مرحوم علامه آيت الله حسيني طهراني اعلي الله مقامه الشريف دو قضيه برايمان نقل ميکنند: در جلسهاي که عدهاي از علماء حاضر بودند، يکي از ايشان که ميانه خوبي با عرفان و توحيد حقه عرفاء نداشت، به بنده گفت: (شما ميگوييد: همه چيز از خداست، همه کارها کار خداست. آيا مثلا خارج شدن کودک در وقت تولد از رحم مادر، با آن همه خون و چرک و کثافات هم کار خداست؟! آنجا هم خداست؟!) در آن لحظه به ناگاه خداوند بر زبانم جاري نمود و گفتم: ( … والله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شيئا)
این نوشتار در جهت اثبات برتری آموزه های قرآنی و قرآن کریم و با استفاده از نحوه آموزشی پرسش، زمینهچینی و پاسخ گرد آمده است و طی 6 مرحله 1- تعیین هدف: به جهت تغییر نگرش به قرآن نشان دادن ارزشمند بودن آن. 2- نقطه شروع : به جهت توجه به حقیقت قرآن و اینکه خداوند بهترین برنامهریز و مدیر برای ما است . 3- نقطه مرکزی: برای توجه به این مسئله که قرآن برای همه ابعاد و دورانهای زندگی انسان است و هیچ نقصی ندارد. 4- برنامه حرکت: در این مرحله شروط استفاده از قرآن بویژه اهل بیت(ع) را یادآوری مینماید. 5- نقاط خطر و بحران: جهت نشان دادن آفتهای مسیر ارتباط با قرآن. 6-نقطه مقصد: نشان دادن آثار و برکات قرآن در زندگی اخروی و دنیوی. به این امر میپردازد.
مقدمه
آنچه در اين مجموعه مورد توجه بسيار ميباشد، استفاده از روشي است که به تحقق هرچه بهتر و بيشتر کشف برتري آموزههاي ديني و اسلامي بيانجامد؛ و آن عبارتست از: آموزش خلاق . شاخصه اصلي اين نوع آموزش سهيم نمودن مخاطب در تبيين مطلب، از طريق مطرح نمودن سؤال و زمينهچيني براي تلاش شخصي در جهت کشف پاسخ ميباشد. البته در اين فرايند، اساتيد و راهنمايان کارگاه نقشي اساسي برعهده دارند.
هر کارگاه نيز براساس روند منطقي موجود در هر حرکت و فعاليت موفق، شامل مراحل ششگانهاي است که عبارتند از: تعيين هدف، نقطه شروع، نقطه مرکزي، برنامه حرکت، نقاط خطر و نقطه مقصد.
مرحله اوّل: تعيين هدف
عنوان بحث: قرآن، گنج پنهان
هدف بحث: تغيير نگرش نسبت به حقيقت قرآن
الف) طرح مسئله
… لحظات، سخت ميگذرد. سکوتي سنگين بر جمعيت حکمفرماست. با چهرهاي برافروخته و چشماني غضبناک، قرآني که در دست دارد را بر تريبون کوبيده، فرياد ميزند:
تا اين کتاب در ميان مسلمانان است، راه نفوذ و استيلاي ما بر آنان بسته خواهد بود… .
جملات گلادستون، نخست وزير يهودى مسلك دستگاه استعمار انگليس، در مجلس عوام طنين ميافکند ….
او تنها بيگانهاي نيست که به ارزش و اهميت قرآن پي برده است:
مونتگمري انگليسي: قرآن وقتى تلاوت ميشود گويى از قلب بيرون ميآيد و سپس به قلب نفوذ ميكند.
نويسنده بلند آوازه روسيه، تولستوي: هر كسي بخواهد سادگي پيام الهي، بیپيرايگي اسلام، عظمت كلام و طراوت سخن را دريابد، قرآن بخواند.
دانشمند فرانسوي، سديو: در قرآن كه اوج زيبايى سخنهاست، چيزي از مقررات اجتماعي فروگذار نشده است.
محقق امريكايى، ويل دورانت: در قرآن، قانون واخلاق و بسياري از اصول و مبانى يكسان آمده است. در قرآن اگر از دين صحبت ميكند، از دنيا چشم نميپوشد.
فيزيكدان شهير قرن بيستم، آلبرت اينشتين: قرآن كتاب جبر يا هندسه يا حساب نيست. بلكه مجموعهاي از قوانين است كه بشر را به راه راست، راهي كه بزرگترين فلاسفه دنيا از تعريف و تعيين آن عاجزند، هدايت ميكند. [1]
دوستان نيز با قرآن سَر و سرّي دارند:
بنيانگزار عظيم الشأن انقلاب حضرت آيت الله العظمي حاج سيد روح الله خميني قدس سره، در نجف از ناحيه چشم دچار ناراحتي شده بودند. هنگامي كه پزشك، ايشان را معاينه كرد، توصيه نمود كه چند روزي قرآن نخوانده و استراحت نمايند. ايشان لبخند زدند و فرمودند: دكتر! من چشمم را براي خواندن قرآن ميخواهم! چه فايدهاي دارد اگر چشم داشته باشم و قرآن نخوانم؟ شما كاري بكنيد كه من بتوانم قرآن بخوانم. [2]
نظرتان چيست؟
آيا قرآني که سخن از آن در ميان است، همان قرآنيست که شما ميشناسيد؟
آيا اين قرآن، همان قرآنيست که عدهاي تنها بر سر سفره عقد، طاقچه خانه و يا مجلس ترحيم، جلدش را ميبينند؟
به نظر شما حقيقت قرآن چيست؟
ب) پاسخ مسئله
اگر چهار جمله زير را با هم جمع کنيم، چه نتيجهاي حاصل ميشود؟
فطرت بشر، خواهان کمال و تعالي است.
کمال يعني خروج از محدوديتها که عبارتند از: جهل و عجز و نيستي.
خروج از محدوديت يعني اتصال به نامحدود و بينهايت.
تنها موجود نامحدود و بينهايت خداست.
در يک جمله ميتوان چنين نتيجه گرفت: هر بشري براساس فطرت خويش در پي خداست .
وجود مبارک امام جواد عليه السلام در توضيح آيه مبارکه لا تدرکه الابصار [3] چنين ميفرمايند:
قوه واهمه و ادراک قلبي، بسيار دقيقتر از بينايي ظاهري عمل ميکند. بهعنوان مثال تو ميتواني با استفاده از وهم و خيال خود، مکانها و شهرهايي را که تاکنون نديدهاي تصور کني. با اين همه اما، وهم تو و قوه ادراک دروني تو توانايي احاطه بر خداوند و شناخت او را ندارد، تا چه رسد به چشمان ضعيف و ناتوان تو.[4]
خداوند در رتبهايست که هيچ موجودي را قدرت احاطه بر او نيست. او نامحدود و هر آنچه جز او، محدود است. پر واضح است که موجود محدود – با حفظ محدوديت – توانايي شناخت موجود نامحدود را ندارد. حال چاره چيست؟ بايد کاري کرد! بايد از محدوديت رهايي يافت!
شهر خاليست ز عشاق، بُوَد کز طرفي
مردي از خويش برون آيد و کاري بکند؟!
اتصال به نامحدود جز با رهايي از محدوديتها ممکن نيست. اما چگونه؟ آيا ممکن است؟پاسخ آنست که: آري! ميتوان از هرگونه محدوديت و نقصي رهايي يافت و خود را به منبع هستي و وجود نامحدود خداوند رساند. اجمالا ميتوان گفت:
قرآن، دستورالعمل تضميني خروج از محدوديتها و اتصال به نامحدود است.
اگر در زندگي خود، دچار محدوديت بوده و با نامحدوديم، وظيفهاي مهم بر دوشمان سنگيني ميکند:
تغيير نگرش نسبت به حقيقت قرآن
سعيمان بر اين است تا با طي مراحل بعد به نگرش مطلوب دست يابيم. اما از کجا بايد شروع کرد؟
پاسخ اين سؤال را در مرحله بعد بجوييد!
مرحله دوم: نقطه شروع
عنوان بحث: نظر برتر، نظر خدا
هدف بحث: پيدايش زمينه لازم براي توجه به حقيقت قرآن
الف ) طرح مسئله
راديو را روشن مي کنيد و ميشنويد که:
سلام! امروز بهعنوان گزارش ميخواهيم در مورد ملاک انتخاب و تصميمگيري صحبت کنيم. به همين خاطر در خدمت چند نفر از هموطنانمان هستيم. خب، از نفر اول شروع ميکنم. نظر شما در مورد ملاک انتخاب در زندگي چيه؟
پيرمرد بازنشسته: به نظر من تجربه خيلي مهمه. استفاده از نظر افراد باتجربه، درستي انتخاب رو تضمين ميکنه.
گزارشگر: خيلي ممنون. و اما نفر بعد، شما بفرماييد تو زندگي بر چه اساسي تصميم ميگيريد؟
جوان دانشجو: با توجه به رشد علم و تکنولوژي و همينطور با در نظر گرفتن نتايج تحقيقات دانشمندان چه در عرصه علوم انساني و چه در عرصه علوم پايه و فني، به نظر من آگاهي از نظريات جديد و مترقي دنياي امروز، رمز موفقيت در زندگيهاست.
گزارشگر: متشکرم. شما بفرماييد!
خانم خانهدار: خواهش ميکنم، به نظر بنده آدم بايد خوب فکر کنه. اطرافيانش رو در نظر بگيره. سعي کنه چيزي از قلم نيفته. خداي ناکرده کسي رو نرنجونه … همين ديگه.
گزارشگر: بله و حالا نوبت شماست. شما بفرماييد در وقت انتخاب، چه چيزي براتون مهمه؟
مرد بازاري: به نظر من پول حرف اول رو ميزنه. نوع انتخاب ارتباط مستقيم با مقدار پول آدم داره.
گزارشگر: و شما ؟
نوجوان دبيرستاني: تو زندگي من، رفيق مهمه و بس. آدم بايد بامرام باشه. البته مد هم خيلي مهمه. عشق و حال ديگه …
گزارشگر: از همگي متشکرم. شنوندگان عزيز! در اينجا از حضورتون خداحافظي ميکنم. موفق باشيد!
فرض کنيد شما نيز در اين گزارش حضور داشته و گزارشگر از شما نيز سؤال خود را ميپرسيد.
پاسخ شما چيست؟
به نظرتان در زندگي، ملاک و معيار انتخاب و تصميمگيري چه بايد باشد؟
چگونه ميتوان صحت هر انتخابي را تضمين نمود؟
بر چه اساسي بايد زندگي کرد؟
ب) پاسخ مسئله
فرض کنيد وسيلهاي برقي مثل يخچال را خريداري کرده و به منزل آوردهايد.
به صورت منطقي و عقلاني، براي راهاندازي وسيله و استفاده از آن، دو راه در پيش روست: تماس با نمايندگي کارخانه و عمل بر طبق مندرجات دفترچه راهنما. اگر هم شخصي در مورد علت انتخاب اين دو راه – و نه راهي ديگر – سؤال کند پاسخ، مشخص است:
سازنده هر وسيلهاي نسبت به آن وسيله آگاهتر از سايرين است. در نتيجه روش راهاندازي، کارآييها، امکانات، قابليت ها، خطرات
و بهطور کلي مجموعه آنچه به آن وسيله مربوط ميشود را بهتر از هر کسي ميداند.
عواقب اقدام خودسرانه، از بين رفتن ضمانت کارخانه در صورت تخلف و مباحثي از اين دست نيز در ارتباط با فرض مذکور قابل پيگيري است.
غرض آنکه با کمي تأمل ميتوان دريافت: قضيه در مورد انسان و زندگي او نيز به همين منوال بوده و از اين جهت کوچکترين تفاوتي ميان انسان و ساير پديدههاي پيچيده و ناشناخته نيست. يعني براي فهم ويژگيها، قابليتها، تواناييها، کاراييها، اهداف، موانع، بايدها و نبايدهاي انسان و زندگي انساني نيز بايستي به نمايندگان خالق متعال، يعني انبياء و اولياء الهي و همچنين کتاب راهنماي او، يعني وحي آسماني مراجعه کرد. به تعبير ديگر:
تنها چيزي که موفقيت انسان در مسير زندگي را تضمين مي کند، نظر خداست.
نظري که اولا از طريق فرستادگان آسماني و ثانيا در قالب کتب آسماني به بشريت عرضه شده است. فرستادگان و کتبي که مکمل يکديگر بوده و تمسک به آن دو سعادت جاويد را نتيجه ميدهد.
علاوه بر دليل خالقيت خداوند متعال در اثبات برتري نظر او، علم و حکمت و لطف بيمانند او نيز دلايل ديگري بر اين مطلب است. اگر علم در انحصار خداست و هر مصداقي از مصاديق علم، افاضهاي از افاضات رباني است، اگر حکيم علي الاطلاق اوست و همچنين اگر لطف و محبت او نسبت به مخلوقات بيانتهاست، به کارگيري نظر غير او و تکيه بر توصيههاي صادر از جز او در مسير زندگي، خطا و ظلمي فاحش است. همانگونه که در عالم تکوين، مرجع موجودات خداوند متعالست، در عالم تشريع و قانونگزاري نيز بايستي مرجع و منبع، او و نظرات او باشد.
تجربه، هرچه پرآزموده و مجرب باشد، باز محصول تشخيص ضعيف بشري و نتيجه استقراي ناقص اوست. علم، هرچه پيشرفته و حيرتانگيز باشد، باز محدود به ماديات و دربرگيرنده بخش اندکي از حقايق هستي است. ساير منابع معرفتي و فکري در زندگي امروز اکثر انسانها نيز وضعيتي چنين دارند. وضعيتي که هر انسان عاقلي را در تکيه برآنها، لااقل دچار ترديد ميکند.
خداوند متعال در قرآن ميفرمايد :
لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الآخِرَ .[5]
همانا براي آنان که اميدشان خروج از محدوديتها و درک نامحدود بودن است، نوع زندگي پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله ملاک، معيار و الگويي تمام عيار است.
ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنهُ فَانْتَهُوا .[6]
تنها به اوامر و نظرات پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله عمل کرده و تنها از آن چه او نهي فرموده اجتناب کنيد.
نبي مکرم اسلام صلي الله عليه و آله نيز ميفرمايند:
آن زمان که خداوند آسمانها و زمين را آفريد، آنها را خطاب کرده، نبوت من و ولايت علي بن ابي طالب عليه السلام را بر آنها عرض نمود و آنها نيز پذيرفتند. سپس مابقي خلق خود را آفريد. همانا خداوند امر دين و مسئله قانونگزاري براي زندگي انسانها را به ما اهل بيت سپرده است. لذا سعادت در گرو تبعيت از ما و شقاوت نتيجه تخلف از امر ماست. ماييم که بايدها و نبايدهاي زندگي را تعيين ميکنيم.[7]و[8]
از قرآن سخن ميگفتيم.
آنکه در پي شناخت قرآن است، اگر بداند که: نظر برتر، نظر خداست و قصد اعمال اين دانسته در زندگي خود را داشته باشد، يقينا قرآن را بهترين وسيله براي نيل به اين مقصود يافته و با تمسک بدان، خروج از محدوديتها را تجربه خواهد کرد.
اما مگر قرآن چيست؟ حقيقت قرآن کدام است که رسيدن به خدا از مسير آن امکان پذير است؟
مرحله سوم: نقطه مرکزي
عنوان بحث: کلام خدا، برنامه زندگي
هدف بحث: دستيابي به روح قرآن
الف ) طرح مسئله
… بنا به روايات سنتي، پيامبر تنها وسيله بود. او پيامي را که از طريق جبرئيل به او نازل شده بود، منتقل ميکرد. به نظر من، پيامبر نقشي محوري در توليد قرآن داشته است. پيامبر به نحوي ديگر نيز آفريننده وحي است. آنچه او از خدا دريافت ميکند، مضمون وحي است. پيامبر، مانند يک شاعر، اين الهام را به زباني که خود ميداند و به سبکي که خود به آن اشراف دارد و با تصاوير و دانشي که خود در اختيار دارد، منتقل ميکند. شخصيت او نيز نقش مهم در شکلدادن به اين متن ايفا ميکند.
از ديدگاه سنتي، در وحي خطا راه ندارد. اما برخي مفسران فکر ميکنند وحي در مسايل صرفاً ديني مانند صفات خداوند، حيات پس از مرگ و قواعد عبادت خطاپذير نيست. آنها ميپذيرند که وحي ميتواند در مسايلي که به اين جهان و جامعه انساني مربوط ميشوند، اشتباه کند. اين مفسران اغلب استدلال ميکنند که اين نوع خطاها در قرآن خدشهاي به نبوت پيامبر وارد نميکند؛ چون پيامبر به سطح دانش مردم زمان خويش فرود آمده است و به زبان زمان خويش با آنها سخن گفته است. من ديدگاه ديگري دارم. من فکر نميکنم که پيامبر به زبان زمان خويش سخن گفته باشد؛ در حالي که خود دانش و معرفت ديگري داشته است. او حقيقتاً به آنچه ميگفته، باور داشته است. اين زبان خود او و دانش خود او بود و فکر نميکنم دانش او از دانش مردم همعصرش درباره زمين، کيهان و ژنتيک انسانها بيشتر بوده است … . [9]
اين يکي از تحليل هايي است که امروزه، توسط برخي از به اصطلاح روشنفکران، در ارتباط با ماهيت قرآن و وحي ارائه ميشود.
شما چه ميگوييد؟
آيا اين تحليل را صحيح ميدانيد؟
به نظر شما قرآن چيست؟
ب ) پاسخ مسئله
در مرحله قبل به لزوم تبعيت از نظر خدا اشاره کرده و اجمالا قرآن را بهعنوان کتابي آسماني، بهترين وسيله براي خروج از محدوديتها برشمرديم. در اين مرحله اما سخن از ماهيت و حقيقت قرآن است. ماهيت و حقيقتي که تمسک به قرآن در زندگي را ضروري ميسازد. همچنين در ضمن بيان مطلب، نگاهي نقادانه نيز به تحليل ارائه شده در قسمت طرح مسئله خواهيم داشت. فارق از اشکالات عديده عقلي و منطقي وارد بر تحليل مذکور، از جهات مختلف نقلي و روايي نيز بر آن ايراد وارد است. آيات صريح قرآن را ببينيد:
و ما ينطق عن الهوي إن هو الا وحی يوحي علّمه شديد القوي .[10]
پيامبر براساس ميل خويش سخن نميراند. همانا کلام او فقط و فقط وحي آسماني است؛ آنچه خداوند قدير بدو آموخته است.
و ما هو بقول شاعر قليلا ما تؤمنون.[11]
همانا قرآن سخني شاعرانه و از سنخ شعر نيست و چه اندکند آنان که اين حقيقت را باور دارند.
ولو تقول علينا بعض الاقاويل لاخذنا منه باليمين ثم لقطعنا منه الوتين.[12]
اگر پيغمبر ما بخواهد کوچکترين کلامي را به ما نسبت دهد حال آنکه از ما نيست، با دست قدرت خويش او را مهار کرده و رگ حياتش را خواهيم بريد.
در فرض ايمان به اين آيات و توجه به مضمون آنها، ديگر نميتوان پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله را به شاعر و تجلي قرآن را به يک فعل و انفعال الهام مانند و شعرگونه تشبيه کرد و يا قرآن را ساخته و پرداخته ذهن و ضمير حضرت دانست. آري؛ قرآن کلام خدا و وحي الهي است.
گوش جان ميسپاريم به سخن امير المؤمنين عليه السلام:
از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم که ميفرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: اي محمد! در آينده، امت تو دچار آزمايش و فتنه خواهد شد. من از او پرسيدم: در آن صورت، عامل رهايي بخش و مايه نجات ايشان چيست؟ و جبرئيل فرمود: قرآن! همان کتابي که اخبار گذشتگان و احوال آيندگان و تکليف کليه امور و شئون شمارا در خود جاي داده است.[13]
آنچه انسان در هر زماني، براي نيل به سعادت و کسب موفقيت بدان محتاجست، در قرآن تعبيه شده است:
و لا رطب و لا يابس الا في کتاب مبين.[14]
هر آنچه تصورش را بکنيد يا نکنيد در قرآن بدان پرداخته شده است.
امري از امور دنيوي و اخروي انسانها در قرآن فروگذار نشده است؛ اگرچه استخراج و فهم آن خبرويت و اهليت خاص خويش را ميطلبد:
… هدًي للمتقين.[15]
اين قرآن هادي و راهنماي اهل تقواست.
و َمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ .[16]
پشت پرده و بطن آيات قرآن را کسي جز خدا و عالمان حقيقي نميدانند.
لايمسه الا المطهرون .[17]
حقايق قرآن را مگر پاکان درک نخواهند کرد.
آنگونه نيست که قرآن ويژه عصري خاص و مردماني خاص باشد. قرآن کتاب همه اعصار و امصار است:
و ما هو الا ذكر للعالمين.[18]
همانا اين قرآن تذکرهاي براي جهانيان است.
و اوحي الي هذاالقرآن لانذركم به و من بلغ.[19]
بگو اي پيامبر: اين قرآن بر من وحي شده است تا به واسطه آن شما و هر آن کسي که پيام من در آينده بدو رسد را بيم دهم.
امام صادق عليه السلام نيز در اين باره ميفرمايند:
همانا خداوند هدايتگري قرآن را براي زماني و مردمي خاص قرار نداده است. بلکه قرآن در هر عصر و دورهاي داراي تازگي است.[20]
قرآن معجزه آخرين رسول الهي است. معجزهاي که کمترين گردي از تحريف دامانش را نيالوده و روز به روز بر عظمت و عزتش افزوده ميگردد:
انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون.[21]
همانا ما خود قرآن را فرو فرستاده و خود نيز نگاهبان آنيم .
هر آنچه که تا به امروز بهعنوان معجزات علمي، ادبي، عددي، صوتي و … از قرآن کشف و بيان شده است، قطرهاي از درياي بيکران عجايب قرآني است. پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله ميفرمايند:
لا تحصي عجائبه و لا تبلي غرائبه.[22]
عجائب قرآن غير قابل شمارش و غرائبش غير قابل احاطه و درک است.
آري؛
قرآن، برنامه زندگي و نسخه شفابخش همه دردهاست.
خداوند خود در قرآن ميفرمايد :
إن هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم و يبشر المؤمنين الذين يعملون الصالحات ان لهم اجرا کبيرا.[23]
همانا اين قرآن انسانها را به مسير استوار نيل و به زندگي مطلوب سوق داده و مؤمنين اهل عمل صالح را به پاداشي بزرگ نويد ميدهد.
سخن را در اين مرحله با کلامي از امير المؤمنين عليه السلام به پايان مي بريم:
بر شما باد تمسک به ذيل قرآن. قرآني که دستاويزي مطمئن، نوري روشنگر و درماني سودمند است … . آنکه براساس آن سخن گويد راستگو و آنکه بر طبق آن رفتار کند پيشرو و پيروزست .[24]
اما راه تمسک به قرآن چيست؟ رمز استفاده از برکات قرآن کدامست؟
پاسخ را در مرحله بعد بيابيد!
مرحله چهارم: برنامه حرکت
عنوان بحث: همراهي با قرآن ناطق
هدف بحث: دستيابي به برنامه حرکت براي استفاده از قرآن
الف ) طرح مسئله
آثار درد و بيماري در چهره نوراني پيامبر هويداست. دانههاي عرق همچون شبنم بر گلبرگ گونه مبارکش غلتيده و از محاسن فرو ميريزند. دور تا دور بستر، اصحاب و ياران حضرت نشسته، غمي غريب را تجربه ميکنند. سکوتي سنگين بر فضا حکم فرماست. به ناگاه صداي ملکوتي رسول مهرباني، همچون نسيمي دلانگيز، جان خسته حضار را نوازش میدهد:
آتوني بدوات و قرطاس اکتب لکم کتابا لن تضلوا بعده ابدا.
کاغذ و قلمي بياوريد تا برايتان مطلبي بنگارم که پس از آن هيچ گمراه نگرديد.
برق شعف، فضاي چشم خسته دلدادگان را پر کرده و نور اميد در دلها ميدمد. … يعني پيامبر چه ميخواهد بنويسد؟ کدام امر مهم است که در اين شرايط بحراني نيازمند تذکر است؟ عجله کنيد! امر رسول خدا را امتثال نماييد! بشتابيد! وقت تنگ است! رسول خدا منتظرند …. اما ناگهان غرشي چون رعد، باغ آرزوي بشريت را خاکستر ميکند:
ان النبي غلبه الوجع و عندکم کتاب الله، حسبنا کتاب الله . . . ان نبي الله ليهجر.
درد بر پيامبر غلبه کرده، معطل چه هستيد؟ کتاب خدا نزد شماست! قرآن ما را بس است! برخيزيد! هذيان ميگويد!
خشمي آميخته با حيرت، در وجود حضار شعله کشيد. همهمه و جدال برپا شد. عدهاي به مخالفت، عدهاي به موافقت. در ميان هياهو، نغمه روح نواز نبوي بار ديگر طنين افکند، اما اين بار با انبوهي از حزن و اندوه:
قوموا عني، لا ينبغي عند نبي تنازع.[25]
مرا تنها گذاريد. برويد. جدال و همهمه نزد پيامبران روا نيست. برويد.
… و سالها بعدها، آن ظالم بيادب خود گفت:
پيامبر تصميم داشت به هنگام بيمارياش، تصريح به نام او ( علي ابن ابيطالب ) کند، ولي من نگذاشتم.[26]
به نظر شما قصد پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله چه بود؟
آيا ميتوان گفت: قرآن ما را بس است. ؟
چه بايد کرد؟ راه کدام است؟
ب ) پاسخ مسئله
اين روزها زياد ميشنويد که فلان کشور به ظاهر اسلامي، فلان توافقنامه امنيتي، نظامي و يا اقتصادي مهم را با آمريکا و يا برخي از کشورهاي اروپايي امضاء کرد. از سوي ديگر نيز ميشنويد که در همان کشور، جمعيت ميليوني حفاظ و قاريان قرآن در حال رشد روزافزونند. آري! اين روزها تناقضهايي از اين دست فراوان است. به نظر شما اين تناقضها نتيجه و زاييده چيست؟ اشکال کار در کجاست؟ مگر قرآن کتاب خدا نيست؟ مگر تلاوت و حفظ قرآن امري مطلوب نيست؟ پس چرا نتيجه آن در اينگونه موارد چنين است؟
مولاي متقيان اميرالمؤمنين عليه السلام سخني از سخنان پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله را چنين نقل ميکنند:
از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم که ميفرمود: در آخر الزمان مردمي خواهند آمد که … نماز خواندنشان از شما بيشتر و قرائت قرآنشان از شما فزونتر است. اما ايمان و اعتقادشان سطحي، پوچ و بيمحتواست. آنان چون تيري که از کمان ميجهد، از دين خدا خارج ميشوند. بکشيدشان … .[27]
در حديث ديگري وجود مبارک رسول اکرم صلي الله عليه و آله ميفرمايند:
ربّ تالٍ القرآن و القرآن يلعنه.[28]
چه بسيار قاريان قرآني که قرآن آنها را لعن ميکند.
و در جاي ديگر ميفرمايند:
اکثر منافقي امّتي قرّاؤها .[29]
بيشتر منافقين امت من، قاري قرآن نيز هستند!
حال سؤال اساسي اين است: سر مطلب چيست؟ پاسخ اين سؤال را با استفاده از مثال خريد و راه اندازي يخچال توضيح ميدهيم:
اگرچه کارخانه سازنده يخچالي که ما خريداري کردهايم، براي راهنمايي خريداران و آشنايي ايشان با محصول خود، دفترچهاي را تحت عنوان دفترچه راهنما، همراه با کالا ارائه ميکند، اما پر واضح است که محصولي همچون يخچال داراي پيچيدگيها و جزئياتيست که تبيين و توضيح همه آنها، آن هم به زباني که براي همگان قابل فهم باشد غيرممکن است. مراحل ساخت يک يخچال، فناوري به کار رفته در توليد آن، قطعات و اجزاء تشکيلدهنده آن شامل: کوچکترين آيسيها و ترانزيستورها تا بزرگترين قالبها و آلياژها، مدارات الکترونيکي موجود در آن، روند فعاليت و به کار افتادن آن، جزئيات فني نصب آن، رفع نقص و عيبيابي آن و دهها مورد ديگر، مواردي نيست که تفصيل آن، به نحو قابل استفاده براي همه، در دفترچهاي محدود ممکن باشد. به همين منظور کارخانه و سازنده مذکور، به کمک نمايندگيهاي مجاز خود و آنان نيز براساس کليات و ضوابط مندرج در دفترچه راهنما، نسبت به راهاندازي يخچال خريداريشده توسط مشتري اقدام مينمايند. همچنين هر مشتري که خودسرانه و بدون مراجعه به نمايندگيهاي مجاز عملي انجام دهد، مسئوليت هرگونه عواقب احتمالي با خود اوست و ميتوان گفت: قطعا دچار مشکل خواهد شد.
با کمي دقت در مثال مذکور، پاسخ سؤال مطرح شده را مييابيم:
قرآن، کتابي است نيازمند تفسير که مفسر آن نمايندگان و اولياء الهياند.
در اينجا آخرين وصيت پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله به امت خود، معناي بهتري مييابد:
إِنِّ يتَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَبَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَن ْيَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض.[30]
همانا من دو شيء گرانبها در ميان شما از خود به يادگار مينهم: قرآن و اهل بيتم. آگاه باشيد که اين دو، تا روز قيامت از يکديگر جدا نخواهند شد.
علت همراهي و تلازم قرآن و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام چيزي نيست جز نياز انسانها در استفاده از قرآن به مفسريني مطمئن که به نص فرمايش رسول اکرم صلي الله عليه و اله ( منقول در منابع حديثي شيعه و اهل سنت )، آن مفسرين ائمه طاهرين صلوات الله عليهم اجمعين هستند. به اعتراف همه دانشمندان اهل سنت، آگاهترين مردم به قرآن و معارف قرآني و فعالترين ايشان در زمينه نشر فرهنگ قرآن، وجود نازنين اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام است. به نقل ابن ابي الحديد معتزلي:
يکي از برنامههاي اميرالمؤمنين عليه السلام آن بود که بعد از نماز صبح در مسجد ميماند و پس از طلوع خورشيد، اقشار مختلف مردم گرد او جمع شده و او احکام دين و معارف قرآن را بدانها تعليم ميفرمود.[31]
چگونه ميتوان قرآن را جدا از علي عليه السلام خواست و خواند حال آنکه پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:
علي مع القرآن و القرآن مع علي لن يفترقا حتي يردا علي الحوض.[32]
علي ملازم قرآن و قرآن ملازم علي است. اين از يکديگر جدا ناشدنياند.
وجود مبارک اميرالمؤمنين عليه السلام نيز در توصيف خويش ميفرمايد:
هذا کتاب الله الصامت و انا کتاب الله الناطق.[33]
اين قرآن کتاب خاموش خدا و من کتاب گوياي اويم.
با چنين اوصافي طبيعي است که اگر فرد يا جامعهاي دست از دست حجت الهي و امام بر حق جدا کرده و با شعار حسبنا کتاب الله ، راه خود در پيش گيرد، عاقبتي جز ضلالت و نتيجهاي جز خسران نخواهد داشت. سازش با ستمگران، ظلم در حق مستضعفان، جفا به اسلام و احکام اسلامي، به فراموشي سپردن ارزشها و فرهنگ ناب الهي، ترس و ذلت و زبوني، تکبر و شهوتپرستي، تنبلي و خمودگي و خلاصه دوري از حقيقت قرآن و راه نبردن به سر منزل مقصود، همه و همه نتيجه اکتفاء دروغين به ثقل اکبر و دوري از ثقل اصغر است. به تعبير ديگر، سر استفاده از برکات قرآن و رمز خوشهچيني از خرمن بيانتهاي معارف قرآني، تبعيت و ملازمت با جانشينان بر حق نبي مکرم اسلام صلي الله عليه و اله، يعني اميرالمؤمنين و اولاد پاک او عليهم السلام است.
در انتها به نکته مهم ديگري نيز بايد اشاره کرد و آن اينکه: اگرچه تبعيت از معصومين عليهم السلام شرط اساسي استفاده از قرآن است اما شروط ديگري نيز بايستي مورد توجه قرار گيرد، از جمله:
انس هميشگي با قرآن، تلاوت دائم و هر روزه قرآن، تدبر و تأمل در معاني آيات قرآن، مطالعات عميق تفسيري در حوزه مباحث قرآن، ادب و احترام نسبت به قرآن، عمل به دستورات قرآني و به کارگيري قرآن، حفظ قرآن، تلاش براي نشر معارف قرآن و …[34]
حال پس از شناسايي مسير حرکت ، پرسشي که مطرح است آنست که: در اين مسير چه خطرهايي در کمين ماست؟
پاسخ را در مرحله بعد جستجو کنيد!
مرحله پنجم: نقاط خطر و بحران
عنوان بحث: خطرها در مسير
هدف بحث: تعيين و تشخيص موقعيت هاي خطرخيز و بحرانزا
الف ) طرح مسئله
مرحوم علامه آيت الله حسيني طهراني اعلي الله مقامه الشريف دو قضيه برايمان نقل ميکنند:
در جلسهاي که عدهاي از علماء حاضر بودند، يکي از ايشان که ميانه خوبي با عرفان و توحيد حقه عرفاء نداشت، به بنده گفت: شما ميگوييد: همه چيز از خداست، همه کارها کار خداست. آيا مثلا خارج شدن کودک در وقت تولد از رحم مادر، با آن همه خون و چرک و کثافات هم کار خداست؟! آنجا هم خداست؟! در آن لحظه به ناگاه خداوند بر زبانم جاري نمود و گفتم: … والله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شيئا[35] … .
به ديدن يکي از علماء رفته بوديم. در خلال صحبتها، ايشان اشارهاي به قرآن سر طاقچه کرد و با حالتي افتخارآميز گفت: الأن چندين ماه است که به علت مشاغل علمي فراوان و اشتغال به درس و بحث، فرصت قرائت قرآن را نيافتهام! [36]
نظرتان در مورد اين دو قضيه چيست؟
آيا رابطه افراد مذکور با قرآن رابطهاي صحيح و سالم است و يا رابطهايست آفتزده؟
چه آفتهايي رابطه ما با قرآن را تهديد ميکند؟
ب ) پاسخ مسئله
در هر کار و فعاليتي، موقعيتهايي وجود دارد که بيتوجهي بدانها موجب از بين رفتن تمامي زحمات و نتايح به دست آمده ميشود: نقاط خطر و بحران. اهميت دادن به موقعيتهاي مذکور، عليالخصوص در ارتباط با مواردي که نقش عمدهاي را در سرنوشت انسان بر عهده دارند، يقينا شرط عقل است. رسول اکرم صلي الله عليه و آله در باب اهميت قرآن و قاريان قرآن ميفرمايند:
صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِي إِذَا صَلَحَ اصَلَحَتْ أُمَّتِي وَ إِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِي الْأُمَرَاءُ وَ الْقُرَّاء.[37]
صلاح و فساد امت من به صلاح و فساد دو گروه وابسته است: مسئولان و قاريان قرآن.
اگر قرآن سخن خدا و برنامه زندگي بوده و سعادت انسان جز در سايه قرآن و عمل به آموزههاي قرآني تأمين نخواهد شد، بنابراين عدم توجه به نقاط خطر مرتبط با آن، خسارات غير قابل جبراني به همراه خواهد داشت. در اين مرحله، به برخي از آفات اين وادي اشاره خواهيم کرد:
توجه صرف به خواندن قرآن و يا اموري همچون صوت و لحن و تجويد؛
پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله ميفرمايند:
در ارتباط با قرآن، تلاوت و خواندن اصل نيست. بلکه هدايتپذيري مهم است.[38]
عدم تدبر در آيات قرآن؛
اميرالمؤمنين عليه السلام ميفرمايند:
قرائت قرآني که همراه با تدبر نباشد، هيچ سود و فایدهاي ندارد.[39]
قرائت قرآن به لحن اهل فسق و يا همراه با غنا و موسيقي؛
پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله ميفرمايند:
قرآن را به لحن عربي بخوانيد. مبادا در خواندن قرآن از الحان اهل فسق و يا مسيحيان و يهوديان استفاده کنيد! همانا پس از من مردماني خواهند آمد که قرآن را با غناي محرم تلاوت ميکنند ….[40]
يادگيري قرآن براي امور دنيوي؛
پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله ميفرمايند:
هر آن کسي که قرآن را براي دنيا و کسب زينتهاي دنيايي بياموزد، خداوند بهشت خود را بر او حرام کند.[41]
کسب درآمد از راه قرآن؛
پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله ميفرمايند:
کسي که قرآن را به جهت کسب مال و درآمدزايي بخواند، روز قيامت با جمجمهاي بدون گوشت محشور خواهد شد.[42]
تفسير به رأي و تحميل برداشتهاي شخصي بر قرآن؛
پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله ميفرمايند:
کسي که بدون تخصص و براساس نظرات بيپايه شخصي در مورد مباحث قرآني اظهارنظر کند، در روز قيامت جايگاهي از آتش خواهد داشت.[43]
متأسفانه در دوران معاصر، افرادي به اصطلاح متجدد و روشنفکر و يا گروههاي منحرف از جهت عقيده، بدون داشتن صلاحيت علمي در امر تفسير، برداشتهاي شخصي و بيربط خود را بهعنوان نظر قرآن ارائه ميدهند. به نمونههاي زير توجه کنيد:
در داستان يوسف، گرگ به معناي ضد انقلاب است كه حضرت يعقوب، يوسف را براي به دام انداختن ضد انقلاب به سوي آنها فرستاده است![44]
كَالَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَـنُ مِنَ الْمَسِّ[45]را تمثيل بيماري صَرْع و ديگر اختلالهاي رواني دانستهاند. چون عرب اينگونه بيماريها را اثر مسّ جنّ (ديوزدگي) ميپنداشتند و در زبان فارسي هم اينگونه بيمار را ديوانه (گرفتار ديو) مينامند. بعضي از مفسّران جديد گفتهاند: شايد مسّ شيطان اشاره به ميكربي باشد كه در مراكز عصبي نفوذ مييابد و شايد نظر به همان منشأ وسوسه و انگيزنده اوهام و تمنّيات باشد.[46]
آنچه در اين ميان مهم است، استفاده از منابع اصيل و رجوع به کتب مفسرين عالي مقام جهان تشيع است.[47] امري که انسان را از خطر آفت مذکور در امان دارد.
عدم انس با معارف قرآن، بيگانگي با آموزههاي قرآني و به فراموشي سپردن قرآن؛
اميرالمؤمنين عليه السلام ميفرمايند :
آيا ميدانيد فقيه حقيقي کيست؟ کسي است که قرآن را به واسطه توجه به غير آن مورد غفلت قرار ندهد.[48]
قرائت روزي حداقل 50 آيه، از اهم دستورات ديني و جزء سفارشات هميشگي اولياء الهي و علماء رباني است و چه زشت و ناپسند است که فردي در لباس دين، از قرائت قرآن – چه رسد به تعمق در معارف قرآني – غافل بوده و به اين غفلت فخر کند. در نتيجه چنين رويکرد نادرست و خطرناکي است که بسياري از حقايق ديني، از جمله بحث توحيد، لقاء الله، معاد و ديگر مسائل فلسفي و عرفاني، مورد ترديد و بعضا انکار و عناد واقع شده و سالها به حاشيه رانده ميشود؛ آن هم از سوي افرادي که داعيهدار علم دين و معارف دينياند. بشنويد:
منظور و مقصود از حوزه علميّه، درس علمي و عملي قرآن كريم است. فهميدن قرآن و عمل كردن به آنست.[49]
از ميان بردن قرآن، سوزاندن و غرق ساختن آن نيست. انگليسيها هم چنين كاري نكردند.
به عُزلت در آوردن به واسطه عدم تدريس و تدرّس و عدم تلاوت و عدم رجوع به تفسير و عدم عمل به احكام آن است
و در اين كار موفّق شدند و قرآن را از صحنه عمل برداشتند.[50]
به آن اميد که ارتباط ما با قرآن خالي از هر نوع نقص و آفتي باشد.
اما پس از شناسايي نقطه شروع، نقطه مرکزي، برنامه حرکت و خطرها، يک سؤال ديگر باقي است: نقطه مقصد و سرانجام طي اين راه چيست؟
پاسخ اين سؤال را در آخرين مرحله بيابيد!
مرحله ششم: نقطه مقصد
عنوان بحث: زندگي جاويد
هدف بحث: بررسي کارکرد و اثر قرآن در زندگي
الف) طرح مسئله
شايد بتوان گفت تصور آنکه تو باشي و حتي يک انسان زنده روي زمين نباشد، غير ممکن است. نه آنکه عقل دست و پاي تخيلت را ببند؛ نه! بلکه وحشت و غربت بيانتهاي ناشي از اين تصور، مانع تو و خيال توست. فکرش را بکن! جاي جاي کره خاکي را ميگردي، وجب به وجب همه جا را ميجويي، اما اثري از فرزند آدم نيست! خدايا! چه کنم؟ آخر اين چه حالتیست؟ تنهايي مطلق و ديگر هيچ! نه ياري، نه مونسي، نه مادري، نه همسري، نه فرزندي، نه خويشاوندي، نه هم نوعي … هيچ، هيچ، هيچ. تو ماندهاي و غربتي به وسعت زمين… .
اما نداي ملکوتي امام زين العابدين عليه السلام، از وراي زمانها و مکانها، به گوش مي رسد که:
لَوْ مَاتَ مَنْ بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لَمَا اسْتَوْحَش ْتُبَعْدَ أَنْ يَكُونَ الْقُرْآنُ مَعِي.[51]
اگر تمامي انسانها مرده و سکوت هولانگيز مرگ بر زمين سايه افکند، از آنجايي که قرآن با من است، هيچ هول و هراس و واهمهاي نخواهم داشت.
از حافظ رحمة الله عليه نيز شنيدهاي که:
حافظا ! در کنج فقر و خلوت شبهاي تار
تا بُوَد وردت دعا و درس قرآن غم مخور!
با توجه به اين موارد، به نظر شما اثر قرآن در زندگي چيست؟
ورود حقيقي قرآن به دايره زندگي انسان، چه نتيجهاي به همراه دارد؟
اصليترين کارکرد قرآن کدامست؟
ب) پاسخ مسئله
از انس انسانها با قرآن و عشقبازيشان با عروس وحي و همچنين تأثير شگرف قرآن در زندگيها و تحولات اساسي حاصل از استماع آيات الهي، قطعا داستانها و قضاياي فراواني شنيدهايد. داستان فضيل بن عياض يکي از آنهاست. همان راهزن معروفي که شنيدن نامش، لرزه بر اندام رهگذران انداخته و آوازه جرم و جنايتش فراگير بود؛ اما شنيدن نداي أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ[52] تار و پود دلش را به باد داده، شعله بر قلبش افکند؛ بهگونهاي که در زمره عابدان و عارفان عصر خويش درآمد. حال سؤال اين است که: گنج نهفته در ارتباط با قرآن چيست؟ سر تأثير کيمياگونه قرآن در قلبها، فکرها و زندگيها کدامست؟ در پاسخ بايد گفت: قرآن، رمز حيات جاويدانست.
اولا، قرآن خود موجوديست زنده؛ زنده تا ابد:
امام صادق عليه السلام ميفرمايند:
همانا قرآن موجوديست زنده که هرگز نميميرد. حيات قرآن مادامي که شب و روز و ماه و خورشيد پا برجا باشند، در جريان است.[53]
ثانيا، قرآن علاوه بر آنکه خود زنده است، به همراه و ملازم خود نيز حيات ميبخشد:
پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله ميفرمايند:
فرزندم! مبادا از قرائت قرآن غافل شوي؛ چرا که قرآن مايه حيات قلب است.[54]
ثالثا، ملازم با قرآن، نه تنها خود زنده ميشود، بلکه حيات و برکت ساير موجودات نيز مرهون اوست:
امام باقر عليه السلام ميفرمايند :
گروهي از قاريان، مرهم قرآن را بر زخم جان خويش نهاده، شبانه روز با قرآن محشورند. در مسجد و ميان بستر هماره با قرآنند. آري, به برکت وجود اينان، خداوند بلا را دور، دشمنان را مغلوب و باران را نازل ميسازد. اما قسم به خدا که اين گروه در ميان قاريان، نايابتر از کبريت احمرند.[55]
در پرتو انوار قرآن، زندگي معنا يافته، برکات مادي و معنوي، هستي انسان را در بر ميگيرد:
پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله ميفرمايند:
همانا خانهاي که قرآن در آن قرائت ميشود، محل حضور ملائکه بوده و شياطين از آن دور ميشوند. چنين خانهاي براي اهلش وسيع، خير و برکتش فراوان و شر و بدیاش اندکست.[56]اگر در پي تجربه زندگي سعادتمندان، مرگ شهيدان، نجات قيامت، خنکاي سايهسار در ظل آفتاب حشر و راهيابي به مقصد در هياهوي گمراهي هستيد در محضر قرآن زانو زده، درس وحي بياموزيد. آري، قرآن سخن رحمان، پناه از شيطان و باعث سنگيني ميزانست .[57]
آري؛ قرآن يعني دعوت خدا به زندگي. قرآن يعني پيام پيامبر رحمت براي حيات؛
و اي مؤمنان! اي اهل باور! اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا يُحْيِيکُمْ.[58]دعوت خدا و رسول خدا به حيات جاويدان را اجابت کنيد!
پی نوشت ها:
[1] به نقل از: مجله پرسمان، شماره 3، آذر 1381 .
[2]مجله حضور، شماره 3، به نقل از: فاطمه طباطبايي.
[3]سوره مبارکه انعام، آيه کريمه 103
[4]أَوْهَامُ الْقُلُوب ِأَدَقُّ مِنْ أَبْصَارِ الْعُيُونِ أَنْ تَقَدْ تُدْرِك بِوَهْمِ كَالسِّنْدَ وَالْهِنْدَ وَ الْبُلْدَانَ الَّتِي لَمْ تَدْخُلْهَا وَ لَمْ تُدْرِكْهَا بِبَصَرِكَ فَأَوْهَامُ الْقُلُوبِ لَا تُدْرِكُهُ فَكَيْفَ أَبْصَارُالْعُيُونِ. (بحارالانوار، ج4، ص 39)
[5]سوره مبارکه احزاب، آيه کريمه 21
[6]سوره مبارکه حشر، آيه کريمه 7
[7]آنچه در اين مقام نياز به تذکر دارد آنست که: اگرچه بهطور کلي و به نحو اجمال، به درستي و حقانيت کلام خدا و رسول خدا صلي الله عليه و آله علم داريم، اما در فضاي کنوني و با توجه به شرايط موجود، تلاش براي اثبات برتري نظر دين در تمامي عرصهها وظيفهايست قطعي و يقيني. وظيفهاي که انجام آن نيازمند شناخت و شناساندن هرچه بهتر و بيشتر دين خداست.
[8]إِنَّ اللَّهَ لَمَّا خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض َدَعَاهُ نَّفَأَجَبْنَهُ فَعَرَضَ عَلَيْهِ نَّنُبُوَّتِي وَ وَلَايَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السّلام فَقَبِلَتَ اهُمَا ثُمَّ خَلَقَ الْخَلْقَ وَ فَوَّضَ إِلَيْنَا أَمْرَ الدِّينِ فَالسَّعِيدُ مَنْ سَعِدَبِنَا وَ الشَّقِيُّ مَنْ شَقِيَ بِنَا نَحْنُ الْمُحِلُّونَ لِحَلَالِهِ وَ الْمُحَرِّمُونَ لِحَرَامِه. (بحارالانوار، ج 17، ص 13)
[9]از آخرين نظريات دکتر سروش، مطرح شده در گفت و گو با مجله ZemZem.
[10]سوره مبارکه نجم، آيات 3 الي 5
[11]سوره مبارکه حاقه، آيه کريمه 41
[12]سوره مبارکه حاقه، آيات 44 الي 46
[13]سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه و آله يَقُولُ: أَتَانِي جَبْرَئِيلُ فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ! سَيَكُونُ فِي أُمَّتِ كَفِتْنَةٌ. قُلْتُ: فَمَاالْمَخْرَجُ مِنْهَا؟ فَقَالَ: كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ بَيَانُ مَا قَبْلَكُمْ مِنْ خَيْرٍ وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ َ حُكْمُ مَا بَيْنَكُم. (بحارالانوار، ج 89، ص 24)
[14]سوره مبارکه انعام، آيه کريمه 59
[15]سوره مبارکه بقره، آيه کريمه 2
[16]سوره مبارکه آل عمران، آيه کريمه 7
[17]سوره مبارکه واقعه، آيه کريمه 79
[18]سوره مبارکه قلم، آيه کريمه 52
[19]سوره مبارکه انعام، آيه کريمه 19
[20]إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ و َتَعَالَى لَمْ يَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِي كُلِّ زَمَانٍ جَدِيد. (بحارالانوار، ج 2، ص 280)
[21]سوره مبارکه حجر، آيه کريمه 9
[22]بحارالانوار، ج 74 ، ص 137
[23]سوره مبارکه اسراء، آيه کريمه 9
[24]عَلَيْكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ فَإِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتِينُ وَ النُّورُ الْمُبِينُ وَ الشِّفَاءُ النَّافِع… مَنْ قَالَ بِهِ صَدَقَ وَ مَنْ عَمِلَ بِهِ سَبَق. (بحارالانوار، ج 89، ص 23)
[25]صحيح بخاري، ج 1، ص 22
[26]شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 3، ص 97
[27]سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه و آله يَقُولُ: يَخْرُجُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ… صَلَاتُهُمْأَ كْثَرُ مِنْ صَلَاتِكُمْ وَ قِرَاءَتُهُمُأَ كْثَرُ مِن ْقِرَاءَتِكُمْ لَايُ جَاوِزُ إِيمَانُهُمْ تَرَاقِيَهُمْ أَوْ قَالَ حَنَاجِرَهُمْ يَمْرُقُونَ مِنَ الدِّينِكَمَ ايَ مْرُ قُال سَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ فَاقْتُلُوهُمْ…. (بحارالانوار، ج 33، ص 340)
[28]بحارالانوار، ج 92، ص 184
[29]بحارالانوار، ج 89، ص 181
[30]بحارالانوار، ج 23، ص 133
[31]كَان َعَلِيٌّ عليه السلام إِذَا صَلَّى الْفَجْرَ لَمْ يَزَلْ مُعَقِّباً إِلَى أَن ْتَطْلُعَ الشَّمْسُ فَإِذَا طَلَعَتْ اجْتَمَعَ إِلَيْهِ الْفُقَرَاءُ وَ الْمَسَاكِينُ وَ غَيْرُهُمْ مِنَ النَّاسِ فَيُعَلِّمُهُمُ الْفِقْهَ وَ الْقُرْآن. (شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 4، ص 10)
[32]المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص12
[33]وسائل الشيعه، ج 18، ص 20
[34]مراجعه شود به ميزان الحکمه، عنوان القرآن.
[35]سوره مبارکه نحل، آيه کريمه 78
[36]خاطرات شفاهي علامه، به نقل از اطرافيان.
[37]بحارالانوار، ج 72، ص 340
[38]ليس القرآن بالتلاوة … و لکن القرآن بالهداية … . (کنزالعمال، حديث 2462)
[39]… أَلَا لَا خَيْرَ فِي قِرَاءَةٍ لَيْسَ فِيهَا تَدَبُّر …. (بحارالانوار، ج 2 ، ص 49)
[40]اقْرَءُوا الْقُرْآنَ بِلُحُونِ الْعَرَب ِوَ أَصْوَاتِهِمْ وَ إِيَّاكُمْ وَ لُحُونَ أَهْلِ الْفِسْقِ وَ أَهْلِ الْكِتَابَ يْنِوَسَيَجِيءُ قَوْمٌ مِنْ بَعْدِي يُرَجِّعُونَ بِالْقُرْآن ِتَرْجِيعَ الْغِنَا … . (بحارالانوار، ج 89 ، ص 190)
[41]مَنْ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ لِلدُّنْيَا وَ زِيْنَتَهَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّة. (بحارالانوار، ج 74، ص 102)
[42]من قرأ القرآن يتأکّل به الناس جاء يوم القيامة و وجهه عظم ليس عليه لحم. (کنزالعمال، حديث 2843)
[43]من قال في القرآن بغير علم فليتبوّأ مقعده من النار. (کنزالعمال، حديث 2958)
[44]بخشي از کتاب تفسيري گروهک تروريستي فرقان.
[45]مضمون آيه کريمه 275 از سوره مبارکه بقره
[46]پرتوي از قرآن مرحوم طالقاني، ج 2، ص 254
[47]کتبي همچون تفسير الميزان تأليف علامه طباطبائي رضوان الله تعالي عليه، تفسير تسنيم تأليف حضرت آيت الله جوادي آملي حفظه الله و همچنين تفسير نمونه تأليف حضرت آيت الله مکارم شيرازي.
[48]ألَا أُخْبِرُكُمْ بِالْفَقِيهِ حَقّا؟ … من … لَمْ يَتْرُكِ الْقُرْآنَ رَغْبَةً عَنْهُ إِلَى غَيْرِه …. (بحارالانوار، ج 89، ص 210)
[49]نگرشي بر مقاله قبض و بسط تئوريک شريعت، تأليف مرحوم علامه طهراني رضوان الله تعالي عليه، ص 120
[50]همان، ص 126
[51]بحارالانوار، ج 46، ص 107
[52]سوره مبارکه حديد، آيه کريمه 16
[53]إِنَّ الْقُرْآنَ حَيٌّ لَمْ يَمُتْ وَ إِنَّهُ يَجْرِي كَمَا يَجْرِي اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ كَمَا يَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَر …. (بحارالانوار، ج 35، ص 404)
[54]يا بني! لا تغفل عن قرائة القرآن فإنّ القرآن يحيي القلب. (کنزالعمال، حديث 4032)
[55]… رَجُل ٌقَرَأَ الْقُرْآن َوَ وَضَعَ دَوَاءَ الْقُرْآن ِعَلَى دَائِهِ وَ أَسْهَرَبِهِ لَيْلَهُ وَأَظْمَأَبِهِ نَهَارَهُ وَ أَقَامَ بِهِ فِي مَسَاجِدِهِ وَ تَجَافَىبِهِ عَنْ فِرَاشِهِ فَبِأُولَئِكَ يَدْفَعُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ الْبَلَاءَ وَ بِأُولَئِكَ يُدِيلُ اللَّهُ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ بِأُولَئِكَ يُنَزِّلُ اللَّهُ الْغَيْثَ مِنَ السَّمَاءِ فَوَاللَّهِ لَهَؤُلَاءِ فِي قُرَّاءِ الْقُرْآنِ أَعَزُّ مِنَ الْكِبْرِيتِ الْأَحْمَر. (بحارالانوار، ج 89 ، ص 178)
[56]إنّ البيت اذا قُرء فيه القرآن حضرته الملائکة و تنکّبته الشياطين و اتّسع بأهله و کثر خيره و قلّ شرّه …. (جامع الاخبار و الآثار، ج 1، ص 320)
[57]إِنْ أَرَدْتُمْ عَيْشَ السُّعَدَاءِ وَ مَوْتَ الشُّهَدَاءِ وَ النَّجَاةَ يَوْمَ الْحَسْرَةِ وَ الظَّلَل َيَوْمَ الْحَرُورِ وَ الْهُدَى يَوْمَ الضَّلَالَةِ فَادْرُسُوا الْقُرْآن َفَإِنَّهُ كَلَامُ الرَّحْمَنِ وَ حِرْزٌ مِنَ الشَّيْطَانِ وَ رُجْحَانٌ فِي الْمِيزَان. (بحارالانوار، ج 89، ص 19)
[58]سوره مبارکه انفال، آيه کريمه 24