شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » ش 33 و 34 » گفت‌وگو با آیت‌الله فقیهی | بایسته‌های تحصیل و تدریس

رهنامه: طلاب در حوزه برای رسیدن به اجتهاد باید چه کارهایی انجام بدهند و ضعف علمی و مهارتی را به چه نحوی برطرف کنند؟

استاد: طلاب عزیز نیاز دارند که مقدمات اجتهاد را اولاً خوب فرابگیرند. مقدمات اجتهاد بیشتر مربوط می‌شود به همان مطالبی که در سطح می‌خوانند، ادبیات و منطق و مقداری از اصول و فقه که در لمعه و اصول‌فقه می‌خوانند، خوب بخوانند و ادبیاتشان قوی بشود؛ به‌طوری‌که بتوانند با کتاب‌های علمای گذشته ارتباط برقرار کنند. این هدف اصلی از مقدمات اجتهاد است. دسترسی ما به کتاب‌های بزرگان دیگر از زمان شیخ مفید و شیخ طوسی و سلار و ابن زهره و قدمای اصحاب، که بعضی‌هایشان با آقا امام زمان ارتباط داشتند، بسیار مهم است و باید با آنها از طریق کتاب‌هایشان ارتباط برقرار بکنیم و باید آنها را بخوانیم و بفهمیم تا بتوانیم نقد بکنیم یا قبول بکنیم. ارتباط فضلای ما با کتب قدما که بعضی‌هایش مشکل و بعضی‌هایش راحت‌تر است باید برقرار بشود. مقدمات اجتهاد از نحو و منطق و ادبیات و فصاحت و بلاغت و اینها را باید به‌طوری خوب در سطح بخوانند که بتوانند قرآن و روایات را تجزیه و ترکیب بکنند، کتب قدما را خوب بفهمند و متوجه بشوند. در مقدمات اجتهاد، منطق و فصاحت و علم معانی و بیان لازم است و به مقداری که گفته شده خوب است ولی باید با دقت و کمال تحقیق خوانده بشود. اگر همین مقدمات را خوب بخوانند و با آگاهی کامل پیش بروند می‌تواند در درس خارج با استاد ارتباط برقرار بکند. وقتی شاگرد به درس استاد می‌رود و استاد حرف قدما و معاصرین را بیان می‌کند بعد شاگرد هم به کتب مراجعه می‌کند، برداشت می‌کند و می‌فهمد و به استاد اشکال می‌کند، می‌گوید این‌طور نقل کردید ولی مراجعه کردم این‌طور نبود. وقتی کلمات را خوب بفهمد می‌تواند اشکال بکند. مهم‌ترین چیزی که برای طلبه در ابتدای کار لازم است این است که مقدمات اجتهادش را تکمیل بکند. اگر پایه‌اش ضعیف باشد و نتواند عبارات علما را بفهمد و بخواند، نمی‌تواند با کتب قدما ارتباط برقرار بکند. تأکید ما این است که مقدمات اجتهاد را خوب فرابگیرند که مهم‌ترینش نحو، صرف، تجزیه و ترکیب کلمات و فهم مطالب است. وقتی استاد فرمایش شیخ طوسی، سید مرتضی، شیخ مفید را نقل می‌کند باید شما به کتاب اصلی مراجعه بکنید. اگر استاد درست گفته بود می‌توانید به استاد کمک کنید و اگر کوچک‌ترین اشتباهی در نقل کرده باشد می‌توانید نقد بکنید که شیخ مفید و سید مرتضی این‌جوری این جمله را بیان کرده است. حتماً طلبه باید در مقام اجتهاد به کتاب‌هایی مثل مبسوط، شرایع، قواعد، دروس، جامع المقاصد، مستند نراقی و امثال اینها. در اصول هم کتاب‌های زیادی است مثل قوانین، مفاتیح الاصول، هدایه المسترشدین، مطارح الانظار، نهایه الافکار، نهایه الدرایه، و کتب اصولی و فقهی‌ای دیگر مراجعاتی داشته باشد. اولین حرکت این است که در مراجعه کردن آنها را بفهمد و متوجه بشود. بعضی کتاب‌ها راحت‌تر است و بعضی مشکل‌تر است. باید یک مقدار مباحثه بکنند. اگر دو نفر هستند سعی بکنند یکی‌شان قوی‌تر باشد و یکی که ضعیف‌تر است، با کمک هم این کلمات را مباحثه و مطالعه بکنند و زمانی که سر درس استاد شرکت می‌کنند با قدرت حرف استاد را بفهمند و درست نقد بکنند و اشکال بکنند. چون درس خارج درس انتقادی است و انسان باید حرف‌های استاد را خوب بفهمد و خوب بتواند جواب بدهد و اشکال بکند و ان‌قلت و قلت بین استاد و شاگرد محقق بشود.

مهم‌ترین چیزی که برای طلبه در ابتدای کار لازم است این است که مقدمات اجتهادش را تکمیل بکند. اگر پایه‌اش ضعیف باشد و نتواند عبارات علما را بفهمد و بخواند، نمی‌تواند با کتب قدما ارتباط برقرار بکند.

نکته دیگری که مطرح است این است که برای اجتهاد در قدم اول باید ارتباط با کتب قدما برقرار بشود و کم‌کم باید به اصطلاحات و مبانی علما در فقه و اصول مسلط بشود. قدم دوم این است که مبانی اینها را بفهمیم چون بعضی از کلماتشان گاهی مجمل است و با دانستن مبانی آنها متوجه مقصودشان می‌شویم، مثلا مرحوم آخوند مبنایش این است و این حرف که زده معنایش این است. گاهی کلمات بزرگان با مبانی آنها روشن می‌شود. در فقه و اصول افرادی که مسلط بر مبانی فقها باشند کلماتشان را می‌فهمند. کسانی که بر مبانی مسلط نیستند، یک خط را نگاه می‌کنند یک برداشت دارند. اما کسانی که مسلط هستند برداشت دیگری دارند. قدم دوم تسلط بر مبانی و اصطلاحات فقهی و اصولی است. تسلط بر اصطلاحات فقهی و اصولی، که آقا ضیاء و شیخ انصاری و بزرگان ما دارند اینها قدم دومی است که کسی که طالب اجتهاد است باید این قدم دوم را بردارد تا بتواند حرف‌ها را بهتر بفهمد. گاهی یک سطح یک عالم را می‌بینیم فکر می‌کنیم همین است درحالی‌ که مثلاً برای فهمیدن کلام شیخ انصاری باید صدر و ذیل را دقت بکنید تا بفهمید چه می‌گوید. ما باید در رابطه با فرمایشات بزرگان با قرآن و روایات مأنوس بشویم. آیات قرآن و روایات را بتوانیم فکر و تدبر بکنیم. یکی از نکاتی که خوب باید دقت بکنیم این است که آیات قرآن کلمات وحی است و خیلی ارزشمند است یک کلام، یک جمله وقتی که تشکیل می‌شود دلالت مطابقه دارد، یک دلالت تضمن دارد، یک دلالت التزام دارد، یک لازم بین بالمعنی الاخص دارد، یک لازم بین بالمعنی الاعم دارد، یک مفهوم دارد، یک منطوق دارد. همه اینها را بعد از یک آیه قرآن به دست می‌آورید. ممکن است مفهوم شرط و غایت داشته باشد و مفاهیم متعدد. کسانی که سطح خواندند تمام جوانب این جمله خدا را باید در نظر بگیرند و بنویسند که این منطوق است، این مفهوم است، و اینها دلالت تضمن و التزام است. همه اینها را باید پیدا بکنید. اگر می‌خواهید مجتهد بشوید، مجتهد کسی است که در کلمات این‌طور دقت می‌کند. در قرآن همین‌طور، در روایات هم همین‌طور. از یک آیه ممکن است چندین حکم شرعی را به دست بیاورید. بگویید دلالت مطابقه یک حکم شرعی را بیان کرده است، دلالت تضمن یک حکم شرعی دیگری را بیان کرده است و دلالت التزامش یک حکم شرعی دیگر را بیان کرده است. ممکن است ده تا حکم از یک جمله که خداوند بیان کرده است به دست بیاورید؛ این لازمه اجتهاد است که با فهم دقیقتان این اجتهاد را انجام بدهید. در روایات هم همین‌طور است. وقتی روایات معتبر را می‌بینید باید بررسی بکنید و روایاتی که معتبر نیست را به‌عنوان مؤید می‌توانیم استفاده بکنیم. در فهم روایات، مفهوم و منطوق و دلالت التزام و دلالت تضمن و بین معنی الاعم و معنی الاخص را پیدا کنید و خلاصه، برداشت‌ها و پیام‌هایی که از یک روایت می‌توانید داشته باشید را در بیاورید. همین حرکت علمی شما با آن مقدمات قوی و ارتباطی که با کتب قدما دارید، می‌تواند کاری کند که کلمات بزرگان را خوب بفهمید. اگر این حرکت علمی دقیق را خوب متوجه بشوید و خوب حرکت بکنید زود به نتایج می‌رسید. در بین علما شخصیت‌هایی هستند که حتماً باید کلماتشان را ببینید. لازم و واجب است که ببینید مثل شیخ انصاری، مثل مرحوم آخوند خراسانی چه گفته‌اند؛ در اصول نمی‌توانید حرف‌هایشان را نبینید. کسی اگر حرف‌های بزرگان مثل مرحوم خویی (ره) و مرحوم امام (ره) را ندیده باشد به مقام اجتهاد نمی‌رسد، این‌ها کسانی هستند که حرف‌هایشان باید دیده بشود و دقت بشود. نه اینکه به یکی از کتب قدما اکتفا بکنیم. در آن بحثی که می‌خواهید تحقیق بکنید یا پایان‌نامه بنویسید باید به کتب زیادی مراجعه بکنید.

رهنامه: خیلی از طلبه‌ها سطح را می‌خوانند، ولی وقتی به قرآن و حدیث رجوع می‌کنند احساس می‌کنند این اصول و فقهی که خوانده ملکه‌اش نشده که به کارش بیاید. نمی‌داند مشکل کجاست که این اصول به خدمتش نمی‌آید؟

استاد: به خاطر عدم ممارست است. شما ادبیات را می‌خوانید، ما ممتحن بودیم. طلاب، امتحانات که می‌دهند عبارات را می‌خوانند و گاهی غلط می‌خوانند. می‌پرسیم می‌گویند این فعل است، وقتی تحقیق می‌کنیم می‌بینیم می‌داند اما در موقع خواندن غلط می‌خواند. به خاطر این است که ملکه‌اش نشده است. یکی از روش‌های تدریس خارج این است که شاگرد خودش مطالب را آماده بکند با راهنمایی استاد که استاد بهش بگوید چه کتاب‌هایی را ببین، راجع به این موضوع مطالب علما را جمع‌آوری بکن و نظرات خودت را بنویس و مطرح بکن. زمان قدیم هم اساتید به ما می‌گفتند عبارات را بخوانید. ولی این روش جدیدی است که خوب است، استاد شاگردی که می‌خواهد بپروراند به خودش بگوید مطالب را آماده کند. البته شاگرد باید آمادگی داشته باشد. اولاً استعداد و مقدماتش خوب باشد. هر استادی که شاگرد انتخاب می‌کند یکی از کارها این است که ببینید نقاط ضعفش کجاست. آیا ادبیات ضعیف است یا نه. فوراً یک استاد برایش می‌گذاریم که ادبیات را با این کار بکند و راه بیفتد. یکی از کارهایی که مقید هستیم با طلابی که با ما کار دارند مسئله ادبیات و رجال است. در رجال باید تخصص پیدا بکنند و بفهمند کدام روایت صحیح و مرسل است. یک استاد برایشان می‌گذاریم که رجال را کار بکند و روایات صحیح از غیر صحیح تشخیص بدهند.

یکی از روش‌های تدریس خارج این است که شاگرد خودش مطالب را آماده بکند با راهنمایی استاد که استاد بهش بگوید چه کتاب‌هایی را ببین، راجع به این موضوع مطالب علما را جمع‌آوری بکن و نظرات خودت را بنویس و مطرح بکن.

در سطح خارج چون این طلبه باید ارتباط با کتب قدما پیدا بکند ادبیاتش باید قوی باشد. طلبه‌ را امتحان می‌کنیم و اگر ضعیف است اساتیدی که در ادبیات قوی هستند با این یکی دو ماه کار می‌کنند و راهش می‌اندازند. این به گوشش خورده است ولی مسلط نیست و ادبیاتش راه می‌افتد. استاد ادبیات‌، رجال و قواعد فقه داریم. یکی دو جلسه در هفته با این اساتید کار می‌کنند تا رجال و ادبیاتشان خوب بشود و دوره را کامل ببینند. بعد از اینکه این تخصص‌ها پیدا شد ارتباطش با آیات و روایات قوی و خوب می‌شود و می‌تواند آن‌ها را به خدمت بگیرد.

یکی از چیزهای مهم این است که استعداد و ذوق را داشته باشد، ممارست را داشته باشد. اگر طلبه‌ای استعدادش خیلی ضعیف است لازم نیست دنبال اجتهاد برود. دنبال منبر و تخصص‌های دیگر و متفاوت در حوزه برود. اما اجتهاد استعداد می‌خواهد. اگر استعداد متوسط رو به خوب باشد و اهل کار و مطالعه و مباحثه و دقت بشود و ذوق هم داشته باشد، به نتیجه می‌رسد.

رهنامه: اگر استعداد اجتهاد را نداشت، از چه مقطعی برود، یعنی آن حداقلی که از سطوح و مقدمات حوزه داشته باشد چقدر است؟ بعضی اساتید می‌گفتند حداقل دو سال درس خارج بخواند. بعضی‌ها می‌گفتند اگر به رشته‌های سیاست و اقتصاد اسلامی برود در این مؤسسات، باید حداقل ده سال درس خارج خوانده باشد که بلد باشد روش فقه جواهری را پیاده بکند تا حرف بزند و نظر اسلام را بگوید. نظر حضرت‌عالی چیست؟

استاد: معتقدیم طلبه باید به اجتهاد ولو تجزی برسد، بعد اگر می‌خواهد هر جایی برود در تخصصی‌ها یا قسمت‌های مختلف، بعد از آن برود. حتی اگر استاد دانشگاه می‌خواهد بشود بعد از آن برود. تعیین زمان هم خیلی مهم نیست که بگوییم ده سال، چهارسال، بستگی به فعالیت آن شخص دارد. ممکن است کسی در چهار سال به آن مقام برسد، یعنی ادبیات و مقدمات عالی است و ارتباط با کتب قدما قوی است و هر روز یک تحقیق به شما تحویل می‌دهد. 5 ساعت 8 ساعت با کامپیوتر تحقیق می‌کند و کلمات قدما و متأخرین و متقدمین را کنار هم می‌گذارد و تمام مسائل را بررسی می‌کند در عرض یک روز دو روز یک مسئله عالی را با بهترین وجه که مبانی قدما و متأخرین چی است و این بحث فقهی نیاز به کدام بحث اصولی دارد ارائه می‌کند.

معتقدیم طلبه باید به اجتهاد ولو تجزی برسد، بعد اگر می‌خواهد هر جایی برود در تخصصی‌ها یا قسمت‌های مختلف، بعد از آن برود. حتی اگر استاد دانشگاه می‌خواهد بشود بعد از آن برود. تعیین زمان هم خیلی مهم نیست که بگوییم ده سال، چهارسال، بستگی به فعالیت آن شخص دارد.

همان‌طور که در فقه این اجتهاد برقرار می‌شود در اصول هم برقرار می‌شود و می‌تواند مبانی را انتخاب بکند. مثل اینکه در بحث اوامر، نواهی، ظهورات، مشتق، مفاهیم، عام و خاص و اصول عملیه و امثال اینها کدام مبنا درست است. بحث مهم بحث تعادل و تراجیح است. جمع بین روایات که وقتی متعارض هستند چه باید کرد. یک روایت وقتی معارض ندارد کار راحت است. وقتی معارض ندارد فهمیدن روایت، منطوق و مفهومش یک بحث است. اما اگر معارض پیدا کرد بحث ترجیحات و مرجحات پیش می‌آید که چه کار باید کرد. یکی از مزایای بزرگان این بوده که بین روایات متعارض جمع می‌کردند و این مهم است. مرحوم آیت‌الله ‌العظمی آسید محمود شاهرودی (ره) در نجف مرد ملایی بود. می‌گفتند یکی از خصوصیاتش این بوده که بین روایات جمع می‌کرده است. بعضی از خصوصیاتی که باید داشته باشند جمع بین روایات است. این‌ها تسلط می‌خواهد. مرحوم آیت‌الله ‌العظمی بروجردی (ره) یک روایت را مطرح می‌کردند به نظرات اهل تسنن در اینجا توجه می‌کردند که این روایت در تاریخ کدام یکی از سلاطین جور است. سلطان در آن زمان که بوده است. امام باقر(ص) و امام صادق(ص) در چه زمانی این روایت را مطرح کردند. از راویان حدیث، زمان صدور روایت را تشخیص می‌دادند. از زمان صدور روایت تشخیص می‌دادند تقیه بوده یا نه، آیا در آن زمان مالکی‌ها یا حنفی‌ها یا شافعی‌ها حاکم بودند و افکارشان چگونه بوده است و این روایت در چه رابطه‌ای صادر شده است. تاریخ روایت و نظرات اهل سنت در آن زمان همه برای فهم آن روایت تأثیرگذار بوده و لذا مرحوم آیت‌الله‌ العظمی بروجردی (ره)علم رجال قوی‌ای داشت و تاریخ روایات را می‌دانست و یک حدیث را با دقت‌های فراوانی معنا می‌کردند.

تاریخ ائمه(ع) را باید دقت بکنیم در چه تاریخی زندگی می‌کردند. روایات امام صادق(ع) در چه زمانی بوده است. آیا سنی‌هایی که در آن زمان بودند نفوذ کدام یکی بیشتر شده است و تسلط کدام یکی بیشتر بوده است. روایات ناظر به کدام از این حنبلی‌ها یا حنفی‌ها یا مالکی‌ها یا شافعی‌ها است. بالاخره اینها در فهم روایات ما تأثیرگذاراست. این هم یکی از مسائل است. البته اجتهاد دارای مراتبی است، مراتب این اجتهاد ممکن است متجزی باشد و بعد از گذشت زمان به اجتهاد مطلق برسند.

یکی از نکات مهم دیگر این است که عبادات، معاملات، سیاسات، اجتماعیات و فقه الاقتصاد داریم. فقه‌های معاصر خیلی درست کردند. حالا اینها چه مقدار واقعیت دارد و روایت درباره‌اش داریم یا نداریم وارد آن بحث نمی‌شوم، ولی تخصصی بودن این مسائل منتج نتیجه می‌تواند باشد. یعنی کسی در طهارت و عبادات و صلاه می‌تواند مجتهد قوی بشود چون روایات در اینجا زیاد است. در معاملات بنای عقلا و حکم عقل و اینها خیلی می‌تواند نقش داشته باشد. علمای بزرگی داشتیم که می‌گفتند در عبادات اعلم است، بعضی‌ها را می‌گفتند در معاملات اعلم است. در مسائل سیاسی و اجتماعی ممکن است بعضی‌ها تبحراتی پیدا بکنند در اثر تاریخ و اینها یک تخصص‌هایی پیدا بکنند. الآن زمان آن است که این تخصص‌ها را از هم جدا بکنیم، البته قبلش باید به مرحله اجتهاد برسند. قبل از رسیدن به مرحله اجتهاد به نظرم آن تخصص‌ها تأثیری ندارد. اول به درجه اجتهاد برسند و بعد در آن تخصص‌ها وارد بشوند حالا چه در اقتصاد، سیاست، اجتماعیات و یا روابط بین‌الملل باشد، بعد از اینکه به درجه اجتهاد ولو متجزی هم برسند بعد از آن می‌توانند وارد این تخصص‌ها بشوند و تحقیق بکنند و مفید باشند.

وقتی در آیات و روایات وارد می‌شوید همان‌طور که باید ادبیات شما قوی باشد باید اصول شما هم قوی باشد که بدانید ظاهر کلمات را چطور معنا بکنید، امر و نواهی و عام و خاص و این خصوصیات در علم اصول باید روشن بشود. در اینجا یکی از نکات مهمی که وجود دارد اولویت‌بندی‌ها است که به نظر ما در بحث خارج اولویت‌بندی اساتید مهم است. اینکه مسائل مبتلابه جامعه و نظام ما چه هست؟ به نظر من مسائل فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی است. یک سری مسائل اولویت بیشتر دارد. وقتی به درجه اجتهاد می‌رسید به آن مرحله می‌رسید که مسائل متفرقه و مستحدثه را درباره‌اش استنباط می‌کنید. البته سال اول این کار را نمی‌شود کرد ولی بعد از مدت‌ها درباره مسائل مستحدثه بحث و تحقیق می‌کنید. مجموعاً اولویت‌بندی در مباحث اصولی هم مطرح است. یعنی شما در مباحث اصولی می‌توانید مباحثی که ثمراتش زیادتر است را پیدا بکنید و آنها را بحث و تحقیق بکنید و آنها که ثمرات کمتری دارد در فرصت‌های بعدی بحث بکنید، ممکن است بگویید ثمرات این بحث چگونه است و اگر دیدید زیاد است آن را زودتر بحث بکنید. اساتید در اولویت‌بندی نقش مؤثری دارند چون راه را رفته‌اند و تحقیق کردند. اول بحث‌های پرثمر را مطرح کنند و بحث‌های با ثمره کمتر را در سال‌های بعد مطرح بکنند، اولویت‌بندی‌ها برای این مهم است که زودتر به نتیجه مطلوب برسیم. نحوه تدریس اجتهاد به نظر ما خیلی مهم است که استاد چگونه تدریس می‌کند. به این معنا که وقتی استاد تدریس می‌کند راهکارها را به شاگرد نشان بدهد و بگوید این کلمات علماست که برایت ردیف کردم و آسان کردم. از زمان شیخ مفید و طوسی تا الآن همه را برایت آدرس دادم که اینها در این رابطه چه گفتند. اگر از صدر اسلام تا الآن صد تا مسئله را این‌جوری یاد بگیرید که در این رابطه چه گفتند مسئله برای شما روشن می‌شود. می‌بینید حقایقی برای شما باز می‌شود، تکراری‌ها حذف می‌شود و اضافات بیان می‌شود. الآن این کار را می‌کنیم، از صدر اسلام کلمات را نقل می‌کنیم و اگر تکرار داشت آدرس می‌دهیم. آن‌ که اضافه دارد می‌گوییم یک دلیل اضافه آورده است. نفر بعدی اگر تکرار گذشته‌ها بود آدرس می‌دهیم ولی مطلبی ازش نقل نمی‌کنیم؛ اما اگر اضافه داشت بیان می‌کنیم.

استاد نظر می‌دهد، شاگرد نظر می‌دهد و با هم همفکری می‌کنند و اگر این حرکت ادامه پیدا بکند خیلی زود می‌توانیم به نتایج خیلی خوبی برسیم. یکی دیگر از نکاتی که به نظر ما در این رابطه مهم است این است که فهم عرفی‌مان را در جمع بین آیات و روایات بالا ببریم. فهم عرفی یعنی چی؟ یعنی بعضی از مراجع گذشته و بزرگان دقت‌های زیادی داشتند ولی بعضی‌ها دقت‌های زیادی نداشتند، ولی فهم عرفی عالی داشتند. یعنی مثل اینکه یک بازاری بوده است حالا رفته مجتهد شده است. قبلاً بازاری بوده و در کف بازار کار کرده و با مردم بوده و در معاملات بوده، حالا مجتهد شده است. حالا این فهم عرفی‌اش فرق می‌کند با آن مجتهدی که از بازار و مردم هیچ خبری ندارد. این متفاوت است. فهم عرفی افراد متفاوت است. بعضی مراجع را داشتیم که می‌گفتند فهم عرفی‌شان متفاوت است و بعضی مراجع را می‌گفتند دقت‌هایشان عالی است. مثلاً می‌گفتند مرحوم محقق خویی (ره) دقتش عالی است. آیت‌الله ‌العظمی گلپایگانی را می‌گفتند فهم عرفی‌اش خوب است و خوب آیات و روایات را می‌بیند. داریم که الفقیه متهمُ فی حدس، آدم که خیلی مُلا می‌شود دقت‌هایش زیاد می‌شود، چیزهایی می‌گوید و می‌فهمد که مردم نمی‌فهمند.

نکته دیگر این است که به نظر قدمای اصحاب خیلی اهمیت بدهیم. آیت‌الله‌ العظمی بروجردی و خیلی از بزرگان، نظر قدمای اصحاب را اگر با هم اختلاف نداشته باشند خیلی قوی می‌دانند. چون متصل به زمان معصوم بودند و قدرت فهم بهتری درباره روایات داشتند،

نکته دیگر که قبلاً اشاره کردیم این است که از نظر رجالی باید خیلی دقت بشود. در رجال، تشخیص روایات صحیح و غیرصحیح یکی از مسائل رجالی است و از مسائل دیگر این است که این روایت با بنای عقلا و حکم عقل چگونه تطبیق می‌کند. گاهی یک روایت را می‌بینیم سندش خیلی قوی نیست ولی با ذوق و فهم عرفی و بنای عقلا و عقل خوب تطبیق می‌کند. یک روایت را می‌بینیم سندش نسبتاً معتبر است ولی با بنای عقلا و عقل مخالف است. اینجا ممکن است جعلی باشد و نکته ظریفی در این وسط باشد. مثل مرحوم محقق خویی(ره) نظرش این است که وقتی روایت صحیح باشد باید بگیریم ولو بلغ ما بلغ، ولو مخالف بنای عقلا باشد. ولی بعضی علما معتقدند باید وثاقت را به مضمون روایت پیدا بکنیم. یعنی مضمون روایت به دل ما بنشیند که این درست است.

نکته دیگر این است که به نظر قدمای اصحاب خیلی اهمیت بدهیم. آیت‌الله‌ العظمی بروجردی و خیلی از بزرگان، نظر قدمای اصحاب را اگر با هم اختلاف نداشته باشند خیلی قوی می‌دانند. چون متصل به زمان معصوم بودند و قدرت فهم بهتری درباره روایات داشتند، مخالفت با فهم و درک و نظرات آنها اگر با هم اختلاف نداشته باشند خیلی مشکل است. اگر اختلاف بین قدما باشد آن ‌وقت مسیر اختلاف پیش می‌آید و در آنجا می‌توانیم اظهارنظرهای مخالفی داشته باشیم. نکته دیگر توجه به آرای اهل تسنن است که باید به آنها توجه بکنیم و در فهم روایات تأثیر به‌سزایی دارد و همچنین اینکه تاریخ روایات کِی بوده و زمانی که این روایت صادر شده در زمان کدام سلاطین جور بوده و غیره این‌ها در فهم روایات ما تأثیرگذار است. در مراجعه به روایت باید به کتب اصلی مراجعه بشود. به کتب واسطه‌ای که بعد نوشته شده مراجعه بشود اشکال ندارد ولی اول به کتب اصلی مراجعه بشود چون گاهی تفاوت‌های زیادی وجود دارد. کتاب‌های من لایحضر و کتب اربعه اصل هستند و باید به آنها مراجعه بکنند نه کتبی که بعداً نوشته شده است. نکته دیگر این است که در لغت به کتب قدمای لغت مراجعه بشود مانند العین و کتب‌ لغت قدیمی را اهمیت بدهید که ارزش بیشتری دارند تا کتب لغت جدید. البته به جدیدی‌ها مراجعه بشود ولی آنها ارزش بیشتری در فهم آیات و روایات دارند. نکته دیگر موازی‌کاری در حوزه است. خیلی‌ها در یک موضوع تحقیق کردند و شخص دیگری می‌آید همان تحقیقات را انجام می‌دهد. یکی-دوبار عیب ندارد. ولی اگر در حوزه یک بانک باشد که تحقیقات فضلا را بگیرد و جمع‌بندی بکند و در یک مجموعه قرار بدهد که موازی‌کاری انجام نشود خوب است. اگر من خواستم در یک موضوع تحقیق بکنم به یک بانک مراجعه می‌کنم، تمام تحقیقات بزرگان در آن رابطه در اختیار من قرار می‌گیرد. خیلی کار راحت می‌شود و لازم نیست زحمت زیادی بکشم. همان‌طور که شما مصاحبه می‌فرمایید این تحقیقات را از آقایان بگیرید و در یک بانک قرار بدهید و بگویید در چه مسائلی تحقیق کردید و به ما بدهید که طلاب و فضلا و علما بتوانند از آن تحقیقات در آن بانک استفاده بکنند.

نکته دیگر این است که استعدادهای حوزوی شناخته بشوند. بعضی‌ها استعدادهای فوق‌العاده دارند برای اجتهاد و تخصص‌ها، اینها را جذب بکنیم. طلاب قوی‌الاستعداد را جذب و کمک بکنید که اولاً مشکل مالیشان را حل بکنید. وقتی طلبه استعدادش خوب است جذبش بکنید و نگذارید مشکل مالی داشته باشد و نیاز ضروری‌اش را برطرف بکنید و بگذارید درس بخواند. اگر مشکل مالی زیاد باشد نمی‌تواند درس بخواند.

نکته مهمِ دیگر این است که اساتید در پرورش طلاب و فضلا توجه به انقلابی بودن و بصیر بودن و متدین بودن و ولایی بودن طلاب داشته باشند. طلبه‌ای که می‌خواهد در حوزه ان‌شاءالله نضج و قدرت پیدا بکند و در آینده شخصیتی بشود باید انقلابی بار بیاید و بصیر باشد، سیاست را بفهمد و مسائل سیاسی را متوجه بشود. متدین واقعی و اهل ولایت باشد. یعنی نسبت به ائمه(ع) خیلی علاقه‌مند باشد. هر‌چه داریم از ائمه است، از فاطمه زهرا(س) است. یعنی طلبه باید این مسیر را داشته باشد. اهل عبادت و نماز شب و روضه و سینه زدن و ولایت باشد، انقلابی بصیر و متدین باشد. ما سعی‌مان این است که طلاب را این ‌چنین بار بیاوریم، هم مُلا و متدین و هم انقلابی بصیر و ولایی که نسبت به ولایت سست نباشند. الآن یک انحرافاتی در گوشه‌ و کنار می‌شنوید که راجع به ولایت است و اینها باعث انحراف مردم و طلاب می‌شوند که خدای ‌نکرده وقتی قوی شد به انحراف کشیده نشود. طلبه متدینِ فاضلِ انقلابیِ بصیرِ ولاییِ درجه‌ یک تحویل جامعه بدهید که هر جا برود بتواند از ولایت و امام و مقام معظم رهبری و حکومت اسلامی دفاع بکند و یک طلبه به‌ درد بخوری باشد که جامعه ازش بهترین استفاده را ببرد. (پایان)

نکته مهمِ دیگر این است که اساتید در پرورش طلاب و فضلا توجه به انقلابی بودن و بصیر بودن و متدین بودن و ولایی بودن طلاب داشته باشند. طلبه‌ای که می‌خواهد در حوزه ان‌شاءالله نضج و قدرت پیدا بکند و در آینده شخصیتی بشود باید انقلابی بار بیاید و بصیر باشد، سیاست را بفهمد و مسائل سیاسی را متوجه بشود.

پاسخ دهید: