شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » ش 27 و 28 » مفردات قرآن در گفت وگو با استاد افخمی

در این مصاحبه استاد گرامی به بیان اجمالی علم مفردات و اهمیت این علم در شناخت قرآن همراه با مثال­ هایی می­پردازند و شناخت واژگان قرآن را طریق راه­هایی همچون مراجعه به اشعار و متون عرب جاهلی و کتابهای لغویین، استفاده از خود قرآن (اطراد) و ادعیه و روایات رسیده دانسته­اند. در ادامه نیز در مورد اجتهاد در لغت و اهمیت زبان عربی توضیحاتی داده و کتابهای لغت معتبرتر برای شناخت واژه­های قرآنی را معرفی می­نمایند.

رهنامه پژوهش: مفردات قرآن چه معنایی دارد؟ آیا منظور از مفردات همان واژه‌های قرآن است؟ مفردات چه تأثیری در فهم و تفسیر آیات قرآن دارند؟ آیا برای فهم مفردات باید به کتاب‌های لغت یا مفردات قرآن مراجعه کرد یا راه‌های دیگری هم وجود دارد؟ آیا می‌توان برای فهم مفردات قرآن از خود قرآن استفاده کرد؟ گام‌های فهم مفردات قرآن چیست؟ اگر بخواهیم سیری عملی برای طلاب پیشنهاد بدهیم که فهم دقیقی از مفردات قرآن پیدا کنند، چه مراحلی را باید طی کنند؟ کتاب‌های اصلی و معتبر در مفردات کدام آثارند؟ فروق اللغه چه میزان در فهم مفردات قرآن موثر است؟ کتاب‌های مؤثر و مفید را در این زمینه برای طلاب معرفی کنید؟

استاد: یکی از دانش‌های ادبی مفردات است. صرف و نحو و علوم بلاغی و تجوید و عروض و قافیه به صورت عام، جزو علوم ادبی‌اند. یکی هم دانش مفردات است. آنچه از لفظ مفردات به ذهن می‌آید، گویی فقط تک‌واژه‌ها بررسی می‌شوند؛ اما ممکن است فراتر برویم و بگوییم حتی ترکیباتی نیز در این دانش بررسی می‌شوند؛ مثلاً در قرآن کریم در مورد گوساله سامری آمده است: «اضلهم السامری». بعد قرآن کریم می‌فرماید، مدتی گوساله‌پرست شدند: «و اشربوا فی قلوبهم العجل». در اینجا این پرسش مطرح می‌شود که این عبارت چه معنایی دارد. شاید بگوییم بهترین معنا در اینجا این است که با نام گوساله قند در دلشان آب می‌شد. کنایه از خواستن زیاد است. در جای دیگر آمده است «فلما سقط فی ایدیهم». ضمیر سقط به عجل برمی‌گردد. مرحوم الهی قمشه‌ای چنین معنا می‌کند: «زمانی که در دستشان افتاد». «موسی در دستشان افتاد» چه معنایی دارد؟ واقعاً خواننده یا شنونده هیچ فهمی از این ترجمه ندارد. این جمله یک اصطلاح است. «سقط فی ایدیهم» در زبان عربی یعنی از چشمش افتاد. بهترین ترجمه شاید این باشد؛ البته می‌دانید که ترجمه همیشه با مشکل مواجه بوده است؛ چون ممکن است واژه یا ترکیبی که در زبان مبدأ آمده است، قابل ترجمه در زبان مقصد نباشد.

مفردات از این جهت که روح معنا را به دست می‌دهند، واقعاً مهم‌اند. دانش مفردات همان‌طور که گفتیم علاوه بر تک‌الفاظ، ممکن است ترکیبات، اصطلاحات و ضرب‌المثل‌ها و مانند آنها را شامل شود. منشأ این دانش همچون دیگر علوم ادبی امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. ایشان ابن‌عباس را مأمور کرد و در بیت‌الله الحرام حجره‌ای به او داد. ابن‌عباس مُلا بود و اطلاعات کاملی از زبان عربی داشت و در اشعار و ادبیات عرب و جاهلیت بسیار ماهر بود. او واژه‌های قرآنی را با اشعار شرح و توضیح می‌داد. حدود 240ـ250 تایش در الاتقان سیوطی آمده است. بیشتر هم نافع بن ازرق بود که سؤال می‌کرد و ایشان جواب می‌داد. این دانش از آن زمان شروع شد و بعد ادامه پیدا کرد. زید بن‌علی که پیشوای زیدیه است، کتابی به نام غریب القرآن دارد که مفردات را توضیح داده است. بعد از ایشان ابان بن‌تغلب است که راوی معروفی است. او نیز کتابی به نام غریب القرآن دارد که لغات غریب قرآن را توضیح داده است؛ البته این‌طور نیست که حتماً واژه‌های غریب و مشکل را شرح داده باشد. خیلی وقت‌ها فکر می‌کنیم واژه‌ای راحت و آسان است؛ در حالی که این‌طور نیست. در کلاس بارها گفته‌ام کسی که می‌خواهد قرآن را ترجمه یا تفسیر کند، باید کلمه‌ها را یکی‌یکی بررسی کند؛ کلمه «ماء» را مثال می‌زنم که به نظر می‌رسد خیلی آسان است؛ اما وقتی به قرآن و کتاب‌های لغت رجوع می‌کنید، سیر تحول و تطور آن را می‌بینید و این به فهم معنای «ماء» خیلی کمک می‌کند. گاهی گمان می‌کنیم کلمه‌ای معنایش واضح و معلوم است و مشکلی ندارد؛ اما باید جایگاه و تحولش را در طول تاریخ بررسی کنیم. کلمه گاه تحول و تطور بسیاری داشته است. مانند سنگی می‌ماند که در هنگام باران از قله کنده می‌شود و می‌لغزد و با سیل می‌آید و صدها کیلومتر ساییده می‌شود و همچون ریگ نانوایی سنگکی می‌شود. کلمه حق کلمه‌ای است که معنایش روشن است؛ اما برای اصل لغت آن معانی مختلفی بیان کرده‌اند؛ مثلاً گفته‌اند «الشیء الثابت». در گذشته درها لولا نداشتند، بلکه بالا و پایینِ چارچوبِ در سوراخ‌هایی بود و در زایده‌ای داشت که در آن سوراخ جای می‌گرفت و در را سر پا نگه می‌داشت. برای جا افتادن در و ثابت‌شدنش از واژه حق استفاده می‌شد. بعدها به اعتقادات درست و ثابت حق گفتند. همچنین به قیامت حق می‌گویند: «الحاقه، ما الحاقه». اینها در واقع مصادیق آن ثابت و مستقرند. هر زبانی مملو از این واژگان است. سیر تحول این واژگان از جزء به کل بوده است. گاهی اوقات نیز برعکس است و ممکن است از مفهوم به مصادیق برسیم؛ ولی غالباً از مصادیق به مفاهیم می‌رسیم.

نمونه دیگر واژه «قلب» در عبارت «و قلبوا لک الامور» است. غالباً این عبارت را چنین ترجمه کرده‌اند: «امور را بر تو دگرگون کردند»؛ ولی معنای اصلی این نیست. وقتی به لغتنامه‌ها مراجعه می‌کنیم می‌بینیم قلب در عبارت «قلب له الامر» به معنای زیر و رو کردن و وارسی کردن است؛ مثل اینکه جعبه میوه را بردارید و برای وارسی میوه‌های زیر، آن را خالی کنید. این زیر و رو کردن را «قَلَب» گویند. «قلبوا لک الامور» یعنی ای پیغمبر همه امورِ تو را بررسی خیلی دقیق کرده‌اند. یعنی از نظر نظامی، اقتصادی و فرهنگی همه امور را بررسی کرده‌اند تا به تو ضربه بزنند. آن روز ابوسفیان و قریش چنین تصمیمی داشتند و امروز امریکا می‌خواهد به انقلاب ضربه بزند. رسیدن به چنین معنایی، معجزه نیست، بلکه بررسی موشکافانه ما را به نتیجه می‌رساند.

مفردات از این جهت که روح معنا را به دست می‌دهند، واقعاً مهم‌اند. دانش مفردات همان‌طور که گفتیم علاوه بر تک‌الفاظ، ممکن است ترکیبات، اصطلاحات و ضرب‌المثل‌ها و مانند آنها را شامل شود. منشأ این دانش همچون دیگر علوم ادبی امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.

اما اینکه فرمودید از چه راه‌هایی می‌شود معنای لغات قرآن را به دست آورد، یکی از راه‌ها، رجوع به قول لغوی‌ها است؛ چرا که قرآن به لغت عربی است. اصلاً در حد تواتر حدیث داریم که «اذا التبس علیکم شی من القرآن فا لتمسوا فی شعر الجاهلی: اگر معنای واژه‌ای از قرآن برای شما پوشیده بود، به شعر جاهلیت مراجعه کنید». در تفسیر مجمع البیان و تبیان ذیل آیات از اشعار جاهلی استفاده شده است؛ اشعاری که خیلی محتوای خوبی هم ندارند و غالباً عاشقانه یا مفاخره یا مانند آن‌اند. استفاده از این اشعار به این دلیل است که پیغمبر فرمود «علیکم بالشعر الجاهلی». رجوع به لغت‌های اصیل صد در صد راهگشا است؛ چون خدا با این زبان صحبت کرده است؛ البته قرآن بطونی دارد. گفته شده است هفتاد بطن و ممکن است این عدد برای تکثیر باشد. این بطن‌ها را ائمه می‌فهمند. برای ما اولین کلید فهم قرآن، همین مفردات‌اند؛ بنابراین کتاب‌های لغت خیلی مهم‌اند، مثل مقاییس اللغه ابن‌فارس، العین خلیل بن‌احمد و کتاب‌های سیوطی.

رهنامه پژوهش: آیا استفاده از کتاب‌های لغت محدودیتی وجود ندارد؟ چون بعضی از اینها فاصله‌ زیادی با زمان قرآن دارند و ممکن است لغتی تطور بسیاری داشته و همین موجب گمراهی ما در فهم قرآن شود؟

استاد: بحثی با عنوان هرمنوتیک در دانشگاه‌ها مطرح شده که بحث حقی است و عقل آن را تأیید می‌کند. این بحث می‌گوید الفاظ و معانی همیشه در حال تحول‌اند. گاه کلمه معنای جدیدی می‌یابد و گاه معنای آن توسعه یا تضییق پیدا می‌کند. یکی از دوستان ما شاید حدود دوازده سال پیش در علوم تفسیر کار می‌کرد و همزمان تحقیقات دانشگاهی داشت. ایشان می‌گفت در دانشگاه با این اشکال بر قرآن مواجهیم که فهم ما از قرآن در طول زمان به سبب تطور لغات تغییر می‌کند؛ بنابراین باید چکار کنیم؟ گفتم اتفاقاً جوابش پیش من است. گفتم خدای تبارک برای اینکه قرآن از این مشکل به دور باشد، به پیغمبرش راه­کاری به نام شعر جاهلی معرفی کرده است. در واقع شعر جاهلی حافظ قرآن شده و به قرآن خدمت کرده است.

رهنامه پژوهش: پس ما باید سراغ لغت نامه‌ها و اشعاری برویم که همزمان با عصر نزول و جاهلیت است؟

استاد: بله باید سراغ عصر اول برویم و علما هم رفته‌اند، مخصوصاً کتاب‌های مفردات قرآن، مثل کتاب راغب اصفهانی و دیگران. شیخ احمد ثمین الحلبی کتابی به نام عمده الحفاظ فی شرح اشرف الالفاظ دارد که مربوط به الفاظ قرآن و کتاب خیلی خوبی است. او حتی از راغب اصفهانی هم بهتر کار کرده و ایرادهای زیبایی به ایشان گرفته است. بنابراین ابتدا باید معنای واژگان قرآن را در عصر نزول بکاویم و بعد دنبال تفسیر و مسائل علمی و اجتماعی باشیم. رجوع به لغت در آسان‌ترین لغت‌ها واجب و ضروری است. مثلاً در علم اصول از «ظن» بحث می‌کنیم و در قرآن هم با این واژه مواجهیم. این واژه در عبارت‌های مختلفی آمده است: «ان الظن لا یغنی من الحق شیئا»، «یظنون بالله ظن السوء» یا «قال للذی ظن انه ناج منهما و قال الذین یظنون انهم ملاقوا ربهم». این کلمه در همه جا به یک معنا به کار نرفته است. ظن به معنای اعتقاد راجح یعنی هفتاد ـ هشتاد درصد است؛ اما همه جا به این معنا نیست. معنای اصلی ظن، اعتقاد است و در آیه «و قال الذین یظنون انهم ملاقو ربهم» به همین معنا به کار رفته است؛ چرا که انسان با ظن و گمان به ملاقات با خدا به جایی نمی‌رسد. اصول اعتقادات نمی‌توانند ظنی باشند، بلکه باید قطعی و یقینی و از روی اعتقاد راسخ و صد در صد باشند. توجه نکردن به این ریزه‌کاری‌ها ما را به اشتباه می‌اندازد. یکی از علما در رادیو می‌گفت اعتقاد به قیامت آن‌قدر خوب است که خدا می‌فرماید حتی ظن به قیامت، خوب است و فایده دارد. توجیه خوبی است ولی حرف درستی نیست. این مسئله ایجاب می‌کند ما در هر لغت اگرچه گمان کنیم معنایش برای ما خیلی روشن و واضح است، حتماً به لغت رجوع کنیم. چرا که گاه به معنایی می‌رسیم که خیلی زیبا است. زمانی در مرکز فقهی ائمه اطهار بودم. همه واژه «تطلیق» را در روایت «و طلقوه بتطلیقتین» به دو تا طلاق معنا می‌کردند؛ ولی این معنا با روایت هماهنگ نبود. در مورد این واژه تحقیق کردم و به این نتیجه رسید که «تطلیق» به معنای حیض هم آمده است. دیدم چقدر معنا درست شد.

برای فهم معنای کلمات قرآنی می‌توانیم از خود قرآن هم کمک بگیریم. می‌شود گفت این راه، همان اطراد است. اطراد یعنی ببینیم استعمالات قرآنی این واژه چیست. از استعمالات قرآن و شیوع استعمال در جاهای مختلف می‌توانیم مفهومی عامی کشف کنیم؛ برای مثال به کلمه اسراف توجه کنید. در آیه «یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم» احتمالاً اسراف به معنای گناه‌ کردن است. «کلوا و اشربوا و لا تسرفوا ان الله لا یحب المسرفین» یا «و لا یسرف فی القتل». نمی‌دانم اسراف در قتل به چه معناست. همچنین در مورد فرعون آمده است: «انه کان عالیاً من المسرفین». مسلّماً فرعون اسراف اقتصادی نداشته است. در جایی نیامده است که او اسراف کرده باشد، بلکه نقل شده است مهمانخانه داشته و همیشه درِ خانه‌اش باز بوده و به همین دلیل حکومتش طولانی شده است با توجه به آنچه خدا در ابتدای آیه می‌فرماید که «علا فی الارض و استکبر و جعل اهلها شیعا…» اسراف در اینجا به معنای زیاده‌روی در مسائل اعتقادی خواهد بود؛ یعنی عبد بود و زیاده‌روی کرد و خود را پروردگار مردم دانست. از روایات، معنای زیاده‌روی را به دست می‌آوریم؛ منتها زیاده‌روی در هر چیزی به حسب خودش است. مثلاً زیاده‌روی در قتل این است که در گذشته یعنی قبل از اسلام، اگر کسی دیگری را می‌کشت یا تمام قومش را می‌کشتند یا اگر او را پیدا نمی‌کردند، پسرش را می‌کشتند یا قاتل با شمشیر کشته بود و قصاص‌کنندگان با زجردادن و مثله‌کردن و بریدن گوش و بینی و لب او را می‌کشتند. اینها همه‌اش اسراف در قتل حساب می‌شود، یعنی زیاده‌روی و فراتر از حد. این از خود قرآن و موارد کاربرد به دست می‌آید. این همان چیزی است که ما به آن اطراد می‌گوییم.

رهنامه پژوهش: راه دیگری که به ذهن می‌رسد این است که به جای اینکه از اطراد استعمال یک لفظ به معنا برسیم، از ارتباطش با بقیه الفاظ استفاده کنیم و به معنایش برسیم؛ مثلاً «صراط الذین انعمت علیهم» را در نظر بگیرید. خداوند در آیه‌ای دیگر می‌فرماید «اولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء». اگر شبکه مفاهیم مرتبط با نعمت را مثل صراط و مغضوب علیهم و ضالین و ویژگی نبی و صدیق و شهید پیدا کنیم مفهوم «نعمت» و «انعمتَ» روشن خواهد شد.

استاد: بله «ان القرآن یفسر بعضه بعضا». با توجه به نظام به هم پیوسته مفاهیم قرآن و به کمک تفسیر قرآن بالقرآن، معانی کلمات روشن می‌شوند.

رهنامه پژوهش: آیا به جای اینکه صرفاً سراغ الفاظ برویم می‌توانیم از ترکیبات و نحوه چینش جملات، معانی کلمات را به دست آوریم؟

استاد: یکی از راه‌ها همین است، نه همه راه‌ها. در واقع کار اولیه این است که به لغتنامه مراجعه کنیم، سپس برای رسیدن به معانی از خود قرآن استفاده کنیم؛ یعنی نیاز به سرمایه اولیه داریم و سپس با آن سرمایه اولیه، تفسیر قرآن به قرآن به کار می‌آید.

رهنامه پژوهش: با توجه به تغییر و تحول و تطور کلمات در طول زمان، لغتنامه‌ها تا چه عصری برای ما معتبرند؛ یعنی از چه عصری کلمات عربی دستخوش تغییر شدند بنابراین نمی‌توان به کتاب‌های بعد از آن عصر استفاده چندانی کرد؟ آیا لغتنامه‌ای مثل المنجد می‌تواند ما را به فهم لغات در عصر جاهلی یا عصر نزول قرآن برساند؟

استاد: یکی مقاییس اللغه است که کتاب خوبی است. دیگری خصائص ابن‌جنی است که خیلی به آن علاقه دارم. عمده الحفاظ فی تفسیر اشرف الالفاظ کتاب خوبی است. العین کتابی خوب و قدیمی است. الجمهره ابن‌دُرید خوب است. تاج العروس و لسان العرب هم خوب‌اند. مصباح المنیر هم خوب است؛ اگرچه الفاظ روایات را بررسی و معنا کرده است. یکی دیگر از کتاب‌های خوب صحاح جوهری است. المنجد خوب نیست و کتاب کناردستی است. الوسیط کتاب نسبتاً خوبی است. مجمع البحرین طریحی اصلاً مخصوص قرآن نوشته شده است. کتاب‌های بعد از قرن هفت دیگر قابل اعتماد نیستند.

خیلی وقت‌ها فکر می‌کنیم واژه‌ای راحت و آسان است؛ در حالی که این‌طور نیست. در کلاس بارها گفته‌ام کسی که می‌خواهد قرآن را ترجمه یا تفسیر کند، باید کلمه‌ها را یکی‌یکی بررسی کند.

رهنامه پژوهش: با توجه به آنچه در مورد تطور زبان فرمودید دو پرسش مطرح می‌شود: یکی اینکه در بحث مفردات به دنبال معنای استعمالی هستیم یا معنای حقیقی؟ دو اینکه ممکن است لغتنامه‌ای که به آن مراجعه می‌کنیم فقط استعمالات را بیان کرده باشد. اگر بخواهیم به حقیقت معنا برسیم چه کاری باید انجام دهیم؟

استاد: گاهی به دنبال معنای حقیقی هستیم و گاهی به دنبال معنای استعمالی؛ اما اگر لغتنامه‌ها فقط استعمالات را بیان کرده باشند، وجه اشتراک معانیِ گوناگون، معنای حقیقی لفظ خواهد شد. لغوی‌های واقعی آنهایی‌اند که امتحان پس داده‌اند و شناخته‌شده و معروف‌اند و از توده‌های عرب الفاظ را گرفته‌اند و خودشان با عرب‌های اصیل حشر و نشر داشته‌اند. آنان در این بحث قابل اعتمادند، چون خبره‌اند. لغوی‌های واقعی و اصیل نگذاشته‌اند معانی قدیمی از مدار خارج شوند. این لغت‌شناسان اگر احیاناً به معنای جدیدی هم برخورده‌اند، آن را آورده‌اند و این‌طور نیست که گمراه شویم.

رهنامه پژوهش: آیا این کار درست است که مجموعه استعمالات را کنار بگذاریم و سعی کنیم به یک حقیقت معنا در آن استعمالات برسیم؟

استاد: این کار به هرحال نوعی اجتهاد است. قدیمی‌ها می‌گفتند اجتهاد در لغت نداریم. ما می‌گوییم چرا نداریم و چرا نشود. اجتهاد در لغت شبیه همان کاری است که آقای مصطفوی در التحقیق خوب انجام داده است . با قراینی که ایشان ارائه می‌دهد، می‌تواند به یک معنای حقیقی برسد. لغات عمدتاً از جایی نشات گرفته‌اند و جلوتر آمده و شاخ و برگ پیدا کرده‌اند. گاه می‌توانیم آن اصل را پیدا کنیم. گاهی هم نمی‌توانیم. شهید ثانی در باب شفعه می‌گوید نمی‌دانم این شفعه به کدام معنا است؛ یک معنا این است و یک معنا آن. یک معنا جفت‌کردن است و یک معنا تقویت‌کردن. ممکن است در عالم ثبت، اول جفت‌کردن بوده و بعد تقویت‌کردن آمده است یا بالعکس؛ ولی این مسئله خیلی لطمه نمی‌زند. وقتی ما به ریشه‌ها رجوع کنیم، حالا این ریشه یا آن ریشه، بالأخره معنا به دست می‌آید. کلمه بسیج در زبان فارسی به معنای فراهم ‌شدن است و مرحوم فردوسی نیز از آن استفاده کرده است: «به فرمان شه، چون بسیجید»؛ اما در دوران ما امام خمینی بسیج را برای بسیج سپاه پاسداران به کار می‌برد. این معنای جدید یکی از مصادیق آن معنای اصلی است؛ یعنی این مفهوم در فرهنگ انقلاب ما تعین خاصی به یک مصداق پیدا کرده است؛ بنابراین با رجوع به لغات می‌توان معانی دقیق را به دست آورد.

رهنامه پژوهش: از استفاده ادعیه و روایات در کشف معانی الفاظ قرآن چیزی نگفتید.

استاد: مطلب خوبی گفتید. واقعاً در این دعاها میراث و تراث گران ‌قیمتی وجود دارد. بله یکی از راه‌های کشف معانی الفاظ قرآن، مراجعه به دعا است. صرف نظر از جنبه‌های عرفانی دعا خیلی وقت‌ها دعاها معانی الفاظ را برای ما عینی می‌کنند. نظیر الفاظ قرآن را در صحیفه سجادیه و دعاهای دیگر و روایات می‌یابیم.

قدیمی‌ها می‌گفتند اجتهاد در لغت نداریم. ما می‌گوییم چرا نداریم و چرا نشود.

نکته مهم دیگر این است که در زبان عربی چیزی به نام ترادف نداریم. هر کلمه در جای خاصی به کار می‌رود و معنای خاصی دارد. این‌طور نیست که مصطفی و مجتبی هر دو معنای برگزیده بدهند و با هم فرقی نداشته باشند؛ البته ممکن است من چیزی بگویم و شما همان را به­گونه‌ای دیگر و با الفاظ دیگر نقل کنید و تقریباً همان معنا را برساند. بنابراین در روایات شیعه، راویان ما سعی کرده‌اند عین الفاظ معصوم را نقل کنند. برای مثال درباره حد زنا با محارم در روایات آمده است: «قال سألت عن الزنا بالمحارم قال یضرب عنقه او قال رقبته». راوی می‌گوید یادم نیست که امام فرمود عنق یا رقبه. اینجا در مقام بیان علمی تفاوت این دو نیستیم؛ اما این روایت دقت راویان در نقل روایت را می‌رساند. مثال دیگر این است که در نصاب الصبیان هشت یا نه لفظ در مورد شیر به کار برده‌اند: اسد، غضنفر، لیث، قسوره، حارث و… . اینها مترادف نیستند، بلکه هر کدام به وضعیتی از شیر اشاره می‌کند؛ مثلاً قسوره به معنای شیرِ در حال حمله گفته می‌شود؛ بنابراین خداوند فرموده است: «کانهم حمر مستنفره فرت من قسوره». گاهی شیر برای اینکه اخطار بدهد، دندانش را نشان می‌دهد تا کسی جلو نیاید. به چنین شیری لیث می‌گویند.

رهنامه پژوهش: در روایات داریم که می‌گوید اولین کسی که به زبان عربی صحبت کرد حضرت اسماعیل بود. تعابیری داریم درباره اینکه زبان عربی، زبان وحیانی است. آیا با این دقت‌ها و ظرافت‌ها ارتباط دارد؟

استاد: عرب ها می‌گویند اصل، زبان عربی است و در واقع از دو فرزند نوح گرفته شده است. می‌گویند خداوند غیر از عربی صحبت نکرده است؛ اما آقای انصاری شیرازی از قول علامه طباطبایی نقل می‌کرد که علامه فرمود از پیغمبر خدا سؤال کردند که خدا در این 23 سال با زبانی غیر از عربی هم با شما صحبت کرد. حضرت فرمود: بله یک بار در شب معراج به زبان فارسی با من صحبت کرد و فرمود چه کنم با مشتی خاک که اگر او را نیامرزم. آنچه مسلم است قرآن کتاب آسمانی به زبان عربی است و از همین کشف می‌کنیم زبان عربی زبانی متفاوت از بقیه زبان‌ها است؛ چنان‌که در روایات داریم اهل بهشت به زبان عربی با هم سخن می‌گویند.

رهنامه پژوهش: کتاب‌های فروق اللغه چقدر در بحث مفردات می‌توانند مفید باشند؟

استاد: کتاب‌های خوبی هستند؛ اما نباید به آنها اکتفا کرد. بهتر است برای شناخت واژه‌های قرآن به کتاب‌های اصیل مثل نهایه ابن‌اثیر یا تاج العروس رجوع کنیم. بهتر از آن خصائص ابن‌جنی است که هم شیعه و هم متأثر از ابوعلی فارسی است و حقیقتاً چه زحمت‌های زیادی کشیده و چه انسان خوش‌قریحه و خوش‌ذوقی بوده است. بعضی از شعرای بزرگ در دوران ابن‌جنی گفته‌اند برای فهم شعر به ابن‌جنی مراجعه کنید. هر­چه او بگوید درست است؛ چرا که از خود ما بیشتر به شعر ما آشنا است.

رهنامه پژوهش: در مورد گام‌های عملی پیشنهادی دارید؟ اگر کسی خواهد مفردات قرآن کار کند، اول چه کار کند؟

استاد: از کتاب‌های ساده اول شروع کند. کتاب التحقیق مصطفوی و کتاب‌های فارسی و الموجز و الوسیط برای ابتدای کار خوب‌اند. علاوه بر کتاب‌هایی که قبلاً گفته شد، مفردات راغب هم کتاب خوبی است.

پاسخ دهید: