958 م.) بازگشت امام موسي صدر (پسر عموي سيد محمدباقر) از نجف به ايران بعد از آنکه به سيد محمد باقر گفت: «من راه سيد جمالالدين را برگزيدم پس بايد سفر کنم اما تو در نجف ميماني پس فضاي خارج از نجف را براي من مساعد و امن کن!…»/ برقراري جلسات هفتگي شهيد صدر در شبهاي پنجشنبه و جمعه که در قالب پرسش و پاسخ، به مسائل اجتماعي و سياسي و سيره اهلبيت و … ميپرداخت. اين جلسات مدت مديدي ادامه داشت/ تاليف کتاب «فلسفتنا»
1380 ﻫ . ق. (1960 م.) شروع درس خارج فقه شهيد صدر/ فوت آيتالله بروجردي/ تدريس خصوصي اسفار براي شيخ محمد ابراهيم انصاري
1381 ﻫ . ق. (1961 م.) چاپ جلد اول «اقتصادنا» (در رد مارکسيسم)/ نگارش مقاله «آزادي در قرآن» براي مجله الاضواء/ ازدواج با خواهر سيد موسي صدر (دختر عمويش) در لبنان/ زيارت حضرت زينب و رقيه در شام بعد از بازگشت از لبنان
1382 ﻫ . ق. (1962 م.) بيرون آمدن شهيد صدر از حزب الدعوه در اثر سفارش آيت الله حکيم/ نوشتن مقالات «دروس من القرآن الکريم» در مجله الاضواء
1383 (1963 م.) حادثه مدرسه فيضيه و دعوت آيتالله حکيم از امام براي هجرت به نجف/ تولد فرزند اول شهيد صدر
1384 ﻫ . ق. (1964 م.) انتشار مقالات «ملکيه النبي و الامام»، «الجعاله في کتاب اقتصادنا» و «الرساله الفکريه والقياده» در مجله الاضواء/ تبعيد امام به ترکيه/ تدريس درس «منطق ذاتي»/ تاسيس دانشکده اصول دين تحت اشراف علامه عسکري در بغداد و مشارکت شهيد صدر در تنظيم مواد درسي و نظام آموزشي آنجا بنا به درخواست علامه
محکي براي حوزه
مخالفتها آنقدر شديد شد که تمام دروس را تعطيل کرد. میگفت: «فايده ندارد… کار با حوزهای که حتی نفس های انسان را تعقيب میکند ممکن نيست.»
سيد صدرالدين قبانچی
1385 ﻫ . ق. (1966 م.) ولادت دومين فرزندش/ تبعيد امام به نجف
1387 ﻫ . ق. (1967 م.) شکست اعراب در جنگ 6 روزه مقابل اسرائيل و واکنش علماء نجف/ سفر به حج/ شستشوي کعبه توسط شهيد صدر بنا به دعوت توليت بيتالله الحرام
1388 ﻫ . ق. (1968 م.) ترجمه «اقتصادنا» به فارسي/ وفات سيد اسماعيل صدر برادر بزرگتر شهيد صدر/ کودتاي حسن البکر و صدام حسين بر ضد عبدالرحمان عارف و روي کار آمدن حزب بعث
1389 ﻫ . ق. (1969 م.) سختگيري حزب بعث بر اقامه عزاي سيدالشهدا و زائرين و مهاجرين ايراني در عراق/ انتخاب سيد موسي صدر به رياست مجلس اعلاي شيعيان در لبنان/ ولادت دختر سوم شهيد صدر هنگامي که شهيد صدر در اعتراض به رفتار بعثيها عليه سيد حکيم به لبنان سفر کرده بود/ چاپ «بانک بدون ربا در اسلام»/ شکست کودتاي ضد رژيم عراقي که در آن عراق، ايران و آمريکا را متهم کرد/ برقراري درس ولايت فقيه امام در نجف
1390 ﻫ . ق. (1970 م.) وفات سيد محسن حکيم و برگزاري تشييع با جمعيت بسيار و باشکوه/ اعلام مرجعيت امام توسط علماء/ درخواست شهيد صدر از سيد خويي مبني بر ادامه مسير سيد حکيم در برخورد با مسايل اجتماعي و سياسي/ ولادت فرزند چهارمش «محمد جعفر» که تنها پسرش بود/ ابتلاء شهيد صدر به عارضه قلبي و استراحت 3 هفتهاي در خانه/ فتوا دادن شهيد صدر بر لزوم مسلح شدن بر ضد حکومت و اختصاص حقوق شرعيه بر آن
1391 ﻫ . ق. (1971 م.) روي کار آمدن حافظ اسد در سوريه و درخواست او از شهيد صدر مبني بر فرستادن مبلّغ به سوريه جهت تقويت بنيه اعتقادي دولت/ سفر همسر و فرزندان شهيد صدر به ايران/ چاپ «بحوث في شرح العروه الوثقي» و «مباني منطقي استقراء»/ مهلت شش روزه حکومت به ايرانيها براي خروج از عراق و سفر سيد خويي به لندن براي معالجه در آن اوضاع خاص که مورد اعتراض شهيد صدر واقع شد/ تعطيلي دروس امام و شهيد صدر به نشان اعتراض به حکومت/ تصميم شهيد صدر براي قيام شهادتطلبانه جهت خروج از اوضاع بد کشور/ تصميم امام براي سفر به لبنان به نشان اعتراض
1392 ﻫ . ق. (1972 م.) رژيم، شهيد صدر را تهديد کرد که اگر از رويهاش دست بر ندارد با او تساهل نميکند/ رژيم چند تن از اعضاي اصلي حزب الدعوه را دستگير کرد و به بغداد منتقل کرد/ بازداشت شهيد صدر و آزاد کردن او پس از چند روز/ تولد پنجمين فرزند/ مطرح کردن شهيد صدر مسئله اعلام مرجعيت امام را در جلسه مشورتياش و مخالفت آنها/ مطرح شدن شهيد صدر به عنوان مرجع تقليد
1393 ﻫ . ق. (1974 م.) فتواي شهيد صدر به حرمت مشارکت زنان در پارلمان/ ولادت ششمين فرزند که بعدها همسر مقتدي صدر شد/ چاپ تعليقه بر منهاج الصالحين به عنوان رساله عمليه
1394 ﻫ . ق. (1974 م.) شهيد صدر براي اعتراض به دستگيريها و شکنجههاي بعثيها نسبت به طلاب، درس را تعطيل کرد/ موسي صدر از سيد باقر خواست تا براي حفظ جانش عراق را ترک کند/ شهيد صدر بر خروج طلاب از حزب الدعوه و کار تشکيلاتي تاکيد کرد/ اعدام چند تن از اعضاي حزب الدعوه و تأثر و ناراحتي شديد سيد صدر و سيد خويي و سيد خميني
به ايشان ميگفتم: «وحي بر شما نازل ميشود كه اينگونه با سرعت مينويسيد؟!» تبسّمميكرد و ميفرمود: «چنين فرضكنيد!»
گاهي از شدّت نوشتن، سرِ انگشتانش متورّم ميشد. خميري درستكردهبود كه من آن را روي انگشتان ايشان قرار ميدادم؛ امّا آن هم اثري نداشت؛ ولي شهيد همچنان به نوشتن ادامهميداد.
همسر شهيد صدر
1395 ﻫ . ق. (1976 م.) شهيد صدر بر اثر جو منفي شديدي که در حوزه عليه او و طلابش به خاطر سياسي بودنش ايجاد شده بود، درس و نماز جماعت را تعطيل کرد/ اصرار سيد خويي مبني بر لزوم بازگشت شهيد صدر و قبول شهيد صدر پس از استنکافهاي بسيار
1396 ﻫ . ق. (1976 م.) سخنچيني و شايعه پراکني عدهاي براي ايجاد اختلاف بين سيد خويي و شهيد صدر/ اختصاص مقداري کمک براي خانوادههاي آسيبديده بر اثر هجوم اسرائيل به لبنان/ شهيد صدر جوانان مستعد و دانشجويان را ترغيب ميکرد که طلبه شوند و امور معيشتيشان را اداره ميکرد/ چاپ کتاب «الفتاوي الواضحه»
1397 ﻫ . ق. (1977 م.) نگارش کتاب «بحث في اصول الدين»/ دستگيري شهيد صدر پس از انتفاضه ماه صفر در بغداد تهديد ايشان به مرگ/ انتشار نقد علي شريعتي بر کتاب «تشيع مولود طبيعي اسلام» نوشته شهيد صدر و نوشتن نقدي بر نقد علي شريعتي توسط شهيد صدر/ چاپ «حلقات»/ حسن البکر (رئيس جمهور عراق) از شهيد صدر خواست تا بنام او کتابي بنويسد و در ازاي آن، موقعيت بدي که براي شهيد صدر بوجود آمده را برطرف کند اما شهيد صدر قبول نکرد/ رژيم بعث به خاطر احساس خطري که از ناحيه حزب شيوعيون ميکرد «فلسفتنا» را که ممنوع بود با اصلاحاتي چاپ کرد/ برقراري بحث فلسفي تحت عنوان «کيفيت تحليل ذهن بشر» هر روز عصر/ عمامهگذاري سيد حسن نصرالله بدست شهيد صدر
1398 ﻫ . ق. (1978 م.) حمله اسرائيل به جنوب لبنان و تکاپوي سيد موسي صدر براي جلب توجه مراجع و علماي جهان اسلام/ شهيد صدر به همراه تمام خانواده و بعضي از طلاب به عمره رفت در حالي که مأموران رژيم بعث لحظهاي از او جدا نميشدند/ کتاب «مباني منطقي استقراء» جزء مواد درسي دانشگاه قاهره قرار گرفت/ سفر موسي صدر به ليبي و بياطلاعي از سرنوشت او/ شهيد صدر موضع انور سادات را در معاهده کمپ ديويد محکوم کرد/ سفر امام از عراق به فرانسه
1399 ﻫ . ق. (1979 م.) پيروزي انقلاب در ايران و خوشحالي و اعلام حمايت کامل از سوي سيد صدر/ تظاهرات مردم نجف در تاييد پيروزي انقلاب که منتهي به درگيري و دستگيري عدهاي شد و موجب شد سيد محمود هاشمي از بيم اعدام عراق را به مقصد ايران ترک کند/ شهيد صدر دستورش مبني بر لزوم تفکيک حوزه از حزب الدعوه را پس گرفت/ امام از شهيد صدر خواست که پيرامون موضوعاتي که حکومت اسلامي با آن مواجه ميشود فکر کند چرا که امام و ديگران درگير مسائل اجرايي هستند و فراغت کافي ندارند/ شهيد صدر فتوا داد که عضويت در حزب بعث حرام است/ سه شنبه و چهارشنبه هر هفته جلسه تفسير موضوعي قرآن برقرار کرد/ علامه عسکري از شهيد صدر خواست که به خاطر حفظ جانش عراق را ترک کند/ شهيد صدر به مناسبت ترور شهيد مطهري مجلس فاتحه برقرار کرد و به مناسبت ترور هاشمي رفسنجاني پيام داد/ پيام امام به شهيد صدر مبني بر لزوم ماندن در عراق و نهي از ترک عراق/ (انتفاضه رجبيه) حرکت گروههاي مردم عراق به دعوت حزب الدعوه براي بيعت با شهيد صدر به عنوان رهبر انقلاب عراق و خميني عراق/ دستگيري شهيد صدر دو روز پس از بيعت علني مردمي/ همسر سيد صدر با روزنامه اطلاعات تماس گرفت و خبر دستگيري سيد و تظاهرات مردم در مقابل منزل او بعنوان اعتراض را داد/ دستگيري و شهادت حدود 20 تن از ياران شهيد صدر/ آزادي شهيد صدر پس از ناآرامي اوضاع نجف/ حصر خانگي شهيد صدر و قطع آب و برق و تلفن منزل وي/ پيام امام خميني و اظهار نگراني از اوضاع پيش آمده براي شهيد صدر/ صدام به شهيد صدر گفت نخواهيم گذاشت خميني عراق شوي/ صدام که تذبذب حسن البکر را ديد او را وادار به کنارهگيري کرد و خود بر مسند رياستجمهوي عراق نشست و عدهاي از سران حزب بعث را اعدام کرد.
روزهـاي اوّل ازدواج ما بود. ايشان در آن ايّام، مشغول نوشتن كتاب الاُسَسُ المَنطقيـَّةُ لِلاستقراء بود. از ايشان پرسيدم: «در چنين روزهايي هم مشغول نوشتن هستيد؟» ايشان با لبخند پاسخ داد: «من نميتوانم نوشتن را ترك كنم؛ چه در روزهاي خوشي و چه در روزهاي ناخوشي.»
ايشان به من ميگفت: «از تو ميخواهم شرايط و كثرت مشغلههاي مرا درك كني و اگر در كارهايي كوتاهي كردم، مرا ببخشي!»
همسر شهيد صدر
1400 ﻫ . ق. (1980 م.) حزب بعث اعلام کرد هر کسي که رابطهاي (ولو احتمالي) با حزب الدعوه داشته باشد را اعدام ميکند/ سيد صدر در آخرين روزهاي حصر خانگي مدام مشغول عبادت و ذکر و تلاوت بود/ دستگيري شهيد صدر و انتقالش به بغداد بعد از آنکه با خانوادهاش وداع کرد و غسل شهادت کرد/ چند روز بعد بنتالهدي صدر خواهر شهيد صدر را دستگير کردند و به بغداد بردند/ شهيد صدر در 22 جماديالاولي 1400 ﻫ . (8/4/1980 م.) در 47 سالگي به شهادت رسيد و روز بعد نيروهاي امنيتي رژيم بعث سيد محمد صادق صدر (پسر عموي شهيد صدر) را براي شناسايي جسد بردند در حالي که بالاي ابروي شهيد صدر سوراخ بود و نيمي از ريش او سوخته بود و در سينهاش 3 اثر از چاقو بود و سرش از پشت سر بريده شده بود. در آن هنگام به سيد اسماعيل گفتند بنتالهدي را هم کشتهايم اما جنازهاش را هرگز تحويل ندادند/ در همان ايام زن و پنج کودک شهيد صدر به همراه مادرش به کاظميه منتقل شدند و در آنجا تا بيش از شش سال در خانه زنداني بودند.