
رهبر فرزانه انقلاب، در مقام نظريهپرداز و پرچمدار اسلام انقلابي، در سخناني، تشکيل کرسيهاي آزادانديشي را به عنوان راهبرد حوزههاي علميه، معرفي، و مناظره وحيد با صاحب حدائق را الگوي مناسبي براي اين راهبرد ترسيم ميکنند.
چرا اين کرسيهاي آزادانديشي در قم تشکيل نميشود؟ چه اشکالي دارد؟ حوزههاي علميه ما، هميشه مرکز و مهد آزادانديشي علمي بوده و هنوز که هنوز است، ما افتخار ميکنيم و نظيرش را نداريم در حوزههاي درسي غير حوزه علميه، که شاگرد پاي درس به استاد اشکال کند، پرخاش کند و استاد از او استشمام دشمني و غرض و مرض نکند. طلبه آزادانه اشکال ميکند، هيچ ملاحظه استاد را هم نميکند. استاد هم مطلقاً از اين رنج نميبرد و ناراحت نميشود. اين خيلي چيز مهمي است. خب، اين مال حوزه ماست. در حوزههاي علميه ما، بزرگاني وجود داشتهاند که هم در فقه سليقهها و مناهج گوناگوني را ميپيمودند، هم در برخي از مسائل اصوليتر. فيلسوف بود، عارف بود، فقيه بود. اينها در کنار هم زندگي ميکردند، با هم کار ميکردند. سابقه حوزههاي ما اين جوري است. يکي، يک مبناي علمي داشت، ديگري آن را قبول نداشت. اگر شرح حال بزرگان و علما را نگاه کنيد، از اين قبيل مشاهده ميکنيد. مرحوم صاحب حدائق با مرحوم وحيد بهبهاني، نقطه مقابل؛ هر دو در کربلا زندگي ميکردند؛ معاصر، مباحثه هم ميکردند با هم. يک شب در حرم مطهر سيدالشهدا (سلام الله عليه) اينها سر يک مسئلهاي، شروع کردند بحث کردن. تا اذان صبح اين دو نفر روحاني ايستاده ـ حالا وحيد بهبهاني آن وقت نسبتاً جوان بوده، اما صاحب حدائق پيرمردي هم بوده ـ بحث کردند! مباحثه هم ميکردند با هم، منازعه هم ميکردند، اما هر دو هم بودند. هر دو هم درس ميگفتند. من شنيدم که شاگردان وحيد ـ که وحيد تعصب شديدي عليه اخباريها داشت ـ مثل صاحب رياض و بعضي ديگر از شاگردان وحيد، ميرفتند درس صاحب حدائق هم شرکت ميکردند! اين جوري بوده. ما تحمل را در حوزه بايد بالا ببريم. خب، يکي مشرب فلسفي دارد، يکي مشرب عرفاني دارد، يکي مشرب فقاهتي دارد. ممکن است همديگر را هم قبول نداشته باشند.
طلبه آزادانه اشکال می کند، هیچ ملاحظه استاد را هم نمی کند. استاد هم مطلقاً از این رنج نمی برد و ناراحت نمی شود. این خیلی چیز مهمی است.
در قم بايد اين جوري باشد. يک نفري نظر فقهي ميدهد، نظر شاذي است. خيلي خب، قبول نداريد، کرسي نظريهپردازي تشکيل بشود و مباحثه بشود. پنج نفر، ده نفر فاضل بيايند اين نظر فقهي را رد کنند، با استدلال. اشکال ندارد. نظر فلسفي داده ميشود، همين جور. نظر معارفي و کلامي داده ميشود، همين جور. مسئله تکفير و رمي و اين حرفها را بايستي از حوزه ور انداخت، آن هم در داخل حوزه نسبت به علماي برجسته و بزرگ. يک گوشهاي از حرفشان با نظر بنده حقير مخالف است، بنده دهن باز کنم رمي کنم. نميشود اين جوري. اين را بايد از داخل خود طلبهها شروع کنيد. اين يک چيزي است که جز از طريق خود طلبهها و تشکيل کرسيهاي مباحثه و مناظره و همان نهضت آزاد فکري و آزادانديشي که عرض کرديم، ممکن نيست. اين را عرف کنيد در حوزه علميه، در مجلات، در نوشتهها، گفته شود.
بيانات رهبري در ديدار گروهي از استادان، فضلا و طلاب حوزههاي علميه (86/6/8)