شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » ش 35 و 36 / صفحه اصلی / بخش اول » گفت‌وگو با آیت الله محسن اراکی | فقه نظام در قرآن و روایات

رهنامه: رابطه فقه نظام و فقه معاصر چیست؟

استاد: من ابتدا لازم است یک مقدار درباره واژگانی در مقابل فقه که مربوط به بحث ما است تا حدودی توضیح بدهم. الان واژگانی به‌­کار برده می‌شود و گاهی گفته می‌شود فقه نظام، فقه معاصر، فقه مضاف، فقه مسائل مستحدثه. حالا ما یک واژه دیگر به‌­کار می‌بریم که فقه کلان است. از این واژگان، به آن دو واژه‌ای که بیش از همه بهم نزدیک است فقه کلان و فقه نظام می‌رسیم. واژه‌ای مثل فقه معاصر اعم از فقه نظام یا فقه مسئله محوری است که مربوط به مسائل خُرد است. مسائلی که فرض کنید فقه مربوط به تلقیح صناعی است. این هم یک مسئله است. یا فقه مربوط به فضای مجازی. مسئله‌های جدیدی هستند. اینها با اینکه مسائل جدید و فقه معاصر هستند ولی فقه نظام نیستند. البته می‌تواند در فقه نظام جای می‌گیرد ولی این به‌­طور مستقیم در فقه نظام نیست گرچه مسئله فقه مستحدثه است و فقه معاصر می‌شود بهش گفت، فقه مضاف هم می‌شود بهش گفت، مثلاً فقه بهداشت، فقه محیط زیست. اینها همه فقه مضاف هستند منتهی فقه نظام نیستند. فقه مضاف می‌تواند در آن گستره خودش فقه نظام را هم شامل بشود. یا اگر فقه معاصر گفته بشود شامل فقه نظام هم بشود. ولی فقه نظام یک ویژگی دارد. یک فقه مسئله‌­محور نیست به این معنا که مسئلهٌ مسئلهٌ مطرح بشود. خرد‌­نگر نیست.

 

فقه مضاف می‌تواند در آن گستره خودش فقه نظام را هم شامل بشود. یا اگر فقه معاصر گفته بشود شامل فقه نظام هم بشود. ولی فقه نظام یک ویژگی دارد. یک فقه مسئله‌­محور نیست به این معنا که مسئلهٌ مسئلهٌ مطرح بشود. خرد‌­نگر نیست.

 

رهنامه: آیا فقه نظام تحت حاکمیت اسلامی اجرا می‌­شود؟

استاد: پرسش‌هایی که در فقه نظام مطرح می‌شود و باید پاسخ‌­گو باشد مربوط به نظام است. یعنی اگر نظام نداشته باشیم این مسئله مطرح نخواهد شد. مثل اینکه فرض بکنید بگوییم نظام تربیتی یک جامعه را شکل بدهیم، اینجا بحث نظام مطرح است. بحث یک مسئله تربیتی خرد نیست. وقتی می‌گوییم بر پدر واجب است نسبت به تربیت اولادش همت بورزد، حکم شرعی است. حکم شرعی مربوط به مسئله تربیتی است اما ربطی به فقه نظام تربیتی ندارد. بله، می‌تواند بخشی از فقه نظام تربیتی هم قرار بگیرد.

منتهی در نظام تربیتی، شما اول مفروض می‌گیرید که یک جامعه دارید که این جامعه یک نظام حاکمیتی بر آن حاکم است و این جامعه را مدیریت می‌کند و این نظام حاکمیتی می‌خواهد در بُعد تربیت یک نظمی را حاکم بکند که اهداف تربیتی نظام را تأمین بکند. این نظم را باید فقه پاسخ‌­گویش باشد. حتی در بُعد آموزش و پرورش همینطور است. دو جور آموزش داریم. یک آموزش می‌گوید بر هر ‌­کسی واجب است مسائل شرعی خودش را بیاموزد یا به‌­طور کل بر هر‌­کسی و انسانی واجب است علم مورد نیاز زندگی‌­اش را بیاموزد. حتی اگر نظام نباشد. یا یک فردی در نظام دیگر زندگی بکند ممکن است یک نظام ضد اسلامی باشد و نظام طاغوتی باشد ولی در آن نظام طاغوتی هر کس می‌خواهد زندگی بکند، احکام فردیش را عمل بکند، نماز بخواند، روزه بگیرد و حجش را اگر بتواند برود، در بُعد فرد است. منتهی وقتی می‌گوییم فقه نظام است که فرض می‌کنید یک نظامی می‌خواهد جامعه را مدیریت بکند و در ابعاد مختلف مدیریتش نیاز به نظم مخصوص و فقه مخصوص دارد. در مسائل اقتصادی یک وقت می‌گویید بیع یعنی خرید ‌­و ‌­فروش احکامش چیست. احکام خرید، فروش و شرکت چیست. من با شما شریک بشوم احکامش چیست. یک وقت در آمریکا، در روسیه، در چین هم زندگی بکنم این احکام را برای خودم می‌توانم داشته باشم و اجرا بکنم. بعنوان فرد احکام شرعی خودم را بلد باشم ولو نظام غیر‌­دینی و غیر‌­شرعی است. وقتی می‌گوییم فقه نظام مقصودمان آن فقهی است که بیاید نظام جامعه را برپا بکند و به جامعه در یک بُعدی نظم بدهد. اقتصاد جامعه مسائلش با فرد متفاوت است. البته اقتصاد فرد گاهی مقدمه اقتصاد جامعه می‌شود اما اقتصاد جامعه خودش فی‌­نفسه یک مقوله مستقل است. اقتصاد اجتماعی است. مثلاً بانک، یک جامعه نداشته باشید و یک حاکمیتی بر آن حاکم است و نظمی در بُعد اقتصاد تحقق پیدا بکند بانک نخواهید داشت. کسی که می‌خواهد به تنهایی در جامعه زندگی بکند بانک نیاز ندارد. مثلاً بیمه، اینها حکم مسائل هستند یعنی مسائل نظام اقتصادی هستند. یعنی در نظام اقتصادی ببینیم بیمه و بانک چه نقشی می‌تواند ایفا بکند. حتی معاملات، یک وقت معامله فرد با فرد است، یک وقت در کلان جامعه است. می‌گویید یک جامعه گردش مالی داشته باشد که برای جامعه است و به چه نحوی است. یک مال در جامعه وجود دارد.

 

رهنامه: آیا فقه نظام در قرآن کریم و نصوص روایات آمده است؟

استاد: این مسئله در قرآن کاملاً مطرح است. اینکه بعضی‌ها می‌گویند نظام نداریم چون متوجه نیستند و دقت نکردند. والا در قرآن کریم خدای متعال می‌فرماید: وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتيجَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِياماً، یک چیزی است که مال جامعه است. این اموالکم را در اختیار سفیه قرار ندهید. در این گردش مالی، سفیه نباید دخالت بکند. باید نظارت بر سفیه باشد در این گردش مالی تا دچار اختلال نشود. آنچه در جامعه امروز داریم نقش گردش مالی و نقش سفهاء در آن است. در جامعه ایران خودمان در ضعف مدیریت، سفهاء نفوذ کردند در گردش مالی. اینکه می‌بینید خلل بوجود می‌آید و اختلاس‌های کذایی اتفاق می‌افتد و می‌گویید چقدر قاچاق است و کجا چه اختلالی در توزیع کالا بوجود آورد، همه مسائل نظام هست. توزیع که می‌گویید یعنی چی. بعنوان یک فرد بحث توزیع ندارید. لذا در فقه فردی و متعارف نمی‌روید باب توزیع. بله، باب‌­الشرکه است، باب‌­البیع و باب‌­الاجاره است، اما باب‌­التوزیع نیست چون نظر به فقه نظام نبوده. توزیع یک مقوله به فقه نظام است. تولید هم همین‌­طور است. یک وقتی فردی برای رفع نیازش تولید بکند مسئله فقه فردی می‌شود اما وقتی جامعه تولید بکند مسئله‌اش کاملاً متفاوت می‌شود.

در نظام حاکمیتی واحد یک فرمان است که به رفتار این همه افراد، نظم می‌دهد. آن فرمانی که باید نظم بدهد را فقه نظام می‌گوییم. مسائل این فرمان را در فقه نظام، فقیه بررسی می‌­کند. فقه نظام از ضروری‌­ترین نیازهای جامعه است و از روایاتمان استفاده می‌کنیم که آن فقه نظام است که جهنم رفتن و بهشت رفتن را معلوم می‌کند نه فقه فرد.

 

رهنامه: یکبار مقابل فقیه یک فرد نشسته و استفتاء می‌کند و یکبار یک اجتماع بماهو اجتماع است؟

استاد: اجتماع به ‌­مفهوم نظام و حاکمیت واحد است. این را هم گفتیم اگر جمعی از مردم داشته باشید بدون وجود حاکمیت واحد اینجا زندگی بکنند و هر کسی برای خودش زندگی بکند آن وقت نظام نخواهید داشت. وقتی نظام دارید که این مجموعه افراد را یک نظام حاکمیتی واحد اینها را اداره بکند. در نظام حاکمیتی واحد یک فرمان است که به رفتار این همه افراد، نظم می‌دهد. آن فرمانی که باید نظم بدهد را فقه نظام می‌گوییم. مسائل این فرمان را در فقه نظام، فقیه بررسی می‌­کند. فقه نظام از ضروری‌­ترین نیازهای جامعه است و از روایاتمان استفاده می‌کنیم که آن فقه نظام است که جهنم رفتن و بهشت رفتن را معلوم می‌کند نه فقه فرد. روایاتی است که مرحوم کلینی در کافی روایت می‌کند که حدیث است، سندش هم خوب است. دو روایت به همین مضمون روایت می‌کند متنش اینست: (کافی ج 1 ص376)

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِي الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَايَةِ كُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِيَّةٍ فِي الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَايَةِ كُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً.

ترجمه: امام باقر عليه‌­السلام فرمود: خداى تبارك و تعالى فرموده است: هر آينه عذاب مي‌­كنم هر رعيتى را كه در اسلام با پيروى از امام ستمگرى كه از جانب خدا نيست دين‌­دارى كند، اگر‌­چه آن رعيت نسبت به اعمال خود نيكوكار و پرهيزگار باشد و هر آينه در مي‌­گذرم از هر رعيتى كه در اسلام با پيروى از امام عادل از جانب خدا دين‌­دارى كند، اگر‌­چه آن رعيت نسبت به خود ستمگر و بدكردار باشد.

یا این روایت:

 أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يُعَذِّبَ أُمَّةً دَانَتْ بِإِمَامٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتْ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً وَ إِنَّ اللَّهَ لَيَسْتَحْيِي أَنْ يُعَذِّبَ أُمَّةً دَانَتْ بِإِمَامٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتْ فِي أَعْمَالِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً.

ترجمه: امام صادق عليه السلام فرمود: خدا شرم نمي‌­كند كه عذاب كند هر امتى را كه با امامى كه از جانب خدا نيست دين‌­دارى كند اگر‌­چه نسبت به اعمالش نيكوكار و پرهيزگار باشد، همانا خدا شرم مي‌­كند امتى را عذاب كند كه با امام از جانب خدا دين‌­دارى كند، اگر‌­چه نسبت باعمالش ستمگر و بدكردار باشد.

ببینید چقدر مسئله را روشن می‌کند. یک ظلم فردی داریم و اگر در جامعه‌ای بود اما ظلم اجتماعی نبود، حاکمیت عدل در جامعه حاکم باشد ولو افراد ظالم باشند این جامعه را خدا همه را می‌بخشد. اینکه در روایات زیادی داریم که: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‏ءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ.

ترجمه: امام باقر عليه السّلام فرمود: اسلام روى پنج پايه نهاده شده: نماز و زكات و روزه و حج و ولايت و چنان كه براى ولايت فرياد زده شد، براى هيچ چيزى ديگر فرياد زده نشد.

یعنی اساس ولایت و حاکمیت است پس ولایت فرقش با صوم و صلاه چی است؟

 

 

فقه نظام فقه حاکمیت اسلام است:

اهل سنت یک بحث دارند که بحث امامت که همان بحث حاکمیت و نظام از فروع است یا از اصول؟ از یک طرف می‌گویند مربوط به رفتار فرد است می‌گویند فروع باشد. از یک طرف می‌بینند بحث خرد و فرد نیست پس باید از اصول باشد. در حالی که از فروع است اما از فرعی است که از همه فروع مهمتر است. فرع مربوط به کل حاکمیت اسلام بر جامعه است. لذا فقه نظام می‌شود. فقه نظام مربوط به فقه حاکمیت اسلام بر جامعه به تعبیر دیگری است. اسلام بر جامعه می‌خواهد حاکمیت پیدا بکند. اگر حاکمیت داشته باشد باید در اقتصادش اسلام حاکم بشود. یعنی آن نظامی که روابط اقتصادی اجتماع را تنظیم می‌کند براساس فقه اسلام تدوین و استخراج شده باشد. اینجا فقه اقتصادی و فقه نظام اقتصادی و فقه نظام سیاسی و فقه نظام تربیتی است. این فقه مهم است.

  • جایگاه فقه نظام در حوزه
  • فرق فقه نظام با فقه مسائل مستحدثه

فقه باید پاسخ‌­گوی مسائل مستحدثه و نو باشد منتهی مسائل نو یک مسئله است و فقه نظام یک مسئله دیگر است. فقه نظام یک مسئله نو است. آنچه نو است وجود نظام در خارج است نه فقه نظام. فقه نظام را از اول داشتیم باید تدوین و استخراج بشود. آنچه نو است خود نظام است. آن بلند همتی امام رضوان الله تعالی علیه که آمد و این راه را ایجاد کرد و این نظام را تاسیس کرد.

متأسفانه هنوز آنچنان که باید بنظرم به این فقه پرداخته نشده است با همه زحماتی که کشیده شده است. مدیریت حوزه به این مباحث فقهی اهتمام دارند و تشویق کردند و حتی تنظیم مسائلی شده و بین بعضی اساتید توزیع شده است. اما می‌بینم برخی از این مسائل خوب است ولی مربوط به مسائل مستحدثه و نو در جامعه است. فقه باید پاسخ‌­گوی مسائل مستحدثه و نو باشد منتهی مسائل نو یک مسئله است و فقه نظام یک مسئله دیگر است. فقه نظام یک مسئله نو است. آنچه نو است وجود نظام در خارج است نه فقه نظام. فقه نظام را از اول داشتیم باید تدوین و استخراج بشود. آنچه نو است خود نظام است. آن بلند همتی امام رضوان الله تعالی علیه که آمد و این راه را ایجاد کرد و این نظام را تاسیس کرد. مرحوم آیت‌­الله العظمی سید عبد‌­الاعلی سبزواری فرمایشی دارند در مهذب الاحکام در بحث ولایت فقیه می‌گویند که بین فقها اختلافی در اصل ولایت فقیه نبوده است. می‌گوید در صغری اختلاف بوده است. آن فقیهی که بتواند همت چنین داشته باشد و نظامی برپا بکند و مدیریتش را بر عهده بگیرد آن فقیه کجا پیدا می‌شود. البته باید فقیه ولایت امر را بر عهده بگیرد. قطعاً این حق فقیه است. ایشان می‌فرماید آن فقیهی که همچین کاری را بر عهده بگیرد کجا می‌توانیم پیدا بکنیم. خود حوزه در اندیشه پروریدن چنین فقهایی باشد، فقیه مدیر نظام، اول فقیه نظام‌­شناس باشد یعنی بفهمد معنی نظام چی است و بفهمد مدیریت نظام چه اقتضائاتی دارد و در یک سطحی این فقیه بار بیاید که عهده‌دار مدیریت نظام بتواند بشود و این مسئله مهمی برای حوزه‌های ما است. رهبری جامعه بر عهده فقیه اعلم و… مدیر و مدبر باشد و همه چی را داشته باشد. حالا یک وقتی کسانی در زمان امام می‌گفتند اگر امام مثلاً از دنیا رفت ما دیگه نداریم. لذا خود این یک دلیل بر این است که نظام ولایت فقیه کارآمد نیست چون منحصر در فرد است. با رفتن امام و آمدن مقام معظم رهبری معلوم شد همچین چیزی نیست و الحمدلله با عنایاتی که خدای متعال در حق مقام معظم رهبری داشتند و مدیریت معجزه‌­آسایی که در این مدت بیش از سی سال که مدیریت جامعه در اختیارشان است از خودشان نشان دادند. اینکه می‌گویم معجزه‌­آسا است مبالغه نمی‌کنم. مدیریت رهبری مدیریت معجزه‌­آسا است. یادم می‌آید یکی از فقهای بزرگ در خارج ایران ده دوازده سال پیش وقتی ملاقات کردم، ایشان می‌گفت آیت‌­الله خامنه‌ای را می‌شناختم و به ایشان خیلی علاقمند بودم منتهی مدیریت ایشان را که در این مدت گذشته دیدم مخصوصاً مدیریت ایشان را در فتنه 88، ایشان می‌گفت مدیریت ایشان در فتنه 88 معجزه‌­آساترین مدیریتی بود که می‌شد تصور کرد. حرف ایشان بود.

  • لزوم تربیت فقهای فقه نظام و مدیر و مدبر در حوزه

معلوم شد که حوزه علمیه ما حوزه علمیه واقعا مولدی است اما باید برایش برنامه‌­ریزی بشود. در این دو دوره حضرت امام و مقام معظم رهبری عنایت الهی خاصی واقعاً شد. منتهی همیشه گفته‌­ایم آنجایی که ما ناتوان باشیم خدا به فریاد می‌رسد منتهی وقتی به ما قدرت و تمکین می‌دهد باید به وظیفه‌­مان عمل بکنیم. ترتیبی در حوزه داده بشود که حوزه بتواند مدیر شایسته البته در سطوح مدیریتی که فقیه مدیریت بکند. قوه قضائیه باید فقیه باشد. خود قضات دادگستری که حکم صادر بکنند همه مجتهد باشند. در خیلی از این مسائل فقیه تربیت بکنیم. اینها مسائل و اقتضائات نظام است و باید در فکر پاسخ‌­گویی آنها باشیم.

 

رهنامه: فرق تعبیر حضرتعالی از فقه نظام با اصطلاح شهید آیت‌­الله صدر چیست؟

استاد: این واژگانی که عرض کردم که از هم تفکیک بکنیم و خوب معلوم بشود که وقتی می‌گوییم فقه نظام یعنی چی. یک تعبیر داریم که از آن به فقه کلان تعبیر شده است. گفتیم فقه کلان و نظام یک تفاوتی بین تعبیر ما از فقه نظام است و تعبیری که شهید صدر دارد. شهید صدر که می‌شود ایشان را فقیه مبتکر فقه نظام دانست یعنی مبتکر این ایده دانست، ایشان همان بحث نظام را مطرح کردند بحث نظام اقتصادی را مطرح کردند یا گاهی گفتند فقه نظام سیاسی. این هم درست است منتهی نگاهش به حکم است. یعنی ما احکامی که در شکل یک منظومه واحد برای مدیریت یک جامعه در یک بُعد در نظر می‌گیریم را می‌گوییم نظام. مجموعه احکام ساختارمندی که می‌تواند یک منظومه واحد بهم پیوسته را برای مدیریت یک بخشی از جامعه دارای حاکمیت الهی به عهده بگیرد. ما می‌گوییم نظام یعنی احکام ساختارمند فرع موضوعی است که این احکام برای آن موضوع بیان می‌شوند. یعنی شما تا یک انسان کلان نداشته باشید احکامی که بعنوان یک نظام مطرح می‌شود نخواهید داشت. کی احکام نظام می‌شوند چون جامعه نظام‌­مند دارید. اگر جامعه دارای حاکمیت واحد داشتید آنجا بحث فقه نظام مطرح می‌شود. نگاهمان به جامعه‌ای است که دارای حاکمیت واحد است. از این به انسان کلان تعبیر می‌کنیم. این انسان کلان است.

رهنامه: مقصود از انسان کلان چییست؟

استاد: یک تعبیری مقام معظم رهبری دارند می‌گویند انسان 250 ساله. چرا می‌گویند، چون رهبری را رهبر واحد می‌دانند. رهبری ائمه اطهار یک رهبری است ولو در تجلیات مختلف. به یک شکلی این رهبری جلوه‌ای از آن جامعه است. نه تنها رهبری‌ها واحد است آن رهبری و آن جامعه پیروی این رهبری هم واحد است. يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ (آیه 17 سورهاسراء)، روز قیامت که انسانها را می‌خواهیم فرا بخوانیم گروه‌های این جامعه‌ها را، چطوری فراخوان می‌کنیم. نمی‌گوییم عراقی‌ها و ایرانی‌ها و هندی‌ها و اروپایی‌ها بیایند. نه، اینجوری خطاب نمی‌کنیم. شناسنامه هر جمعیتی نام رهبر آن جمعیت است. چرا می‌گویند محمدی‌ها. گاهی به مسلمانان محمدیون می‌گویند یا عیسویون. یا از شیعیان به علویون تعبیر می‌شود. یعنی مسلک و سبک زندگیشان و هویتشان را از علی بن ابیطالب(ع) گرفتند. یک هویتی بوجود می‌آید بین رهبر نظام و آن جامعه‌ای که از فرمان رهبری فرمان می‌برد. فرمان رهبری این جامعه را واحد می‌کند. از این فقه به فقه کلان تعبیر می‌کنیم در مقابل فقه خرد. یک انسان خرد داریم که تک انسانی است که برای خودش اراده می‌کند و با اراده خودش رفتاری انجام می‌دهد. یک وقتی من و شما در جامعه زندگی می‌کنیم با اراده حاکمیت زندگی می‌کنیم. می‌گویند ماسک بپوشید همه ماسک می‌پوشند. الان چرا ماسک بپوشیم؟ بخاطر اینکه یک اراده واحد در جامعه حاکم است و می‌خواهد جامعه را اداره بکند. این جامعه نظام می‌شود. اگر این اراده واحد بر جامعه حاکم نشود و اگر افراد جامعه آن اراده حاکمیتی را بر رفتارشان حاکم ندانند این جامعه از هم می‌پاشد. پس یک انسان کلان داریم. چرا کلان می‌گوییم، چون آن که شخصیت انسان را شکل می‌دهد اراده اوست. وقتی اراده واحد در این جامعه حاکم شد یک انسان کلان پیدا می‌کنیم که عقل گزینش‌­گر این جامعه کیست؟ حاکمیتش است. آن عقل گزینش می‌کند.

همیشه می‌گوییم وقتی انسان کلان پیدا کردید آن حاکم می‌شود تجلی آن انسان کلان. لذا گفتیم وجود احکام فقه نظام در فقه ما یکی از نشانه‌های این است که فقه، فقه نظام و فقه حاکمیتی است. آنجایی است که خطاب به حاکم است در احکام شرعی. وقتی خطاب به حاکم می‌شود یعنی حاکم بماهو حاکم. معنیش اینست که این حکم مربوط به نظام است. تک فرد نیامده مخاطب قرار بگیرد.

رهنامه: مقصود از انسان کلان خود جامعه است یا حاکم جامعه؟

استاد: خوب سوالی است. همیشه می‌گوییم وقتی انسان کلان پیدا کردید آن حاکم می‌شود تجلی آن انسان کلان. لذا گفتیم وجود احکام فقه نظام در فقه ما یکی از نشانه‌های این است که فقه، فقه نظام و فقه حاکمیتی است. آنجایی است که خطاب به حاکم است در احکام شرعی. وقتی خطاب به حاکم می‌شود یعنی حاکم بماهو حاکم. معنیش اینست که این حکم مربوط به نظام است. تک فرد نیامده مخاطب قرار بگیرد. حالا گفتیم چند نوع خطاب داریم که انواع خطاب الهی در مورد حاکمیتی است. یعنی مربوط به خطاب فقه کلان است. یا ایها الذین آمنوا وقتی می‌گوید آمنوا یک مجموعه را در نظر گرفته است. کونوا قوامین بالقسط شهداء لله، این حکم جامعه است و حکم اجتماعی و فقه کلان است. اینکه بعضی‌ها می‌گویند کجای آیات و روایت حکم نظام داریم. این حکمش مخاطبش کی است؟ مخاطب اینجا را چرا گفته: کونوا قوامین بالقسط، این خطاب اجتماعی است. بحث اینجا امت است بحث فرد نیست. یا فرض کنید وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکر که بحث در اینجا امت است و صرف فرد نیست و یا می‌­فرماید: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ این مسئله اینجا یک جامعه هستند که یطیعون الله و رسوله در آن وجود دارد لذا بعضی اولیاء بعض دیگر شدند. در یک تعبیر دیگری می‌گوییم جامعه وقتی شکل می‌گیرد که دو ولایت طولی و عرضی در آن جامعه حاکم بشود. ولایت طولی عبارتست از اطاعت از حاکم. یعنی حاکمی وجود داشته باشد که فرمانش مطاع بر مردم باشد. ولی مردمی که اینجا جمعشان اطاعت می‌کنند حاکم واحد را، در نتیجه از این اطاعت یک پیوند عرضی هم در آن جامعه شکل می‌گیرد. یعنی خود مومنین چون همه از یک فرمان دستور می‌برند بین اینها یک رابطه بوجود می‌آید که از آن به مومنون بعضهم اولیائهم تعبیر شده است. یک‌­جا داریم می‌گوید: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ) (النساء: ۵۹)، اینجا ولایت طولی را تبیین می‌کند. یک‌­جا می‌گوید: المومنون، چون آن مومنون وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ را اطاعت می‌کنند و به آن امر عمل می‌کنند می‌شوند اولیاء بعضهم. اگر اینجوری شد طبیعتاً نتیجه‌­اش این می‌شود که یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر. این جامعه است که می‌شود: كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ (آیه110آل عمران). این نتیجه همان اطاعت از فرمان ولی امر است. همه آیات امر به معروف و نهی از منکر مربوط به فقه نظام است. بحث امر به معروف و نهی از منکر، بحث فقه نظام است. درست است که من اگر حتی امر فردی به شما بکنم، من و شما که به همدیگر امر معروف می‌کنیم، اگر چنین کردیم یعنی چی. این کدام معروف است. یعنی فرمان رهبری یعنی فرمان حاکمیت. امر به معروف شکل نمی‌گیرد اگر نظام اجتماعی واحد نداشته باشید. معروفی که گفته می‌شود معروف باید امر به معروف، یا آن منکری که منکر است و نهی از آن کرد کدام منکر و معروف است. مربوط به فرمان حاکمیتی می‌شود. لذا است که یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر نتیجه یک نظامی است که در حاکمیت واحد است. فقه نظام بر این جامعه حاکم است.

رفتارهای جمعی یعنی مربوط به فقه نظام. به رفتار کلان تعبیر می‌کنیم و از این فقه به فقه کلان تعبیر می‌کنیم. اینجا معلوم می‌شود که یک فقه کلان داریم و پاسخگوی نظام جامعه است. فقه پاسخگوی رفتار اجتماعی است. رفتار اجتماعی نوع دیگری از رفتار است فراتر از رفتار فردی است.

رهنامه: یعنی چون بعضی اولیای بعض هستند می‌­توانند امر و نهی کنند؟

استاد: ولایت بینی و عرضی وجود دارد. به چه مناسبت حق داشته باشم بر شما امر بکنم یا شما بر من امر بکنید. چون شما به این شکل ولی من هستید. بین من و شما ولایت عرضی وجود دارد. ولایت را گفتیم مسئولیت. از جمله آثار ولایت مسئولیت است. اگر می‌گوییم ولی پسر است، این پسر یا دختر ولی دارد، یعنی یک کسی دارد که مسئول او است. مسئول چی است؟ مسئول تامین منافع و دفع مضّار است. این روایت عجیب حضرت رسول(ص) است که می‌فرماید: «کلکمْ راعٍ وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ.» همینطوری حضرت چند مسئولیت را می‌گوید. این مسئولیت‌ها همان ولایت است. وقتی ولی شدی مسئولیت داری. یک ولی داریم که مسئول همه است و آن حاکمیت جامعه است. بعد براساس حاکمیت واحد، یک جامعه شکل می‌گیرد که افرادش نسبت به همدیگر مسئولیت دارند. اگر من شب را بخوابم با شکم سیر، همسایه من با شکم گرسنه بخوابد، روز قیامت من باید پاسخ‌­گو باشم. نه تنها همسایه من، در شهر من، اگر من گرسنه نخوابم و سیر بخوابم و در شهر من، در محیط دسترسی من کسی باشد که شب را گرسنه بخوابد من مسئولم. این فقه نظام است. شما اینجا یک رفتار جمعی دارید نه رفتار فردی. یک جمعی دارید که این جمع با هم گره خورده‌اند طی یک نظام ولایتی. این نظام ولایتی که می‌خواهد اینها را بهم گره بزند همان فقه نظام است. چطوری با هم گره می‌خوریم؟ با آن دستور و فرمان حاکمیتی. می‌گوید تو نسبت به دیگری چنین بکنی. تو در شهر زندگی می‌کنی و باید خانه‌ات را این‌­جوری بسازی و باید در خیابان راه می‌روی این‌­جوری راه بروی. چرا می‌گوید این‌­جوری راه بروی؟ چون تنها زندگی نمی‌کنی. اگر در خانه‌­ات رفتاری داشته باشی در اینجا از آن باید چشم بپوشی. افرادی که در داخل خانه کاری بکنند در نهان کاری بکنند، حاکم آنجا آنها را چشم می‌پوشد از رفتارهای نهانی و خصوصی آنها. اما رفتار خیابان رفتار خصوصی نیست چون مال جامعه است. حجاب رفتار شخصی نیست حجاب رفتار عمومی است. نه تنها حجاب خانم‌­ها حتی حجاب مردان است. یک مرد با لباس ناجور نمی‌تواند راه برود. اگر می‌خواهی در خانه بمانی هر کاری می‌خواهی بکن. آن رفتار مربوط به جامعه نیست. اما در خانه خودت هم کاری بکنی، اگر بخواهی آتشی روشن بکنی که ممکن است به خانه همسایه سرایت بکند اینجا رفتار فردی نیست و این رفتار جمعی می‌شود. رفتارهای جمعی یعنی مربوط به فقه نظام. به رفتار کلان تعبیر می‌کنیم و از این فقه به فقه کلان تعبیر می‌کنیم. اینجا معلوم می‌شود که یک فقه کلان داریم و پاسخگوی نظام جامعه است. فقه پاسخگوی رفتار اجتماعی است. رفتار اجتماعی نوع دیگری از رفتار است فراتر از رفتار فردی است. رفتاری که اگر من انجام بدهم بر شما اثر می‌گذارد. شما در رفتار اجتماعی من سهیم هستید. هر کس حق ندارد بگوید این رفتار خودم است و هر طوری خواستم در خیابان لباس بپوشم، هر رفتاری که در خیابان انجام بدهم آزادم، نخیر. این رفتار تو نیست. تو در جامعه‌ای و در صحن جامعه و خیابان و مجامع عمومی رفتاری داشته باشی آن مجامع عمومی ملک همه ما و حاکمیت است. حاکمیت است که نماینده جمع است و آن هست که به‌­جای جمع اراده می‌کند. این خلاصه بحثی است که در فقه نظام داریم و معتقدیم از ضروری‌­ترین شعبه‌های علوم حوزوی امروز، همین بحث فقه نظام است. این فقه نظام است که بستر علوم انسانی می‌شود. اگر علوم انسانی داشته باشیم علوم انسانی بدون فقه نظام نمی‌توانیم داشته باشیم. فقه نظام است که علوم انسانی را تولید می‌کند. علوم انسانی در بستر فقه نظام شکل می‌گیرد. در فقه نظام معلوم می‌شود. مثال زدیم همین مثالی که گفتیم، فرض کنید رفتار اجتماعی کدام است، رفتار فردی کدام است. در فقه نظام این پاسخ داده می‌شود. با این پاسخ زمینه این پیدا می‌شود که جامعه کیست و چیست و تعریف جامعه از کجا بیرون می‌آید. در فقه نظام تعریف جامعه بیرون می‌آید. از متون فقه نظام قوانین حاکم بر جامعه را می‌توانید استنباط بکنید. حتی روانشناسی چون روانشناسی‌ها و علم روانشناسی علم انسانی است که در جامعه می‌خواهد زندگی بکند. یک دیوانه در خانه زندگی بکند کاری به آن ندارند. خودش تنها زندگی می‌کند. اما دیوانه در جامعه زندگی می‌کند، می‌توانیم با علم رفتارش را اجتماعی بکنیم. اینکه یک انسان دچار اختلال عقلی را رفتارش را اجتماعی بکنیم این باز هم مربوط به فقه است. از دل فقه نظام و فقه کلان و فقه اجتماعی بیرون می‌آید. من نمی‌گویم جامعه‌­شناسی فقه اجتماعی و فقه کلان است. اما می‌گویم تا شما استنباط نکنید فقه کلان و فقه نظام و فقه رفتار اجتماعی را، آن وقت شما مواد مربوط به روانشناسی اسلامی را نخواهید داشت. تا از آن مواد روانشناسی را بتوانید استخراج بکنید. روانشناسی اسلامی، جامعه‌­شناسی اسلامی. خلاصه این‌­گونه علوم انسانی هم در بستر فقه اجتماعی یا فقه کلان شکل می‌گیرند.

تا شما استنباط نکنید فقه کلان و فقه نظام و فقه رفتار اجتماعی را، آن وقت شما مواد مربوط به روانشناسی اسلامی را نخواهید داشت. تا از آن مواد روانشناسی را بتوانید استخراج بکنید. روانشناسی اسلامی، جامعه‌­شناسی اسلامی. خلاصه این‌­گونه علوم انسانی هم در بستر فقه اجتماعی یا فقه کلان شکل می‌گیرند.

رهنامه: استاد یک مطلبی را قبلا در مصاحبه‌ها فرموده بودید که این فقه نظام از دل همین فقه موجود بیرون می‌آید. آن وقت یک سوالی به ذهن ما آمد که فقه موجود براساس فقه نظام شکل نگرفته است و براساس احکام مکلف فردی شکل گرفته. این فقه هم از احادیثی بیرون آمده که آن احادیث با نگاه احادیث نظام و حکومتی شکل نگرفته. یعنی وسائل الشیعه است که تکلیف مکلف را می‌خواسته بیان بکند این 52 کتاب را شکل داده است. اگر فقه نظام بخواهد شکل بگیرد از این فقه موجود نیست. چون این فقه موجود از احادیثی است که با نوع نگاه فقه نظام شکل نگرفته است. اگر بخواهیم فقه نظام را شکل بدهیم قاعدتا باید برگردیم احادیث را با این نگاهی که خیلی جالب طرح فرمودید، دوباره تدوین و تبیین بکنیم که از دلش فقه نظام در بیاید؟

استاد: سوال خوبی است. حالا این را عرض می‌کنم چرا می‌گوییم فقه نظام از دل فقه متعارف بیرون کشیده می‌شود. چون آنچه فقه اصلی است فقه نظام است. یعنی ائمه اطهار که پاسخگوی مسائل مردم شدند دارند بخش‌های آن فقه نظام را تبیین می‌کنند. همه این فقه متعارف ما پشت سرش فقه نظام وجود دارد. رسول اکرم(ص) اصلاً آمده برای چی؟ نیامده که یک تک فرد را از خانه‌­اش بیرون بکشد مسلمان بکند. آمده جامعه مسلم را تشکیل بدهد. آیه می‌فرماید: لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ‏ النَّاسُ بِالْقِسْطِ. جامعه قسط می‌خواهد. وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُم‏، جامعه عدل می‌خواهد. ماموریت این است. کار رسل و انبیا و رسول اعظم(ص) و ائمه هدی، کارشان اقامه جامعه عدل بوده و همین را انجام دادند. گاهی این را عرض کردم که گاهی بعضی‌ها بیان می‌کنند امام صادق(ع) حاکمیت نداشته است یا امام زین العابدین(ع) حاکمیت نداشته است. این حرف اشتباهی است. همه ائمه اطهار حاکمیت داشتند و جامعه را اداره می‌کردند منتهی گاهی جامعه پنهان و گاهی آشکار. امام صادق(ع) خمس می‌گرفت. دولت در سایه داشته است. قاضی تعیین می‌کرده. گاهی دستش می‌رسیده است استاندار تعیین می‌کرده و حکم صادر می‌کرده.

احکامی که از امام صادق(ع) صادر شده است احکام صادره از یک حاکم به حکومت فقه نظام است. عملش این‌­طوری است. امام کاظم(ع) در زندان یک حاکم در زندان بوده نه یک امام صوفی منش و درویش و جدای از مردم که زندانش انداختند. نه، حاکم به زندان انداخته شده است.

رهنامه: امام صادق(ع) هم فرامین و احکامشان و روایاتشان ناظر به فقه نظام است؟

استاد: احکامی که از امام صادق(ع) صادر شده است احکام صادره از یک حاکم به حکومت فقه نظام است. عملش این‌­طوری است. امام کاظم(ع) در زندان یک حاکم در زندان بوده نه یک امام صوفی منش و درویش و جدای از مردم که زندانش انداختند. نه، حاکم به زندان انداخته شده است.

رهنامه: پس تبویب جدیدی در احادیث بر مبنای فقه نظام نباید شکل بگیرد؟

استاد: اتفاقاً همین کار را می‌کنیم. یکی از برنامه‌های ما در مجمع الفکر الاسلامی، تدوین و تبویب جدید احادیث بر مبنای نیازهای اجتماعی است. این را به‌­عنوان موسوعه دنبال می‌کنیم. حتی در کتاب همین السنه ‌­النبویه که در مجمع تقریب، تبویب و تنظیم کردیم با همین نگاه است. البته آنچه در مجمع الفکر تنظیم می‌کنیم خیلی گسترده‌­تر است. تبویب‌ها نگاه از پایین به بالا بوده است. یک تبویب داریم نگاه از بالا به پایین. و طبیعت تشریع، طبیعت از بالا به پایین بوده. همه احکام از بالا به پایین بوده است. ما می‌گوییم قال الصادق(ع) یعنی قال الحاکم، قال امیرالمومنین(ع)، قال الله، قال رسول‌­الله(ص). این سیر طبیعی بیان احکام سیر از بالا به پایین است. یعنی سیر از حاکم به توده مردم است. این رابطه حاکمیتی و جمعی بوده است. یعنی امام صادق(ع) به زراره یک حکم گفته است. بعنوان یک فرد گفته است یا بعنوان یک فردی از جامعه که مطیع امام صادق(ع) بوده است. این را جامعه حکومت‌دار می‌گفتند.

این اشتباه در نگاه به ائمه اطهار و سیاست‌­هایشان و احکام می‌شود که خیال می‌کنند ائمه اطهار در دوره بعد از امیرالمومنین(ع) دیگه حاکمیتی نداشتند یا بعد دوره شش ماهه امام حسن(ع). حاکمیت داشتند منتهی این حاکمیت پنهان بوده و مخفی بوده است. تعبیر زیرزمینی خوب نیست. حاکمیت سایه هم نیست. حاکمیت بالفعل ولی تحت فشار بوده است.

این نگاهی که برای ما بوجود آمده نتیجه حاکمیت طاغوت بوده که قرن‌­ها بر جامعه مسلم ما بوده است. فکر کردیم طبیعی است همیشه از پایین به مسائل نگاه بکنیم نه از بالا. چون حاکمیت دست ما نبوده، دست خدا نبوده. حاکمیتی که زیر سایه‌­اش زندگی می‌کردیم. در حالی که چنین نیست. حاکمیت از آن خدا و رسول و معصوم است و از آنجا شریعت و احکام نازل می‌شده است و این احکامی که آمده است و صادر شده و نازل شده است همه احکام یک نظام است یا احکام آن حاکمی است که این حاکم فرمانروای یک نظام اجتماعی و جامعه بوده است هر چند این جامعه در محدودیت به سر می‌برده و در انزوا به سر می‌برده و در خفا به سر می‌برده و در سایه بوده است. اما جامعه بوده است. دلیلش این است که به فرمان او عمل می‌کردند. حتی علی بن یقطین که وزیر هارون الرشید می‌شود به فرمان امام کاظم(ع) می‌رود وزیر می‌شود نه خودش با انتخاب خودش. با اجازه او می‌رود. یعنی حاکمیت دیگری بوده و حاکمیت داشته و عمل می‌کرده. نه اینکه فقط نام حاکمیت است. این خیلی مهم است. این اشتباه در نگاه به ائمه اطهار و سیاست‌­هایشان و احکام می‌شود که خیال می‌کنند ائمه اطهار در دوره بعد از امیرالمومنین(ع) دیگه حاکمیتی نداشتند یا بعد دوره شش ماهه امام حسن(ع). حاکمیت داشتند منتهی این حاکمیت پنهان بوده و مخفی بوده است. تعبیر زیرزمینی خوب نیست. حاکمیت سایه هم نیست. حاکمیت بالفعل ولی تحت فشار بوده است. مهمترین هنر ائمه اطهار همین است. امام جواد(ع) در عصر خودش چی کار می‌کرده است. حاکمیت می‌کردند. این جامعه مومن را نگه داشتند و مدیریت کردند و حاکمیت کردند. امام جواد(ع) دستور می‌داد خمس را اینطوری بدهید تا اینجا خمس بدهید و یا ندهید. مدیریت می‌کردند جامعه را. در زمان غیبت امام عصر حاکمیت می‌کند. گفته فقها نماینده من هستند به دستورشان عمل بکنید.

این نگاهی که برای ما بوجود آمده نتیجه حاکمیت طاغوت بوده که قرن‌­ها بر جامعه مسلم ما بوده است. فکر کردیم طبیعی است همیشه از پایین به مسائل نگاه بکنیم نه از بالا. چون حاکمیت دست ما نبوده، دست خدا نبوده. حاکمیتی که زیر سایه‌­اش زندگی می‌کردیم. در حالی که چنین نیست. حاکمیت از آن خدا و رسول و معصوم است و از آنجا شریعت و احکام نازل می‌شده است

رهنامه: پس تکلیف حاکمیت را مشخص کردند؟

استاد: لذا گفتیم در زمان غیبت معصوم، ما امامت غایب نداریم امام غایب داریم. امام مستور است نه امامت. امامت بالفعل است عمل می‌کند.

  • امدادهای غیبی بر متصدیان نظام

امام کارش را می‌کند و خودش را نمی‌بینید. نه تنها طبق روایات‌مان، طبق تجربه عملی واقعاً عقیده‌­مند هستیم که تسدید عملی نسبت به فقهای متصدی امور مسلمین از سوی حضرت ولیعصر(ع) صورت می‌گیرد. دستگیری دارد. این کارهایی که امام کردند این‌­طور نبوده است که عادی است. روز 21 بهمن وقتی امام دستور می‌دهد مردم بریزید، وقتی که دولت بختیار حکومت نظامی اعلام کرده است با غلظت و خشونت تمام مردم را درو می‌کردند و می‌کشتند. بروید بیرون. این را نمی‌شود یک حکمی است که همین‌­طوری است. این تدبیر الهی پشت سرش است. مقام معظم رهبری در این موضع گیری‌هایی که انجام دادند چون آدم دچار تردید و تزلزل می‌شود. آن عالم گفت که من وقتی تدبیر مقام معظم رهبری را در فتنه 88 دیدم یقین کردم این مرد، مرد فوق‌­العاده است چون در فتنه 88 آنقدر فشار، نه فشار از بیرون، فشار از دوستان و درون آنقدر شدید شد که اگر تایید الهی در کار نباشد ممکن است رهبری متزلزل بشود. بگوید بسیار خوب این همه اغتشاش و این همه شورش و این همه کذا است از اول انتخابات را شروع بکنیم. اینکه با قاطعیت می‌ایستد و فرمایشاتی دارد در بعضی از جاها که اگر بنا باشد ما به دوران امام حسن(ع) یا امام حسین(ع) برگردیم این دوران ما دوران امام حسین(ع) است نه امام حسن(ع). خب ببینید این نوع بصیرت و روشن‌بینی که برای فقیه آن قدر مسئله روشن باشد که شک در تصمیم گیری و تردید در آن پیدا نمی‌شود. این نمی‌تواند منبع الهی نداشته باشد. آقای جواد شهرستانی مسئول دفتر آیت‌­الله سیستانی نقل می‌کرد می‌گفت آقای سیستانی اهل حکم جهاد و اینها نیست. مثل امام که نیست امام شجاع بود. این حرف ایشان است حرف من نیست. ولی می‌گفت خود ایشان وقتی داعش ریختند در عراق و دو سوم عراق را گرفتند و نزدیک بغداد ریختند و بعد نزدیک نجف و کربلا بودند. می‌گفتند آقا دیگه متوسل به حضرت شدم. گفتم آقا دیگه از ما کاری بر نمی‌آید شما خودتان به من بفهمانید من چه تصمیمی باید بگیرم. گفت یک دفعه بنظرم رسید حکم جهاد بدهیم. وقتی میلیون‌ها جوان عراقی به دفاع آمدند. اگر فرمان آقا نبود و همت‌های حاج قاسم نبود حشدالشعبی شکل نمی‌گرفت چون بسیج کافی نبود برای اینکه یک نیروی نظامی کارآمد شکل بگیرد. می‌خواستم بگویم این همان تدبیر الهی در کار است. امام عصر حضور دارد. ما نمی‌بینیم. حالا بنظرم همین مقدار بحث کافی است.

ـ خیلی خوب و منسجم بود. کم بود ولی ما لذت بردیم. (پایان)

پاسخ دهید: