
گفتوگو با حجتالاسلام و المسلمين سعيد شاهآبادي
رهنامه: لطفاً درباره جايگاه آيتالله شاهآبادي (ره) در حوزه عرفان توضيح بفرماييد.
شاهآبادي: ايشان از متخصصين فحول عرفان شيعي هستند. با وجود اينكه از افقه فقها بودند،ولي فقاهت و يادگيري و تعليم اين علم مانع از غور و تأمل در متون اصيل عرفاني اسلامي نشد. آيتالله شاهآبادي (ره) از متبحرترين افراد در شرح و بيان و تعليم آراي محيالدين عربي (درگذشته 638 هـ .ق) بودند. امام خميني (ره) زماني گفته بودند: «ايشان [آيتالله شاهآبادي]، مطالب را از شارح فصوص، بهتر بيان ميكرد!»
گفتني است قيصري كه شارح فصوص است، خود از اوتاد بوده و بسياري از استادان معتقدند شرح ايشان سبب فهم فصوص الحكم در دوره بعدي بوده است. از اين رو، تعبير امام درباره آقاي شاهآبادي، يكي از تعابيري است كه جايگاه عرفان استاد را نمايان ميسازد.
آيتالله شاهآبادي (ره) تبحر عجيبي بر كتابهايي مانند فصوص الحكم، تمهيد القواعد، مصباح الانس، منازل السائرين و امثالهم داشتند. اگر ما مسير شيعي شدن تقريرات آرا و آثار ابن عربي را از زمان ملاصدرا به اين طرف پي بگيريم، بيگمان يكي از مشهورترين اين نوع تقريركنندگان، آيتالله شاهآبادي (ره) و بعد از ايشان، امام خميني (ره) هستند.
امام در پاسخ به پسرشان، مرحوم حجتالاسلام والمسلمين سيد احمد خميني (ره) كه پرسيده بود چه كتابهايي نزد آقاي شاهآبادي خوانديد، فرمودند: «ايام تعطيل و روزهاي پنجشنبه و جمعه، نزد ايشان مفتاحالغيب ميخواندم و در همان زمان هم حاشيه بر مفتاح مينوشتم. كتاب منازلالسائرين را هم با ايشان ميخواندم. گاهي هم در اين تعليم تنها بودم و گاه يكي ـ دو نفري ميآمدند، ولي پس از چندي آنها رفتند. يك بار از آقاي شاهآبادي پرسيدم مطالبي كه شما ميگوييد در كتاب نيست.از كجا اين مطالب را ميآوريد؟ گفتند: گفته ميشود! يعني از خودم ميگويم. ايشان حق بزرگي برگردن من دارند و كاملاً وارد بودند، چه در فلسفه و چه در عرفان».
رهنامه: لطفاً از فضايل و سجاياي اخلاقي مرحوم آيت الله شاه آبادي (ره) بگوييد.
شاهآبادي: آيتالله شاهآبادي (ره) از دوره كودكي در محيطي عالمانه و عارفانه تربيت يافته بودند. از اين رو، از كودكي و نوجواني، به رعايت كامل آراي شرعي و اخلاقي ملتزم بودند و اين نوع تربيت، ايشان را واجد فضايل و سجايايي كرده بودكه در دورههاي ديگر زندگي، اين حكيم را به عنوان يكي از سرآمدان عالمان روزگارشان تبديل کرد. ايشان به وضوح مصداق بارز جمعالجمع عرفاني يا استحضار بودند. ضدين را به خوبي و بسيار استادانه، همزمان در انديشه خود داشتند. توجه كنيد فردي كه امام خميني (ره) در موردشان ميفرمودند كه من روحي لطيفتر از ايشان نديدم، اين گونه لطافت طبع وي را معرفي ميکردند. در عين حال، بسان مبارزي توانمند با فردي مانند رضا شاه پهلوي درميافتد. شجاعت و لطافت، دو ويژگي بارز آيتالله شاهآبادي (ره) بود. ايشان نيز مانند پدرشان، آيتالله العظمي ميرزا محمد جواد اصفهاني حسين آبادي (ره) بر رعايت و اجراي احكام شرعيه بسيار اهتمام داشتند. يكي ديگر از خصائل ايشان، حضور باطن هنگام نيايش بود. از زبان افراد گوناگوني نقل شده كه وقتي اين حكيم عارف نماز ميخواندند، هنگامي كه سر از سجده برميداشتند، صورتشان پر از اشك شوق و خشيت الهي بوده است.
يكي از سجاياي اخلاقي مرحوم آقاي شاهآبادي، تواضع علمي بود. حضرت امام خميني (ره) به عموي ما آيتالله محمد شاهآبادي فرموده بودند كه آيتالله شاهآبادي (ره) آن چنان تواضع داشتند كه ما زماني شاهد بوديم ايشان به طلبهاي تازهوارد حاشيه ملاعبدالله ميگويند و وقتي هم كه ما به ايشان متذكر شديم و درخواست فراوان كرديم كه استاد دست از اين كار بردارد، ايشان ميفرمودند: «انساني از من تقاضايي كرده است و من در حد امكانم، تقاضايش را برآورده ميسازم». تدقيق در علوم و كثير المطالعه بودن نيز يكي از خصائل بارز استاد است.اگر شما به كتاب عارف كامل رجوع كنيد،با بسياري از خصوصيات اخلاقي ايشانآشنا ميشويد.
رهنامه: لطفاً درباره چگونگي مبارزات سياسي آيتالله شاهآبادي (ره) توضيح بفرماييد.
شاهآبادي: امام خميني (ره) فرموده بودند: «مرحوم آقاي شاهآبادي علاوه برآنكه فقيه مبارز و عارف كاملي بودند، مبارزي به تمام معني هم بودند».
آقاي شاهآبادي (ره) پس از بازگشت از عراق، در سال 1330 هـ .ق،دوره كوتاهي به اصفهان، سپس به تهران مراجعت ميكنند و در همين زمان است كه ايشان به شاهآبادي مشهور ميشوند. ايشان تا سال 1307 خورشيدي، يعني مدت هفده سال در تهران كه آن زمان تحت لواي دستگاه شاهي بود، به مبارزه با حكومت وقت پرداختند و به شدت سرگرم فعاليتهاي علمي و تبليغي عليه نظام ستمبودند. ايشان پيش از به قدرت رسيدن رضا شاه پهلوي، چهره واقعي وي را شناختند و به عالمان گوشزد ميفرمودند. بزرگترين نماد مبارزاتي ايشان، تحصن يازده ماهه استاد در حرم حضرت عبدالعظيم (ع)، در اعتراض به جنايات رضاشاه بوده است.
امام خمینی (ره) فرموده بودند: «مرحوم آقای شاه آبادی علاوه بر آن که فقیه مبارز و عارف کاملی بودند، مبارزی به تمام معنی بودند».
خاطرات بسياري از مبارزات ايشان نقل شده است. مرحوم آيتالله العظمي ميرزا هاشم آملي (ره) ميفرمودند: «آيتالله شاهآبادي از آن خبيث ازل و ابد [رضاشاه] به «قاطرچي» تعبير ميكرد و در سخنرانيهاي خود هم به همين گونه از او ياد ميكردند».
نقل شده است كه معمولاً شبها پاي منبر ايشان عدهاي از مأموران حكومتي ميآمدند و ميايستادند. ايشان وقتي متوجه شدند، با ابراز ناراحتي به آنها گفته بودند: «آمدن شما اين موقع ظهر و شب، خلاف است. اگر با من كار داريد و مرا ميخواهيد، ظهر و شب نميشود، چون لااقل صد نفر با من در مسجد حضور دارند. اگر ميخواهيد مرا بگيريد و ببريد و كسي نفهمد، پيش از اذان صبح، از منزل، تك و تنها حركت ميكنم و به مسجد ميآيم و احدي هم با من نيست، غير از حق».
پدرمان، شهيد آيتالله مهدي شاهآبادي (ره) ميگفتند: «وقتي قزاقها آمدند تا منبر ايشان را از مسجد ببرند، ايشان ايستاده سخنراني ميكرد. يك بار هم مأموران آمدند ايشان را بيرون از مسجد بگيرند كه ايشان برسرشان فرياد ميزند كه برو به بزرگترت بگو بيايد. بالاخره وقتي مأمورانزياد اصرار ميکنند، ناگهان ايشان دستشان را به طرف مأموراندراز ميکنند و فرياد ميزنند: بگيريد مرا، ميگويم بگيريد مرا. مأموران از ابهت ايشان ميترسند و چند قدم عقب ميروند و بدون هيچ واکنشي بر ميگردند».
رهنامه: آيتالله محمدعلي شاهآبادي (ره) درباره بحث انسان كامل، كه يكي از محوريترين مباحث حكمت و عرفان اسلاميـ شيعي است،چه نظري داشتند؟
شاهآبادي: اصولاً مرحوم آيتالله شاهآبادي، طبقات بشر را از جهت عنايت خيال، شرح صدر و اخذ ملكات، به دو دسته كلي تقسيم ميكند كه عبارت است از: انسان و نسناس، سپس به تبع از آيه 44 سوره مباركه حجر: «لها سبعهُ أبوابٍ لكل باب منهم جزءٌ مقسومٌ»، كليه طوايف هفتگانه نسناس را از اهل دوزخ معرفي ميکنند. ايشان براي انسان، مانند حكماي قبل، مانند عينالقضات همداني، به وجود گروههايي قائل بودند، گروهي كه صفات حيواني و بهيمي داشته و در برزخ فضيلت و رذيلت يا فطرت و غريزه به سر ميبرند كه به راهنما و هادي نياز دارند و در صورت عدم هدايت، مصداق كامل آيه شريفه «اولئك كالأنعام بَل هم اضلّ» خواهند بود.
گروه دوم، گروهي هستند كه در راه هدايتاند و مشتاق معرفت، ولي به مربي نياز دارند. از اين رو، اينان از برزخ گروه نخست به در آمدند، ولي تنها سالكاند و به تكامل نرسيدهاند.
گروه سوم، هدايت يافتگاناند،کساني كه به تعبير حكما، به حقيقت ايمان يا همان استحضار رسيدند و جمع اسم ظاهر و باطن شدند و مقام جمعالجمع دارند.
مرحوم آيتالله شاهآبادي (ره) در كتاب ارزشمند «الانسان والفطره» ميفرمايد: «هنگامي كه سالك در مظهريت اسم ظاهر و باطن به مرتبه استحضار رسيد، به مقام واحديت و جمعالجمع رسيده و در واقع انسان كامل، مبتني بر فطرت و متصل به ريسمان الهي است كه خود هادي ديگران خواهد بود».
در نهايت بايد گفت انسان كامل بابالله است. مراد از «بابالله الذّي اليه يؤتي» كه وجهالله كامل است، همان انسان كاملي است كه تجليات خدا بلاواسطه براو متجلي است و جميع حقايق اسما و صفات و لوازم آنها براي وي مشهود شده است».
رهنامه: در بررسي آثار برجا مانده از آيتالله شاهآبادي (ره)، به ويژه در كتاب شريف «شذرات المعارف»، به اصطلاحي با عنوان «ناحيه مقدسه اسلام» برميخوريم. اين اصطلاح به چه معناست و اين ناحيه چه ويژگيهايي دارد؟
شاهآبادي: در واقع اين بحث به بحث آسيبشناسي ملل اسلامي مربوط است، از اين باب كه ايشان در زمان خود، شاهد مشكلات بسياري بودند كه به ويژه جامعه اسلامي ايران و در واقع كليه جوامع اسلامي در سراسر دنيا با اين مشكلات، اعم از مسائل اقتصادي، سياسي، فرهنگي، اجتماعي و… درگير بودند. چنانكه ميدانيد، ايشان در دوره پهلوي اول ميزيستند و به وضوح شاهد تضعيف ملت اسلام و روحانيت تشيع از سَمت وي بودند. ايشان شاهد تعرض استعمارگران خارجي به ملت مسلمان ايراني بودند و در عين حال ضعفي را كه حكومت در برابر اينان داشت،به شفافيت مشاهده ميكردند. از اين رو، به عنوان عالم برجسته ديني سعي کردند ضمن شناخت معضلات، راهي براي رهايي ارائه دهند و بهترين راه همان پيشنهاد تشكيل جامعهاي ديني بود كه شروطي چون اصلاح امور اقتصادي مردم، تحكيم جايگاه روحانيت به عنوان متوليان دين، نحوه ارتباط با بيگانگان، خدمات و رفاه اجتماعي و… در آنها ملحوظ شده بود. نام اين جامعه يا تشكل را «ناحيه مقدسه اسلام» گذاشتند و چنانكه اشاره كرديد، در انتهاي رسالات و معارف ياد شده، در كتاب ارزشمند «شذرات المعارف»، اين نام را مرقوم ميداشتند و از دست نوشتهاي كه از ايشان برجا مانده، برميآيد كه بيش از پنج هزار نفر را به عضويت اين تشكل درآورده بودند و خودشان نيز تعهدنامه عضويت در اين تشكل اسلامي را امضا كردند و خود را متعهد به انجام وظايفي دانستند كه به جهت عضويت در اين تشكل اسلامي ايجاد ميشود.
«ناحيه مقدسه اسلام»، در واقع مملكتي است كه عالمان دين به عنوان آگاهترين افراد به حقايق عالَم و دين، متولي نگهداري و هدايت آن جامعه هستند و شرطهايياد شده را مطابق با دستورهاي دين و فطرت الهيِ انسان، وضع کردند و به عنوان قوانين اجتماعي، اجرا ميکنند.
به تعبير ايشان،اين جامعه شامل سه طبقه است؛يكي طبقه «دعاة» كه شامل قاطبه مجتهدين عدول استکه كجا هستند، رؤساي اين جامعهاند. گروه دوم، «رُعاة» هستند كه همانا ائمه جماعات و وعاظ و معلمين مسائل و اهل منبر هستند كه بايد به دستور دُعاة، به ترويج و تبليغ احكام دين بپردازند.
گروه سوم، «حُماة» هستند كه قاطبه ملت هستند و در همه حرفهها و صنفها حاضرند و در تعظيم اسلام ميكوشند.
همچنين ايشان براي رفع مشكلات اقتصادي، پيشنهاد راهاندازي «شركت مخمّس» را دادند تا بتوانند از اين راه كه در واقع بحث قرضالحسنه به جاي وام با بهره در آن ملحوظ است و به عنوان يكي از امتيازهاي ويژه اين شركت است، براي رفع مشكلات معيشتي و اقتصادي آحاد مردم به اجرا دربياورند. گفتني است كه ناحيه مقدسه اسلام براي امام زمان (عج) و تحت حمايت و نظارت ايشان بوده است، و طبقه دعاه، اوامر حضرت را به عنوان قطب عالم امكان، اجرا ميکنند.