
گزارشی از سفر اعضای انجمنهای علمی حوزه به مالزی در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین محسن مهاجرنیا
رهنامه: باخبر شدیم به تازگی سفری علمی به کشور مالزی داشتهاید. لطفاً مشاهداتتان را از اوضاع و احوال مراکز آموزشی و پژوهشی این کشور بیان فرمایید. آیا ابداعاتی دارند؟ چقدر به موضوع پژوهش و تولید علم و گسترش مراکز علمی پرداختهاند؟ آیا در بحثهای قالبی یا محتوایی، شیوههای نویی داشتهاند؟ لطفاً نظام پژوهش آنها را با پژوهش در حوزه علمیه مقایسه بفرمایید.
آبان امسال در معیت گروهی از دوستان ـ که بسیاری از آنها از اعضای انجمن تاریخپژوهان، مطالعات سیاسی و… بودند ـ به کشور مالزی سفر کردیم. در این سفر، با دو دانشگاه رسمی مالزی، به نام دانشگاه UM و IIUM ـ که مخفف دانشگاه بینالمللی مالزی و دانشگاه علوم اسلامی مالزی است ـ آشنا شدیم. همچنین از یک مرکز پژوهشی بسیار بزرگ به نام آکادمی علوم اسلامی بازدید کردیم. هدف ما آشنایی با دستآوردها، تجربهها، شیوههای مدیریت پژوهشی، مجموعه محصولات پژوهشی، رویکردهای تحقیقاتی، سرمایههای بومی و غیر بومی و نظریات علمی رایج آنها بود. همچنین ما با برخی شخصیتهای علمی، مانند پروفسور عطاس و پژوهشگران اسلامی مالزی، نشستهایی داشتیم که بسیار سودمند بود.
به دلیل موقعیت جغرافیایی، جمعیتی و مذهبی مالزی، اتفاقاتی در این کشور میافتد که شاید در دیگر کشورهای اسلامی چنین اتفاقاتی نیفتاده یا رخ دادن آن بسیار نادر است. بیش از پنجاه درصد جمعیت مالزی، مسلماناند؛ سی درصد، چینیتبار و هفت درصد، هندو هستند. دیگر گروهها نیز جزو اقلیتهای هندو به شمار میآیند. چینیها برای به هم زدن ترکیب جمعیت مالزی، رقابت شدیدی با مسلمانها دارند. میدانیم که چینیها در چین نمیتوانند بیش از یک بچه داشته باشند. از این رو، چین از چینیتبارهای اهل مالزی حمایت میکند تا بیشتر بچهدار شوند. چین میخواهد ترکیب جمعیت مالزی را تغییر بدهد و اکثریت جامعه مالزی را به دست بیاورد. همچنین در مالزی، رقابت چینیها با مسلمانان بر سر مسائل سیاسی بسیار است. این رقابت سبب شده است مسلمانها مراقب باشند چینیها به مناصب حکومتی دست نیابند. معمولاً در انتخابات، مسلمانها رأی میآورند. مالزی، چهارده ایالت دارد. ایالتها، پادشاهی است و چهارده پادشاه کوچک و یک پادشاه مرکزی دارند که معمولاً پنج سال یک بار عوض میشوند. آنها از بین خودشان، یک پادشاه انتخاب میکنند و در یک انتخابات سراسری هم نخستوزیر را برمیگزینند. نخستوزیر همهکاره، و مقام پادشاه، تشریفاتی است. مسلمانها کاری کردهاند که پادشاه و نخستوزیر از بین این افراد انتخاب شود. تا امروز کسی غیر از مسلمانها انتخاب نشده است. مذهب شافعی، مذهب رسمی اهل سنت مالزی است. مذهبهایی چون شیعه، وهابیت، مالکی و حنفی، ممنوع است و کسی حق تبلیغ ندارد.
مالزی از سال 1957 میلادی مستقل شد. سابقه مالزی به پنجاه سال پیش برمیگردد. این کشور از نظر موقعیت جغرافیایی، منتهیالیه شرق آسیا و همسایه سنگاپور، اندونزی و تایلند است. اندونزی به دلیل اینکه بزرگترین کشور اسلامی، و همسایه مالزی است، روی این کشور تأثیر بسیاری دارد. مالزی با جمعیت 25 میلیونی خود توانسته است به مقام نخست توسعه در میان همسایههایش دست یابد و در بسیاری از جنبهها، از اندونزی و سنگاپور، پیشرفتهتر است. مالزی به دلیل ترکیب جمعیتی، کشوری دموکرات است و در عرصه سیاست آن، فضای بازی حاکم است، اگرچه میان مسلمانها، قدری تعصب وجود دارد.
کشور مالزی از نظر پژوهشی و علمی، در زمینه مسائل اسلامی، پیشرفت خوبی داشته است. امروزه نظریات اندیشمندانی در مالزی مطرح است که نقش جهانی دارند. تقریباً در کل جهان اسلام، شخصیتها و نظریهپردازان آنها مطرح هستند. برای نمونه، پروفسور عطاس، در جهان اسلام، شخصیتی شناخته شده است. ایشان دیدگاه اقتصادی معروفی دارد. پروفسور کمالی نیز ـ که با ایشان هم نشستی داشتیم ـ شخصیتی جهانی است. کتابهای ایشان در ایران ترجمه شده است و دیدگاه خاصی دارد. همینطور پروفسور الزین، رییس دانشگاه استاک نیز فرد مشهوری در جهان اسلام است.
مالزی به سمت تولید دیدگاهی تمدنساز برای جهان اسلام پیش میرود و به اعتقاد خودشان، در برابر افراطگراییهایی که در باب اسلام هست، دیدگاهی با نام اسلام حضاری، یعنی اسلام تمدنی را تقویت میکنند. نخستین بار این دیدگاه را ماهاتیر محمد، مطرح، و عبدالله بداوی تقویت کرد. در این زمینه، نخستوزیر فعلی به تئوریپردازی این اندیشه میپردازد.
همه مراکز پژوهشی و دانشگاههای مالزی در پی این هستند که نظریه رهبران فکری و سیاسیشان را تئوریزه کنند. دقیقاً در همه مرکزهایی که رفتیم، بحث اسلام حضاری را مطرح کردیم و آنها کتابهایی را درباره اسلام تمدنی ـ که به کوشش مراکز علمیشان ـ منتشر کرده بودند، به ما نشان دادند. برای نمونه، پروفسور کمالی، رییس آکادمی علوم اسلامی مالزی، افغانتبار است و 25 سال است در مالزی زندگی میکند. وی نوزده سال نیز در امریکا بوده است. ایشان جزو یکی از متفکران بزرگ مالزی به شمار میآید. وی چند کتاب درباره اسلام تمدنی نوشته و اصول دهگانهای برای اسلام تمدنی مطرح کرده است و برای تقویت دیدگاه نخستوزیر مالزی، به صورت جدّی کار تئوریک انجام میدهد.
رهنامه: آیا ساختار حکومت آنها با دانشگاههایشان ارتباطی دارد؟
آنها کارهایی را انجام میدهند که نیاز دارند. ساختار آموزشی و پژوهشیشان، با ساختار زندگیشان عجین است. جذب تحقیقات متفکران بیرونی، در راستای نیازهایشان انجام میشود. مقوله مدیریت، یکی از برجستهترین ویژگیهای ساختار جامعه مالزی است. ویژگی مردم مالزی این است که در همه بخشها، مدیریت ویژهای دارند. اقتصاد مالزی از نظر سرانه تولید، فوقالعاده است. این نشانه مدیریت دولتمردان مالزی است، وگرنه خود مالزیاییها تولیدات داخلیشان اهمیت چندانی ندارد. آنها از مدیریت و سرمایههای خارجی بهره بردند تا درآمد سالانه خود را افزایش بدهند. از این رو، در کشور مالزی، انواع و اقسام سرمایهگذاریهای خارجی دیده میشود. آنها مدیریت میکنند و به بسترسازی میپردازند که خارجیها از کشورهای مختلف به کشورشان بیایند. اصلاً برایشان مهم نیست سرمایهداری که به کشورشان میرود، چه کسی است و از کجا میآید. خیلی راحت افراد را میپذیرند و امکانات و سرمایهها را در اختیارشان میگذارند و به تولید میپردازند. همین سبب شده است که از نظر اقتصادی، پیشرفت فوقالعادهای داشته باشند. از این رو، در مالزی یک نفر بیکار نیست. آنها بیش از دو میلیون مهاجر از کشورهای همسایهشان جذب کردهاند.
الگوی تمدنی شان، الگوی تسامح و تساهل است. قاعدتاً هم از بسیاری اصول ها کوتاه آمدند که توانستند با دیگران کنار بیایند وگرنه اگر کسی مدعی اسلام ناب باشد نمیتواند با ستم و کفر و شرک بین المللی کنار بیاید.
به دلیل مدیریتشان در ساختارهای فرهنگی و اجتماعی، تمرّدی در جامعه شکل نمیگیرد. همه فرقهها از دولت پیروی میکنند. برای مردم مالزی، قانون، محترم است. در همه موارد، قانونمندی و قانونگرایی به چشم میآید. ملت مالزی، ملتی مطیع است و قانونگریزی ـ حتی میان انسانهایی که از لحاظ مذهبی، مخالف دولت حاکم هستند ـ وجود ندارد. آنها به نمادها و افتخارهای ملیشان احترام میگذارند و به هر دانشگاه یا جای دیگری میروید، عکس پادشاه و نخستوزیرشان را میبینید.
در زمینه مسائل اجتماعی، یک معتاد یا گدا کنار خیابان نمیبینید. کاملاً کشور پیشرفتهای است؛ چرا که هر کسی کار خودش را انجام میدهد. جنب و جوش، یکی دیگر از ویژگیهای مردم مالزی است. به دلیل ناهمگونی ترکیب جمعیتی، سیستمِ بازی دارند؛ یعنی مسلمانها با رعایت همه شئون دینیشان، در کنار چینیها، هندوها، توریستها ـ که از جاهای مختلف میآیند و پایبند به چیزی نیستند ـ خیلی راحت زندگی میکنند. گاهی میبینیم خانمهای محجبه مالاییایی کنار چینیها راحت نشستهاند و با هم گفتوگو میکنند. آنها تفاوتهای فرهنگی را پذیرفتند. البته برخی، پذیرش تفاوتها را ویژگی مثبت مردم مالزی میدانند.
این کشور نسبت به دیگر کشورهای اسلامی، پیشرفت ویژهای دارد. در زمینه زندگی شهری، امکانات فوقالعادهای وجود دارد. در خیابانهای کوالالامپور، ترافیک نمیبینید. حتی پلیس هم در خیابان دیده نمیشود؛ چرا که قانونمندی و تدبیر و مدیریت، در شهر موج میزند. به دلیل کنترل نامحسوس راهنمایی و رانندگی، هیچ رانندهای خلاف نمیکند. از این رو، آمار تصادف هم کم است.
یکی از دانشجویان ایرانی دوره دکترا در مالزی به من گفت: چند سال است که اینجا هستم، ولی تصادفی ندیدم. بنده هنگامی که با تاکسی، مونوریل یا با وسایل نقلیه دیگر رفت و آمد میکردم، ماشینی ندیدم که سبقت بگیرد یا سرعت غیرمجاز داشته باشد. همه رانندگان مراعات میکنند.
ما در مالزی، شمار بسیاری دانشجو و استاد داریم. رایزن علمی مالزی، از وجود حدود 25 هزار دانشجو در دانشگاههای مختلف مالزی خبر داد. درباره مراکز علمی هم باید به چند نکته اشاره کنم. در بازدید از مرکز آکادمی علوم اسلامی مالزی، با مرکز بسیار بزرگ جهانی آشنا شدم که امکانات خاصی نداشت. ظاهر مرکز بسیار معمولی بود. یک سالن کنفرانس داشت که در طول سه سال، چهارصد همایش بینالمللی برگزار کرده بودند. تقریباً هر سه روز، یک همایش برگزار میشد. این در حالی است که ما همایش بینالمللی برگزار میکنیم که حدود پنجاه شخصیت از کشورهای دیگر میآیند. برگزاری همایش کار سختی است. البته همایشی که یک یا دو روزه برگزار شود، دشوار است. مدیران مالزی به گونهای همایشها را طراحی کردهاند که از گوشه و کنار جهان، افراد بسیاری در همایشها شرکت میکنند. هیچ روزی نیست که تبلیغات همایشهای مالزی در سایتهای گوناگون دیده نشود. ایرانیهای بسیاری هم در اینگونه جشنوارهها شرکت میکنند.
معمولاً برگزارکنندگان همایش در ایران، هزینه بلیت رفت و برگشت مهمانان را تأمین میکنند و بهترین هتل، با امکانات رفاهی را در نظر میگیرند. بعد هم هدایایی به رسم یادبود میدهند و هزینه تحقیقات ارایه شده، پرداخته میشود، اما در مالزی چنین امتیازهایی در نظر گرفته نمیشود. مقاله علمی هر کس که پذیرفته شود، باید دویست دلار به حساب دانشگاه مربوط واریز کند تا اجازه دهند مقالهاش را بخواند و در همایش شرکت کند. افزون بر این، بسیاری از هزینهها به عهده پژوهشگر است. با این اوصاف، همایشهای آنها پرمخاطب و پربار است.
ریاست یک مرکز پژوهشی میگفت که اعضای هیئت علمی ما ده نفر هستند. آنها با نیرویی ده نفره، چهار صد همایش برگزار کردند. برخی از اعضای هیئت علمی آنها، اهل مالزی نبودند. برای نمونه، رییس مرکز، پروفسور کمالی، اهل افغانستان بود. معاون وی، اهل سودان بود. یک مسلمان، اهل چک بود و مسلمان دیگری، اهل امریکا. بقیه اعضا هم اهل کشورهای عربی و افریقایی بودند. یک نفر هم اندونزیایی بود. این ویژگی جالبی برای یک مرکز پژوهشی نمونه است که پروژههای کلان دولت را به آنها واگذار میکنند که برایشان تحقیق کنند. خود مؤسسه غیر انتفاعی بود و با دانشگاه UM همکاری داشت، ولی زیر مجموعه آن نبود. این مرکز، هشت ژورنال نشریه علمی ـ پژوهشی در سطح جهان دارد. برای نمونه، یکی از ژورنالها در لندن چاپ میشود. آنها تمام مقالات و خوراک علمی این نشریات را با برگزاری این همایشها تأمین میکنند. کار دیگری انجام نمیدهند. البته عمده آثار همایشها، نو به شمار میآید؛ آثار گزینش شدهای که از گوشه و کنار دنیا جذب شدهاند. این آثار برای چاپ در نشریات کشورهای مختلف، به زبانهای مختلف، از جمله مالیایی، انگلیسی و عربی ترجمه میشود.
آنها ساختاری آموزشی پژوهشمحور دارند. در واقع، دانشجوی دکترای پژوهشمحور جذب میکنند و به آنها دکترای پژوهشی میدهند. به ما میگفتند که برای لیسانس هزینه نمیکنیم و برای فوق لیسانس هزینه کمی میپردازیم، ولی برای دکترا هر چه نیاز باشد، هزینه میکنیم و میکوشیم مغز متفکر و تولیدکننده علمی را در مجموعهمان داشته باشیم.
در بازدیدی که داشتیم، بخشهای بسیاری از تولیداتشان را دیدیم. معمولاً در نشریات آنها، نوآوری و نظریهپردازی ملموس است. کارهای توصیفی قدیمی ندارند و عمدتاً کارهایشان نو است.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم، این است که آمادگی انجام کارهای علمی مشترک را دارند. ما از طرف انجمنها و برخی مراکز پژوهشی با آنها گفتوگو میکردیم. از این رو، تفاهمنامهای میان ما امضا شد. همچنین آنها آمادگی تبادل اطلاعات را دارند. به ما گفتند که آمادگی داریم در زمینه جذب کارهای علمی با شما همکاری، و به محققان شما کمک کنیم. در زمینههای مختلف و بحثهای علمی که مطرح است، اعلام آمادگی کردند. تقریباً در دانشگاه IIUM ـ که دانشگاه جامعه علوم اسلامی است ـ و دانشگاه ایستاک، اعضای هیئت علمی، اهل کشورهای دیگر بودند. رییس دانشگاه ایستاک، پروفسور الزین، اهل سودان بود و زیر مجموعه ایشان هم خارجی بودند. این ویژگی مهمی به شمار میآید که در رأس مراکز اصلی آموزشی و پژوهشی مالزی، نخبگان فکری از گوشه و کنار دنیا جذب شده باشد.
کارهای مهم و ارزشمندی در این دانشگاه انجام میشد. برای نمونه، آنها سرگرم نگارش دانشنامه جهان اسلام بودند و شدیداً به کارهایی که ما میتوانستیم انجام بدهیم، نیاز داشتند. از این رو، از انجمنهای علمی و مراکز پژوهشی ایران استمداد طلبیدند که در زمینه تدوین دانشنامه به آنها یاری برسانند. از این رو، ما استقبال کردیم و گفتوگوهایمان را تا تنظیم تفاهمنامه پیش بردیم و به صورت شفاهی توافق کردیم که همکاریهایمان را ادامه دهیم.
رهنامه: در چه زمینههایی کار میکنند؟
دانشگاههای ایستاک و IIUM در زمینه فقه کار میکنند و حوزه تخصصیشان، فقه الشریعه است. آنها به مباحث فقهی، فوقالعاده علاقهمند هستند و در نشریاتی که به ما نشان دادند، کاملاً بحثهای شریعت ملموس بود.
رهنامه: به فقه اجتماعی یا فقه سنتی خودشان؟
بیشتر بر مبنای فقه شافعی کار میکنند، ولی فقهی مدرن است و رویکردی نو دارند. برای نمونه، در فقه المقاصد، کارهای خوبی انجام داده بودند. در زمینه فقه الاقتصاد هم کار کرده بودند.
رهنامه: درباره فقه المقاصد توضیح میدهید؟
فقه المقاصد رویکردی نویی در حوزه فقه است که اهل سنت و نوگرایانشان به آن علاقه نشان میدهند. برای نمونه، الازهریها در مصر، به فقه المقاصد بیشتر علاقهمندند. البته در معقول، ضعیف هستند، ولی در این زمینه هم پیگیرند. در مجموع، مالزی میانبری به سمت بحثهای اسلامی زده است. هر چند مالزی در زمینه اسلام سابقه زیادی ندارد. گویا ایرانیها، اسلام را به مالزی منتقل کردند. بازرگانانی که از خاورمیانه به آسیای دور رفتند، مردم آن دیار را با اسلام آشنا ساختند.
ما از موزه اسلامی مالزی هم دیدن کردیم. من در موزه چیزی ندیدم که برای مالزیاییها باشد. همه چیزهایی که در موزه به چشم میآمد، برای ما بود. نکته جالب این است که در موزه، آثاری مربوط به تاریخ دوره صفویه و فیلسوفان اسلامی وجود داشت. هشتاد درصد اشیای موزه مالزی، متعلق به ایران و دیگر کشورهای عربی بود. این کل تاریخ مالزی است. در واقع، تاریخ آنها، تاریخ ماست. پیشینهای ندارند، اما با این پیشینه کم، برنامهریزیهای خیلی خوبی دارند و خوب پیش میروند.
در زمینه بحث پژوهشی، باید به این نکته اشاره کنم که ما در ایران، ایدههای متعددی را طرح، و رها میکنیم. در هر مرکز پژوهشی مالزی میبینید دهها ایده مطرح هست، ولی مثل ما تنوع ایدهای ندارند. با وجود این، اهل الگوسازی هستند. اگر دیدگاهی یا نظریهای مطرح میشود، تمام مراکز آموزشی و پژوهشی موظف میشوند که به سمت تبدیل ایده به الگو پیش بروند.
امروزه مالزیاییها به دنیای غرب اعتراض میکنند که شما همه کشورهای اسلامی را با یک چوب میرانید. چرا فکر میکنید همه مسلمانها افراطی هستند. آنها میگویند ما یک اسلام تمدنی داریم که اهل خشونت و افراط و تبعیض و تعصب نیست و با همه راحت کنار میآید و با دنیا میتواند تعامل داشته باشد. مبلّغانی از مراکز علمیشان را به اروپا میفرستند تا در آنجا تبلیغ کنند که اسلامی که مالزی، نماینده آن است، اسلام خشونتطلب نیست. حتی در برابر الگوی ایران میخواهند بگویند که ما الگوی ویژهای داریم که غیر از الگوی ایران است. البته آنها خیلی راحت با غرب و کفر کنار میآیند و با همه ایدئولوژیها سازگارند و مشکلی برایشان ایجاد نمیشود.
بنابراین، الگوی تمدنیشان، الگوی تسامح و تساهل است. قاعدتاً هم از بسیاری اصولها کوتاه آمدند که توانستند با دیگران کنار بیایند، وگرنه اگر کسی مدعی اسلام ناب باشد، نمیتواند با ستم و کفر و شرک بینالمللی کنار بیاید. البته در بسیاری از موردها، در برابر ستم علیه جهان اسلام، موضع خفیف دارند که برایشان هم مشکلی درست نمیشود. برای نمونه، به نوعی، اسراییل را محکوم و از فلسطین دفاع میکنند، اما دفاعشان در حد حرف است. البته هیچ گاه مانند ایران عمل نمیکنند که برایشان مشکل درست شود. از این رو، با امریکاییها هم مشکل خاصی ندارند. در زمینه اشغال عراق و حمله امریکا به افغانستان، تنها به محکومیت بسنده کردند. در مجموع، اهل درگیر شدن با دیگر کشورها نیستند. برای همین هم ممکن است همه کشورها آنها را قبول داشته باشند.
کشور مالزی از نظر پژوهشی و علمی در زمینه مسائل اسلامی، پیشرفت خوبی داشته است. امروزه نظریات اندیشمندانی در مالزی مطرح است که نقش جهانی دارند. تقریبا در کل جهان اسلام، شخصیت ها و نظریه پردازان آنها مطرح هستند.
قاعدتاً کشورهای توریستی، دارای فرهنگ پلورالیسم و تکثرگرا هستند. اگر غیر از باشند، نمیتوانند توریست جذب کنند. مبنای این رفتار، متأثر از تفکر غربی است، وگرنه تفکر ناب اسلامی چنین نیست.
درباره لباس مردم آن دیار نیز باید بگویم که لباس مالاییاییها، اسلامی است. دقیقاً لباس زنهای مالاییایی، مانند لباس زنهایی است که در مکه و مدینه دیده میشود، زنهای پوشیده و محجبه که فقط چشمانش پیداست. در واقع، در این زمینه، قدری فرهنگ بومی خود را حفظ کردند.
البته توسعهای که رهآورد غرب است، در جامعه مالزی نقش داشته است. برای نمونه، زبانشان ترکیبی از زبان مالاییایی و انگلیسی است. با وجود حفظ فرهنگشان، فرهنگ بیگانه را هم جذب کردهاند.
رهنامه: در جامعه مالزی، نظام خانواده دارای چه جایگاهی است؟ آیا خانوادههای منسجمی دارند؟
چینیها، آداب و رسوم خاص خودشان را دارند، ولی اگر این ترکیب جمعیتی و فرهنگ بیگانه نبود، مسلمانها نیز میتوانستند فرهنگ خودشان را حفظ کنند. البته در این سفر، کار ما بیشتر مطالعه و پژوهش بود و از نزدیک با خانوادههای مالزیایی ارتباط تنگاتنگ نداشتیم. در این باره تنها میتوانم به این نکته اشاره کنم که بخشهای سنتی جامعه مالزی، سه اصل مهم دارند که در خانوادههایشان حفظ شده است. یکی اصل man and man، یعنی رابطه انسان با انسان؛ دیگری اصل man and god، یعنی رابطه انسان با خدا و اصل man and management، یعنی رابطه انسان با مدیریت.
رهنامه: این سه اصلی که برشمردید، جزو برنامههای آنهاست؟
بله. کاملاً در روابط انسانی به روابط فرهنگی توجه دارند. خودشان تعریف میکردند که در روستاهایشان، هیچ خانهای دیوار ندارد. وقتی شما به محلهای میروید، مستقیم وارد اتاق میشوید و دیواری وجود ندارد. معمولاً محوطههای بزرگی دارند، ولی اطراف محوطه دیوار ندارند. از این رو، ساختاری محبتآمیز حاکم است. منظورم این است که رابطه انسانیشان بر اساس اعتماد شکل گرفته است و به یکدیگر بدبین نیستند. آنها در روابط انسانی، خیلی به هم سخت نمیگیرند. به ما در مالزی میگفتند که اینجا هیچکس دیوار ندارد. به تعبیری، اینجا کسی چیزی را از کسی پنهان نمیکند. بنابراین، روابط انسانی و خانوادگیشان، خیلی گرم است.
رهنامه: لطفاً جامعه مالزی را با جامعه ما، مقایسه و آسیبشناسی کنید که چرا ما برخی از این نکتههای مثبت را نداریم. سؤال دیگرم این است که مراکز علمی ما دچار چه آسیبهایی هستند؟
تفاوت ما با آنها، در بخش پژوهش، به ساختار مدیریتی باز میگردد. اصولاً مدیریت ما ضعیف است. ما مدیریت فردمحور داریم و در زمینه عقل جمعی، ضعیف هستیم. در آکادمی علوم اسلامی، ده نفر بودند که همراه با هم کار میکردند. از عقل هم بهره میبردند و افزون بر آن از عقل دیگران نیز سود میجستند. آنها از همه پیشنهادهایی که در جهان اسلام وجود داشت، استفاده میکردند و بر اساس مدیریت خوبی که داشتند، به این میاندیشیدند که چه کنیم که از همه سرمایهها بهره ببریم.
رهنامه: این ویژگی مدیریت است یا ویژگی فرهنگ؟
فرهنگ روی پژوهش و مدیریت پژوهشیشان اثر گذاشته است. ما متأسفانه از این ویژگی محروم هستیم. ما بیشتر به فردمحوری توجه داریم و در همه بخشها این گونه عمل میکنیم. میگویند ما بیشتر در عرصه کشتی، مدال میآوریم، اما در عرصه فوتبال، به رتبههای خوبی دست نمییابیم و اول نمیشویم و به سختی میتوانیم پیش برویم. تازه داریم در عرصه فوتبال تجربه به دست میآوریم. بنابراین، مدیریت آنها از نظر بهرهگیری از عقل جمعی و جذب سرمایههای بیرونی، فوقالعاده موفق است. حتی پژوهشهای ما فردمحور است و اصولاً کمتر از خرد جمعی استفاده میکنیم. ما ریاستمحور هستیم و رییس خودش به تنهایی تصمیم میگیرد. متأسفانه از سرمایهها به صورت گروهی بهره نمیگیریم. حتی در مراکز پژوهشیمان که نامش یک مرکز، پژوهشکده یا پژوهشگاه است و افراد بسیاری مشغول فعالیت هستند، هر کسی کار خودش را میکند.
رهنامه: چگونه میتوانیم در عرصه پژوهش به فعالیتهای گروهی برسیم؟
کل مراکز علمی در مالزی روی موضوعی به نام اسلام تمدنی کار میکنند. برای رسیدن به یک هدف، دهها کتاب نوشته و صدها همایش برگزار میشود. یک عقل جمعی هست که تصمیم میگیرد و خودمحوری اتفاق نمیافتد. از این رو، محصولی که به وجود میآید و نظریهای که مطرح میشود، متعلق به همه است. یک نفر پیشنهاد میدهد، ولی دهها متفکر، از داخل و خارج مالزی کار میکنند تا به نظریهای دست بیابند.
رهنامه: ما نیز همین کار را در ایران میکنیم. افراد بسیاری درباره موضوعی کار میکنند و نظر میدهند.
منتها ما همراه یکدیگر نیستیم. برای نمونه، ماهاتیر محمد میآید پیشنهاد میدهد، بعد عبدالله بداوی تکمیل میکند. سپس نخستوزیر بعدی میآید و روی آن سرمایهگذاری میکند. در ایران، متفکر یا مسئولی، نظریهای میدهد، نفر بعدی میآید و آن نظریه را نادیده میگیرد و تخریبش میکند. نفر سوم که میآید، میگوید که این نظریه، جرم بوده است.
میگویند هفت صد سال طول کشید تا دیوار چین تکمیل شد؛ یعنی بیش از ده نسل کار کردند. چندین پادشاه آمده و رفته است، ولی هیچ کس نیامده بگوید ساخت این دیوار را متوقف کنید. دیوار چین، پدیده کوچکی نیست. با وجود گستردگی چین، دیواری بزرگ پیرامونش هست. تصور اینکه چگونه چینیها آن را ساختهاند، دشوار است. دیوار چین، محصول عقل جمعی است.
معمولاً شاهان این خطه از جهان، خونریز بودند. این گونه نبوده که انتقال قدرت در این کشور، بدون جنگ باشد. آنها سامورایی و جنگجو هستند. معمولاً با شکلگیری جنگ، سلسلهای را سرنگون میکردند، اما همین پادشاهان، وقتی به مسئله منافع ملی میرسیدند، سرمایههای انسانی و اندیشههای خوب گذشته را نابود نمیکردند. هر پادشاهی که در چین روی کار آمده، خشتی روی خشتهای پیشین گذاشته است تا اینکه پس از هفتصد سال این دیوار تکمیل شد.
متأسفانه ما در همه موارد، چه سیاسی، فرهنگی یا پژوهشی، بدون توجه به عقل جمعی، کار میکنیم. برای نمونه، وقتی منِ محقق کاری را شروع میکنم، اطلاعات من از آخرین دادههایی که در کشور صورت گرفته و شاید بهتر از من انجام دادهاند، صفر است. بانکهای اطلاعاتی ما ضعیف هستند. من هم درست مانند کسی دیگر که از صفر شروع کرده و به نتیجهای رسیده است، از صفر شروع میکنم و همان کار را انجام میدهم.
رهنامه: آیا این بحث به مدیریت پژوهش بر میگردد؟
به مدیریت و مسائل فرهنگی مربوط است. ما متأسفانه به دلیل خودمحوری، بدون توجه به مصالح و منافع عمومی و ملی، کارها را شروع میکنیم. برای نمونه، مرکزی پژوهشی کاری را آغاز می کند که نه نیاز کشور است، نه نیاز جهان اسلام؛ نه نیاز دنیاست، نه به درد آخرت میخورد. سرمایهای به دستش رسیده است و بدون توجه به خرد جمعی، کاری را انجام میدهد. موازیکاری در مراکز ما بسیار است. مراکزی که کار هیچ کدامشان هم ارزشی ندارند. فقط چشم و همچشمی سبب شده که به جای دنبال کردن کارهای یکدیگر، همه یک کار را انجام دهند.
کار فرهنگی، سرمایهاش برنمیگردد و باید هزینه کنیم. اینها میآیند یک کارهایی شروع میکنند، اما چون نیاز روز و جامعه نیست، محصولاتشان روی دستشان میماند و ضرر میکنند. بعد هم تعطیل میشوند و کارهایشان نیمهکاره میماند. این نقطه ضعف بزرگی است. الآن در قم، دویست مرکز پژوهشی، آموزشی و علمی وجود دارد که کار میکنند. بسیاری از اینها هم در زمینه نرمافزاری، سختافزاری، پژوهشی و آموزشی، شبیه هم هستند. چرا ما امتیازهای نسبیمان را عرضه نمیکنیم؟ وقتی فلان دانشگاه، در زمینه سیاست، اقتصاد و علوم اجتماعی تدریس میکند، ما دیگر وارد این وادی نشویم. ما دنبال چیزی برویم که نیاز است. بنده با مراکز مختلف پژوهشی ارتباط دارم و خبر دارم که در زمینه سیاست خارجی جمهوری اسلامی و روابط بینالملل، کمبودهای بسیاری داریم و با کمبود روبهرو هستیم. من برای مراکز آموزشی و پژوهشی نامه نوشتم و درخواست کردم که برنامه آموزشی درباره مسائل روابط بینالملل و منطقهای داشته باشند. ما این همه درگیریهای فکری، فرهنگی در عرصه جهانی و جهان اسلام داریم، ولی متأسفانه در این زمینهها متخصص نداریم. هیچ کس هم متصدی نیست. برای نمونه، مؤسسه امام خمینی، مؤسسه باقرالعلوم و دانشگاه مفید، تا درجه دکترا، رشته علوم سیاسی دارند. چه نیازی است که چند مرکز یک رشته داشته باشند؟
یکی از کارها در مالزی، تقسیم کار علمی است. هر دانشگاه و مرکزی، در زمینههایی آموزشهایی دارند و سرمایهگذاری میکنند تا کارشان پیش برود. بینشان رقابت هم هست. متأسفانه نیازسنجی ما هم ضعیف است و چون حس میکنیم تکلیف محوریم، هر کاری پیش میآید، انجام میدهیم. به همین دلیل، با آفتهای بسیاری در زمینه پژوهش روبهرو هستیم.