
در این مصاحبه استاد گرامی به به ارتباط هرمنوتیک و قرآن و ریشه بحث زبان قران و زبان دین میپردازد. ایشان ضمن بیاناتی هر دو شاخه هرمنوتیک (هرمنوتیک فلسفی و هرمنوتیک روشی) نقش، کاربرد، پرسشهای اساسی و نقاط مثبت و منفی هر کدام را شرح میدهند.
رهنامه پژوهش: یکی از مباحثی که اخیراً درباره تفسیر مطرح شده، بحث زبان قرآن و در پی آن مباحث ارتباط قرآن و هرمنوتیک است. پرسش اول این است که زبان قرآن در اصطلاح چه معنایی دارد؟
استاد: بحث زبان قرآن در موازات بحث زبان دین پیدا شد. بحث زبان دین را بحث کاملاً بجایی میدانم که از مباحث فلسفه دین است. در این فلسفه، بحث بر سر این است که زبان دین چه ویژگیهایی دارد و چه نوع زبانی است؛ آیا زبان نمادین است یا شناختی؟ آیا خود واقعیت را نشان میدهد یا در آن دست میبرد؟ پرسشهایی از این قبیل، در بحث زبان دین مطرح است و فیلسوفان دین، دیدگاههای مختلفی درباره آنها دارند. شاید بتوانیم بگوییم مهمترین عامل پیدایش بحث زبان دین در حوزه فلسفه دین، ظهور پوزیتیویسم منطقی بود. پوزیتیویسمهای منطقی، زبان دین را بیمعنا میدانستند و میگفتند زبان تجربی و علوم تجربی و گزارههای تجربی معنا دارند؛ اما گزارههای متافیزیکی، اخلاقی، عرفانی و دینی بیمعنایند. پوزیتیویسم منطقی در دهه 1920 ظهور کرد؛ اما در ادامه بهشدت نقد شد. بعد از آن، بحث معناداری مطرح شد اینکه آیا دین معنا دارد یا نه. اصطلاح زبان دین ابهاماتی دارد. گاهی منظور از زبان دین، زبان متون اولیه یک دین است؛ بنابراین برداشت مثلاً در اسلام، زبان کتاب و سنت و روایات، زبان دین است. اینها متون اولیه و اصلیاند. پرسش این است زبان این متون چگونه است. گاهی منظور از زبان دین، زبان ثانوی دین است؛ یعنی آن شرحها و تبیینهایی که بر متون اصلی نوشته شدهاند و گاهی هم زبان دینداران است. فیلسوفان دین نکات مختلفی درباره این سه حالت گفتهاند.
به موازات بحث زبان دین، برخی بحث زبان قرآن را مطرح کردند و این پرسش مطرح شد که زبان قرآن معنادار است یا بیمعناست و اینکه آیا زبان قرآن شناختی است یا نمادین است. این بحث را جدید نمیدانیم، بلکه بحثی انحرافی میدانیم. میگوییم چنین بحثی اصالتاً بحث فلسفه دین است و با رجوع به آیات قرآن، تکلیف این قضیه را نمیتوانیم مشخص بکنیم. به اعتقاد حقیر بحث زبان قرآن، بحثی انحرافی است؛ اما بحثهایی مثل تأثیر هرمنوتیک، زبانشناسی، معناشناسی، کاربردشناسی و مباحث جدید روششناسی بر مباحث قرآنی، خصوصاً تفسیر، مقوله دیگری است و جای بحث دارد و متفاوت از زبان قرآن است. باید تأثیر این دانشها بر فهممان از قرآن و علوم وابسته به حوزه تفسیر را پیگیری کنیم. این پیگیری، امری ضروری است.
رهنامه پژوهش: اگر بحث زبان قرآن را بحث زائد یا انحرافی میدانید و هرمنوتیک و تأثیر آن را در تفسیر جدی میدانید، تبیین کنید پرسشهای اساسی هرمنوتیک چیستند و چه تأثیری بر فهم قرآن و متون دینی دارند.
استاد: ابتدا بحثی کلیتر را مطرح میکنم. دانشهای جدید بر دو دستهاند. دستهای از این دانشها محتواییاند و محتوای فکر را میگویند و دسته دیگر، روشیاند و برای تفکر، روش میدهند. بسیاری از مباحث فلسفی جدید، در حوزه دانشهای محتوایی میگنجند؛ البته در میان مباحث فلسفه علم، مباحث روششناختی هم پیدا میشود؛ اما دانشهایی در عرصه جدید شکل گرفتهاند که دانشهای روشیاند و روش فهم متن، روش تعیین معنا، روش تعیین صدق و کذب و مانند این بحثها را مطرح میکنند. در علوم اسلامی نیز این دسته از دانشها را داریم. برخی از دانشها نیز در علوم اسلامی دانش محتواییاند. علم کلام این محتوا را ارائه میکند که به چه چیزی باور دارید و چه چیزی راست است؛ اما علم اصول به صورت روشی کار میکند. به گفته شهید صدر علم اصول، منطق فقه است؛ یعنی روش و منهجی است که به وسیله آن، حکم را تعیین میکنید یا وظیفه عملی را تشخیص میدهید.
دانشهای روشی که در عصر جدید شکل گرفتهاند و به فهم متن کمک میکنند، فراواناند. من به مهمترین آنها اشاره میکنم. یکی از این دانشها هرمنوتیک است که برای خودش دانش واحدی نیست. هرمنوتیک همچون چتری است که زیر آن خیلی چیزها جمع شده است. به این مطلب اشاره خواهم کرد. زبانشناسی و شاخههای مختلف آن، لینگوئیستیک یا اللسانیات که از شاخههای مهم زبانشناسی، معناشناسی و علمالدلاله است و سمانتیکها که معنا را به صورت علمی بررسی میکنند و کاربردشناسی که دانش مهمی است و به تعیین مراد جدی از عبارت یا متن کمک میکند و دانشهای دیگر، همگی بر حوزه فهم متون تأثیرگذارند.
به اعتقاد حقیر بحث زبان قرآن، بحثی انحرافی است؛ اما بحثهایی مثل تأثیر هرمنوتیک، زبانشناسی، معناشناسی، کاربردشناسی و مباحث جدید روششناسی بر مباحث قرآنی، خصوصاً تفسیر، مقوله دیگری است و جای بحث دارد و متفاوت از زبان قرآن است.
بسیاری از شاخههای زبانشناسی، روش ارائه میکنند؛ مثلاً زبانشناسی پیکرهای به شما روشی میدهد که به کمک آن اعتبار یک متن را تعیین میکنید. برخی دیگر از دانشها، روش فهم متن ارائه میکنند. هرمنوتیک بعد از انقلاب در محافل روشنفکری بهشدت مطرح و ابزاری برای نقد ایدههای سنتی معرفی شد. هرمنوتیک گرایشها و جریانهای فراوانی را در بر میگیرد. دستکم دو جریان به اعتقاد من اهمیت دارند و باید به آن دو توجه کرد: یکی هرمنوتیک روشی و دیگری هرمنوتیک فلسفی است. آنچه که در ایران مطرح شده، هرمنوتیک فلسفی است که در آن بیشتر آرای گادامر مطرح است؛ اما هرمنوتیک روشی تا به حال مطرح نشده است. هرمنوتیک روشی، روش فهم تجلیات و تعابیر زبانی و روش فهم متن و مانند این مباحث را مطرح میکند. این هرمنوتیک بیشتر در دوره جدید و بعد از قرن هجدهم و نوزدهم مطرح شده است؛ اما در مقابل هرمنوتیک فلسفی را دانش فهم میدانند. در این دانش درباره «فهم»، بحث فلسفی میکنند، اینکه فهم چیست، کجا و در چه شرایطی محقق میشود؟ آیا فهم روشمند است و میتوانیم برای فهم روش داشته باشیم؟ آیا میتوانیم روشمند به فهم برسیم یا به قول هرمنوتیک فلسفی، «فهم» یک حادثه است و باید اتفاق بیفتد و این اتفاق در دست من و شما نیست، ممکن است اتفاق بیفتد یا نیفتد.
رهنامه پژوهش: یعنی نوعی نسبیتگرایی است.
استاد: بله نوعی نسبیتگرایی است. نسبیتگرایی اقسام فراوانی دارد که همه آنها باطل نیستند، بلکه بعضی از آنها باطلاند. هرمنوتیک فلسفی دانش فهم است و از این بحث میکند که آیا فهم امکانپذیر است یا خیر و اگر امکانپذیر است، تحت چه شرایطی رخ میدهد. آیا روشمند است یا نه؟ آیا پیشفهمها و پیشفرضهای مفسران بر فهم تأثیر میگذارند؟ دایره و حدود تأثیر پیشفهمها و پیشفرضها تا کجا است؟ آیا روشی برای خلاصییافتن از این پیشفرضها و پیشفهمها وجود دارد یا خیر؟
این قبیل بحثها از زمان کانت به بعد در فلسفه غرب مطرح شده است. در قرون جدید کانت این پرسش را مطرح کرد که معرفت فلسفی تحت چه شرایطی امکانپذیر است؛ مثلاً میگویند معرفت فیزیکی تحت چه شرایطی امکانپذیر است. این قبیل پرسشها را پرسشهای استعلایی میگویند. پرسشهای استعلایی، پرسشهایی هستند که از امکان و از شرایط امکانی چیزی پرسش میکنند؛ مثلاً معرفت اخلاقی تحت چه شرایطی امکانپذیر است. چنین پرسشی یک پرسش استعلایی است که در حوزه اخلاق مطرح میشود. پرسشهای استعلایی در فلسفه قدیم مطرح نبودند؛ اما نظر به تغییر ذائقه فلسفی عصر جدید، با پرسشهای استعلایی روبهرو هستیم. در هرمنوتیک هم همینطور مطرح است. در آنجا مطرح است که فهم تحت چه شرایطی امکانپذیر است. مباحث هرمنوتیک روشی فراوان در علوم اسلامی به چشم میخورد که آنجا از روش فهم متن بحث میشود. در دانشهایی مثل علم اصول و ادبیات و حتی فلسفه و عرفان و مانند آن، روشهایی مطرح شده است؛ اما نوع پرسشهایش هرمنوتیک فلسفی، به این صورت برای فلاسفه و علمای اسلامی مطرح نبوده است. نکته دیگر این است که در ایران قرائت نادرستی از هرمنوتیک فلسفی رواج یافته است و برای این مطلب دلایلی دارم.
رهنامه پژوهش: یعنی ایرانیان حرفهای آنان را خوب نفهمیدهاند؟
استاد: بله، حرفم این است که قرائت خاصی را از آنجا گرفتهاند. این درست است که هرمنوتیک فلسفی میگوید پیشفرضها و پیشفهمها تأثیر دارند، اما حرفهای دیگری هم دارد. باید آنها را به اینها ضمیمه بکنیم. درباره این بحث شده است که این پیشفرضها و پیشفهمها از کجا میآیند. گادامر هم بحث تردیشن و سنت را مطرح میکند و میگوید فرض کنید متنی مثل بوستان سعدی را میخواهید بخوانید و بفهمید. در طول تاریخ تفاسیری بر این متن شکل گرفته است. این شرح و تفسیرها، سنتی حاکم بر فهم متن تشکیل میدهند. پیشفهمها و پیشفرضها برآمده از این سنتاند نه از ذهن خواننده. متأسفانه دیدم در آثار دوست عزیزم آقای واعظی همین خلط صورت گرفته است. ایشان هرمنوتیک فلسفی را به نوعی ذهنیتگرایی متهم میکند. به نظر من چنین چیزی دورشدن از فضای هرمنوتیک فلسفی است. هرمنوتیک فلسفی این نیست. گرچه هرمنوتیک فلسفی را قبول ندارم، تأکید میکنم باید وارد فضای فکری آنان شویم. مفهوم سنت و تردیشنی که گادامر میگوید، به یک معنا با این مفهوم بر ذهنیتگرایی غلبه میکند. او میگوید این تفاسیر، پیشفهمها و پیشفرضها برآمده از ذهن خواننده نیستند، بلکه برآمده از سنتاند. ما در فضای سنت حاکم بر یک متن زندگی میکنیم. فرض کنید میخواهید تفسیری بر قرآن بنویسید. این تفسیر در طول چهارده قرن سنتش شکل گرفته است. هر مفسری باید وارد این تفسیر شود و پیشفرضها و پیشفهمهایی را از این سنت بگیرد؛ پس نمیتواند از کلیت فضای سنت خارج شود، بلکه در فضای سنت سیر میکند و تدریجاً سنت را تغییر میدهد، اینگونه که برخی مطالب را نقد میکند و به جایش چیزی قرار میدهد. نمیتواند شورش کلی علیه سنت بکند. به قول فلاسفه نمیتواند انقلاب کند، سنت قبل را کنار بگذارد و سنت تفسیری جدیدی بیاورد. هر کاری میکند، درون همان سنت است؛ بنابراین ذهنیتگرایی نیست.
رهنامه پژوهش: سنت در ماهیت این شخص است؟
استاد: سنت یک امر بینالاذهانی و مشترک است، میان عالمان یک علم یا میان خوانندگان یک متن شکل گرفته است و این خیلی فرق میکند با آنچه تحت عنوان هرمنوتیک فلسفی در کشور ما ترویج میشود. در سخنرانیای تأکید کردهام که هرمنوتیک فلسفی در ایران ناقص متولد شده و همچنان ناقص مانده است. هرمنوتیک فلسفی به سبب اینکه خصلت فلسفی دارد، بیشتر جنبه نقد دارد؛ بنابراین میتواند تخریب کند؛ اما نمیتواند بازسازی کند. حرف من به دوستان این است که کتاب و سنت و تفاسیری که از کتاب و سنت در طول تاریخ ارائه شده، همه را پیشفهمها و پیشفرضهای خوانندگان میدانید؛ به جایش چه چیزی قرار میدهید؟ مجبورید از جاهای دیگر بیاورید. حقوق بشر را به جای کتاب و سنت میآورید. اینها را مبنا قرار میدهید و دینتان را بر آنها بنا میکنید. این کار درست نیست. کتاب و سنت برای خودش موضوعیت دارد و مطالب باید با روشهای اجتهادی متناسب با امروز به دست بیایند.
رهنامه پژوهش: لطفاً هرمنوتیک روشی را هم تبیین کنید.
استاد: هرمنوتیکِ روشی تقریباً از عصر رمانتیسم مطرح شد و در ادامه سرعت مطرحشدن مباحث آن بسیار ضعیفتر شد. در ابتدا هرمنوتیک شلایرماخر و دیگران، هرمنوتیک روشی بود. اینان تلاش میکردند روشی برای فهم متن یا فهم متن مقدس یا فهم محصولات زبانی ارائه کنند. این نوع هرمنوتیکها هم نقاط قوت دارند و هم نقاط ضعف. هرمنوتیکهای روشی بر مباحث تفسیری و فهم متن تأثیر دارند و میتوان از آنها برای فهم متن کمک گرفت. یکی از مباحث مهمی که در عصر رمانتیسم بهشدت مطرح شد، مسئله دور هرمنوتیک بود. بنابر این نگاه، متن، قرائت و فهم متن یک پدیده خطی نیست که شما آن را از جایی شروع کنید و در جایی تمامش کنید، بلکه همواره فهم شما از متن، یک حرکت دوری است و شما ممکن است حرکتهای رفت و برگشتی انجام دهید و جایی فهم شما تمام نشود. به گفته هایدگر، نحوه ورود به دور هرمنوتیکی مهم است نه خارجشدن از آن؛ یعنی ممکن است شما در شرایط مختلف از آن خارج بشوید. مهم این است که شما چگونه وارد شوید و برای خارجشدن، هر جا تصمیم گرفتید میتوانید دور هرمنوتیک را ادامه ندهید. به سادهترین قرائت، در دور هرمنوتیکی، کل را در پرتو بخشها و بخشها را در پرتو کل میفهمیم. این حرکت دوری جایی پایان نمییابد.
رهنامه پژوهش: لطفاً دقیقتر و شفافتر توضیح دهید. حرکت دوری یعنی چه و اینکه پایان ندارد به چه معناست؟
استاد: سادهترین نگاه دور هرمنوتیک در نزاع لوتر با کلیسا مطرح شد. بحث اصلی این بود که اگر در جایی ما با اختلاف تفاسیر از کتاب مقدس مواجه شدیم، باید چه بکنیم. راه حل کلیسای کاتولیک این بود که در این مواقع باید به دیدگاه ارباب کلیسا رجوع کنیم و ببینیم کدام فهم را ترجیح میدهند. استدلالشان این بود که اراده روحالقدوس به این تعلق گرفته است که ارباب کلیسا مصون از خطا باشند؛ بنابراین هر تفسیری که آنها تأیید کنند مقبول است. در مقابل آنان، لوتر این نکته را مطرح کرد که ما برای رفع اختلاف تفاسیر، به چیزی بیش از خود متن نیاز نداریم. ما در متن، کل متن را در پرتو بخشها میفهمیم؛ یعنی تصوری از کل متن داریم؛ بعد به سمت بخشها حرکت میکنیم و دوباره از سمت بخشها به سمت کل میرویم. این حرکت همچنان ادامه دارد و در واقع دور حقیقی نیست که دور باطلی باشد. به گفته امروزیها یک حرکت فنری مانند است؛ چون شما در هر مرحلهای وقتی به کل میرسید، این کل با کل قبلی تفاوت دارد یا وقتی به بخشها میرسید، با بخشهای قبلی متفاوت است. نکته مهمی که به آن توجه داشتند، این بود که قرائت متن، فعالیت استاتیک و ثابت و ایستا نیست، بلکه فعالیتی پویا و دینامیک است و همچنان ادامه دارد. این حرکت بسته به حوصله و اشتیاق خواننده دارد؛ یعنی خواننده هر جا دست بکشد، دور هرمنوتیک تمام شده است؛ بنابراین هایدگر میگوید خروج از دور هرمنوتیک مهم نیست، مهم این است که از کجا داخل شویم و حرکت را به نحو صحیحی انجام دهیم. تعریفهای مختلفی از دور هرمنوتیک شده است. آنچه گفتیم سادهترین تعریف دور هرمنوتیک است.
توجه به دور هرمنوتیکی یکی از نقاط قوت هرمنوتیکهای روشی بوده است. غربیان متوجه شدند قرائت متن، فعالیتی پویا و دینامیک است و حرکتی جبری نیست مثل اینکه دو را با دو جمع بکنید چهار شود. در متن چنین اتفاقی نمیافتد که فهم شما از بخشها تشکیل شود و فهم کل را شکل دهد. این فهم دائماً در تحول است و عمیقتر میشود و ممکن است چیزهای جدیدی را کشف کنید و نگاه شما تغییر کند. از دوره رمانتیسم تا به امروز، دور هرمنوتیکی مورد توجه مباحث هرمنوتیکی بوده است و تعبیرهای مختلفی از آن شده است. این نقطه قوت، به یک معنا در علوم اسلامی قابل بحث است و در اصول فقه نیز بحثهای مشابه آن دیده میشود.
هرمنوتیکهای روشی بر مباحث تفسیری و فهم متن تأثیر دارند و میتوان از آنها برای فهم متن کمک گرفت.
هرمنوتیک روشی در مطالعات دینی قابل استفاده و تا حدی با مباحث سنتی قابل تلفیق است؛ ولی نیاز به نقد جدی دارد؛ چرا که در آن مباحث قوی و ضعیف به چشم میخورد. اگر آن را با روش سنتی مقایسه کنیم، نکات خوب و بد هر دو روش به دست خواهد آمد؛ اما هرمنوتیکهایی مثل هرمنوتیک فلسفی بیشتر با محتوا سر و کار دارند و ادعاهایی فلسفی مطرح میکنند. هرمنوتیک فلسفی بیشتر جنبه تخریبی دارد و فهمهای گذشتگان را تخریب میکند و معتقد است هر فهمی مبتنی بر پیشفرضهای خاصی است؛ در نهایت ما با مجموعهای از پیشفرضها سر و کار داریم و به خود واقعیت دسترسی نداریم. تعریف واقعیت در این نوع هرمنوتیک تغییر پیدا میکند. این هرمنوتیک نوعی نسبیگرایی است؛ علاوه بر این معتقدم که این نوع هرمنوتیک، راه را بر ارتباط متن با دیگران میبندد. اگر همه چیز پیشفرض باشد، دیگر چه چیزی باقی میماند؟! دگراندیشان به طور گسترده این هرمنوتیک را به کار گرفتهاند و این به این دلیل است که جنبه سلبی این هرمنوتیک بسیار قوی است.
گرچه هرمنوتیک فلسفی نیز نکات آموزندهای دارد، ولی روش نمیدهد. به معنای دقیق کلمه، ضد روش است. بعضی از دوستان، تفسیر هرمنوتیکی قرآن را مطرح میکردند. از آنان سؤال کردیم، منظورتان چیست. اگر منظورتان هرمنوتیک روشی است، قابل قبول است؛ اما آن روشی که در این نوع هرمنوتیک دیده میشود، چندان روش قویای نیست که به پای مباحث علم اصول و دیگر علوم اسلامی برسد و اگر منظورتان از هرمنوتیک، هرمنوتیک فلسفی است، تفسیر هرمنوتیکی قرآن، یک عبارت پارادوکسیکال است. چون تفسیر یعنی بر اساس روش تفسیر میکنید؛ در حالی که هرمنوتیک فلسفی، ضد روش است. این هرمنوتیک، روش به معنای دکارتی را نمیپذیرد. هر روشی متأثر از پیشفرضهای محقق و خواننده است و هرمنوتیک فلسفی پیشفرض را نمیپذیرد.
رهنامه پژوهش: نکات مثبت هرمنوتیک روشی و هرمنوتیک فلسفی چیست؟ مجموعه قواعدی که از هرمنوتیک روشی یا فلسفی احیاناً میشود استفاده کرد چیست؟ مثلاً در علم اصول اصالة الظهور را داریم.
استاد: هرمنوتیک فلسفی، اصول کاربردی به شما نمیدهد؛ چون بحث فلسفی است. در آنجا مبانی فلسفی مشخص میشوند؛ مثل اینکه آیا معنای متن، متعین است یا نامتعین؛ یعنی فارغ از مخاطبان، آیا معنای متن مشخص است یا نه؛ بنابراین بحثهای این هرمنوتیک میتوانند مبانی هرمنوتیکی فهم متون باشند. مباحث هرمنوتیک فلسفی از سنخ مباحث فلسفی با نگاه درجه دوم است و روش و متد نمیدهد، بلکه فقط از امکان متد و روش بحث میکند.
رهنامه پژوهش: یعنی اگر از هرمنوتیک فلسفی موفق بیرون بیاییم و یک مبنای درستی بچینیم، تازه به اینجا میرسیم که متن را درست بفهمیم. بنابراین چنین هرمنوتیکی، در بحث روش کاربرد ندارد.
استاد: در این هرمنوتیک، پیشزمینههای روش و مبانی روش را به دست میآوریم؛ اما هرمنوتیک روشی، در باب روش مباحث فراوانی دارد، مثل دور هرمنوتیکی. مباحث دیگری هم وجود دارد. اصالة الظهوری که گفتید، مهمترین ابتکار علم اصول است. در زبانشناسی و علوم مانند آن، ما چنین بحثی را نمیبینیم؛ ولی قابل بحث است. هرمنوتیک روشی در دورههای ابتدایی تقریباً از سنخ لغتشناسی و زبانشناسی و مانند آن بوده است؛ گرچه تفاوتهایی هم با آنها داشته است. غربیان در طرح این مسائل خوب جلو رفتهاند. من شاخههای زبانشناسی را بیشتر ترجیح میدهم؛ چرا که زبانشناسی امروزه به حد کافی رشد کرده و مطالعات زبانشناختی افقهای جدیدی را برای مطالعات دینی باز کردهاند. پروژه اصلی من تقریباً در ده سال اخیر همین بوده است که مباحث مختلف زبانشناسی و ارتباط آنها با مطالعات دینی را دنبال کنم. به نظرم این مباحث مهماند؛ گرچه هرمنوتیک روشی هم مباحث مختلفی دارد، مثل نقش زبان در فهم متن و اینکه قصد مؤلف تا کجا تأثیر دارد؟ آیا برای فهم متن نیاز به دانستن قصد و نیت مؤلف داریم یا خیر؟
هرمنوتیک روشی در مطالعات دینی قابل استفاده و تا حدی با مباحث سنتی قابل تلفیق است؛ ولی نیاز به نقد جدی دارد؛ چرا که در آن مباحث قوی و ضعیف به چشم میخورد.
در علم اصول، در برخی از مباحث ظهورگیری که مهمترین بحث اصولی است، همچنان ضابطه وجود ندارد و مباحث بسیار سلیقهای و ذوقیاند. در بحث ظهور خیلی کار نشده است و هنوز مبانی هرمنوتیکی و زبانشناختی این بحث منقح نشده است. شاید ورود زبانشناسی به مطالعات دینی و علومی از جمله علم اصول، بتواند معیارهایی برای کشف ظهور بدهد و کشف ظهور را از حالت ذوقی خارج کند.
رهنامه پژوهش: طلبهها با مجموعه مباحث اصول فقه و مباحث منطقیِ ناظر بر بحث زبان و الفاظ آشنا هستند. تأکید ما بیشتر بر این است که این مباحث روشی یا زبانشناسی، چه مباحث و پرسشهای جدیدی مطرح میکنند تا طلبه بتواند با تفکر به روی آنها، علم اصول را ارتقا دهد و به فهمی عمیقتر و دقیقتر از متن برسد؟
استاد: در نوشتههایم به پارهای از اینها اشاره کردهام. شاید نشود لیستی ارائه کرد؛ ولی مباحث بنیادی فراوانی وجود دارد. مثلاً بحث سیاقمندی بحث مهمی است. معمولاً علما کمتر به سیاقمندی توجه کردهاند. یکی از کسانی که تلاش کرده بیش از گذشتگان به نقش سیاق در فهم قرآن توجه کند، مرحوم علامه طباطبایی است؛ اما باز هم به مقداری که زبانشناسی میگوید، در تحلیل سیاق پیش نرفته است. زبانشناسی امروزی در فهم متن، اکیداً به سیاقمندی توجه میکند. اگر چنین مباحثی مطرح شوند، دگرگونیهای زیادی رخ میدهد. نقش مفهومسازیها و کلگرایی در فهم متن را نباید نادیده گرفت.
رهنامه پژوهش: منظورتان از روش مفهومسازی چیست؟
استاد: در بحث زبانشناسی به نحوه پردازش اطلاعات اشاره کردهام، اینکه اطلاعات در یک واحد چگونه پردازش میشوند و چه عواملی در پردازش آنها تأثیر دارند. مباحث تخصصی فراوانی وجود دارد و شاید ممکن نباشد آنها را بیاوریم. بحث طرحوارههای تصویری در زبانشناسی مهم است. نقش قالبها و فریمها و تلفیقهای مفهومی و استعارههای مفهومی بحثهای مهمی هستند. بحث دیگر نشانگرها و نقش نشانگرها است که در زبانشناسی نقشگرا مطرح است. زبانشناسی فرهنگی، یکی از شاخههای زبانشناسی است که در عصر جدید خیلی خوب پیش میرود. در زبان عربی به آن «علم اللغه ثقافیه» گفته میشود. زبانشناسی فرهنگی رابطه زبان و فرهنگ را مطرح میکند. مثال ساده آن این است که امامان معصوم(علیهم السلام) در دورههای فرهنگی متفاوتی زندگی میکردند. یعنی جامعه شیعه از زمان پیامبر تا عصر غیبت، یک فرهنگ ثابت نداشته است، بلکه فرهنگهای مختلفی را تجربه کرده است. این تفاوت در فرهنگها بر تعابیر زبانی تأثیر میگذارند. گرچه امامان ما نور واحدند، دلیل بر آن نیست که تمام تعابیرشان یکی باشد. ایشان متناسب با فرهنگ و سیاق خودشان، تعابیر را تغییر میدادند. بنابراین از آنجا که زبانشناسی فرهنگی، رابطه فرهنگ و زبان را تحلیل میکند، میتواند در تحلیل روایات به ما کمک کند؛ همانطور که در تحلیل آیات کمک میکند. کشف دورههای فرهنگی معصومان از دغدغههای اصلی من است که در تحلیل روایات از این مباحث استفاده میکنم. زبانشناسی، شاخههای مختلفی دارد؛ از جمله جامعهشناسی زبان که ارتباط نهادهای اجتماعی را با زبان بررسی میکند، روانشناسی زبان که ارتباط حالتهای روانی را با زبان میکاود. ما اگرچه قائلیم تمام مخاطبان معصومان(علیهم السلام) در یک سطح نبودند، بلکه از جوامع مختلف و دارای روحیات روانی مختلفی بودند و مخاطبشناسی را تأثیرگذار بر تحلیل روایات میدانیم، با این حال دنبال دانشی نظاممند در این باره نبودهایم.
رهنامه پژوهش: آیا در بحث سیاق کار جدی شده است؟ چه دیگران و چه ما، البته غیر از المیزان که فرمودید.
استاد: در زبانشناسی کار زیاد شده است؛ ولی در مطالعات دینی کار جدی نشده است.