
این گفتگو به مسائلی چون نحوه نزول قرآن (نزول دفعی و تدریجی) تفاوت بین سبب و شأن نزول و تأثیرشان در تفسیر قرآن پرداخته است. سپس مسئله تدوین قرآن و تأثیرات اینکه تدوین را به دستور حضرت بدانیم یا نه را بیان نموده و در پایان، بحث نزول قرآن به قرائت واحد یا متعدد را اشاره نموده و دیدگاه پذیرفته شده در شیعه را نزول به یک قرائت واحد میدانند و همچنین مطالبی را پیرامون تواتر قرآن کنونی، محصف و مصحف و … بیان مینمایند.
****
اصل مصحف امیرالمؤمنین همانطور که آقای خوئی فرمودند مورد اتفاق اعلام شیعه و سنی هست و قابل انکار نیست و اینکه این مصحف چه شده؟ از روایات استفاده میشود که این مصحف الان در دست ولی عصر (عج) است. بد نیست اشاره بکنیم به یک روایتی که در فروع کافی هست و در آخر آن روایت آمده است مصحفی را که حضرت علی(ع) نوشته بود نزد–حضرت مهدی عجا…- است و وقتی بیایند بر مردم آشکار میکنند. همچنین در روایت دیگری که طبرسی نقل کرده آمده است که از حضرت علی(ع) پرسیدند برای آشکار شدن آن مصحف وقت معلومی هست فرمود آری، وقتی که حضرت قائم(عج) از فرزندانم قیام کند آن را آشکار میکند که از این روایت استفاده میشود که آن مصحف نزد امام زمان(عج) محفوظ است. اما اینکه تفاوت آن مصحف با قرآنهای موجود در چیست. یک تفاوتی که در متن روایات دیده میشود این است هنگامی که قرآن از طرف خدا نازل شده، تفسیر و تأویلهایی را پیغمبر اکرم بیان کردهاند و خیلی از تأویلها از جانب خدا بر حضرت نازل شده و روایت داریم که هر آیهای نازل میشد خدا تأویلش را به پیامبرش یاد میداد و اینها را پیغمبر اکرم برای امیرالمؤمنین بیان فرمودهاند و حضرت مینوشتهاند.
رهنامه: دو سر فصل از علوم قرآن، نزول و تدوین قرآن است. نزول قرآن یعنی چه؟ به چه نحوی بوده؟ آیا انحای گوناگونی داشته است؟ در مورد بحث نزول دو بحث شأن نزول و سبب نزول مطرح شده است این دو به چه معناست و چه تفاوتی با یکدیگر دارد؟
استاد: نزول قرآن مطلبی است که در خود قرآن به آن اشاره شده «نزل به الروح الامین علی قلبک» و آیات فراوان دیگر؛ و اینکه از کجا نازل شده؟ آیاتی است که میفرماید: قرآن در لوح محفوظ بوده است «بل هو قرآن مجید فی لوح محفوظ». در اینکه قرآن نزول دفعی داشته یا نه؟ در میان علما و بزرگان بحث است و شیخ صدوق(ره) در کتاب الاعتقادات به آن اشاره کرده و برخی روایات را آورده که حکایت از نزول دفعی آن دارد دارد. ممکن است برخی در مورد نزول دفعی به آیات کریمه قرآن استناد کنند؛ مثل آیاتی که میفرماید «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن»، زیرا ظاهر این آیه این است که قرآن یکجا نازل شده است بهخصوص که برخی گفتهاند فرق انزال و تنزیل در این است که انزال، نزول دفعی را میگوید و تنزیل اشاره به نزول تدریجی دارد. گرچه در کلیت این گفته اشکال شده است. اجمالاً آیه کریمه میفرماید «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن» و در سوره قدر آمده است «انا انزلناه فی لیله القدر» و اینکه گفته میشود قرآن در شب قدر نازل شده بیشتر ظهور یا انصراف دارد به اینکه یکجا نازل شده است. بنابراین مستند نزول دفعی قرآن یکی ظاهر برخی از آیات است و دیگری برخی از روایات است. اما در همان زمان شیخ مفید(ره) که حاشیه بر اعتقادات صدوق نوشتهاند این نزول دفعی را مورد اشکال قرار داده و از جمله حرفهای ایشان این است که آن روایاتی که برای نزول دفعی استناد شده اینها خبر واحد است و مفید علم نیست. با این بیان معلوم شد بین مرحوم صدوق و شیخ مفید اختلاف نظری وجود داشته است. در عصر متأخر هم برخی در نزول دفعی مناقشاتی دارند و در اینکه منظور از نزول دفعی چیست و یا نزول دفعی کجا نازل شده باز اختلافاتی بین علما وجود دارد. برخی گفتهاند نزول دفعی آن به آسمان چهارم بوده و برخی گفتهاند به آسمان دنیا بوده و برخی گفتهاند به بیتالمعمور بوده است و سؤال دیگر این است نزول دفعی آن به چه صورت بوده؟ آیا به همین صورت آیات و سور که اکنون هست، بوده یا به صورت اجمال، نظر علامه طباطبایی این است که این نزول به نحو اجمال بوده است و نه به نحو تفصیل، یعنی چکیده علم قرآن بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است. به هر حال اختلافنظرها فراوان است، هم در اصل نزول دفعی اختلاف است و هم در اینکه به چه صورت نازل شده و اینکه کجا نازل شده در همه اینها اختلاف است. اما آنچه که در مورد نزول قرآن، قطعی و مورد اتفاق است نزول تدریجی قرآن است که در طول 23 سال (13 سال در مکه و 10 سال در مدینه)، آیات به تدریج نازل شده است. گاهی ابتدائاً آیاتی یا سورهای نازل میشد و پیغمبر اکرم(ص) بر امت تلاوت میفرمود و گاهی حادثهای رخ میداد، سوالی مطرح میشد و به مناسبت و اقتضای آن قضیهای که اتفاق میافتاد یا سوالی که مطرح میشد، قطعهای از قرآن، گاهی یک سوره کوچک و گاهی چند آیه و گاهی یک آیه و گاهی حتی نصف آیه موارد مختلف نازل میشده و به آن نزول تدریجی میگویند. نزول تدریجی مورد اتفاق است و بحث و گفتگویی در مورد آن نیست و قابل انکار هم نیست و از قطعیات تاریخ است. قرآن کریم به تدریج به دست مسلمانان رسیده و اگر هم نزول دفعی هم داشته این نزول دفعی برای مسلمانان نبوده، در آسمان چهارم بوده یا در آسمان دنیا، پیغمبر اکرم(ص) از آن آگاهی داشته یا بر قلب پیامبر اکرم به صورت اجمال و فشرده و نه با تفصیل، علمش نازل شده است. بعضی افراد به برخی آیات قرآن استناد کردهاند که گویا حضرت به آیات قرآن پیش از نزول آگاه بودهاند و آیهای که نازل میشده حضرت میدانسته و پیشاپیش کلمات آیه را به زبان میآوردهاند که به این دلیل در آیه شریفه میفرماید «لا تحرک به لسانک لتعجل به ان علینا جمعه و قرآنه»، یعنی از شدت علاقهای که پیغمبر اکرم(ص) به کلمات قرآن داشتهاند گویا پیشدستی میکردهاند و از آیهای صریحتر از آن آیه که در سوره طه است «لاتعجل بالقرآن قبل ان یقضی الیک وحیه». معلوم میشود هنگام نزول قرآن بر پیامبر اکرم(ص)، گاهی حضرت عجله میکردند و جلوتر این کلمات یا آیه را میخواندند و این را شاهد گرفتهاند که معلوم میشود که پیامبر اکرم به آیات قرآن قبل از اینکه نازل شوند علم و آگاهی داشته و این را شاهدی برای نزول دفعی دانستهاند. ولی به هرحال نزول دفعی مورد اختلاف و بحث و گفتگو است اما نزول تدریجی قطعی است و مورد اتفاق است و آیات فراوانی از قرآن کریم اشاره به این مطلب دارد یتلوا علیهم آیاته در چندین آیه قرآن است که آیات که میآمد پیامبر اکرم(ص) آنها را بر امت تلاوت میکردند و از جهت تاریخی وقتی این آیات کریمه نازل میشد کاتبان وحی آن را مینوشتند.
تا اینجا به این سوال که قرآن چگونه نازل شده و آیا نزول دفعی داشته یا نه؟ پاسخ داده شد.
رهنامه: سبب نزول و شأن نزول یعنی چه؟ و تفاوت آنها چیست؟ تأثیر آنها در تفسیر قرآن چیست؟
استاد: با مطالعه تاریخ صدر اسلام و تاریخ نزول آیات به این نکته پی میبریم که تمامی آیات قرآن، هر آیه یا سورهای که نازل میشده حتماً یک سبب و شأن نزول نداشته است. گاهی اوقات بوده که ابتدائاً پیامبر(ص) بدون اینکه هیچ قضیهای رخ بدهد آیهای را خوانده و خبر میدادند که این آیه نازل شده است. اما آیات و سور زیادی است که میبینیم بعد از آنکه سوالی از حضرت میشده یا مثلاً قضیهای یا حادثهای رخ میداده به اقتضای آن، آیه نازل شده است. حال سوال میشود تمامی آیات سبب نزول دارند یا دستهای از آیات؟ باید بگوییم دستهای از آیات. آقایان برای سبب نزول تعریفهای مختلفی نقل کردهاند. تعریفی که ما در کتاب روششناسی تفسیر قرآن بیان کردهایم و اخیراً هم در کتاب قواعد تفسیر اینگونه تعریف شده است با در نظر گرفتن تمام خصوصیاتی است که در تعاریف دیگر بوده است، سبب نزول عبارت است از حادثهای که همراه یا در پی آن آیهای نازل شده است. وقتی تاریخ قرآن را مطالعه کنیم میبینیم سور و آیاتی از قرآن به دنبال اینکه قضیهای اتفاق میافتاده یا سوالی مطرح میشده نازل میشده است. سبب نزول یا اسباب نزول آیات، قضایایی یا سوالهایی هستند که به اقتضا و به دنبال آن قطعهای از قرآن نازل میشد، به اینها اسباب نزول میگویند به لحاظ اینکه اینها زمینهساز نزول آیه بودهاند. در اینکه آیا بین سبب نزول و شأن نزول فرقی هست یا نه؟ در کتابهای تفسیری قدیمی بین این دو تفاوتی نگذاشتهاند. در تفسیر مجمع نه سخن از سبب و نه از شأن نزول است، معمولاً ذیل آیاتی که به اصطلاح سبب نزول و یا شأن نزول داشته تیتر میزند النزول و ذیلش توضیح میدهد که مثلا فلان قضیه رخ داده است، آیه نازل شده است. میتوانیم بگوییم در میان بسیاری از مفسرین بین سبب نزول و شأن نزول فرقی دیده نشده است. از کسانی که بین اینها فرق گذاشتهاند، آقای معرفت در کتاب التمهید است، ایشان تفاوتی را بین سبب و شأن نزول قرار داده است و میگوید: اسباب نزول، قضایایی یا پرسشهایی هستند که وقتی اتفاق میافتند به دنبال آن، آیه یا سورهای نازل میشود اما شأن نزول اعم از این قضایا است و شامل قضایایی که سالها پیش اتفاق افتاده و حالا آیاتی از قرآن در ارتباط با آن یا در بیان عبرتی از آن یا نکتهای مرتبط با آن نازل میشود نیز هست، آقای معرفت مثال میزند و میگوید قضیه ابرهه که آمده بود خانه کعبه را خراب کند این سالها قبل اتفاق افتاده بود و بعد که سوره فیل نازل شد فاصله خیلی زیاد بوده بین آن حادثه و آن نزول سوره و این را شأن نزول میگویند و سبب نزول نمیگویند. سبب نزول قضایایی است که بلافاصله تا اتفاق افتاد آیه نازل شده است. مثل اینکه امیرالمؤمنین در لیله المبیت در بستر پیامبر اکرم خوابیدند و خودشان را به خطر انداختند و در آن شب، آیه 207 سوره بقره « و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله» نازل شده است.
در عصر متأخر هم برخی در نزول دفعی مناقشاتی دارند و در اینکه منظور از نزول دفعی چیست و یا نزول دفعی کجا نازل شده باز اختلافاتی بین علما وجود دارد.
رهنامه: ما باید شأن را اعم از سبب بدانیم؟
استاد: به نظر ایشان اینطوری است که میفرماید شأن نزول اعم از سبب نزول است. هر سبب نزول، شأن نزول هم هست چون آیه در موردش نازل میشود. اما هر شأن نزولی سبب نزول نیست. خیلی از قضایا هست که قبلا اتفاق افتاده مثل داستان ابرهه و گروهی از بنی اسرائیل که به اصحاب السبت مشهورند این سبب نزول نیست، این نظر ایشان است که این تفاوت را قائل شدهاند. در کتاب روششناسی و همچنین قواعد، حاشیهای بر این تفاوت داریم و آن این است که اگر بخواهیم تفاوت بین شأن نزول و سبب نزول بگذاریم میشود نسبتشان عموم و خصوص من وجه است. سبب نزول یعنی قضیهای که زمینهساز و علت نزول آیه شد و اما شأن نزول معنایش این است که مثلا این یک قضیهای است که آیه دربارهاش نازل شده است. شأن را در لغت درباره هم معنا کردهاند و این دو مفهوم متفاوتند است چون در سبب یک نحو علیتی وجود دارد ولی در شأن هیچ علیتی وجود ندارد مفهوماً نسبتشان متباین است. این مفهومی که از شأن میفهمیم علیت اقتضاء و سببیت درش نیست ولی در سبب هست. اما از نظر مصادیق خارجی ممکن است بگوییم نسبت آن دو عموم من وجه است بعضی قضایا که اتفاق میافتند هم سبب نزولاند و هم شأن نزول. مثل قضیه لیله المبیت؛ سبب نزول هست چون به اقتضای آن و به دنبال آن آیه نازل شد و شأن نزول است چون این آیه در مدح فداکاری حضرت، که جانش را به خطر انداخته نازل شده است؛ هم سبب نزول است و هم شأن نزول. اما قضیه ابرهه همانطور که گفته شد شأن نزول هست ولی سبب نزول نیست چون سالها قبل رخ داده است. قضیه انگشتر دادن امیرالمؤمنین در حال رکوع به فقیر، این سبب نزول است چون طبق روایات بعد از اینکه حضرت انگشتر را به فقیر داد آیه نازل شد که روایتش از ابوذر نقل شده این سبب نزول است اما شأن نزول ممکن است بگوییم نیست چرا؟ چون برای اینکه آیه کریمه نیامده انفاق حضرت را مدح کند یعنی درباره انفاق حضرت نیست. آیه کریمه در مورد اعلام ولایت امیرالمؤمنین در کنار ولایت خدا و رسول است یعنی موضوع آیه این است که حضرت ولی شماست و اینکه حالا با این عنوان نقل شده که الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکاه و هم راکعون، این عنوان مشیر است، این آیه نیامده که کار حضرت را مدح کند، آمده بگوید که او ولی شماست. پس این قضیه انگشتر دادن امیرالمؤمنین و یا انفاق حضرت به فقیر سبب نزول هست ولی شأن نزول نیست با این بیان ممکن است بگوییم نسبت عموم من وجه است البته این بحث از جهت ثمره، ثمره تفسیری ندارد چه ما بین سبب نزول و شأن نزول فرقی نگذاریم چه بگذاریم در تفسیر ثمرهای ندارد چرا؟ چون به هرحال همه قضایایی که آیه در موردش نازل شده است و قضایایی که مقتضی شده برای آیات اینها در موارد بسیاری برای توضیح معنای آیه مفید و موثر است یعنی ما خیلی جاها میبینیم اگر نگاه به آن قضایا نداشته باشیم ممکن است معنای آیه برای ما روشن نشود. بنابراین این مسئله فقط در نامگذاری است که بهش سبب بگوییم یا شأن یا چیز دیگر بگوییم.
رهنامه: با صرفنظر از تفاوت این دو آیا تاثیری در تفسیر دارند؟
استاد: این قضایایی که مرتبط با آیات هست چه قضایایی که قبلاً اتفاق افتاده و آیه نظر به آن دارد و چه قضایایی که همان موقعی که واقع شده آیه نازل شده است در برخی موارد میتوانیم بگوییم دانستن یا ندانستن آن، در معنا و مفهوم آیه اثری ندارد و فقط نکته این است که مصداق اولیه آیه را از طریق شأن نزول و سبب نزولش آگاه میشویم. مانند آیه «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله»، میفهمیم کسانی هستند که جانشان را برای طلب خشنودی خدا میدهند. حالا چه بدانیم این آیه در ارتباط با لیله المبیت نازل شده و چه ندانیم، در معنا و مفهومی که از آیه میخواهیم بفهمیم تفاوت زیادی ایجاد نمیکند. فقط سبب نزول به ما میفهماند که مصداق قطعی این آیه امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است؛ یا آیه «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا» که روایات زیادی داریم که درباره حضرت علی(ع) و خانواده آن حضرت نازل شده است و اگر کسی به این سبب نزول را آگاهی نداشته باشد مضمون و معنای آیه اینطور نیست که ابهام داشته باشد. این آیات مدح میکند کسانی را که ترس از قیامت دارند، وفای به نذر میکنند، طعام را با اینکه خودشان علاقه به آن طعام دارند به مسکین و یتیم و اسیر میدهند با اخلاص میدهند، ما چه بدانیم این در مورد حضرت علی هست یا نیست بالاخره این آیات پیامش را میرساند که این یک کار ارزنده و پسندیدهای هست و اینها هستند که روز قیامت از شر آن روز مصون هستند. اما وقتی بدانیم در مورد حضرت علی(ع) است باز به یک فضیلت بزرگی از فضایل حضرت آگاه میشویم که در بحث امامت و اینها ممکن است مورد استفاده قرار گیرد. اما برخی از آیات را داریم که اگر به سبب نزول یا شأن نزولش توجه نشود اصلا پیام آیه به دست نمیآید و آن معنا و مضمون آیه در ابهام میماند و روشن نمیشود. بنابراین یک جاهایی میتوانیم بگوییم توجه به سبب نزول حتما باید باشد و اگر نباشد مضمون آیه معلوم نمیشود. فرض کنید همین آیه ولایت، الان تردیدی نیست که انما ولیکم الله میخواهد به ما ولی مومنین را بفهماند. رسیدن به این پیام آیه و فهمیدن اینکه امیرالمؤمنین، ولی مؤمنین است این متوقف بر این است که ما آن سبب نزول آیه را بدانیم و یا این آیه شریفه« لقد علمتم الذین اعتدوا منکم فی السبت فقلنا لهم کونوا قرده خاسئین»، ما و شما اگر شان نزول این آیه کریمه را ندانیم خیلی آیه برای ما مبهم است و روشن نیست که این اعتدای در روز شنبه چه بوده است. برخی جاها دانستن شان و سبب نزول فقط تنها اثرش این است که مصداق را برای ما روشن میکند. معنا و مفهوم آیه روشنشدنش متوقف بر آن نیست و در برخی از آیات حتی معنا و مضمون آیه کریمه اگر بخواهد روشن شود متوقف بر دانستن شأن نزول آن هست. یک نکته دیگر اضافه کنم، ما در کتاب روششناسی و قواعد، این را توسعه دادهایم و گفتهایم این اختصاص به سبب و شان نزول ندارد بلکه حتی آن آیینی که مشرکین آن زمان پایبند بودهاند دانستن آنها گاهی اوقات در روشن شدن معنا و مضمون آیات موثر است. مثلاً فرض کنید آیه شریفه که میفرماید« انما النسیء زیاده فی الکفر»، اگر ندانیم آنها چه آیین و اعتقادی نسبت به ماههای حرام داشتند روشن نمیشود که منظور از نسیء اینجا چیست، همچنین زمان و مکان نزول آیات گاهی اوقات موثر است لذا تعبیری که آنجا به کار بردیم گفتیم فضای نزول آیات، که آن فضای نزول آیات شامل سبب و شأن نزول و زمان و مکان نزول و فرهنگ مردم در زمان نزول میباشد.
بعضی افراد به برخی آیات قرآن استناد کردهاند که گویا حضرت به آیات قرآن پیش از نزول آگاه بودهاند و آیهای که نازل میشده حضرت میدانسته و پیشاپیش کلمات آیه را به زبان میآوردهاند که به این دلیل در آیه شریفه میفرماید «لا تحرک به لسانک لتعجل به ان علینا جمعه و قرآنه»
رهنامه: آیا در زمان پیامبر(ص) قرآن تدوین شد یا پس از مدتی این آیات شریفه جمعآوری شد. آیا فقط حافظانی بودند یا از ابتدا به صورت مکتوب قرآن قابل استفاده عموم بود؟
استاد: تدوین یعنی نوشتن. در اینکه آیا همه قرآن در عصر پیامبر(ص) نوشته شده یا نه؟ با آن توضیحی که عرض کردم میشود گفت تدوین از قطعیات تاریخ است. ممکن است همه کسانی که اسمشان بهعنوان کاتب وحی بیان شده است همه اینها همه قرآن را ننوشته باشند و فیالجمله نوشته باشند ولی امیر المومنین همه آیات را مکتوب کرده و نوشتهاند.
رهنامه: آیا غایبان از مکتوب یکدیگر استنساخ نمیکردند؟
استاد: دلیل قطعی نداریم که چه کسانی چه آیاتی را مکتوب کردهاند. جزئیاتش را هم نداریم، ولی اجمالاً آنچه که از تاریخ به دست میآید کتابت آیات در عصر پیامبر(ص) مطرح بوده و همانطور که عرض کردیم کل آیات کتابت شده است و فردی که میتوانیم بگوییم همه آیات را نوشته حضرت علی(ع) است. پس مورد اتفاق است که تدوین قرآن در عصر پیامبر(ص) واقع شده است و در اصل تدوین هیچ جای شک و شبههای نیست و علاوه بر آن حافظان فراوانی در عصر پیامبر(ص) بودهاند که اینها آیات را حفظ میکردند این هم وجود دارد. اما جمع به این معنا که: فلانی کل قرآن را حافظ است این یک معنا است و یک وقت منظور این است که همه آیات را بین الدفتین قرار دادند یا کنار هم قرار دادند، و این بحثی دیگر است که مورد اختلاف علما واقع شده است! برخی از علمای شیعه مثل سید مرتضی از بیانی که در مقدمه مجمع از وی نقل شده معلوم میشود ایشان معتقد بودهاند که در عصر خود پیامبر(ص) این قرآن بین الدفتین قرار گرفته و این سور در کنار هم، آیهها در سورهها چینش شده و سورهها در کنار هم قرار گرفتهاند. از متأخرین هم آیتالله خوئی در کتاب البیان شواهد و دلایلی میآورد که در عصر خود پیامبر(ص) قرآن به همین کیفیت کنار هم قرار گرفته و جمع شده است. ولی در مقابل عدهای هستند که میگویند در عصر پیامبر(ص) نبوده است و بعد از پیامبر اکرم(ص) اتفاق افتاده. یک جمعی حضرت علی(ع) داشته که به آن مصحف امیرالمؤمنین گفته میشود و روایات زیادی درباره آن داریم و همچنین روایات مستفیض دلالت دارد که پیامبر اکرم(ص) به حضرت علی(ع) سفارش میکنند که قرآن را جمع کن و نگذار از بین برود و ضایع شود که خود اینها دلالت التزامی دارد که گویا در عصر پیامبر اکرم(ص) قرآن در کنار هم قرار نگرفته است و امیرالمؤمنین هم بعد از پیامبر از خانه بیرون نیامد و عبا به دوش نگرفت و همه اینها را جمع کرد و برای آنها آورد و آنها نپذیرفتند و برگرداند و بعد خود آنها زید بن ثابت و برخی دیگر را عهدهدار این کار قرار دادند و قرآن را جمع کردند. یعنی این سور و آیات مکتوب را در کنار هم قرار دادند. در روایات اهل سنت داریم که به این کیفیت قرآن جمع شده است. ظاهر روایاتی که اهل سنت نقل کردهاند مربوط به خود آیات است که میگویند یک دسته از حافظین قرآن در جایی کشته شدند و بعد گفتند اگر چنین باشد ممکن است حافظان از بین بروند. آقای خوئی در کتاب البیان میگوید این روایات اعتبار ندارند و بین خود آن روایات تناقض است. تناقضهایی را که بین اینها بوده مطرح کرده است و گفتهاند اعتباری ندارد و ایشان قائلند که قرآن در عصر پیامبر(ص) جمعآوری شده است.
تمامی آیات قرآن، هر آیه یا سورهای که نازل میشده حتماً یک سبب و شأن نزول نداشته است. گاهی اوقات بوده که ابتدائاً پیامبر(ص) بدون اینکه هیچ قضیهای رخ بدهد آیهای را خوانده و خبر میدادند که این آیه نازل شده است. اما آیات و سور زیادی است که میبینیم بعد از آنکه سوالی از حضرت میشده یا مثلاً قضیهای یا حادثهای رخ میداده به اقتضای آن، آیه نازل شده است.
اصل اینکه چینش آیات در عصر پیامبر اکرم (ص) بوده یا نه؟ میشود گفت که مشهور در میان علمای اهل سنت و شیعه این است که در اصل سورهبندی آیات در عصر پیامبر(ص) بوده است. اما در مورد کنار هم قرار گرفتن سورهها افراد زیادی داریم که قائلند در عصر پیامبر(ص) نبوده است بلکه بعد از ایشان بوده است. آدرسهایش در کتاب پرسمان عصمت صفحه 12 آمده است. یک سوال اینجا مطرح کردم که آیا چینش به ترتیب فعلی سورهها و آیات توقیفی است یا اجتهادی؟ توقیفی یا اجتهادیبودن آن در فهم و تاثیر آیات تاثیر دارد یا نه مطرح کردهام و آدرسش را ذکر کردام. اینجا توضیح دادهایم که ممکن است در برخی موارد تاثیر داشته باشد و چون این در این پرسمان موضوع بحثمان آیه تطهیر بوده گفتهایم در معنا و مضمون این آیه تاثیر ندارد چه در عصر پیامبر باشد یا بعد آن. چون میخواهیم بگوییم این آیه نزول مستقل داشته و چون نزول مستقل داشته ما نباید کاری به سیاق داشته باشیم. اهل سنت به سیاق استناد کردهاند که این اهل البیت، همسران پیامبر است قطعاً. ولی ما اینجا میگوییم چون موقع نزول وقتی که از طرف خدا آمده مستقل بوده است ولو درعصر پیامبر به دستور پیامبر(ص) اینجا گذاشته شده باشد دلیل نمیشود که ما بخواهیم به سیاق استناد کنیم. نتیجه این شد که در تدوین قرآن، در چینش آیات اکثرا قائل هستند که در عصر پیامبر اکرم بوده است اما در چینش سور در کنار هم بیشتر قائل هستند که در عصر بعد از پیامبر(ص) است و کسانی مثل سید مرتضی و خوئی اینها فرمودند در عصر خود پیامبر(ص) بوده است. یک نکته لازم این است که ما اگر به فرض نتوانیم اثبات کنیم در عصر پیامبر(ص) این چینش صورت گرفته – البته عرض کردم یک جمعی توسط امیرالمؤمنین در مصحف انجام گرفته که الان در دست ما نیست و اطلاعی نداریم، روایات داریم که در دست امام زمان(عج) است – آیا قرآن فعلی باید بگوییم طبق همان جمع بوده است و آیا این قرآن اعتبار دارد یا نه؟ پاسخ این است که این قرآن با همین صورت فعلی چه در عصر پیامبر(ص) به این صورت تنظیم شده باشد چه در بعد از پیامبر(ص) تنظیم شده باشد این مورد تقریر معصومین(ع) است. همه امامان معصوم ما این قرآن مورد استنادشان بوده و اصحابشان را به آن ارجاع میدادند و خودشان به آن آیات استناد میکردند قرائتش و تفسیرش را قائل بودند یعنی به دست هر کس انجام گرفته باشد این مورد تایید معصومین قرار گرفته و بنابراین در اعتبار قرآن موجود کمترین خللی ایجاد نمیکند. همچنین ترتیب آیات و سور مورد تایید است. از نظر تاریخی برای فهم آیات لازم است بدانیم هر آیهای را که میخواهیم تفسیر کنیم چگونه بالاخره انجام گرفته است؟ نزولش کی بوده؟ برخی از آیات را داریم که ممکن است فاصله نزول این آیه با آیه بعدیاش سالها فاصله افتاده باشد، شواهد و قراینی وجود دارد. یک مفسر باید این توجه را داشته باشد که این یک کتابی نبوده که یکجا از طرف خدا بیاید، قطعه قطعه بوده و بعد کنار هم گذاشته شده است. دانستن کیفیت جمعآوری برای فهم معنای آیات لازم است. اما نکتهای که میخواهم عرض کنم این است که در اعتبار قرآن موجود خللی ایجاد نمیکند.
رهنامه: یک سوره به لحاظ وحدتی خاص باید یک سوره باشد و قاعدتا یک سیاق و یک روح واحد بر سوره حاکم باشد اگر چه که سالیان طولانی نزول برخی آیات با هم فاصله داشته باشد.
استاد: یک تفاوتی که بین جمع قرآن در زمان پیامبر و جمع آن بعد از آن حضرت هست این است که اگر به دستور پیامبر اکرم باشد پیامبر اکرم(ص) هیچ خطایی در کارش نیست. حتماً یک حکمت و دلیلی وجود داشته است که این آیات را در کنار هم داده گرفته است و باید دقت کنیم که بفهمیم آن حکمت چه بوده است. وقتی به این خصوصیت آگاهی داشتیم در فهم معنا دچار خطا نمیشویم. میدانیم که این آیات جدا نازل نشدهاند. برای مثال کسی که میخواهد سوره احزاب را تفسیر کند میداند که این آیات مربوط به جنگ خندق است ولی آن آیه مربوط به فلان قضیه است که سالها بعد اتفاق افتاده است. برخی آیات مربوط به ازدواج زید با زینب است، اینها بینشان فاصله بوده توجه به این نکتهها باعث میشود که ما اشتباه نفهمیم.
میشود گفت که مشهور در میان علمای اهل سنت و شیعه این است که در اصل سورهبندی آیات در عصر پیامبر(ص) بوده است. اما در مورد کنار هم قرار گرفتن سورهها افراد زیادی داریم که قائلند در عصر پیامبر(ص) نبوده است بلکه بعد از ایشان بوده است.
رهنامه: آیا ما صرفا از تاریخ استفاده میکنیم تا در یک سوره ده یا پنج تا سیاق را کشف کنیم؟
استاد: ما در بحث روششناسی و بحث قواعد گفتهایم، سیاق معتبر که قرینه هست در آیاتی است که با هم نازل شدهاند، آنهایی که جدا نازل شدهاند ولو بعدا کنار آنها گذاشته باشند و حتی با دستور خود پیامبر(ص) چینش شده باشند آن سیاق به معنای قرینه متصل وجود ندارد. چون بالاخره آن موقع که آیه از طرف خدا نازل شده تنها نازل شده و همان موقع مسلمانان که این آیه را میشنیدند مطلبش را میفهمیدند. اگر این قاعده مورد توجه قرار بگیرد اینکه چینش به دستور پیغمبر یا به دستور غیر پیغمبر باشد خللی ایجاد نمیکند.
رهنامه: اما نکته دیگری نیز وجود دارد ولو پنج تا سیاق یا ده تا سیاق در یک سوره باشد ولی همین که در یک سوره واقع شدهاند باید یک روح حاکم و واحدی داشته باشند.
استاد: میشود یک وجه ارتباطی بین اینها بیان شود اما اینکه بخواهیم بگوییم اینها موضوع واحد دارند دلیلی بر آن نداریم شاید هم کسی نداشته باشیم که بگوید هر سوره -مخصوصا سورههای بزرگ – موضوع واحد دارد و مثل سوره بقره را بسیار مشکل است که بگوییم موضوع واحد دارد.
رهنامه: راجع به بحث جمع و تدوین اگر نکتهای مانده بفرمایید در مورد مصحف حضرت فاطمه هم اگر نکتهای دارید بفرمایید.
استاد: در بحث نزول قرآن یک بحثی مطرح است که آیا قرآن کریم با یک قرائت نازل شده یا بیش از یک قرائت، چون در برخی آیات کریمه اختلاف قرائتهایی وجود دارد. یک نظر این است که قرآن با هفت قرائت نازل شده و نتیجه این دیدگاه میشود که ما میتوانیم یک آیه قران را با هفت قرائت تفسیر کنیم، مثلا وقتی به آیه مالک یوم الدین میرسیم هم مالک یوم الدین از طرف خدا نازل شده و هم ملک یوم الدین و هر دو را میتوانیم تفسیر کنیم و به خدای متعال نسبت بدهیم. این یک دیدگاه است آنچه در میان شیعه پذیرفته شده و مورد اتفاق است این است که قرآن کریم با یک قرائت نازل شده و با هفت قرائت نازل نشده است. مستندش هم روایاتی است که در اصول کافی، کتابالقرآن، بابالنوادر است. دو روایت داریم، یک روایت از امام باقر(ع) نقل شده است که در آنجا فرمودهاند: ( القرآن واحد نزل من عند واحد و الاختلاف یجئی من قبل الرواة)، طبق این روایت قرآن با یک قرائت بیشتر نازل نشده و این اختلافی که در قرائتها دیده میشود از قبل راویان است. از امام جعفر صادق(ع) یک روایت است که وقتی به آن حضرت عرض میکنند که آیا قرآن هفت جور نازل شده است؟ ایشان میگویند دروغ گفتهاند اعداء الله ان القرآن واحد نزل من عند واحد. این دو روایت را در کافی است و معروف در میان علمای شیعه نیز همین است و مستندی که برای آنها ممکن است ذکر شود یکی تواتر قرائات سبعه است مثلا این قرائتهای هفتگانه که از هفت قاری معروف نقلشده همهشان متواتر هستند و این تواتر دلیل میشود که از طرف خدا آمده است و دیگری روایاتی که میفرماید قرآن بر هفت حرف نازل شده است. اما تواتر را محققین بحث کردهاند. در البیان آقای خویی و دیگر کتابهای قرآنی بحث شده که نسبت به قرائتهای هفتگانه تواتری نداریم، اینها نهایتا مشهور هستند که مثلا این، قرائت عاصم است و آن قرائت ابن کثیر است، اینها شهرتی بیش ندارند و شهرت این قرائت نیز از قاریان است. اما اینکه این قاریان هفت قرائت را از پیغمبراکرم(ص) گرفته باشند هیچ مستندی ندارد. خود اینکه قاریان اختلاف کردهاند و هیچ کدامشان نمیگویند همه این قرائتها از طرف خداست و همه اینها از طرف پیغمبر خدا نقل شده است دلیل وحدت قرائت است. علاوه بر آن، همان یک قرائتی که همانها میگویند، تواتری بین آنها و پیغمبر اکرم وجود ندارد. اینها یک نفر هستند، نقل میکنند و برخیشان از یک راوی نقل میکنند و برخی حتی، آن راوی که ازشان نقل کرده، معلوم نیست. عاصم معلوم است که قرائتش را از ابوعبدالرحمن سلمی نقل کرده است و ایشان از حضرت علی(ع) گرفته است. این قرائت عاصم مطرح است. این نهایتا یک خبر واحد میشود، یک خبر واحدی است که با یک واسطه و هیچ تواتری وجود ندارد. حضرت آیتالله خویی در البیان میفرماید هیچ تواتری وجود ندارد حتی از خود قاریان، تواتری برای ما نیست و جمع زیادی از علمای شیعه و سنی این تواتر را رد کردهاند. در همین کتاب قواعد تفسیر قرآن صفحه 44 نوشتهام: بسیاری از محققان سنی و شیعه مانند ابن طاوس، نجم الائمه، محدث کاشانی، سید جزائری وحید بهبهانی اینها از علمای شیعه. زمخشری، رازی و زرکشی و شماری دیگر اینها تواتر قرائتها را مردود دانستهاند.
رهنامه: بالاخره یک قرآن بیشتر نداریم و این قرآن در واقع متفقعلیه است باید یک تواتر داشته باشیم؟
استاد: این بحث بعدی است. مستند دیگری که برای حرف اینها ذکر شده آن مستند همان روایات سبعه احرف است که گاهی اوقات استناد به آن میکنند اما روایات سبعه احرف اولا از نظر صدورش از پیغمبر اکرم از نظر شیعه هیچ مستند معتبری ندارد برخی از آن روایات در کتابهای شیعه نیز دیده میشود ولی سند معتبری ندارد و به احتمال قوی از اهل تسنن در برخی از کتابهای ما راه پیدا کرده است. برخی کتابی با نام تعبیر رویای نزول قرآن بر هفت حرف، نوشته و درباره آن روایات بحث کردهاند.
یک تفاوتی که بین جمع قرآن در زمان پیامبر و جمع آن بعد از آن حضرت هست این است که اگر به دستور پیامبر اکرم باشد پیامبر اکرم(ص) هیچ خطایی در کارش نیست. حتماً یک حکمت و دلیلی وجود داشته است که این آیات را در کنار هم داده گرفته است و باید دقت کنیم که بفهمیم آن حکمت چه بوده است. وقتی به این خصوصیت آگاهی داشتیم در فهم معنا دچار خطا نمیشویم.
بنابراین قرآن کریم با یک قرائت از طرف خدا نازل شده و بعد در برخی آیات کریمه قرآن اختلاف شده که آیا این قرائتی که از طرف خدا آمده است این است یا آن. منشاء این اختلاف این است که وقتی رسول خدا تلاوت میکرد افراد قرآن را میشنیدند، مینوشتند. آن موقع اعرابگذاری نبوده است میگویند خطهای آن زمان نقطه هم نداشته است. عبارتی که نوشته و نقطه و اعراب ندارد یک مدتی بگذرد و بعد از مدتی به آن مراجعه کنند شک میکنند که این کلمه را باید اینطوری خواند یا آنطوری. الان مالک و ملک را گاهی بعضی از نظر خطی مثل هم مینویسند منتهی اگر اعراب ملک یک الف کوتاه باشد مالک میشود و اگر فتحه باشد ملک میشود. کسی که آن موقع شنیده اگه یادش نباشد آن موقع چگونه شنیده، شک میکند که باید ملک بخواند یا مالک؛ در یطهُرنَ و یَطَّهَرن شکل کلمه از نظر حروف فرق نمیکند. آن موقع اعراب نبوده و گاهی بعدا میخواستند بخوانند اشتباه میکردند. بعضیها حفظ میکردند آیات را و افراد وقتی قرآن حفظ میکنند یک مدتی بگذرد گاهی شک میکنند. این عاملی است که برای اختلاف قرائت وجود داشته. البته از جانب خداوند متعال برای اینکه چنین عارضه و مشکلی پیش نیاید برای مسلمانان مرجعی قرار داده است. پیغمبر خدا قرائت قرآن را به امیر مؤمنان علی(ع) آموختهاند و در روایات آمده، که پیغمبر اکرم دعا فرموند که آن حضرت از نسیان و خطا مصون بماند و آن حضرت فرمود یا رسول الله از زمانی که شما دعا کردید من هیچ گاه نسیانی عارضم نشده باز هم نگران هستی و حضرت فرمودند نه. اگر مسئله جریان سقیفه پیش نمیآمد ما مشکلی به نام اختلاف قرائت نداشتیم چرا؟ چون به هرحال آن افرادی که نوشته بودند هرجا که شک میکردند و اختلاف میکردند، محضر امام علی(ع) میآمدند و قرائت اصلی را برایشان بیان میکرد. الان مفسرین وقتی به این آیات میرسند یکی از کارهایی که میکنند بحث میکنند که کدام قرائت صحیح است. تا اینجا روشن شد که قرآن با یک قرائت نازل شده و نکته دوم اینکه اختلاف قرایتی که وجود دارد بر اثر این است که افراد فراموشکار و خطاکار هستند و چون مسئله غصب خلافت و اختلاف در رهبری بوجود آمد باعث شده که چنین مشکلی ایجاد شود. اگر قراین و شواهدی برای ترجیح و تعیین یکی از این قرائتها پیدا کردیم آن را اختیار میکنیم و الا باید توقف کنیم. اما بعضی از علما در طول تاریخ مثل صاحب آلاء الرحمان آقای بلاغی و بعد از ایشان سید عبدالحسین طیب صاحب تفسیر اطیب البیان و بعد از ایشان آقای معرفت در التمهید و آیتالله سبحانی که درسهای اصول حضرت امام را در تهذیب الاصول مکتوب و نوشتهاند، گفتهاند قرائت واقعی قرآن همین قرائتی است که در قرآنهای کنونی ثبت، نوشته و اعرابگذاری شده است. آنها یک قرائتهایی بوده است که برخی اجتهاد کردهاند و به نظرشان آمده خوب است اینطوری باشد و…. و احتمالاتی است که مطرح کردهاند. شایع و رایج در میان مسلمین همین قرآن بوده است.
رهنامه: عدم موضعگیری معصوم نسبت به قرائتهای دیگر خودش کافی نیست؟
استاد: آقایان یک شواهد و دلایلی ذکر کردند. آقای بلاغی میگوید این قرائت موجود متواتر است در طول تاریخ تواتر داشته است آقای سید عبدالحسین طیب و معرفت نیز همین را میفرمایند و به روایتی نیز استناد کرده که این قرائت موجود از حضرت علی(ع) گرفته شده است و اینکه این قرائت به قرائت عاصم معروف شده به معنای آن نیست که چون قرائت عاصم بوده مسلمانان از آن پیروی میکنند عاصم موضوعیتی ندارد، یعنی فرقی ندارد با قاریان دیگر. بلکه این قرائت از عصر پیامبر اکرم در همه اعصار در میان مسلمین مشهور و معروف و رایج و متواتر بوده است و عاصم نیز همین را اختیار کرده است. این یک دیدگاه است و اگر این دیدگاه پذیرفته شود و دلائلش قانعکننده باشد، قرآن با یک قرائت نازل شده و همان قرائت سینه به سینه در اعصار مختلف به ما منتقل شده است. اما آخوند خراسانی در بحث حجیت ظواهر قرآن میگوید ظاهر قرآن حجت است اما اگر در آیهای اختلاف قرائتی باشد که موجب اختلاف در ظهور آیه شود مثل حتی یَطُهرنَ و یطهرًن باز در چنین جایی ظاهر حجت نیست چرا؟ چون ما الان نمیدانیم آیه با کدام یک از دو قرائت قرآن واقعی است.
آنچه در میان شیعه پذیرفته شده و مورد اتفاق است این است که قرآن کریم با یک قرائت نازل شده و با هفت قرائت نازل نشده است. مستندش هم روایاتی است که در اصول کافی، کتابالقرآن، بابالنوادر است.
ما در کتاب قواعد سعی کردهایم همان دیدگاه آقای بلاغی تقویت شود و این نکتهای که شما اشاره کردید که فرمودید موضعی برخلاف قرآن رایج گرفته نشده اتفاقاً یکی از دلایل است، این چیزی بوده که در کلام آقایان نبوده این اضافه بر آن شواهدی که ذکر کردهاند میباشد. گفتهایم این اعرابگذاری قرآن طبق تاریخ قرآن در عصر معصومین انجام گرفته چون میگویند اعرابگذاریش توسط خلیل ابن احمد فراهیدی بوده است یعنی در قرن دوم بوده و سال 170 از دنیا رفته است. نقطهگذاری قرآن توسط شاگردان ابوالاسود دوئلی بوده که اینها در قرن یکم بودهاند و قبل از سال 90 یا حوالی سال 90 وفاتشان بوده. پس نقطهگذاری و اعرابگذاری در عصر معصومین انجام گرفته و ما از طرف معصومین تخطئهای ندیدهایم که گفته باشند این کار، کار غلطی بود و اشتباه بود و البته ما روایاتی از معصومین داریم که در برخی آیات قرائتی غیر از قرائت موجود مطرح شده، ولی به صورت کلان کار نقطهگزاری یا اعرابگذاری قرآن را تخطئه نکردهاند. این عدم تخطئه، میتواند تقریری از معصومین(ع) باشد نسبت به کلیت اعراب و قرائت قرآن جز در مواردی که ما روایات معتبری داشته باشیم بر قرائتی غیر از قرائت کنونی که البته این موارد بسیار کم هستند. البته در آیات زیادی فیالجمله روایات داریم اما اکثر آن روایات سند معتبر و شرایط اعتبار را ندارند یا روایت، سندش ضعیف است یا از نظر معنا دلالت روشنی ندارد، گاهی هم میخواهد نقل به مضمون و معنا بکند. مثلا یک روایتی که در تفسیر قمی از امام صادق(ع) نقل شده است ایشان صراط الذین انعمت علیهم را، صراط من انعمت علیهم خواندهاند. اینگونه در روایت آمده اما احتمال بسیار قوی این است که میخواهند نقل به معنا کنند و مضمون آیه را نقل کنند که با توجه به این مسئله دیگر ظهوری برای آن روایت باقی نمیماند. شاید پیدا نکنیم حتی یک قرائت را که از همه جهات، آن روایت اعتبار کافی را داشته باشد. یکی از قرائتهایی که روایت و شواهد و قراین بیشتر دارد آیه 130 سوره صافات است که در قرآنهای کنونی سلام علی ال یاسین است و روایات متعددی هست که اینها دلالت دارند برای اینکه سلام علی آل یاسین است که سید هاشم بحرانی در تفسیر البرهان روایات را جمعآوری کرده است و در کتابهای متعدد و مختلف که از امام صادق(ع) و حضرت علی(ع) و امام رضا(ع) روایت شده که مضمونش سلام علی آل یاسین است و اینجا این روایات را داریم و از آن طرف هم ابن جزری از سه تا قاری معروف نقل میکند که آنها سلام علی آل یاسین خواندهاند و از طرفی میبینیم که اگر ال یاسین باشد منظور حضرت الیاس است و مفسرین به لحاظ سیاق اینطور گفتهاند و چرا لام از یا جدا نوشته شده است و یا و نون چرا اضافه شده است و این تایید میکند آن روایات را و به لحاظ این قراین آن روایات تقویت میشود و اگر اطمینان حاصل شود که این قرائت سلام علی آل یاسین است آن وقت اینجا میگوییم همه جا طبق قرائت موجود است مگر جایی که دلیل موجود پیدا شود که یک قرائت دیگر را بگوید و قابل استثناء است این تحقیقی است که در کتاب قواعد تفسیر نوشتهایم
رهنامه: آیا این منجر به قول به تحریف قرآن نمیشود؟
استاد: با تأمل و دقت روشن است که این تحریف قرآن نیست. ملاحظه بفرمایید اختلاف در چگونه خواندن یک متن با اینکه یک متنی را تحریف لفظی کرده باشند عبارتش را تغییر و کم و زیاد کرده باشند جابهجایی انجام داده باشند این از نظر عرفی دو چیز است. یک وقفنامهای از 500 سال قبل به دست ما برسد یک وقت هست که یک شواهدی داریم که کسی آمده این وقفنامه را تغییر داده یک خطوطیاش را حذف کرده یک خطوطی اضافه کرده این را تحریف میگویند وقتی جابهجایی انجام گرفته باشد که آن منظور و مقصود واقف را وارونه نشان بدهد این تحریف است. اما اگر یک متن وقفنامهای داریم که از نظر تاریخی قطعی است که در کلمات و عباراتش هیچ دست برده نشده است. ولی الان یک عبارت را که میخواهیم بخوانیم اختلاف میشود اینطور باید خواند مثلا یک عبارتی هست عین و الف و لام و میم است بعضیها میگویند منظور عالم است اعراب که نگذاشته، بعضیها میگویند عالم است هر دویش یعنی در آن عبارت تصور دارد هم میتواند عالم باشد و هم میتواند عالِم باشد اگر عالم باشد یک طور معنا میدهد و اگر عالِم باشد یک جور دیگر معنا میدهد. در تحریف متن از اعتبار میافتد و حتی به جاهای دیگر آن نمیتوانیم اعتماد کنیم، اما اگر اختلاف در قرائت باشد نهایتش ما در این عبارت دچار اجمال میشویم ولی متن را از اعتبار نمیاندازد. پس اختلاف قرائتها ولو اینکه یک مفسری نتواند در یک جا، دو جا مسئله را حل کند و تعیین کند قرائت واقعی کدام است، نهایت این است که ما جهل داریم نسبت به چگونگی خواندن این آیه، و این تحریف نیست.
اگر مسئله جریان سقیفه پیش نمیآمد ما مشکلی به نام اختلاف قرائت نداشتیم چرا؟ چون به هرحال آن افرادی که نوشته بودند هرجا که شک میکردند و اختلاف میکردند، محضر امام علی(ع) میآمدند و قرائت اصلی را برایشان بیان میکرد. الان مفسرین وقتی به این آیات میرسند یکی از کارهایی که میکنند بحث میکنند که کدام قرائت صحیح است.
رهنامه: لطفا در مورد مصحف امیرالمومنین هم نکاتی بفرمایید؟
اصل مصحف امیرالمؤمنین همانطور که آقای خوئی فرمودند مورد اتفاق اعلام شیعه و سنی هست و قابل انکار نیست و اینکه این مصحف چه شده؟ از روایات استفاده میشود که این مصحف الان در دست ولی عصر (عج) است. بد نیست اشاره بکنیم به یک روایتی که در فروع کافی هست و در آخر آن روایت آمده است مصحفی را که حضرت علی(ع) نوشته بود نزد–حضرت مهدی عجا…- است و وقتی بیایند بر مردم آشکار میکنند. همچنین در روایت دیگری که طبرسی نقل کرده آمده است که از حضرت علی(ع) پرسیدند برای آشکار شدن آن مصحف وقت معلومی هست فرمود آری، وقتی که حضرت قائم(عج) از فرزندانم قیام کند آن را آشکار میکند که از این روایت استفاده میشود که آن مصحف نزد امام زمان(عج) محفوظ است. اما اینکه تفاوت آن مصحف با قرآنهای موجود در چیست. یک تفاوتی که در متن روایات دیده میشود این است هنگامی که قرآن از طرف خدا نازل شده، تفسیر و تأویلهایی را پیغمبر اکرم بیان کردهاند و خیلی از تأویلها از جانب خدا بر حضرت نازل شده و روایت داریم که هر آیهای نازل میشد خدا تأویلش را به پیامبرش یاد میداد و اینها را پیغمبر اکرم برای امیرالمؤمنین بیان فرمودهاند و حضرت مینوشتهاند. تفاوت مصحف امیرالمؤمنین با قرآن فعلی این است که همراه با آن تأویلها و تنزیلهایی بوده که از جانب خدا نازل شده و پیامبر اکرم بیان فرموده است و اینکه گاهی گفته میشود در آن نام افرادی بوده، این نه بهعنوان خود قرآن بلکه بهعنوان تاویل آیات بوده است مثل بعضی قرآنها که حواشی و تفسیرهایی دارد. یک تفاوت دیگر از نظر ترتیب است که برخی از آقایان گفتهاند ولی من روی این خیلی اطمینان ندارم چون روایتی ندیدهام که خیلی روشن این اختلاف ترتیب را بیان کند. اما مصحفی که مربوط به حضرت فاطمه(س) است، روایاتی داریم که آن روایات اینطور به ما میفهماند که بعد از پیغمبر اکرم موقعی که آن حضرت رحلت فرمودهاند حضرت فاطمه زهرا(س) مصیبت زده و غمگین بودند جبرئیل از طرف خدا میآمد و مطالبی را برای تسلی حضرت بیان میکرد و این مطالب را امیرالمؤمنین مینوشتند و اینها که جمع شد این موصوف به مصحف حضرت فاطمه(س) شد یک خبرهای غیبی و یک مطالبی که از عالم ملکوت برای حضرت فاطمه(س) بیان میشده اینها مکتوب شده و به صورت مصحف شده است و از خود روایات استفاده میشود که این چندین برابر قرآن هست ولی هیچ آیهای از این قرآن در آن نیست و آن مصحف قرآن نیست بلکه آن یک مطالب دیگری بوده است و آن مصحف غیر از قرآن و روایات است. و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.