
اجتهاد در تاريخ که اصطلاحاً تحليل در تاريخ ناميده ميشود، عبارت است از نقد و بررسي قضاياي تاريخي به منظور کشف واقعيت قضايا به مدد ابزاري که در اختيار مورخ است. و اين، امر آساني نيست.
مهمترين اصولي را که تحليلگران تاريخ در نقد و بررسي حوادث تاريخي از آنها استفاده ميکنند، ميتوان به اختصار چنين جمعبندي کرد.
الف ـ گردآوري شواهد و قرائن تاريخي پيرامون حادثه و استنتاج و استنباط واقعيت حادثه از مجموع آنها؛
بـ بررسي امکان وقوع حادثه تاريخي در اوضاع و شرايط زماني مورد بحث؛
جـ نقد و بررسي سندي گزارشهاي تاريخي.
رهنامه پژوهش: دانستن تاريخ براي طلاب چه ضرورتي دارد و در بعد علمي و حوزوي آنها چه تاثيري ميتواند داشته باشد؟
استاد: تاريخ يکي از شاخههاي علوم انساني است و تاريخ اسلام يکي از شاخههاي علوم اسلامي است. از اينرو در رديف ساير علوم اسلامي، آموزش آن براي طلاب لازم است و در بعد عملي و علمي حوزوي آنها تاثير دارد. علاوه بر اين، تاريخ تنيدگي خاصي با فقه و تفسير و ساير علوم حوزوي دارد. بهعنوان نمونه سنت حضرات معصومين که يکي از منابع فقه و اجتهاد است از طريق تاريخ و روايات تاريخي به دست ما ميرسد. فيالمثل وقتي در فقه ادعا ميشود فلان فتوا يا فلان روايت از روي تقيه صادر شده، اين تاريخ است که مشخص ميکند آن دوره، دوره تقيه بوده يا نه. نيز وقتي که ملاحظه ميشود علي “ع” بر سر جهر به بسم الله در نماز چقدر تاکيد ميکند، بستر زماني اين تاکيد و فضاي صدور اين حکم فقهي را تاريخ براي ما روشن ميکند. شناسايي روايات غاليان و شناخت سران فرقههاي باطل و تفکر و مسلک آنها از طريق تاريخ ميسر است. در مورد بسياري از آيات قرآن مجيد، فضاي نزول آنها را تاريخ بيان ميکند و در پرتو آن فهم بهتر معناي حقيقي آن آيات ميسر ميشود (هر چند مورد مخصص نباشد). از اين نظرها تاريخ در خدمت فقه است.
رهنامه پژوهش: طلاب چگونه بايد تاريخ را بخوانند؟ آيا روشي براي کار تاريخي پيشنهاد ميکنيد؟
استاد: تاريخ اسلام همچون علوم ديگر تعريف خاص دارد، سير تحول دارد، داراي مباني، روش، مکتب و شاخههايي است و مانند هر علم ديگر پرچمداران و تاثيرگذاراني داشته است. از زمان شکلگيري تاريخنويسي اسلامي تاکنون هزاران کتاب در زمينه تاريخ اسلام تاليف شده است. در اين ميان جايگاه منابع اوليه و قديمي، همچنان محفوظ است و شناخت آن منابع و مولفات آنها از الزامات بهرهمندي از تاريخ است.
بنابر آنچه گفته شد تاريخ، همچون هر علم ديگر، نيازمند استاد و آموزش است و کسي بدون طي دوره آموزشي و استفاده از محضر استادان اين علم نميتواند به مرحله تخصصي برسد. بدين جهت چندين سال است که تاريخ يکي از دروس رسمي و تخصصي حوزه علميه شده است و رشته تخصصي تاريخ همچون ساير رشتهها در حوزه علميه داير است و طلاب علاقهمند، در اين دورهها شرکت دارند و تعدادي تاکنون در مقطع سطح 3 فارغ التحصيل شدهاند.
رهنامه پژوهش: با توجه به اينکه همه نميتوانند در دورههاي تاريخ شرکت کنند چه کتب و منابعي را براي بررسي و مطالعه تاريخي به طلاب پيشنهاد ميکنيد؟
استاد: چنان که روشن است شرکت در دورههاي آموزشي ـ که در جواب سوال قبل گفته شد براي همه مقدور نيست. روحانيون محترم مقيم بلاد و شهرها و روستاها و نيز کساني که از لحاظ سني واجد شرايط نيستند از شرکت در اين دورهها محروم هستند در حالي که بسيار علاقهمندند از طريق مطالعه آزاد با تاريخ اسلام و تشيع آشنا شوند و به نظر ميرسد در اين حد نيز لازم است از تجارب و راهنماييهاي استادان فن بهرهمند شوند. بدين جهت به پيشنهاد معاونت تهذيب حوزه علميه، با استفاده از نظر گروهي از استادان تاريخ، سير مطالعات تاريخ اسلام در سه دوره مقدماتي، متوسطه و عالي، تهيه و تنظيم شده است. علاقهمندان ميتوانند آن را از دفتر فرهنگي معاونت تهذيب حوزه علميه تهيه فرمايند.
رهنامه پژوهش: آيا فهم تاريخ در اجتهاد و فقاهت تاثير دارد؟ اگر تاثير دارد نمونههايي از اين تاثير را بيان فرماييد.
استاد: پاسخ اين سوال مثبت است. تاثير تاريخ در فقاهت و اجتهاد نمونههاي متعدد عيني دارد. از آن جمله حضرت آيت الله العظمي جعفر سبحاني طي مقالهاي، بهعنوان نمونه، تاثير تاريخ در استنباط حکم فقهي در چهار مورد زير آن را به اثبات رسانده است: 1ـ وجوب حلق يا تقصير در عمره يا حج تمتع 2ـ مسح بر خفين (نعلين) 3ـ مدت عقد موقت زنان در جنگ اوطاس نبوده و نيز محدود به سه روز نبوده است 4ـ حکم جهر به بسم الله که در روايات شيعه مورد تاکيد قرار گرفته محدود به نمازهاي جهريه نيست و شامل همه نمازهاي يوميه است (نشريه کلام اسلامي، شماره 59، پاييز 1385) به جهت رعايت اختصار، از نقل تفصيلي اين بحث صرفنظر نموده مطالعه مقاله ياد شده را که به قلم يک فقيه آشنا با تاريخ است، توصيه ميکنيم. علاوه بر اين، دايره تاثير تاريخ در اجتهاد و فقاهت به قدري وسيع است که گروهي از مورخان، از برخي حوادث تاريخي، حکم فقهي استنباط کردهاند. اين مطلب را در نوعي از کتابهاي تاريخي مشاهده ميکنيم که غالباً “فقه السيره” ناميده ميشوند و امروز مورد استفاده هستند. در اين نوع آثار تاريخي، احکام برخي موضوعات عقيدتي و فقهي و سياسي و اجتماعي از سيره نبوي استخراج شده است. نمونههايي از اين نوع تاريخها از اين قرار است:
1ـ زادالمعاد في هدي خير العباد، تاليف ابوعبدالله ابن قيم جوزيه 2ـ فقه السيره تاليف محمد غزالي مصري 3ـ فقه السيره تاليف دکتر محمد سعيد رمضان بوطي 4ـ السيرة النبوية دروس و بحر تاليف مصطفي سباعي 5ـ دروس السيرة النبوية و عبرها (فقه السيره) تاليف دکتر احمد محمد عليمي 6ـ فقه السيره تاليف منير محمد غضبان (براي آگاهي بيشتر درباره اينگونه کتابها به مقاله: “فقه السيره نويسي” به قلم حجت الاسلام والمسلمين يعقوب جعفري، نشريه تاريخ در آينه پژوهش، سال هفتم، شماره اول، بهار 1389 مراجعه شود)
رهنامه پژوهش: آيا در خود تاريخ نيز نياز به اجتهاد داريم؟ به چه معناست؟
استاد: بلي، در تاريخ نيز مثل علوم ديگر به اجتهاد نياز داريم، ولي اجتهاد در تاريخ به سهولت براي همه کس مقدور نيست و مستلزم زحمات زياد و سالها انس و آشنايي و مطالعه در تاريخ و احاطه به منابع و حوادث تاريخي است. اجتهاد در تاريخ که اصطلاحاً تحليل در تاريخ ناميده ميشود، عبارت است از نقد و بررسي قضاياي تاريخي به منظور کشف واقعيت قضايا به مدد ابزاري که در اختيار مورخ است. و اين، امر آساني نيست.
رهنامه پژوهش: آيا اصول خاصي براي اجتهاد در تاريخ نياز است؟
استاد: اجتهاد (تحليل) در تاريخ اصول و ابزاري دارد که تحليلگران تاريخ در نقد و بررسي حوادث تاريخي از آنها استفاده ميکنند. مهمترين اين اصول را ميتوان به اختصار چنين جمعبندي کرد.
الف ـ گردآوري شواهد و قرائن تاريخي پيرامون حادثه تاريخي مورد نظر و استنتاج و استنباط واقعيت حادثه از مجموع آنها (برحسب مورد)
بـ بررسي امکان وقوع حادثه تاريخي در اوضاع و شرايط زماني مورد بحث. مثلا اگر حادثهاي را در زمان خاصي به شخصي نسبت دهند که او در آن زمان فوت کرده بود، طبعاً آن گزارش اعتبار نخواهد داشت. اين اصل را ابن خلدون در ابتداي مقدمه خود ابداع کرده است.
جـ نقد و بررسي سندي گزارشهاي تاريخي (با توجه به اين که تواريخ اوليه به صورت روائي و مسند تاليف شده است، مانند تاريخ طبري، مغازي واقدي، ارشاد شيخ مفيد، مقاتل الطالبين ابوالفرج اصفهاني و مقتل ابي مخنف)
استاد سيد جعفر مرتضي عاملي در کتاب “الصحيح من سيرة النبي الأعظم” در نقد و بررسي قضاياي تاريخي عمدتاً از روش اول استفاده کرده است.
چنان که گفته شد ابن خلدون (بنيانگذار تحليل عقلي در تاريخ) در مقدمه خود روش دوم را ابلاغ کرده و با استفاده از آن برخي قضاياي پذيرفته شده را رد کرده است.
مرحوم علامه اميني و مرحوم استاد سيد مرتضي عسکري کارهاي بزرگي که در بررسيهاي تاريخي انجام دادهاند، عمدتاً از طريق نقد و بررسي سندي حوادث تاريخي است. کتاب عبدالله بن سبا و صد و پنجاه صحابي ساختگي تاليف علامه عسکري نمونه بارزي از به کارگيري نقد سندي براي رد يا قبول گزارشهاي تاريخي است.