شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » ش 21+22 / محدث نوری » مِنَ العَبد؛ مروری بر نامه‌ های محدث نوری به میرحامد حسین هندی

عبقات الانوار یا شکوفه‌های خوش بو نام مجموعه‌ای بی‌نظیر از میرحامد حسین هندی در دفاع از حریم ولایت و امامت است. این کتاب که بی‌تردید می‌‌توان آن را مفصّل‌ترین کتاب عقیدتی شیعه دانست در پاسخ به کتاب تحفه اثناعشریه از ولی الله دهلوی نوشته شده است. میرحامد حسین برای نوشتن این کتاب سفرهای فراوانی کرد و با افراد گوناگونی به مکاتبه پرداخت. یکی از افرادی که نقش مؤثری در تأمین منابع کتاب عبقات داشت‌، محدث نوری بود. این نامه‌ها که مربوط به سال‌های 1301 تا 1305 ه.ش سال‌ها بعد با حذف و اضافاتی در کتابی با عنوان «سواطع الانوار» منتشر شد. با این‌حال اصل نامه‌ها سال‌ها بعد برای اولین بار در سال 71 ه.ش در نشریه نور علم منتشر شد. آنچه محضر خوانندگان گرامی تقدیم می‌شود بخش‌هایی از نامه‌های محدث نوری خطاب به میرحامد حسین است که به مقتضای فضای نشریه در آن تلخیص صورت گرفته است. این نامه‌ها سند گویایی بر تلاش‌های بی‌وقفه بزرگان دین در راه حفظ مکتب اهل بیت است.

نامه شماره 1

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

به عرض عالی می‌رسانم: إنّه‌ قد‌ القـی‌ إلیّ کـتاب کریم من السید العالم العلیم حامی‌ الدین و ماحی بدع المشرکین-أطال اللّه بقاه و رزقناه‌ لقاه.

از سال ملاقات تـاکنون، طالع ایـن عـاصی چنین شد که غالب عمر در‌ سفر می‌گذرد، لهذا‌ از‌ بسیاری از فیوضات که من جمله آنها اظهار حـیات بـه آن جناب‌ باشد محروم هستم. مکرر خواستم‌ ثبت‌ بعضی‌ از کتب را بفرستم موفق نشدم، اگر‌چه حقیر غالبا درصـدد تـحصیل کـتب قدیمه‌ فرقه ناجیه‌ام، لهذا بحمد اللّه بسیاری‌ به دست آمد خصوص از اخبار و تفسیر؛ ثبت بعضی را که احتمال نـبودن‌ در‌ آنـجا بود ارسال حضور شد. «مناقب کنجی»حاضر، اگر‌چه صفحه‌[ای‌] از اول و قدری‌ از اواسط ساقط و‌ در‌ سامرّه هم کاتب نـیست؛ ولکن بـه التـماس، بعضی از‌ فضلا را‌ راضی‌ کردم، مشغول نوشتن است به وعده جلدی از‌ عقبات‌ که جناب‌[عالی‌] ارسال دارید. ان شاء اللّه تعالی تـا مـاه شعبان تمام شده ارسال حضور‌ خواهد‌ شد و اما کتاب رجال از‌ جبل‌ عامل غـیر‌ از«أمـل‌ الآمـل» نسخه‌[ای‌] ندارم، نعم‌ کتاب «ریاض‌ العلما» که در ده مجل است: پنج از‌ آن، احوال‌ علماء خاصه و پنج‌ از عامّه، تألیف جناب فاضل میرزا عبد اللّه افندی، تلمیذ علاّمه مـجلسی؛ پنج‌ جـلد از‌ آن، از مسوّده نسخه اصل به دست‌ آمد، به زحمت استنساخ شد: بعضی‌ از‌ خاصه‌ و بعضی از عـامّه. در کـتاب‌ احوال‌ علماء به منزله «بحار» است در کتب اخبار. ترجمه خودش را نوشته ارسال داشتم. موجود باید قریب شصت‌ هزار‌ بیت باشد. در نـجف‌ اشرف خـط قابل‌ قرائت از‌ هزاری‌ سه قران کمتر‌ میسّر‌ نمی‌شود، چنانچه رأی شریف مستقر شد‌ اعلام‌ فـرموده در انـجاح این مرام حاضر. از جناب مولوی ارشاد حسین سـلّمه اللّه تـعالی تـا‌ حال‌ خبری نشد. زمان‌ شرفیابی مکه معظّمه در ذی‌ العـقده مـاضیه، جلد سابع‌ عشر«بحار» به‌ انضمام«معالم‌ العبر» تألیف‌ حقیر به توسط جناب‌ نواب نوازش علی خان ارسال خـدمت شـد. در مکه مذکور داشتند که ارسال داشـتند، اشاره از وصـول آن‌ نـبود. دیگر [کتاب‌]…در نبودن‌ حـقیر، نسخه جـناب عالم شیخ فضل اللّه‌ همشیره‌ زاده‌ سـلّمه‌ اللّه‌ به توسط جناب عالم‌ حاجی‌ شیخ علی محلاتی ساکن بمبئی خدمت‌ عـالی فـرستادند. کتاب‌ کبیر داعی مسمّی به «دار السلام فیما یـتعلّق بالرؤیا و المنام» که‌ قریب‌ پنـجاه هـزار بیت شده در تهران مشغول طبعند و حال، حقیر‌ مـشغول‌ مـستدرک‌ وسائلم. کتبی‌ که‌ در نزد جناب شیخ حر نبود، به دست آمد. به همان ترتیب مشغولم. البتّه دعـا خـواهید فرمود که خداوند اعانت‌ فرماید. چنانچه حـقیر فـراموش نکردم. از کـتاب «کشف الحجب و الأستار» اثری ظـاهر نشد. نمی‌دانم کـارش به‌ کجا رسید، در هـر حـال بی‌دیدن «ریاض» البته‌ نقص دارد. جلد «عبقات» که سابق مرحمت فرمودید رسید، بنقد منتظر جلد موجود و جلدی هم به جهت کاتب «مناقب کنجی».

جلد اول«اسـتقصاء» به دسـت آمد، از دوم آن در اینجا نسخه نیست. مختارید، در هر حـال‌ مـنتظر‌ فرمایشات هـستم.

من العـبد الحـاج میرزا حسین نوری.

نامه شماره 2

بسم اللّه الرّحـمن الرّحیم

به عرض مقدس عالی می‌رسانم، روز گذشته که ششم ماه شعبان المعظم است از کربلا مراجعت کردم و بـه زیـارت‌ تعلیقه‌ سامی و نامه گرامی مشرف شـدم شـاکر و مـسرور. خداوند دعـای ایـن رو سیاه را در حق آن قـبله مـعظم قرین اجابت فرماید و این وجود‌ شریف‌ را از مکاره و امراض‌ و مصایب و مکاید ابناء دهر، مصون و محروس دارد…«اربعین خزاعی» در ماه گذشته به توسط حاجی عبد الهادی خان کابلی‌ ارسال شد. در این سفر اربعین محمد بن ابی الفوارس در اینجا به دست آمد، چنانچه مایل باشید نسخه شود، از قدمای عامّه اسـت. در‌ عـرایض‌ سابقه مکرر عرض‌ کردم که ذمّه جنابعالی از تتمّه «عبقات» بریست، باز بی‌لطفی فرموده ارسال‌ داشتید، هنوز نرسیده، چنانچه برسد امانت است، در هر مصرف که معین‌ بفرمایید صرف خواهم کرد. غیر از صحت و سلامت مزاج شریف، مقصد و مطلوبی‌ نیست. نقض‌ عثمانیه‌ ابـن طـاوس به زحمت محلّش پیدا شد در دست غیر اهلش، هر تدبیر کردم در آن چند روز به وصالش ‌‌نرسیدم، باز‌ بعضی را معیّن کردم که بگیرند. خداوند این خلق را انصاف و شعور، کرامت فرماید. ضعف دین‌ تـا‌ بـه‌ اینجا رسیده که در جوار امیر المـؤمنین عـلیه السلام شخصی از اهل علم، از کتابی که در‌ آن تقویت دین است، مضایقه می‌کند. جنابعالی به همت عالیه میل دارید که از بلاد‌ بعیده تحصیل کتب‌ مناقب شود.

ذهب‌ الّذین یُعاشُ فـی أکـنافهم

‌ لم یبقَ إلاّ شامِتٌ أو حاسدٌ

مجددا عرض شـود کـه امروز اربعین محمد بن ابی الفوارس الحمد للّه مال‌ حقیر شد، به همراه می‌برم سامرّه، ان شاء اللّه تعالی به هر قسم‌ است نسخه برای‌ جنابعالی کرده می‌فرستم. امروز عازمم. جناب مستطاب آقازاده معظم را -علم اللّه-دعاگو هستم و خواهم بـود. یکی از اعـیان علما که از اقارب و اهل بلد بود، خبر فوت او رسید. بسیار پریشان‌ حواسم، معتذرم از پریشان‌نویسی.

من العبد حسین النوری فی مشهد الکاظم علیه السلام.

امام حاضر

امام غايب براي او هميشه حاضر بود. با آنکه با خودش عهد کرده بود تا تمام نشدن کتاب مستدرک به کار ديگري اقدام نکند اما وقتي شنيد آلوسي از بغداد در رد امام زمان ابياتي سروده و هماورد طلبيده همه کارهايش را کنار گذاشت و اشکالات او را در کتابي با عنوان کشف الاستار پاسخ داد. کتابي که بهانه شد تا علماي ديگر هم سؤال آلوسي را بي‌جواب نگذارند.

نامه شماره 3

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

أفاض اللّه تعالی علی سیّدنا و عمادنا و ظهرنا جمال الملّة و سیف الدین برکاته ‌التامّة العامّة‌ الکاملة ‌الشاملة…به زیارت‌نامه نامی و کتاب سامی مشرّف شـدم، چه عـرض کـنم که چه قدر زاید از اندازه و قابلیت ‌این‌عاصی، لطف و مرحمت فرمودید. به خود نظر می‌کنم‌ خارج از ‌دائره ‌اهل عـلم و در فراست جنابعالی تأمل می‌کنم فی الجمله، امیدوار که ‌شاید خداوند مرحمت فرموده به حسن ظـن جنابعالی رفتار فرماید و ‌از‌ هـمان‌ شـراب‌ طهور که به سر کار چشانده شربتی در دل تباه‌ ریزد.

فقره کتب مرسوله قریب بغرنجی شد. پس از وصول خط مدتی گذشت، مطالبه کردم. جناب میرزا محمد همان نسخه «منزلت» را فرستاد، باز نوشتم‌ و مطالبه باقی‌ را کردم، پس ثانی« استقصاء » وقفی فرستاد که به کاتب کـنجی دهم و این که‌ دو ‌جلد‌ عبقات را برای من فرستادند. متجعب از سر کار که غرض از توسیط ایشان‌ در این کار و سبب ‌آن‌ چیست؟ ایشان آنقدر مشاغل خارجه دارند که ابدا به این ‌عوالم ربطی و به ‌این کـتب ‌کـاری و به علما راهی ندارند. از تاریخ مطبوع در بمبئی ‌باید استظهار فرموده باشید عالم‌ ایشان‌ را‌ و آنکه با چه رقم محشورند..از نجف هنوز خبر نرسید، نسخه خودم ‌[را] مثل اغلب کتب ‌دیگر‌ در عـجم‌ نگاه داشتند به گرو ‌که ‌داعی برگردم، محتاج‌ به‌ نسخه ‌دیگران شدم. در دو ماه قبل‌ نوشتند که‌ هنوز‌ نداده، باز واسطه دیگر گـرفتم، إن شـاء اللّه گـرفته، مشغولند، غرض، آن وجه‌ [ظ] به کتاب ریاض به کار ‌نمی‌خورد ‌اگر مشغول شده باشد. ثبت کتابخانه مـشهد‌رضـا علیه السلام را‌ فرستادم‌ مجال استنساخ نشد، ملاحظه بفرمائید، اگر محتاج ‌نشدید محبت فرموده بفرستید، خالی از غلط نیست و اشتباه نـسبت کـه از بـی‌سوادی کتابدار است. فرق نوبختی نیز ‌ارسال شد؛ با قدری از اول «مقابیس»، دفتر‌ کتب‌ چاپ‌ تهران‌ در اینجا میسّر ‌نیست‌ از آنـجا طـلبیده إنـ‌شاء‌اللّه خواهد رسید… از تاریخ بیرون آمدن از نجف اشرف از فـیض کـتب مـحروم شدم و عمده ‌سبب اختیار این مکان، حفظ از شرور است، که الآن نهایت آمال‌ و امانی است. داعی را ابدا معینی به قـدر پیـدا کـردن یا نوشتن یا تصحیح یک خبر نیست. تمام‌ اینها را-مضافا الی تحصیل اصل کتاب بـا هـزار زحمت خود باید بکنم و با این‌حال ‌راضیم‌ که آسوده باشم و میسر نمی‌شود و این با آن خیال جنابعالی خـیلی‌ تباین دارد. عـصر اگر عصر صفویه بود معلوم می‌شد و الحمد للّه علی کل‌حال ‌و إلی اللّه المشتکی و عـلیه‌الاتّکال

نامه شماره 4

بسم اللّه‌ الرّحمن‌ الرّحیم

معروض می‌دارد که‌ داعی‌ نسخه‌[ای‌] از« ریاض» برای خود می‌نویساندم در‌ این‌حال‌ که بنای آن چند جزو تاریخ نویس برای جناب مولوی نیاز حسن أیـّده الله شد حسین‌ حسین کردم که ایثار بر نفس‌ کرده‌ آنچه برای‌ خود‌ داشتم‌ نیز به ایشان بدهم‌ خوفا‌ من حوادث الدهر، لهذا شانزده جزو و نیم از جلد دیگر ارسال خدمت شد پس از نیل‌ مـقصود‌ آنـچه رأی مـبارک مستقر شد عمل‌ خواهید‌ فـرمود. همان قدر‌ شـود که‌ از‌ ایـشان وصول یا‌ امضائی‌ برسد به حسب تکلیف ظاهر شرعی، در هر حال‌ جنابعالی اعرف و و ابصرید و فقره اغتشاش نسخه اصل‌ و تکرار‌ و اسقاط در این‌ جلد بـیشتر است.

والسلام علیکم.

نامه شماره 5

بسم اللّه‌ الرّحمن‌ الرّحیم

به عرض می‌رسانم که از ماه مبارک رمضان گـذشته تـا چند روز قبل به زیارت تعلیقه شریفه مشرف نشدم تا اینکه جناب سیّد معظّم خالوی جناب آقا‌ سیّد مرتضی‌ کشمیری سلّمهما اللّه تـعالی وارد شـدند و مـعه «سرّ العالمین» و رساله شیخ مفید و خط مختصری از جناب آقازاده معظم أیـّده اللّه تعالی که کاشف از اختلال مزاج‌ شریف، در عین مسرّت سبب‌ حزن‌ و اندون شد. صد حیف که استعداد و قابلیتی‌ تحصیل نکردم که مـترقّب اسـتجابت دعـاها باشم که از برای سلامتی مزاج مبارک‌ جنابعالی در حرم‌های مطهّره کردم. بنقد یک بـسه تـربت اصل-که از‌ قبر‌ مطهر، یکی از اخیار علما در این سنوات برداشته-دادم به جناب سیّد مومی الیه که إن‌ شاء اللّه تـعالی بـه سـلامتی رسانده از آن میل‌ کنید‌ که فیه شفاء للناس.

اربعین خزاعی‌ را‌ مجددا دادم بنویسند، قدری مانده إن شاء اللّه تـعالی تـا مراجعت جـناب سید از نجف اشرف، در کاظمین به ایشان می‌رسانم که برساند. اوثق از ایشان به نظر‌ نیامد…فقره صوم و صلاة مرقوم فرمودید، چنانچه قابل بـاشد-که وجـه صلاة اقلا دوازده روپیه یا یازده کمتر‌ نباشد‌ و صوم‌ پنج یا چهار روپیه بـاشد-بفرستند؛ چون‌ [به‌] کسانی کـه بـتوان به ایشان اعتماد کرد، خصوص از اهل علم-کمتر از این‌ نمی‌توان داد‌ و نمی‌گیرد. فقره سیزده روپیه که سابق مرحمت کردید مـکرّر جـسارت‌ کردم که‌ جنابعالی‌ بری‌ء‌ الذمّه‌اید، حقیر طلب ندارم و حال در نزد حقیر به‌عنوان‌ قرض اسـت، هر‌چه دسـتور العمل می‌دهید عمل شود و ‌‌اگر‌ اذن می‌دهید بفرستم. فقره خطی که بعضی خدمت جنابعالی نوشتند به انتساب بـا [کذا] این داعـی، هیچ‌ نفهمیدم‌ کـی‌ بود‌ و چه نوشت، اطلاعی ندارم خدا نکند خلاف قاعده کرده باشد و جسارتی نموده باشد. از رسـاله شـیخ مفید‌ تا حال چند نفرند که ملتزم شدند بفرستند هنوز نفرستادند، وضع خلق برگشته و باب‌ اعانت بر بـرّ و تـقوا‌ مسدود، داعی باید واحدة جذّاء.

و السلام علیکم و علی من اتّبع الهدی.

من العبد حسین النوری.

پاسخ دهید: