
مؤسسه کتابشناسي شيعه، در جهت معرفي آثار و مأثر شيعه، در بهار 1389، کتاب «جرعهاي از دريا» را که شامل سرگذشتنامهها و مقالهها و خطابهها و تعليمات حضرت آيتالله حاج سيد موسي شبيري زنجاني است، به چاپ رساند که در فصل نخست آن، در بخش مستقلي به احوال و توصيف ميرزا محمدحسن شيرازي ميپردازد.
رهنامه گزيدهاي از اظهارات حضرت آيتالله العظمي حاج سيد موسي شبيري را از اين فصل، به گونه سؤال و جواب، آماده کرده است تا سهلالوصولتر و جذابتر باشد. اينک قطرهاي از کتاب «جرعهاي از دريا» را تقديم شما خوانندگان عزيز ميکنيم:
ـ حکايت علاقه و اعتماد علمي شيخ انصاري به ميرزا ناشنيده نيست، با وجود اين، آيتالله شبيري آن را چگونه تقرير ميکند؟
ايشان نقل ميکند که روزي سيد احمد سبط الشيخ، به پدر حاج آقا عزالدين زنجاني ميگويد: مايليد رسائل به خط شيخ را ببينيد؟ ميگفت: «ديدم خيلي جاها با خط قرمز اعلي يک يا چند سطر خط کشيده و در حاشيه نوشته شده. پرسيدم اينها چيست؟ گفت که اين خطوط و اصلاحات مرحوم ميرزاي شيرازي است و شيخ رسائل را به ميرزا داده بود تا آن را اصلاح کند و شيخ هم دستور داده که رسائل با اصلاحات ميرزا چاپ شود».
ـ آيتالله شبيري زنجاني، مختصات مکتب علمي سامرا را چگونه ميبيند؟
ميرزا از نظر فکري، فکري سيال و فوقالعاده و جولان ذهني عجيبي داشت. اصلاً بحثهاي «سامرايي» و بحثهاي «نجفي»، سبک مختلف دارند. «قطعي حرف زدن» سبک بحثهاي نجفيهاست و «مطالب تشکيکي و با ترديد گفتن» سبک سامراييهاست. به تعبير آقاي مجتهدي، ممثل فکر نجفيها، «انما» است و ممثل فکر سامراييها، «لعلّ».
ـ نقل شده «لادين لمن لا عقل له». آيتالله شبيري زنجاني، ارکان اربعه عالم را که اگر در او جمع شود، صلاحيت مرجعيت دارد، علم، تقوا، اخلاق و عقل، دانسته است و اين ارکان را در ميرزا جمع ميداند. نمودي از عقل ميرزا را از زبان ايشان ميشنويم:
از مطالبي که هم به جنبه عقلي و هم به جنبه ديني ميرزا مربوط ميشود، اين قضيه است که به ميرزا اطلاع دادند که يکي از وکلاي شما در سهم امام و امثال آن مراعات درستي نميکند و شما او را عزل کنيد. ميرزا ميفرمايد: «من امتناع ميکنم، چون بايد در نظر گرفت که اين آقا آبرويي از قبل داشته و بر اثر وکالتي که من به او دادم، آبروي ثانوي پيدا کرده. من اگر اختياري داشته باشم، اين است که آبروي ثانوي را که به او دادم، از او بگيرم، اما حق اينکه آبروي اولش را هم از بين ببرم، ندارم. الآن اگر او را عزل کنم، آبروي اول هم از بين خواهد رفت و از حيثيت اصلاً ساقط خواهد شد و من چنين حقي را براي خودم قائل نيستم».
بعد ميرزا به او نامهاي مينويسد که اين اخبار درباره تو رسيده و من هم ايستادگي کردم و حيثيت تو را حفظ کردم. کاري نکن که ما مجبور بشويم که اقدام ديگري بکنيم. تو بايد مواظب باشي. خلاصه او را با همين نامه اصلاح ميکند. اين را هم از عقل فوقالعاده و ممتاز و تقواي عالي کشف ميکند.
ـ تا اينجا از علم و تقوا و عقل ميرزا گفته شد. مطلبي درباره مراتب اخلاقي او بفرماييد.
از آقاي مرعشي شنيدم که هر وقت زائران و ملاقاتکنندگان ميرزا زياد ميشدند و اشخاص مسافر زياد ميآمدند و سلام و صلوات و دستبوسي زياد بود، يکي از برنامههايش اين بود که مسافرين که ميرفتند، «آخوند ملافتحعلي» ميآمد و ميرزا را موعظه ميکرد که «نبايد مغرور شويد و اين امور ظاهري چيزي نيست» تا سمّ آن چيزها گرفته بشود و در قلب شخص رسوخ نکند، چون بالاخره اين امور در بشر اثر ميگذارد و جهات دنيوي ممکن است انسان را از جهات معنوي باز دارد. از اين رو، از برنامههاي ميرزا بوده که «ملافتحعلي» بايد بيايد که مبدأ در هوا و هوس گرفتار شود.
ـ از مديريت ميرزا در قضيه تنباکو کمتر گفته، و صرفاَ به نفس فتوا و اثر آن بسنده شده است. آيتالله آقا موسي شبيري زنجاني، چگونه به اين موضوع اشاره ميکند؟
از عللي که باعث شد صدور حکم ميرزا طول بکشد، اين بود که اشخاصي را به ولايات ميفرستاد تا زمينه را آماده کنند. ميرزا معتقد بود اگر حکمي صادر بشود، در تهران يکي مخالفت بکند، در تبريز ديگري مخالفت بکند و…، اين هم به ضرر تشيع است و اين خودش ضربه زدن به روحانيت است. بايد جوري باشد که با وحدت کلمه در اين مسئله حکم بشود و اگر نشد، اصلاً اصرار بر حکم، مصلحت نيست. از اين رو، چند ماه طول ميکشد تا مقدمات فراهم شود و توافق اشخاص را جلب ميکند تا با صدور حکم، اختلافي به وجود نيايد.