
هرکاری ادبی دارد و آدابی. طلبگی هم از این قاعده مستثنا نیست. در اینجا بخشی از ادب و آداب افعال طلبگی را از منظر استاد ادب می خوانیم. این آداب علاوه بر کتاب مهر استاد، از بخشهایی از مصاحبه های منتشر نشده حضرت استاد انتخاب شده است.
اندر آداب تحصیل
1 _
مرحوم علامه«رضوان اللّه عليه» براي پرورش طلاب حوزههاي علميه در طليعه كتاب شريف تحرير نيز مطلبي فرموده اند كه شايسته است طلاب و دانشجويان دانشگاهها و طلبه هاي حوزه هاي علمي به اين سفارش نيز توجه و عمل كنند. ايشان فرموده اند كه درس را بايد از محضر استاد فرا گرفت و نبايد با مطالعه كتاب و جزوه مغرور شويد و به همان بسنده كنيد: «إيّاكم والصحوفيّون»؛ مبادا با صحيفه، نوار، كتاب يا جزوه، از محضر استاد احساس بينيازي كنيد. ادراك محضر استاد و دهان به دهان از او حرف شنيدن و رعايت آداب مجاورت و برخورد و شفاهي شنيدن آنچه استاد شفاهي ميگويد و ترجيح مشافهت بر مجاورت، همگي بركاتي است كه انسان با آنها رشد ميكند.
گاهي برخي با مطالعه كتاب يا گوش دادن نوار درسها را فرا ميگيرند. اين راه بد نيست، ولي روشي نيست كه انسان را بپروراند؛ خلاف ادراك محضر استاد و الگو گرفتن از طرز گفتگو، رفتار و گفتار او كه بسيار آموزنده و سازنده است.
از اين رو، بزرگاني كه آنها را زيارت كرديم، چگونگي ورود آنان به مدرسه، برخورد آنها با طلبه ها، گفتار، كردار و خروجشان از مدرسه و نيز خداحافظي آنها همگي آموزنده بود. آنان به ما ميگفتند كه در جلسات به همگان نگاه كنيد و نگاهتان به شخص معيني نباشد؛ يعني همان گونه كه به قاضي محكمه دستور داده اند: «سوِّ بين المتخاصمين فى لحظك و لفظك»؛ «در ملاحظه و الفاظت بين طرفين دعوا تسويه و عدل را رعايت كن»، به استاد نيز گفته اند كه همه شاگردان را نگاه كن تا همگان از ديدن تو يكسان احساس قرب و نزديكي كنند.
از بعضي از ائمه(عليهمالسلام) سؤال كردند: با چه گروهي از علما بنشينيم؟ آنان فرمودند: اين پرسش را از عيسي(عليهالسلام) كردند و آن حضرت فرمود: «من يذكّركم اللّهَ رؤيتهُ و يزيد فى علمكم منطقه و يرغبكم فى الآخرة عمله»[1]؛ «با كسي بنشينيد كه ديدن او شما را به ياد خدا مياندازد و گفتار او بر علم شما ميافزايد و عمل وي شما را به قيامت و آخرت ترغيب ميكند».
شايد انسان با شنيدن نوار يا خواندن كتاب به علم او افزوده شود، امّا افزايش علم كافي نيست؛ بلكه رؤيت استاد است كه انسان را به ياد خدا مياندازد و ديدن مرد الهي است كه انسان را به ياد حقّ مياندازد. از اين رو، مرحوم علامه حلّي در آغاز كتاب تحرير به ادراك محضر استاد و پرهيز از بهره وري صرف از كتاب سفارش كرده اند. بايد محضر استاد را درك كرد و رفتار، گفتار و نوشتار او را از نزديك و از خود او تلقي نمود.
جناب سهروردي نيز كه از عرفاي بزرگ ايرانزمين است و مانند همه حكما، متكلمان، مفسران، اصوليان و ساير انديشمندان و متخصصان ما در رشتههاي علوم ديگر، هرچه دارد از بركت قرآن و عترت است، او ميگويد: «من لا ينفعك لحظه لا ينفعك لفظه»؛ «عالِمي كه ديدن او شما را سود نرساند و دگرگون نكند، حرف و سخن او هرگز آموزنده نيست»؛ يعني كسي كه مشاهده، رفتار، قيام و قعود او آموزنده نيست، هرگز الفاظ وي آموزنده نيست. شايد بر معلومات حصولي شما بيفزايد، ولي بر مشهودات شهودي شما نميافزايد.
اين سخن جناب سهروردي، برداشت از آيات و روايات و فشردهاش اين است كه استاد، گوينده و معلمي كه ديدارش آموزنده نباشد، گفتارش آموزنده نيست؛ چون ديدار از انسان در حقيقت سجاياي او را روشن ميكند و كسي كه سجاياي دروني او با زبان دل نتواند آموزنده باشد، گفتار صناعي، مصنوعي و تصنعي او نيز به يقين، آموزنده نخواهد بود!
2-
مرحوم علامه حلّي«رضوان اللّه عليه» در زمينه پرورش طلاب و بيان كردن سنّتهاي حسنه حوزههاي علميه در وصيتنامه خود در پايان كتاب قواعد[2] به فرزند انديشمند خود، فخر المحققين، صاحب ايضاح كه شرح قواعد است، وصيت كرده است: كتابهاي ناتمام مرا تمام و تكميل كن، نماز شب را فراموش نكن و مرا از ياد نبر؛ زيرا اگر كسي به ياد مرده باشد، مرده هم به ياد اوست؛ چنان كه حكيم نظامي گفته است:
مرا زنده پندار چون خويشتن بيايم به جان گر بيايي به تن
يعني اگر با تنت كنار خاك قبرم آمدي، من با روحت در ارتباط خواهم بود.
اندر آداب تقریرنویسی
1-
اگر طلاب علوم ديني واقعاً بخواهند راه سلف صالح را بپيمايند، تقريرنويسي بسيار خوب است و در موفقيت علمي و رسيدن به مدارج علمي نقش به سزايي دارد. اصل تقريرنويسي از زمان رسولاكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) شروع شد؛ بعضي از اصحاب به محضر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) عرض كردند: مجلس شما بسيار آموزنده است و از آن لذت فراواني ميبريم و وقتي كه از مجلس شما بيرون ميرويم تا آن وقت كه اين خاطرات و آموختههاي علمي و مواعظ اخلاقي در ذهن ما هست، از آن بهره و حظّ علمي و معنوي ميبريم، ولي از هنگامي كه از ذهن ميرود، ديگر فيضي نميبريم. وجود مبارك پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: «استعن بيمينك»[3]، يعني از دست راست خود كمك بگير؛ آنچه را ميگويم، شما بنويسيد تا همواره اين آموختههاي علمي و اخلاقي زنده بماند و هرگاه خواستيد كه مراجعه و مطالعه كنيد، در اختيار شماست.
محفل رسول خدا(صلي الله عليه) مجلس درس بود و از قرآن كريم استفاده مي شود كه ادب مجلس پيامبر (صلي الله عليه) در اين سه عنصر خلاصه مي شود:
1ـ حضور بدون وقت قبلي و زودتر از موعد مقرر نباشد.
2ـ حرفهاي عادي و معمولي در آن مجلس مطرح نشود.
3ـ پس از پايان مدت ملاقات، مجلس ايشان ترك شود؛
(يا أيّها الذين امنوا لا تدْخلوا بُيوتَ النبيّ إلاّ أن يؤذن لَكُم إلي طعامٍ غير ناظرين إنه… فإذا طعمتم فَانتشروا و لا مستأنسينَ لحديثٍ…)[4] بنابراين، تقريرنويسي به زمان پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) باز ميگردد و به دست خود آن حضرت به رسميت شناخته شده است؛ چون فرمودند: «استعن بيمينك».
2-
پس از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) نيز وجود مبارك حضرت اميرمؤمنان(عليهالسلام) املا ميكردند و ديگران مينوشتند و امام حسن مجتبي(عليهالسلام) نيز همين شيوه را ادامه دادند؛ ليكن آن حضرت اين سنّت و سيرت حسنه را از خانواده و فرزندان خود شروع كردند؛ چنان كه روزي فرزندان خود و فرزندان برادر خود را گرد آوردند و به اين نونهالان، نوجوانان و جوانان فرمودند: «إنّكم صغارُ قومٍ و يوشكُ أن تكونوا كبارَ قومٍ آخرين فتعلّموا العلم فمن لا يستطيع منكم أن يحفظه فليكتبه و ليضعه فى بيته»[5] «فرزندان و برادرزادههاي من! شما فعلاً نونهال و نوجوان و كوچكترهاي اين جامعه و اين قوم هستيد و به زودي بزرگ ميشويد و جزو بزرگان قوم خود و جامعه خواهيد شد. پس، بكوشيد تا علم و دانش را فراگيريد تا همچنان كه از لحاظ سنّي، بزرگ آيندگان خواهيد شد، از لحاظ علمي نيز (متناسب با شأن بزرگي خود) بزرگ و بلند مرتبه به حساب آييد و اگر كسي از شما حافظهاش ضعيف است و توان ضبط و حفظ مطالب علمي و آموختن را ندارد، مطالب را بنويسد و يادداشت كند و در خانه بگذارد و در مواقع لزوم از آن استفاده كند».
اين سخنان نشاندهنده اهميت علم و ادب بهرهبرداري از آن، احترام به علم و عالم، پاسداري از مجلس علم، نوشتن محفوظات و انتقال به ديگران در نزد اين خاندان پاك است. از اينرو، شاگردان و شيعيان آنها نيز اين سيره و سنّت حسنه را ادامه دادند تا اينكه امروز به حوزههاي علميه كنوني رسيده است.
3-
شيوه ما پيوسته اين بود كه معمولاً دروس را پيشمطالعه ميكرديم و وقتي به جلسه درس استادي ميرفتيم، سعي ميكرديم كه به خوبي درس را گوش دهيم، سپس آن را با يكي از هم بحثها تقرير ميكرديم و اگر اشكالي حل نشده بود با استاد در ميان ميگذاشتيم. پس از آن كه مسائل درس براي ما حل ميشد، آن را به صورت تقرير مينوشتيم و ديگر فرصت مراجعه بعدي به اين تقرير را نداشتيم و آن را خدمت استاد ميداديم تا نظر نهايي خود را ابراز كند. از اينرو، مرحوم آقاي آملي نيز تقريرات درس فقه خود را كه مباحث معاملات بود، سطر به سطر ميديدند و نظر ميدادند و اصلاحات لازم را اِعمال ميكردند.
اندر آداب تدريس
1-
طلبهها بايد هم درس بخوانند، هم درس بگويند و هم مباحثه كنند؛ يعني هر سه را تا مدتي داشته باشند تا آنكه به مراحل نهايي برسند كه ديگر نيازي به درس خواندن نباشد. تدريس بسيار خوب است تا انسان بتواند با اين چالشهاي فكري و با اين تضارب آرا و تبادل نظر، مطالب را درست ارزيابي كند؛ چنانكه حضرت اميرمؤمنان(عليهالسلام) فرمودند: «اضربوا بعض الرأى ببعضٍ يتولّد منه الصواب»[6]؛ «برخي از آرا را به برخي ديگر بزنيد (و درآميزيد) تا رأي درست و صواب از آن پديد آيد». ضرب رأي كه همان تضارب آراست، موجب تولد مطالب صحيح و سالم ميشود. مرحوم شيخ بهايي نيز در كتاب شريف كشكول اين مطلب شيرين را دارد كه: «السؤال اُنثي والجواب ذكر»؛ «پرسش مؤنث است و جواب مذكّر». سؤال و جواب، نقد و پاسخ، ايراد و جواب، يكي مذكر است و ديگري مؤنث كه از نكاح اينها مطالب متعالي متولد ميشود. اگر بر حرف كسي نقدي وارد نكنند و تنها سخن او باشد، اين مطلب باكره ميماند و نتيجه نميدهد و فرزندي از آن متولد نميشود؛ ولي وقتي سؤال و اشكال شود و پاسخ داده شود، رشد علمي پديد ميآيد؛ چون سؤال و جواب، نكاح علمي است و با تناكح اين دو، فرزنداني متولد ميشوند و توليد جديد علمي، دستاوردهاي نوين علمي و نوآوري هايي حاصل ميشود.
2-
استاد كسي است كه هم مايه علمي قوي، هم علاقه به تدريس و هم وقت كافي براي مطالعه داشته باشد. استاد باید دو عنصر محوري را در تدريس رعايت كند اول فهميدن مطلب به طور دقيق دوم فهماندن مطلب به طور عميق و رقيق. آنكه مطلب براي او خوب روشن نشد استاد نيست. آنكه مطلب براي او خوب روشن شد ولي توان روشن كردن را ندارد استاد نيست. آنكه واجد اين دو عنصر محوري عميق است يعني فهم خوب و تفهم خوب میشود یک استاد موفق. روابط اخلاقي گوش دادن به اشكال طلبه و احترام گذاشتن به نقد و اشكال و در صدد حل اشكال برآمدن و وقت گذاشتن و رابطه دوستانه با شاگرد برقرار كردن اينها از ساير ويژگيهايي است كه يك شخص را ميتواند به عنوان استاد محبوب معرفي كند.
3-
ويژگيهايي كه بايد در يك استاد باشد را من در مرحوم داماد دیدم. ایشان یک فقیه متضلع بود. اولاً قدرت بدنياش خوب بود ثانياً مايه علمياش خوب بود، ثالثاً علاقهاش به تدريس زياد بود، رابعاً فراغت كاملي داشت و هيچ اشتغالي نداشت و با شاگردانش هم تفاهم داشت. یعنی اگر ميفهميد شاگرد در صدد فهميدن است برای او وقت میگذاشت. ممكن است برخي از شاگردان چه در نجف و چه در قم تقريرات درس داشته باشند اين تقريرات را خدمت استاد ببرند و استاد تورق كند چند جاي او را ببيند بعد هم بگويد انشاءالله خوب است و امثال ذلك ولي كار ما اينچنين نبود بسياري از نوشتهها را من خدمتشان ميبردم ايشان سطر به سطر ميديدند. ما عصر چهارشنبه يعني شب پنج شنبه نوشتههاي هفته را خدمتشان ميداديم و ايشان در پنج شنبه جمعه همه اين نوشتهها را به دقت ميديد و شب شنبه من ميرفتم جزوه را تحويل ميگرفتم. اين كمال بزرگواري و شاگردپروري است؛ چون نميگفتند كه ما وقت نداريم يا حوصله نميكنيم و مانند آن. زماني به مرحوم محقق داماد«رضوان اللّه عليه» عرض كردم: دروس فقه شما را كه مينويسم، فرصت نميكنم آنها را بازبيني و اصلاح كنم؛ زيرا كار نوشتن تا نزديكيهاي نيمه شب طول ميكشد و ابتداي صبح نيز بايد براي حضور در درسهاي اساتيد و تدريس آماده باشيم. از اينرو، بزرگواري فرموده، اين تقرير درس را ببينيد. ايشان با كمال بزرگواري پذيرفتند و هرجا كه نياز به اصلاح داشت، تصحيح كردند و اگر احتياج به تكميل و تتميم داشت، همه را در كاغذي جداگانه يا در حاشيه اوراق مرقوم ميفرمودند. مرحوم آقاي آملي نيز اصرار داشتند كه طلاب و شاگردان، درس را حتماً بنويسند و نوشتهها و تقريرات را نزد استاد برند تا او ببيند. ايشان ميفرمود: هرچه مينويسيد ميبينيم.
4-
اساتيد بزرگوار به ما بسيار لطف و محبت داشتند و در غم و دشواري در كنار ما بودند و چون پدري مهربان با ما رفتار ميكردند. خوب است جريان درگذشت مرحوم پدرم«رضوان اللّه عليه» و مراحم پدرانه اساتيد را در اين جريان نقل كنم. به ياد دارم كه حدود سال 1338 يا 1339(هـ.ش) مرحوم پدرم«رضوان اللّه عليه» رحلت كرده بودند. رفقاي آملي جمع شدند و گفتند: حال ايشان خوب نيست و كسالت دارند. از اينرو بهتر است زودتر خودتان را به آمل برسانيد. وقتي كه به آمل رفتيم، در غياب ما اساتيد بزرگوار، مرحوم محقق داماد و مرحوم آقاي ميرزا هاشم آملي«رضوان اللّه عليهما» براي بزرگداشت مرحوم پدرم مجلس ترحيم گرفتند؛ بدون آنكه ما به وصف صاحب اصلي مجلس عزا حضور داشته باشيم. آن بزرگواران كاملاً مجلسدار بودند و مهمانان را پذيرايي و احترام كردند و پيش پاي بزرگان و طلابي كه به مجلس ميآمدند، بلند ميشدند و مينشستند. اين كمال شاگرد پروري و كمال بزرگواري بود؛ چون گاهي كسي ميگويد كه اين شخص شاگرد من است و بايد در مجلس ترحيم پدر او شركت كنم و شركت هم ميكند و در گوشهاي مينشيند و فاتحهاي ميخواند و گاهي به وصف صاحب عزا مجلس ترحيم برپا و از پدر شاگردش تجليل و احترام ميكند؛ اين دو كار با هم فرق بسياري دارند!
اندر آداب تبلیغ
1-
تبليغ و منبر از دو جهت لازم است؛ نخست آن كه به علوم تفسير، حديث، سيره، تاريخ و مانند اينها نيازمند و وابسته است؛ چون خلاف علم فقه و اصول، اينگونه از علوم در حوزهها كمتر تدريس ميشود. كساني كه گرايش كلامي، فلسفي و عرفاني داشتند و دارند، با اشراف اساتيد متخصص، مسائل كلام، حكمت و عرفان را كم و بيش و به اندازه استعداد خود فرا ميگيرند؛ ولي چون علومي مانند تفسير، حديث و نهج البلاغه، سيره، تاريخ و مانند آن در حوزهها رواج نداشته و به شكل رسمي تدريس نميشود جنبه مردمي و آموزندگي اجتماعي اين علوم فراوان است براي روحانيان منبر رفتن بسيار خوب است.
2-
بُعد ديگر لزوم تبليغ اين است كه اگر بخواهيم جامعه به صلاح و فلاح بار يابد، بايد اين تبليغ را حفظ كنيم؛ زيرا بيشتر مردم به وسيله همين تبليغ از مسائل اسلامي آگاه ميشوند و در اثر آشنايي با قرآن و نهج البلاغه و حديث است كه متعبّد و متأدّب به آداب الهي ميشوند. اگر سيره اهلبيت(عليهمالسلام) براي مردم روشن شود، بسيار به دين نزديك ميشوند و در اين جهت بايد با تعليم، تحقيق و تبليغ هماهنگ باهم جريان سيّدالشهداء(عليهالسلام) و نهضت عاشورا را كه بخش مهم سياست دين و سيره حماسي امام حسين(عليهالسلام) در نهضت كربلاست، حفظ و احيا و از دين پاسداري كرد.
اندر آداب توسل
من شهريور 1334 هنگام مراجعت به قم وقتی برای خداحافظی خدمت آقا شيخ محمد تقي آملي رفتم كردم از ايشان پرسيدم كه ما وقتي قم ميرويم چه درس بخوانيم؟ فرمود وقتي وارد حوزه علميه قم شديد يك فقه يك اصول و يك معقول بخوانيد اين سه برنامه را ايشان تصويب كردند چون خودشان هم همين سه رشته را تدريس و تأليف كردند. بعد به من فرمودند كه قم جايگاه بابركتي است و مطلبي را فرمودند كه بعدها ما آن مطلب را در قبصات مرحوم ميرداماد ديديم آن مطلب اين است كه فرمودند قم حرم اهل بيت است همچنین علما و بزرگان و مراجع و فقها و محدثان و حكيمان بزرگي در آنجا به خاك سپردهاند و در كنار قبور آنها بركات الهي فراوان است، بعد اين مطلب را ذكر كردند كه شاگردان ارسطو هر وقت مطلبي برايشان مشكل ميشد ميرفتند در كنار قبر ارسطو مسئله را طرح ميكردند و بحث ميكردند و برايشان حل ميشد و اين از بركات قبر ارسطو نزد موحدان يونان بود. اين مطلب را اولين بار ما از استادمان مرحوم آيت الله آقاي شيخ محمد تقي آملي شنيديم بعدها ديديم همين مطلب را مرحوم ميرداماد در قبصاتشان درباره ارسطو نقل كردند منتها سند سخن مرحوم ميرداماد گفته امام فخر رازي در المطالب العاليه است وقتي به المطالب العاليه فخر رازي مراجعه كرديم ديديم همين مطلب در كتاب فخر رازي است. یعنی اين از دير زمان سينه به سينه دست به دست كتاب به كتاب تا به فخر رازي رسيد از فخر رازي به ميرداماد رسيد از ميرداماد به آيت الله آملي رسيد از آيت الله آملي به ما منتقل شد كه در كنار قبور اين بزرگان بركات فراواني است.
پی نوشت ها:
[1] بحار الأنوار، علامه مجلسي، ج 1، ص 203. مهر استادصفحه 51
[2] ظاهراً كتاب فقهي قواعد الأحكام فى معرفة الحلال والحرام مراد است. علامه اين كتاب را به درخواست فرزند دانشمند خود فخر المحققين نوشته است. ر.ك: مناهج اليقين، علامه حلي، مقدمه ناشر، ص 18 ـ 17، نشر مركز الدراسات و التحقيقات الإسلاميه.
[3] بحار الأنوار، ج 2، ص 152
[4] سوره احزاب، آيه 53
[5] بحار الأنوار، علامه مجلسي، ج 2، ص 152. از ديگر احاديث معصومين(عليهمالسلام) در اين زمينه، حديث رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) است: «قيّدوا العلم. قيل: و ما تقييده؟ قال: كتابته». نيز امام صادق(عليهالسلام) فرمودند: «اكتبوا فإنكم لا تحفظون حتي تكتبوا احتفظوا بكتبكم فإنكم سوف تحتاجون إليها» (همان، ص 151 ـ 152).
[6] غرر الحكم و درر الكلم، تميمي آمدي، ج 2 (از هفت جلدي)، ص 266، انتشارات دانشگاه تهران.