
در این مصاحبه استاد گرامی مباحثی درباره مبانی تفسیر و تأثیر این مبانی در تفسیر را بیان میدارد و با ذکر نگارشهایی که علمای شیعه در ضمن تفاسیرشان درباره مبانی تفسیر داشتهاند به اهمیت مشخص کردن پیشفرضها یا همان مبانی تفسیر برای مفسر اشاره مینمایند. سپس به سؤالاتی پیرامون برخی از مبانی مطرح همچون وحیانی بودن، زبان قرآن و حجیت ظواهر قرآن و … پاسخ داده و آن را توضیح میدهند. در ضمن بحثهایی چون منابع مورد استفاده در تفسیر و مهمترین آنها و همچنین نظر علامه طباطبایی در این مورد را هم بیان و شرح میدهند.
رهنامه پژوهش: یکی از موثرترین مباحث در تفسیر متن، مبانی تفسیر است. لطفا بفرمایید که وقتی سخن از مبانی تفسیر به میان میآید منظور چیست؟
استاد: کلمه «مبانی» در لغت به معنی اساس، بنیاد و بنیان یک شیء[1] است و بدین جهت است که اساس و مبنای کتابت را حروف میدانند.
مبانی در هر علم، پایهها و بسترها و ساحتهای زیرین آن علم است و در خصوص تفسیر، مبانی عبارت است از «باورها و اصول پذیرفته شده و مسلم مفسّران»[2] که در فرایند تفسیر آنان ایفای نقش میکنند و پذیرش اثباتی یا نفی آنها، سبب رویکردی خاص در تفسیر میگردد. مبانی تفسیر همواره بهعنوان پیشفرضها و مطالب پذیرفتهشده و پشت صحنه تفسیر مطرح هستند. مبانی نزد مفسّران متفاوت است و بدین جهت، اختلاف در تفسیر را به همراه میآورد؛ زیرا مبانی ثابتی برای همه مفسّران وجود ندارد. مفسّران قبل از شروع به تفسیر، گاه در ضمیر ناخودآگاه و گاه پس از پارهای از تحلیلها، اصولی را بهعنوان مبانی تفسیر میپذیرند، مانند پذیرش قرائت عامّه و نفی دیگر قرائتها. تفسیر آیات قرآن براساس آن مبانی تفسیری برای غیر مسلمانان نیز قابل تصوّر است؛ زیرا آنان نیز علیرغم عدم تصدیق و ایمان به قرآن، میتوانند در مواردی قرآن را بفهمند. از مبانی تعبیر به «پیشفرضهای بنیادین»[3] هم شده است. مبانی تفسیر، متفاوت با «روشهای» تفسیری است و نمیتواند آن چنان که برخی از محققان تصوّر کردهاند با روشهای تفسیری یکسان باشد.[4] «مبانی تفسیر» با «اصول تفسیر» نیز یکسان و مترادف هستند و مقصود از آن، اصول مسلم و یا اساس[5] و پایههای فکری مفسّر است که در جریان تفسیر همواره بدان نظر دارد.
رهنامه پژوهش: اولین کسانی که در این زمینه قلم فرسایی کردهاند و نگارشهایی داشتهاند چه کسانی هستند؟
استاد: اغلب مفسران بزرگ شیعه، همانند شیخ طوسی، از نخستین مفسران متکلم امامیه در مقدمه التبیان فی تفسیر القرآن و یا امین الاسلام فضل بن حسن طبرسی در مقدّمه مجمع البیان لعلوم القرآن و یا مفسر بزرگ، علامه طباطبایی در مقدمه تفسیر خود المیزان فی تفسیر القرآن و یا در ذیل تفسیر برخی از آیات، به بیان مبانی و روشها و مقدمات تفسیری خود پرداختهاند؛ گرچه در مواردی، آن مبانی از یکدیگر تفکیک نشدهاند. در دانش اصول فقه هم، مباحث مهمی در خصوص مبانی تفسیر ارائه شده است. شافعی در الرسالة و الأمّ و شیخ طوسی در العدة، و سید مرتضی در الذریعه و فخر رازی در المحصول و غزالی در المنخول و … در مباحث اصولی، مطالعات مهمّی را در خصوص مبانی تفسیر، به ویژه بخش الفاظ و قواعد استنباط از قرآن و سنّت انجام دادهاند. در بین متخصصان علوم قرآن نیز مبحث مبانی تفسیر از قدیم تاکنون مطرح بوده و کسانی چون سیوطی، زرکشی، صبحی صالح، خویی، حکیم، معرفت و … در کتابهای خود به تحلیل و بررسی مبانی تفسیر پرداختهاند. در بین منابع ادبی کهن نیز همچون البیان و التبیین و نیز النکت رمانی و آثار جرجانی و … مبانی ادبی فهم و تفسیر قرآن تبیین شده است. در دوره معاصر، به علّت پرسشهای مفصلتر در خصوص مبانی تفسیر و چگونگی آنها، جمعی از محقّقان و قرآنشناسان به تدوین آثاری مستقلّ در بررسی أهمّ مبانی تفسیر و یا تکنگاریهایی در خصوص برخی از مبانی همت نمودهاند، که به برخی از آنها اشاره میشود:
1ـ البیان فی تفسیر القرآن، سید ابوالقاسم خویی
2ـ قرآن در اسلام، سید محمد حسین طباطبایی
3ـ التفسیر و المفسّرون، محمد حسین ذهبی
4ـ التفسیر و المفسّرون فی ثوبه القشیب، محمد هادی معرفت
رهنامه پژوهش: با توجه به اینکه میزان توجه به هر چیز در گرو اهمیت و کارایی آن مطلب میباشد، بفرمایید که چه ضرورتی دارد که یک مفسر قبل از اینکه وارد تفسیرشود اول مبانی خود را تعریف کند سپس وارد تفسیر شود؟
استاد: انتخاب و گزینش هر مبنای تفسیری به انتخاب روش و قواعد تفسیر خاصی منتهی میگردد؛ بدین جهت، مفسران در اغلب موارد، براساس دیدگاه و مبانی خود، روشهای تفسیری متفاوتی بر میگزینند و در نتیجه، تفاسیری متمایز و در مواردی ناسازگار با یکدیگر فراهم میآورند. انتخاب هر مبنای تفسیری نیز خود برخاسته از اختلاف در نگرش به دین، قرآن و پیامبر (ص) و … میباشد؛ همان چیزی که سبب به وجود آمدن فرقههای کلامی و یا مذهبی میباشد.
رهنامه پژوهش: واژهای نیز در میان مفسّرین رواج دارد با عنوان قواعد تفسیر که حس میشود که با مبانی تفسیر قرابت معنایی بسیاری دارد لطفا بفرمایید آیا تفاوتی میان این دو واژه وجود دارد؟
استاد: مقصود از «قواعد تفسیر» که از آن تعبیر به «ضوابط تفسیر» نیز میشود، کبرای قیاس و یا حکم کلّی است که به هنگام تفسیر، بر امور جزئی تطبیق داده میشود، مانند قاعده «ارجاع متشابهات به محکمات» که برای فهم آیات متشابه از آن استفاده میشود. قواعد تفسیر قوانین کلی است که واسطه استنباط در آیات قرآن قرار میگیرند و مخصوص آیه یا سوره خاصّی نیستند. منزلت قواعد تفسیر در فهم آیات، همچون رابطه قواعد منطق با اندیشه و استدلال و قواعد اصول فقه در علم فقه است که سبب استواری تفسیر میشود و تطبیق و اجرای صحیح آنها سبب کشف مراد واقعی متن و کلام متکلّم است. بدین جهت، عدّهای از محقّقان و قرآنپژوهان بزرگ به تدوین کتابهای «قواعد تفسیر» همّت گماشتهاند که از آنها بهعنوان «ضوابط و یا اصول تفسیر» نیز یاد میشود.
رهنامه پژوهش: لطفاً مبانی مختلفی که در بین مفسران وجود دارد را اشاره بفرمایید؟
استاد: مبانی تفسیر که همان «پیشفرضهای بنیادین» مفسّران در تفسیر قرآن است، دارای انواع و اقسامی است، مانند مبانی مشترک و مختصّ؛ مبانی کلامی، مبانی روشی، مبانی گرایشی، مبانی صدوری، مبانی دلالی و … .
مثلاً مبانی مشترک، شامل مبانیای است که همه یا غالب مفسّران آن را پذیرفتهاند، مانند وحیانی بودن الفاظ قرآن، امکان فهم آن و … مقصود از مبانی مختصّ، دیدگاههایی است که مفسّران در پذیرش یا نفی آنها با یکدیگر دچار اختلاف هستند و هر کدام در خصوص آنها مبنایی خاص دارند.
رهنامه پژوهش: به نظر شما مهمترین مبانیای که یک مفسر باید اتخاد کند کدامند؟
استاد: أهمّ مبانی تفسیر قرآن میتواند شامل موارد ذیل باشد: قدسیبودن قرآن، نصّ و قرائت واحد قرآن، امکان و جواز تفسیر، حجّیّت ظواهر قرآن، نیاز مخاطبان قرآن به تفسیر و بررسی علل آن، ساختار چند معنایی قرآن، زبان قرآن، منابع تفسیر، انسجام و پیوستگی آیات، جامعیّت قرآن.
رهنامه پژوهش: یکی از مهمترین مبانی پذیرفتهشده در بین مفسران وحیانیبودن قرآن است اما برخی در این مسئله تشکیک کردهاند و با توجه به احادیث ضعیفی که در برخی کتب روایی است، قایل به دخالت غیر خدا در وحی شدهاند. توضیح بفرمایید.
استاد: مسلمانان به ویژه مفسران قرآن، در الهی بودن نصّ قرآن تردید ندارند و الفاظ و عبارات آن را از طرف خداوند متعال میدانند که برای هدایت بشر ارسال شده است.[6] مفسّران در ذیل آیات آغازین سوره نجم: «و ما ینطق عن الهوی، ان هو الا وحی یوحی»[7] به مطالبی در این زمینه اشاره کردهاند.
شیخ طوسی از نخستین و بزرگترین مفسران در ذیل آیه شریفه یاد شده میفرماید: آنچه پیامبر (ص) بهعنوان قرآن میفرماید، وحی الهی است و او از پیش خود سخن نگفته است.[8]
مبانی در هر علم، پایهها و بسترها و ساحتهای زیرین آن علم است و در خصوص تفسیر، مبانی عبارت است از «باورها و اصول پذیرفته شده و مسلم مفسّران» که در فرایند تفسیر آنان ایفای نقش میکنند و پذیرش اثباتی یا نفی آنها، سبب رویکردی خاص در تفسیر میگردد.
بنابراین، وحی الهی به صورت کامل و با الفاظ الهی در اختیار پیامبر (ص) قرار میگرفت و آن حضرت به هنگام دریافت وحی، همچون دیگر اوقات، از عصمت برخوردار بوده و با سلامت کامل و به دور از هر گونه دخالت شیطان، آن را تلقی مینموده است.
آیت الله معرفت در این ارتباط از قصّه ورقه بن نوفل یاد میکند و آن را اسطوره خرافی میداند؛ زیرا پیامبر (ص) را برتر از آن میداند که به هنگام وحی، دچار تزلزل و تردید گردد. او انسان کامل و معصوم است و محتوای قصّه نیز بر عدم صحّت آن دلالت دارد. ایشان معتقد است احتمال التباس و خطا در وحی آسمانی نیست و در این زمینه به قاعده لطف استناد میجوید. ایشان همچنین از اسطوره «غرانیق» به نقل از تفاسیر طبری و سیوطی یاد میکند و آن را از نظر سند و متن نادرست میداند.
عقل نیز نمیتواند این مطلب را با مقام عصمت پیامبر (ص) سازگار بداند؛ بدین جهت، روایات «غرانیق» و «ورقه بن نوفل» نزد مفسران حدیثشناس، ضعیف و نادرست هستند. علامه طبرسی در ذیل آیات نخستینِ سوره مدثر بر سلامت وحی الهی به هنگام نزول آن تأکید دارد و آن حضرت را مطّلع از براهین روشن به هنگام نزول وحی میداند و در خصوص خطاب «قُم فَأَنذِر»، به عدم هراس پیامبر (ص) از شیطان اشاره مینماید؛ زیرا او پیامبر الهی بوده و میباید مردم را انذار کند.
رهنامه پژوهش: یکی دیگر از مبانی قرآن حجیت ظواهر آن است البته برخی از اخباریون به آن اعتقادی ندارند. آیا در تفسیر قرآن میتوان به ظاهر قرآن تمسک کرد. به عبارت دیگر آیا ظاهر قرآن حجت است؟
استاد: از جمله مباحث مهم در تفسیر، بررسی دلالت ظواهر قرآن است. پس از پذیرش قدسی بودن قرآن و اینکه قرآن نصّ و قرائت واحد دارد و اینکه تفسیر امری ممکن و جایز است و فهم ظاهر قرآن نیز جزء تفسیر به حساب میآید، نوبت به این مسأله میرسد که آیا ظاهر الفاظ قرآن حجّت است یا نه؟ بحث حجّیّت ظواهر قرآن در کتابهای اصولی مطرح شده است. اصولیون پس از تفکیک دلالات قرآن، به دلالت ظواهر قرآن پرداختهاند، از جمله مرحوم آخوند خراسانی در کفایة الاصول و مرحوم شیخ انصاری در فرائد الاصول[9] و مرحوم مظفر در اصول الفقه[10]؛. مفسّران و کسانی که در تفسیر آیات الأحکام به ظواهر قرآن استناد میجستهاند نیز این بحث را مطرح کردهاند.
الفاظ قرآن، چه نصّ که همان دلالتهای قطعی آیات است و چه ظاهر که همان دلالتهای ظنی آن است، در خصوص آیات محکم، حجّت است و آیات و روایات فراوانی بر حجیّت ظهور آنها دلالت دارد، مانند: آیات دال بر تدبر در قرآن، روایات ثقلین و عرض بر کتاب و … ؛ بنابراین، دیدگاه برخی از محدثان اخباری مبنی بر عدم حجیّت ظاهر قرآن، مستند نبوده و دلایل آنها تمام نمیباشد. در قرآن، مجاز هم به کار رفته که نشانه بلاغت و فصاحت آن است و منافاتی با حجیّت ظواهر آن ندارد؛ چون به همراه قرینه صارفه است ظاهر آیات متشابه با قرائن مستند، بر خلاف ظاهر حمل میشود.
رهنامه پژوهش: با توجه به اینکه مفسر اصلی قرآن اهلبیتند آیا کسی جز ایشان اجازه تفسیر قرآن را دارد؟ و آیا گروهی وجود دارد که معتقد باشند که تفسیر تنها اختصاص به معصومین دارد؟
استاد: بله. اندیشه اختصاص تفسیر برای معصومین (ع) بیشتر از طرف گروهی از محدثین که معروف به «اخباریون» هستند ارائه شده است. آنها معتقدند در جریان تفسیر میباید از روایات معصومین (ع) کمک گرفت و راه و روشهای دیگر تفسیر نمیتواند صحیح و روشمند باشد. مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب القضاء، «ابواب صفات قاضی»، به روایات چگونگی قضاوت قاضیان پرداخته و براساس آنها بیان میکند که تفسیر قرآن را میباید از امامان معصوم (ع) فرا گرفت و فهم ظاهر قرآن منوط به تفسیر امامان معصوم (ع) است و بنابراین، قاضیان نیز میباید به هنگام صدور حکم و استناد به آیات، از روایات معصومین (ع) کمک بگیرند.
قرآن از «مراتب چندگانهای» برخوردار است و مخاطبان آن، با توجّه به سطوح خود، نیازمند تفسیر هستند. در روایتی نیز آمده که خداوند کلام خود را دارای چند مرحله از معنی قرار داده است: مرحلهای که جز خداوند و انبیاء و راسخان در علم آن را نمیفهمد و مرحلهای که دیگران با دقت و تأمّل، به معرفت آن دسترسی پیدا میکنند.
استرآبادی هم که از «اخباریون» شمرده شده، گفته است صحیح نیست بدون کمک از عترت، احکام دین را از قرآن استنباط کرد. موافقان اختصاص تفسیر به معصومین (ع) با هدف عدم استنباط آموزههای دینی، سعی کردهاند راه فهم و تفسیر قرآن را فقط منحصر در بیان معصومان (ع) بدانند و باب ادراک آن را برای دیگران مسدود نمایند. اما باید دانست که تفسیر قرآن امری ممکن و قرآن کتابی قابل فهم برای عموم مردم است، ولی فهم آن دارای مراتبی است که مرحلهای از آن در اختیار معصومین (ع) است. بنابراین، تفسیر قرآن مختصّ به معصومین (ع) نیست و ادله اختصاص تفسیر برای معصومین مستند نیست، بلکه تفسیر امری ممکن و جایز است و براساس همین دیدگاه تاکنون دهها تفسیر برای قرآن نگاشته شده است و ضرورت آن مستند به ادلّه روایی و قرآنی میباشد و روایات دالّ بر عدم جواز تفسیر و روایات نهی از تفسیر به رأی، دلالتی بر عدم جواز تفسیر ندارد.
رهنامه پژوهش: شبههای که اخیرا برخی آن را برجسته میکنند این است که ما خودمان میخواهیم قرآن را بفهمیم و احتیاجی به تفسیر دیگران نداریم علت اینکه قرآن نیاز به تفسیر دارد چیست؟
استاد: قرآن کتاب آسمانی است که در برخی از آیاتش، خود را به «نور مبین»[11]، «بیان»[12] و «تبیان»[13] توصیف نموده و بیانگر آن است که کتابی گویا و آشکار است، ولی بدون تردید، میدانیم که همه مخاطبان قرآن به هنگام مراجعه به آیات آن، تمامی مطالب آن را درک نمیکنند و برخی از آیات به تفسیر بیشتری نیاز دارند و نیاز آنها به تفسیر، متفاوت است تا معانی آن آیات برای آنان آشکار گردد و این بدان جهت است که قرآن از «مراتب چندگانهای» برخوردار است و مخاطبان آن، با توجّه به سطوح خود، نیازمند تفسیر هستند. در روایتی نیز آمده که خداوند کلام خود را دارای چند مرحله از معنی قرار داده است: مرحلهای که جز خداوند و انبیاء و راسخان در علم آن را نمیفهمد و مرحلهای که دیگران با دقت و تأمّل، به معرفت آن دسترسی پیدا میکنند.
بنابراین، قرآن کلام آسمانی است که از نزد خداوند متعال که بالاتر از هر موجودی است، نازل شده و مخاطبان آن با توجّه به سطوح علمی و معرفتی خود نسبت به درک آن یکسان نیستند؛ برخی مانند راسخان در علم و امامان معصوم (ع) نیازمند به تفسیر نیستند و معانی تمامی آیات قرآن برای آنان معلوم است، ولی دیگران در مراحل پایینتر قرار دارند و نیازمند به تفسیر هستند و مراتب نیاز این دسته به تفسیر و فهم قرآن متفاوت است.
البته علل نیازمندی قرآن به تفسیر نیز ذاتی نیست، بلکه مربوط به اسباب بیرون متن است و میتواند شامل اقتضای تشریع، تدریجی بودن، ارائه معارف بلند آن، ایجاز، برخورداری از بطن، اقتضای اسلوب ادبی و ارائه تفسیر عصری آن باشد؛ زیرا رسیدن به معانی آیات و مراد الهی، نیازمند اجتهاد در فهم و استنباط احکام الهی از قرآن است که مفسران برای رسیدن به آنها، تلاش فراوان کرده و میکنند.
رهنامه پژوهش: از دیگر مبانی مهم تفسیر قرآن، زبان قرآن است. بفرمایید که این اصطلاح از چه زمانی متداول شد؟
استاد: اصطلاح «زبان قرآن» در قرن اخیر، در تداوم مباحث زبان دین مطرح شده است. مبحث زبان دین و زبان قرآن از جمله مباحث فلسفه دین است و متکلّمان، فیلسوفان، دینپژوهان و مفسران در خصوص آن مطالبی بیان کردهاند. زبان قرآن مصداقی از «زبان دین» و از جمله مهمترین «مبانی تفسیر قرآن» است.
رهنامه پژوهش: منظور از زبان قرآن چیست و چه فرقی با لغات قرآن دارد؟
استاد: شناخت زبان قرآن در نزد مفسران از جمله مباحث مهم به شمار میآید و مقصود از آن، بیان ماهیّت گزارههای قرآن و چگونگی انتقال مفاهیم آن میباشد. بنابراین، مبحث «زبان قرآن» متمایز از مبحث «لغت قرآن» است؛ زبان قرآن، «زبان معنادار»ی است که خداوند برای هدایت مردم فرستاده و دارای گونههای فراوانی مانند زبان «عرف عام» میباشد. زبان قرآن به جهت ویژگیهای خاصی که دارد، مانند هدایتمندی و برخورداری از سودمندی جهانی، یک «زبان ترکیبی» کامل و مرکب از زبان عرف عام و عرف خاص و … است.
رهنامه پژوهش: از دیگر مواردی که در تفسیر قرآن مطرح است منابعی است که مفسر در تفسیر قرآن از آنها استفاده میکند. لطفا بفرمایید منظور از منابع چیست؟
استاد: منبع در لغت به معنای سرچشمه و منشاء آب به کار رفته و مقصود از آن در تفسیر، مستندات یا معلوماتی است که به کمک آنها آیات قرآن تفسیر میگردد و بدون استعانت از آنها نمیتوان به مراد و مقاصد الهی و مطالب نهفته در متن قرآن دسترسی حاصل نمود و میتوان از آنها با عنوان «مآخذ»، «مصادر»، «مدارک» در تفسیر یاد کرد؛ بدین جهت، هر آنچه در مسیر فهم آیات، از جمله قراین و یا دادههای علوم تجربی و … قرار بگیرد و زمینهای برای فهم آیات باشد، از منابع تفسیر شمرده میشود، گرچه برخی از آنها نقش کمتری در فهم دارند.
رهنامه پژوهش: در کل میتوان چند منبع را برای تفسیر قرآن کریم برشمرد؟
استاد: منابع تفسیر از نظر تعداد و مراتب آنها، بین قرآنپژوهان و مفسران متفاوت بوده است و تقسیمات متفاوتی به اعتبار «نقلی و عقلی»، «اصلی و فرعی»، «معتبر و غیر معتبر»، «تاریخی و غیر تاریخی»، «درون متنی و بیرون متنی»، «تجربی و غیرتجربی»، «قطعی و ظنی» و … دارد. در نزد متقدمین، منابع تفسیر غالباً محدود به چند مورد بوده و فراتر از کتاب، سنّت، لغت و عقل نرفته است.
رهنامه پژوهش: مهمترین آن منابع که نقش اساسی در تفسیر ایفا میکند، کدام است؟
استاد: مهمترین آنها به ترتیب اهمیت چنین است «قرآن، روایات، عقل، لغت، تاریخ، اقوال مفسّران، علوم تجربی، شهود و کشف».
رهنامه پژوهش: نظر علامه طباطبایی در این مورد چیست؟
استاد: علامه طباطبایی از مفسران بزرگ معاصر و افتخاری برای جهان اسلام است. او از طرفی معتقد است که آیات قرآن در تفسیر، مبین هم هستند و آن چنان که بیان شد، قرآن به استعانت از دیگر آیات قابل تبیین است و حاشا که قرآن مبین هر شیء باشد، امّا مبیّن خود نباشد. و همو میگوید: با توجّه به تحدّی در آیه شریفه «افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً»، که دلالت بر ضرورت تدبّر دارد، نیازی نیست که برای فهم آیات به فهم صحابه و تابعیان و حتی بیان پیامبر (ص) مراجعه شود؛ زیرا بیان پیامبر (ص) اگر موافق ظاهر آیات است که با تدبّر در لفظ، میتوان بدان رسید و اگر خلاف ظاهر است، با تحدّی قرآن سازگار نیست و حجّت با آن تمام نمیشود.
شناخت زبان قرآن در نزد مفسران از جمله مباحث مهم به شمار میآید و مقصود از آن، بیان ماهیّت گزارههای قرآن و چگونگی انتقال مفاهیم آن میباشد. بنابراین، مبحث «زبان قرآن» متمایز از مبحث «لغت قرآن» است.
اما همو از طرف دیگر معتقد است که چنین اعتقادی که بیان شد، به معنای نفی کلّی روایات نیست، بلکه روایات در نظر علامه طباطبایی، هم نقش «تعلیمی» دارند و هم در مواردی مانند آیات فقهی و … نقش «تبیینی» دارند بهگونهای که نمیتوان قرآن را بدون آنها تفسیر کرد.
رهنامه پژوهش: منظور علامه از تعلیمیبودن احادیث تفسیری چیست؟
استاد: مقصود علامه طباطبایی از نقش تعلیمی آن چنان که در ذیل آیه هفتم آل عمران، در خصوص تفسیر محکم و متشابه بیان میکند، آن است که نقش پیامبر (ص) و دیگر معصومین (ع) نقش معلمی برای قرآن است و روایات به ما کمک میکنند تا آیه را بهتر بفهمیم، نه آنکه بدون روایات، قرآن قابل فهم نباشد.
رهنامه پژوهش: از جمله مبانی دیگری که در تفسیر نقش به سزایی دارد انسجام معنایی قرآن است. انسجام معنایی قرآن چیست؟ لطفاً کمی پیرامون این مطلب توضیح بفرمایید.
استاد: قرآن گرچه در طول بیست و سه سال بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده و نزول آیات آن در مراحل و شرایط متفاوت بوده است، ولی تمامی آنها در ارتباط با هم و از نظر معنا دارای انسجام واحدی هستند و خداوند آیات قرآن را بهگونهای بیان نموده که همساز و هم جهت با هم و دارای ارتباط معنایی هستند. هر کس تمامی آیات قرآن را در کنار هم مطالعه نماید، تناسب آنها را با یکدیگر و دوری آنها را از هرگونه اختلاف و ناسازگاری درمییابد و چنین ویژگیای نشانه انسجام آیات است. خداوند حکیم هم در قرآن بدان اشاره کرده و فرموده است: «افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً» آیا در قرآن نیک نمیاندیشند که اگر از سوی کسی جز خداوند بود در آن اختلاف بسیار مییافتند.
از جمله مبانی مهم در تفسیر، جامعیت قرآن و آموزههای آن در زندگی بشر است. مقصود از جامعیت قرآن «شمول و فراگیر بودن آیات و آموزههای آن نسبت به همه شئون زندگی بشر در تمامی دورانها و اعصار» با هدف هدایت انسان است.
اعتقاد به پیوند آیات با یکدیگر مفسّر را به هنگام تفسیر، به همسویی تمامی آیات و انسجام درونی آنها سوق میدهد و هیچ آیه و یا آیاتی را مستقلّ از دیگر آیات تفسیر نمیکند. در پرتو این دیدگاه، مفسّر کل قرآن را نظاممند و مرتبط با هم میداند و بین هر بخش و بخشهای دیگر آیات، ارتباط وثیقی را در نظر میگیرد. بدین جهت، جمعی از مفسّران و قرآنپژوهان از گذشته تاکنون از تناسب آیات و سورهها با یکدیگر یاد کردهاند و علم مناسبت را علم شریفی دانستهاند. از مفسران پیشین، فخر رازی به این موضوع اهمیت بیشتری داده است. علامه طباطبایی نیز به ارتباط کلی آیات با یکدیگر اهمیت فراوان داده است و عدم پایبندی به چنین مبنایی را سبب فرو غلتیدن در «تفسیر به رأی» میداند.
رهنامه پژوهش: از دیگر مبانی تفسیر ، جامعیت داشتن قرآن است. مقصود از جامعیت داشتن قرآن چیست؟
استاد: از جمله مبانی مهم در تفسیر، جامعیت قرآن و آموزههای آن در زندگی بشر است. مقصود از جامعیت قرآن «شمول و فراگیر بودن آیات و آموزههای آن نسبت به همه شئون زندگی بشر در تمامی دورانها و اعصار» با هدف هدایت انسان است. بنابراین، قرآن برای همه انسانها و همه مکانها و همه زمانها و برای همه امور زندگی بشر، اعمّ از امور فردی و اجتماعی نازل شده است.
رهنامه پژوهش: آیا منظوراز جامعیت این است که قرآن تمام علوم را در خود جای داده است؟ چه دیدگاههایی در این زمینه وجود دارد؟
استاد: خیر، منظور این است که برای تحقق اهداف خود که همان هدایت مردم است، فراگیر علوم و دانشهای لازم است و اگر از علوم تجربی، جامعهشناسی و … یاد کرده در راستای تحقیق همان هدف هدایتگری بوده است و بدین جهت، قرآن نمیتواند در برگیرنده تمام علوم و معارف باشد؛ آن چنان که برخی مانند سیوطی پنداشتهاند که قرآن شامل همه علوم است و هیچ مطلبی نیست مگر آنکه در قرآن وجود دارد. البته مطالب قرآن نیز تنها منحصر در مسائل عبادی و رابطه انسان با خدا نیست آنچنان که برخی از معاصران از آن پنداشتهاند.
بنابراین، رویکرد به شمول قرآن، دارای «قلمرو حدّاکثری، حدّاقلّی و اعتدالی» است و به نظر میرسد تنها اعتقاد به «قلمرو اعتدالی» صحیح باشد.
پی نوشت ها:
[1]. فرهنگ فارسی معین، ج 3، ص 3777 و معجم مقاییس اللغة، ج 1، ص 302.
[2]. ر.ک. مبانی و روشهای تفسیری، ص 40.
[3]. مبانی و قواعد تفسیر، ص 112.
[4]. مبانی و روشهای تفسیر قرآن، ص 215.
[5]. ترجمه جوامع الجامع، ج 6 ، ص 514.
[6]. الإتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 156 (فی کیفیّة الإنزال و الوحی).
[7]. نجم، 3 ـ 4؛ او از سر هوی و هوس سخن نمیگوید، آن قرآن جز وحیی نیست که بر او وحی میشود.
[8]. التبیان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 421 ذیل آیه 3 نجم.
[9]. کفایة الأصول و فرائد الاصول (مبحث حجیّت ظواهر).
[10]. اصول الفقه، ج 3، ص 156 (حجیة ظواهر الکتاب).
[11]. نساء، 174: «انزلنا إلیکم نوراً مبیناً» ؛ نوری آشکار برای شما فرو فرستادیم.
[12]. آل عمران، 138: «و هذا بیان للناس و هدی و موعظةٌ للمتّقین» ؛ این قرآن بازگفتی آشکار برای مردم و رهنمون و پندی برای پرهیزگاران است.
[13]. نحل، 89 : «نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکلّ شيءٍ» ؛ این کتاب را برای تو فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز است.