… نصف نسخههاي خطي ايران فهرست نشده است. در اين نصف که نميدانيم چه است، تجربه شخصي من نشان داده است هر کتابخانه جديدي که آن را ديجيتال يا فهرست کردهايم، بدون استثنا کتاب جديدي داشته است و اين ميتواند کمک بسياري به ما کند.
… من دو هفته پيش عراق بودم. موزه عراق را مثال ميزنم. موزه بغداد چهل هزار نسخه فارسيِ فهرستنشده دارد. حجم زيادي از اين کتابها فهرست نشده و هيچ اطلاعي راجع به آنها نداريم. اگر اين آثار آهسته آهسته فهرست شوند، بخشي از گمشدههاي ما قطعاً در مجموعهها يافت خواهند شد. اگر درباره همين مقدار آثاري که در کتابخانهها وجود دارد، حسابي کار شود، به جرئت ميگويم، تاريخ ما را متحول ميکند و نگاه ما به تاريخ متحول خواهد شد.
رهنامه پژوهش: تاريخ با اَسناد و کتب تاريخي چه پيوندي دارد و و چه لزومي دارد که به اسناد رجوع کنيم؟
استاد: فکر مي کنم بايد تفکيکي بين اسناد و نسخه هاي خطي قائل شويم؛ البته اشتراکات اين دو فراوان است؛ ولي بايد دو مقوله را جدا کنيم؛ يعني در بررسي هاي تاريخي از منظر اسناد بايد به گونه اي وارد شد و مطالعه کرد و از منظر نسخه هاي خطي به گونه اي ديگر. بحث نسخه هاي خطي نيز به عقيده بنده دو شاخه مي شود که روي شاخه دوم بسيار تأکيد مي کنم و بسيار از آن غفلت شده است. در شاخه اول، بحث روي نسخه خطي با عنواني است که دارد؛ مثلاً از ترجمه فلان کتاب تاريخي يا فلان سفرنامه بحث تاريخي مي کنيد. شاخه يا بحث دوم اين است که نسخه هاي خطي را از ديد اسناد بررسي کنيم؛ يعني مسائلي که به ماهيت نسخه مربوط نيست؛ مثل يادداشت هاي نسخه و مهرهاي نسخه که همه تاريخي اند.
رهنامه پژوهش: فرق اسناد و نسخ خطي چيست؟
استاد: مقوله اسناد در سندپژوهي است و سندپژوهان به اين موارد علاقه دارند؛ يعني حوزه علاقه هاي دانشجويان و طلبه ها در اسناد غالباً غير از نسخه هاي خطي است و فکر مي کنم بايد جداگانه بررسي شود. نسخه هاي خطي در واقع کتاب اند و سند اوراق يا ورقي است که از تک برگ شروع مي شود و ممکن است داراي برگه هاي بسياري باشد يا يک برگ به صورت طومار باشد. مقوله کتاب با سند در تمام تعاريف کتابخانه اي متفاوت است؛ به همين دليل مي بينيد که در کتابخانه ها، مرکز اسناد داريم، مانند کتابخانه آستان قدس رضوي يا مجلس شوراي اسلامي. اين بدين دليل است که اسناد در رده بندي ها تعريف شده اند و مخزن و محل نگهداري متفاوتي دارند. سند هر آن چيزي است که قابل استناد باشد. سند مکتوب داريم و سند صوتي و سند تصويري که مي شود يک قطعه عکس يا فيلم. عمده اسناد، مکتوب اند. مقوله اسناد بعد از فهرست نويسي است و با نسخه هاي خطي متفاوت است. اين دو، دو مقوله کاملاً مجزا هستند. در مقوله اسناد آن چيزي که از آن غفلت شده و جا دارد حوزه هاي علميه خيلي به آن بپردازند اسناد اجتماعي، اسناد شرعي، اسناد خانداني است. غالباً درباره اين اسناد کار نشده است. آنچه مراکز اسناد به آن بيشتر پرداخته اند، اسناد سياسي است و حال آنکه اسناد اجتماعي، اسناد شرعي و اجتماعي و مردمي، تاريخ مملکت ما هستند و خيلي از آنها چند بعدي اند. اگر بخواهم شاخص ترين سند چندبعدي را مثال بزنم، سندهاي وقفنامه اي است؛ چون هم اسناد سياسي و تجاري و شرعي اند و هم اسناد اقتصادي؛ واقعاً اين اسناد چندمقوله اي هستند و بسيار جاي کار دارند، فوق العاده اند؛ مثلاً بعضي از وقفنامه ها به اين پرداخته اند که بايد شمع خريد و شب تا صبح بين راه فلان جا تا حمام و مسجد گذاشت تا روشن باشد. هم انگيزه اي باشد که افراد بروند و هم نترسند و امنيت باشد.
در خصوص اين اسناد، کتابي چاپ کرده ايم. اگر خواستيد مي توانيد تنوع کار را در آنجا ببينيد. يکي از مقولات، عزاداري براي امام حسين(عليه السلام) است. نه آنکه عزاداري ده ساله اخير و صد سال اخير را بررسي کرده باشم، بلکه اسناد 500 ساله اصفهان را بررسي کرده ام. شاخصه اوليه اش عزاداري و تعزيه امام حسين(عليه السلام) است. ببينيد اين حرکت اجتماعي چقدر در خون و رگ و انديشه مردم جريان داشته و چه وقف هايي براي آن شده است. در مقوله هاي حوزوي نيز مي توان به استفتائات اشاره کرد. بسياري از سؤال هايي که امروزه علماي ما جواب مي دهند ـ غير از بخشي که علوم تازه تولد يافته اند ـ در مجموعه اسناد قبلي جواب داده شده اند. کافي است يک مرکز حوزوي دست به کار شود و اسناد موجود را دسته بندي کند و سؤال ها و پاسخ ها را در اختيار فقها قرار دهد. بدون شک اين اسناد مي توانند فقيه امروزي را در پاسخ ياري دهند و پشتوانه علمي باشند. اجازات نيز قسم ديگري از سندها هستند و دنيايي از مطالب تاريخي دارند. همچنين قبض هاي رسيد و خيلي مطالب ديگري که اگر بخواهم وارد آنها شوم، از بحث خارج مي شوم. مي خواهم بگويم خيلي از مسائلي را که دغدغه امروزي حوزه است، با نگاهي تاريخي مي توان ساماندهي کرد و از آنها بهره جست، با چهار نکته: 1. بکربودن بسياري از مباحث که ارزش فوق العاده اي دارد؛ 2. تنوع اين مباحث که باز ارزش فوق العاده دارد؛ 3. اينکه کمک مي کند تاريخ علم ما کامل شود. ما در اين زمينه متأسفانه خيلي عقب هستيم و دچار ضعف مفرطيم؛ 4. صداقت در تحليل. در مقوله هاي تاريخي ممکن است با نگاهي جهت دار به مسائل و وقايع تاريخي بپردازيم و آنچه به دردمان نمي خورد نياوريم؛ ولي اگر اسناد به صورت کامل بررسي شود، در موضوعات مختلف کمک مي کند در تحليل ها با نگاه واقع بينانه به موضوعات تاريخي بينديشيم و خلأهاي تاريخي را پر کنيم. آنچه گفتيم در بحث اسناد بود.
در بحث فهرست نويسي و انتشار کتاب، آمار موجود مطلوب نيست؛ اين دو با هم توازني ندارند. توازن وقتي است که نگاهمان، نگاهي پيشيني باشد؛ مثلاً امکاناتمان را با افغانستان يا کشورهاي اروپايي نسنجيم. ما در زمينه نسخه هاي خطي حرف اول را مي زنيم. ميراث عظيمي داريم که به آن نپرداخته ايم. اندک کساني هستند که در مباحث تاريخي به کتاب هاي تاريخي مخطوط پرداخته اند يا پيگير مباحث آن اند. بايد بگويم شمار آنچه چاپ نشده، فراتر از مقداري است که چاپ شده است، حتي در موضوعاتي که حوزه به آن مي پردازد مثل فقه. در فقهي که مدعي هستيم پوياست و برخلاف اهل سنت همچان دامنه آن ادامه دارد و در هر قرن و دوره اي شاهد تنوع آنيم، هنوز بسياري از منابع ما بررسي نشده است. بسياري از مباحث انجام شده و سال ها خون دل خورده اند و نتيجه اش يک بحث علمي آکادميک شده است که پرارزش است؛ اما در شناسايي و عرضه اسناد اين کارهاي علمي و آموزش کساني که بتوانند با اين متون ارتباط برقرار کنند ، کار کاملي انجام نداده ايم. حوزه ما محقق پرور نيست. در واقع من وقتي سراغ چنين موضوعي مي روم که علاقه اي در درونم احساس کنم. بايد رابطه اي برقرار شود. اين رابطه بايد در حوزه ايجاد شود و استمرار پيدا کند. براي ايجاد چنين رغبتي بايد طلبه را با نسخه خطي آشنا کرد. ما کلاس هاي نسخه خواني داريم و به طلبه مي گوييم دو خط از نسخه را بخواند. باز به او مي گوييم دوباره تکرار کند. دفعه سوم که متن را مي خواند، غلط هايش به يک سوم کاهش مي يابد؛ اما اين انس وجود ندارد. بايد طلبه را با اين کار انس داد. متأسفانه کتابخانه ها هم چنين رويکردي ندارند و استادان استفاده از نسخه هم نداريم. اولين دوره ها را بايد خود استادان بگذارنند. خودم به نوعي هم مصحح نسخه و هم ناشر اين مجموعه بوده ام و کار ديجيتالي اين نسخه ها را نيز انجام داده ام. به همين دليل بيشتر لمس کرده ام كه چه مشکلات و مسايلي وجود دارد.
خیلی از مسائلی را که دغدغه امروزی حوزه است، با نگاهی تاریخی میتوان ساماندهی کرد و از آنها بهره جست، با چهار نکته: 1. بکربودن بسیاری از مباحث که ارزش فوقالعادهای دارد؛ 2. تنوع این مباحث که باز ارزش فوقالعاده دارد؛ 3. اینکه کمک میکند تاریخ علم ما کامل شود. ما در این زمینه متأسفانه خیلی عقب هستیم و دچار ضعف مفرطیم؛ 4. صداقت در تحلیل.
اما بخش ديگر که بحث اسناد، آن نيز نياز به فرهنگ سازي دارد. ما براي فهرست نويسي نيز نياز به فرهنگ سازي داريم. بسياري از اطلاعات تاريخي ارزشمند در نسخه ها وجود دارد که فهرست نويسي نشده اند؛ مثلاً نهايه شيخ طوسي چهل نسخه دارد. حالا من اين را بنويسم و راجع به نهايه شش خط توضيح بدهم. اين كه هنر نيست. هنر اين است که تاريخ سير و وفات فلان عالِم را که در شرح حالش مشخص نيست، از ميان يادداشت ها و وقفنامه ها و مهر فلان شخصيت و سفر آمدن فلان عالم و پادشاه و هزاران فايل به دست بياورم. اگر فهرست نويس منتقل کند، بعداً براي محقق قابل استفاده خواهد بود و به آن کتاب به عنوان يک سند رجوع مي کند. اگر رجوع نکرد، كسي بايد به معرفي آن بپردازد و ممکن است اين كار پروسه اي پنجاه يا صد ساله باشد. گاهي نيز ممکن است هرگز چنين اتفاقي نيفتد. پس اين نگاه بايد در فهرست نويس ها ايجاد شود و ثانياً اين نگاه بايد در اهالي تاريخ به وجود بيايد. اهالي تاريخ بايد با فهارس نسخه هاي خطي از ديد سندي، انس پيدا کنند که به جرئت مي گويم باز به مطالب بکر و دست اول در حوزه هاي مطالعاتي شان بر خواهند خورد. احساسم اين است که اين ارتباط وجود ندارد و اين استفاده در ميان محققان علم تاريخ کمرنگ است و آناني که اين کار را انجام مي دهند، بسيار موفق و نوآورند و هنرشان اين است که از اين اطلاعات استفاده مي کنند. طبعاً کلاس هاي آموزشي آنان مي تواند مکملي باشد براي فهرست نويسان، اهل تحقيق و استادان و دانشجويان و طلاب.
رهنامه پژوهش: ظاهراً بسياري از نسخه هاي خطي به دست ما نرسيده است و ممکن است در کتابخانه ها باشد؛ چرا كه ابزار دنياي مدرن فراهم نبوده است؛ براي مثال مي گويند پنج درصد کتاب هاي شيخ صدوق به دست ما رسيده است. اما يكي از استادان كه دو سال پيش سفري به امريکا داشتند، مي گفتند من در آنجا کتاب هايي از علامه حلي ديدم که در ايران نيست. بحث اين است که با پيگيري نسخه هاي خطي، چقدر مي توانيم به کتاب هايي برسيم که به دستمان نرسيده است؟ يا اينکه به نسخه هايي برسيم که در تصحيح نسخه هاي رايج به ما کمک فراواني مي كنند.
استاد: نصف نسخه هاي خطي ايران فهرست نشده است. در اين نصف که نمي دانيم چه است، تجربه شخصي من نشان داده است هر کتابخانه جديدي که آن را ديجيتال يا فهرست کرده ايم، بدون استثنا کتاب جديدي داشته است و اين مي تواند کمک بسياري به ما کند؛ بنابراين مطلبي که گفتيد درست است و قطعاً به کتاب هايي دست مي يابيم که چه بسا در طول قرون و عصرها از دستمان رفته است يا به کتاب هايي دست مي يابيم که نسخه اصح اند. پس هرچه زودتر بايد اين روند سرعت بگيرد و متوليان فرهنگي بايد راهکارهايش را دنبال کنند.
دوم اينكه محققان ما زبان خارجي نمي دانند، پس، از فهارس کمتر استفاده مي کنند. بايد همه محققان زبان خارجي ياد بگيرند. بخشي از اين فهارس، به زبان روسي و بخشي به زبان اردو است. به زبان ترکي استانبولي هم داريم. يا بايد محققان به ديگر زبان ها مسلط شوند يا اينكه سازوکاري بينديشيم و اين فهارس را به فارسي ترجمه كنيم. محققان ما در عربي مشکلي ندارند و مي توانند از فهرست هاي عربي استفاده کنند؛ اما در لاتين و اروپايي و چند زباني كه ذكر كردم، مشکل دارند. از جمله كارهايي كه انجام داده ايم و انجام مي دهيم اين است كه فهرست بخشي از نسخه هاي هندي را ترجمه كرده ايم و پيشنهاد اين است که دست كم يک فهرستي از اينها تهيه شود و در اختيار ديگر افراد قرار بگيرد؛ يعني دارايي هاي کتابخانه هاي ديگر را که در حوزه علاقه مطالعاتي ما است، ترجمه کنيم يا دست كم كاري كنيم كه ديگران بتوانند با آن نسخه ها ارتباط برقرار كنند. اتفاق خوبي دارد مي افتد که بايد رصد شود؛ براي مثال کتابخانه سليمانيه ترکيه که مهم ترين مجموعه هاي خطي و چاپ سنگي ـ هشتاد هزار نسخه خطي و هفتاد هزار چاپ سنگي ـ را در بر دارد، فهرست مفصلي بر روي اينترنت گذاشته كه به زبان ترکيه اي است و به همين دليل، خيلي قابل استفاده نيست؛ اما اين بشارت را داده اند که ظرف سه ماه آينده که يک ماهش گذشته، فهرست را به زبان عربي و انگليسي نيز منتشر كنند.
بخشي از ميراث ما، هم ميراث شيعي و هم ميراث اسلامي، يا حتي مثلاً علم کيميا ـ که ربطي به اسلام ندارد ـ در ترکيه است و قابل استفاده. اما هم در اروپا و هم در هند و ترکيه و هم در عراق نسخ خطي فراواني وجود دارد. من دو هفته پيش عراق بودم. موزه عراق را مثال مي زنم. موزه بغداد چهل هزار نسخه فارسيِ فهرست نشده دارد. حجم زيادي از اين کتاب ها فهرست نشده و هيچ اطلاعي راجع به آنها نداريم. اگر اين آثار آهسته آهسته فهرست شوند، بخشي از گمشده هاي ما قطعاً در مجموعه ها يافت خواهند شد. اگر درباره همين مقدار آثاري که در کتابخانه ها وجود دارد، حسابي کار شود، به جرئت مي گويم، تاريخ ما را متحول مي کند و نگاه ما به تاريخ متحول خواهد شد.
در واقع نگاهي داريم بريده از تاريخمان. گويا ما هيچ پشتوانه اي نداشته ايم و هر علمي داريم از غرب آمده است. جوانان از تاريخ، بيشتر شنيده اند و كمتر با واقعيت روبرو شده اند. روبه رو شدن با واقعيت موجب مي شود در ذهن ثبت شود و کار ما اين است که در ذهن ها ثبت کنيم.
رهنامه پژوهش: به نظر شما طلبه هايي که مي خواهند در زمينه اسناد يا تاريخ اسناد كتاب ها کار کنند، بايد به چه مراکزي مراجعه و چه مسيري را طي کنند؟
استاد: طلابي که علاقه مندند کار جديد انجام دهند، فکر مي کنم مقوله نسخه هاي خطي اسناد، بسيار گسترده است و اگر وارد آن شوند و ممارست کنند، ديگر نمي توانند رهايش کنند؛ چرا كه جذابيتش زياد است. متأسفانه مراکز اطلاع رساني در اين زمينه کم است؛ اما بايد بگويم ما در “مجمع ذخائر اسلامي” و “مؤسسه تاريخ علم و فرهنگ”، در اين زمينه ها به طور جدي کار مي کنيم و به طلبه هايي كه به اين مباحث علاقه دارند، مشاوره مي دهيم و در خدمتشان هستيم. اين حوزه انواع علاقه ها را جواب مي دهد و بلکه جذب مي کند و زمينه مطالعات را براي سال ها براي اين افراد فراهم مي کند.
رهنامه پژوهش: آيا مراکزي وجود دارد که در آنها اسنادي وجود داشته باشد و طلاب بتوانند به آنجا مراجعه و استفاده کنند؟
استاد: براي طلاب به خصوص در قم سراغ ندارم؛ ولي ما مجموعه اي داريم كه بيش از صدهزار سند ديجيتال را در بر دارد و بسيار متنوع است. اين مجموعه از چند آرشيوي است که خودمان عکس برداري کرده ايم. در واقع اگر کسي به اين مجموعه مراجعه کند، گويي به چهل کتابخانه رفته و از چهل مكان در خارج و داخل ايران بهره جسته است. مجموعه اسناد ملي آرشيو کتابخانه ملي بيست ميليون سند دارد كه مي توانيد به آن مراجعه كنيد. موارد خاصي مثل کتابخانه مجلس هم وجود دارد که انواع سندها را دارد و موزه ملي ملک دارد. آرشيو اسناد وزارتخانه هم هست كه البته بيشتر اسناد آن سياسي است. پيش از اين يک بانک اطلاعاتي درباره مراکز اسنادي ايران درست کرديم که تکميل نشد. اگر جستجو کنيد، آن را خواهيد يافت. الان حضور ذهن ندارم. متأسفانه بايد بگويم مرکز اسناد مربوط به روحانيت وجود ندارد و نقص بسيار بزرگي است. شبيه اين را يکي دو دفعه به مراکز قم پيشنهاد کرده ام و موافقت نکرده اند. ما اين آمادگي را داريم که اين مرکز را تأسيس کنيم. با يک دوره پنج تا ده ساله مي توانيم بيشتر اسناد موجود در داخل و خارج را جمع آوري كنيم. کار بسيار خوبي اتفاق مي افتد. ما حاضر به انجام اين کار هستيم.