شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » آرشیو مجلات / ش 7 » شیوه درس خارج امام خمینی به روایت یکی از شاگردان

یکی از ابعاد شخصیتی امام خمینی، «بُعد علمی» ایشان بود که گاهی به تبیین این بُعد پرداخته می‌شود، ولی از منظر «روش شناختی» بسیار کم به آن توجه شده است. از مواردی که می‌توان با پرداختن «روش شناسانه» به آن، بهره‌های زیادی به دست آورد و از آنها در زندگی فردی و صنفی طلاب و نیز برنامه‌ریزی‌های تحصیلی و آموزشی استفاده کرد، «شیوه تدریس» ایشان به طور عمومی و «شیوه درس خارج» ایشان به طور خصوصی است. این کار به استفاده از «سنت شفاهی» و بهره بردن از محضر شاگردان ایشان ـ که هنوز در قید حیات‌اند ـ نیاز دارد که اگر اکنون انجام نشود، بعدها مایه تأسف و افسوس فراوان خواهد شد. در این نوشتار، به بررسی شیوه درس خارج ایشان، آن طور که یکی از شاگردان ایشان، یعنی آیت‌الله مسعودی خمینی گزارش می‌کنند، پرداخته شده است.

شیوه تدریس امام به این صورت بود كه ابتدا مسئله‌ای را مطرح می‌كردند و می‌فرمودند: این مسئله دارای مقدماتی است. بعد از ذكر مقدمات، در میان صحبت‌هایشان، اقوال علمایی همچون مرحوم نائینی و آخوند خراسانی را مطرح می‌كردند و به نقد آنها می‌پرداختند. معمولاً كسی نمی‌توانست مقابل ایشان ایستادگی كند. یکی از خصوصیات حضرت امام این بود كه اگر بحثی را از قبل مطالعه عمیق و دقیق نكرده بودند، سر كلاس عنوان نمی‌كردند. روی این حساب در مجالس خصوصی از طرح و دنبال كردن مباحث علمی خودداری می‌کردند و توجیه‌شان این بود كه قرار بر این بحث نبوده، من مطالعه نكرده‌ام و از صحبت‌های كلی و غیرمستند و صرفاً متكی بر محفوظات خودداری می‌کردند. در عوض، وقتی پیش مطالعه می‌کردند و بر كرسی تدریس می‌نشستند، دقت علمی بالایی از ایشان بروز می‌كرد و مباحث مستوفایی را مطرح می‌کردند.

نكته دیگر اینكه وقتی حضرت امام در محافل درس، اقوال و آرای دیگری را مطرح می‌كردند، احدی از شاگردان حق اظهارنظر نداشت؛ ولی وقتی نوبت به موضع‌گیری خود ایشان فرا می‌رسید، فضا را باز گذاشته بود كه طلبه‌ها انتقاد كنند. به خاطر می‌آورم یك بار در مسجد سلماسی، در خلال مبحثی از اصول فقه، یكی از آقایان ترك‌ زبان كه در درس امام حاضر می‌شد و هنوز در قید حیات است، به امام اشكال كرد. امام جواب او را دادند. مجدداً ایراد دیگری كرد. باز هم امام پاسخ گفت. شیخ، وارد اشكال سوم شد، شاید هم همان اشكال دوم را تكرار کرد. امام عصبانی شدند و حركتی به دستشان دادند. عینك حضرت امام روی كتابشان بود. دستشان به عینك اصابت كرد و شیشه‌اش شكست! بهتی در جلسه درس حاكم شد. بعد امام فرمود: آقا شیخ! حالا چه كسی ضامن این عینك ماست؟ با این حال، اشكال شیخ را استماع كردند و به رغم اینكه قبول نداشتند، راه را باز گذاشتند و فرمودند: شاید حق با تو باشد. بعد این آیه را تلاوت كردند: «لعلّ الله یحْدِث بعْد ذلك أمْرا»ً[1]، یعنی شاید برای ما هم فردا استدراك تازه‌ای حاصل شود و ما هم از نظرمان عدول كنیم. ظاهراً فردای آن روز، وقتی جلسه درس تشكیل شد، حضرت امام مطرح كردند كه با مطالعه مجدد به این نتیجه رسیده‌اند كه اشكال طلبه مزبور بجا بوده است. البته این مورد تنها موردی بود كه ایشان اشكال كسی را پذیرفتند.

حضرت امام، دو دوره طهارت را تدریس كردند كه هر دوره، حدود دو سال به طول انجامید. حاصل تدریس طهارت، چهار جلد كتاب است كه به چاپ رسیده است. وقتی دوره دوم را شروع كردند، به قدری تعداد شاگردان زیاد بود كه حتی مسجد محمدیه هم گنجایش آن را نداشت. به خاطر دارم كه وقتی وارد مسجد می‌شدم، می‌دیدم عده‌ای، در كنار در ورودی نشسته‌اند… دوره دوم تدریس خارج فقه ایشان در مسجد سلماسی، واقع در كوچه آقازاده بود كه در نزدیكی منزل حضرت امام قرار داشت… .

شیوه تدریس ایشان بدین نحو بود كه در ابتدا فرعی را بیان می‌كردند و بعد به نقل دیدگاه علمای بزرگ، همچون شیخ انصاری، صاحب كفایه و میرزای نایینی در این خصوص مبادرت می‌كردند و بعد از آن هم به نقد كلمات منقول می‌پرداختند. در ضمن اگر نسبت به دیدگاهی ایراد و اشكال نداشتند، آن را نقل نمی‌كردند. در نهایت هم نظر نهایی را عنوان می‌كردند و در تأیید آن به بیان روایات باب می‌پرداختند. گاهی اوقات هم در ابتدا به قرائت روایات باب می‌پرداختند و بعد می‌فرمودند: حال باید دید كدام‌یك از اقوال عقلا در این مسئله با روایات سازگاری بیشتری دارد. تا آنجا كه در خاطرم مانده است، از نقل دیدگاه‌های عامه خودداری می‌کردند. همچنین حضرت امام در درس فقه‌شان، آن‌گاه كه به نقل روایتی می‌پرداختند، روایات را یك به یك، نقل، و آنان را به ضعف یا وثوق متصّف می‌كردند، اما به ذكر دلیل و مبانی رجالی نمی‌پرداختند و آن را به درس رجال محول می‌کردند. یكی از خصوصیات تدریس حضرت امام كه بنده در آقایان دیگر كمتر مشاهده كرده‌ام، این بود كه در تقریر مطالب، بسیار محكم و قاطع بودند. چنان هنگام مطالعه، كار را دقیق انجام می‌داد كه گویی وحی منزل را بیان می‌كند و وقتی نوبت به نقل و استدلال دیدگاه خودشان می‌رسید، این قاطعیت به اوج خود می‌رسید. امام هنگام تدریس، چنان افكار شاگردانش را به درس و بحث گره می‌زد و درگیر می‌كرد كه كسی خوابش نمی‌برد و نیز هنگام تدریس، به تمام جزییات جلسه و حالات شاگردان اشراف داشت. روزی كه برای شركت در جلسه درس به مسجد سلماسی رفتم، مشاهده كردم عده‌ای از افراد، در كنار دیوار نشسته‌اند. امام در خلال تدریس فرمودند: «آن اصحاب چرت هم كه در آنجا نشسته‌اند، گوش كنند!» صدای حضرت امام هنگام تدریس، بسیار قرا و رسا بود و هرگز به بلندگو نیاز نداشتند. البته بعد از اینكه جلسه تدریس ایشان به مسجد اعظم منتقل شد، برایشان بلندگو گذاشتند. بیان ایشان آن‌قدر شیوا بود و چنان مطالب سنگین را با بیان سلیس خود تحویل می‌دادند كه برخی از كسانی كه در درس ایشان حاضر نمی‌شدند، می‌گفتند: «وجه اینكه ما در درس آقای خمینی حاضر نمی‌شویم، این است كه مبانی ایشان چندان عمیق نیست و این نشان می‌دهد درس ساده‌ای است و عمق ندارد!»

به یاد دارم در بحث «ترتّّب»، حضرت امام دیدگاه مرحوم فشاركی را قبول نداشتند. ایشان با نقل مدعای فشاركی و نیز نقل كلام دیگر علما شروع كردند. بعد به قول معروف، زیر آب «ترتّب» را زدند و نحوه تقریر و تنزیل مطالب به قدری جالب بود كه آقایانی كه در درس شركت كرده بودند، گمان بردند درس آسانی است. بعد كه از جلسه خارج شدند و هنگام مباحثه فرا رسید، اشكالات بروز كرد! با این همه، با توجه به كلیدهایی كه حضرت امام در اختیار طلبه‌ها می‌گذاشت، خودشان از عهده حل مسائل برمی‌آمدند. درس حضرت امام یك درس طلبه‌پرور بود و هر كس كه در درس ایشان حضور می‌یافت، خودش می‌توانست پس از مدت كوتاهی تدریس كند. در میان كسانی كه در درس حضرت امام به ایشان اشكال می‌كردند، می‌توانم از آقایان آیت‌الله نهاوندی، آیت‌الله میرزا جعفر سبحانی و آیت‌الله ملك حسینی و نیز مرحوم حاج آقا مصطفی یاد كنم.

نظریات محقق نایینی، به زعم حضرت امام بسیار قابل خدشه بود. من به خاطر ندارم امام مطلبی را از مرحوم نایینی نقل كرده و پذیرفته باشد. هر وقت هم كه شاگردان امام به ایشان اشكال می‌كردند، با صدای بلندی كه داشتند، فریاد می‌كشیدند و روی نظریه خود پای می‌فشردند.

یك بار هم آقا میرزای ترك به ایشان اشكال كرد. امام جواب دادند. مجدداً اشكال كرد. باز هم امام جواب داد. بار سوم كه این معنا تكرار شد، امام فرمود: «آقای میرزا! مطالعه كن!» میرزا در جواب گفت: «آقا! من مطالعه كرده‌‌ام». امام فرمودند: «پس دیگر متأسفم!». در این حال خنده علما و شاگردان امام بلند شد. بعد از درس البته امام، از آقای میرزا عذرخواهی كردند. امام جهات اخلاقی را خیلی رعایت می‌كردند.

یكی از خصوصیات حضرت امام این بود كه در مجالس در مباحث بین‌الإثنینی شركت نمی‌كرد. یك بار آقای امینی می‌گفت: یك روز چند تن از بزرگان از جمله حضرت امام و مرحوم علامه طباطبایی را به مدرسه حجتیه مهمان كردم. بعد بحثی فلسفی را شروع كردم. در واقع هدفم این بود كه آقایان را به حرف بكشانم، ولی حضرت امام وارد بحث نشدند و تمام تلاش‌هایم برای این منظور بی‌نتیجه ماند. علتش هم این بود كه این گونه مباحث منجر به تلاش برای تفوق‌جویی بر حریف می‌شد و امام این را خوش نداشت. بنابراین از همان ابتدا و قبل از اینكه به جاهای باریك بكشد، از ورود به بحث اجتناب می‌كرد و همین امام وقتی نوبت تدریسش فرا می‌رسید، از قبل روی دیدگاه‌هایی كه می‌خواست در هنگام تدریس اثبات كند، فكر می‌كرد و بر كرسی تدریس چنان قاطع و استوار از مواضعش دفاع می‌كرد كه گویی همه عالم اگر جمع شوند، نمی‌توانند مدّعای ایشان را ابطال كنند.

به خاطر دارم در درس اصول ایشان كه به اتفاق آقای مصباح شركت می‌كردیم، در بحث مقدمه واجب كه می‌خواستند شروع كنند، حدوداً یك ماه این مبحث به طول انجامید. وقتی در خلال درس به نقل و نقد اقوال علمایی همچون مرحوم نایینی و آقا ضیاء عراقی و محقق خراسانی و نیز آقای بروجردی پرداختند، چنان با قدرت و قاطعیت و استحكام به انتقاد از مبانی دیگران و اثبات مبنای خویش پرداختند كه هیچ یك از شاگردان ایشان نتوانست خدشه‌ای در كلام ایشان وارد كند.

روزی به اتفاق آقای مصباح نشسته بودیم و یكی از مباحث مشكل مربوط به اصول فقه را با هم بررسی می‌كردیم. در این حال چنان به وجد آمدیم كه از جا حركت كردیم و گفتیم: «جداً چقدر ایشان خوب تدریس می‌كند!» در آن مقطع، هنوز حضرت امام به عنوان فردی انقلابی و حتی یك مرجع تقلید مطرح نبود.

در مجموع شاگردان حضرت امام، عشق فوق‌العاده‌ای به ایشان داشتند و حضرت امام هم متقابلاً شاگردان خود، به خصوص آن دسته را كه فاضل‌تر بودند، دوست داشتند. یكی از خصوصیات حضرت امام این بود كه شاگردان خود را وادار به مطالعه می‌كرد. دلیل آن هم این بود كه حضرت امام در خلال درس از كلمات بزرگانی، چون آقایان نایینی، آقا ضیاء عراقی و آقای كمپانی استفاده می‌كردند و لازم بود شاگردان ایشان به منابع و مأخذ مربوطه رجوع، و خود، عین عبارت بزرگان یادشده را ملاحظه كنند.

از دیگر خصوصیات امام این بود كه شاگردان را وادار به اظهارنظر می‌كرد و معتقد بود هر یك از آقایان در موردی از موارد كه دیدگاهی دارد، باید زمینه را برای اظهار آن مهیا ببیند. یك بار هم جمله‌ای را از استادشان مرحوم حاج شیخ نقل می‌كردند كه شاگرد همیشه باید اهل نق زدن باشد. از مرحوم حاج شیخ عبدالكریم نیز نقل می‌كردند كه یك بار فرمود: من به محضر درس مرحوم فشاركی حاضر می‌شدم كه به سید استاد معروف بود. مباحثی را كه ایشان در درس مطرح می‌كردند، روی كاغذ می‌آوردم و به دقت می‌نوشتم. یك بار كه دفترم را به ایشان نشان دادم، فرمود: «شما این مطالب را كه می‌نویسید، چرا در مورد آنها اظهار نظر و به قول طلبه‌ها «إن قلت» نمی‌كنید؟ بهتر است در ذیل هر بحث نظر خودتان را هم قید كنید. نظر من این است كه شاگرد درس خارج باید ضمن اینكه به ثبت دیدگاه‌های استاد اهتمام ورزد، در جاهای لازم زیر نظر استاد خط بكشد و إن قلتی بزند و اگر چیزی به نظرش نمی‌رسد، دست‌كم چیزی به استاد بگوید!»

بعد مرحوم حاج شیخ در ادامه فرموده بودند: «از آن به بعد دیگر روش درس خواندن ما عوض شد و سعی می‌كردیم روح نقادی و اجتهادی را در خودمان تقویت كنیم و پرورش دهیم».

حضرت امام نسبت به مرحوم آقای حاج شیخ محمدحسین كمپانی، آقای حاج سید محمدكاظم یزدی و نیز شیخ انصاری، به هنگام تدریس مكاسب محرمه، اظهار علاقه بسیاری می‌کردند.

حضرت امام حدود هزار نفر شاگرد در زمان حیات مرحوم آقای بروجردی داشتند. یك بار با آقای مصباح صحبت بود كه چند درصد از افرادی كه اینجا حضور دارند، به انگیزه درس حاضر می‌شوند؟ طرح این مطلب بسیار تلخ بود، اما اشاره به واقعیت‌ها داشت. برخی از بزرگان ما وقتی تدریس می‌كردند، بعضی از طلبه‌ها به انگیزه تحصیل و استفاده علمی در درس حاضر نمی‌شدند، بلكه تنها از قیافه آقا خوششان می‌آمد یا می‌خواستند از جهات مالی بهره‌مند شوند. در برخی موارد هم پای دوستی در میان بود. به هر حال، وقتی با آقای مصباح به صورت سرانگشتی حساب كردیم، به این نتیجه رسیدیم كه بین90 تا 95 درصد از افرادی كه در درس امام حاضر می‌شوند، اهداف جدی و مرتبط با درس و بحث دارند. وقتی به كتاب‌خانه می‌رفتیم، مشاهده می‌كردیم غالب افرادی كه در آنجا حاضر می‌شوند و كتاب امانت می‌گیرند و مطالعه می‌كنند، از شاگردان حضرت امام هستند. روز بعد هم همین افراد با هیجان و عطش خاصی خودشان را به درس امام می‌رساندند و سراپا گوش بودند و یادداشت برمی‌داشتند.

یكی از راه‌هایی كه برای تشخیص توفیق یك استاد وجود دارد، این است كه نگاه كنید ببینید در ابتدای شروع هر جلسه درس، آیا مجلس پر است یا نه؟ در برخی موارد مشاهده می‌شود كه یك استاد دقایق زیادی از شروع تدریسش گذشته است و تازه برخی شاگردان، لنگ لنگان دارند وارد می‌شوند. این نشان از عدم توفیق مدرّس دارد، اما وقتی امام در مسجد سلماسی درس را آغاز می‌كرد، اسكلت اصلی كلاس تشكیل شده بود و به ندرت یافت می‌شدند طلبه‌هایی كه دیر سر جلسه حاضر شوند، آنها كه دیر می‌رسیدند، ناچار بودند روی پله‌های ورودی مسجد بنشینند.[2]

 

پی‌نوشت‌ها:

[1]. طلاق: 1

[2]. برگرفته از خاطرات آیت‌الله مسعودی خمینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1381 هـ . ش

پاسخ دهید: