رمز موفقيت ليب (lib.ir) همين است. ما آرمانگرايي غير قابل دسترس را کنار گذاشتيم و عملگرا شديم. خيلي خيلي ملايم و آهسته آهسته و به قول معروف چراغ خاموش شروع کرديم و به جاهايي رسيديم كه خيلي از مراكز نتوانسته بودند برسند.
رهنامه پژوهش: لطفاً گزارشي از سايت lib.ir ارائه بفرماييد.
استاد: بحثمان در مورد پايگاه اطلاع رساني کتابخانه هاي ايران است که به Lib.ir معروف شده است. دوست دارم پيشينه اي در اين باره بگويم، اينکه چطور شد وارد اين مقوله شديم؛ چراكه تا حدودي به حديث هم مربوط مي شود و به کار شما مي آيد. در دارالحديث مأموريتي به ما محول و قرار شد فهرستي از منابع حديثي تهيه کنيم. منابع هم مربوط به طرحي در دارالحديث راجع به بحث شناسنامه حديث بود که الان هم هست؛ دست كم اسمش مطرح است. دغدغه اين بود كه اگر قرار است شناسنامه حديث توليد شود، بايد بدانيم منابع حديثي چه منابعي هستند و كدام اين منابع چاپ شده است. برخي از نسخه ها خطي بودند. الان هم هستند و کاري بر روي آنها نشده است؛ البته در اين فاصله زماني بر روي برخي از آنها کار شد و بعضي هايشان در ميراث حديث شيعه احيا و چاپ شدند. بعضي هايشان هم هنوز نسخه خطي مانده اند.
به هر حال بر روي نسخه هايي که چاپ شده اند متمرکز شديم، اعم از چاپ امروزي يا چاپ سنگي. برخي از آنها مال دوره اي است که صنعت چاپ راه اندازي شد. بخش زيادي از آنها به دوره ناصرالدين شاه و بعد از مظفرالدين شاه و احمد شاه برمي گشت. قبل از اينها برخي از کتاب هاي حديثي به طور عام در بولاق مصر چاپ شده بودند. برخي نيز هنگامي كه صنعت چاپ به هندوستان رفت، در بمبئي و حيدرآباد و… چاپ شدند. بسياري از آنها، آثار شيعه بودند. قبل از اينکه صنعت چاپ به ايران بيايد نسخه هاي چاپ سنگي داريم که به بمبئي و هند مربوط مي شود. بالأخره بعضي به صورت چاپ سنگي باقي ماندند و حتي افست هم نشدند و بعضي هايشان مجدداً در ايران افست و تجديد چاپ شدند كه نسخه اصلي شان به همان ها برمي گشت و رديابي و پيداکردن اين کتاب ها و اينکه چه کتاب هايي از حالت نسخه خطي درآمده و نشر عمومي پيدا کرده اند مأموريتي بود که بر عهده گرفته بوديم. در ادامه اين بحث مطرح شد که چقدر کار تصحيح انجام شده و مصححان چه کساني بوده اند و تصحيح در چه تاريخي اتفاق افتاده و اينكه تصحيح چند نوبت بوده است و فرايندهايي که بر روي آن اتفاق افتاده و در نهايت چاپ هاي مختلف آنها گزارش شود. براي اين كار مجبور بوديم فهرست هاي مختلفي را ببينيم. بنده الذريعه را از اول تا آخر مفصل ديدم؛ چراكه آقابزرگ گزارش هاي چاپ ها را آورده است. بعضي از آثار چاپ شده الان موجود نيستند يا بسيار نادرند يا اصلا در دسترس نيستند. بعضي از اين آثار در کتاب «خان بابا مشار» گزارش شده اند. فهرستي از کتاب هاي چاپ شده ارائه كرده است كه بعضي هايشان در نجف بوده است، يعني فهرست مطبوعات نجفيه. آنها را ديديم. خيلي مفصل وقت گذاشته بودند.
از ديگر منابع کشف کتاب هاي چاپ شده، فهرست کتابخانه هاي فعلي است، کتابخانه هايي مثل كتابخانه آيت الله نجفي مرعشي، مسجد فيضيه، مسجد اعظم و آستان قدس. اين کتابخانه ها نسخه هاي قديمي فراوان دارند و بعضاً فهرست نويسي شده اند. نسخه هاي منحصر به فرد در اين كتابخانه ها وجود دارد. کتابخانه هاي دانشگاه تهران و و مجلس نيز کتابخانه هايي بودند كه در حوزه کاري ما يعني در حوزه حديث به آنها مراجعه كرديم. اينکه آيا در کتابخانه اي که شناسايي شده، منابع حديثي وجود دارد يا خير و اگر موجود است کدام نسخه و و مربوط به چه سالي است، کار دشواري بود. ما فهرست منابع متبوع را در آثاري چون الذريعه و كتاب خان بابا مشار ديده بوديم و به سراغ کتابخانه ها رفتيم. کتابخانه هاي معرکه اي بود. نمي شد سراغشان رفت. اگر قرار بود سراغ برگه دان ها برويم، زمان زيادي نياز داشت و طول مي کشيد؛ چراكه يکي ـ دو کتاب نبود. نزديک چهارصد يا پانصد هزار کتاب را شناسايي کرده بوديم. گاهي کار پژوهشي آن چنان پرحجم و پرهزينه مي شود که افراد از آن صرف نظر مي کنند. اما ما گفتيم چقدر خوب و رفتيم سراغ امکاناتي که آن موقع موجود بود. قضيه به ده سال قبل برمي گردد.
آن موقع كتابخانه ها سايت داشتند يا برخي كه سايت نداشتند، از نرم افزاري هايي استفاده مي کردند كه ضعيف بودند؛ مثلاً در آن زمان اگر مي خواستيد کتابي را در فهرست کتابخانه آقاي مرعشي نجفي در اينترنت پيدا کنيد، جستجو بيست دقيقه طول مي کشيد و گاه مي ديديد كتاب مورد نظر موجود نيست. كار به اين صورت پيش مي رفت؛ يعني به گونه اي بود كه افراد از کار منصرف مي شدند. در واقع پيش زمينه اش تطور پژوهشي در حوزه حديث و دسترسي به منابع کتابخانه اي بود. يكي از مشکلاتي که در اين بستر خودش را نشان داد، نداشتن نرم افزار و سايت بود. معمولاً کتابخانه ها نرم افزار و سايت نداشتند. اگر يكي را داشتند، ديگري را نداشتند. سايت ها نيز ضعيف بودند؛ بنابراين ما به اين فكر افتاديم كه چقدر خوب مي شود اين کتابخانه ها همه يکجا جمع شوند و جستجويي جامع طراحي شود. همين، مسئله شده بود و خودش را به صورت يک نياز نشان مي داد. هر محققي از نگاه خودش مي توانست از اين مجموعه فراهم آمده بهره برداري کند؛ مثلاً فرض کنيد کسي مي آمد و مي گفت من مي دانم اين کتاب وجود دارد؛ ولي مي خواهم بدانم در شهر و استان ما وجود دارد يا خير. اگر هست در کدام کتابخانه است؟ يا ممكن بود كسي بخواهد ببيند از فلان شخص، کتابي چاپ شده است يا خير و اينكه آيا فلان پايان نامه تبديل به کتاب شده است يا خير. يعني هر کسي متناسب با كارش به مجموعه اي که دنبال گردآوري آن بوديم، نياز داشت. بعضي از دوستان مي گفتند نسخه خطي كتابي را پيدا کرده ايم و مي خواهيم آن را تصحيح کنيم؛ اما قبل از آن مي خواهيم بدانيم در اين زمينه، کاري انجام شده است يا خير.
عملاً متمايل به اين شديم که فهرستگان جامعي از مجموعه منابعِ کتابخانه ها تشكيل دهيم. اين كار انگيزه و پيش زمينه براي اصل کار ما بود. در مرحله اول با مشکلاتي مواجه شديم. يكي از آنها اين بود که نرم افزاهاي کتابخانه ها مختلف بود. ما كار را ابتدا با كتابخانه هايي شروع كرديم که ارتباطمان نزديک بود، مثل کتابخانه دارالحديث و کتابخانه تخصصي فقه و حقوق که دست آقاي مهريزي است. گفتيم با اين كتابخانه ها شروع کنيم ببينيم مي توانيم چنين كاري انجام بدهيم يا خير.
فعلاً اين پرانتز را ببنديد و اين پرونده را داشته باشيد. يک پرونده ديگر را باز کنيم. يک نياز ديگر در مجموعه ما مطرح شد و آن اين بود که کتابخانه مان از ما درخواست کرد و گفت مي خواهيم سايت بزنيم و فهرست کتاب هاي کتابخانه تخصصي دارالحديث را در اينترنت ارائه کنيم. اين خودش مسئله اي ديگر بود. من مسئول فناروي اطلاعات بودم. به ما گفتند شما مي توانيد اين مشکل را حل کنيد يا نه؟ ما بررسي کرديم و گفتيم دو ـ سه راه وجود دارد که اين کار انجام بگيرد و ساده ترين راه اين بود که به آن شرکتي که از نرم افزارهايشان استفاده مي کردند، درخواست بدهيم و بگوييم شما يک نسخه تحت وب از نرم افزارتان در اختيار ما قرار دهيد. با آنها صحبت شد و ديديم هزينه اي که آنها براي اين کار مطرح مي کردند، هزينه اي نبود که براي مجموعه ما قابل پذيرش باشد؛ يعني هزينه اش زياد بود؛ مخصوصاً که ما مي توانستيم راه هاي جايگزين داشته باشيم. ما توانستيم راه هاي جايگزين در نظر بگيريم و ديديم اگر خودمان فهرستي از اين نرم افزار توليد کنيم، مقرون به صرفه است و مي توانيم آن را در فضاي اينترنت در دسترس قرار دهيم.
نوع جستجويي که در پايگاه گذاشتهايم، به قول ما طلبهها سهل ممتنع است؛ يعني هم بسيار بسيار ساده است و بسيار پيچيده است اگر کسي امکاناتش را بداند. وقتي وارد سايت ميشويد با يک فضاي بسيار بسيط طرف هستيد که فکر ميکنيد ساده طراحي شده است؛ اما امکانات بسيار پيچيدهاي دارد.
همزمان با اين درخواست، درخواست آقاي مهريزي براي کتابخانه خودش مطرح شد. با ارتباطي که ما با ايشان داشتيم، ايشان هم اين درخواست را از ما کردند و گفتند يک نفر پيدا کنيد اين کارها را براي ما انجام بدهد. آنها از نرم افزار ديگري استفاده مي کردند. ما فرد متخصصي را مأمور کرديم کار ما و کار ايشان را بررسي کند. به برخي از مشترکات رسيديم؛ مشترکاتي که به ما اين نويد را مي داد که مي توانيم در دو نرم افزار مختلف با يک شيوه عمل کنيم؛ به صورتي بتوانيم همه را تجميع کنيم و اطلاعات را به يک شکل در اينترنت نمايش دهيم. نياز به نرم افزار مبدلي داشتيم كه اين دو تا مجموعه را که ناهمگن بودند همگن کند. دو نرم افزار خيلي معروفي را که در بين کتابخانه هاي ايران رايج بود، بررسي کرديم و به اين نتيجه رسيديم که مي توانيم از اطلاعات آن در يک مجموعه بهره وري کنيم. آن دو نرم افزار در بيشتر کتابخانه هاي معروف ايران ـ حدود 70 تا80 درصد آنها ـ نفوذ داشت و اين رقم بالايي بود. ما توانستيم اطلاعات کتابخانه مجموعه خودمان يعني دارالحديث و کتابخانه ديگر را استخراج كنيم و در يک مجموعه و يکجا ارائه کنيم. با اين كار تصميم گرفتيم به سراغ بقيه کتابخانه ها برويم و اطلاعاتشان را بگيريم و در اينجا ارائه کنيم.
در اين مرحله امکان سنجي کرديم و گفتيم به كمك رابطه اي که با کتابخانه هاي مختلف داريم، به احتمال زياد مي توانيم کتابخانه هاي مهم کشور را متقاعد کنيم که اطلاعاتشان را در اختيار ما قرار دهند. مقداري جلو رفتيم؛ اما ديديم نمي شود. رايزني هايي کرديم و افراد مختلفي را ديديم و توانستيم حمايت کتابخانه ها را جلب کنيم. مشکل ديگر اين بود که اطلاعاتي که آنان در فهرست نويسي شان گردآوري کرده بودند، سرمايه آنان تلقي مي شد و کتابخانه ها با يکديگر تبادل اطلاعات داشتند و حاضر نبودند اين اطلاعات را در اختيار ديگران قرار بدهند. كار منطقي اي هم بود. به آنان گفتيم اين بستر، بستري پژوهشي است و محققان مخاطب اين کارند و خوب است همکاري کنيد؛ علاوه بر اينكه بيشتر کتابخانه هاي بزرگ کشور از منابع عمومي استفاده مي کنند و شخصي نيستند. اينها همه دولتي يا شبه دولتي اند. ما متقاعدشان مي کرديم و مي گفتيم شما که پولي شخصي نداده ايد؛ پس اين اطلاعات را در اختيار ديگران بگذاريد. بعضي از اين كتابخانه ها سايت داشتند و اطلاعات را در معرض ديد ديگران قرار داده بودند. حالا قرار بود در يک جا جمع شوند. مطلبي كه موجب شد بپذيرند و به ما اعتماد کنند، اين بود که ما تعهد داديم اطلاعات كتابخانه ها را يکجا در اختيار ديگران قرار ندهيم. بر اين قضيه پايبند بوديم. مراكز مختلف پيش آمدند و اطلاعات را خواستند؛ اما ما نداديم و هزينه داديم و خسارت خورديم.
از يک طرف نياز اوليه خود من و محققان ديگر و از طرف ديگر به وجود آمدن بستر فني، تولد ليب را به دنبال داشت؛ پايگاهي که فهرستگان جامع کتابخانه هاي جامع کشور است. ما با چند کتابخانه شروع كرديم و آن را گسترش داديم که تا به امروز 470 کتابخانه عضو پايگاه ما شده اند. اين کتابخانه ها مختلف اند از کتابخانه دانشگاهي گرفته تا عمومي؛ اين آمار براي شش ماه پيش است. کتابخانه هاي مربوط به نهاد کتابخانه عمومي کشور و مهم و رسمي و غيررسمي و حوزوي، تخصصي و غيرتخصصي و… را به چهار دسته تقسيم کرده ايم: کتابخانه هاي دانشگاهي، تخصصي، حوزوي و عمومي؛ مثلاً کتابخانه آيت الله مرعشي جزو کتابخانه هاي عمومي است و رويکرد ويژه ندارد. كتابخانه آستان قدس از نظر ما عمومي است. کتابخانه تخصصي قران و حديث، كتابخانه تخصصي تلقي مي شود يا کتابخانه هايي که با هدف پاسخگويي به نيازهاي طلبه ها راه اندازي شده اند، در قسم کتابخانه هاي حوزوي قرار مي گيرند. در سايت ليب، يازده ميليون عنوان کتاب شناسايي و معرفي شده است که قطعا در بين آنها بخش قابل توجهي تکراري است. كتاب هاي تكراري را به رسميت شناخته ايم و علتش اين است که اگر کسي خواست دامنه جغرافيايي کتابخانه ها را محدود به کتابخانه هايي کند که در دسترسش است، بتواند از آنها استفاده کند. پراکندگي شهرهايمان در مجموعه گردآوري شده، بالغ بر 140 شهر است. تقريباً تمام استان ها هستند، به جز يکي دو تا استان که نتوانستيم با آنها همکاري کنيم و کتابخانه اي را جذب کنيم که دنبالش هستيم. از هر استاني دست كم يک کتابخانه در پايگاه ما موجود است و فکر مي کنم کمتر کتابي در ايران وجود داشته باشد که در اين مجموعه يازده ميليوني رکورد نباشد، مگر در کتابخانه هاي شخصي.
رهنامه پژوهش: آيا فهرست ها را به روزرساني مي کنيد؟
استاد: بله. دو روش مي توانست وجود داشته باشد. بگذاريد حرف اول را تمام کنم. محور ذخيره سازي اطلاعات در پايگاه ما کتابخانه ها هستند و يک کتاب به تنهايي در پايگاه ما معرفي نمي شود، بلكه حتماً به صورت وابسته به يک کتابخانه معرفي مي شود. دليل اين كار اين است كه وقتي کاربر به پايگاه مراجعه مي كند بداند منبع و سند مورد نظرش را در کجا مي تواند پيدا کند؛ ولي خدماتي که در پايگاه ارائه مي شود با محوريت مخاطبان پژوهشگر است. در حقيقت اين خدمات با اين گرايش توليد مي شوند. اين دو مطلب كه عرض شد کاملاً از يکديگر متمايزند؛ يعني کتابخانه ها براي ذخيره سازي موضوعيت دارند؛ ولي در ارائه خدمات به مخاطبان، هدفِ ما محققان اند نه کتابخانه ها، نه فهرست نويس ها؛ البته فهرست نويس هاي کتابخانه ها نيز مي توانند از مجموعه ما استفاده مي کنند؛ چون بعضي از کتاب ها، مثلاً کتاب هاي عربي، در کتابخانه هاي قم خوب فهرست مي شوند؛ چراكه متخصصانِ آشنا به زبان عربي در اين كتابخانه ها بيشترند. به دنبال همين، کتابدار هاي تهران براي فهرست نويسي کتاب هاي عربي از فهرست هاي کتاب هاي فهرست شده در قم بيشتر استفاده مي کنند؛ برعكس، کتاب هاي زبان انگليسي در تهران بهتر فهرست شده اند و کتابخانه هاي قم از آنها استفاده مي کنند. اينها خدماتي است که کتابداران از پايگاه ما بهره مي برند؛ ولي ما اين خدمات را خدمات جانبي به حساب مي آوريم و گروه هدف ما پژوهشگران اند. ما به دنبال اين هستيم که بهترين خدمات را به پژوهشگران بدهيم.
در مورد اينكه ما اين اطلاعات را چطور گردآوري مي كنيم و در چه فاصله زماني به روزرساني مي کنيم، بايد گفت دو سيستم مي توانست وجود داشته باشد: يکي اين بود که به روزرساني مان به صورت آنلاين و برخط باشد؛ يعني متصل به کتابخانه باشيم و هر لحظه كه آن کتابخانه کتاب جديدي به فهرستش اضافه كرد، بلافاصله آن كتاب در سايت ما ديده شود.
الگوي ديگر اين بود که فاصله هاي زماني در نظر بگيريم و اطلاعات را از کتابخانه دريافت کنيم و در آن فاصله ها فهرست را به روزرساني کنيم. اصطلاحاً به چنين روشي، سيستم آفلاين مي گويند. سيستم برخط يا آنلاين به لحاظ زيرساختي کشور، امروزه امکان پذير نيست. دلايل مختلفي دارد و بحث فني اش را اينجا نمي کنم. يکي از دليل هايش مشکلات ساختاري خود کتابخانه ها است. نياز بود ما که بيرون از مجموعه سازماني آنها بوديم، به اطلاعات شبکه آنها دسترسي داشته باشيم و اينها از نظر امنيت شبکه براي آنها مخاطره به حساب مي آمد و بيشتر کتابخانه ها حاضر نبودند يک مجموعه غريبه را در کار خودشان راه بدهند و اين بزرگ ترين مشکل ما بود؛ به همين دليل از اين روش صرف نظر کرديم؛ البته مشکلات ديگري ـ مثلاً مشكلات فني ـ هم داشت. بالأخره از شيوه آفلاين استفاده کرديم. کتابخانه ها بعد از فواصلي که کتاب وارد مي کنند و تعداد آنها به حجم قابل قبولي مي رسد، خودشان يک نسخه نرم افزار توليد مي کنند و از طريق لوح فشرده يا پست الكترونيكي به ما مي رسانند. اين كار دست خود کتابخانه ها است و معمولاً بعد از خريد کتابخانه در زمان ارديبهشت ماه يعني زمان نمايشگاه کتاب صورت مي گيرد. ورودي اطلاعاتشان تقريباً در تابستان رخ مي دهد و هر موقع صلاح بدانند، اطلاعات را در اختيار ما مي گذارند. بعضي ها شش ماهه و برخي کمتر يا بيشتر اين اطلاعات را به روز رساني مي کنند.
رمز موفقيت ليب (lib.ir) همين بوده است. آرمان گرايي غير قابل دسترس را کنار گذاشتيم و عملگرا شديم. خيلي خيلي ملايم و آهسته آهسته و به قول معروف چراغ خاموش شروع کرديم و به جاهايي رسيديم كه خيلي از مراكز نتوانسته بودند برسند.
رهنامه پژوهش: يعني حوزوی و دانشگاهی بودن دارالحدیث به این امر کمک کرد؟
استاد: بله ما در حوزه اطلاع رساني کاري ستودني انجام داديم. يکي از دلايل مهم پيشرفت کار را عنايت اهل بيت مي دانم و به هيچ وجه شعار نمي دهم. به ضرس قاطع مي گويم. طرح اين كار را از جايي کپي برنداشتيم. بعد که کارمان پيش رفت ديديم در سطح بين المللي کارهاي شبيه به اين انجام شده است.
رهنامه پژوهش: بحث حضرت عالي به اينجا رسيد که ليب فايده هايي براي کتابخانه هاي کل کشور دارد؛ ولي محور فعاليت و کارتان پژوهش است و خدماتي خاص براي پژوهشگران داريد.
استاد: يکي از مشکلاتي که کاربران ما با آن مواجه بودند، اين بود که وقتي در پايگاه ما كتابي جستجو مي شد، كاربر با تکرار مواجه مي شد و واقعاً خسته کننده بود. ممكن بود يک کتاب در بيست کتابخانه باشد؛ مثلاً كتابي از استاد مطهري در پنجاه کتابخانه يافت مي شد و کاربر پنجاه بار آن کتاب را مي ديد. اين موضوع خسارت بار و خسته کننده بود. دنبال اين بوديم كه تا جايي که ممکن است جستجوكننده، كتاب را يک بار ببيند يا به تعداد کمتر نه به تعداد کتابخانه ها. اين قضيه اين مشکل را مطرح مي کرد که چطور مي شد فهميد کتابي كه در رديف هشتم آمده همان کتاب رديف اول است. مجموعه متدهايي وجود دارد که اصطلاحاً به آنها ديتاماينينگ مي گوييم كه به معناي داده کاوي و تحليل داده ها براي کشف ارتباط بين آنها است. در اين حيطه تا حدودي پيش رفتيم و الان اين سيستم اجرايي شده است.
رهنامه پژوهش: اين کار شما و گروه شما بسياري از نيازهاي جديد کتابخانه را نشان مي دهد.
استاد: عمق فاجعه را نشان مي دهد و اينكه استانداردي وجود ندارد، نه در نرم افزار و نه در ورود اطلاعات. واقعاً تلاش هايي شده و کتابخانه ملي زحمت کشيده است. شايد در درازمدت بتوانيم ليب را مرجع معرفي کنيم. چشم انداز ليب اين است كه استانداردهايي مطرح کند و ديگر کتابخانه ها در حوزه تبادل اطلاعات يا در حوزه فهرست نويسي از آنها استفاده كنند.
رهنامه پژوهش: قرارگرفتن کتاب ها در قفسه ها نيز استاندارد خاصي دارد؟
استاد: بله، بعداً در اين مورد صحبت مي کنم. نکته ديگري که دنبال کرديم تا محققان راحت تر بتوانند با پايگاه ارتباط برقرار کنند، بحث يافتن منابع بود. نوع جستجويي که در پايگاه گذاشته ايم، به قول ما طلبه ها سهل ممتنع است؛ يعني هم بسيار بسيار ساده است و بسيار پيچيده است اگر کسي امکاناتش را بداند. وقتي وارد سايت مي شويد با يک فضاي بسيار بسيط طرف هستيد که فکر مي کنيد ساده طراحي شده است؛ اما امکانات بسيار پيچيده اي دارد. سعي کرده ايم با حرکت موس روي صفحات به اين نكته توجه دهيم كه جستجوهايي که در گوگل و جاهاي مختلف انجام مي شود، جستجوهاي خيلي عادي هستند. در اين جستجوها يک کلمه را وارد مي کنيد و جستجو مي کنيد و تمام مي شود؛ اما در پايگاه ما جستجو در عنوان كتاب، پديد آورنده، موضوع و بقيه اطلاعات مهيا است. عبارت يا كلمه اي كه جستجو مي شود نيز پيچيدگي هاي خودش را دارد، اينكه آيا يک کلمه است يا بيشتر يا اصلاً عبارت است يا به صورت ترکيب عطفي است؟ شما اگر مطلع باشيد گوگل چنين قابليتي دارد، مي توانيد با همان صفحه گوگل جستجوي پيچيده طراحي کنيد. گوگل جستجويي پيشرفته دارد. سايت ما نيز اين قابليت را دارد. در همان صفحه اول که يک سطر مي بينيد، مي توانيد جستجوي پيشرفته طراحي کنيد، به اين صورت که بگوييد فلان واژه و فلان واژه را داشته باشد يا مي توانيد بگوييد اين دو تا ترکيب به صورت عبارت باشند. ابزار اين كار در سايت تعريف شده است. با استفاده از صفحه کليد انجام مي شود و موس را که روي مورد مي بريد، به شما نشان مي دهد از کدام کليدهاي صفحه کليد استفاده کنيد؛ به اين ترتيب جستجو را براي کاربران عادي و عمومي بسيار ساده طراحي کرديم، به طوري که شخص احساس نمي کند با مجموعه اي پيچيده طرف است. کساني که حرفه اي هستند با امکاناتي که طراحي کرده ايم مي توانند جستجوي حرفه اي انجام دهند.
در بحث طراحي صفحات تعبير «يوزر فرندلي: کاربرپسند» را داريم. کاربري که پشت رايانه قرار مي گيرد و مي خواهد با نرم افزاري يا وبسايتي کار کند، گاه احساس مي کند با مجموعه درگير نيست. مثالي مي زنم. وقتي شما مي خواهيد رانندگي ياد بگيريد، تا مدتي وقتي مي خواهيد حرکت کنيد، به دنده نگاه مي کنيد. توجه مي کنيد کلاج و گازي وجود دارد! اما بعد از چند ماه انگار اين ابزار ديگر وجود ندارد. اين ابزار طريقيت پيدا مي کنند و طريقيتشان مندک در آن موضوع مي شود. اصلاً يادتان نيست که براي رسيدن به هدف از چه ابزاري استفاده كرده ايد؛ يعني اين ابزار آن چنان با شما هماهنگ مي شوند که گويي جزوي از بدن شما هستند. از جايي به جاي ديگر مي خواهيد برويد، يادتان نيست که پا داريد يا پاي چپتان را مي گذاريد و بعد پاي راست را. اگر نرم افزاري طوري طراحي شود که شخص نرم افزار را نبيند و به راحتي با آن به دنبال هدفش باشد، چنين نرم افزاري كاربرپسند و دوست کاربر است. سايت هايي که پرمخاطب اند بايد اين گونه طراحي شوند. اگر شما براي كار با نرم افزاري پشت رايانه اي نشستيد و با کليدها و صفحه درگير بوديد و دنبال اين بوديد كه بفهميد فلان کليد کجا بايد زده شود، آن نرم افزار اشکال دارد. ما سعي کرده ايم تا جايي که ممکن است طراحي سايت براي کاربران عمومي و محقق كاربرپسند باشد.
در سايت انتهاي فهرست الفبايي که به ليست کتابخانه مربوط ميشود، تصوير پژوهشيار و فهرستيار آمده است. در واقع دو لوح فشرده است که بهعنوان محصول سايت توليد ميکنيم. فهرستيار براي کتابخانهها و پژوهشيار براي محققان است.
نکته سوم که در ارائه خدمات مد نظر ما بود اين است که خودمان را جاي محقق گذاشتيم و گفتيم محققي که مي خواهد مقاله بنويسد يا دانشجويي که مي خواهد پايان نامه يا طلبه اي که مي خواهد رساله اي تأليف کند، هنگامي كه به دنبال منبع است، قطعاً از صفر مطلق و محض شروع نمي کند، بلكه مجموعه اي از منابع را مي شناسد. اين منابع مي توانند به عنوان مدخل در پايگاه ما مورد توجه قرار گيرند. پس قابليتي در پايگاه طراحي كرديم كه براي چنين فردي همزمان منابع ديگري نيز معرفي كند. اين منابع، هم خانواده منابع شناخته شده او هستند و به لحاظ موضوع، هم موضوع آن منابع به حساب مي آيند. اين محقق هيچ اطلاعي از آن منابع ندارد، نه عناوين آنها را مي داند و نه پديده آورده آنها را مي شناسد و نه حتي مي داند موضوع اين منابع چيست، بلكه فقط منابع خودش را مي شناسد. چنين مزيتي با بررسي اطلاعات موجود در کتابخانه ها عملي شد. اين هدف در هيچ کدام از نرم افزارهاي متداول کتابخانه اي دنبال نشده است؛ چون مخاطبشان پژوهشگران نبوده اند. ما چنين طرحي را دنبال کرديم و توانستيم آن را در پايگاهمان اجرايي کنيم، به اين صورت که بررسي کرديم و ديديم کتابخانه ها براي چيدن کتاب ها در قفسه شان از دو استاندارد معروف دنيا استفاده مي كنند: يکي رده بندي کنگره و ديگري رده بندي ديوئي. بيشتر كتابخانه هاي کشور از رده بندي کنگره استفاده مي کنند. اساس اين رده بندي اين است كه مجموعه عنوان هايي موضوعي وجود دارد كه انشقاق پيدا مي کنند به زيرعنوان هاي مختلف تقسيم مي شوند. همين طور لايه به لايه جلوتر مي رود و کوچک تر مي شود. منشأ اين رده بندي، کتابخانه کنگره امريکا بوده است؛ به همين دليل، رده بندي کنگره نام گرفته است. در ايران بخشي از اين استاندارد توسعه پيدا کرده است و ريزموضوعاتي اختصاصي براي آن تعريف شده است.
مشکلي كه اين رده بندي دارد اين است که با نگاه و نياز آنان طراحي شده است؛ مثلاً فلان موضوع را زيرمجموعه فلان موضوع قرار داده اند؛ در صورتي که آن موضوع از نظر ما اهميت کلان دارد و بايد سرعنوان شود. در اين رده بندي دو ـ سه حرف به تاريخ امريکا اختصاص يافته و کل آسيا با اين همه قدمت و تاريخ در يک رده قرار گرفته است! نمي گوييم قصد و غرض داشته اند، بلكه آنان با طراحي چنين رده بندي اي مشکل خودشان را حل کردند؛ اما بعد که اين طرح در معرض ديد عموم قرار گرفت و در جهان به عنوان الگو پذيرفته شد، نقص هايش آشكار شد؛ چراكه اولويت کشورها با هم فرق مي کند. اشکال اساسي به اين رده بندي در دو حوزه است: يک حوزه اين است که آيا اين رده بندي جهان شمول است و تمام نيازهاي بشر را پوشش مي دهد؟ اينان مدعي اند پوشش داده است و به زور پوشش مي دهند. دومين حوزه، اولويت بندي است. آنان اولويت خودشان را مطرح کرده اند؛ بر همين اساس رده هاي مرتبط با يهوديت و مسيحيت در اين رده بندي بسيار كامل است و ريز به ريز تمام ورق اينها و تمام گرايش هاي اينها را پوشش داده اند؛ در صورتي که در مورد مسلمانان اين طور نيست.
نكته مهم درباره اين رده بندي اين است كه زماني اين رده بندي به کار مي آيد که کتابخانه قفسه باز باشد؛ يعني كتاب ها با هدف دسترسي مستقيمِ محققان در قفسه ها چيده شده باشند. در چنين حالتي اعضاي کتابخانه شما می توانند در قفسه ها بگردند و کتاب هايي هم موضوع را در کنار هم ببينند، وگرنه کتابدار که کتاب نمي خواند، نيازي به اين رده بندي ندارد. در جايي كه كتابخانه قفسه باز نيست، كافي است شما كتابي سفارش دهيد و او پشت باجه به شما تحويل دهد. نه شما قفسه را مي بينيد و نه کتابدار نياز به آن دارد. در چنين حالتي، اين رده بندي لغو خواهد بود.
ما همين رده بندي را به صورت مجازي در سايتمان در اختيار محققان قرار داده ايم. کاربري که فرسخ ها با کتابخانه فاصله دارد، مي تواند به صورت مجازي آرايش کتاب ها را در قفسه ببيند؛ يعني قفسه اي را كه كتاب مورد نظرش در آن قرار گرفته و كتاب هاي هم موضوع با آن كتاب را ببيند. چيدمان پشت سر هم کتابخانه که بار موضوعي خاص دارد، به محقق اين اجازه را مي دهد كه بفهمد کتاب مورد نظرش با چه کتاب هاي ديگري هم خانواده و هم موضوع است. مي تواند با چند کتاب ديگر آشنا شود. فرض کنيد محقق ما نهج البلاغه را مي شناسد و خبر دارد يا اصلاً خبر ندارد نهج البلاغه چند شرح دارد و چند بار ترجمه شده است و چند مستدرک براي آن نوشته شده است؛ اما عناوين آنها را نمي داند. در چنين حالتي وقتي به قفسه مراجعه كند، با اين شرح ها و ترجمه ها و مستدركات آشنا خواهد شد؛ چراكه اينها با محوريت نهج البلاغه در كنار هم مي آيند.
رهنامه پژوهش: شما فضاي حقيقي را با تمام فوايدش شبيه سازي کرده ايد.
استاد: بله. همه اينها در راستاي ارائه خدمت به پژوهشگران است. قفسه مجازي كتاب، براي پژوهشگران بسيار راهگشا است و آنان را با آثار و مؤلفان جديدي آشنا مي كند.
نکته بعدي اين است كه تا جايي كه تحقيق کرده ام و مي دانم ـ شايد تحقيق من ناقص باشد ـ تا به امروز در دنيا از رده بندي کنگره، نمودار درختي نديده ام. توضيح آن اين است كه گاه شما با رده بندي كنگره آشناييد و مي دانيد رده B داريم و بعد BP و اينكه فلان موضوع زيررده كدام موضوع است؛ اما بيشتر مردم نمي دانند كه فلان موضوع در كجاي رده بندي قرار گرفته يا بعضي از موضوعات تحت کدام عنوان کلي قرار مي گيرند. هدف از اين رده بندي ها اين بوده است که دانش بشري را ساختارمند کنند. اکثر محققان ما تفکيک موضوعي دانش هاي اسناد را بلد نيستند و نمي دانند که چنين علمي وجود دارد و با استفاده از آن مي توانند اسنادشان را پيدا کنند. کاري که ما در سايت انجام داده ايم اين است كه رده بندي را به صورت الگوي درختي ارائه كرده ايم. محقق مي تواند با پيمايش اين درخت، انشقاقات دانش ها را بفهمد و اسناد هر شاخه و زيرشاخه را بشناسد.
حتي خود کتابداران هم نمي توانند اين خدمات را به اين شكل ارائه کنند مگر افراد خاصي. در قديم در کتابخانه فيضيه فردي متولي چنين کاري بود. کتابخانه را خوب مي شناخت و اگر طلبه اي براي تحقيق و پژوهش به او مراجعه مي كرد، او در همان موضوع به طلبه کتاب معرفي مي کرد؛ اما امروزه تقريباً هيچ يك از كتابداران ما چنين قابليتي ندارند؛ مخصوصاً که نرم افزارها توسعه پيدا کرده اند و دسترسي راحت تر شده است.
يکي ديگر از کارهايي که انجام داده ايم اين است که اگر محققي يا کتابخانه اي در مورد فلان موضوع، عنوان مجموعه اي از آثار را بخواهد، ما براي او انجام مي دهيم و در لوح فشرده به او ارائه مي كنيم. افراد اگر خودشان بخواهند از طريق سايت، اين کار را انجام دهند، هم زمان بر است و هم محدوديت هايي وجود دارد؛ مثلاً کتابخانه دارالحديث به ما گفته است تمام کتاب هاي حديثي را براي ما گردآوري کنيد؛ چون مي خواهيم ببينيم همه اين کتاب ها را جمع کرده ايم يا نه. يا فلان شخص به ما گفته است مي خواهم تمامي کتاب هايي که مربوط به ورزش فوتبال است براي سازمان تربيت بدني جمع کنم. ما چنين سفارش هايي مي گيريم و مجموعه ها را جمع آوري مي کنيم و در قالب سي دي تحويل افراد يا سازمان ها مي دهيم. اين هم جزو خدمات جانبي اي است که در پايگاه ارائه کرده ايم. در سايت انتهاي فهرست الفبايي که به ليست کتابخانه مربوط مي شود، تصوير پژوهش يار و فهرست يار آمده است. در واقع دو لوح فشرده است که به عنوان محصول سايت توليد مي کنيم. فهرست يار براي کتابخانه ها و پژوهش يار براي محققان است. محققاني که دنبال گردآوري مجموعه اي موضوعي هستند مي توانند به پايگاه سفارش بدهند و برايشان يک خروجي سفارشي توليد کنيم.
رهنامه پژوهش: اگر افراد خودشان اين مهارت را داشته باشند مي توانند چنين مجموعه اي را به دست بياورند؟
استاد: خير. ما به اطلاعاتي دسترسي داريم که امکان گردآوري كتاب ها را آسان تر مي کند.
رهنامه پژوهش: يعني خروجي ها را روي سايت تعريف نشده است.
استاد: يا تعريف نشده يا با دشواري به دست ميآيد. شما مجبور هستيد با کليدواژههاي مختلف بگرديد و جوابها را چند بار ميبينيد؛ در صورتي که ما در همان جستجوي اول جواب ميگيريم. فرض کنيد يک بار از طريق عنوان جستجو ميکنيد و يک بار از طريق موضوع؛ اما ما هر دو تا را با هم انجام ميدهيم و در يک زمان جواب مي گيريم.