شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » ش 29 و 30 » گفتگو با محمد عمومی درباره فقه الاخلاق

با توجه به نو پدید بودن مبحث فقه اخلاق به بررسی این مبحث در این مصاحبه پرداخته ­ایم. استاد گرامی ابتدا چند مورد از معانی­ ای که از فقه الاخلاق اراده می­ شود اشاره می ­نمایند از جمله 1 ـ استنباط روشمند حکم فقهی موضوعات اخلاقی. 2 ـ استنباط روشمند دیدگاه­ های دین در حوزه پرسش­ های مختلف اخلاقی. 3 ـ مجموعه کل دیدگاه­ های دین در موضوعات اخلاقی. 4 ـ مجموعه احکام غیر الزامی دین. سپس سوابق و پیشینه این دیدگاه­ ها، ضرورت فقه الاخلاق، دشواری­ ها و مقدمات در هر یک از این معانی و دیدگاه­ ها را بیان می­ نمایند. در ادامه ایشان به ارزیابی وضع کنونی و تبیین وضع مطلوب پرداخته و تعدادی از آثار موجود که با بعد آموزشی نگاشته شده را معرفی می ­نمایند. در پایان نیز ایشان به افرادی که قصد ورود به این حیطه را دارند سه توصیه می ­نمایند. 1ـ انس با آیات و روایات 2ـ افزایش قدرت استنباط حداقل در حد اجتهاد در تجزی .3ـ انجام مطالعات بین رشته ­ای کمک­ کننده در بحث فقه الاخلاق.

رهنامه: موضوع مصاحبه ما درباره فقه الاخلاق و یا مباحث روش فقاهتی در اخلاق است. فقه اخلاق به چه معناست و بر چه چیزهایی اطلاق می‌شود؟

استاد: تشکر می‌کنم از شما که وقت گذاشتید و به این موضوع مهم پرداختید. واژه فقه اخلاق به حسب مقداری که مطلع هستیم از جهت استعمال با این ترکیب فقه اخلاق سابقه زیادی ندارد؛ شاید مثلا در طول ده پانزده سال اخیر دقیقاً مبداء کاربردش را نمی‌توانم مشخص بکنم. بعضی از موارد در ذهنم است، ولی مطمئن نیستم. به هر حال فقه اخلاق یا فقه الاخلاق این واژه تقریبا نوپدیدی است و طبیعتاً جا دارد به دقت آن را بررسی کنیم مخصوصا اگر ما بخواهیم به صورت مباحث علمی وارد بشویم نه مباحث خطابی و مباحث مثلا تبلیغاتی و ژورنالیستی.

اگر به صورت علمی وارد بحث بشویم در تعریف و تعیین حدود و ثغور واژگان، نیاز به یک دقت زیادی دارد؛ خب همان­طور که شما مستحضرید، در این­گونه امور تعاریف یک تعاریف حقیقی که ما بخواهیم جنس و فصل و امثال اینها را کنار هم بگذاریم نیست و لذا قرارداد و اعتبار است.

آنچه که من عرض می‌کنم بیشتر ناظر به معانی­ای است که فقه اخلاق در آن به کار رفته است و از این لفظ احیاناً این معنا اراده می‌شود. از فقه اخلاق معانی متعددی در نوشته‌هایی که فعلاً در دسترس است ـ خصوصا سال­ های اخیر ـ می‌شود به دست آورد که نویسندگان این معنا را اراده کرده باشند، ولی بیشتر به دو سه تایش اشاره می‌کنم:

معنای اول: معنای اول فقه اخلاق در واقع عبارت است از استنباط روشمند حکم فقهی موضوعات اخلاقی؛ یعنی ما به موضوعاتی بر می‌خوریم که اینها از یک طرف رنگ و بوی اخلاقی دارند؛ چون به اختیار انسان مربوط می‌شوند ولو اینکه حالا به شکل جوانحی باشند و درونی باشند. فعل قلب باشند یا فعل جوارح و اعضاء باشند، ولی در هر حال رنگ اخلاقی دارند. چون یک فعل اختیاری هستند طبیعتاً موضوع حکم فقهی قرار می­گیرند. یکی از احکام پنج­گانه تکلیفی دینی، یک فعل قلبی اختیاری می‌تواند واجب باشد و می‌تواند حرام باشد مستحب یا مکروه باشد و یا فعل ظاهری مربوط به اعضا و جوارح یکی از این احکام را می‌تواند داشته باشد.

آن بخش از موضوعات که بوی اخلاق می‌دهد و رنگ اخلاقی دارند این را بیاییم حکم فقهیش را بررسی بکنیم. استنباط روشمند که هم گفته می‌شود اشاره به همان روش اجتهادی دارد که ما باهاش آشنا هستیم و در حوزه‌ها است. اینجا چند تا نکته قابل بحث است که یک قدری این بحث شکافته بشود.

یکی اینست که موضوع اخلاقی چیست؟ چه موضوعاتی را موضوع اخلاقی می‌گوییم. ما اگر بخواهیم در بین موضوعات، موضوعات را دسته­بندی بکنیم و بررسی بکنیم که حکم فقهیش را در فقه اخلاق بررسی بکنیم کدام موضوعات را آری بگوییم و کدام موضوعات را نه. چند تا معیار می‌شود گفت [البته ابتدایش عرض بکنم که این معیارهایی که عرض می‌کنیم شاید خالی از مناقشات علمی نباشد] ولی اجمالا برای اینکه یک قدری بحث منضبط بشود این را عرض بکنم. یک، موضوعات اخلاقی که گفته می‌شود منظور آن دسته از افعال اختیاری قلبی یا ظاهری یا بگوییم جوانحی و جوارحی است که نشأت گرفته از یک فضیلت و یا رذیلت اخلاقی است. این یکی از موارد آن است؛ مثلاً اگر گفتیم که فرض کنید غیبت مومن این نشأت گرفته از یک رذیلت به نام حسد است. غیبت داخل در همین موضوعات است. یا فرار از جنگ اگر گفتیم که فرار از میدان جنگ ناشی از یک رذیله به نام جُبن است که در این حیطه باز قرار می‌گیرد و امثال آن.

شاخص دوم را بگوییم موضوعی در این دایره می‌گنجد که فعل اختیاری قلبی جوانحی یا جوارحی که زمینه­ساز پیدایش یک فضیلت و رذیلت است. مثل اینکه مثلا من در هر جلسه­ای وارد می‌شوم بروم بالای جلسه بنشینم. خب این نشستن در هر جلسه­ای در بالای جلسه این زمینه پیدایش یک صفت تکبر است. اگر اینجوری نگاه کردید در این حیطه بحث ما می­آید. یا نه، اینکه من به هر کسی رسیدم سلام بکنم این زمینه پیدایش یک صفتی به نام تواضع است و یک فضیلت اخلاقی به نام تواضع است. بنابراین باز موضوع حکم ما قرار می‌گیرد. این هم شاخص دوم که این فعل جوارحی یا جوانحی زمینه­ساز یک صفت است.

شاخص سوم این است که فعل جوارحی یا جوانحی باعث تقویت یا تضعیف یک فضیلت یا رذیلتی بشود. این هم باز در بعضی موارد است؛ مثلا فرض کنید که پرخوری زمینه تقویت یک صفتی به نام قساوت می‌شود. یا پیدایش یا تقویتش است. امثال اینها است که چه در ناحیه فضایل یا رذایل می‌شود مثال زد. ما با این شاخصه‌ها بیاییم فهرستی از موضوعات را ردیف بکنیم و بگوییم مثلا احکام تحیت و التسلیم، سلام کردن، احکام صله رحم، احکام غیبت، احکام کذب، احکام تجسس و افشای سر و فهرستی اینطوری با شاخص­هایی که عرض کردم. فقه اخلاق در معنای اولی که عرض می‌کنیم در واقع این است و وقتی دقت بکنیم می‌بینیم سنخ مسائل اینها از سنخ همین مباحثی است که در فقه احکام ما الان رایج است.

بنابراین فقه اخلاق به این معنا زیر چتر فقه احکام است؛ لذا فقه اخلاق مثل فقه القضا است، مثل فقه الصلاه است، مثل فقه الحج است، مثل دیگر فقه­هاست، به لحاظ اینکه ما موضوعاتش را با یک معیار اخلاقی دسته­بندی کردیم به آن گفتیم فقه اخلاق. پس ماهیت مسائلش از همان سنخ مباحث فقهی است. استخراج حکم در اینجا از سنخ همان دغدغه‌های یک فقیه است. طبیعتاً روش استنباط هم و منطق فهم هم همان اصول فقه احکام رایجی است که ما داریم؛ یعنی همان مباحث الفاظ و عقلی و اصول عملیه و همان مباحث تعارض ادله است همه آنهایی که در اصول فقه داریم اینجا همان­ها را به کار می‌گیریم.

رهنامه: در معنای اول؟

استاد: بله در معنای اول؛ البته اینجا یک نکته فقط دارد و آن نکته اینست که شاید در بین ادله اربعه که ما در مباحث دیگری بهش تمسک می‌کنیم در این نوع مباحث یک مقداری میزان تمسک به دلیل عقل بیشتر باشد که البته این روش استنباط را تغییر نمی‌دهد؛ اینگونه نیست که روش جدید بگوییم. یا اصول فقه را جدید بکند، اینطوری نیست؛ لکن اینجا یک مقدار تکیه به عقل به خاطر موضوعات ماهیتش که اخلاقی است بیشتر است که شاهدش را در مکاسب مرحوم انصاری می­ببینیم در بحث‌های این سنخی از جمله بحث­های کذب و غیبت و … که از نوع اخلاقی است میزان تمسکشان به دلیل عقل بیشتر از جاهای دیگر است. این معنای اول از فقه اخلاق است که در واقع پرسش ما و دغدغه ما در معنای اول اینست که برسیم به یک حکم فقهی. حکمی از احکام پنجگانه. البته باز در پرانتز عرض کنیم اینهایی که گفتیم حکم تکلیفی بود. آیا حکم وضعی هم در اینجا قابل طرح است. بله در بعضی مواردش احکام وضعی هم می‌تواند باشد. این معنای اول است.

معنای دوم: اما معنای دومی که از فقه اخلاق می‌شود اراده کرد اینست که ما با پرسش‌های زیادی در حوزه اخلاق روبرو هستیم مثل اینکه یک فهرستی از رذایل و فضایل اخلاقی را بخواهیم تهیه بکنیم یا نسبت بین فضایل و رذایل را بسنجیم که چه نسبتی با هم دارند. آیا در مسیر تخلق مثلا مانع حسد خطرناک­تر است یا مانع کبر؟ کدامش است؟ یا از این جهت در تخلق به فضایل اول مثلا زهد مقدم است یا فرض کنید صبر مقدم است؟ اینکه فضایل و رذایل را بدانیم چی است و نسبت­شان با هم چه است؟ علایم­شان چه است؟ علایم فلان فضیلت و فلان رذیلت. اسباب و عللی که می‌شود این رذیله یا آن فضیلت به وجود بیاید چیست؟ راه علاج آن رذایل چیست و اصلا نظام اخلاقی، نظام فضایل است؟

اینها مجموعه­ای از پرسش­هاست که اگر ما خواستیم پاسخ این پرسش­ها را از نگاه دین بدهیم اینجا با یک بحثی به نام فقه اخلاق روبرو هستیم به معنای دوم نه معنای اول؛ لذا تعریفی که در فقه اخلاق ممکن است ارائه بدهیم [البته فارغ از موشکافی‌ها و ان قلت‌هایی که در موردش باشد] اجمالا اینست که فقه اخلاق عبارتست از استنباط روشمند دیدگاه‌های دین، نظر دین در حوزه پرسش‌های مختلف اخلاقی.

رهنامه: نظرات شرعی است؟

استاد: بله. این قابل انتساب به دین است.که البته با این نگاهی که داریم عرض می‌کنیم یک مقدار دایره را وسیع دیدیم؛ یعنی بحث‌های حتی فلسفه اخلاق را هم اگر شما خواستید از نگاه دینی بهش بپردازید، اخلاق هنجاری را از نگاه دین خواستید بپردازید، می‌توانید در این بگنجانید.

در مورد این تعریف که ما گفتیم استنباط روشمند، به نظر ما اینگونه است که هر کسی در هر زمینه­ای بخواهد از زبان دین سخن بگوید چه در روانشناسی و جامعه­شناسی و اقتصاد و علوم سیاسی، اخلاق، عقاید. باید مجتهد باشد. باید روشی که به کار می‌گیرد روش فقیهانه باشد.

براساس همین مطلب اگر کسی قرار است این پرسش‌هایی را که مطرح کردیم و ده‌ها و صدها پرسش از این سنخ را پاسخ بگوید و پاسخش منسوب به دین باشد از زبان دین باید روشمند به این پاسخ برسد، اجتهادی و فقیهانه باید به این برسد.

یکی از دشواری‌های این مسیر اینست که ما پیشینه­ای با این نام نداریم و از این جهت یک آسیبی و آفتی ممکن است سر راه‌های بحث‌های فقه اخلاق باشد و آن تشتت در تعاریف است.

بر این اساس کتاب­هایی که مثلا اخلاقی است و بعضی از نویسندگانی نوشته­اند که این روش را نیاموختند؛ یعنی دانش­آموختگان نظام حوزه نیستند. هر چند این کتاب­ها با اینکه ممکن است مطالب جالبی لابه­لایش پیدا بشود، ولی از نظر اعتبار علمی فاقد اعتبار است. اینکه آقای فلانی به صرف اینکه عربی یک کم بلد است و روایات نهج البلاغه و صحیفه و اصول کافی و غرر را جفت و جور بکند و یک بحث اخلاقی بیاورد و اینها را کنار هم بچیند و بحثی بگوید درباره ایمان و زهد و صبر است اینها به لحاظ علمی فاقد اعتبار است. علتش را می‌گویم که چرا می‌گوییم فاقد اعتبار است.

وقتی گفتیم استنباط روشمند خود بخود یک سوال پیش می­آید که این روش چیست؟ یک منطق فهم اینجا نیاز داریم. یک اصول فقه اخلاق. در معنای اول، اصول فقه­مان همان اصول فقه رایج است، ولی در معنای دوم ما یک منطق فهمی می‌خواهیم ویژه پاسخگویی به این نوع سوال. این منطق فهم البته بخش زیادی‌­اش مخصوصا در حیطه مباحث الفاظ مشترک با اصول فقه ما رایج است بخش زیادی از آن اینطور است که با آن مشترک است، ولی وجوه افتراقی پیدا می‌کند و ممکن است به صورت حدسی بگوییم اگر چنین اصولی تدوین بشود نسبتش با اصول فقه رایج عام و خاص من وجه باشد. وقتی می‌خواهیم شروع بکنیم به استنباط روشمند آموزه‌های اخلاقی دین، خب با پرسش‌هایی روبرو هستیم؛ مثل اینکه آیا ظواهر حجت هستند در این عرصه یا نه. آیا خبر واحد حجت است یا حجت نیست؟ آیا آن دقت‌های سندی که ما در بحث‌های فقهی­مان داریم اینجا هم باید داشته باشیم یا نه؟ آیا تسامح در ادله سنن اینجا است و می‌شود بهش اتکا کرد یا نمی‌شود؟ و سوالاتی از این قبیل است که پاسخ به این سوالات در واقع یک علمی را برای ما شکل می‌دهد به نام اصول فقه اخلاق.

خب بعضی دوستان در این زمینه زحمت کشیدند و یکی دو سال اخیر کتاب و مقاله نوشتند. یکی از این عزیزان جناب استاد حاج آقای عالم­زاده نوری هستند که زحمات خیلی خوبی کشیدند و حداقل دو جلد کتاب در این زمینه از ایشان منتشر شده است و جلد دیگری در دست انتشار است که بعضی سوالات که در اصول فقه اخلاق برای ما مطرح می‌شود آنجا جواب می‌دهند. خب یک کمی دقت بکنیم می‌بینیم پیچیدگی‌هایی داریم و برای همین است که می‌گوییم یک تحصیلکرده غیر حوزوی که یک قدری عربی بلد است نمی‌تواند بیاید استنباط این گزاره‌های اخلاقی را از متون دینی انجام بدهد. اگر آنجا بحث سندی شد که سند روایت چه است، کدام سند معتبر است و کدام سند معتبر نیست. تعارضات را چی بکنیم، اصل تساقط است و … همه بحث‌های تخصصی فنی اجتهادی است.

البته این برای ما روشن است و نیاز به گفتن نیست تعصبی نداریم که عمامه به سر باشد، ولی این روش استنباطی را باید بلد باشد و براساس این پاسخ بدهد. این معنای دوم فقه اخلاق است که در یک دید خیلی جامعش گفتیم.

معنای سوم: البته همین جا یک معنای سومی را می‌شود تعریف کرد که جامع بین معنای اول و دوم باشد و آنکه ما اگر یک دایره خیلی گسترده را در نظر گرفتیم و گفتیم آقا مجموعه کل دیدگاه‌های دین در موضوعات اخلاقی، خب یک بخشی‌اش اخلاق به معنای اول است؛ چون دین آنجا واجب و حرام و مستحب و مکروه در موضوعات اخلاقی دارد.

یک بخشی از آن نظام اخلاقی ترتیب فضایل و رذایل و علایم و راه علاج و اینها در آن می‌گنجد و این به عنوان یک معنا ممکن است باشد.

معنای چهارم: یک معنای دیگری که در بعضی از نوشته‌ها احیانا است و می‌شود ازش استفاده کرد این است که ما استنباط احکام غیر الزامی دین را و مجموعه احکام غیر الزامی را بهش بگوییم فقه اخلاق که این البته جای بحث و گفتگو دارد و خیلی تفاوت دارد با معانی­ای که عرض کردیم. در آثار مرحوم شهید محمد صدر آنجا ممکن است چنین معنایی را ببینیم، ولی روی این زیاد تأمل نمی‌کنیم و عمدتا مباحث­مان را در معنای اول و دوم پیش می‌بریم و قراردادی کردیم فقه اخلاق به معنای اول و معنای دوم و بدانیم منظورمان چیست با هم مخلوط نشود.

رهنامه: از فرمایشات شما این­طور تلقی کردم که واژه فقه اخلاق با توجه به سه معنایی که وجود دارد پیشینیه خیلی گسترده و عمیقی ندارد و تقریبا به دوران معاصر بر می‌گردد؛ سوال دوم این است که پیشینه از چه قرنی و با چه رویکرد و چه تفکری به وجود آمد؟

استاد: در معنای اول ما نمی‌توانیم بگوییم پیشینه نداریم. ممکن است واژه فقه اخلاق به کار نرفته باشد، ولی ما پیشینه داریم؛ یعنی فقهایی که از احکام کذب و غیبت و نمیمه و … امثال اینها بحث کردند. طبق تعریفی که عرض کردیم برای موضوع اخلاق، بسیاری از این موضوعات می‌گنجد و لذا مباحث آنها را اگر بخواهیم دسته­بندی و چینش بکنیم در زمره مباحث فقه اخلاق به معنای اول می‌گنجد.

رهنامه: مثل چه؟

استاد: مثلا خود مرحوم شیخ انصاری در کتاب مکاسب و خود ایشان هم بعضی‌هایش را از آثار قدما آوردند. به این میزانی که مباحث اخلاقی در کتاب­های اخلاقی آمده و احکامش استنباط شده است پیشینه مباحث ما است و شاید خیلی پیشینه قدیمی برایش پیدا بکنیم به مناسبت‌هایی که بزرگان ما در این موضوعات بحث کردند؛ مثلا اگر از احکام نیت بحث کردند و گفتند یک فعل اختیاری قلبی است از سنخ بحث‌های اخلاقی می‌شود. فقه اخلاق به معنای اول است. ولو اینکه این واژه در داخلش به کار نرفته است. در معنای دوم آن هم باز نمی‌توانیم بگوییم بدون پیشینه است.

کار ما شبیه کسانی می‌شود که یک دستگاه پیچیده را می‌خواهند بسازند و قطعاتش موجود نیست و مجبورند خودشان طراحی بکنند و بسازند. بله ما مواد خام داریم از آیات و روایات، ولی نحوه شکل­دهی و باب­بندی اینها را نه، یکی از کارهای ضروری برای کسانی که دغدغه مباحث فقه اخلاق دارند اینست که به این باب­بندی توجه بکنند.

من مجددا در مورد معنای اول یک تکمیلی بکنم و موید ما از این عرض بنده که در معنای اول پیشینه داریم چون ما فهرست وسایل الشیعه، بحث کتاب جهاد نفس را که ببینیم می‌بینید که در بسیاری از موارد مرحوم صاحب وسایل به همان شکلی که در صلاه و حج و امثال اینها باب‌ها را اینطوری اسم گذاشتند؛ مثلا باب وجوب السجده، باب وجوب الرکوع، باب الاستحباب قنوت و….. همین سبک را در جهاد نفس داریم. مثلا باب وجوب حسن ظن به خدای متعال، باب حرمت فلان و خود همین یکی از پیشینه‌ها می‌شود در تبویب و تدوین که موضوع سنخش اخلاقی است؛ و لکن مرحوم صاحب وسائل از روایات حکمش را استنباط کرده و می‌گوید باب حکم فلان و باب وجوب فلان.

در معنای دوم باز ما نمونه آثار از بزرگان داریم، لکن ملاحظاتی اینجا است. یکی اینکه این واژه به کار نرفته است. دوم اینکه خیلی بیش از اینها انتظار می‌رود و می‌رفته است که ما کار انجام شده در این زمینه دوم داشته باشیم و خیلی کمتر از حد انتظار است. خیلی کمتر از حد انتظار است. بله، در بین آثار مرحوم فیض کاشانی ممکن است دیده بشود در ضمن بعضی از آثار دیگر هم ممکن است بشود نمونه‌هایی را پیدا کرد، ولی کمتر از حد انتظار است و بیش از اینها انتظار می‌رود که با روش فقیهانه در حوزه اخلاق بیاییم استنباط بکنیم. در بین معاصرین، یک قدری آن هم نه کامل، شاید سبک مباحث مرحوم آقا مجتبی تهرانی نزدیک به این روش باشد. ولی یک وادی بسیار بسیار گسترده است­.

رهنامه: به نظرم اول ضرورتش را تبیین بکنیم که این فقه الاخلاق با این معنا و پیشینه­ای که طبق معنای اول می‌گویید از علمای سلف تا به حال وجود داشته است الان ضرورتش چی است که به فقه الاخلاق به عنوان یک رشته مجزا بپردازیم؟

استاد: بدون اینکه تعصب داشته باشیم یک دانش جدیدی تاسیس بکنیم. این بحث مقدماتش اینقدر گاهی به درازا می‌کشد که اصلا مانع می‌شود ما به اصل بحث بپردازیم. اینکه بگوییم یک دانش جدید است یا نیست و نسبتش با اخلاق چه است، گرچه مباحث بدی نیست و فلسفه علم اخلاق می‌شود، ولی در جای خودش باید باشد؛ اما در خصوص ضرورتش اگر خواستیم از زبان دین سخن بگوییم برای ما یک قدری ضرورت فردی است که کسی می‌خواهد یک دیدگاه جامعی نسبت به آموزه‌های دین در حوزه اخلاق داشته باشد آن هم طوری که بتواند به دین نسبت بدهد؛ یعنی بگوید از منظر دین این چنین است یعنی به تعبیر دقیق فقهی بگوییم حجت برای اسناد به دین داشته باشد اگر اینجور باشد نیاز به استنباط روشمند دارد.

دوم اینکه اگر ما بخواهیم به جهت تربیت اخلاقی برنامه­ریزی بکنیم چه در نظام‌هایی مثل نظام حوزه که دغدغه تربیت و تهذیب خیلی جدی است. یا در خود نظام تربیتی آموزش ­و ­پرورش­مان برنامه­ ریزی بکنیم و در مقیاس کلان در کل جامعه، این نیازمند به اینست که این نظام را دقیقا به صورت روشمند استنباط و تدوین بکنیم و براساس آن عمل بکنیم. باز اگر خواستیم دین را به عالم و جهان عرضه بکنیم یکی از جهات مهم مباحث اخلاقی است. ما بایستی یک تصویر روشنی از دیدگاه دین در حوزه مباحث اخلاقی به دنیا عرضه بکنیم.

اگر خواستیم مطالعات تطبیقی داشته باشیم باز نیاز داریم که نظام دین را استخراج کرده باشیم و نظام اخلاقی دینی را به صورت تطبیقی و مقایسه­ای با نظام‌های دیگری کار بکنیم و احیانا ضرورت‌های دیگری که در این زمینه است. از این طرف غنای منابع ما در این زمینه شگفت­آور است چه هزاران آیات و روایاتی که به ما رسیده است و از آن طرف دیگر بهره­ای که باید می‌بردیم نبردیم. همه اینها زمینه شکل­گیری یک عطش و شوق زیاد است که در این حوزه کار بشود؛ لکن در این زمینه یک دشواری‌هایی و موانعی ممکن است که وجود داشته باشد که عرض می‌کنم.

یکی از دشواری‌های این مسیر اینست که ما پیشینه­ای با این نام نداریم و از این جهت یک آسیبی و آفتی ممکن است سر راه‌های بحث‌های فقه اخلاق باشد و آن تشتت در تعاریف است؛ یعنی کسانی که دغدغه پژوهش در این حوزه را دارند ولو به صورت قرارداد، توافقی نکنند که منظورمان این معناست یا این دو معناست. اگر گرفتار مباحث طولانی بر سر تعریف شویم، این بحث‌ها، فرسایشی می‌شود که مانع رسیدن به اصل کار می‌شود. بله مشکلی نیست یک مدتی بحث بکنیم و زوایا و حدود و ثغورش فی ­الجمله روشن بشود، ولی همان­طور که عرض کردم این نوع تعاریف، تعاریف حقیقی نیست و یک قرارداد و اعتبار دخالت دارد و یک جایی توافق بکنیم و اگر قرار است کوتاه بیاییم سر یک واژه و تعریفی، تا آن بحث­ها راه بیفتد ولو یک اسم دیگری رویش بگذاریم. در هر دو معنا، با اینکه در معنای اول پیشینه داریم ولی موضوعات بسیاری داریم که کار رویش صورت نگرفته است. در معنای دوم یک حجم عظیمی از منابع دست ما است که با نگاه فقیهانه سراغش نرفتیم که یک نظام از آن در بیاوریم. اگر اینجا روی اسم‌هایش به توافق نرسیدیم تاکید این است که به آن برسیم. این هم یکی از دشواری‌ها است.

یکی از دشواری‌های دیگر در این مسیر اینست که متاسفانه منابع ما با این نگاه، دسته­بندی و تبویب و باب­بندی ندارد. ما به نگاه فقهی که داریم از کتاب‌های گذشته­مان تا مثلا وسائل که استفاده می‌کنیم، مقدمات عبادت معلوم است، طهارت، صلاه، صوم، زکات و همه اینها ترتیباتش مشخص است، ولی در زمینه بحث اخلاق مخصوصا معنای دوم تبویب اینجوری نداریم و یک قدری کار ما را دشوار می‌کند. یعنی کار ما شبیه کسانی می‌شود که یک دستگاه پیچیده را می‌خواهند بسازند و قطعاتش موجود نیست و مجبورند خودشان طراحی بکنند و بسازند. بله ما مواد خام داریم از آیات و روایات، ولی نحوه شکل­دهی و باب­بندی اینها را نه، یکی از کارهای ضروری برای کسانی که دغدغه مباحث فقه اخلاق دارند اینست که به این باب­بندی توجه بکنند. این یک مطلبی است که مهم است.

یک جهت دیگری که باید دقت شود این است که گاهی در برابر واژگان نو و مباحث نو یک مقاومت‌های بی­جایی می‌شود که شاید خیلی‌هایش هم ناشی از سوء تفاهم­هاست. اینکه مثلا کسی تصور بکند آقا ما یک علم جدیدی را می‌خواهیم درست بکنیم که جا را برای علوم دیگر تنگ بکند یا مثلاً از نظر استدلال پایه­اش خیلی قوی نباشد یا هر تصور و توهم دیگری که باعث بشود یک نوع مقاومتی شکل بگیرد که آقا چه نیازی است اصلا، ما که به اندازه کافی علوم داریم و اینگونه شبهه‌ها ممکن است یک مقداری مسیر را دشوار بکند. ولی آن مواردی که اول عرض کردم اهمیتش از جهت مانع بودن بیشتر است و بیشتر باید توجه بشود.

رهنامه: یک سوال مهمی که مطرح است اینست که وضعیت موجود این بحث‌ها به عنوان یک دانش چگونه است اعم از کتبی که نوشته شده و یا حرکت‌هایی که انجام شده است و وضعیت مطلوبی که به دنبالش هستیم چیست و چطوری محقق می‌شود؟

استاد: یک نکته­ای را اگر توجه بکنیم ارزیابی ما از شرایط بیشتر می‌شود. ما با فقه و اصول رایجی مواجهیم که سابقه هزار و چند صد ساله دارد. این فقه ما در طول سالیان سال چکش خورده است تا اینکه شسته رفته الان در اختیار ما است، کما اینکه اصول فقه ما بیش از هزار سال سابقه دارد.

طبیعتا ما یک مقداری باید واقع بینانه به مسائل نگاه بکنیم و بلندپروازی بی­جایی نداشته باشیم مثل افرادی که تازه در بازار کار می‌روند و به بعضی‌ها نگاه می‌کنند که وضعشان خوب است و یک شبه می‌خواهند ره صد ساله را بروند و زمین می‌خورند. طبیعتا در این مسیر نمی‌توانیم عجول باشیم و با روش‌های علمی و صبر و حوصله و استقامت به این مسائل بپردازیم.

طبیعتا ما یک مقداری باید واقع بینانه به مسائل نگاه بکنیم و بلندپروازی بی­جایی نداشته باشیم مثل افرادی که تازه در بازار کار می‌روند و به بعضی‌ها نگاه می‌کنند که وضعشان خوب است و یک شبه می‌خواهند ره صد ساله را بروند و زمین می‌خورند. طبیعتا در این مسیر نمی‌توانیم عجول باشیم و با روش‌های علمی و صبر و حوصله و استقامت به این مسائل بپردازیم.

فی­الجمله اگر عرض بکنم وضعیت خوبی است و دوستان دغدغه ­مندی در این زمینه سراغ داریم و می‌بینیم و به این مسائل فکر می‌کنند و مباحثاتی از اساتید و دوستان را داشتیم. آثاری که در این زمینه در قالب مقاله و کتاب بعضی‌ها نوشتند شاید اول کار همین طور است که آرام آرام یک فضایی ایجاد بشود و یک عده بیشتری را به خودش جلب بکند، ولی بله ما نباید قانع باشیم و تلاش بکنیم برای رشد و گسترش‌اش. انشاءالله این اتفاق خواهد افتاد.

در پرانتز عرض بکنم یکی از انگیزه‌های شکل­گیری مدرسه عالی فقه دارالهدی که الان هستیم اینست که افرادی تربیت بشوند که در درازمدت قدرت استنباط و اجتهاد داشته باشند و به سمت حوزه‌های پژوهشی و اجتهادی در فقه اخلاق سوق داشته باشند. همه افراد این چنین گرایشی پیدا نخواهند کرد ولی تلاش ما این است که این قسمت پررنگ بشود. ممکن است یک سرمایه­گذاری الان بشود و ده بیست سی سال دیگه آرام آرام نتایج آشکارتری داشته باشد. طرح این مباحث در مجامع و مدارس و پژوهشگاه‌ها میمون و مبارک است و می‌شود امیدوار بود اگر موانعی که عرض کردم در دامش نیفتیم این بحث را پیش ببریم.

رهنامه: این آثاری که وجود دارد چند شاخصه ­اش را می‌شود نام ببرید که بیشتر بُعد آموزشی داشته باشد؟

استاد: یک کتابی به نام درآمدی بر فقه اخلاق آقای غنوی زحمت کشیدند. یک کتابی حضرت آیت الله اعرافی دارند به نام فقه تربیتی که جلد اول آن چند صفحه­اش به معرفی فقه اخلاق اختصاص داده شده است و قابل استفاده است. دو تا کتاب آقای عالم زاده دارند یکی بحث استنباط حکم اخلاقی از سیره معصومین است که این فقه اخلاق نیست و اصول فقه اخلاق است. یک کتاب دیگری که جدیداً از ایشان است اسم دقیقش خاطرم نیست بحث استنباط حکم اخلاقی در بعضی مباحث الفاظی که در این زمینه است را بحث کردند و پیش درآمد ورود به این بحث‌ها است. البته جزوه و مقاله در این زمینه است. یک نشست علمی یکی دو سال پیش در قم برگزار شد و آن نشست یک جزوه برایش آماده شده بود فقه اخلاق، تا آنجایی که مطلع هستم یکی از اساتیدی که الان در حال آماده کردن کتاب هستند جناب آقای حبیبی هستند که در زمینه فقه اخلاق سال­ها مشغول هستند و کار می‌کنند. باز دقیقاً به نام فقه الاخلاق دو جلد کتاب از مرحوم شهید محمد صدر که عرض کردیم چاپ شده است که با این معانی که گفتیم متفاوت است و معنای دیگری که ایشان گفتند ولی اسم کتاب فقه اخلاق است. اینها بحث‌های شاخصی است که در این زمینه وجود دارد.

رهنامه: استاد آخرین سوال ما توصیه به کسانی است که وارد مباحث فقه اخلاق بشوند با توجه به نوپدید بودن این دانش چیست؟

استاد: این است که:

اولا: قدرت استنباطشان را حد­اقل به حد اجتهاد در حد تجزی برسانند؛ یعنی اگر طلاب جوان مخاطب این بحث ما باشند تاکید بسیار بسیار و شدید ما این است که عالی درس بخوانند همین فقه و اصول رایج و رسائل و مکاسب را عالی بخوانند نه خوب. بعد درس خارج هم با رعایت شیوه‌های درس خارج حقیقی چند سالی شرکت بکنند. خلاصه از نظر توان به یک توان نسبی برای استنباط برسند

ثانیا: انس بسیار زیادی با آیات و روایات داشته باشند. گاهی تعبیر بعضی از دوستان اینست که اینها خوراک معنوی یک طلبه است که روایات و آیات مکرر دیده بشود. این مواد خامی است که قرار است رویش کار استنباطی اخلاقی صورت بگیرد.

ثالثا: نکته سوم اینست که از مطالعات بین رشته­ای در حوزه اخلاق، مطالعاتی را انجام بدهند که انشاءالله حاصل اینها بتواند در خدمت بحث فقه اخلاق قرار بگیرد و باعث رشدش بشود.

پاسخ دهید: