شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » ش 23 و 24 / علامه محمد تقی شوشتری » نامه علامه شوشتری به دکتر شریعتی
نامه علامه شوشتری به دکتر شریعتی | محمدحسین فروغی
1878 بازدید

نامه‌ای به دکتر علی شریعتی

دکتر علی شریعتی در پاورقی کتاب «انتظار مذهب اعتراض» که مکتوب سخنرانی ایشان در 8 آبان 1350 در حسینیه ارشاد است شبهه‌ای را نسبت به فرازی از دعای ندبه مطرح می‌کنند. این جزوه که توسط یکی از شاگردان علامه شوشتری به دست ایشان می‌رسد بهانه‌ای می‌شود برای پاسخ مکتوب علامه به شبهه مطرح شده در این کتاب. دکتر شریعتی پس از این نامه‌نگاری، ضمن چند سخنرانی از شخصیت و مقام علمی علامه شوشتری به نیکی یاد می‌کنند. بخشی از کتاب «انتظار مذهب اعتراض»، پاسخ علامه شوشتری و تجلیل دکتر شریعتی از علامه به محضرتان تقدیم می‌شود.

سؤال دکتر شریعتی

در دعای ندبه به مساله‌ای اشاره شده است که می‌پرسد: «نمی‌دانم کدام سرزمین تو را در بر گرفته است، قرارگاهت کجاست، در کوه رضوا یا ذی طوا؟». من نمی‌دانم این دعا که امروز آن را در بسیاری از محافل مذهبی خطاب به امام زمان ما می‌خوانند، چرا سراغ مهدی را از کوه ذی‌طوا و کوه رضوا می‌گیرد که جایگاه امام زمان فرقه کیسانیه است که معتقدند در این کوه از انظار مخفی شده است و از آنجا ظهور خواهد کرد و پیروانش با ندبه و زاری در پای این کوه و یا از دور به طرف این کوه دعا می‌کنند که خارج شود و قیام نماید؟ گذشته از سرگذشت مهدی، که نه در زندگی و نه در غیبت صغری و نه در غیبت کبری و نه پس از ظهور هیچ رابطه‌ای با این کوه ندارد، اساسا غیبت او به این صورت نیست که در جای مخصوصی پناه گرفته باشد، بلکه همه جا حاضر و ناظر است و این ما هستیم که او را تشخیص نمی‌دهیم. بنابراین سوال «تو در کدام جایگاه مخفی به سر می‌بری؟»، ظاهرا با نوع غیبت حضرت مهدی موعود شیعه‌ امامی سازگار نیست. مطالعه متن دقیق دعای ندبه که از ائمه ما به تصریح و ترتیب نام نمی‌برد و پس از حضرت علی (که به تفصیل از مناقب و فضایل او سخن می‌گوید) ناگهان و بی‌واسطه به امام غائب خطاب می‌کند، باز این سوال را بیشتر در ذهن مطرح می‌کند. به هر حال من این مطلب را به‌عنوان یک سوال علمی مطرح می‌کنم، نه یک قضاوت قطعی به امید اینکه به جای دشنام و اتهام، پاسخ معقول و منطقی بشنوم و این ابهام در ذهنم رفع شود که اگر کسی در این مورد مطالعه دارد این مساله را روشن کند که منتی بر من نهاده است.

کتاب انتظار مذهب اعتراض ص11

پاسخ علامه محمد تقی شوشتری

بسم الله الرحمن الرحيم

دانشمند محترم حضرت مستطاب آقاي دكتر علي شريعتي

پس از درخواست موفقيت از درگاه حضرت احديت براي آن جناب عرض مي‌نمايد: در پاورقي صفحه 11 در مجله انتظار مرقوم داشته‌ايد (در دعاي ندبه به اين مسئله اشاره شده است… الخ) عرض مي‌كند كه آري در نصوص معتبره كه از طرف ائمه اطهار عليهم‌السلام واصل شده، آمده است كه جايگاه حضرت مهدي هم در دوران غيبت صغري و هم در دوران غيبت كبري كوه رضوي است. شيخ الطايفه شيخ طوسي در كتاب غيبت بعد از نقل يك سلسله اخبار اولاً از عامه و ثانياً از خاصه بر آنكه ائمه دوازده‌اند و نيز آنكه مراد از آن دوازده همان ائمه اماميه هستند و همچنين نقل اخباري بر امامت، خصوص امام دوازدهم به فرمايشات ائمه ديگر پيش از تولدش به آنكه او غيبت مي‌كند در صفحه 12 مي‌نويسد: وَ أَخْبَرَنَا ابْنُ‏ أَبِي‏ جِيدٍ الْقُمِّيُ‏عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ‌اللَّهِ بْنِ حَمْدَوَيْهِ بْنِ الْبَرَاءِ عَنْ ثَابِتٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ قَالَ‏ خَرَجْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَمَّا نَزَلْنَا الرَّوْحَاءَ نَظَرَ إِلَى جَبَلِهَا مُطَلِّلًا عَلَيْهَا فَقَالَ لِي تَرَى هَذَا الْجَبَلَ هَذَا جَبَلٌ يُدْعَى رَضْوَى مِنْ جِبَالِ فَارِسَ أَحَبَّنَا فَنَقَلَهُ اللَّهُ إِلَيْنَا أَمَا إِنَّ فِيهِ كُلَّ شَجَرَةٍ مُطْعِمٍ وَ نِعْمَ أَمَانٌ لِلْخَائِفِ مَرَّتَيْنِ أَمَا إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ فِيهِ غَيْبَتَيْنِ وَاحِدَةٌ قَصِيرَةٌ وَالْأُخْرَى طَوِيلَةٌ. و حموي در معجم البلدان در عنوان رضوي گويد: قال ابوزيد: و قرب ينبع جبل رضوي و هو جبل منيف ذوشعاب و اوديه و رايته من ينبع اخضر و اخبرني من طاف في شعابه ان به مياها كثيره و اشجارا.

بخشی از نظرات دکتر شریعتی پس از پاسخ علمی علامه شوشتری

«در همین حوالی، کوهی از علم و تحقیق و در کنارش انبوهی از کار، در گوشه دور افتاده شوشتر نشسته و نامش را هم کسی نشنیده ‌است». (انسان و اسلام، ص ۸۰)

یکی از خصوصیات فرهنگ قدیم، انتشار علمی در سطح جامعه بوده‌است، چنانکه بسیار بوده‌اند علمای برجسته که در روستاها و یا شهرهای کوچک زندگی می‌کرده‌اند؛ از قبیل حاج ملا هادی سبزواری بزرگترین فیلسوف متأخر که در سبزوار ساکن بود و در عصر ما علامه سمنانی و علامه شیخ محمدتقی شوشتری، نویسنده «قاموس الرجال» [که] در شوشتر است. (مکتب، تعلیم و تربیت اسلامی، ص ۳۱)

و اما راجع به اينكه كيسانيه كوه رضوي را مقر محمد حنفيه مي‌دانند، اين موضوع به هيچ وجه نمي‌تواند مُبعدي براي بودن كوه رضوي مقر حضرت مهدي(ع) باشد، به علاوه شاهد و مؤيدي بزرگ است. چه فرقه كيسانيه مانند فرقه‌هاي ناووسيه و واقفيه و اسماعيليه در ادعاي خود به ترتيب در مورد محمد حنفيه و حضرت صادق(ع) و حضرت كاظم(ع) و اسماعيل بن جعفر استناد كرده‌اند كه آنها مهدي موعود بوده و در حيات و غائب‌اند. استناد به اخباري كه از پيغمبر(ص) و اميرالمؤمنين(ع) به تواتر رسيده كه مهدي اهل‌ بيت غيبتي دارد، كرده‌اند و آنگاه مهدي بودن را بي‌جا بر اشخاص فوق تطبيق كرده‌اند و چه بسا كساني كه در اخبار مهدي ديده‌اند كه در غيبتش محل او كوه رضوي است و آنرا براي صاحب خود محمد حنفيه اضافه كرده‌اند. منشأ هر شبهه، مطلب حقي است كه بي‌جا به كار مي‌برند حتي عمر بن خطاب به هنگام وفات پيغمبر(ص) به علت اينكه ابوبكر در موقع تسليم آن حضرت در يكي از محلات بالاي مدينه بود، مي‌ترسيد تا آن موقع كه ابوبكر بيايد. مردم به طرف اميرالمؤمنين(ع) بروند و در نتيجه آن دو به مقصد نرسند، شبهه‌اي زير پاي مردم انداخت كه پيغمبر نمرده بلكه غائب شده و برمي‌گردد و هر كس كه گفت آن حضرت مرده، او را مجازات خواهد كرد. سرچشمه عمر همان خبرهاي پيغمبر(ص) به غيبت مهدي موعود(ع) بوده و شهرستاني در كتاب «ملل و نحل» با وجودي كه از اهل سنت است، اين شبهه عمر را از اول شبهه‌هاي اسلامي شمرده است و اما در مورد ذي‌طوي، ابوعبدالله نعماني كه از اجله علما و از شاگردان نامي محمد بن يعقوب كليني است، كتابي در مورد حضرت مهدي تصنيف كرده، شيخ مفيد در كتاب ارشاد از آن ياد كرده و مي‌گويد: «نصوص بر امام دوازدهم بسيار است و از جمله كساني كه آن نصوص را به تفصيل تدوين كرده‌اند، يكي ابوعبدالله نعماني است» نعماني در كتاب «غيبت» در باب (ما روي في غيبه الامام(ع) در صفحه 29) مي‌گويد إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَالَ: يَكُونُ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةٌ فِي بَعْضِ هَذِهِ الشِّعَابِ وَ أَوْ مَأَ بِيَدِهِ إِلَى نَاحِيَةِ ذِي‌طُوًى حَتَّى إِذَا كَانَ قَبْلَ خُرُوجِهِ أَتَى الْمَوْلَى الَّذِي كَانَ مَعَهُ حَتَّى يَلْقَى بَعْضَ أَصْحَابِهِ فَيَقُولُ كَمْ أَنْتُمْ هَاهُنَا فَيَقُولُونَ نَحْوٌ مِنْ‏أ َرْبَعِينَ ‏رَجُلًا فَيَقُولُ كَيْفَ أَنْتُمْ لَوْ رَأَيْتُمْ صَاحِبَكُمْ فَيَقُولُونَ وَ اللَّهِ لَوْ نَاوَى بِنَا الْجِبَالُ لَنَاوَيْنَاهَا مَعَه‏…

و نيز در باب «ما جاء في ذكر جيش الغضب در صفحه 171» روايت كرده حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ الرَّازِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع‏أَنَّ الْقَائِمَ يَهْبِطُ مِنْ ثَنِيَّةِ ذِي‌طُوًى فِي عِدَّةِ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثِمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا حَتَّى يُسْنِدَ ظَهْرَهُ‏ إِلَى‏ الْحَجَرِالْأَسْوَدِ وَ يَهُزُّ الرَّايَةَ الْغَالِبَةَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لِأَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع فَقَالَ كِتَابٌ مَنْشُورٌ.

پس بعد از اين سه حديث،‌ فقره دعاي ندبه «أبرضوي أو غيرها أم ذي طُوي» كاملاً درست مي‌شود و جمع بين دو مي‌شود به آنكه مقرّ آن حضرت ابتدا در كوه رضوي و اواخر غيبت قرب ظهور، ذوطوي است. و اخباري كه دارد آن حضرت همه جا حاضر مي‌شود مثل خبري كه نعماني در صفحه 84 كتاب خود از سدير صيرفي نقل مي‌كند كه حضرت صادق(ع) فرمود:ِ إنَّ فِي صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ لَشَبَهاً مِنْ يُوسُفَ- الي ان قال- فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ‏ مَا فَعَلَ ‏بِيُوسُفَ‏ وَ أَنْ يَكُونَ صَاحِبُكُمُ الْمَظْلُومُ الْمَجْحُودُ حَقَّهُ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ يَتَرَدَّدُ بَيْنَهُمْ وَ يَمْشِي فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ فُرُشَهُمْ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَهُ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ حِينَ قَالَ لَهُ إِخْوَتُهُ-إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُفُ به هيچ وجه منافاتي با آن اخبار كه گفته شد، ندارد چه حضرت مهدي(ع) چون انسان است هم مستقري دارد و هم سيري و هر كدام در وقتي جداگانه و گرنه كسي كه هميشه در همه جا بوده و مكان نداشته باشد، ذات مقدس حضرت احديت جلي و علي است، البته دعاي ندبه غير از رضوي و ذي طوي اضافه كرده كه ممكن است، حضرت مهدي در جاهاي ديگر هم مستقر داشته باشد. شيخ طوسي در كتاب «غيبت» در صفحه 295 در فصل (ذكرُ طرفٍ مِن صِفاتِه و مَنازِلِهِ وَ سيرتِه) نيز خبري از حضرت باقر(ع) نقل نموده كه فرمود: لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ  بَيْتٌ يُقَالُ لَهُ بَيْتُ الْحَمْدِ فِيهِ سِرَاجٌ يَزْهَرُ مُنْذُ يَوْمَ وُلِدَ إِلَى أَنْ يَقُومَ بِالسَّيْف‏. و اما در مورد اين مطلب (دعاي ندبه كه از ائمه ما به تصريح نام نمي‌برد و پس از حضرت امير بي‌واسطه به امام غائب خطاب مي‌كند) نام نبردن از ده امام ديگر به ترتيب، به علت اين است كه دعا در تمام بيان عدد و تعريف آنها نبوده است. در نزد شيعيان عدد آنها واضح است و در مورد اسمائشان، چون اسم پيغمبر(ص) معلوم است كافي است كه اسامي امامان اول و آخر ذكر شود و بوده‌اند فرقه‌هايي كه بعضي از ائمه را امام دانسته و بقيه را امام ندانسته‌اند، حتي تا امام يازدهم ولي فرقه‌اي نبوده كه امام دوازدهم را قائل بوده و يازده امام ديگر را قائل نباشد و گذشته از اين، در اين مقام مهم آن دو بوده‌اند امام اول كه امامت از او شروع مي‌شود و آخري كه امامت به او ختم مي‌شود و بايد اصلاحات به دست او عمل شود وانگهي چگونه دعا به‌طور ناگهاني از حضرت امير(ع) به امام غائب منتقل شده و حال آنكه در دعاست: «وَ لَمَّا قَضَى نَحْبَهُ ‏وَ قَتَلَهُ أَشْقَى الْآخِرِينَ، يَتْبَعُ أَشْقَى الْأَوَّلِينَ، لَمْ يُمْتَثَلْ أَمْرُ الرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي الْهَادِينَ بَعْدَ الْهَادِين‏» تا آنكه دارد: أَيْنَ الْحَسَنُ أَيْنَ الْحُسَيْنُ، أَيْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَيْنِ، صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ، وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ، أَيْنَ السَّبِيلُ بَعْدَ السَّبِيلِ، أَيْنَ الْخِيَرَةُ بَعْدَ الْخِيَرَةِ، أَيْنَ‏الشَّمُوسُ‏الطَّالِعَةُ، أَيْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِيرَةُ، أَيْنَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَةُ، أَيْنَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ قَوَاعِدُ الْعِلْمِ. آنگاه آمده است: «أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ الَّتِي لَا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهَادِيَة» كه ملاحظه مي‌شود دو امام از ده امام مياني را به اسم (حسن و حسين) و هشت امام ديگر را به وصف ذكر كرده است و اما در مورد سند دعاي ندبه، كتاب بحار از كتاب مزار علي بن طاووس نقل مي‌كند كه: « ذَكَرَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا قَالَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي‏قُرَّةَ نَقَلْتُ‏ مِنْ كِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سُفْيَانَ الْبَزَوْفَرِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ دُعَاءَ النُّدْبَةِ وَ ذَكَرَ أَنَّهُ الدُّعَاءُ لِصَاحِبِ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ يُسْتَحَبُّ أَنْ يُدْعَى بِهِ فِي الْأَعْيَادِ الْأَرْبَعَةِ وَ هُوَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ ‏وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا جَرَى بِهِ قَضَاؤُكَ فِي أَوْلِيَائِكَ » و دعا را تا آخر نقل كرده است و بعد (مؤلف) بحار مي‌گويد: قال محمد بن المشهدي في المزار الكبير قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي‏قُرَّةَ: نَقَلْتُ‏ مِنْ كِتَابِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سُفْيَانَ الْبَزَوْفَرِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ هَذَا الدُّعَاءَ، وَ ذَكَرَ فِيهِ أَنَّهُ الدُّعَاءُ لِصَاحِبِ الزَّمَانِالي آخره مثل السيد.

و ظاهر لفظ خبر: «و ذكرانه الدعاء لصاحب الزمان عليه‌السلام» آن است كه بزوفري آن را از امام زمان روايت كرده كه انشاء خود آن حضرت باشد مانند دعاي افتتاح و نيز احتمال مي‌رود كه دعاي ندبه انشاي بزوفري باشد زيرا ممكن است مفهوم فقره مذكور اين باشد كه دعاي ندبه بايد براي آن حضرت يعني براي فرج و گشايش و ظهور وي خوانده شود. به هر حال اصل سند همين است كه در بحار گفته شده است و اما اينكه در زادالمعاد گفته شده (دعاي ندبه به سند معتبر از حضرت صادق(ع) منقول است كه اين دعا را در چهار عيد بخوانند (يعني روز جمعه، عيد فطر، عيد قربان، عيد غدير) ظاهراً مؤلف مراجعه به مدارك نكرده بلكه از خارج نقل كرده و اشتباه نموده است چه اگر از حضرت صادق(ع) روايت شده بود در بحار كه موضوعش ذكر اسانيد و مستندات است نقل مي‌شد و اما در مورد اينكه دعا در سال‌هاي اخير سخت رواج يافته و گروه‌هاي خاصي براي آن تشكيل يافته، خواندن اين دعا مثل خيلي امور ديگر كه سال‌هاي سال به اقتضاي شرايط زمانه رواج بيشتري پيدا كرده‌اند از قبيل تعمير اساسي مساجد، رفتن اغلب مردم به زيارت حضرت رضا(ع) و نيز كثرت حجاج و نظير اين امور، نسبت به سال‌هاي پيش بيشتر شده است، البته چه بهتر كه كارهاي خوب زياد شوند و شايد مردم به اميد گشايش و فرج به اين دعا متوسل مي‌شوند چه خداوند فرموده: (ادعوني استجب لكم) و وارد شده كه اگر حال دعا پيدا كرديد. در وقت بلا آن بلا عمري ندارد و الا آن بلا طولاني خواهد بود.

و السلام عليكم

محمد تقي الشوشتري

برای این مطلب یک دیدگاه ثبت شده است!

  1. حمید گفت:

    با عرض سلام. سوالی داشتم که ممنون می شوم اگر راهنمایی کنید که چرا در پایان دعا دو بار بر محمد(ص) و ال او صلوات فرستاده شده و ایا این دو صلوات هر دو بر پیامبرخاتم است؟

پاسخ دهید: