
1ـ حكم كلياي در دست داريم ميخواهيم براي يك شيئ خاص آن حكم را ثابت كنيم.
مثلا حكم كليِ “سخت بودن سنگ ” را داريم ميخواهيم اين حكم را براي يك چيز خاص ثابت كنيم.
2ـ حكم كلياي براي موضوعي در دست داريم ميخواهيم حكم ديگري براي آن ثابت كنيم.
مثلا حكم كلي “گياه نبودن انسان” را داريم ميخواهيم درخت نبودن آن را نيز ثابت كنيم.
3ـ موضوعي با دو حكم شناخته شده داريم ميخواهيم رابطه بين آن دو حكم را پيدا كنيم.
مثلا حكم كليِ “قدرت تصميمگيري داشتن انسان” را داريم و همچنين حكم “گياه نبودن انسان” را داريم ميخواهيم رابطه بين قدرت تصميمگيري داشتن و گياه را بدانيم.
4ـ كداميك از موارد زير بديهي هستند؟
مشخص كنيد از كداميك از انواع بديهي هستند؟
اوليات ـ مشاهدات ـ تجربيات ـ متواترات ـ حدسيات ـ فطريات
كل بزرگتر از جزء است.
معلول علت دارد.
من هستم.
غير از من چيزهاي ديگري هستند.
هستي
هر چيزي خودش است و غير خودش نيست.
يك چيز نميشود هم باشد هم نباشد.
مجموعه از اجزاءش بزرگتر است.
چهار زوج است.
آسپرين مسكن درد است.
توكيو وجود دارد.
بلند شدن براي بزرگتر خوب است.
مرده ترسناك است.
نماز صبح دو ركعت است.
موضوع بحث: استدلال
1ـ چه وقتي ميگوييم “چرا “؟
2ـ ارتباط منطق با ادبيات چيست؟
3ـ وقتي استدلال ميكنيم دنبال چه چيزي هستيم؟
4ـ ميگويند درست بودن استدلال زير بديهي است. چرا؟
علي انسان است.
هر انساني نياز به استراحت دارد.
پس علي نياز به استراحت دارد.