
قسمت اول: مربوط به مباني فكري لازم
1ـ اكثر انسانها با منطق و استدلال زندگي ميكنند و براي گفتار و رفتار خود دليل دارند. يعني بطور طبيعي قواعد منطق را دارا هستند. از طرفي تحصيل دانش براي دستيابي به معلوماتي است كه انسان دارا نيست. بنابراين آيا تحصيل منطق تحصيل حاصل نيست؟ اگر تحصيل حاصل نيست آنچه را كه بطور طبيعي دارا نيستند و با تحصيل منطق بدست ميآورند روشن كنيد و منطق را تعريف كنيد.
2ـ فرق برهان، جدل و مغالطه چيست؟
3ـ وقتي استدلال ميكنيم:
الف ـ دنبال چه چيزي هستيم؟
ب ـ از چه موادي استفاده ميكنيم؟
ج ـ چه عملياتي در ذهن ما انجام ميشود؟
(اين مساله را ميتوانيد در قالب يك استدلال با قياس شكل اول توضيح دهيد.)
4ـ مغالطه را تحريف و تغيير واقعيت ميدانيم و ميخواهيم مغالطه نكنيم بايد چه قسمتهائي را در بيان مطلب خود تحت كنترل داشته باشيم؟ (حداقل 3 زمينه را نشان دهيد و مثال بزنيد)
قسمت دوم: مربوط به مهارت كشف و پاسخ به مغالطات
5ـ استدلالات زير مبتلا به مغالطه هستند عاملي كه موجب مغالطه شده است را نشان دهيد.
الف ـ اگر كسي پرخوري كند بيمار ميشود. من با اجتناب از پرخوري خود را درمقابل انواع بيماريها بيمه كردهام.
ب ـ اگر تحصيلات عاليه داشته باشيد ميتوانيد مسائل را خوب تشخيص دهيد اما متاسفانه ادامه تحصيل نداديد لذا انتظار نداشته باشيد كه بتوانيد مسائل را خوب تشخيص دهيد.
ج ـ آيه 105 سوره مائده چنين ميگويد: يا ايها الذين آمنوا عليكم انفسكم لايضركم من ضل اذا اهتديتم يعني شما مسئول خودتان هستيد به دينداري خود بچسبيد و كاري به ديگران نداشته باشيد.اين آيه جدائي دين از امور اجتماعي را تبيين ميكند.
د ـ قوانين اسلام مربوط به 1400 سال پيش است نبايد انتظار داشت كه بتواند به مشكلات امروزه پاسخ دهد.
6ـ راه پاسخ به مغالطههاي زير چيست؟
الف ـ وارد سياست نشو زيرا اگر راست بگوئي قدرتمندان از تو متنفر ميشوند و اگر دروغ بگوئي خدا از تو منزجر ميشود و بالاخره يا بايد دروغ بگوئي يا راست پس يا قدرتمندان از تو روبر ميگردانند يا خدا.
ب ـ ولايت مطلقه فقيه يعني ديكتاتوري