شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » ش 5 » تأليفات شيخ آقا بزرگ زنده‌کننده علمايي بود که فراموش شده بودند

مصاحبه با آيت‌الله سيد احمد اشکوري در تبيين سيره علمي و عملي شيخ آقابزرگ تهراني

رهنامه: کار شيخ آقا بزرگ که فهرست‌نگاري و کتاب‌شناسي نسخ خطي بوده است نياز به چه مقدماتي دارد؟

استاد: برداشت از کتاب‌هاي خطي بايد اولاً توأم با مقداري ذوق باشد. دوم تتبّع و زحمت مي‌طلبد نه اينکه چند روز پس از دنبال کردنِ کار، آن را رها کند. سوم نياز به مقدّمات علمي دارد زيرا کتاب‌شناسي خصوصاً در زمينه کتاب ‌‌هاي خطي اسلامي که مطالب آن بر پايه قرآن و سنت است نياز به آگاهي کامل از علوم ادبي عربي و همچنين آشنايي اجمالي با علوم اسلامي دارد. البته اين مشکل در مورد کتابهاي عربي بيشتر محسوس است تا کتابهاي فارسي که به زبان مادري خودمان است لذا کساني که در اين زمينه کار مي‌کنند بعضاً به علت دارا نبودن مقدّمات علمي به نحو شايسته و بايسته، در کارشان دقيق نيستند و نمي‌توانند از متون برداشت صحيحي داشته باشند. متأسفانه بعضي از دوستاني که آشنايي دقيق در اين فن ندارند و مقدمات فرهنگي‌شان ضعيف است، پا در اين عرصه پر پيچ و تاب نهاده‌اند و طبعاً کارشان از ديد علمي نمي‌تواند کاملاً بهره‌ور باشد. از نشان دادن نمونه‌هايي در اين راستا معذورم. مثلاً گاهي عنوان چند کتاب و يا موضوع آنها يکي است، مثلاً عنوان اثبات واجب که به معناي اثبات فرد بودن و توحيد خداست، گاهي از ديد فلسفي مورد پردازش قرار گرفته و گاهي از ديد عرفاني و گاهي از ديد کلامي. شخص فهرست‌نگار يا کتاب‌شناس اگر آشنايي اجمالي با اين علوم و تفاوتهاي آنها نداشته باشد در رديف توضيحات اين کتاب نمي‌تواند توضيح صحيحي از آن ارائه دهد. همچنين خط‌هاي ناخوانا در نسخه‌هاي خطي و اينکه گاهي نقطه نمي‌گذارند و يا کلمات را به هم مي‌چسبانند سبب مي‌شود که اگر شخص داراي اطلاعات کافي يا صبر و حوصله لازم نباشد حتي نمي‌تواند عبارت را درست بخواند و صحيح منعکس کند.

بنابراين فهرست‌نگار بايد مقدمات علمي داشته باشد و همچنين تتبع و نيز عشق و علاقه نسبت به کار داشته باشد تا خسته نشود، به دنبال آب و نان هم نباشد بلکه واقعاً دنبال کار باشد. اگر اين جهات در انسانِ داراي ذوق سليم و برداشت صحيح جمع شود مشکلي براي اين کار باقي نمي‌ماند و نيازي هم به استاد و کلاس ندارد.

هنگام ارزیابی یک کار باید شرایط زمانی و امکانات مالی و سایر امکانات شخصی که کار را انجام داده در نظر گرفت. اگر با این شرایط کارهای شیخ آقا بزرگ را ارزیابی کنیم باید بگوییم کار بسیار عظیمی انجام داده است.

رهنامه: روش کار شيخ آقا بزرگ در فهرست‌نگاري چه بوده است؟

استاد: بايد بين فهرست‌نگاري و کار شيخ آقا بزرگ فرق بگذاريم. اصطلاحاً فهرست‌نگاري به فهرست کردن و معرفي کتابهاي خطي گفته مي‌شود. مثلاً يک فهرست‌نگار فهرست کتابهاي خطي يک کتابخانه را مي‌نويسد و آنها را با موازين خاصي معرفي مي‌کند. ولي کار مرحوم شيخ آقا بزرگ در الذريعه قدري فراتر از اين است، يعني ايشان يک مقداري کتاب‌ها را ديده و درباره موضوع و محتواي آن‌ها شناسايي داشته است هر چند بيشترِ آنچه در الذريعه آمده کتابهايي است که ايشان نديده بلکه از ساير منابع و يا کتابهاي رجالي و يا فهرست‌هايي که در اختيار داشته يا از مؤلفان شنيده يا از اشخاصي با اطلاع در اين فن، استفاده کرده است. کار شيخ از خوانده‌ها و ديده‌ها و شنيده‌هاست و کار فهرستنگار منحصر در نسخه‌هايي است که در اختيار دارد.

رهنامه: پس بهتر است بگوييم ايشان کتاب‌شناس بوده‌اند.

استاد: احسنت، دقيقاً همينطور است.

رهنامه: شيوه کاري و کتاب‌شناسي ايشان در الذريعه چگونه بوده است؟

استاد: مرحوم شيخ آقا بزرگ اولاً در آن عصر کتابخانه‌هاي مجهّز بسيار مهمي که الآن در اختيار ماست در آن زمان تأسيس نشده بودند تا بتواند از آنها استفاده کند. ثانياً فهرست‌هاي زيادي را که الآن به زبان‌هاي مختلف براي کتابخانه‌هاي شرق و غرب نوشته شده است، در آن وقت نبوده است تا کمک کار ايشان باشد. اهميت کار اين بزرگ‌مرد هم به همين دليل است و اين کار با اين حجمِ بزرگ، حاصلِ پيگيري مطالعاتي است که ايشان داشته‌اند و اندک سفرهايي که رفته و بيشتر از چند کتابخانه شخصي، آن هم با شتابزدگي، بهره برده است.

رهنامه: نحوه شروع به کار ايشان به چه شکل بوده؟

استاد: ايشان گويا بعد از نجف و تحصيل در محضر مرحوم آخوند خراساني، به سامرا رفته و مدت مختصري هم در کاظمين بوده و سپس به نجف بازگشته است. پس از طي مراحل تحصيلي در سطح بالا، جنبه‌هاي حوزوي را کاملاً رها کرده و به دو کار بزرگش يعني تأليف الذريعه و اعلام الشيعه پرداخته و ممحّض در اين کارها شده است. در واقع ذريعه کتاب‌شناسي شيعه و اعلام‌الشيعه شناساندن بزرگان، علما و فرهنگيان بزرگ شيعه مي‌باشد.

در واقع ذریعه کتاب شناسی شیعه و اعلام الشیعه شناساندن بزرگان، علما و فرهنگیان بزرگ شیعه می باشد.

در ابتداي کار اين‌طور که از خود الذريعه برآورد مي‌شود اين است که ايشان کتب رجالي مهم مثل رجال نجاشي، رجال شيخ، فهرست شيخ و امثال اين کتابهاي بنيادي مربوط به روات و علماي شيعه را مطالعه و فيش کرده است ـ البته فيش به اصطلاح خودمان نه به اين معنايي که الآن مرسوم است. ايشان يادداشت‌هاي خود را به صورت کتابي مي‌نوشت فلذا دست‌نوشته‌هايش مقداري درهم است و استفاده کردن از آن‌ها کمي مشکل است ـ سپس به فهرست‌ها و کتاب‌هايي که خودش ديده پرداخته است. البته استفاده کردن از نقل ديگران در شيوه کار ايشان بسيار زياد است مثلاً مؤلّفي نزد ايشان آمده و گفته که من فلان کتاب‌ها را تأليف کرده‌ام و ايشان هم فوراً سخن‌هاي او را ثبت کرده است يا اينکه شخصي آمده و گفته پدر من يا جد من اينطور بوده و چنين کتابهايي هم داشته است و ايشان هم منعکس مي‌کرده‌اند. البته من تکيه کردن بر نقل قول‌ها را خيلي کار صحيحي نمي‌دانم چون اين‌ها گاهي بر حافظه شخص متکي است و ممکن است اشتباه کند و بعضي اشخاص هم هستند که به گفتة آنها نمي‌توان اعتماد کرد.

هر چند ايشان خيلي ملتزم بوده است که به مؤلّفات، مستقيماً از طريق مؤلّفين و يا خويشان مؤلّفين و يا کساني که جمع‌آوري کنندة آثار بوده‌اند، دسترسي پيدا کند ولي زياد امکان سفر نداشته‌اند، ايشان دو، سه سفر به ايران آمدند و يک سفر هم به مصر رفته و از آنجا به مکه براي اداي حج رفته است. اما در مصر و مکه خيلي منابع شيعي در دسترسشان نبوده، قهراً از سفر ايران زياد استفاده کرده است. مثلاً در کرمانشاه از کتابخانه سردار کابلي و در تهران از کتابخانه‌هاي آقاياني که آن موقع در تهران بودند و بالخصوص از کتابخانه محدّث ارموي و کتابخانه ملک استفاده کرده‌اند. البته اين نکته هم وجود دارد که استفاده‌هاي ايشان خيلي گذرا بوده و لذا در بسياري از موارد معرّفي کتاب‌هاي ايشان خيلي گويا نيست و به اصطلاح خيلي کار حساب‌شدة مرتب و مدرني نيست البته اين مشکل مربوط به زمان ايشان است و مختص ايشان نيست.

رهنامه: پس از دسترسي به منابع، شيوه نگارش و بيان مطالب در الذريعه چگونه است؟

استاد: ايشان يک طرح حساب‌شدة فني به معنايي که ما الآن مي‌فهميم در کارش نداشته است و به آن صورت که نظم و چارچوب خاصي داشته باشد و روي روال آن چارچوب در تمام مراحل پيش رفته باشد، نبوده. فلذا کارهايش در عين ارزش فراوان اطلاعاتي، معرفي‌ها خيلي با هم متفاوت است و الذريعه را که نگاه مي‌کنيم مي‌بينيم يک کتاب را به نحو خاصي شناسانده است، کتاب ديگر را اصلاً نشناسانده و يا يک کتاب را ناقص شناسانده است. البته الذريعه را به ترتيب حروف الفباي اسامي کتابها مرتب کرده است مثلاً کتاب کافي در حرف کاف و مسالک الأفهام در حرف ميم. ولي طبقات اعلام الشيعه به ترتيب قرون است از قرن چهارم شروع شده و به قرن چهاردهم مي‌رسد که براي هر قرن نام خاصي انتخاب شده است.

رهنامه: يکي از نويسندگان اين‌طور نوشته که در فرهنگ اسلامي کتاب‌شناسي براساس اسامي کتابها ولي در فرهنگ غربي براساس نام مؤلفين است و اين به علت يک تفاوت مبنايي در بينش است. نظر شما نسبت به اين کلام چيست؟

استاد: آن آقا متخصص در اين امر نبوده است. بسياري از فهرست‌هايي که در غرب چاپ شده است مانند موزه بريتانيا، واتيکان، ميلان و … را من در اختيار دارم. فهرست‌نگاري‌ها به ترتيب حروف اول نام کتاب‌ها مي‌باشد. ولي کمي از فهرستها موضوعي است. امکاناً نظر اين آقا به «تاريخ التراث العربي» بروکلمن باشد، که در موضوع تاريخ علم نوشته شده نه فهرست نسخ خطي گرچه به مناسبت موضوعها کتابهاي فراواني را ياد کرده است.

رهنامه: مرحوم آقابزرگ مراجعات زيادي به کتابخانه‌ها داشته‌اند. آيا ملاکي براي گزينش آنها داشته‌اند؟

استاد: البته ايشان به تمام کتابخانه‌ها سر نزده است براي اينکه ايشان تمام عمر در عراق بوده‌اند و در سفرهاي ايران نيز شهرهاي زيادي را در ايران نرفته‌اند بلکه مسير خاصي از کرمانشاه، همدان، تهران تا مشهد داشته‌اند و مسير برگشت نيز همين بوده و در طول چند روزي که در هر يک از اين شهرها بوده مگر چه ميزان مي‌توانسته به کتابخانه‌ها سر بزند؟ در تهران کتابخانه محدث ارموي و کتابخانه ملک را در حدّ فرصت کوتاه خودشان ديده است، بدين جهت ديدار با شتابزدگي بوده و در بازديد از کتابها گزينش خاصي نبوده مگر راهنمايي صاحب کتابخانه و عرضه آنچه را که مهم مي‌پنداشته است.

گاهی نیاز ما کتاب شناسی است و فهرست ها مانند الذریعه و امثال آن کلید فرهنگ هستند یعنی اولین مرحله ای که برای کار و تحقیق باید طی شود این مرحله است.

رهنامه: تشخيص اعتبار و يا عدم اعتبار کتابها (مخصوصاً نسخ خطي) با چه معياري بوده است؟

استاد: کتابها روي حساب مؤلفين در نظر گرفته مي‌شده است. يعني اگر مؤلفي آدم محترمي باشد و از حيث تاريخي بدانيم که شخص معتبري است مي‌توانيم به نوشته‌ها و مؤلفاتش اهميت دهيم، راه ديگر اينکه مقداري از کتاب خوانده شود و از خود کتاب مي‌توان فهميد که اين کتاب چه ميزان ارزش علمي دارد و گاهي هم که کتابي بسيار مبتذل است از خود کتاب معلوم مي‌گردد. گاهي هم که فرصت نبوده اگر شخصي که اهل نظر بوده است در رابطه با اهميت و اعتبار آن کتاب نظر داده باشد، باعث توجه به آن کتاب مي‌گردد بنابراين اين سه راه وجود دارد.

رهنامه: اگر در کتابهاي مختلف به موارد تضاد يا تناقضي بر مي‌خوردند چطور آن را برطرف مي‌کردند؟ مثلاً در يک کتابي آمده که فلان نسخه اثر فلان مؤلف است و در کتاب ديگري همان نسخه را به شخص ديگري منسوب کند.

استاد: ايشان گاهي اختلافها را در نام نسخه يا نام مؤلف يا تاريخ تأليف يادآوري مي‌کند، البته خيلي کم. يعني تا اندازه‌اي که به تضادها اطلاع پيدا کرده آنها را آورده است. مثلاً در جايي آورده که در نسخه‌اي از اين کتاب که فلان جا ديدم در مقدمه از فلان پادشاه يا فلان شخصيت تمجيد شده است اما در جاي ديگر اين‌طور نبوده و يا حتي بر عکس مذمت کرده است.

رهنامه: اگر بخواهيم با ديدي امروزي الذريعه را مورد بررسي و نقد قرار دهيم، چه بايد بگوييم؟

استاد: بناي الذريعه بر اين بوده که مؤلفات شيعه ـ شيعه اعم از زيديه و اسماعيليه و اماميه ـ را در آن جمع‌آوري کند. معلومات ايشان راجع به زيديه و اسماعيليه بسيار بسيار اندک است. با توجه به اينکه خود من دو سفر به يمن رفته‌ام و کتابي هم به عنوان «مؤلّفات الزيديه» چاپ کرده‌ام که سه جلد است و مشتمل بر آثار آنهاست. معلومات ايشان در رابطه با آثار زيدي و اسماعيلي کامل نيست اما همين اندازه که دسترسي داشته‌اند، وارد کرده‌اند.

گاهي ايشان کتابي را مي‌نويسد اما آن را معرفي نمي‌کند با اينکه معلوم است کتاب را ديده است يا به دليل آنکه فرصت نداشته و يا کتاب در اختيارش قرار داده نمي‌شده است که دقيقاً بخواهد آن را نگاه کند. يکي از اشکالاتي که الآن مي‌توان به الذريعه وارد کرد همين نکته است که کتاب‌شناسي مرتّبي ندارد در حالي که براي بعضي کتاب‌ها، کتاب‌شناسي کاملي دارد. نکته ديگر اينکه با توجه به اينکه ايشان دو کار دارند يکي فهرست مؤلّفات و آثار شيعه که الذريعه است و ديگري تذکره شخصيت‌هاي شيعه که طبقات اعلام الشيعه است در کتاب‌هاي ايشان گاهي ديده مي‌شود که مثلاً کتاب کافي را نوشته‌اند و در توضيحات آن نوشته‌اند که مؤلف آن شيخ کليني است و پس از آن شروع به ارائه توضيحات دربارة زندگينامة و سيرة علمي شيخ کليني کرده است و حال اينکه در اين کتاب الذريعه که موضوعش کتاب‌شناسي است بايد کافي شناسانده شود و برعکس وقتي طبقات را مطالعه مي‌کنيم مي‌بينيم که در همان مورد مثلاً نوشته است محمد بن يعقوب کليني که داراي کتاب کافي است و شروع به معرّفي کتاب کافي کرده است و به جاي پرداختن به مؤلّف‌شناسي به ارائة معلومات در مورد کتاب‌ها پرداخته است. و من نمي‌دانم که علت اين آشفتگي چيست؟ من فکر مي‌کنم که بايد قدري الذريعه را تنقيح کنيم. من يک زماني کاري را شروع کردم و تعدادي فيش هم نوشتم به نام «مهذّب الذريعه» و بنايم در اين مجموعه، تکميل و اصلاح کتاب‌شناسي‌ها به صورت خاصي بود.

اجازه روایت در اصل برای صحّه گذاشتن روی کار و یا روی شخص است.

يکي ديگر از مشکلات الذريعه اين است که تماماً کتاب‌شناسي شيعه نيست و بعضي کتاب‌هاي غير شيعه در آن وارد شده است. دليلش اين است که ايشان گاهي از نام کتابي خواسته موضوع و شيعه بودن مؤلف آن را استفاده کند که اين نوع برداشت موجب ايجاد مشکلاتي هم گرديده است. زيرا مخصوصاً قدما در نام‌گذاري آثار خود بعضاً شفاف عمل نمي‌کردند. بنابراين نمي‌توان از نام کتاب، پي به محتواي آن برد و مذهب مؤلف آن را به طور صحيح شناخت. فرض کنيد ايشان کتابي با نام «حضرت زهرا» ديده است که تأليف شده، و حال اينکه هدف مؤلف از تأليف اين کتاب توهين و رد شيعه بوده است و خود او شيعه نبوده. لکن چون خود او کتاب را نديده و تنها نام «حضرت زهرا» را که نام کتاب بوده است مي‌دانسته است در ليست مثلاً فلان مؤسسه مطبوعاتي هند نام کتاب را ديده و آن را منعکس کرده است.

البته با احترامي که ما براي اين کار قائليم، چنين ايراداتي هم وجود دارد يک نکته اين است که هنگام ارزيابي يک کار بايد شرايط زماني و امکانات مالي و ساير امکانات شخصي که کار را انجام داده در نظر گرفت. اگر با اين شرايط کارهاي شيخ آقا بزرگ را ارزيابي کنيم بايد بگوييم کار بسيار عظيمي انجام داده است.

رهنامه: آيا شما درباره اصلاح ايرادات الذريعه کاري انجام داده‌ايد؟

استاد: کتاب «علي هامش الذريعه» کاري است که ضمن مراجعة به الذريعه اگر به صورت اتفاقي به اشتباهي برخورد کرده‌ام و يا چيزي بايد يادآوري مي‌شده است را در آن کتاب جمع کرده‌ام و الان چاپ هم شده است.

رهنامه: زمان تأليف طبقات پس از الذريعه بوده است؟

استاد: خير، اين دو کار همزمان صورت گرفته است و براي تکميل الذريعه بايد طبقات هم ملاحظه شود چون يک سري از مؤلّفات وجود دارد که در الذريعه نيست و در طبقات هست. و همين‌طور براي تکميل کار طبقات يعني شناخت شخصيت‌ها و مؤلفين بايد الذريعه را نيز نگاه کنيم.

رهنامه: آيا ايشان غير از کتاب الذريعه و اعلام الشيعه، دغدغه و يا پيشنهادي در مورد فرهنگ و تاريخ شيعه داشته‌اند؟

استاد: نه، پيشنهادي در اين زمينه نداشته‌اند.

رهنامه: آيا ايشان به ديگران توصيه و ترغيب به ورود در اين کار مي‌کردند يا در اين زمينه شاگردپروري داشته‌اند؟

استاد: اين کار نياز به ذوق، حوصله، عشق و تتبع دارد و خيلي قابل تدريس نيست و لذا هر چند عده‌اي بودند که با ايشان رابطه و مراوده داشتند ولي ايشان کسي را غير از مرحوم آقا سيد عبدالعزيز طباطبايي به عنوان شاگرد خويش مطرح نمي‌کردند. مثلاً خود من سالي چند بار به ايشان سر مي‌زدم و يا از کتابخانة ايشان استفاده مي‌کردم. البته ايشان در اين کار تشويق مي‌کردند مثلاً يک وقتي من نزد ايشان رفتم و کتاب رياض العلماء ايشان را که نسخه خطي نادري بود، مي‌خواستم و با اين که نسخه کمياب و بسيار مهمي بود به من اصرار کرد که اين را به خانه ببر و استفاده کن و البته من قبول نکردم چون جابجايي نسخه خطي مايه خطر است ولي ايشان تا اين اندازه گذشت داشتند و ديگراني را که در اين کار بودند تشويق مي‌کردند.

رهنامه: آيا هيچ‌گاه نظر خودشان را نسبت به کاري که انجام مي‌دهند بيان کرده‌اند؟ و يا مقايسه‌اي نسبت به اين کار با ساير کارها انجام داده‌اند؟

استاد: از آنجايي که ايشان بدان معنا اهل خودنمايي نبودند سخني هم در مورد کار خويش نمي‌گفتند هيچ‌گاه نگفتند کار من ممتاز و خوب است، مهم است و يا تنها کاري است که در حوزه مذهب شيعي با اين گستردگي انجام شده.

رهنامه: آيا کار ايشان در زمان حياتشان مورد عنايت و تمجيد ساير بزرگان و علما قرار گرفته است؟

استاد: بله، همانطور که مي‌دانيد هر کار و يا شخص بزرگي خواه ناخواه چند نفري دشمن و در واقع حسود دارد. گاهي افرادي پيدا مي‌شدند که از سر حسد و يا انگيزه‌هاي ديگر، حرف‌هايي مي‌زدند ولي شخصيت‌هاي علمي از کار ايشان تقدير مي‌کردند. براي نمونه بيان کنم که مرحوم آيت‌الله سيد محسن حکيم در آن زمان به طلبه‌هاي نجف دو دينار شهريه مي‌داد که طلبه‌ها بايستي نزد صرافي مي‌رفتند و شهريه خود را مي‌گرفتند. ولي ايشان ماهانه بيست و پنج دينار به منزل مرحوم شيخ آقابزرگ مي‌فرستادند نه اينکه خود شيخ برود و بگيرد و مي‌فرمود که ايشان به شيعه خدمت مي‌کند و بايستي ما از او تقدير کنيم. و شيخ آقا بزرگ هم آنچه به او مي‌رسيد جمع‌آوري مي‌کرد و براي چاپ الذريعه به تهران مي‌فرستاد و حتي با همين هزينه‌ها مقداري از کتاب‌ها را در نجف چاپ کردند.

رهنامه: مخالفت‌ها چگونه و به چه نحو بود؟

استاد: مخالفت‌ها به صورت حرفي بود. مرحوم شيخ در جلد اول الذريعه اجازه‌هاي اشخاص را زياد نوشته است. آقايي در نجف بود که هر گاه به من مي‌رسيد مي‌گفت اين هم شد کار؟ اجازه، اجازه، اجازه. عرض کردم اين‌ها نوعي حسد و کارشکني است. البته اين‌ها کم بودند و گفته‌هايشان اثرگذار نبود. مرحوم شيخ آقابزرگ هم اهميت به اين حرف‌ها نمي‌داد و کار خود را مي‌کرد.

رهنامه: موارد استفاده و کاربرد و فايده‌بخشي کتابهاي الذريعه و طبقات را بيان فرماييد.

استاد: استفاده‌هايي که از الذريعه مي‌توان کرد گوناگون است. گاهي نياز ما کتاب‌شناسي است و فهرست‌ها مانند الذريعه و امثال آن کليد فرهنگ هستند يعني اولين مرحله‌اي که براي کار و تحقيق بايد طي شود اين مرحله است. دوم اينکه ايشان بسياري از کتاب‌ها را نام برده‌اند که الآن وجود خارجي ندارند و فقط نامي از آنها مانده اين هم نوعي استفاده است يعني راهي براي پي بردن به وجود اين کتابها جز اين راه وجود ندارد. استفادة ديگر هنگامي است که بخواهيم بدانيم هر شخصي چه کتابهايي را تأليف کرده است. به نظر من استفاده مهم ديگر ـ که شايد خيلي به آن توجه نمي‌شود ـ اين است که در ضمن کتابهايي که ايشان نام برده افرادي را نام مي‌برد، که ما به وجود اين افراد پي مي‌بريم مثلاً اينکه من فلان کتاب را نزد فلاني ديدم که نجف بوده و به سال فلان مرده است و ما اجمالاً مي‌توانيم بشناسيم که چنين شخصي وجود داشته که از طلاب يا علماء نجف بوده و در فلان سال مرده است. خلاصه يک سري معلومات گذرا در حاشيه کار خود دارد که کمتر کسي به آنها توجه دارد. يکي از آقايان نجف براي من نقل کرد که به شيخ آقابزرگ گفتم اين که کتاب فلاني را پيش فلاني ديدم که فلان سال مرده است چه مناسبت و ربطي به کتاب‌شناسي دارد جواب داده بود که اين‌ها يک سري افرادي هستند که حقي بر من دارند و من مي‌خواهم اداي حق کنم. حالا ايشان خواسته که اداي حق کند ولي ما مي‌توانيم به عنوان شرح حال و تاريخي گذرا و متفرقه به آنها نظر داشته باشيم.

اجازات به طور کلی شبیه کارنامه هایی است که الان داده می شود. امروزه به شخصی که تحصیل می کند و مراحلی را پشت سر می گذارد کارنامه داده می شود و معنای کارنامه این است که تایید می کند ایشان مراحلی را طی کرده است.

اعلام شيعه هم که مربوط به شيعه‌شناسي در اعصار مختلف است البته راه ايشان در اعلام‌الشيعه کمتر ملحوظ بوده يعني اعلام‌الشيعه بيشتر نقل از کتاب‌ها نيست بلکه معلوماتي است که جسته و گريخته از اين طرف، آن طرف جمع‌آوري کرده و بيشتر آن در دسترس نيست که در مرحله اول ميرزا عبدالله افندي در رياض العلماء اين کار را کرده و مرحوم شيخ آقابزرگ دنباله اين کار را گرفته است. بدين‌ترتيب اين کار باعث زنده شدن ياد خيلي از علماء و دانشمندان و افرادي مي‌شود که آثار علمي دارند ولي فراموش شده‌اند.

البته کار خوب ديگري که ايشان در اعلام‌الشيعه دارد تصحيح اشتباهاتي است که ديگران داشته‌اند و مي‌گويد که مثلاً سال وفات فلان به اين دليل درست نيست که اين هم قابل استفاده است.

رهنامه: بحث ديگر بحث اجازه روايات است. اولاً جايگاه و اهميت اجازة روايت چه بوده است؟ ثانياً از چه کساني اجازة روايت گرفته‌اند و به چه کساني اجازه روايت مي‌دادند؟

استاد: اجازه روايت در اصل براي صحّه گذاشتن روي کار و يا روي شخص است يعني اين شخصي که قصد جمع‌آوري يک کتاب روايي را دارد آيا اهليت اين کار را دارد يا نه؟ اهليت يعني به اندازة کافي داراي علوم روايت و علوم حديث باشد. اجازات به طور کلي شبيه کارنامه‌هايي است که الآن داده مي‌شود. امروزه به شخصي که تحصيل مي‌کند و مراحلي را پشت سر مي‌گذارد کارنامه داده مي‌شود و معناي کارنامه اين است که تأييد مي‌کند اين شخص مراحلي را به درستي طي کرده است. اين سنت را از عصر ائمه b داريم که مثلاً کتاب فلان راوي را نزد امام هادي j آوردند و ايشان بر روي اين کتاب صحّه گذاشتند. بدين معنا که کار اين آقا که از روات امام صادق j يا امام رضا j يا يکي ديگر از ائمه بوده است، صحيح است. اين اولين مرحله اجازة روايي است. سپس به تدريج بعد از غيبت هم در بين علما اين‌گونه اجازه مرسوم شده است.

البته بعضي از اجازاتي که در قديم داده مي‌شده و حتي الان داده مي‌شود ـ نه همة آنها ـ نشان‌دهنده و معرفي‌کننده شخصيت فرهنگي و علمي آن شخص بوده است. يعني از سبک آنچه شيخ اجازه براي او نوشته است معلوم مي‌گردد که اين آقا چقدر احترام علمي دارد؟ برخي اجازه‌ها خيلي ساده‌اند. برخي از آنها با طمطراق خاصي نوشته شده‌اند و در آن ارزيابي موقعيت علمي آن شخص هم صورت گرفته است. شيخ آقا بزرگ يک شيخ‌الاجازه در وقت خودش بوده است و افراد زيادي از او اجازه مي‌گرفتند حتي يک جزوه‌اي چاپ کرده بود بنام «سند الصفي إلي آل المصطفي» که سلسله سند خودش را با تفصيل آنجا ياد کرده است يعني شيوخ خودش را نوشته تا اينکه به امام برسد و به عده‌اي که مي‌خواسته اجازه مختصر بدهد در آخر آن جزوه اجازه را مي‌نوشته است. اينکه اين جزوه را چه تعداد چاپ کرده است، نمي‌دانم اما آنچه معلوم است اين است که ايشان بسيار زياد اجازه مي‌داده‌اند و خود من هم دو اجازه روايتي از ايشان دارم.

رهنامه: نوشته‌اند که ايشان از علماي اهل سنت نيز اجازه داشته‌اند، اين به چه دليل بوده است؟

استاد: بله، اين به خاطر رسمي است که بين مذاهب وجود داشته و دارد که اجازه روايتي بين آنها رد و بدل مي‌شده است و ايشان در سفري که به مصر رفته‌اند که هدف از اين سفر رفتن به مکه و انجام حج بوده است از يک عده‌اي از علماي مصر، مدينه و مکه اجازه گرفته است. اين امر الان هم مرسوم است مثلاً در سفري که بنده به يمن داشتم از برخي علماي بسيار مهم آنجا اجازه گرفتم و نيز به تعدادي اجازه دادم با اينکه اهل يمن زيدي مذهبند.

رهنامه: ايشان چه دروسي خوانده‌اند؟ و نزد چه اساتيدي؟

استاد: عمدة تحصيل ايشان فقه و اصول بود که نزد مرحوم آخوند خراساني به تحصيل مي‌پرداخت تا اينکه پس از آشنايي با مرحوم محدث نوري و سيد حسن صدر، علاقه‌مند به ديدن و جمع‌آوري معلوماتي پيرامون آثار و تأليف شيعه مي‌گردد و وارد اين وادي مي‌شود.

رهنامه: به جز مسائل علمي، آيا در زمان مشروطه ايشان وارد امور اجتماعي و سياسي شدند؟

استاد: البته بي‌ميل به مشروطه نبوده است ولي اينطور نبوده که عملاً وارد بشود و در واقع به آن معنايي که امروز از مشروطه‌خواه سياسي فهميده مي‌شود نبوده است.

رهنامه: آيا خود شما خاطره خاصي از ايشان داريد؟

استاد: واقعش اين است که اندازه معاشرت من با شيخ آنطور نبوده که من ملازم ايشان باشم. ولي خاطره‌اي براي شما نقل مي‌کنم که ضمناً دليل بر همان تشويق اهل تحقيق و تتبع است. روزي من نجف منزل ايشان بودم و يک کتابي را مي‌خواستم ببينم. آقايي وارد شد و از ايشان پرسيد فلان موضوع چيست؟ ايشان توضيح دادند. پرسيد در کدام کتاب مي‌توان آن را پيدا کرد؟ جواب دادند فلان کتاب. ادامه داد: شما اين کتاب را داريد؟ آقا جواب داد که بله. گفت مي‌شود ببينم؟ جواب دادند: بله. مرحوم آشيخ آقابزرگ برنامه‌اش اينطور بود که کارهايش را خودش انجام مي‌داد. البته کتابخانه و کتاب به آن معنا زياد نداشت چون کتاب نمي‌خريد. ايشان بلند شد، يک پلکاني داشت که تخته‌اي بود و خيلي سنگين. پيرمرد نودساله با خيلي زحمت اين پلکان را برداشت و روبروي آن قفسه گذاشت و خواست که برود بالا. انگشت شست پايش به پلکان برخورد کرد، پيرمرد از درد شديد خيلي ناراحت شد. روي زمين نشست. انگشتش را قدري گرفت و کمي مالش داد. در عين حال خواسته او را بي‌جواب نگذاشت. روي پلکان رفت و کتاب را در آورد و پايين آورد. آمد و سر جايش نشست. کتاب را خواست به آن آقا بدهد. که گفت ممکن است بگوييد آن مطلب کجاي کتاب است؟ ايشان کتاب را باز کرد و ورق زد و مطلب را در آورد. گفت ممکن است که بخوانيد؟ ايشان هم شروع به خواندن کرد. گفت اجازه دهيد من بنويسم يعني دو سه سطر کلمه به کلمه بخوانيد بعد گوش بدهيد که بخوانم. واقعش اين است که من خيلي ناراحت شدم که اين چه کاري است که او با اين پيرمرد با اين سن و سال و با اين موقعيت انجام مي‌دهد. آن رفتار خلاف تأدب بود. ايشان هيچ نگفت آن آقا هم بدون هيچ تشکري بلند شد و رفت و فقط خداحافظي کرد. و من غير از اين بار نديدم که ايشان ناراحت شود ولي براي وضع پايش و بي‌ادبي اين آقا ناراحت شد و فرمود مثل اين است که مي‌خواهند ما تأليف کنيم اين‌ها به نام خودشان ثبت کنند. اين نشانة سعة صدر او و گذشت فراوان وي بود.

رهنامه: در آخر حرف خاصي براي اضافه کردن به اين موارد داريد؟

استاد: يک نکته‌اي هست که گاهي من به جوانها زياد مي‌گويم، چه جوانهاي دانشگاهي و چه جوانهاي حوزوي. نزد من فرق نمي‌کند چون همة اين‌ها در راه علم کار مي‌کنند. اين‌ها بايد اين اشخاص پيرمرد و سخت‌کوش را الگوي خود قرار دهند. مرحوم شيخ آقابزرگ با کمترين امکانات و شرايطي که تصور کنيد زندگي مي‌کرد. من يادم هست يک روز رفتم منزلشان، ايشان پنکه هم نداشت، از گرما پيرهنش را در آورده بود و نشسته بود و مطالعه مي‌کرد. آنگاه اگر احياناً پولي هم به او مي‌رسيد جمع‌آوري مي‌کرد و به تهران مي‌فرستاد تا کتابش چاپ شود و براي خودش هزينه نمي‌کرد. هر گاه من نزدشان مي‌رفتم خيلي اظهار لطف مي‌کرد. نوکري به نام مشهدي محمد داشت او را صدا مي‌کرد که فلاني آمده شربت بياور. مي‌دانيد شربت چه بود؟ شربت عبارت از يک ليوان آب بود که از يک کوزه مي‌ريخت که آن کوزه روي پنجره سرداب گذاشته شده بود، از يخچال و اينها خبري نبود و فقط يک قاشق مرباخوري شکر درون آن مي‌ريخت و قدري به هم مي‌زد. نه گلابي به همراه داشت نه يخي، هيچ. اين کمال احترام و پذيرايي او از ديگران بود.

با کمترین امکانات و شرایطی که تصور کنید زندگی می کرد. من یادم هست یک روز رفتم منزلشان، ایشان پنکه هم نداشت. از گرما پیرهنش را کنده بود و نشسته بود و مطالعه می کرد. آنگاه اگر احیاناً پولی هم به او می رسید جمع آوری می کرد و به تهران می فرستاد تا کتابش چاپ شود و برای خودش هزینه نمی کرد.

يعني اين‌گونه زندگي مي‌کرد تا اينکه بتواند کتابهايش را چاپ کند. من رنج مي‌برم که الان وسايل کار همه چيز فراهم است ولي آقايان کار نمي‌کنند و تازه اين جواني که مي‌خواهد کار کند مي‌پرسد هر فيش يا هر کتاب را چقدر مي‌دهيد؟ هر صفحه چقدر يا هر ساعت چقدر؟ اين‌طور اشخاص بايد الگو قرار گيرند و جوانان بدانند که دانش‌طلبي حقيقي ماوراي مادي‌گرائي است، از خودگذشتگي مي‌خواهد.

رهنامه: با تشکر از شما.

پاسخ دهید: