شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » ش 5 » ابراهیم فیاض: نکته کلیدی هویت طلبگی توحید است

واکاوی هویت طلبگی از منظر علوم اجتماعی در گفتگو با دکتر ابراهیم فیاض

رهنامه: آيا هويت از ديدگاه علوم اجتماعي و جامعه‌شناسي اصطلاح خاصي است؟

استاد: اصطلاح آيدن تي تي در جامعه‌شناسي به همان معناست، ولي بيشتر به بررسي ماهيت مي‌پردازد. حقيقتاً هويت به درون بر مي‌گردد و ماهيت، به مابه التفاوت و مقايسه با بيرون. در اين‌جا، اصل بحث، هويت است و ما اين را بحثي اصلي و پرداختن به بحث ماهيت را تبعي مي‌دانيم، چون اصل، هويت است و تمام آثار يک شيء به هويت آن باز مي‌گردد. در طول تاريخ، هويت طلبگي، با وجود دشواري‌ها و فقر مالي و فشار دولت‌ها، پا بر جا مانده و سرنوشت تاريخ را نيز تغيير داده است که ما بايد اين مسئله را بررسي کنيم.

رهنامه: هويت طلبگي چيست؟

استاد: ما براي بررسي هويت بايد چند مطلب را بررسي کنيم. اول دانش طلبگي است. اين‌که طلبه در حال تحصيل علم، آن علوم معنوي را دريافت مي‌کند و آن علوم بر او اثر به سزايي مي‌گذارد و آن علوم را باز توليد مي‌کند. وقتي بنده قم بودم، خدمت آيت‌الله سبحاني و آيت‌الله خرازي، علوم حوزوي و علم کلام را مي‌خواندم. وقتي آيات قرآن خوانده يا بحث مطرح مي‌شد، حال و هواي معنوي من تغيير مي‌کرد. هر چه بيشتر درس‌ها و نظام حوزه، بر اساس معارف اهل‌بيت باشد، بيشتر روي طلبه اثر مي‌گذارد. البته حوزه بايد نسبت به آيندة هويت خود، بازنگري کند، ولي اين‌که طلبه در چه مکاني باشد، حرف ديگري است. مثلاً ما اگر در اروپا، در شهري مثل هامبورگ، حوزه تأسيس کنيم، آموزه‌هاي اهل‌بيت به شدت روي ذهن آن‌ها اثر مي‌گذارد. منتها مکان نيز تأثير دارد. مثلاً طلبه ما که آن‌جا رفته، تيپش عوض شده است. زمان هم روي آن‌ها اثر مي‌گذارد. اين‌که در چه زماني زندگي مي‌کند، چه اقتضائات زماني و چه رسانه‌هايي در آن زمان وجود داشته باشد، در هويت طلاب مؤثر است. منتها ريشة هويت طلبگي، معرفت و شناخت و علمي است که آن‌ها مي‌خوانند و توليد مي‌کنند.

رهنامه: نصاب طلبگي چيست؟

استاد: نکتة کليدي، هويت طلبگي توحيد است. من دنيا را گشته‌ام و شرق و غرب عالم را ديده‌ام. با پيروان اديان ارتباط داشته‌ام. بوداييسم، هندوييسم، مسيحيت و… . حوزة قم بايد روي موضوع توحيد کار کند. منظورم صرف علم کلام و فلسفه نيست، بلکه بايد روي ابوابي کار شود که ائمه دربارة توحيد مطرح کرده‌اند. ما اگر توحيد را بفهميم و آن را براي ديگران باز توليد کنيم، درخشندگي ويژه‌اي اتفاق مي‌افتد و براي روشنگري بهاييت، وهابيت و… هم بسيار سودمند است. بلافاصله از توحيد، اخلاص حاصل مي‌شود. اين‌که ما در عمل مشرک نباشيم. اگر اخلاص شکل بگيرد، باب حکمت نيز بر انسان گشوده مي‌شود.

هویت طلبگی آن است که در طول تاریخ با این همه دشواریها و فقر مالی و فشارهای دولت ها مانده است و سرنوشت تاریخ را عوض کرده است.

خيلي از مستشرقان روي اسلام کار کرده‌اند، ولي آن‌ها دنبال توحيد نبودند. از بيرون، دين و توحيد را تماشا مي‌کردند، آن هم نه به عنوان امري دروني، در صورتي که طلبه مي‌خواهد هم دين را باز توليد کند، هم خودش را و همچنين از درون مي‌خواهد متحول شود. متأسفانه امروز يک مقداري حوزه، از بيرون به دين نگاه مي‌کند. در چنين حالتي، ما ديگر شخصيت‌هايي مثل سابق در حوزه نخواهيم داشت و حرکت‌هايي که بايد کنش و انگيزه ما را شکل بدهد و روح ما را نوراني کند، شکل نمي‌گيرد و فضل خدا پديد نمي‌آيد و ما شخصيت‌هاي کوچکي خواهيم بود. بنابراين توحيد به معناي حقيقي کلمه و اخلاص، نصاب طلبگي است که از ديگران مورد انتظار نيست. آية نفر را نيز به عنوان هويت طلبگي مي‌توان مطرح کرد که شامل تفقه و انذار است. از بحث تفقه و انذار مي‌گذرم، چون به حد کافي ديگران به آن مي‌پردازند و به نکته‌اي در آية نفر اشاره مي‌کنم که کمتر به آن توجه شده است. حوزه به شدت جغرافيايي است. حوزه يعني جغرافيا. بر عکسِ دانشگاه که نسبت به جغرافيا بي‌هويت است، جغرافيا در هويت حوزه و طلبه نقش مهمي دارد. حوزة علمية قم، ري، خراسان و… به شدت جغرافيايي هستند. هر کدام از حوزه‌هاي علمية ايران به شدت هويت و جغرافياي خاص خودشان را دارند. مثلاً حوزة علمية خراسان يک حوزه علميه ارتباطي است. از اين رو، به شدت طلبه‌هايش بيان خوبي دارند و داراي تئوري و چارچوب خوب در بحث ارتباطات هستند. امام در پيام تسليت به مناسبت شهادت شهيد مطهري مي‌گويند خطيبي توانا يا مثلاً به عنوان مثال حضرت آيت‌الله خامنه‌اي خوب مطالب را بيان مي‌کنند. براي نمونه، مرحوم کافي نيز خطيب توانايي بوده است. حوزة علمية مشهد، متأثر از جغرافياي آن منطقه است. اگر ما فردوسي را در مشهد داريم، اين خطبا را هم در مشهد داريم.

ریشه هویت طلبگی معرفت و شناخت و علمی است که آنها می خوانند و تولید هم می کنند.

حوزة علمية شيراز، يک حوزة عرفاني است. شهيد دستغيب تربيت مي‌کند. حوزة علمية اصفهان، حوزة حکمت و فلسفه است. حوزة علمية قم که مبناي آن تاريخي‌نگري است، با حوزة نجف فرق مي‌کند. حوزة علمية نجف، يک حوزه انتزاعي است و حوزة علمية قم، يک حوزه انضمامي و تاريخي است. اين نکتة‌‌ مهمي است که حوزة قم دارد. خصوصيت انضمامي و تاريخي بودن اين است که سعي مي‌کند مسائل علمي و مثلاً فقه و کلام و… را ناظر به شرايط موجود و پاسخ‌گو نسبت به مسائل روز، باز توليد کند و در ارتباط و تعامل با اهل سنت هم باشد. با حضور برخي علما، حوزة علمية قم يک شاخصي دارد که بازتوليد تاريخي خودش را انجام مي‌دهد. با وجود مردم‌شناسي‌اي که داشته‌ام، يک دهه ديگر، قم يک حوزة معرفتي و جهاني خواهد شد. با اين روال، حوزة قم در تمام مسائل جهاني به نظريه‌پردازي خواهد پرداخت و حوزه‌اي که در احاديث ما آمده که جهاني خواهد شد، در قم شکل خواهد گرفت. منتها قم بايد خودش را با حوزه‌هاي ديگر تطبيق بدهد. مثلاً حوزة مشهد را بازوي تبليغاتي‌اش قرار بدهد. بايد اين حوزه را بازتوليد کند تا در بلند مدت اهداف محقق بشود. علوم دانشگاه‌ها غربي است، از اين رو، خيلي تابع جغرافيا نيست و خيلي هم با مردم ارتباط ندارند.

رهنامه: علت جغرافيايي بودن حوزه چيست؟

استاد: حوزه با مردم ارتباط دارد و علما با مردم زندگي مي‌کنند و از صبح تا شب علما با مردم رابطه دارند. بنابراين از مردم متأثرند. ضمن اين‌که زندگي در يک جغرافيا، فرهنگ آن ديار را به علما منتقل مي‌کند و هم‌چنين مردم يک جغرافيا در مجموعه‌اي از استعدادها مشترک هستند.

توحید به معنای حقیقی کلمه و اخلاص نصاب طلبگی است که از دیگران مانند طلبه مورد انتظار نیست.

از سراسر کشور به حوزة قم مي‌آيند. به خاطر همين اين حوزه تاريخي و انضمامي شده است. در قم 92 مليت هستند. البته اين را بگويم که حوزة قم آن‌گونه که بايد از اين فرصت بهره نبرده و ارتباطي با اين مليت‌ها برقرار نکرده است. يک موقع سيد حسن نصرالله در کوچه ارک، در قم به مدرسه مي‌رفته است. هيچ‌کس نفهميده است. الان که فخر شيعه شده است، بايد حجره او را برجسته کنند. البته بايد ارتباط بين طلبه‌هاي لبناني يا اروپايي با طلاب ايراني زياد شود. جلسه بگذاريم و در جشن و عزاداري و سمينارها، برنامه مشترک داشته باشيم و با هم بحث و گفت‌وگو کنيم. در گذشته ارتباطات طلبه‌هاي ايراني با طلّاب خارجي بيشتر بود. موقعي که طلبه‌ها با هم دوست شوند، ابعاد حوزه انضمامي تحقق مي‌يابد. موقعي که يک حوزه انضمامي شود، از حالت عزلت و درون‌گرايي و انتزاعي و چرخش دروني خارج، و توليدات قم بيشتر مي‌شود. در حوزه، به سختي گروه شکل مي‌گيرد و اين به خاطر ضعف ارتباطات دروني است.

رهنامه: چه نکته‌اي در حوزه وجود دارد که ارتباطات به سختي شکل مي‌گيرد؟ چرا همان انسان‌هايي که در دانشگاه به راحتي يک گروه مي‌شوند، در حوزه درون‌گرا مي‌شوند؟

استاد: به خاطر ساختار دروني حوزه است. زماني که من قم بودم، تلفن مي‌زدم با آيت‌الله مکارم و آيت‌الله سبحاني صحبت، و از آن‌ها سؤال مي‌کردم و فاصله‌اي بين ما نبود. اگر ارتباطات بيشتر شود، اين مشکل برطرف مي‌شود. ما با پاکستاني‌ها و اندونزي‌ها، زبان مشترکي نداريم. متأسفانه ارتباط علما با طلبه‌ها قطع شده است. به خاطر فضاي بسته حوزه، ارتباط طلاب نيز با هم کم است. در پاکستان، خانة علما به روي طلبه‌ها باز است و پنج‌شنبه‌ها، از صبح تا ظهر، طلبه‌ها به خانة علما مي‌روند و بر سر مسائل درسي و غير درسي و مشکلات زندگي با علما بحث مي‌کنند. علما خيلي از طلبه‌ها دور شدند و اين براي حوزه خوب نيست. بايد فضاي موجود از بين برود و ارتباط بين علما برقرار شود. ما موقعي که طلبه بوديم، با سيد مهدي ميرباقري، هادوي تهراني، علي محمدي و… خيلي دوست بوديم و با هم ارتباط داشتيم. به خانة استادان مي‌رفتيم و بحث مي‌کرديم. قبلاً اين گونه نبود. متأسفانه الان استادان دانشگاه بيشتر با شاگردانشان ارتباط دارند. اين به خاطر اين است که يک ساختاري را بدون در نظر گرفتن پي‌آمدهايش در حوزه اجرا کردند. از اين رو، نه دانشگاه شد، نه حوزة قديم. بحث نمره و مدرک و… مطرح شد. اي کاش مثل دانشگاه شده بود. الان من در دانشگاه تهران خيلي آزادي دارم. مي‌توانم بدون برگة امتحاني، براي دانشجو نمرة قبولي رد کنم، در حالي که حوزه، مثل دبيرستان عمل مي‌کند.

آیه نفر را نیز به عنوان هویت طلبگی می توان مطرح کرد که شامل تفقه و انذار و جغرافیا است.

دربارة آيه نفر بايد گفت، اگر کسي فقيه به معناي دين‌شناس بشود، به طور طبيعي انذار در او به وجود خواهد آمد و انذار نتيجة منطقي تفقه است. هر چه خداشناسي بيشتر شود، خشوع بيشتر مي‌شود و هر چه خشوع بيشتر شود، بيشتر انذار محقق مي‌شود.

البته انذار بايد مبتني بر علم اقناعي باشد. ما بايد مردم و دانشگاه را اقناع کنيم و اين به معرفت و شناخت نياز دارد. بايد اخلاق استدلالي و علوم عقلي و کلام در قسمت تفقه جدي گرفته شود و اگر عقلاني بحث نکنيم، به دين معتقد نخواهند شد. ما در بُعد اقناع عقلي کمبود داريم. در اين زمينه فقط آقايان پناهيان و ازغدي و چند نفر ديگر مي‌کوشند.

نکتة بعدي اين‌ است که طلبه هر جغرافيا بايد مردم همان‌جا را انذار کند. ضمن اين‌که قبول داريم، تفقه و انذار در هويت طلبگي است، ولي عناصري مانند مليت، زبان و جغرافيا در هويت طلاب نقش اساسي دارند. خداوند مي‌فرمايد: «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه…». (ابراهيم: آيه 4) بايد با هر قومي به زبان خودشان سخن گفت. در آية نفر هم به اين نکته اشاره شده است که از هر قومي، کسي از ميان خودشان تفقه کنند و به قوم خودشان بازگردند. البته اگر ما ارتباطات ميان فرهنگي را بين طلاب گوناگون برقرار کنيم، حوزة علمية قم جهاني خواهد شد.

موقعی که یک حوزه انضمامی شود از حالت عزلت و درونگرایی و انتزاعی و چرخش درونی خارج می شود و تولیدات آن بیشتر خواهد شد.

در مورد کارکردهاي طلبگي در دنياي امروز هم نکته‌اي عرض کنم. سال 66 خدمت يکي از مراجع رفتم که الان درگذشته‌اند. به ايشان گفتم شما با اين طلبه‌ها چه مي‌خواهيد بکنيد؟ فرمودند اين‌ها را براي مسجد و منبر تربيت مي‌کنم. گفتم فقط امام جماعت که کارکرد طلبگي نيست. دانشگاه و خارجي‌ها را چه کار کنيم؟ بايد در سمينارهاي جهاني شرکت و با آن‌ها بحث و کفر و شرک را براي آن‌ها تبيين کنيم. طلبه‌ها را بايد براي انذار جهاني تربيت کنيم. ما براي شناخت بودا بايد سفر کنيم. نبايد فقط بوداييسم بخوانيم و در قم بمانيم. بايد به دانشگاه بزرگ بودايي‌ها در بانکوک برويم و با آن‌ها گفت‌وگو کنيم و کار جدي انجام بدهيم. حوزه بايد روي فرهنگ عمومي و فرهنگ جهاني کار کند.

پاسخ دهید: