شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » ش 25 و 26 » تحریف‌ناپذیری قرآن در گفت وگو با فتح­ اله نجارزادگان

در این گفت‌و‌گو استاد ابتدا درباره بحث تحریف قرآن به نکاتی اشاره می‌کنند که از آن جمله وجود عدم اختلاف در تحریف معنایی و اختلاف در وجود تحریف لفظی می‌باشد. 2. مقایسه بین عهدین با قرآن که در درون متن عهدین دلیل بر تحریف وجود دارد بر خلاف قرآن 3. تفاوت‌ها در روایات تحریف بین اهل سنت و شیعه که در اهل سنت تنوع روایات تحریف و تعداد روایات صحیح اسناد زیاد است برخلاف شیعه. در ادامه استاد بر دلیل عقلی‌ای که برخی از علماء بر عدم تحریف آورده‌اند و یک مورد از روایاتی که دلالت بر تحریف دارد را مورد نقد قرار می‌دهند. همچنین دلایل بر این که وجود قرائات متعدد دلیل بر تحریف نمی‌باشد را شرح داده و به طور مختصر ادله عدم تحریف را 1. دلیل عقلی 2. خود قرآن 3. روایات مانند روایت عرضه بر قرآن. 4. شواهد تاریخی. شرح داده و در پایان کتب معروف در این زمینه را معرفی می‌نمایند.

****

روایات تحریف در کتب شیعه اساساً سند صحیحی ندارد. این ادعا نیست، این یک واقعیت است. این صحبت کسانی است که روی احادیث کار کرده‌اند. علامه بلاغی سر بسته فرموده و دیگرانی هم رویش کار کرده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که شاید تعداد روایات شیعی که سندش صحیح است و در دلالت صحبت از تحریف به معنای محل نزاع دارد از انگشتان یک دست تجاوز نمی‌کند. هر کس می‌خواهد روایات را بررسی کند کتاب القرآن الکریم و روایات مدرستین جلد 3 از علامه عسکری را ببیند. اگر می‌خواهد به صورت فشرده ببیند مقدمه آلاء الرحمان علامه بلاغی را بببیند در تفسیر المیزان در ذیل آیه 9 سوره حجر، در کشف الارتیاب معرب تهرانی که کتاب ارزشمندی است و یا کتاب‌های دیگر این روایات را بررسی کرده‌اند.

رهنامه: بحث تحریف­ ناپذیری قرآن چه پیشینه‌ای دارد؟

استاد: بحث درباره تحریف‌ناپذیری قرآن یا همان سلامت قرآن از تحریف، پیشینه کهنی دارد و با آثار و پژوهش‌هایی که در این زمینه شده تقریبا می‌توان بگوییم این بحث اشباع است. مخصوصا در قرن چهاردهم و پانزدهم پس از آنکه مرحوم محدث‌نوری فصل­الخطاب را نوشتند علمای شیعه با اهتمام بیشتری به این بحث پرداختند و آثار مستقلی در این زمینه رقم زدند که بسیار ارزشمند و برخی از آنها همه جانبه مطالب را دیده‌اند. بررسی‌های سندی و دلالی و بررسی مدارک و منابعی که مورد استناد قرار گرفته همه اینها در برخی از این کتاب‌ها دیده شده است. مثلا مرحوم معرب تهرانی که اولین نقد را در زمان محدث نوری و فصل­الخطاب نوشته‌اند بحث را همه جانبه دیده و از زاویه‌های گوناگون تحلیل کرده‌اند. پس از آن آثار دیگری مانند القرآن­الکریم و روایات­المدرستین علامه عسکری که ایشان به تک­ تک روایاتی که مرحوم محدث در باب 12 فصل­الخطاب پرداخته به لحاظ سندی و دلالی و مقایسه‌اش با مدارک اهل سنت پرداخته‌اند و به نتایج محققانه خوبی رسیده‌اند. قبل از فصل­الخطاب، فقهای شیعه نوعا در بحث قرائت سوره حمد برای نماز و مباحثی که درباره اختلاف قرائات است به این موضوع پرداخته‌اند. اصولیین در مباحث ظواهر الفاظ و نسخ کم‌و‌بیش به این نظریه تحریف‌ناپذیری قرآن اشاره کرده‌اند. همین‌طور متکلمان شیعی در کتاب‌هایی مانند الذخیره مرحوم علم الهدی سید المرتضی به این موضوع پرداخته‌اند. مقدمه تفاسیر شیعی مخصوصا مقدمه مجمع‌البیان مرحوم طبرسی به این موضوع اشاره دارد. اگر به ذیل آیات معروف سوره حجر مانند آیه 9 که می‌فرماید «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» توجه کنیم به تناسب بحث، برخی‌ها مانند علامه در تفسیر المیزان به این موضوع پرداخته‌اند. از زمان مرحوم صدوق که نخستین محققی هستند که به علاج روایات تحریف در شیعه اشاره دارند تا عصر حاضر فهرست 55 نفر از بزرگان شیعه را می‌بینیم که به مسئله تحریف‌ناپذیری قرآن با دیدگاه‌ها و زوایای گوناگون نگاه کرده‌اند و سلامت قرآن از تحریف را اثبات کرده‌اند. موضع نزاع در تحریف، اصولا تحریف به نقیصه است و الا تحریف به زیادت قائل جدی ندارد و روایاتی هم چندان در این‌باره وجود ندارد. در تحریف به نقیصه هم باید مباحث را از یکدیگر تفکیک کرد که در ادامه بحث اشاره خواهم کرد.

تحریف به دو بخش، تحریف معنایی و لفظی تقسیم می‌شود. تحریف معنایی یعنی معنای کلام را از آن مقصودی که گوینده دارد شما منحرف کنید و از بستر طبیعی‌اش که مقصود گوینده است بیرون ببرید و بگویید مقصود و منظور گوینده از کلام این است. این تحریف معنایی است. تحریف لفظ یعنی شما در لفظ دخالت و تصرف کنید. آن موردی که بیشتر موضع نزاع است تحریف لفظی در بعد نقیصه است که آیا در الفاظ قرآن تصرفی صورت گرفته و چیزی از کلمات و آیات کتاب خدا حذف شده است یا خیر؟ تحریف معنایی قطعا وجود داشته و وجود هم خواهد داشت که همان تفسیر به رای است. وقتی خوارج می‌گویند لا حکم الا لله و از آن می‌خواهند مقصود باطل خودشان را استنباط کنند قطعا تفسیر به رای و تحریف معنایی است. یعنی از آن بستر معنا که با توجه به قراین و سیاق و شواهد و‌… خدای متعال قصد کرده صرف‌نظر می‌کنند و معنای دیگری را نسبت می‌دهند. اما باید توجه کنیم تفاوتی که درباره ادعای تحریف در قرآن و وقوع تحریف در کتاب‌های آسمانی مثل عهدین است یک تفاوت جوهری است که باید به آن دقت کرد. ادعای تحریف هرگز با متن خود قرآن قابل اثبات نیست یعنی شما نمی‌توانید بیایید وارد متن کتاب خدا شوید و بگویید این‌گونه چیدمان و نوع عبارات در این کتاب، وحی نیست و بشر این را گفته است یا از خود قرآن بفهمیم که چیزی از کتاب خدا به ما می‌گوید که حذفی صورت گرفته است. هیچ کس نمی‌تواند به استناد متن قرآن سخن از تحریف لفظی به افزودن یا کاهش داشته باشد. همه اسناد و مستندات و مدارکی که مورد توجه قایلین به تحریف است برون متن قرآن است و مستند به یک سلسله روایات و یک سلسله شواهد تاریخی است که آنها باز به روایات بر‌می‌گردد. به خلاف عهدین که وقتی شما می‌گویید اینها تحریف شده به متن خود آنها استناد می‌کنید و می‌گویید این آموزه و این مطلب نمی‌تواند کلام خدا باشد. مثلا فرض کنید نسبت فحشا دادن به انبیا، البته خود یهودیان و مسیحیان قبول دارند که این تورات و انجیل واقعی نیست. وقتی به سمت روایات برویم کار ساده می‌شود چرا؟ چون باید سند و دلالت و منبع روایات را بررسی کرد چه بسا روایتی به لحاظ سند درست است و به لحاظ دلالت فرض کنید تام است ولی مدرک و منبعی که این روایت در آن نقل شده جای چون و چرا دارد. مثلا کتاب سنن ابن قیس یا تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی خود منبع دچار چالش و پرسش است. باید آن روایات را به لحاظ همه ابعاد بررسی کرد. یعنی روایات را باید یک خانواده برایش تشکیل داد و یکجا و همه جانبه مورد بررسی قرار داد. در دلالت روایات باید توجه کرد که آیا روایت واقعا دلالت بر تحریف به معنای محل نزاع دارد یا دلالتش بر تحریف در تفسیر است یا وحی تنزیلی است یا حدیث قدسی است یا تاویل آیات است. آیا سند مشکلی ندارد، آیا این روایت معارضی ندارد، این روایت در زمان صدور ناظر به چه اندیشه‌ای بوده است، خیلی باید در این قضیه کنکاش کرد و مقدمات را احراز کرد تا به آن نتیجه‌ای که می‌خواهیم برسیم، یعنی اثبات کنیم که قرآن تحریف شده است. تازه آنجا که خوب جلو بروید روایات متواتر شیعی می‌گوید که باید هر روایتی را به قران عرضه کرد، ما وافق القرآن فخذوه و ما خالف القرآن فدعوه. تازه اگر همه این مسیر را طی کرده باشید تازه خود قرآن معیار و میزان است و اگر روایتی با کتاب خدا در تعارض باشد ساقط می‌شود. قرآن می‌گوید «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» و یا در سوره فصلت می‌فرماید «لایاتیه الباطل من بین یدیه و ما من خلفه» و آیات زیاد دیگری که می‌تواند مستند عدم تحریف قرآن قرار بگیرد و تازه روایتی را که می‌گویید با کتاب خدا معارض است و ساقط است.

رهنامه: در مورد روایتی که مرحوم کلینی در کافی می‌آورد و معروف است که می‌گوید چندین هزار آیه …. نظرتان چیست؟

استاد: بله در مورد آن روایت صحبت خواهم کرد که چنین روایتی در کتاب کافی هست و کتاب کافی سندش قطعی است. سند روایت بنا­بر یک قول صحیح است حالا باید ببینیم در دلالت روایت چه باید کرد این را توضیح خواهم داد. اما یک نکته دیگر یک تفاوت جوهری است بین روایات تحریف در مدارک شیعی و همین روایات در مدارک سنی. در مدارک شیعی نوعا روایات متنوع نیست، نوعاً روایات حکایت از تحریف به نقیصه دارد در یکی دو کلمه قرآن، مثلا می‌گوید این آیه این‌گونه بوده ولی در روایات سنی حکایت از تحریف به زیاده و نقیصه، اختلاف قرائت و اختلاف در نسخ دارد و تنوع در روایات زیاد است. وقتی دقت می‌کنیم می‌بینیم درصد بسیار کمی از اسناد روایات شیعی تحریف بنا به قول محققان شیعی صحیح السند است. علامه بلاغی در مقدمه آل الرحمان فرموده است. علامه شعرانی در شرح وافی این را فرموده است و علامه عسکری که همه روایات را بررسی و تک تک هزار و خرده‌ای از فصل­الخطاب را بررسی نموده‌اند به این نتیجه رسیده‌اند. ولی در مدارک سنی می‌بینید روایات صحیح السند است. البته نباید نکته سوم را فراموش کنیم و آن این است که وقوع روایت و ذکر روایت یک بحث است و علاج روایت یک بحث دیگر است. در کتب معتبر شیعی و سنی هم هست اگر منظور علاج روایات باشد هم شیعه و هم سنی با ملاک‌ها و معیارهایی که دارد روایاتش را علاج کرده است. خیلی از این علاج‌ها مشابه است و خود دلالت روایت به ما می‌گوید این روایت، تعبیر قرآن است، تفسیر است مثلا، حدیث قدسی است مثلا، یا وحی تفسیری است یعنی وحی بر وجود مبارک پیامر خدا است اما نه وحی قرآنی، وحی تفسیری‌ است. سنی هم این را می‌گوید. اگر بحث علاج باشد هر دو علاج کرده‌اند، اگر بحث وجود روایات باشد در مدارک هر دو هست، اگر قائل به تحریف باشد هم سنی قائل به تحریف دارد مثل محمد بن احمد بن ابن شمبوز بغدادی متوفای 328، ولی کسی وقعی بهش نمی‌نهد و نسبت به او اساساً بی‌اعتنایی است چون واقعا هم ادله‌اش ادله قابل قبولی نیست. در شیعه هم کسی که قائل به تحریف باشد قابل اعتنا نیست. از همان زمانی که فصل­الخطاب نوشته شد ده‌ها کتاب مستقل در نقد فصل­الخطاب نوشته شد. بنابراین دو نکته خیلی راه‌گشا است. یکی تفاوت قرآن و عهدین در نظریه ادعا تحریف در قرآن و وجود تحریف در عهدین است که تحریف عهدین در درون متن قابل اثبات است است ولی ادله تحریف قرآن  برون متن است و دوم تفاوتی جوهری بین روایات شیعه و سنی در نظریه تحریف.

رهنامه: از شیعه هم کسانی قائل به تحریف هستند؟

استاد: بله داریم. مستندشان روایات است. آیا این روایات قابل برررسی نیست؟ هست. چرا با این روایات آنها به سمت تحریف رفته‌اند؟ به دلیل تعلق بیش از حد به روایات. به نظرم به دلیل عدم توجه به تعالیم قرآن و فاصله گرفتن از معارف وحی است شما ببینید هیچ مفسر اجتهادی قائل به تحریف نیست چرا؟ چون با قرآن کار کرده است و قرآن را می‌شناسد، متوجه می‌شود که این کتاب از تحریف مصون است و ادله روایی در جنب این آیات اعتباری نخواهد داشت. ولی کسی که روح تعالیم وحی را نمی‌شناسد و کمتر با مباحث تفسیری اجتهادی سروکار دارد و به روایات تعلق افراطی دارد، به ظاهر روایات اکتفا می‌کند و بدون بررسی علاج، یک نظریه‌های شاذی ابراز می‌کند‌.

رهنامه: با صرف نظر از متن قرآن آیا دلیل عقلی بر عدم تحریف داریم؟

استاد: بله، دلیل عقلی مورد توجه برخی از بزرگان شیعه برای اثبات عدم تحریف بوده است. البته من در مدارک اهل سنت دلیل عقلی‌ای ندیده‌ام ولی در شیعه مرحوم نهاوندی تقریر قوی عقلی بر عدم تحریف قرآن دارند، حضرت استاد جوادی و حضرت آیت­ الله فاضل لنکرانی(ره) دلیل عقلی اقامه فرموده‌اند. حضرت آیت ­الله جوادی در کتاب نزاهت قرآن از تحریف و همچنین مرحوم نهاوندی در تفسیر‌شان و آیت الله فاضل در کتاب مقدمه فی التفسیری این تقریرات عقلی را بیان نموده‌اند. حضرت آیت­ الله جوادی می‌فرمایند: حکمت خدا بر این است که بشریت را هدایت کند. پیامبر ما آخرین پیامبر و قرآن آخرین کتاب می‌باشد. اگر قرآن تحریف شده باشد دست بشر از هدایت الهی کوتاه می‌شود و این نقض غرض است و انسان دستش از حجت خدا خالی است و راه به جایی نمی‌برد، در حالی که اساس نظام آفرینش و خلقت انسان برای یک رسیدن به یک کمال و مقصد است. مقصد انسان هم از طریق عمل به تکالیف الهی و انجام دستور‌العمل‌های خدا امکان‌پذیر است و این نقض غرض و حکمت خداست.

هیچ کس نمی‌تواند به استناد متن قرآن سخن از تحریف لفظی به افزودن یا کاهش داشته باشد. همه اسناد و مستندات و مدارکی که مورد توجه قایلین به تحریف است برون متن قرآن است و مستند به یک سلسله روایات و یک سلسله شواهد تاریخی است که آنها باز به روایات بر‌می‌گردد.

روایات تحریف در کتب شیعه اساساً سند صحیحی ندارد. این ادعا نیست، این یک واقعیت است. این صحبت کسانی است که روی احادیث کار کرده‌اند. علامه بلاغی سر بسته فرموده و دیگرانی هم رویش کار کرده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که شاید تعداد روایات شیعی که سندش صحیح است و در دلالت صحبت از تحریف به معنای محل نزاع دارد از انگشتان یک دست تجاوز نمی‌کند. هر کس می‌خواهد روایات را بررسی کند کتاب القرآن الکریم و روایات مدرستین جلد 3 از علامه عسکری را ببیند. اگر می‌خواهد به صورت فشرده ببیند مقدمه آلاء الرحمان علامه بلاغی را بببیند در تفسیر المیزان در ذیل آیه 9 سوره حجر، در کشف الارتیاب معرب تهرانی که کتاب ارزشمندی است و یا کتاب‌های دیگر این روایات را بررسی کرده‌اند. از بین این روایات، یک روایتی است که وسیله‌ و مورد استفاده برای کسانی است که می‌خواهند با شیعه تسویه حساب کنند و نمی‌خواهند محققانه وارد بحث شوند. روایتی است در کتاب کلینی که قرآنی که بر حضرت محمد (ص) نازل شده است 17 هزار آیه دارد. این روایت بنا بر یک احتمال سندش صحیح است و بنا بر یک احتمال سندش موثق است، سند را در مرآه العقول علامه مجلسی جلد 12، ص 525. می‌توانید ببینید. اصل روایت این است که قرآنی که جبرائیل برای محمد (ص) آورد 17 هزار آیه دارد. من درباره خود این روایت یک مقاله‌ای نوشته‌ام که در کنگره مرحوم کلینی چاپ شده است. ما باشیم و این روایت آیا ممکن است امام معصوم بدون هیچ مقدمه­ای ناگهان به یک کسی بگویند قرآنی که خداوند به واسطه جبرائیل برای پیامبر آورده 17 هزار آیه دارد. بدون مقدمه و هیچ پیش‌زمینه‌ای؟ اصلا امکان چنین سخنی از امام معصوم(ع) هست یا نه؟ آیا راوی آنجا مثلا جا نمی‌خورد، بهت‌زده نمی‌شود که قرآنی که دست ماست حدوداً 7 هزار آیه دارد و 10 هزار آیه دیگرش کجاست؟ آیا نباید می‌پرسید منظورتان چیست؟ سوال چه بوده؟ چون این روایت نه قبل و نه بعد دارد همینی که هست. ما می‌خواهیم بگوییم موضوع، موضوع مهمی است. بحث قرآن است. صحبت از حذف 10 هزار آیه است. مگر ممکن است امام معصوم بدون هیچ مقدمه‌ای این فرمایش را بفرماید و راوی هیچ نگوید. داب اصحاب ائمه در یک مسئله فقهی فرعی بحث و بررسی دقیق پیرامون مسئله بوده است چطور در این موضوع به این راحتی گفته می‌شود و بعد هم پرونده‌اش بسته می‌شود. می‌خواهیم از این نتیجه بگیریم که این روایت یک قبل و بعدی داشته است یک مطلب و سوالی بوده و بعدش مطالب دیگری بوده است. خب ما باید بگردیم ببینیم قطعات این روایت را می‌توانیم پیدا کنیم یا نه. من با این سند به برخی از دانشجویان گفتم با این سند هر­چه روایت در کتاب کافی است جمع‌آوری کنید و بیاورید ببینیم شاید قطعه‌های دیگر این روایت در روایات دیگر با این سند آمده باشد، ولی پیدا نشد یعنی قطعه‌ای که به این بخورد و مناسب باشد ما پیدا نکردیم. حالا بر فرض که چنین روایتی باشد چطور ممکن است حدود 10 هزار آیه از کتاب خدا حذف شده باشد ولی نه دوستان قرآن به خاطر عشق به قرآن و نه دشمنان قرآن به خاطر اینکه بخواهند قرآن را محکوم کنند، مسلمین را محکوم کنند، از این ده هزار آیه برای ما حتی 10 تایش را برای ما نقل نکرده باشند، مگر می‌شود. مگر ده هزار تا آیه کم است، مگر دغدغه برای مومنان نبوده که نگذارند کتاب خدا تحریف شود یعنی از این ده هزار آیه ده‌تایش را نمی‌توانستند ضبط کنند و در کتاب‌ها بیاورند. ولی شما در مدارک شیعه اگر توانستید از بین انبوه روایاتی که ادعا می‌شود 5 مورد بیاورید که در آنها، 5 تا آیه کامل را بگوید حذف شده است بگوید این آیات بوده و حذف شده است. در مدارک شیعه هیچ روایتی پیدا نمی‌کنید که به شما بگوید این آیه در قرآن بوده و حذف شده است. گفتم در مدارک شیعه اصولا حذف یک کلمه یا یک جمله از یک آیه است.

از طرف دیگر خود این روایت فقط در کتاب کافی هست و هیچ جای دیگر شما این روایات را در مدارک شیعه ندارید. نمی‌توان با استناد به این روایت متفرق آن هم با این مسائل بگوییم قرآن تحریف شده است. این بی‌انصافی است. مرحوم صدوق هم شاید در علاج این روایت فرموده اضافه بر این تعداد یعنی همان ده هزار تا، حمل بر حدیث قدسی شود. دیگران گفته‌اند حمل بر وحی تفسیری یا وحی تنزیلی باشد، اینها علاج‌ها است و ما تا قطعات روایات را پیدا نکنیم قضاوت دقیق نیست و اینکه ما در این روایت- ان القرآن الذی جاء به جبرائیل الی محمد (ص) سبعه عشر الف آیه-، شاید کلمه آیه در آن یک اصطلاح است و نمی‌خواهد بگوید این آیه همان قطعاتی از سوره است که به‌عنوان آیه می‌شناسیم است. شاید از کتاب خدا بشود استفاده کرد که گاهی اوقات می‌فرماید آیه، ولی یک مجموعه کلمات که الان به‌عنوان اصطلاح آیه می‌شناسیم مرادش نباشد. این نیاز به تحقیق دارد و شاید منظور امام این بوده و شاید هم راوی به این دلیل ساکت شده و چون متوجه شده که امام چه می‌گوید. مثلا الف لام یک آیه، ذلک الکتاب دو آیه، لاریب فیه سه آیه، هدی للمتقین چهار آیه. به ویژه ما اگر آن نظریه را بپذیریم که علامه بیان فرموده‌اند و این نظریه به نظرم راهگشای خیلی از مطالب است. علامه می‌فرماید یک آیه در مجموعه کلمات خودش یک معنا می‌دهد ولی می‌شود آیه را در قطعات کوچکتر هم دید و آنها هم معنای مستقل می‌دهد این حرف خیلی مهم است و کلیدی است و این از اختصاصات کتاب خدا است که مجموعه پیوست چند کلمه یک آیه است و یک معنا از آن اراده می‌شود و بعد هر قطعه خودش یک معنا می‌دهد و مراد خدا هم هست. اینها را علامه فرموده‌اند و با این نظر وارد یک مباحث تفسیری شده‌اند برای وجه جمع بین روایات متواتری که می‌فرماید اهل ذکر، فقط اهل بیت هستند و سیاق آیه که گفته می‌شود با این روایات ناهمخوانی دارد، متوجه هستید که ما وقتی کل آیه را با سیاقش ببینیم «و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا رجالا نوحی الیهم فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون»، یک معنا می‌دهد. ولی فاسئلوا اهل الذکر مستقل از قبل و بعدش، با توجه به نظریه استقراری در قطعات آیه، یک معنای دیگری می‌دهد و منطبق با روایات است. می‌خواهم بگویم ما نباید عجله کنیم به قول شهید مطهری می‌فرماید قرآن مثل عالم طبیعت است همان‌طور که در عالم طبیعت، بشر به تدریج رازها و رمزهایش را درک می‌کند و خیلی از پنهانی‌ها و ناگشودنی‌هایش را به تدریج می‌گشاید قرآن هم این‌طور است.

روایات تحریف در کتب شیعه اساساً سند صحیحی ندارد. این ادعا نیست، این یک واقعیت است. این صحبت کسانی است که روی احادیث کار کرده‌اند.

اگر شما در کتاب کافی روایاتی داشتید که دلالت می‌کرد بر حذف یک آیه کامل، یا یک سوره کامل، می‌گفتید این آیه‌ها و سوره‌ها مصداق آن ده هزاری است که حذف شده و روایات می‌شد یفسروا بعضها ببعض، اما شما در کتاب کافی هیچ روایتی در این زمینه ندارید. در باب نکته النطف که مرحوم کلینی روایات آورده‌اند شما در آنجا می‌بینید از 89 یا90 تا روایت، سند هشت‌ تایش درست است. به غیر از این هشت تا، بقیه‌ احادیث را نگاه کنید صحبت از این است که یکی دو کلمه از یک آیه را می‌گوید ساقط شده است البته اگر دلالتش تام باشد و سندش محرز باشد. مرحوم کلینی با هوشمندی تمام در مقدمه کافی یک میزان گذاشته‌اند که اگر من این تعداد روایتی که 16199را آوردم، این تعداد روایت یک میزان دارد و میزانش کتاب خدا است آن‌گونه که امام موسی ابن جعفر (ع) فرموده است. البته روایت از ائمه دیگر هم هست. اگر نتوانیم یک علاج واقع‌بینانه درست از روایت داشته باشیم باید ترک شود.

رهنامه: برخی می‌گویند اینکه کلمات قرآن به قرائت متعدد خوانده شود دلیل این است که قرآن تحریف شده است. آیا تعدد قرائات دلیل بر تحریف بوده است؟

استاد: این بحث، یکی از مباحث مهم در بحث تحریف‌ناپذیری قرآن است که چه پیوند و رابطه‌ای بین تعدد قرائات با تحریف‌ناپذیری قرآن هست. در قرائت مالک یوم الدین و ملک یوم الدین فقها به این بحث پرداخته‌اند. در کنگره شهیدین من یک مقاله‌ای در این زمینه نوشته‌ام که چاپ شده است. اگر شما قائل باشید به اینکه قرائات متواتر است هیچ مشکلی پدید نمی‌آید. یعنی هر قرائتی با سند متواتر به پیامبر خدا و جبرائیل به خدا می‌رسد و همه اینها قرآن است و معجزه است و کتاب خدا است، همه‌ این قرائات قابل استناد است و تحریفی نشده است. اگر شما قائل به تواتر قرائات شوید هیچ مشکلی پدید نمی‌آید. این را مرحوم شیخ بها در عروه الوثقی فرموده و به نظرم کسانی که قائل به تواتر قرائات هستند ادله‌شان ضعیف نیست. آنها افرادی نیستند که نسبت به بحث قرائات کار نکرده باشند مثلا شهید ثانی و شهید اول، که قائل به تواتر قرائات هستند کتاب قرائات را از استادهای فن خوانده‌اند. اما اگر قائل به تواتر قرائات نباشید اینجا باید تفکیک کنیم بگویید برخی از قرائات درباره اشمام و ادغام و اخفاف و اعلال و اینها است که اصلا از حوزه نزاع بیرون است. برخی از قرائات که وارد معنا می‌شوند و در جوهر معنا تغییر ایجاد می‌کنند شما باید بگویید با ادله سلامت قرآن از تحریف این قرائات اعتباری ندارد. چرا؟ چون تحت قائده و ضابطه کلی ما وافق القرآن خذوه و ما خالف القرآن فدعوه می‌آید. دوم، با خبر واحد چه قرائت و چه غیر قرائت را نمی‌شود اثبات کرد. خیلی از این قرائات به نظرم در مقام تفسیر است و الان ما اسمش را می‌گذاریم قرائت، ولی در آن عصر اصلا وقتی گفتند قرائت، این معنا را که الان ما می‌فهمیم برداشت نمی‌کردند. مقری به کسی می‌گفتند که قرآن را تبیین کند. این نکته را علامه عسکری توجه فرموده و نکته‌ای کلیدی است و ایشان شواهدی می‌آورند که در صدر اسلام وقتی مقری می‌گفتند منظور کسی بوده است که قرآن را با معارفش درس می‌گفته نه قاری به معنای امروزی. بنابراین خیلی وقت‌ها این قرائات بیان تفسیر است که مثلا شاگرد او در متن یادداشت کرده و یا مثلا وقتی خواسته تفسیر کند آیه را به‌گونه‌ای قرائت کرده که به این معناست. بالاخره قصه قرائات پیچیده نیست به نسبت تحریف، تاریخ قرائات و مکاتب قرائات در کوفه و بصره و اینها یک بحث‌های دیگری است. اینکه قول به قرائات منجر به تحریف می‌شود نه، اگر قرائت را متواتر بدانیم مثل خیلی از کسانی که قرائت سبعه را متواتر می‌دانند. اینها همه‌اش قرآن است. اگر متواتر ندانید شما با خبر واحد چگونه می‌خواهید بگویید در کتاب خدا ملک یوم الدین بوده؟ چطور با خبر واحد می‌توانید اثبات کنید. این نکته مهم است. مگر قرآن در هنگام نزول در انزوا بوده و کسی از آن اطلاع نداشته تا بعد از رحلت پیامبر جمع‌آوری کنند و به دست ما برسد. وقتی قرآن در سوره مزمل، آغازین سوره‌هایی که بر پیامبر خدا نازل شد، فرمودند: فاقرئوا ما تیسر من القرآن، مسلما کسانی که اصحاب پیامبر خدا بوده‌اند -شواهد تاریخی‌اش فراوان است- با قرآن زندگی می‌کردند. آن وقت شما در یک چنین فضایی بگویید یک آیاتی حذف شد و کسی نفهمید و بعد قرائاتی پدید آمد. بحث تحریف یک بحث علمی خشک است و هیچ اثر عملی ندارد حتی کسانی که قائل به تحریف هستند هرگز نمی‌گویند این کتاب مورد استناد و هدایت‌آفرین نیست پس این کتاب را نباید قرائت و تدبر کرد. هیچ کس این را نمی‌گوید. آنها می‌گویند مثلا تحریف هم شده و می‌گویند ائمه اطهار به این قرآن استناد کرده‌اند و برای ما حجت است. کسی نبوده تا حالا بگوید چون قرآن تحریف شده پس نباید قرآن قرائت کرد.

رهنامه: لطفا ادله عدم تحریف را خلاصه بیان کنید؟

استاد: ادله عدم تحریف را می‌شود به چهار گروه تقسیم کرد 1- دلیل عقلی که عرض کردیم. 2- دلیل قرآن، دلیل از خود کتاب خدا، که گفتم بیشتر همان آیه 9 سوره حجر خیلی مد‌نظر است و ذیل آن آیه نگاه کنید همه مفسران تقریبا از شیعه و سنی در‌باره دلالت این آیه بر عدم تحریف بحث کرده‌اند و آیه 41 و 42 فصلت، بنظرم آیات دیگری هم هست. یادمان نرود کسی نمی‌تواند بگوید این استدلال دوری است شما دارید به خود قرآن استناد می‌کنید برای عدم تحریف قرآن، جواب این است: اولا: ما تحریف به زیاده نداریم که بگوییم این آیات در قرآن اضافه شده است و هیچ کس هم این را نگفته و هیچ دلیلی هم نیست. هیچ روایتی نه صحیح و قوی و نه ضعیف نداریم که بگوید این آیات که مورد استناد محققان برای عدم تحریف است خود این آیات تحریف شده یا خود این آیات به قرآن اضافه شده ثانیاً: این آیات با آیات قبل و بعدش در یک سیاق است و نشان می‌دهد وصله ناهمرنگ نیست و ثالثا: اگر کسی بخواهد قرآن را تحریف کند نمی‌آید در قرآن آیه‌ای اضافه کند که دلالت بر عدم تحریف دارد بلکه می‌آید آیه‌ای اضافه کند که دلالت بر تحریف کند. بنابراین استدلال به دور قابل قبول نیست.

خیلی از این قرائات به نظرم در مقام تفسیر است و الان ما اسمش را می‌گذاریم قرائت، ولی در آن عصر اصلا وقتی گفتند قرائت، این معنا را که الان ما می‌فهمیم برداشت نمی‌کردند. مقری به کسی می‌گفتند که قرآن را تبیین کند.

3- دلیل سوم دلیل روایی است مثل روایت عرضه که متواتر است، خود قرآن هم با آیاتی که مثلا می‌فرماید «و ان تنازعتم فی شئی فردوه الی الله» یعنی الی کتاب الله: اگر در چیزی تنازع کردید به خدا یعنی کتاب خدا ارجاع بدهید. این همان مفاد روایت عرضه است که اگر شما نزاع کردید، در روایت تعارض بود یا در امور زندگی‌تان به نزاع افتادید به کتاب خدا ارجاع بدهید، پس معلوم است اصل خود کتاب خداست. در حدیث ثقلین تمسک به قرآن و عترت موجب هدایت است. چطور قرآنی که تحریف شده ما را می‌تواند هدایت بدهد، چطور می‌تواند میزان باشد. روایات فراوانی که درباره قرآن است تعلیم و استشفا به قرآن، کتابت و حفظ قرآن، قرائت قرآن و اینها همه نشان می‌دهد که این همان قرآن با همان آثار و خواص است و شکی در او نیست. 4- دلیل چهارم، شواهد تاریخی است. شواهد تاریخی: یک مثالش را بزنم برای شما، شواهدی وجود دارد در همان آیه‌ای که می‌فرماید «والذین یکنزون … و فی الضم»، واوش را می‌خواستند بردارند و ابی بن کعب شمشیر کشید و گفت با این شمشیر کج، راستتان می‌کنم. آیه‌ای که «سابقون الاولون من المهاجرین و الانصار، و الذین تبعوهم»، باب و الذین را می‌خواستند بردارند و اینها شواهد و مدارکش هست که مسلمانان واکنش شدید نشان دادند. مسلمین این‌طوری نبوده‌اند که نسبت به کتاب خدا بی‌اعتنا باشند. باید از این بحث‌ها بگذریم و به خود قرآن برسیم و ببینیم قرآن از زندگی ما چه توقعی از ما دارد و ما از قرآن چه می‌خواهیم و چه توقعی داریم و باید انتظارمان را از قرآن درست کنیم و ببینیم قرآن از ما چه می‌خواهد و ما از قرآن چه می‌خواهیم و با قرآن زندگی کنیم و این بحث‌ها را بگذاریم برای مراکز تخصصی.

رهنامه: کتب معروفی که در مورد تحریف نوشته شده است را نام ببرید؟

استاد: کتاب درباره تحریف خیلی زیاد است من فقط فهرست کتاب‌های مستقلی که در این زمینه نوشته شده، از مرحوم صدوق تا عصر خودمان حداقل 55 نفر از علما را فهرست کرده‌ام. صیانت قرآن از تحریف آیت الله معرفت که ترجمه شده است. التحقیق فی نفی التحریف آیت الله میلانی، کتاب تحریف‌ناپذیری قرآن از رسول جعفریان، کتاب القرآن الکریم و روایات المدرستین، الحجه علی فصل الخطاب مرحوم هیدج­، البرهان فی نفی تحریف القرآن مرحوم شهرستانی و… ولی اگر بخواهیم یک کتابی را معرفی کنیم که برای همه مفید باشد یک کتابی به نام تحریف‌ناپذیری قرآن است که به صورت سوال و جواب است. امتیازش همین سوال و جواب بودنش است و اگر کسی نخواهد کل کتاب را بخواند فقط برخی از پرسش‌ها را می‌تواند ببیند که نشر مشعر چاپ کرده و محصول تقریبا مطالعاتی است که من در این‌باره داشته‌ام. کتابی به نام علوم قرآن از نشر سمت است که بحث تحریف‌ناپذیری‌اش مفید است. کتاب نزاهه القرآن که تألیف حضرت آیت­الله جوادی است که به فارسی ترجمه شده هم مناسب است. در ذیل آیه 9 سوره حجر، دیدگاه‌های علامه را ببینند، بحث‌های بسیار قوی دارد، همان کافی است. اگر کسی بخواهد جمع و جور و غنی و قوی ببیند فرمایشات علامه طباطبایی را نگاه کند.

کشف الارتیاب فی تحریف کتاب رب الارباب از مرحوم مقرب تهرانی که این کتاب الان تحقیق شده و آماده برای چاپ است.

موسسه امام رضا (ع) هم در پی این هستند که یک موسوعه درست کنند از کتاب‌هایی که شیعه در عدم تحریف نگاشته است این موسوعه شاید سه چهار  جلد شود.

پاسخ دهید: