ابتدا این مصاحبه به بیان شخصیت عملی آیت ا… معرفت و نگرش ایشان در زمینه علوم قرآنی پرداخته است و ضمن آن ساختار کتاب التمهید، نگرش آیت ا… معرفت به ارتباط علوم قرآن و تفسیر را شرح میدهد. در ادامه مطلب، استاد به معرفی تفسیر الاثری و تفاوت شیوه آن با دیگر شیوهها میپردازد و دلایل آیت ا… معرفت از تألیف آن را بیان مینمایند. در پایان مطلب نیز بحث نسخ و نظر آیتالله معرفت در این زمینه را بیان مینمایند.
رهنامه: آیتالله معرفت در زمینه علوم قرآن التمهید را نوشتهاند. راجع به شخصیت و آثار ایشان یک معرفی اجمالی ارائه کنید تا طلاب ایشان را بهتر بشناسند.
استاد: آیتالله معرفت یک شخصیت جامعالاطراف بود؛ یعنی در اصول، فقه، ادبیات عرب، بهویژه در تفسیر و علوم قرآن و بیشتر از همه در علوم قرآن مرجعیت پیدا کرده بود. ایشان خودش می فرمود : من از دوره جوانی ابتدا به سراغ تفسیر رفتم، ولی چون دیدم دست شیعه در علوم قرآن خالیست به سراغ علوم قرآن رفتم. براساس تقسیمبندی آیتالله معرفت، تفسیر بر دو قسم است: یکی اجتهادی است و دیگر نقلی و روایی. از قرن سوم به بعد تقریبا تفسیر وارد مرحله اجتهاد شد ولی قبل از آن تفسیر به صورت روایت نقل می شد. ایشان نظرش این بود که سه قرن نخست، چون دوره حضور اهل بیت(ع) و شاگردان آنان است و از طرفی متصل به زمان نزول آیات قرآن است، در منقولات این دوره دُرّ و جواهری یافت میشود که باید آنها را شناخت و بازسازی کرد. باید دید در منابع شیعه و اهل سنت چه مطالب تفسیری از این دوران به یادگار مانده است، باید آنها را با هم سنجید و بر قرآن عرضه کرد تا غث و سمین آنها از یکدیگر متمایز گردد. نگاه آیتالله معرفت نگاهی اینچنینی بود که باید تعاملات علمی و تفسیری بین شیعه و اهل سنت در آن زمان مورد بررسی قرار گیرد و روشن شود چگونه اهل بیت(ع) در روایات و منقولات تفسیری اهل سنت حضور داشتند؟. ایشان میگفت وقتی وارد این بحث شدم، دیدم نیاز به مبانی است. مبانی این بحث باید روشن شود؛ مثلاً وحی چیست؛ آیا اصلاً قرآن تفسیرپذیر است یا نیست؛ ناسخ و منسوخ و دیگر مباحث چه حکمی دارند و مسائل دیگر که از اصول و مقدماتند دارای چه حکمی هستند؟ به تعبیر خود آیتالله معرفت این مباحث، تمهیدی برای تفسیر شد. میفرمودند: وقتی سراغ این سئوالات رفتم، دیدم دستمان خالی است؛ یعنی شیعه درباره مقدمات تفسیر چندان کار جدی نکرده است. البته بعضی از مفسران همچون شیخ طوسی فقط در چند صفحه به عنوان مقدمه، مطالب کوتاهی در زمینه علوم قرآن نوشتهاند ولی کافی نبود. آیتالله معرفت به دنبال این بود که تفسیر بنویسد؛ اما ناچار شد قبل از آن مقدمات بنیادین آن را بهعنوان التمهید بنویسد که تقریباً نزدیک به 40 ـ 45 سال عمرش را برای همین کار گذاشت و شش یا هفت سال اخیر را به تفسیر پرداخت و کتاب قیم التفسیر الاثری الجامع را تا آخر سوره بقره مرقوم فرمود؛ بنابراین جایگاه علمی ایشان چنین است که ایشان علاوه بر اینکه فقیه، ادیب، کارشناس و محقق دینی است، حدیثشناس و مفسر است و آنچه به ایشان مرجعیت داده، علوم قرآنی است؛ چرا که بیشترین زمان از عمر خویش را در این راه صرف کرده است و در این مسئله در بین اعلام شیعه به صورت یک شاخص ظهور کرد.
رهنامه: ساختار کتاب التمهید چیست؟ علوم قرآن در نگاه ایشان چه ساختاری دارد؟
استاد: اگر بین التمهید و دیگر آثار موجود در علوم قرآنی همچون الاتقان جلالالدین سیوطی یا البرهان زرکشی مقایسه کنیم، خواهیم دید که این آثار خیلی به فروعات پرداختهاند؛ مثلاً سیوطی در الاتقان بیش از 80 نوع به عنوان مباحث علوم قرآنی برشمرده و از آن بحث کرده است. زرکشی نیز قبل از او در البرهان همین کار را کرده است. اینها از عناوین پرشماری بحث کردهاند ولی مباحث آنها سطحی است؛ البته مطالب دقیق هم دارند که قابل استفاده است؛ اما آیتالله معرفت از همه آن موارد، فقط هشت مورد را انتخاب کرده است که مهم و کلیدی بود؛ یعنی تمام مبانی را در همین هشت مسئله بحث کرده است؛ مثلاً اولین موضوع در التمهید بحث وحی است. همچنین از مباحثی چون نزول، محکم، متشابه، ناسخ، منسوخ، اعجاز و قرائت بحث میکند. اینها بحثهای کلیدیاند؛ همینطور از بطن، ظهر، تأویل و تفسیر بحث میکند.
اگر انسان نکات کلیدی را درست و با هندسه دقیق علمی بچیند، حکم بقیه فروعات در سایه آن مباحث کلیدی روشن میشود؛ مثلاً جلالالدین سیوطی در الاتقان به این مبحث پرداخته است که چه آیاتی در شب نازل شدهاست؟ یا چه آیاتی در روز و امثال این مباحث، خوب این مباحث چه تأثیر علمی دارد؟. اینکه چه آیاتی در شب یا روز یا در کوه یا در سفر و حضر نازل شدهاند، چه ارزش علمی دارند؟! آیتالله معرفت درباره امهات مباحث بحث کرده است. در التمهید مباحث کلیدی یافت میشود و عمیق هم درباره آنها بحث شده است. آیتالله معرفت وقتی بحث وحی را مطرح میکند، مطلب را از تمام زوایا همچون لغت، اصطلاح، استعمالات قرآنی و روایی و شبهات بررسی میکند. یکی از نکات بسیار دقیقش پاسخ به شبهات جدید است. کتاب التفسیر و المفسرون نیز همینطور است. ایشان در التفسیر و المفسرون که دو جلد است، التفسیر و المفسرون ذهبی را تلخیص و تهذیب و با نگاه شیعی مطرح کرده است. یکی دیگر از آثار ایشان التأویل است. ایشان تأویل را در این کتاب در یک جلد بحث کرده است. شش جلد التمهید با چهار جلد شبهات و ردود، صیانه القرآن من التحریف و التفسیر و المفسرون جمعاً میشوند ده جلد در مباحث علوم قرآنی؛ لازم به یادآوری است آیتالله معرفت در التمهید در موارد زیادی وارد بحث تفسیری هم میشود؛ مثلاً وقتی وارد بحث محکم و متشابه یا ناسخ و منسوخ میشود، اینطور نیست که فقط دو مبنا را مطرح کند، بلکه فهرست ناسخ و منسوخ را سوره به سوره میآورد و میگوید چه کسانی در این آیات ادعای نسخ کردهاند؟ و آیا این ادعا درست است یا خیر؟ نکتهای که وجود دارد این است که ایشان در بحث نسخ حتی معتقد به نسخ جدیدی به نام نسخ تمهیدی یا نسخ مشروط است. در مورد بطن هم نظریه خاصی دارد. مباحثی که درباره محکم و متشابه مطرح میکند، تقریباً یک کتاب مستقل است. ایشان همچنین درباره آیات متشابه سخن گفته است؛ در بحث محکم و متشابه تنها نظریهپردازی نمیکند، بلکه وارد تفسیر آیات میشود و تقریباً از ابتدا تا انتهای قرآن را سوره به سوره بررسی میکند و درباره محکمات و متشابهات بحث میکند؛ مخصوصاً آیاتی که معتزله و اشاعره به آنها پرداختهاند. این بحثها را تنقیح میکند و نگاه تفصیلیاش را بیان میکند. میخواهم بگویم مباحثی که آیتالله معرفت در التمهید مطرح کرده است مباحث خالص علوم قرآنی نیست، بلکه به خود آیات محکم و متشابه پرداخته و کار تفسیری کرده است. آیه متشابه را تبیین میکند، وجه تشابه آن را بیان مینماید، اینکه دیگران چه گفتهاند و معنای صحیحش چیست؟ در واقع وارد تفسیر شده، مساله را حل میکند.
یکی دیگر از مباحثی که ایشان به آن پرداخته، بحث اعجاز است. ایشان قایل به اعجاز علمی، تشریعی و بیانی قرآن است. درباره انواع اعجاز بحث میکند، نظر دیگران حتی امروزیان را در این باره بررسی میکند، به مباحثی میپردازد که بعضی از مستشرقان درباره موسیقی قرآن مطرح کردهاند.
رهنامه: فرمودید آیتالله معرفت ابتدا به سراغ تفسیر رفت؛ اما متوجه آن شد که تفسیر مبانی میخواهد. پرسش این است که آیتالله معرفت رابطه علوم قرآن و تفسیر را چگونه میبیند. اگر در مورد اعجاز و محکم و متشابه بحث نکنیم، چه مشکلی در تفسیر پیش میآید؟
استاد: رابطه این دو شبیه به رابطه اصول فقه و فقه و رابطه منطق و فلسفه است؛ مثلاً شما نمیتوانید استدلالات فلسفی بیاورید مگر اینکه برهان منطقی داشته باشید. برهانتان باید جای خودش قرار گیرد؛ شما نمیتوانید بدون داشتن مبنا در اصول فقه، به فقه استنباطی بپردازید. رابطه تفسیر و علوم قرآن هم همینگونه است چون مبانی، قواعد و روش تفسیر در علوم قرآن منقح میشود؛ به عبارت دیگر تفسیر، معارف فی القرآن است، اما علوم قرآن، معارف للقرآن است؛ یعنی علوم قرآن در خدمت قرآن است. در تفسیر میخواهیم بگوییم معنا و مقصود فلان آیه چیست؛ ولی علوم قرآن از این بحث میکند که آیا اساسا قرآن تفسیرپذیر است یا خیر؟ اگر گفتید که قرآن از جانب خدا نیست، بلکه پیغمبر خواب میدیده و یا اینکه وحی یک تجربه بوده و آن حضرت آنها را تبدیل به الفاظ کرده یا اگر گفتید لفظ، خالقی داشت و حرفش را زد و رفت، الان تابع اراده و فهم من است نه تابع اراده متکلمش، اینجا دیگر جای تفسیر نیست بلکه باید ریشهایتر بحث کرد.
براساس تقسیمبندی آیتالله معرفت، تفسیر بر دو قسم است: یکی اجتهادی است و دیگر نقلی و روایی.
بعد از اینکه تفسیر را پذیرفتیم، این پرسش مطرح میشود که تفسیر، کار چه کسی است و چه کسی حق دارد قرآن را تفسیر کند؟ ممکن است بگویید این حق فقط از آنِ امام مصوم است؛ چون دارد: «انما یعرف القرآن من خوطب به»؛ بنابراین ما هیچکاره میشویم.. پس مبانی است که به ما جهت میدهند. وقتی میخواهیم وارد تفسیر شویم، با چند پرسش مواجهیم: اینکه آیا قرآن ظَهر و بطن دارد یا خیر؟ اگر گفتید: بطن دارد، باید دنبال بطنش هم باشید؛ بنابراین اختلافاتی که در تفاسیر وجود دارد، ریشه در مبانی علوم قرآن دارد. گاه مبنای یکی در تفسیر، مبنای نقلی صِرف است، مثل تفسیر نور الثقلین و گاه مبنا اجتهادی است، مثل تفسیر المیزان. پس مفسر قبل از اینکه وارد تفسیر شود باید به چند پرسش پاسخ دهد. اگر اختلاف قرائت را پذیرفتیم در تفسیر اثر میگذارد و اگر نپذیرفتیم، باز اثر خودش را دارد. یکی از بحثهای اثرگذار، مساله تحریف است. این بحث یکی از بحثهای اساسی است. اگر کسی قایل به تحریف باشد، دیگر معنا ندارد سراغ تفسیرش باشد؛ اما وقتی بگوییم قرآن تحریفناپذیر است، انسان با اطمینان خاطر میتواند وارد عرصه تفسیر شود. صرف، نحو، ادبیات عرب، اشعار عرب، اصول فقه، منطق و فلسفه، همه ابزار علمی در تفسیرند؛ ولی مباحث علوم قرآن، مبانی قریب تفسیرند؛ یعنی آنچه در علوم قرآن بررسی میشود، مبانی مستقیم است؛ بنابراین رابطه علوم قرآن با تفسیر، بمنزله رابطه ابزار نیست بلکه علوم قرآن سخن از مبانی نزدیک تفسیر دارد که بدون آن تفسیر توجیه ندارد.
رهنامه: فرمودید مجموع مبانی در التمهید آمده است؛ اما به نظر میرسد جای بعضی از مباحث مثل روشهای تفسیری در این کتاب خالی است.
استاد: آیتالله معرفت، مباحث دورههای تفسیری، مدارس تفسیری، شیوهها و روشهای تفسیری را در کتاب التفسیر و المفسرون آورده است در این کتاب از تمام روشهای، اجتهادی، عقلی، عرفانی، ادبی و غیر آن. در مورد همه آنها و مولفان برجسته و شیوههای تفسیری هرکدام به صورت مبسوط بحث کرده است.
رهنامه: مباحثی مثل حجیت ظواهر یا مجمل و مبین چطور؟
استاد: آیتالله معرفت دنبال تکرار مکررات نبود بلکه میخواست کارهای زمین مانده را احیا کند لذا از پرداختن به مباحثی که مبسوطا علمای بزرگ درباره آن بحث کردهاند پرهیز میکرد. بحثهایی چون مجمل و مبین یا بحث حجیت ظواهر از بحثهای اصول فقه است که آیتالله معرفت در اینگونه بحثها به صورت مفصل وارد نمیشد، بلکه اشارهای میکرد و ارجاع میداد.
رهنامه: فرمودید آیتالله معرفت پیگیر تفسیر اثری بودند. اگر ممکن است تعریفی از این تفسیر ارایه کنید و بفرمایید تفاوتش با بقیه شیوههای تفسیری چیست؟
استاد: ایشان شیوهاش در تفسیر، نقلی اجتهادی آنهم به صورت جامع است. به این معنا که تمام احادیث و روایات تفسیری معصومان(ع) در کنار منقولات صحابه و تابعان دیده میشود و در یک میدان مقایسه و تطبیق بر آیات قرآن عرضه میگردد تا میزان انطباق و انحراف آنها از قرآن به دست آید و احادیث صحیح از منقولات ناصحیح متمایز گردد ضمن اینکه روایات گونهشناسی شده، روایات تفسیری از روایات تطبیقی، تاویلی و بطنی بازشناسی میگردد. تاکنون به صورت جامع و اجتهادی در روایات تفسیری چنین پالایشی صورت نگرفته است و وجه تمایز تفسیر الاثری با دیگر تفاسیر روایی در همین نکته نهفته است. کتابهای دیگر در این باب اکثرا مدنظرشان جمعآوری روایات بوده بدون تحلیل و بررسی. تازه جمعآوری آن کتابها نیز به صورت ناقص و یک طرفه بوده است، عرضه روایات بر قرآن مدنظر نویسندگان نبوده در حالی که در تفسیر الاثری همه اینها مطمح نظر است.
رهنامه: چرا چنین کاری کرده است؟ قول صحابه، تابعین و غیره که حجیتی ندارد.
استاد: اولا آیت الله معرفت از صحابه تعریف خاصی دارد صحابه از منظر ایشان کسی است که سالیان متوالی همراه و مصاحب پیامبر عظیمالشان اسلام (ص) بوده و در مکتب آن حضرت تفسیر آیات را آموخته و خلق وخوی رسولالله در او اثر مشهود گذاشته است، این است که از منظر ایشان دامنه شمول این تعریف از پنج نفر تجاوز نمیکند. ثانیا مرادش از حجیت، حجیت شرعی نیست که رهآورد آن منجزیت و معذریت در باب تکالیف است. بلکه مراد اینست که منقولات صحابه و تابعان در تفسیر آیات به عنوان گزارههای صدر اسلام و اخباری که از آن روزگار رسیده در فهم آیات به استخدام گرفته شود، مثلا ابنعباس همچون یک کارشناس به من گزارش میدهد در آن روزگار، مخاطب قرآن از قرآن چه میفهمید. در واقع ابنعباس کارشناس است و معناشناسی میکند. اتفاقاً یکی از دلایل آیتالله معرفت که اصرار میکرد سراغ صحابه و تابعین برویم همین بود. ما برای فهم قرآن سراغ خلیل و مقاییس اللغه میرویم و به نظر آنان اعتماد میکنیم، چراکه آنان را کارشناس لغت میشناسیم؛ در حالی که این کتابها دهها سال بعد از قرآن نوشته شدهاند. چطور به قول اینها که بسی متاخر از زمان صحابهاند اعتماد کرده و میکنیم، ولی قول ابنعباس را که متصل به عصر نزول قرآن است اعتماد نمیکنیم؟ فهم او برای من که 1400 سال از آن زمان فاصله گرفتهام، از این جهت ارزش تاریخی دارد که من را به آن زمان وصل میکند. البته روشن است این در جایی است که از اهل بیت (ع) مطلبی در آن آیه نداشته باشیم و الا اگر از معصومین در تبیین مراد آیه مطلبی رسیده باشد دیگر جایی برای امثال ابن عباسها در جنب نقل از معصوم(ع) نیست.
بنابراین آیت الله معرفت تفسیرالاثری را به معنای توسعهیافتهاش ارایه کرده است. او همه منقولات تفسیری قرون نخست را جمعآوری کرده است و نام این تفسیر را التفسیرالاثری الجامع نامید. جامع به این معناست که همه نقلها در آن تجمیع میشود، حتی اسرائیلیات نیز آورده میشود. آوردن این روایات به معنای این نیست که همهشان حجتند، بلکه برای اینکه نقد شود و در ترازوی نقد محک بخورند. البته در همان اسرائیلیات گاهی مطالبی دیده میشود که به کار میآیند؛ چون اسرائیلیات کلیتشان اسرائیلی است؛ اما مطالبی در آنها یافت میشود که گاهی ارزش تاریخی دارند. تفسیرالاثری یعنی منقولاتی که میتوانند ابزار فهم قرآن قرار گیرند. برخی از این منقولات ممکن است اجتهادات ابنعباس باشد. فرق این تفسیر با دیگر تفاسیر این است که اولاً جامع است؛ یعنی هم شامل نظر شیعه میشود و هم نظر اهل سنت. از کنار هم قراردادن این منقولات، خیلی چیزها کشف میشود: اشتراکات و افتراقات، میزان آن دو، میزان حضور و نفوذ کلام اهل بیت(ع) در منقولات روایی صحابه و تابعان و امکان داوری و مقایسه بین روایات فریقین. از همین منظر روشن میشود که روایات تفسیری اهل سنت اکثراً ناظر به لفظ و ظهر آیاتند؛ در حالی که روایات اهل بیت ناظر به بطن، جری، تطبیق و مراد واقعیاند. وقتی اینها را کنار هم میگذاریم میفهمیم اهل بیت(ع) در چه جایگاه عظیمی قرار دارند و دیگران در کجا. تاکنون با این نگاه، نه از جانب شیعه و نه از جانب اهل سنت چنین مقایسهای صورت نگرفته است.
رهنامه: با این اوصاف تفسیرالاثری شیوه خاصی در تفسیر است؟
استاد: بله شیوه این تفسیر، شیوه خاصی است. در عین اینکه تفسیرالاثری تفسیری اجتهادی است، اینطور نیست که منقولات را صرفاً جمع کرده باشد. بلکه در اینجا طبقهبندی روایات و گونه شناسی آن هم مدنظر است؛ روایات بررسی میشود، کدام روایت تفسیری است، کدامیک شأن نزول، کدام از بطن و کدام از اسرائیلیات است.
تفسیر، معارف فی القرآن است، اما علوم قرآن، معارف للقرآن است؛ یعنی علوم قرآن در خدمت قرآن است. در تفسیر میخواهیم بگوییم معنا و مقصود فلان آیه چیست؛ ولی علوم قرآن از این بحث میکند که آیا اساسا قرآن تفسیرپذیر است یا خیر؟
جامعیت معنای دیگری نیز دارد و آن اینکه بین دوره تفسیر نقلی و دوره تفسیر اجتهادی پیوند ایجاد کرده است. در واقع در تفسیرالاثری، سیصد سال اول با هزار سال بعدش مورد ملاحظه قرار میگیرد؛ جامعیت این تفسیر از این جهت، جامع تفسیر نقلی و اجتهادی است.
رهنامه: تعریف نسخ چیست؟ مسیری را که آیتالله معرفت در بحث نسخ طی کردهاند تا به نتیجه نهایی برسند بیان کنید؟
استاد: نسخ را متأخران همان رفع حکم شرعی میدانند. آیتالله معرفت هم همین تعریف را پذیرفت. ایشان اوایل، نظرش بر این بود که آیات بیشتری نسخ شدهاند. در التمهید در ابتدا حدود هشت مورد را پذیرفت. سپس از نظر اولشان تا حدودی عدول کرد و بعضی از آیات را از لیست آیات ناسخ و منسوخ خارج کرد؛ مثلاً در آیات صفح و عفو و بعد آیات قتال، قایل به نسخ تمهیدی یا نسخ مشروط شد. ایشان در این باره میگوید این آیات به رفع موضوع، نسخ شدهاند و اگر همان وضعیت و موضوع برگردد حکم نیز برمیگردد. و نام آن را نسخ مشروط گذاشتهاند.
رهنامه: یعنی موضوع جابهجا شده است؟
استاد: بله، موضوع رفع شده است ولی حکم سر جایش باقی است. یعنی چون موضوع فعلا رخت بر بست، حکم نیز در این وضعیت نیست ولی در واقع حکم نسخ نشد به این معنا اگر آن موضوع مجددا به وضعیت قبلش برگردد و آن شرایط سابق حاکم شود، حکم نیز دوباره برمیگردد. در واقع اصلاً رفع حکمی نیست.
آیتالله معرفت تفسیرالاثری را به معنای توسعهیافتهاش ارایه کرده است. او همه منقولات تفسیری قرون نخست را جمعآوری کرده است و نام این تفسیر را التفسیرالاثری الجامع نامید. جامع به این معناست که همه نقلها در آن تجمیع میشود.
رهنامه: آیا آیتالله معرفت به طور کلی نسخ را میپذیرند؟
استاد: بله.
رهنامه: نمونهای هم میآورید؟
استاد: ایشان در التمهید هفت – هشت مورد را آورده است. مثل آیه نجوا.
رهنامه: در مواردی که گفته شده نسخ رخ داده است آیا نسخ در همه جهات آیه است یا فقط در یک جهت؟
استاد: فقط حکم نسخ شده است و جهات دیگر آیه باقی است.
رهنامه: یعنی نکات دیگری از آیه استنباط میشود؟
استاد: بله، آنها سر جایشان محفوظاند. هیچکس نمیگوید آیه از همه جهات نسخ شده است؛ حتی آیتالله خویی که قایل به نسخ آیه نجوا است، قایل به نسخ فقط حکم است؛ یعنی فقط حکم صدقه دادن قبل از پرسش از پیامبر (ص) نسخ شده است. مطالب دیگری در همین آیه وجود دارد که امروزه به کار میآید زیرا این آیه وجه تمایز شخصیت امیرمؤمنان علی (ع) را نسبت به سایر صحابه نشان میدهد، امیر مومنان(ع) تنها کسی که به این آیه عمل کرد ولی صحابه در عمل به این آیه تعلل کردند و مورد عتاب خداوند قرار گرفتند. چنین مطلبی که نسخ نشده است.
رهنامه: تفسیرالاثری کی تمام میشود؟
استاد: آیتالله معرفت تا آخر سوره بقره را تدوین کردهاند که در 6 جلد چاپ شده است. از آن سال تا به حال ده سال میگذرد بحمد الله خدا توفیق داد تا جلد 16 نیز آماده چاپ شده است. 4ـ 5 جلد دیگر هم تدوین شده است که هنوز تایپ نشده است. الان ما در حال تدوین تفسیر سوره هود هستیم. تخمین ما این است که تا پایان قرآن به 45 جلد برسد.
سلام میشه از دیدگاه آیت الله معرفت، تفسیر را تعریف کنید؟