
بهداشت روانی دو اطلاق دارد؛ یک اطلاق، رشتهای است که به دنبال ارتقای سلامت روانی انسان است. وقتی این لفظ را به کار میبریم، این شاخه در نظر گرفته میشود که شامل مجموعه اقداماتی برای پیشگیری از بروز بیماریهای روانی، درمان و بازیابی افراد، پس از حل مشکلات روانی میشود. اطلاق دیگر، حالت خاص روانی است که با سلامت روانی قرین است. وقتی میگوییم کسی از بهداشت روانی برخوردار است یا بگوییم فردی از سلامتی روانی بهرهمند، یک معنا دارد. برای تعریف بهداشت روانی از دیدگاه اسلام، باید درباره بخش دوم بحث بکنیم، حالت روانیای که در علم روانشناسی از آن صحبت میکنند، که این فرد سالم است یا از سلامت روانی برخوردار است. وقتی با نگاه اسلام به موضوع مینگریم، مفهوم آن چیست؟ چه تفاوتی با معنایی دارد که آنها از سلامت روانی برداشت میکنند؟ بهتر است نخست ببینیم آنها چه میگویند و بعد توضیح دهیم، حرف ما چیست؟
نخست باید بدانیم، تعریف مسائل روانی چیست؟ در تحلیل مسائل روانی، طبیعتاً نظر به تقابل جسم و روان داریم. مسائل روانی به چیزهایی مربوط میشود که جنبه جسمانی ندارد. در تحلیل علم روانشناسی میتوان گفت این علم، سه موضوع دارد. از یاد نباید برد که روانشناسی، تطوری تاریخی داشته است. در 130 سال اخیر، این علم راه کمال را پیموده است. برخی در روانشناسی، صحبت از مسائل روانی میکنند و میگویند رفتار یعنی آنچه از انسان سر میزند. در این صورت میتوان گفت که روانشناسی معادل رفتارشناسی است. رفتارگراها این دیدگاه را داشتند. بعد در روانشناسی به آنها نقدهایی شد و گفتند اگر شما علم روانشناسی را همان رفتارگرایی بدانید، روانشناسی را به رفتار ظاهری تقلیل دادید. ما موردهای دیگری نیز در انسان داریم، مانند حافظه، تفکر، تعقل و خلاقیت، که اینها مشهود نیست و نمیتوانیم اسم رفتار رویش بگذاریم. روانشناسان دیگر، این نکته را اصلاح کردند و گفتند روانشناسی عبارت از علم مطالعه رفتار و فرآیندهای روانی است.
فرایندهای روانی، دارای دو شاخه اساسی است؛ یکی بحث شناختها که به جنبه علمی انسان میپردازد و شامل تفکر، حافظه، استدلال، خلاقیت و امثال اینها میشود. جنبه دیگر که آن هم خیلی مهم است، جنبه عاطفی و انگیزشی انسان است. در این جنبه، مسائل عاطفی انسان، نظیر احساسات، غم، شادی، اضطراب، ترس و…، بررسی میشود و جنبه دیگر هم انگیزههای انسان است، مقولهای که محرک انسان است و به رفتار جهت میدهد. مثلاً صحبت میکنیم که یکی باانگیزه است و یکی بیانگیزه است، این مربوط به انگیزش انسان میشود. میتوانیم بگوییم روانشناسی، سه موضوع دارد که البته کاملاً این موضوعها در هم تنیده است که عبارتند از رفتار، شناختها و عواطف. هر رفتار مشهودی، دو پشتوانه دارد: پشتوانه شناختی و فکری و حافظهای، و پشتوانه انگیزشی و عاطفی. بنابراین، مسائل روانی بحثهایی درباره رفتار انسان، بعد تفکر و استدلال و حافظه، و بعد انگیزهها و عواطف انسان است.
روانشناسی از دو جنبه با علم اخلاق ارتباط پیدا میکند؛ یکی بحث رفتار است که در واقع اخلاق در رفتار متجلی میشود. دوم، بحث احساسات و عواطف است. خیلی از بحثهای اخلاقی به افراد کمک میکند تا عواطف و احساسات خود را کنترل کنند. دقیقاً روانشناسی به این امر میپردازد. این دو جنبه، میتوانند به هم بسیار نزدیک بشوند.
هدف و موضوع اخلاق با روانشناسی متفاوت است، ولی اینها بیشتر از رشتههای دیگر میتوانند به همدیگر کمک کنند. البته زمانی روانشناسی، شاید سی یا چهل سال پیش، به اخلاق و ارزشها کاری نداشت و وارد بحث ارزشها و هنجارها نمیشد، ولی روانشناسان فهمیدند که روانشناسی با هنجارها گره خورده است، به گونهای که فردی سالم است یا ناسالم، یعنی بهنجار است یا ناهنجار. به هنجارهای اجتماعی توجه کنید. آیا این فرد مطابق هنجار اجتماعی است یا نه؟ اگر نیست، نابهنجار و بیمار است و رفتارش اختلال دارد.
یک اطلاق هست که درباره آن دیدگاههای مختلفی است، ولی شاید بگوییم که شاخصه مهمی که این اطلاق درباره بهداشت روانی مطرح میکند، سه شاخص است: شاخص عاطفی که آرامش است، یعنی کسی که بهداشت روانی دارد و از سلامت روانی برخوردار است، آرامش را در وجودش میبیند. شاخص دوم، نشاط و انگیزه است، نه صرفاً شادی، ولی میگوییم روحیه و انگیزه داشتن، که این اولین عامل مقابل اضطراب میشود و مقابل افسردگی و بیانگیزگی است. شاخص سوم، کارآمدی است، یعنی فرد هر کاری دارد و آن کار را انتخاب کرده، در آن کارآمد است. نمیگوییم سرآمد است، میگوییم کارآمد است. هر کسی نسبت به استعدادش، موفق است. این شاخصها مطرح شده و توضیحات مختلف و دیدگاههای گوناگونی در این باره مطرح است، اما اسلام چه میگوید؟ برای اینکه بگوییم یک نفر سلامت روانی دارد یا از بهداشت روانی برخوردار است، چه میتوانیم بگوییم؟ ممکن است بگوییم شاخصها همین کارآمدی نشاط و آرامش است، ولی نکته مهم این است که به تدریج در تحقیقات، تلقی از سلامت روانی انسان، رشد و تکامل پیدا کرد. زمانی ملاک، رفتار است و انسان سالم، انسانی است که رفتار بهنجار و سالمی داشته باشد. مقداری جلو رفتند و گفتند عواطف و تفکر فرد را هم باید در نظر بگیریم. انسان سالم، تفکر سالمی دارد و احساساتش متعادل است، سپس به بُعد اجتماعی، توجه، و مسئله اجتماعی را مطرح کردند و حدود پانزده سال اخیر به مسئله معنوی پرداختند، یعنی انسانی که در بُعد معنوی مشکل دارد، هم سلامت روانی ندارد و هم نمیتواند از سلامت روانی و شاخصهای آن برخوردار باشد. از این رو، در تعریف بهداشت روانی باید بیشتر به بُعد معنوی، در بحث سلامت روان اهمیت بدهیم. برداشت ما از سلامت روانی، از نگاه اسلامی این است که فرد ارتباط خوبی با خودش، دیگران و نظام هستی داشته باشد. ارتباط خوب با خودش این است که خودش را بشناسد و از جنبههای شخصیتی و وجودی خود آگاهی خوبی داشته باشد. شناخت از جنبهها و لایههای وجودی خود، موضوع مهمی است.
در روانشناسی، مدیون آنهایی هستیم که این لایهها را مطرح کردند و گفتند که انسان لایه لایه است. فرد سالم لایههای وجودی و استعدادهای خود را شناخته است و با پذیرش جنبههای وجودی، سعی دارد استعدادهایی را که در خود میبیند، به فعلیت برساند. این یک جنبه قضیه است. جنبه دوم، ارتباطاتی است که با انسانها برقرار میشود. بخش اصلی زندگی ما، ارتباط با دیگران است. فردی که از سلامت روان برخوردار است، از دیگران نیز آگاهی دقیقی دارد. شناخت درستی از دیگران پیدا کرده است و میتواند ارتباط مؤثری با آنها برقرار بکند. نکته سوم، ارتباط فرد با جهان است، یعنی انسان، از محدوده خودش و دیگران بیرون میآید و خودش را در این هستی لایتناهی، موجودی خیلی ضعیفی میبیند و به دنبال جایگاهی برای خودش است. اصلاً من چرا هستم؟ این وجود من برای چه هدفی است؟ در ارتباط سوم، فرد جایگاه خودش را در هستی میفهمد و این قابل تحقق نیست، مگر اینکه با خدای جهان ارتباط خوبی برقرار بکند. ما با این سه ارتباط میگوییم انسان بهداشت روانی دارد یا سلامت روانی. به علاوه وقتی این سه ارتباط را عمیقتر میکنیم، میبینیم اگر فرد در ارتباط سوم، جایگاه خودش را بشناسد، به عنوان یک عبد یا مخلوق، آن دو ارتباط دیگر را هم با این ارتباط تنظیم میکند. به این ترتیب، اگر بخواهیم انسان سالم یا فرد برخوردار از بهداشت روانی را تعریف بکنیم، میگوییم کسی که جایگاهاش را در جهان شناخته، ارتباط خودش را با خدا کشف کرده، این ارتباط را نیرومند ساخته و این ارتباط، محورِ وجودی او شده، یعنی محور توجه او، محور غذا خوردنش، محور توجه به استعدادها و شکوفاسازی استعدادهایش، قرار گرفته است.
از این رو، محور ارتباط با دیگران رابطه با خداست. چنین انسانی را برخوردار از بهداشت روانی، و انسان سالمی میدانیم. اگر بخواهیم برای این موضوع، دلیلی بیاوریم، آیه «ضرب الله رجل فیه شرکاء» را ارائه میکنیم. در ارتباط با توحید میگوییم، فردی که بهداشت روانی دارد، از دیدگاه اسلام، تسلیم یکی است. تمام نیروها، انگیزهها، کششها، احساسات و عواطف و رفتارهایش، یک جهت دارد و به یک سمت، سوق داده شده است. دغدغه این فرد آن است که من عَبد یکی هستم. قرآن میفرماید: «سلم رجل»، یعنی انسان سالم، انسانی است که محور شخصیتش خداست، ولی انسانی که از بهداشت روانی از دیدگاه اسلام برخوردار است، انسانی است که تسلیم خداوند باشد. البته مراتبی نیز دارد. نباید چنین تلقی شود که شما دنبال انسان کاملی هستید. این تسلیم، مراتبی دارد. به نظر من، این تعریف دیدگاه اسلامی از بهداشت روانی است، اما اگر بخواهیم ارتباط این بحث را با طلاب جوان و در مسیر تبلیغ، تحصیل و انجام وظایف بندگی بیان کنیم، برای طلبهای که در مسیر علوم دینی حرکت میکند و به دنبال علم دین است، ویژگیهایی را در نظر میگیریم. اگر هویت طلبگی را تعریف کنیم، طلبه را معلم دینی مردم معرفی میکنیم. دین را مجموعهای از اخلاقیات، رفتارها، تعبدیات و معرفتهای الهی میدانیم که باید یک نفر داشته باشد. طلبه معلم دینی مردم است. طبیعتاً طلبه نسبت به دیگر مردم، به ویژگیهای برجستهای نیاز دارد. کسی که میخواهد معلم مردم بشود، باید ارتباط خوبی با مردم داشته باشد. خودش فردی جا افتاده باشد. پیش از آن، معلم نفسه و مؤدبها باشد.
بهداشت و سلامت روانی، چه تأثیری در هویت طلبگی میتواند داشته باشد؟ برای اینکه به آن مرتبه سلامت روان برسیم، در هر مرحله سنی، یک مجموعه ویژگیهایی نیاز داریم؛ زیرا سلامت روان هم موضوعی تحولی و رشدی است. درست نیست که فردی بیست ساله را با فردی چهل ساله مقایسه بکنیم. فرد بیست ساله، مقتضیاتی دارد. فرد سی ساله هم همینطور. چهل ساله هم همینطور. ما با توجه به این ویژگیها که در نظر میگیریم، باید ببینیم طالب علوم دین، چگونه بهداشت روانیاش تأمین شده است و اگر تأمین نشود، چه تأثیری روی درسش و رسالتی که در آینده خواهد داشت، دارد. هر چند الان رسالت او خیلی برجسته نیست و درگیر خودش است. برای اینکه فردی از بهداشت روانی برخوردار باشد، لازم است نیازهایش برآورده بشود. در روانشناسی میگویند سه دسته نیاز وجود دارد. نیازهای جسمانی، نیازهای روانی و نیازهای معنوی، که در تقسیمبندی اخیر در بحث نیازها و انگیزهها آمده است. این در حالی است که سی سال پیش میگفتند، دو مجموعه انگیزه داریم؛ انگیزههای جسمانی و انگیزههای روانی. امروزه میگویند که سه دسته انگیزه داریم، روانی و جسمانی و معنوی. در متون بهداشت روانی، نیاز معنوی را مفصل توضیح دادند. لازم است انگیزههای جسمانی طلبه تأمین شده باشد. وقتی میگوییم سلامت روان که فرد نیازهایش تأمین باشد. نیازهای جسمانی عبارت است از چیزهای ساده، مانند تغذیه مناسب، امکانات ورزشی خوب، امکانات زندگی خوب، حجره خوب، خانه خوب، غذای خوب، درآمد در حد متوسط. اینها میتواند در سلامت فرد خیلی اثر بگذارد. وقتی طلبه دغدغه اقتصادی داشته باشد، این دغدغه و اضطراب، آرامش لازم را از او میگیرد و دیگر او دارای شاخصه آرامش نیست. همیشه نگران است. دغدغه این را دارد که شغلی کنار درسش داشته باشد. موقعی که دارد درس میخواند، فکر میکند اجاره خانه را از کجا در بیاورد و تأمین بکند. خانمش بیمار است. از خودش میپرسد که باید چهکار بکند. طبیعی است که این فرد آرامش ندارد. وقتی آرامش او مشکل پیدا کرد، روی تمرکز فرد اثر میگذارد. فرد درک میکند، ولی نمیتواند متمرکز شود. سر کلاس درس نشسته است و تمرکز لازم را ندارد. مباحثه میکند، ولی فکرش جای دیگری است. البته حوزه در این جهت اقتصادی حرکت کرده و کارهای خوبی انجام شده است.
دغدغه دیگر، بحث نیازهای جنسی است. نیازهای جنسی، جزو نیازهای جسمی است، ولی همین نیازهای جنسی در تمرکز فرد و سلامت روانیاش اثر دارد. اگر فرد در این زمینه ناکام باشد، مشکل روانی خواهد داشت. افسرده و بیانگیزه است. در این زمینه بحث زیاد است که چه زمانی ازدواج را برای طلبهها مطرح بکنیم و چقدر به آن اهمیت بدهیم؟ به هر صورت، نسبت به هر فردی باید نگاه خاصی داشته باشیم، نه اینکه نسخه عامی بپیچیم و بگوییم طلبهها سال اول، سال دوم یا سال سوم، ازدواج بکنند. خودشان با این نیاز آشنا هستند. ما باید به هر فرد، به صورت یک فرد مجزا نگاه بکنیم. ما الگوی عمومی برای افراد نپیچیم و نگوییم به کسی که آن طلبه مثل تو میماند و دو ـ سه سال سنش بزرگتر است و تو چه میگویی که میخواهی ازدواج کنی! این گونه درست نیست.
بحث مهم در بهداشت روانی، توجه به تفاوتهای فردی است. افراد با هم متفاوت هستند. اگر به این مورد بیاعتنا باشیم، بهداشت روانی تأمین نمیشود. طلبه یا خودش را سرکوب میکند یا به شکل خاصی، خودش را تأمین میکند و طبیعتاً این تعادلی که در بهداشت روانی لازم است، اینجا وجود ندارد. نکته دوم، بحث نیازهای روانی، مثل دوستی، محبت و انگیزه پیشرفت است. اینها نیازهایی است که طلبه باید تأمینش بکند تا احساس کند بهداشت روانیاش تأمین شده است. اینها باز هم اثرگذار است، مثلاً طلبهای که در غربت باشد، دوستی نداشته باشد، ارتباطاتش ضعیف باشد، این در روند بهداشت روانی و هویت او اثر میگذارد و سبب شکلگیری احساس ناکامی میشود. بعد بحث نیازهای معنوی است که بسیار مهم است و برای طلبه در درجه بالاتر قرار میگیرد. وقتی کسی میخواهد معلم دینی بشود، یکی از انگیزههای مهم آن، مسائل معنوی است. این نکته را باید احساس کند که به حسب استعدادش خوب دارد پیش میرود و به معنویتش توجه میشود. معلمان و استادانی دارد که کمکش میکنند.
مسائل معنوی، درباره ارتباط با خداوند است. اینکه مسیر کمال معنوی انسان چگونه است؟ اگر انسان در این زمینه، نسبت به خودش و سنش تأمین نشود، مشکل پیدا میکند. چه مشکلی پیدا میشود؟ حرکتهای افراطی شکل میگیرد. برخی در بعضی مسائل معنوی، دچار افراط میشوند. دستوراتی را از یک جایی میخوانند، از یک کتابی میگیرند و دنبال یک کسی میروند، بیتوجه به اینکه هر کسی استعدادهایش چیست و چطور قدم به قدم در مسائل معنوی پیش میرود. این مورد در بهداشت روانی طلاب، خیلی اثرگذار است و اگر درست هدایت نکنیم، در زمینه تأمین نیازهای معنوی، با افراط و تفریطهایی طلبهها روبهرو میشویم که باعث میشود فرد تعادل لازم را از دست بدهد و بهداشت روانی نداشته باشد. تزلزل دارد و مشخص نیست چهکار میخواهد بکند و حرکت معنویاش به چه سمتی است؟
بنابراین، وقتی همه این نیازها تأمین بشود، فرد به طور نسبی از بهداشت روانی برخوردار است و راحت میتواند با توجه به سلامت روان و بهداشت نسبی که دارد، با نوعی آرامش خاص، حرکتی باانگیزه و بانشاط داشته باشد. درسش را بخواند، مباحثهاش را انجام بدهد، در آزمونها شرکت کند و روحیهاش برای درس خواندن مناسب باشد. در این صورت، ما موفقتر خواهیم بود و طلابمان در زمینه پیشرفت تحصیلی هم موفقتر خواهند بود.
اگر بهداشت روانی طلبه تضمین نشود و آن تعادل و آرامش را نداشته باشد، در این زمینه با موردهایی روبهرو میشویم: یکی افت تحصیلی است؛ زیرا طلبه تمرکز لازم را برای درس ندارد. خوب درس نمیخواند. سر کلاس مینشیند، ولی توجهش جای دیگری است. نکته دیگر اینکه طلبه، انگیزه و نشاط لازم را ندارد تا با نیروی قوی، مشغول درس و مباحثه شود. از طرف دیگر، تحیری در او پیش میآید که چرا باید درس بخواند؟ چه درسهایی را باید بخواند؟ باز هم اینجا مشکل ایجاد میشود. میبینیم طلبه یا درس نمیخواند یا این طرف و آن طرف میرود یا وقت خودش را به چیزهای فرعی مشغول میکند یا اینکه میبینیم سرگرم امور غیر درسی میشود.
در مرحله بعد به این مورد میپردازیم که امروزه چه عواملی، بهداشت روانی طلبه را تهدید میکند و برای او چه مشکلاتی پدید میآورد؟ امروزه با توجه به پیشرفت تکنولوژی و امکانات خوب، آسایش بسیاری برای بشر فراهم شده است، ولی باز هم در زمینه بهداشت روانی، با مشکلات زیادی مواجه هستیم. با وجود دوری راهها، افراد در حال حاضر از هم دورتر شدند. در گذشته این گونه نبود. البته برخی طلاب ممکن بود به نجف بروند، ولی غالباً در قم مدت محدودی بودند و بر میگشتند یا در فصل تابستان با خانوادهشان بودند و در محل سکونت و شهر اصلیشان، پیش پدر و مادرشان بر میگشتند. افزایش فاصلهها یکی از مسائلی است که در عصر ما پدید آمده است. نکته دیگر، بحث نیاز عاطفی انسان به توجه است که کمتر تأمین میشود. درست است که طلبهها در شهرهای غریب، میکوشند با شبکههایی که درست میکنند و روابط اجتماعیای که دارند، رابطهشان را قویتر کنند، ولی حمایتی که از خویشان و بستگانشان میبینیم، در غربت وجود ندارد. طلبهها با هم رفت و آمد دارند، به هم کمک میکنند، ولی میبینیم طلبه در شرایطی که همسرش بیمار میشود و بچه کوچک هم دارد، کسی نیست که برایش غذا بپزد. خودش هم گاهی بلد نیست غذا بپزد. باید درسش را تعطیل بکند. هوای بچه را هم داشته باشد. هیچکس نیست که به آنها کمک بکند. ممکن است دوستانش باشند، ولی مثل فامیل حاضر نیستند کمک کنند.
امروزه شهرها بزرگ شده است. در گذشته دوستان در محلات، به هم کمک میکردند، ولی الان میبینید دوستان هر کدام در محلهای هستند. این موردها فشارهایی به افراد میآورد که این فشارها تأثیرش در درازمدت، فرد را فرسوده میکند و نقش طلبه هنگام درس خواندن و مواجهه با مردم و کار تبلیغیای که به عهده دارد، تضعیف میشود. امروزه شاهد این مسئله هستیم. مسئله دیگر، انفجار اطلاعاتی است که الان وجود دارد. شما امروز اینترنت، شبکههای تلویزیونی و ماهواره دارید و مرتب در جامعه ما اطلاعات به افراد تزریق میشود. اگر اسم این را فضاهای مجازی بگذاریم، روز به روز ارتباط افراد با فضاهای اجتماعی و واقعی، کمتر، و با فضاهای مجازی، بیشتر شده است. طلبه هم یکی از افراد این جامعه است. طلبه فرد مجزایی نیست که ما انتظار داشته باشیم افراد از تلویزیون استفاده کنند و به طلبه بگوییم که استفاده نکن. در خانه طلبه مثل بقیه تلویزیون است. این مسئله بحران به شمار میآید؛ چرا که اطلاعات زیاد، فرد را از تمرکز باز میدارد و دیگر فرد نمیتواند روی حوزه علمی، رشته علمی، روی درس خودش متمرکز شود؛ زیرا اطلاعات مرتب میآید و به پردازش نیاز دارد، یعنی فرد باید این جایگاه را برای خودش روشن بکند و در ذهنش قرار بدهد، سپس به کار خودش برسد. این پردازش اطلاعات برای افراد مشکلزاست و بحرانی پدید میآورد. اگر طلبهای سراغ اینترنت برود و موضوعی را جستوجو کند، شاید در این زمینه صدها اطلاعات متناقض ببیند. این موردها در ذهنش میماند و اگر بخواهد تمام این مسائل را حل بکند، اصلاً امکان ندارد و ظرفیت ذهنیاش هم موجود نیست. این موردها به عنوان مسائل حل نشده، برایش میماند و فردا که دوباره به اینترنت میرود، چیزهای جدیدی میبیند و همینطور این موردها پیش میآید. چیزی که خیلی از طلبهها و افراد عادی را تهدید میکند، اطلاعات زیادی است که وارد ذهن میشود و نمیتوانند هم پردازش بکنند و ذهنشان، انبانی از اطلاعاتی میشود که خیلی از آنها حل نشده است. این موردها، انرژی روانی و قدرت تفکر را از فرد میگیرد.
علامت سؤالهایی در حافظه فرد بر جا میماند و این علامت سؤالها، ذهن فرد را اشغال میکند. اینطور نیست که فرد رفتهرفته مجموعه اطلاعاتی را بگیرد و بعد پردازش نکند و سرانجام نیز فراموش کند. فراموش نمیکند. این موردها در گوشههای ذهنش میماند و به صورت ناهوشیار، تأثیر روانیاش را میگذارد. بنابراین، وقتی طلبه درس میخواند، ممکن است نکتهای برایش تداعی بشود و اطلاعاتی که در لایه لایه ذهن هست، فعال شود و این اطلاعات فعلی که درسش است، تحتالشعاع قرار بگیرد و حل نشود.
برای نمونه، فردی حدود چهل سال پیش را با امروز مقایسه کنید. استفادهای که از تلویزیون میکرد، با الان را مقایسه بکنید. چهل سال پیش امکانات و تکنولوژی به گونهای بود که افراد روزی چهار یا پنج ساعت، نهایت امکان استفاده از تلویزیون را داشتند، ولی امروز به طور عادی، شبکههای فعال در ایران ده شبکه است: شبکههای علمی، ورزشی، هنری. زمانی که فرد به اینها اختصاص میدهد، خیلی بیشتر است و اطلاعاتی که وارد ذهن او میشود، چندین برابر گذشته است. فقط سؤال نیست که وارد ذهن میشود، اطلاعات نیز است. اطلاعات به هر صورت، به پردازش نیاز دارد. ما لازم نیست خیلی از اطلاعات را بدانیم. خیلی قتل در دنیا یا ایران اتفاق میافتد، آیا لازم است اعضای یک خانواده طلبه، از تمام قتلهایی که در ایران اتفاق میافتد، مطلع بشوند؟ ممکن است آماری باشد که سالی حدود هزار قتل با سلاح سرد داریم، یعنی روزی سه تا. من این قدر اطلاعات پیدا کردم. آیا لازم است که روز به روز اطلاعاتم در این زمینه بیشتر بشود یا نه؟ ممکن است این اطلاعات را وارد ذهن کنم. بحث اطلاعات تجاوز را فرض بکنید. آیا این اطلاعات را میتوانیم مرتب بگیریم و بگوییم باید من از زمانه مطلع باشم، قتلها، اختلافات خانوادگی، دعواها. خیلی از این اطلاعاتی که دارد میآید، سؤال نیست. فرد مطلع میشود که چنین اتفاقی افتاده است. چون اکثر افراد قدرت پردازش را ندارند، باعث شده که نه فقط طلبهها، دانشجوها هم نتوانند تمرکز لازم را پیدا بکنند.
امروزه خطری که بهداشت روانی طلاب را تهدید میکند، پذیرش اطلاعات زیاد و بدون پردازش است. راهش این است که اطلاعات خودش را کنترل بکند. لازم نیست روان و ذهن انسان هر اطلاعاتی را بپذیرد. اینها قدرت تمرکز طلاب را به هم میزند و او نه خوب میتواند درس بخواند و نه درسی که میخواند، در ذهنش میماند. صرفاً معلومات درسی سطحی طلبهها پیدا میکنند. طلبه درگیر علمی است که برای مردم خیلی مهم است و نسبت به علوم دیگر برای مردم حیاتیتر است. معمولاً علوم دیگر با رفاه افراد و زندگی مادیشان درگیر است. اگر این علوم ضعف داشته باشد، ممکن است حیات جسمانی فرد را تهدید بکند. البته ممکن است تأثیراتی روی حیات روانی و روحی و معنوی افراد داشته باشد، ولی علم طلبه، علمی است که با حیات و جنبههای معنوی افراد درگیر است و طبیعی است که برخورد با مردم میتواند خیلی مفید باشد یا خیلی ضرر داشته باشد.
علم دین، مهم است. طلبهای که وارد حوزه دینی میشود و میخواهد معلم مردم باشد، باید خیلی در این ابعاد قوی باشد. حتی مسائل جزئی را هم باید دقیق بداند، نه اینکه درست نداند. گاه طلبه از نظر علمی ضعیف میشود، چون فرصتها و ذهنش درگیر اطلاعاتی است که نباید باشد. مسئله دیگر، باز هم به فضای مجازی و تلویزیون و امثال اینها مربوط میشود. مسائل اخلاقی و معنوی است. الان ما میبینیم زمینه فساد و گناه، نسبت به قبل خیلی بیشتر است. این به دلیل فضا و ارتباط مجازی است که امکانش نسبت به قبل بیشتر شده است. این مسأله هم برای طلبه مشکل پدید میآورد. اگر طلبهای نتواند در این زمینه خودش را مهار کند و در زمینه فسادهایی که از طریق اینترنت و فضای مجازی برای افراد به وجود میآید، رها شود، تغییرات اخلاقی و روحی ایجاد میشود که خطر مهمی است و همه، از جمله طلبه را تهدید میکند. البته طلبه متفاوت است و جایگاهش نسبت به مردم، از نظر بهداشت روانی، باید در سطح ویژهای باشد. اگر مردم از بهداشت روانی برخوردار باشند، طلبه باید در سطح بالاتری باشد؛ زیرا طلبهای که در سطح مردم است، نمیتواند معلم دینی مردم باشد. مردم باید این را احساس بکنند، نه اینکه طلبه با حرفش القا کند که من بالاتر هستم. فرد باید اشراف اخلاقی و معنوی خودش را در عمل به متعلمینش اثبات بکند. وقتی طلبه در ردیف مردم باشد، گریز مردم از این افراد حاصل میشود یا دینی سطحی یا برداشتهای سطحی از دین، در مردم جا میافتد.
از این رو، اعتقادمان این است که وقتی صحبت از بهداشت روانی طلبه میکنیم، میگوییم بهداشت روانی طلبه باید در سطح بالاتری باشد. یک بُعد بهداشت روانی، ارتباط انسان با خودش است و خودشناسی قوی و خودپذیری و خودشکوفایی که طلبه باید دنبالش باشد. ببینید اگر طلبه خودش را نشناسد، نسبت به خودش دچار توهم میشود و میبینیم که خیلی از مواقع طلبهها خود را در جایگاه خاصی قرار میدهند. این در حالی است که در آن جایگاه نباید باشند. خودشان را درگیر موقعیتهایی کردند که اگر درک درستی از شخصیت خودشان داشتند، خودشان را درگیر این امور نمیکردند. مثالی میزنیم. فرض کنید در مواجهه با خانمها یا مشکلات خانوادگی افراد، طلبه باید خودشناسی دقیقی داشته، و به درک درستی از انگیزههای خودش، رسیده باشد. ببیند در زمینههای جنسی مهارتش چقدر است؟ اگر این شناخت را نداشته باشد، به بهانه اینکه من بروم مشکلی را حل بکنم، خودش را وارد موقعیتی میکند، گیر میافتد و بعد نمیتواند هیچ کاری هم بکند و مشکلات آن فرد را هم تشدید میکند. نه تنها حل نمیکند، تشدید هم میکند. درباره تخصصهای علمی، خودش را وارد تخصصهایی میکند که این کاره نیست. فکر میکند تخصص دارد. وقتی خودش را درگیر میکند، میبیند نه تنها کمک نکرده، بلکه به فرد ضربه هم زده است. یک راهنمایی غلطی میکند؛ زیرا از موضوع درک درستی نداشته است. از این رو، خودشناسی طلبه باید خیلی قوی باشد، یعنی باید مبلغان دین و معلمان دینی، روی خودشناسیشان در بُعد بهداشت روانی، بیشتر کار کنند. در روایات هم هست: «من عرف نفسه»، که روی این نکته تأکید میکند. احساس میشود این خطری است که طلبه را تهدید میکند. طلبه به دلیل ارتباطهای بیشتری که با مردم دارد، دارای جایگاه معنوی خاصی نزد مردم است. الان اگر کسی با عبا و عمامه، هر جای ایران برود، به او احترام میگذارند. برای خودش یک جایگاه بالایی احساس میکند. به علت این ویژگی که طلبه دارد، طبیعتاً باید بهداشت روانی قویتر و شناخت دقیقتری از خودش داشته باشد. روحیاتش را بشناسد. خودش و عواطفش را تعدیل کرده باشد. تفکراتش واقعبینانه باشد. تحلیلهای واقعبینانه از شخصیت خودش داشته باشد. در ارتباط با مردم، شناختش از مردم و پذیرش او از مردم، بیشتر باشد. از این رو، جایگاه مهمتری هست که طلبه باید به آن جایگاه توجه کند.
هرکس در جایگاهی قرار دارد، که نسبت به جایگاهش، انتظاراتی از او هست. از طلبه در جامعه یا شوهر در خانه، توقعاتی است. اثرگذاری صحبتهای هر طلبهای محدودهای دارد. طلبهای را در مسجد کوچکی در نظر بگیرید. اثرگذاری این طلبه در محدوده پنجاه تا صد نفر است. او از نظر علمی، از نظر تعادل و موردهای دیگر، در حد صد نفر باید ویژگیهایی داشته باشد. وقتی یک جایی رفت که پانصد نفر بودند، اثرگذاریاش بیشتر است. وقتی طلبه امام جمعه بشود، صحبتهایش خیلی مهمتر است. این فرد باید در زمینه بهداشت روانی، جایگاه بالاتری داشته باشد. موضوعی در روانشناسی تحت عنوان رفتارهای دفاعی و مکانیزمهای دفاعی وجود دارد. در مکانیزمهای دفاعی، مشکلاتی متوجه فرد میشود و حالاتی پیش میآید که فرد نمیتواند درست با آنها مواجه شود. چون نمیتواند درست مواجه شود، دست به مکانیزم دفاعی میزند که نوعی واقعیتگریزی در آن است. مشکلی پیش آمده است و فرد به جای اینکه ریشههای این مشکل را تحلیل و بررسی بکند که چقدرش به خودش بر میگردد و چقدرش به جای دیگر. گاه فرد دچار فرافکنی میشود، یعنی مشکل را به طرف مقابل نسبت میدهد و میگوید که چرا این کارها را میکنید؟ شما تقصیر دارید. فرافکنیها در بهداشت روانی، مناسب نیست. اگر زیاد دست به مکانیزمهای دفاعی میزند، مسائل را توجیه میکند، دلیل تراشیهای بیخودی میکند یا به فرافکنی رو میآورد، مثلاً در یک مسجد، وقتی مشکلی پیش میآید، اگر طلبه فرافکنی کرد، یعنی مشکلاتی را که مربوط به خودش باشد، به دیگران نسبت داد و گفت شما در این قضیه مقصر بودید و از خودش فارغ شد، این کار در تبلیغ و ارتباط با مردم، خیلی مشکل ایجاد میکند. از این رو، بحث سلامت روانی در طلبهها خیلی مهم است.
عوامل تهدید بهداشت روانی و اینکه فردی سلامت روانی نداشته باشد، به ابعاد مختلفی بر میگردد. ممکن است کسی سلامت جسمانی نداشته باشد. فعل و انفعالات شیمیایی در ساختار روانی انسان، به ساختار بدنی انسان مربوط است که بر بهداشت روانیاش هم اثر میگذارد، مثلاً داروهایی میدهند که باعث میشود افسردگی و اضطراب کاهش پیدا کند. ممکن است عامل افسردگی، جسمانی باشد، مثل نوع غذا. در علم روانشناسی، مصرف مواد نامناسب، مواد مخدر، موادی که اثر میگذارد، روان و شخصیت انسان را تهدید میکند. همه اینها در سلامت روانی نیز مؤثر است. مسائل اجتماعی و اقتصادی نیز در سلامت روان اثرگذار است. بعد نوبت به مسائل معنوی و ضعفهای معنوی میرسد. فقدان معنویت مناسب در فرد، مؤثر است.
ما اینکه بیشتر روی مسائل جدید مثل فضای مجازی متمرکز شدیم، به دلیل اثرگذاری آن است. تلفن همراه، روی سلامت روانی افراد اثر میگذارد. چقدر افراد و طلبهها، ارتباطشان با موبایل و ارتباطهای الکترونیکی دیگر خود را مدیریت میکنند. طلبه برای سلامت روان، ارتباطهای الکترونیکی و موبایلیاش را باید مدیریت بکند. ارتباطهای زیاد، برنامههای زندگی فرد را مختل میکند. همچنین ممکن است از نظر اخلاقی، زمینه انحرافاتی را به وجود بیاورد.
به علاوه امکان دارد، فرد را از ارتباطات واقعی باز دارد و او را با همین ارتباطات مجازی، تأمین و ارضا بکند. موبایل، اینترنت، چت و موردهای دیگر باعث میشود طلاب از استادان دور بشوند و به کمک لوح فشرده، به درس گوش بدهد و با مراجعه به سایت، از راه دور، نیازهای عاطفی و انگیزشی خود را تأمین بکند.
وقتی ارتباط چهره به چهره نباشد و فرد به لوح فشرده و نوار، اکتفا بکند، نباید انتظار داشته باشیم که این طلبه بتواند استاد نیرومندی بشود، چون استاد یک وجهش در پرسش و پاسخ و ارتباط واقعی است، و اینها ارتباط واقعی نیست.
برای اینکه بهداشت روانی طلاب تأمین شود، باید به توصیهها و نکتههای کاربردی توجه کرد. بحث مهم، توجه به نیازهای مادی و جسمانی طلبههاست. سعی کنیم طلبه از نظر مسکن، در حد متوسط مردم باشد. بحث ازدواج طلاب، نکته کلیدی و مهمی است. ما دنبال این باشیم که طلبهها ازدواج موفقی داشته باشند و همسر همراه و همفکری بیابند. این یک نکته درباره بهداشت روانی طلاب، خیلی کلیدی است. توصیه ما این است که در حوزه علمیه، مشاوره ازدواج را جا بیندازیم و تقویت، و طلبههایمان را وادار کنیم که در زمینه مشاوره ازدواج، فعالتر باشند و ازدواجهایشان، دستکم پس از سه ـ چهار جلسه مشاوره باشد. دیدگاه سنتی این طور بود که رفتیم و صحبت کردیم و تمام شده است، ولی پیشنهادم این است که ساختار مشاورهای ازدواج در حوزهمان داشته باشیم و طلبههایمان را ملزم بکنیم که حتماً پیش از ازدواج، نزد مشاور بروند و روند مشاوره را طی کنند. این نکته خیلی مهمی است. باید در مدارس این کار را بکنیم؛ چرا که برخی طلبهها میخواهند ازدواج کنند. گاه یک طلبه تابستان میرود ازدواج میکند و بر میگردد. سال اول و دوم است، بر میگردد و شیرینی میآورد. ما نمیتوانیم او را ملزم بکنیم و ساختاری را به کار ببریم و او را وادار کنیم که در زمینه ازدواج، مشاوره انجام بدهد.
اعتقادم من این است که نکته مهم برای طلبهها و بهداشت روانی آنها، ازدواج موفق است. طلبهای که ازدواج موفق نداشته باشد یا به طلاق برسد یا اختلاف یا زندگی آرامی نداشته باشد، زندگی ارضاکنندهای نداشته باشد، این طلبه در تبلیغ، در ارتباط با مردم و در درسش مشکل دارد. وقتی طلبه، همسر همراه و همفکری داشته باشد، وقتی تبلیغ میرود، او را درک میکند و یار وی است و همراه او خواهد بود. وقتی همسر همراهش نباشد، تبلیغ هم برای طلبه مشکل خواهد بود. دغدغه دارد همسرش را ببرد یا نه، و اگر ببرد مشکلات و غر زدنها پیش میآید یا اگر که نبرد، با ناراحتی عاطفی همسر و دوری او مواجه میشود. بنابراین، این نکته کلیدی برای بهداشت روانی طلاب، که الزامی میکنیم تا فرد بشناسد و وقتی ازدواج میخواهد بکند یا مشاوره ازدواج، کمکم درک درستی از همسرش پیدا کند و بعد با چشمی باز، وارد زندگی مشترک بشود.
من بیشتر مرحله اول ازدواج را مهم میدانم. طلبه در جایگاه مهمی قرار دارد و باید با توجه به جایگاه اجتماعی و رسالت سنگینی که دارد، همسرش متناسب و هم شأن و همراه او باشد. اگر اینگونه نباشد، خیلی مشکلات در آینده خواهد داشت و الان هم میبینیم که مشکلاتی هست. در ارتباط با نیازهای جسمانی، به بحث فعالیتهای جسمانی توجه کنیم و برای طلاب امکانات ورزشی فراهم آوریم و طلاب را وادار کنیم که بدنشان را سالم نگه دارند. نکته بعدی، نیازهای عاطفی طلاب است. برای ارتباطهای اجتماعی باید شبکههای اجتماعی را تقویت بکنیم. شبکههای اجتماعی طلاب، مثل طلاب همشهری و طلاب همدرسی را به هم پیوند بزنیم. اردوهایی برای طلاب بگذاریم، اردوهایی که ارتباط خانوادگی و ارتباط خود طلبهها عمیقتر و قویتر شود تا نیازهای عاطفیشان تأمین گردد. در ارتباط با نیازهای شناختی طلبه، بحث تحصیل نیز پیش میآید. از این رو، مشاورههای تحصیلی نیاز داریم، به خصوص طلابی که میخواهند وارد درس خارج بشوند. این طلاب قبل از اینکه پایه ده کفایه را تمام بکنند، باید برای ورود به مرحله بعدی، مشاورههای تحصیلی را الزامی بکنیم. در مراکز حوزه مشاورههای تحصیلی داشته باشیم که فرد را با توجه به امتحانات، نمرهها و سابقهاش، هدایت کنیم که این امر خیلی بر بهداشت روانی طلبه اثر دارد. وقتی استعدادهای فرد درست شناخته نشود، فرد در ابتدای درس خارج، شاید سه ـ چهار سال متحیر باشد. یک سال، درس یکی میرود، بعد دوباره درس کس دیگری میرود. آخرش بعد از سه ـ چهار سال، اگر تلاش بکند، شاید بتواند بفهمد که چه مسیری را برای درسش انتخاب بکند. بنابراین، در دغدغههای تحصیلی طلاب، به نظر من باید مشاورههای تحصیلی را اجرا کنیم. نشناختن استعدادها، سبب گام نهادن در مسیری ناموفق میشود. ممکن است استعداد فلسفه نداشته باشم و مرتب در کلاسهای فلسفه شرکت بکنم یا ممکن است استعدادهای تبلیغی خوبی داشته باشم. باید در این جهت حرکت کنم.
نکته بسیار مهم دیگری که در زمینه بهداشت روانی طلاب باید به آن توجه بکنیم، جنبه معنوی و انگیزههای معنوی طلاب است. بحث و درسهای اخلاقی و جنبههای قوی معنوی لازم است. ما حرفش را میزنیم، ولی شاید مشکلترین امر همین باشد. واقعاً چگونه نیازهای اخلاقی و معنوی طلاب را تأمین بکنیم؟ به طور سنتی، درسهایی گذاشته میشود و طلبهها از این درسها استفاده میکنند که هفتهای یک یا دو بار است. من احساس میکنم این روش سنتی را که در جای خود خوب است، به شکل نظاممندی در بیاوریم. دروس و مشاوران اخلاقی و مشاوران معنویمان را فعال کنیم. ممکن است در بحث معنویت و اخلاق، افراد تواضع داشته باشند و ممکن است افراد خودشان را در آن معرض نبینند. ما بیاییم استادانی را به عنوان مشاوران اخلاقی برگزینیم، که فرد بتواند به طور مستقیم، مسائل اخلاقی و معنویاش را با او در میان بگذارد. یک مسئله مهمی که ممکن است در بحث بهداشت روانی طلاب اثر بگذارد، درک نکردن استعدادهای معنوی و اخلاقی و کمالطلبی بالاست. کمالطلبی خیلی بالا، فرد را به وسواس میکشاند. اگر در مدارس، مشاوران اخلاقی داشته باشیم، طلبه میآید و میگوید که من این مشکلات اخلاقی را دارم. چکار بکنم و چطوری خودم را رشد بدهم؟ این حالات و تغییرات را دارم؟ این به کاری اصولی و نظاممند نیاز دارد که علاوه بر اینکه مشاورههای اخلاقی را تعیین میکنیم، برایشان رتبه نیز تعیین کنیم. برای طلبهای که در سالهای اول است، مشاوران اخلاقی مشخص هستند. ما بیاییم برای تأمین بهداشت روانی طلاب، نظام مشاوره اخلاقی را راه بیندازیم. در خیلی از موارد میبینیم که در بین علمای ما، استاد اخلاقی بوده که او را کمک میکرده و قدم به قدم جلو میبرده است. امروزه این مورد خیلی ضروری است. همیشه این امر را در مرتبه بالا میبینیم. استاد اخلاقی که فرد نصف عمرش را صرف کند تا آن را بیابد.
طلبهای سه سال است به حوزه آمده است و میپرسد که من چکار کنم. شما فقط توصیه میکنید که سر درسهای اخلاقی برود. آیا این کافی است؟ این برای بهداشت روانی طلبه خوب نیست، یعنی بهداشت روانی طلبه را تأمین نمیکند. بر میگردیم به همان حرفمان که باید در درجه اول، معلم نفس و مؤدب خودمان باشیم. ما طلبهها با افراد عادی فرق میکنیم. طلبه قرار است معلم دینی و اخلاقی بشود. افراد دیگر ممکن است نقطه ضعفی هم داشته باشند که به خودشان مربوط است. طلبه نقطه مانورش متفاوت است. باید به او کمک، و دستش گرفته شود. این امر در زمینه بهداشت روانی طلاب، کلیدی است. در زمینه اخلاقی و معنوی، از عوامل مخل بهداشت روانی، مسائل ضد اخلاقی و گناه است که بر آرامش فرد اثر منفی میگذارد و افسردهاش میکند. وقتی فرد نتواند عواطفش را کنترل کند، پس از حرکت نامناسب، دو ـ سه روز افسرده میشود و انگیزهاش کاهش مییابد. در حوزه برنامه مشاوران اخلاقی، در مراحل مختلف، طوری تنظیم شود تا برای طلبهای که درس خارج میخواند یا در هر مرتبهای هست، در حوزه جایی باشد که یک مشاور اخلاقی داشته باشد تا برود و با او ساعتی صحبت کند و بگوید ویژگیهای من این است. من در تبلیغ با این بحران مواجه شدم یا در خانواده، با این مسئله برخورد داشتم. در زمینه معنویت این احساس را دارم یا دچار این مشکلم، چکار باید بکنم؟ چگونه این جنبه معنوی را حل کنم؟ احساس میکنم این امر خیلی ضروری است.
فارغ از این راهحلها و توصیههایی که میتوان به سیستم و مدیریت حوزه داشت، توصیه به طلبهها این است که اولاً وقتی وارد حوزه شدند، خودشان را سانسور نکنند. نیازهایشان را بنویسند و خودشان را سرکوب نکنند. نیازهای عاطفی، جسمانی و معنوی خود را بفهمند و انکار نکنند. نکته دوم این است که جستوجو کنند تا به هر صورت، فردی را پیدا بکنند که مشاور امینی باشد و با او درددل داشته باشند. مسائل روانی، اخلاقی و روحیشان را با او مطرح بکنند. ممکن است حوزه این امکان را نداشته باشد، ولی فرد بگردد و مشاور اخلاقی برای خودش پیدا بکند. نکته دیگر اینکه برای زندگیشان برنامهریزی کنند. استفاده از اینترنت، تلویزیون و دیگر موارد، طبق برنامه باشد.
در روایات ما آمده است که اوقات زندگی تقسیم بشود. طلبهها این تقسیم را برای سلامت روانشان داشته باشند. در زمینه بدنشان، توصیه جدیام این است که غفلت نکنند. از نظر تغذیه و ورزش، به سلامت بدنشان، بها بدهند. فکر نکنند پرورش جسم با پرورش روح منافات دارد. پرورش جسم به این معناست که جسم سالمی داشته باشد. در عرف میگوییم که عقل سالم در بدن سالم است. در روانشناسی هم ما رابطه عمیقی میان روان و بدن ثابت شده است. این ارتباط را تقویت کنند. نکته دیگر برای بهداشت روانی طلاب این است که برای رسیدن به آرامش، برنامههایی داشته باشند؛ برنامههای روزانه، برنامههای هفتگی، برنامههای ماهانه و سالانه. روزی نیم ساعت برای یافتن آرامش بکوشند؛ نیم ساعت متصل یا دو تا یک ربع. توصیه این است که طلبهها یک ربع پیش از ظهر و یک ربع بعد از ظهر، برای آرامش خودشان اختصاص بدهند. فضایی را انتخاب بکنند و در این فضا، نه مطالعه داشته باشند و نه تلویزیون نگاه بکنند، نه با کسی حرف بزنند. در این یک ربع، راهی برای آرامش بخشیدن به خودشان پیدا بکنند. البته توصیه در روانشناسی، آرامش تدریجی ماهیچهای است. این روش را در کتابهای روانشناسی مطالعه کنند. اگر به بدنشان آرامش ببخشند، روح و روانشان هم اثر میپذیرد. این برنامهای روزانه است. توصیه این است که روزی دو تا یک ربع، برای آرامشیابی اختصاص بدهند. طلبه برای خودش و لذتهایی که خودش دارد، زمان بیشتری بگذارد. در زمینه خانواده، توصیههای خانوادگی زیاد است و بحث مفصلی میطلبد. در مسائل اخلاقی و معنوی هم همینطور. محاسبهای که علمای اخلاق تأکید کردند برای خود روزانه و هفتگی داشته باشند، توصیه مهمی است. از برنامههای معنوی زندگیشان غفلت نکنند. برنامههای معنوی، بعضی فردی یا بعضی جمعی باشد و این را جزو کار روزانهشان بدانند. امروزه ثابت شده که معنویت جزو موردهای مهم در زمینه سلامت روانی است. از معنویت غفلت نکنند. البته ما میگوییم یک معنویت منظم، نه اینکه تنها در دهه محرم، دائماً دنبال مجالس برود و بعد هم رها بکند.