شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » ش 35 و 36 / صفحه اصلی / بخش اول » گفت‌وگو با استاد الهی خراسانی | روش‌ها و عرصه‌های جدید در فقه معاصر

رهنامه: موضوع مصاحبه روش‌ها و عرصه‌های جدید در فقه معاصر است. مقصود از فقه معاصر چیست؟

استاد: منظور از فقه معاصر یک دوره زمانی خاص یعنی صد سال اخیر است. تقریبا از عصر مرحوم محقق خراسانی رضوان الله علیه که متوفای 1290 هجری شمسی هستند و معاصران با ایشان با اندکی پیش و پس مثل مرحوم سید کاظم یزدی رضوان الله علیه و بعد از ایشان را در بر می‌گیرد. در عین حال کلمه فقه معاصر به یک خصیصه هم اشاره می‌کند و آن وجه غالب و صبغه اصلی حاکم بر فقه امامیه در صد سال اخیر است. تبعاً دانش فقه هم مثل همه علوم از جمله علوم اسلامی تحولات و تکامل‌هایی را به خود دیده که در دوره معاصر ابعاد و ویژگی‌هایی پیدا کرده است. طبعاً اگر کسی در جریان متعارف فقه صد سال اخیر زیست علمی و تولید علمی کرده باشد و در حلقه استادی و شاگردی شرکت کرده باشد او را به فقه معاصر می‌شناسیم. اگرچه فقه معاصر امامیه چندان که به نظر می‌رسد یکدست هم نیست و علاوه بر اینکه عرصه‌های مختلفی پیش رویش گشوده شده است روش‌ها و رویکردهای متنوعی هم پیدا کرده است. البته به اعتقاد ما فقه معاصر امامیه رویکردها و روش‌های غالبی دارد که عمده مدارس فقهی و حلقه‌های علمی در آن چارچوب حرکت می‌کنند و وفادار به آن رویکرد و روش کلی هستند. اما اینکه عرض می‌کنیم عرصه‌ها و روش‌ها، منظور ما از عرصه‌ها، قلمروهایی است که علم فقه به عنوان دستور کار تحقیق و تولید علم مدنظر دارد. منظورمان صرفا موضوع فقهی به لحاظ فنی و اصطلاحی نیست چون موضوع فقهی یا فرع فقهی صرفا متعلق به شاخه خاصی از فقه یعنی فروع فقهی است. بنابراین قواعد فقه، اصول فقه، مباحث تاریخ فقه و …. را شامل نمی‌شود. منظور از عرصه‌ها، موضوعات تحقیق یا عرصه‌های پژوهش و دانش می‌باشد. منظور ما از روش چند معنا با هم هست. یعنی مسیرهای کلی کسب معرفت که تعبیر به روش می‌شود و دانش روش‌­شناسی متکفل مطالعه آن است. مثلاً می‌گوییم در کسب معرفت فقهی از روش استناد به گزارش‌های تاریخی از سنت پیامبر(ص) استفاده می‌کنیم که این یک روش است. به تعبیر بعضی از فضلای معاصر، شاید مجموعه طرق و امارات و اصول را در اصول فقه شیعه در چارچوب روش می‌­توان معنا کرد چون اگر کتاب، سنت و عقل تنها منبع معرفت فقهی باشند یعنی همه قضایای فقهی ما باید مستند به کتاب یا سنت و یا عقل باشد، راه رسیدن به این منابع، راه استحصال این منابع، استناد به این منابع همین‌ها یعنی طرق و امارات و اصول است. خیلی دور از آبادی نیست که گفته بشود آنچه به نام طرق و امارات و اصول معروف است همان روش است اما اصطلاح روش را عام‌­تر استفاده کردیم که شامل مراحل و سهم‌­بندی و روش‌های کلی هم بشود. به خاطر اینکه در به کارگیری منابع و سهم هر منبع در استنباط، چقدر فقیه به کتاب الله یا سنت یا قضایای عقل عملی و ملازمات عقلی استناد بکند یا در روش‌های به تعبیر بعضی از بزرگان صناعتی و با فرض شک به سراغ اصول عملیه و دقایق جریان اصول عملیه برود یا نه. چقدر به دنبال امارات تاریخی، دنبال تصحیح طرق نقل و تحکیم دلالت آیات و سایر ادله نقلی برود. اینها روش به معنای اخص است. یعنی چگونگی به کارگیری روش‌های کلی. در یک جایی عرض کرده بودم شاید در ادبیات فلسفه علم و روش تحقیق به جای روش بگوییم تکنیک یا شیوه‌های خرد. همچنان که می‌گوییم روش تجربی برای پیاده‌­سازی در تحقیقات، تکنیک‌هایی دارد مانند تکنیک پرسشنامه و مصاحبه و دیگر. باز هم اخص از آن، اصطلاح دیگری به نام رویکرد داریم یعنی مواجهه با منابع. این هم به یک معنا با اصطلاح روش، قابل شناسایی است. همچنان که می‌گویند روش هرمنوتیکی، روش فلسفی، یعنی نوع مواجهه ما با منابع و میدان تحقیق است. بنابراین آنچه می‌گوییم با دقت اصطلاحی رویکرد نامیده بشود. این ادبیات تحقیق است. بنابراین می‌شود در یک نگاه گفت اگر بخواهیم ویژگی‌های فقه معاصر را برشماریم بخشی از این ویژگی‌ها به همین روش‌ها و رویکردها بر می‌گردد و بخشی به عرصه‌هایی که در مقابل فقه معاصر گشوده شده و در دوره‌های پیشین کم سابقه است بر می‌­گردد.

می‌شود در یک نگاه گفت اگر بخواهیم ویژگی‌های فقه معاصر را برشماریم بخشی از این ویژگی‌ها به همین روش‌ها و رویکردها بر می‌گردد و بخشی به عرصه‌هایی که در مقابل فقه معاصر گشوده شده و در دوره‌های پیشین کم سابقه است بر می‌­گردد.

این مجموعه ویژگی‌ها می‌شود. در واقع این ویژگی‌ها قابل طبقه‌­بندی در حوزه روش‌ها به معنای عام یعنی روش، ضوابط و رویکردها است و همچنین عرصه‌هایی که برای فقه معاصر گشوده شده است و لذا گونه‌های تعریف را هم می‌شود در مقوله روش یا رویکرد مطالعه کرد. در واقع این روش به معنای نوع تولید علمی است. در ادبیات، روش تحقیق گاهی روش ارائه گفته می‌شود ولی مستحضرید روش ارائه تحقیق متناسب با اصل تحقیق است مثلاً شما اگر یک موضوع خرد و جزئی را که قبلا حل نشده است و بحث نشده است و شما پاسخش را یافتید بخواهید طرح بکنید می‌گویند به شکل مقاله ارائه بدهید چون این تناسب دارد با این نوع تحقیق که یک موضوع جزئی و خرد را بررسی می‌کنید اما اگر بنا شد یک تحقیقی درباره بخش قابل توجهی از مسائل عبادات بکنید باید شما ده جلد فقه العبادات بنویسید و نحوه ارائه‌­اش با کتاب و جوامع و موسوعه‌های فقهی است.

 

رهنامه: ویژگی‌های فقه معاصر چه می‌­باشد؟

استاد: ویژگی‌های فقه معاصر عرصه‌های تحقیق و مطالعه را فارغ از موضوعشان می‌دهد یعنی انواع تحقیق و مطالعات فقهی که الان رایج است و خواهیم گفت اینها ریشه در عرصه‌های تازه یا رویکردها و روش‌های تازه دارد. 1- اولین ویژگی که برای فقه معاصر می‌شود بر‌­شمرد تطور در شیوه و نگارش تحقیقات است. (این سرفصل‌هایی که عرض می‌کنم سر‌­فصل‌­هایی است که یا فقط در دوران حاضر شکل گرفته یا در دوران معاصر، فقه معاصر، فاصله بسیاری با دوره‌های قبلی دارد.) اتفاق نخست تصحیح و احیای میراث فقهی است. بسیاری از فعالیت‌های فقهی متمرکز شده بر روی شناسایی نسخ، مقابله، تصحیح، تعلیق و عرضه میراث گرانسنگ فقهی. بسیاری از کتاب‌هایی که تا مدت‌ها قبل به عنوان تحفه در اختیار معدودی از کتابخانه‌های شخصی بود به برکت یک نهضت واقعا احیای میراث فقهی اینها عرضه شده است. آثاری که به دلایلی از جمله شخصیت مولف یا هزینه‌هایی که عرضه آثار تک‌­نگاری داشته است در دسترس قرار نگرفته بودند. به هر حال همه آثار فقهی مانند جواهر نیست که فقیه به آن محتاج است، آثار کوچک که در دوره قدیم چاپ و استنساخ اینها مشکل بوده و الان اینها به شکل مجموعه رسائل منتشر شده است. مجموعه‌­ای از آثار فقهای ما در غیبت صغری تا بعد از آن و تا به امروز کتاب‌های متعدد فقهی و اصولی از بزرگان امامیه داریم که همچنان در قید تحقیق است و منتشر شده است. بعضی آثار از علامه حلی و محقق حلی و بزرگان دیگر ده بیست سال است که به طبع آراسته شده که قبلاً به شکل مخطوط بوده یا چاپ سنگی ضعیفی داشته است و یا حتی از آثار شیخ انصاری و مرحوم آخوند با اینکه در دوره معاصر هستند. حلقه‌های استاد و شاگردی وجود دارد و مصححان درجه یکی در این حوزه داریم که خداوند رفتگانش را غریق رحمت بکند و زندگان را محفوظ بدارد. شما یک اتفاق مبارک می‌بینید و آن اینست که به مناسبت بزرگداشت و یا درگذشت بزرگان شیعه در صدمین سال، هفتادمین سال، هزارمین سال، آثار اینها منتشر شده است. آخرینش هزاره سید مرتضی است که پیش‌­نشست‌­هایش منتشر می‌شود و در چهل جلد آثار خود سید و در بیست جلد آثاری که درباره ایشان نگاشته شده عرضه می‌شود و یا در هزاره شیخ طوسی، مرحوم استاد آیت‌­الله واعظ‌­زاده خراسانی آثار شیخ طوسی را عرضه کردند. اتفاق دوم کاهش یافتن جوامع‌­نگاری فقهی است. در دوره‌های قبل تعداد زیادی موسوعه‌های فقهی از طهارت تا دیات نوشته می‌شود. در دوره‌های متقدمین که یک دوره طهارت تا دیات که حجم کمی داشته مثل مقنع و اینها تا شیخ طوسی و المبسوط، آثار علامه حلی، آثار محقق حلی و آثار بزرگان شهیدین، صاحب جواهر و ریاض و مدارک که جوامع فقهی خیلی مفصل تالیف شده است. ولی با وجود تعداد زیاد فقها در صد سال اخیر و امکانات بیشتر تحقیق و تالیف و نگارش، نسبت جوامع‌­نگاری به سایر آثار و تالیفات فقهی کاهش پیدا کرده است. بخشی از این اتفاق دوم ریشه در این دارد که وقتی نگاه فقهای معاصر به حل مسائل باشد بیش از آنکه گردآوری اقوال و پوشش دادن همه ابواب برایشان مهم باشد برایشان حل مسائلی مهم است که فراروی فقه قرار گرفته و فقها خودشان را متعهد به حل می‌دانند. کما اینکه وسعت یافتن میراث را در این مسیر می‌­ببینید. وقتی نیاز به تحقیقات فقهی زیاد می‌شود بنابراین استناد به اجماعات، شهرت‌ها، مدارک فقهی و نظریه‌های مختلف هم زیاد می‌شود. مثالی بزنم، وقتی می‌بینید بحثی مثل حکم نماز جمعه در زمان غیبت جدی‌­تر می‌­شود عزیزانی چند جلد صلاه جمعه را تصحیح و عرضه می‌کنند یا درباره غنا و موسیقی سه دفتر مفصل 500ـ700 صفحه‌ای منتشر شده که فقط رسائل غنا و موسیقی است. قبل از اینها موسوعه بزرگ سلسله ینابیع الفقهیه که کار اول بود اغلاطی داشت ولی نیاز خیلی‌ها را برطرف کرد. به قول بعضی‌ها پدر بزرگ نرم‌­افزارهای امروزی بود چون تمام جوامع فقهی را به ترتیب ابواب کنار هم چیده بود یعنی کتاب صلاه، صلاه مسافر را که می‌دیدید از همه کتاب‌های قدما تا محقق حلی همه به ترتیب تاریخی کنار هم چیده شده بود.

با وجود تعداد زیاد فقها در صد سال اخیر و امکانات بیشتر تحقیق و تالیف و نگارش، نسبت جوامع‌­نگاری به سایر آثار و تالیفات فقهی کاهش پیدا کرده است. بخشی از این اتفاق دوم ریشه در این دارد که وقتی نگاه فقهای معاصر به حل مسائل باشد بیش از آنکه گردآوری اقوال و پوشش دادن همه ابواب برایشان مهم باشد برایشان حل مسائلی مهم است که فراروی فقه قرار گرفته و فقها خودشان را متعهد به حل می‌دانند.

نیاز به تحقیقات فراوان است و فرصت فقها کم است و در دسترس قرار دادن این میراث یک مسئله مهم می‌شود لذا کار گردآوری و تجمیع در حاشیه می‌رود.  اتفاق سوم، رشد بی‌­سابقه تک‌­نگاری‌های فقهی است. چیزی که در قدیم به عنوان رساله در الذریعه گزارش شده و امروز هم به عنوان رساله، مقاله، پایان‌­نامه و رساله سطح 3 و 4 می‌­دانیم و بالاتر از آن تک‌­نگاری‌هایی که در زمینه مسائل مستحدثه به شکل کتاب عرضه شده است. مرحوم آیت‌­الله هاشمی شاهرودی مجلدات مختلفی در فقه مستحدثات دارند و مرحوم آشیخ‌­حسین حلی یک جلد در مسائل بانکی و سرقفلی و بیمه و اینها داشتند و بزرگان دیگر هم همچنین. وقتی مسائل مستحدثه زیاد می‌شود بیش از آنکه نیاز باشد از طهارت تا دیات بنویسند باید یک کتابی بنویسند راجع به رسائل پیشگیری از بارداری، کنترل جمعیت، پیوند اعضا، مسائل مختلفی که در فقه پزشکی و معاملات مطرح است. باز در همین ذیل شکل‌­گیری و استقلال استفتائات در مسائل نوپدید است. ما قبلاً می‌بینیم استفتائات به شکل فروع و ملاحق و تتمیم به کتاب‌های فقهی اضافه می‌شده اما وقتی حجم پرسش‌های فقهی بالا می‌رود و تا حدی انسجام موضوعی با هم پیدا می‌کنند نمی‌شود در ذیل حاشیه عروه جای داد و علما استفتائات را به شکل مستقل چاپ می‌­کنند. ما تا قبل از عصر مرجعیت تامه بزرگانی مثل شیخ مفید یا سید مرتضی این مقدار هجوم استفتاء را به فقهای شیعه کمتر شاهد بودیم. به یک آقای بزرگواری عرض می‌کردیم اگر در گذشته می‌دیدید یک مرجع تکمله یا تتمیم به عروه می‌زد و یک جلد کل استفتائاتش می‌شد اما الان بعضی آقایان را دیدم ده دوازده جلد فقط استفتائات پزشکی دارند که نشان می‌دهد که چقدر حجم این استفتائات بالاست. مسئله دیگر رونق تقریرنویسی فقهی یا تقریرات است. اگر عنایت بکنید تا حدی می‌شود گفت این تقریرات جایگزین جوامع‌­نگاری شده است. یعنی اگر کسی می‌­خواهد فروع مرسوم را کار بکند ترجیح می‌دهد به جای اینکه فرصت مستقل تالیفی بگذارد این کار را با آن مسیر تحصیلیش ادغام بکند. حالا که بناست سر درس خارج یک فقیه بزرگی شرکت بکند همان کاری که می‌خواهد در کل کتاب الخمس انجام بدهد ترجیح می‌دهد روی تقریرات این فقیه بزرگ انجام بدهد. یعنی مسئله را می‌گیرد و تنظیم و مرتب می‌کند و اگر نکته‌ای خودش داشت اضافه می‌کند. ضمنا یک نکته مطرح است که حتی اگر جوامع‌­نگاری در بعضی دوره‌ها زیاد است تا حدی گردآوری‌های مفید است اما در دوره معاصر که تعدد اقوال زیاد است ولی تنوع دیدگاه‌ها غیر از سی چهل سال اخیر چندان زیاد نیست لذا جوامع‌­نگاری جز از طریق تقریر به صرفه نخواهد بود. اگر بناست اقوال مشهور گفته بشود استاد سر درس می‌گوید و شاگرد یادداشت می‌کند و دو تا قول هم اضافه می‌کند و یک متن کامل می‌شود. فلذا تقریرنویسی عملا یک ارائه بسنده برای انعکاس متن کامل فقهی شده است. در آخر درسنامه‌ها است که شیوه تعلیم و تعلم را تا حدی دستخوش تغییراتی می‌کند و امیدواریم موجب تغییرات باشد و قابل توجه است. این محور اول تطور در شیوه ارائه تحقیقات و تالیفات فقهی است.

2- محور دوم، کاربردی‌­سازی فقه است. این رویکرد کاملاً تازه است. به چه معنا؟ به این معنا که کار فقهی در قلمروی تفقه دو تالیف یا دو محور برایش تعریف شده است. محور یک: کار تحقیقات پژوهشی که به فقه استدلالی تعبیر می‌شود. جواهر، ریاض و مبسوط و کتاب‌های دیگر. محوردوم: محور کاربردی که برای جریان یافتن در زندگی مردم است که فقه فتوایی باشد. لذا بزرگان در فقه فتوایی کتاب دارند. مستحضرید مختصر النافع و حتی شرایع و لمعه و عروه، فقه فتوایی است. یعنی برای اداره زندگی مومنانه مردم نوشته شده است البته برای اینکه خیلی مفصل نشود ایجازهایی دارد که گاهی نیازمند توضیح کارشناسان مماس با جامعه است. به زبان فارسی کارهایی شده است. مرحوم آقای کرباسیان اولین توضیح‌­المسائل جدید فارسی را که توضیح‌­المسائل مرحوم آیت‌­الله بروجردی بود نوشتند و تقریبا تمام توضیح‌­المسائل‌های فارسی بعد از او ویراسته همان نسخه است. اما در دوره معاصر کاربردی‌­سازی فقه محصور به فقه فتوایی نیست. اگرچه فقه فتوایی خروجی‌­هایش توسعه پیدا کرده است و عرض کردیم استفتاءنگاری زیاد شده است. اما مجموعه‌های فقه فتوایی متنوع متولد شده است. احکام مخصوص بانوان، احکام بانکداری و…، اخیراً می‌دیدم یکی از این موسسات خوش سلیقه قم نزدیک صد جلد کتابچه برای همه اصناف تولید کرده است مثلاً یک کتابچه مخصوص احکام آرایشگاه‌های زنانه است، یک جلد مخصوص بازی‌های ورزشی، تاکسیرانی و… است. یک دروازه‌هایی برای جریان یافتن فقه در جامعه باز شده در دوره معاصر که قبلاً نبود. یکیش تفاوت فقه و قانون است. بعد از آنکه مسلمانان بعد از حمله بناپارت به آفریقا و متاسفانه استقرار قوانین فرانسوی و احیاناً پرتغالی و همچنین انگلیسی در ممالک انگلیسی متوجه شدند که یک فرقی است بین فقه و قانون. فقه منبع قانون است ولی خود قانون نیست. قانون آن چیزی است که حکومت باید تقریر و امضا بکند و جهت اجرا ابلاغ بکند و قابل اخذ در محاکم هم باشد. تا یک مدتی گفتند محاکم شرعی را غیر از محاکم قانونی و قضایی حفظ می‌کنیم تا در محاکم شرعی معیار فقه باشد. بعد دیدند عملاً سر فقه کلاه می‌رود. ابتدا فکر می‌­کردند یک احترامی به فقه است که مثلاً فقه همچنان در جامعه محترم بماند اما بعد فهمیدند با این کار شانس تبدیل شدن فقه به قانون گرفته می‌شود و راه را در این دیدند که خودشان متن قانون را براساس فقه بنویسند. لذا یک نهضت تازه درست شد التقنین الفقهی. در بعضی از کشورهای سنی‌­نشین کتاب‌هایی مثل مجله الاحکام العدلیه، مجله الاحکام الشرعیه، تقنین و … کتابهایی از این دست نوشته شد که قانون کامل مدنی و کیفری در بخش‌های مختلف بود. ساختار و محورها را از قوانین فرانسوی و انگلیسی گرفته بودند اما محتوا کاملاً مبتنی بر فقه بود. البته آنها فقه حنبلی و حنفی و … بود که یک شاخه از خوارج است. اما این طرف در امامیه، دو کار مهم اتفاق افتاد یکی کتاب تحریرالمجله مرحوم کاشف الغطا بود که در واقع بازنویسی مجله‌­الاحکام عدلیه پاشاهای ترکیه است. دوم تدوین قانون مدنی در ایران است که به ابتکار همان فقهای اولیه ناظر بر مقررات مجلس مثل مرحوم آیت‌­الله مدرس که جان خودش را بر سر این راه گذاشت و به شهادت رسید و دیگران بود. البته بعضی حقوقدانان که مسلمان و متعهد بودند کمک کردند و انصافاً قانون مدنی ایران در ابعاد مختلف با اینکه صد سال گذشته است ولی انصافاً هنوز یک مجموعه معتبر است. مستحضرید چون معاملات در فقه امامیه بسیار قوی است لذا معمولاً برای حقوق تجارت و بخش‌های مختلف حقوق مدنی که قانون نوشته می‌شود منابع فقهی قوی برای تکمیلشان داریم. تقنین فقهی خودش یک عرصه جدیدی شده است به خصوص در عرصه کیفری. وقتی حکومت به دست کسانی افتاد که فقه را به عنوان منبع قانون قبول دارند مانند انقلاب اسلامی مبارک در ایران و اسلام‌­گرایی در کشورهای دیگر شکل گرفت باعث این شد که فرایند تقنین فقهی مرتب توسعه و عمق پیدا بکند. در بعضی از قسمت‌ها سعی شد قوانین بانکداری حتی مطابق با فقه بازنویسی بشود و در قوانین تجارت الکترونیک، آیین‌­نامه‌های دادرسی تازه، محاکم مختلف، گردش کار قضایی سعی شد تا طبق مقررات فقهی درست شود. ادله اثبات جرم، اقامه دعوی و سایر موارد را که هنوز هم این مسیر ادامه دارد و به نظرم هر چه فقه تلاش می‌کند معمولاً فاصله ما باز هم زیاد است چون سرعت نیاز به حوزه تقنین بسیار بالاست. خاطرم است موقعی که دولت سودان اسلام‌­گرا شد و صادق المهدی روی کار آمد، وزیر دادگستری‌­شان را ایران فرستادند و اعلام آمادگی کردند مقررات و قوانین سودان را براساس مجموعه قوانین اسلامی در ایران بنویسند. تلاش خیلی زیاد است ولی نیاز هم بسیار زیاد است.

اتفاقی دیگری که در حال وقوع است مدل‌­سازی سبک زندگی براساس فقه است. این یک حوزه کاملا جدید است. یعنی معنایش اینست که این معارف فقهی تبدیل به فرهنگ مردم بشود. خوب دریافتند که این مسئله با عمل شخصی تبدیل به فرهنگ نمی‌شود بلکه الگوهای اجتماعی می‌خواهد. مدلهای فرهنگی می‌خواهد، سمبلهایی می‌خواهد،

اتفاقی دیگری که در حال وقوع است مدل‌­سازی سبک زندگی براساس فقه است. این یک حوزه کاملا جدید است. یعنی معنایش اینست که این معارف فقهی تبدیل به فرهنگ مردم بشود. خوب دریافتند که این مسئله با عمل شخصی تبدیل به فرهنگ نمی‌شود بلکه الگوهای اجتماعی می‌خواهد. مدلهای فرهنگی می‌خواهد، سمبلهایی می‌خواهد، صنایع فرهنگی می‌خواهد که تبدیل‌­کننده این معارف به زندگی عادی مردم باشد. حجاب در جامعه باشد و صنایع حجاب و البته مطابق با معارف فقهی سامان جدیدی پیدا بکند. لذا مدل‌­سازی سبک زندگی دغدغه جدید است، مدل‌­سازی برای حجاب، مدل‌­سازی برای روابط عفیفانه در زندگی، مدل‌­سازی برای سکونتگاه‌ها که طراحی داخل منازل چگونه باشد که روابط شرعی را حفظ بکند. مدل‌­سازی برای طراحی شرعی که یک انسان مومن، مقهور بازارهای اقتصادی و مال‌ها و مانور تجمل و قدرت و ثروت نباشد. مدل مشارکت مردم در امور زندگی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی به گونه‌ای که تضمینی برای عادت مردم به نهی از منکر و امر به معروف باشد. اینها کارهایی است که باید اتفاق بیفتد و تلاش می‌شود. خیلی از احزاب و جنبش‌های اسلامی در جهان اسلام دنبال این هستند که چطور می‌شود این را نه فقط از راه قانون بلکه با طراحی مدل‌هایی به سبک زندگی تبدیل کرد. این رصد اتفاق افتاد و متوجه شدند که این مدل‌ها باید براساس یک نگاه جامع و منظومه‌­وار از احکام فقهی شکل بگیرد. مدل اجتماعی با یک فرع درست نمی‌شود بلکه باید معلوم بشود ارزش‌های حاکم بر این حکم چیست؟ و هدف از اجرای حکم چیست و کارکرد این حکم قرار است در جامعه چه باشد؟، عناصر دیگری که به این حکم مربوط است چه‌ چیزهایی است؟. اینها را باید شناسایی بکنند.  کم کم این فکر شکل گرفت که نیاز داریم در بعضی از عرصه‌های فراخ اجتماعی یک نظام‌­واره از فقه استخراج بکنیم. برای کاربردی کردن فقه باید در حوزه‌های رسمی اجتماعی یک مکتب طراحی بکنیم. این مکتب هم تبدیل بشود به 1ـ مقررات و قوانین، 2ـ فرهنگ، 3ـ مدل‌های زندگی. یعنی نهاد، مقررات و فرهنگ و اینها را بتواند شکل بدهد. مجموعه اینها یک نظام می‌شود. مثلاً در حوزه اقتصاد. کافی نیست بگوییم ربا حرام است. مردم که می‌خواهند سرمایه کسب بکنند و یک دولت دارند که توزیع‌­کننده سرمایه است و عناصری مثل واردات و صادرات و معادن و انفال است چگونه باید این کار را بکنیم؟ می‌گویند یک نظام اقتصادی می‌خواهیم که در آن نقش بانک معلوم باشد. اینکه چقدر کار و سرمایه ارزش باشد معلوم باشد. فرصت‌های برابر اقتصادی چگونه تضمین ‌شود، فاصله طبقاتی بین دهک‌های اقتصادی چگونه کاهش پیدا ‌کند مثلاً می‌گوییم با موقوفات. لذا نهاد وقف در اقتصاد اسلامی یک نهاد بزرگ می‌شود نه صرفا نهاد بورس و بانک. یا دیوان زکات اهمیت پیدا می‌کند چون از طریق کفارات و زکات و خمس فاصله بین فقرایی که مصرف‌­کننده اینها هستند و دهندگان که دهک‌های بالا هستند مرتب کم می‌­شود.

 

رهنامه: آیا توجه به این مسئله اخیر ارتباطی با فقه نظامات دارد؟

استاد: لذا کم کم یک وادی تازه مطرح می‌­شود به اسم نظامات فقهی یا به تعبیر دیگر فقه نظامات اجتماعی. البته شاید فقه نظام مستقیماً کاربرد نباشد اما تا این دستگاه‌ها و این نظام‌­واره‌ها درست نشود اجرای فقه به شکل فرهنگ و قانون، هماهنگ با هم نمی‌شود و نهاد، فرهنگ و قانون با همدیگر در یک منظومه قرار نمی‌گیرند. خدا رحمت مرحوم علامه شهید صدر که با کتاب اقتصادنا قدم بزرگی برداشت یعنی مسیر را نشان داد که اگر بنا باشد مکتب در حوزه‌های مختلف ترسیم بکنیم از کجا شروع بکنیم. اولاً تاسیس مکتب مهم است یا نه؟ آیا یک مکتب خواهیم داشت یا مکاتب مختلف؟ و بعد این مکتب چگونه به مباحث عینی تبدیل می‌شود و مباحثی از این دست که هنوز هم جریان دارد.

3- محور سومی که به عنوان ویژگی فقه معاصر است مطالعات برون فقهی است. من البته این اصطلاح را خیلی نمی‌پسندم. بیشتر مثل جامع انتزاعی است که در اصول می‌خوانیم و از باب خلاصه نداشتن یک جامع حقیقی یک عنوان مشیر می‌گذاریم. لذا حد و رسم نمی‌کنیم و نه می‌شود و نه نیاز است بشود. منظور از مطالعات برون فقهی چی است؟ یعنی هر آنچه خارج از قلمروی فروع فقهی و قواعد و اصول فقه است. یعنی مستقیم یا با یک واسطه استنتاجی به فعل مکلف کار ندارد. به تعبیر خیلی بهتر، دستور کارش هدف فقه نیست. هدفش و دستور کارش خود فقه و موجودیت فقه است. مطالعه خود علم فقه است. مثلاً یکی از آن مهم‌ها که زودتر از بقیه هم شروع شد ماخذشناسی و فهرست‌­نگاری تالیفات فقهی است. توجه دارید که باز این نیاز چرا ایجاد شد؟ سرعت لازم برای تحقیقات، منابع و وسعت یافتن تک‌­نگاری‌ها ما را نیازمند این فهرست‌­نگاری و ماخذشناسی کرد. در قدیم فقیه مثلاً وقتی تحقیق را می‌­خواست انجام دهد می‌­گفت شروعش را با مدارک و ریاض انجام می‌دهم و در وسط تحقیق با جواهر کار می‌کنم و کار را تمام می‌کنم. اما الان می‌بیند در فرع کوچکی مثل تجارت الکترونیک حداقل ده کتاب مستقل و سی چهل مقاله نوشته شده به زبان فارسی و عربی. اینها نیازمند فهرست‌­نگاری و ماخذشناسی است. ما فقط دو سه جلد فهرست آثار مربوط به فقه پزشکی داریم. اخیراً شنیدم پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در مجلدات متعدد شاید ده جلد ماخذشناسی جامع فقه را منتشر کرده است. این نیاز است. دوم، این مطالعات نرم‌­افزارهای فقهی است که در واقع اینها ترکیبی است بین احیای میراث فقهی و فهرست‌­نگاری و طبقه‌­بندی موضوعی، همه اینها با هم و کتابخانه‌داری. اتفاق سوم، مطالعات تاریخی و جریان‌­شناسی و مکتب‌­شناسی فقهی است. شاید در کل هزار سال گذشته به اندازه صد سال اخیر در این حوزه کار نشده باشد. از تراجم فقها، تحلیل آثار فقهی فقها، شرح مدارس فقهی حله و نجف اول و دوم، قم اول و دوم، خراسان و اصفهان و ری و جاهای دیگر. اختلاف و افتراق و تشابه مذاهب با همدیگر. علت اختلاف مذاهب، علت اشتراکات، تفاوت‌ها در منابع معرفت و روش‌ها و غیره و ….. باز در همین عرصه که متاثر از قبل است مطالعه تبویب و طبقه‌­بندی فقه است که کار کاملاً جدیدی است. مربوط به سی چهل سال اخیر است. یک نوع بازخوانی است، یعنی هم بازخوانی، هم بازشناسی و هم بازنگری در تبویب است. چرا؟ آن بازخوانی و بازشناسی برای اینست که منابع را بهتر استقصاء کنند. اما این بازنگری برای اینست که می‌بینند عرصه‌هایی برای فقه باز شده که توضیح خواهیم داد اینها در تبویب 51 باب جا نمی‌گیرد. نمی‌توانیم فقه پزشکی را یک بخشی‌­اش را در بیع بگذاریم به مناسبت خرید و فروش مکاسب محرمه و معامله خون آنجا بشود. یک بخشی اش را در دیات بگذاریم به مناسبت اینکه برای کاشت و پیوند اعضاء، عضو بریده می‌شود. یک قسمتی را در طهارت بگذاریم که این عضو را چگونه آب بکشیم، پاک است نجس است یا مردار است. اینها اصول و قواعد مشترک دارد و تقریبا بعضی از این امور مختصات همین 51 و 52 باب فعلی را دارند. آیا فقه پزشکی امروز استعدادش برای اینکه یک باب بشود کمتر از مساقات و مزارعه و ظهار و ایلاء و لعان است؟ یا فقه بانک به همین موجودیتش، فقه هنر و فقه رسانه. مقولات زیادی داریم. ظرفیت‌های فقه را سعی کردند شناسایی بکنند که چطور از این ظرفیت می‌شود بهره برد و مستحدثات را چطور می‌شود ملحق کرد. بحث دیگر فلسفه فقه و اصول است. یعنی تحلیل‌ها و اندیشه‌­ورزی‌های عقلانی درباره علم فقه و اصول. علم‌­شناسی فلسفی فقه و اصول است. اعم از اینکه اصول موضوعه اینها را پیدا بکنند، اعم از اینکه مبادی مختلف تصویری و تصدیقی را شناسایی بکنند. معرفت‌­شناسی فقه و اصول را معلوم بکنند. منابع معرفت در اینها چه است، عامل توجیه و ضابط صدق چه است و روش‌­شناسی‌­شان همینطور و کارهای مختلف دیگر. در آخر بحث مدخل‌‌­نویسی هست.

اتفاق سوم، مطالعات تاریخی و جریان‌­شناسی و مکتب‌­شناسی فقهی است. شاید در کل هزار سال گذشته به اندازه صد سال اخیر در این حوزه کار نشده باشد. از تراجم فقها، تحلیل آثار فقهی فقها، شرح مدارس فقهی حله و نجف اول و دوم، قم اول و دوم، خراسان و اصفهان و ری و جاهای دیگر.

طبیعتاً مدخل‌­نویسی محصول همه مطالعات قبلی است یعنی تبویب و مصادیق را شناخته بشوند و جریان‌ها و مطالعات تاریخی. حالا مدخل‌هایی نوشته بشود. آشنایی با کلیات علم فقه و آشنایی با فقه مذاهب فقهی، مدخل علم فقه. چه در شیعه و سنی و چه فارسی و عربی این هم آخرین محصول از مطالعات جدید برون فقهی است. البته بحث‌های دیگری داریم بماند. بحث‌هایی داریم که تا حد زیادی متاثر از مطالعات جدید دین‌­پژوهی است یعنی جامعه‌­شناسی دین که شکل گرفت آرام آرام جامعه‌­شناسی فتوا و فقه شکل گرفته. البته هنوز یک حیطه مطالعاتی فربه نیست ولی آغاز شده است.

 

 رهنامه: محور‌­های سه گانه بسیار جالب توجه و مهم بودند. آیا محورهای دیگری هم وجود دارد؟

استاد: 4- محور چهارم مطالعات جدید درون فقهی است که غیر از آن عرصه‌های یادشده عرصه‌های دیگری را هم باز کرد و موضوعات دیگری را برای تحقیق باز کرد. هم نوسازی مسائل کهن فقه، مانند مسائل زیادی از که قبل داشتیم مثل آیا ارتماس در آب هنگام روزه آیا جایز است یا نه؟ سر فرو بردن جایز است نه؟ یا حتی مسائلی که به نظر جدید می‌آید، مثل تدخین که برای الان نیست و دویست سال وجود داشته است. آیا مبطل روزه است یا نیست؟ آیا حجامت روزه را باطل می‌کند یا نه؟ در صوم کلی مسئله کهن داریم. ولی گفتند دوباره ادله را ببینیم، بحث خرید و فروش خون را ببینیم، جواز یا منع عزل را ببینیم، بحث‌های مربوط به کنترل جمعیت و بعضی بحث‌های جراحی را دوباره نگاه بکنیم. دوباره نگاه کردن و تجدید مسائل کهن با منابع بیشتری که حاصل احیای تراث و ماخذشناسی‌های تازه بوده و هم فربه‌­تر شدن و غنی‌­تر شدن روش‌های مطالعه است انجام می‌­شود. به هر حال دسترسی به بعضی روش‌های موضوع‌­شناسی نداشتیم ولی به برکت انفجار اطلاعات و همسایگی حوزه با خیلی از علوم و دانشمندان دیگر، مجددا به قرون طلایی تمدن اسلامی بر می‌گردیم، یعنی سالها بود که به نظر می‌رسید فقها و پزشکان حرف هم را نمی‌فهمیدند، اهل فقه و فرهنگ و هنر حرف هم را نمی‌فهمیدند اما الان اوضاع خیلی فرق کرده است. اغلب مراجع تقلید کمیسیون پزشکی دارند. اغلب مراکز درمانی در دنیای اسلام، مشاوران فقهی دارند. اینها یک همنوایی ایجاد کرده. این خاطره را نقل بکنم بد نیست. ابوی ما نقل می‌کردند وقتی اولین همایش بین المللی اقتصاد اسلامی را در بنیاد پژوهش‌های اسلامی برگزار کردند از ایران و کشورهای مختلف و حتی صندوق بین المللی پول و دانشگاه‌های عرب و آمریکا آمده بودند. به ایشان عرض کردم چرا بعد از دو همایش ادامه ندادید؟ توضیحشان این بود که وقتی همایش اول را برگزار کردیم دیدیم هر کسی حرف خودش را می‌زند. وقتی اقتصاددانان جهان صحبت می‌کنند فقهای ما با ابهام نگاه می‌کنند و وقتی فقهای ما صحبت می‌کنند این اقتصاددانان هیچی نمی‌فهمند. همایش اول به حیرت گذشت. تا دو سال با جلسات خصوصی‌تر اینها را با هم ارتباط دادیم. در سال دوم دیدیم یک خورده اینها متوجه می‌شوند موضوعاتی که هر کدام بحث می‌کنند چه است. مثلاً گاهی خیال می‌کنیم آن چه در مکاسب می‌گوییم اقتصاد است، در حالی که اقتصاددان توضیح می‌دهد اینهایی که می‌خوانید حقوق تجارت است و اقتصاد چیز دیگری است و اتفاقا کتاب زکاه شما به اقتصاد نزدیک‌­تر است تا کتاب البیع. بعد دیدیم باید هفت هشت سال در فقه اقتصاد کار بکنیم و آنها هم به فقه آشنا و نزدیک بشوند تا بشود مجدداً اینها را گرد هم بیاوریم. تا یک مراکز تعیینی نباشد که ما اقتصاد یاد بگیریم و آنها با فقه آشنا بشوند فایده ندارد. افراد جلسه آیت الله آسید کاظم حائری، مرحوم آیت الله آشیخ مهدی آصفی، مرحوم آیت الله هاشمی شاهرودی و آیت الله جناتی و آیت الله مومن و دیگران بودند و از آن طرف هم چهره‌های شناخته شده اقتصاد در خارج و داخل بودند. بنابراین عرضم اینست که این فضا وقتی ایجاد شد کم کم از نوسازی مسائل کهن به سراغ موضوعات جدید رفتند یعنی  فقه مستحدثات. فقه مستحدثات یا نوازل یا به تعبیر آن روایت معروف که مقبوله هم است حوادث واقعه، یعنی اموری که قبلاً سابقه نداشته و اخیراً پیش آمده و به شکل جزئی در نصوص نیامده است. باید با اطلاقات و عمومات و اصول عملیه یا به قول بعضی از سنی‌ها با مقاصد شریعه مسئله آن را حل کرد مانند مسائل پولی و بانکی و مسائلی که مثال زدیم. وقتی که رفتند سراغ فقه مستحدثات متوجه شدند قضیه چند تا فرع در یک باب نیست. وقتی می‌رویم به سراغ فقه معاصر و قلمروهای جدید، می‌بینیم سه مرحله مواجهه وجود دارد. مرحله اول مواجهه، فقه مسائل مستحدثه است یعنی فروع فقهی مستحدثه. یعنی کارشان استنباط مستحدثات بوده. یک مسئله‌­ای قبلا نبوده و تازه است. این پول کاغذی زکات بهش تعلق می‌گیرد یا نه؟ حق ابتکار و بیمه عمر را چی کار بکنیم؟ بعد متوجه شدیم اینها تراکم‌هایی دارند. کم کم رفتیم به سراغ فقه ابواب مستحدثه. دیدیم یک باب مستحدث را توجه بکنیم. لذا آنچه آشیخ حسین حلی نوشته بودند عده‌­المسائل، آقایان در آخر مثلاً تحریر یا منهاج می‌آوردند یعنی یک تعدادی مسائل را ملحق و تکمله می‌آوردند دیدند کم‌­کم کار با اینها پیش نمی‌رود. مرحله اول کل مسائل مستحدثه مهم را یکجا عرضه کردند. حالا چه استدلالی و چه فتوایی. فتوایی‌­هایش به شکل استفتائات بیرون آمد و استدلالی‌­هایش با عناوین مختلف مثل بحوث فقهیه المعاصره، بحوث فی الفقه التدبیر و غیره. بعد کم‌­کم سعی شد ابوابی را تجمیع‌­کننده این فروع قرار بدهند. وقتی تلاش برای ابواب آغاز شد قضیه فرق می‌کرد. یعنی مسائل مستحدثه در مناسک عبادی، مسائل مستحدث در عبادات مالی، در معاملات مالی در بیع و اجاره و انواع اینها داشتیم. در نکاح و طلاق داشتیم مثل عیوب. مسائل مستحدثه قضایی داشتیم. اما کم‌­کم تراکم اینها در هر باب باعث شد تعبیر به موج دوم فقه معاصر کنیم و فقه ابواب مستحدث بگوییم. یک فقه زنان است. کل مسائل زنان را یکبار دیگر بازنگری بکنیم. هم مسائل کهنش را هم بازنگری بکنیم و هم حوزه‌های جدیدش را ببینیم چه است. حدود وجه و کفین را دوباره بنشینیم فکر بکنیم ببینیم دقیق استنباط شده یا نه؟ مسائل اشتغال زنان، حقوق زن، حق تمکین و حق استمتاع، حق عدم خروج از منزل بدون اذن زوجه، حق همخوابگی، مسائل مربوط به طلاق و غیره و غیره. تماماً یک دور در این مخصوصا چهل پنجاه سال اخیر بازنگری شده است. دو، فقه تغذیه و محیط زیست. این قسمت هنوز مفصل نشده است و هنوز ملحق به 1ـ باب سنتی طهارت و 2ـ ملحق است تا حدی به فقه پزشکی. آرام آرام جدا می‌شود. مسائل مربوط به خوراکی‌ها مخصوصا آبزیان، مسائل مربوط به استفاده از مواد مخدر، مسائل مربوط به الکل و مخمرها، افزودنی‌ها و ژلاتین‌ها، صید و شکار و جنگل‌داری و حفظ نباتات و غیره. باب سوم، فقه پزشکی: که خیلی مفصل است. مسائل مربوط به کنترل جمعیت، سقط جنین، باروری مصنوعی، تشریع، پیوند اعضا و داروها و غیره. چهارم، فقه هنر و ملحقاتش. سرگرمی و رسانه. پنجم، فقه جزا است. جرم‌­شناسی و اثبات جرم، جرم سیاسی، جرایم غیر مسلمین، تبدیل مجازات، تعزیرهای جدید، جایگزین‌های مجازاتی که در دنیا رایج شده است. شش، فقه القضاء که بیشتر به حوزه دادرسی و قانون مدنی کار دارد. آیین دادرسی، مباحث شواهد جرم‌­شناسی، علم قاضی، هیئت منصفه، فرایند تقنین و غیره. بحث وکیل، وکیل تسخیری و خیلی از بحث‌­ها. هفتم، فقه حکومت و سیاست، حتی اگر جنبش‌های اسلامی در دنیا نمی‌بود انقلاب اسلامی کافی بود که اضطرار به این باب فقه حکومت و سیاست را جدی بکند. مسائل مربوط به نظام سیاسی و حکومتی، اختیارات رهبر، رای و مشارکت سیاسی و مدنی، اشتغال زنان به پست‌های مدیریتی، آزادی‌های سیاسی، حقوق غیر مسلمین و غیره. هشتم، فقه اقتصاد: بحث‌های فلسفه و نظام اقتصادی، مسائل مربوط به اسکناس و اوراق بهادار، نهادهای مالی مثل بانک و بورس و بیمه و دیگر. آخرینش هم فقه تربیت که یک خورده متاخرتر از بقیه است. آن هم مسائل خاص خودش را دارد. حق بر تربیت، وظایف والدین در تربیت، حدود مداخله دولت‌ها در تربیت، بحث‌های مربوط به روش‌های تربیتی به خصوص تنبیه بدنی، نهادهای تعلیم و تربیت، محتوای تعلیمی به اصطلاح امروز تعلیمات اجباری، تربیت جنسی، تربیت اجتماعی، تربیت عبادی، تربیت حرفه‌ای و مهارتی و غیره. این موج دوم است.

 

حتی اگر جنبش‌های اسلامی در دنیا نمی‌بود انقلاب اسلامی کافی بود که اضطرار به این باب فقه حکومت و سیاست را جدی بکند. مسائل مربوط به نظام سیاسی و حکومتی، اختیارات رهبر، رای و مشارکت سیاسی و مدنی، اشتغال زنان به پست‌های مدیریتی، آزادی‌های سیاسی، حقوق غیر مسلمین و غیره.

 

موج سوم را می‌شود گفت رویکردهای مستحدثه است. یعنی رویکردهایی که خوانش تازه‌ای از کل ادله و فروع را دنبال می‌کند. ما مثلاً رویکرد اجتماعی را در فقه داشتیم چون در تفسیر زودتر شروع شد. تفسیرهایی مثل المنار، تا حدی تفسیر نوین و تفسیر المیزان عملاً خوانش اجتماعی از آیات قرآن می‌کنند. این به فقه هم سرایت پیدا کرد. فقه اجتماعی، خوانش اجتماعی از ادله الصلاه، از بحث‌های حج و تازه با این نگاه اجتماعی به مجموعه ادله و فروع متوجه شدند که چقدر احکام وضعی و تکلیفی در این حوزه مغفول بوده است و توجه نمی‌شده است. دیگری رویکرد سیاسی، یعنی خوانش سیاسی است که شامل بحث‌های مربوط به قدرت و شکل‌­گیری دولت است. رویکرد بعدی تربیتی است یعنی خوانش تربیتی از ادله و احکام. نکته فنی را عرض بکنم شاید دوستان مایل باشند بحث بکنند. وقتی اصول ما تا حدی از دوران آخوند به بعد ملاکی می‌شود زمینه برای این رویکرد تربیتی باز می‌شود چون بخشی از این ملاک‌ها تربیتی است و با هدف تعالی انسان می‌­باشد. وقتی در اصول بعضی بزرگان می‌فرمایند بسیاری از افتاهای اهلبیت(ع) به خاطر سوق سائل به کمال است اهداف تربیتی داشتند این رویکرد تربیتی تقویت می‌شود. رویکرد مقارن هم که یک رویکرد روش تحقیقی است قبلاً هم بوده اما الان شدت گرفته. رویکرد مقاصدی هم که در اهل سنت شروع شده ولی در شیعه مسیر روشن و قابل دفاعی پیدا نکرده و در کشف و اعمال مقاصد مشکلات جدی هست. اما چون اصول ما به سمت اصول ملاکی حرکت می‌کند و نظریه شیعه تبعیت مطلق احکام از ملاکات است حالا تقریرات مختلف از ملاک و حفظ ملاک هست مثل ملاک در متعلق حکم، در نفس حکم، در سلوک طریق یا در تحفظ بر ملاکات احکام واقعی. بنابراین استعداد علمی و عقلانی اصول شیعه در مقاصد بیشتر از اهل سنت است. تا سال‌های اخیر اصول اهل سنت بیشتر اشعری پیش رفته است. فقه مقاصدی یک فقه معتزلی و اعتزالی است. من گاهی به نظرم می‌رسد نباید دچار یک نوع ذوق‌­زدگی بشویم و هر حرف تازه‌ای از اهل سنت می‌آید باید ببینیم چقدر معیارهای حجیت در اصول شیعه بر آنها منطبق است. هنوز در ملاکات که دویست سیصد سال سابقه دارد گرفتاریم. احراز ملاک را هنوز مشکل داریم و حیثیات تقییدیه و تحلیلیه هنوز بحث می‌شود. کشف مستقل ملاکات تقریبا هنوز در بن بست مطلق است و راهی برایش پیدا نکردیم. تازه خدا پدر شهید صدر را بیامرزد که برای استقراء ملاکات راه اصولی باز کرد از باب حجیت استقراء وگرنه حتی استقرای ملاک هم به کار نمی‌آمد، یعنی نمی‌توانستیم از استقراء نصوص شرعی به ملاک برسیم. ما هنوز راه زیاد داریم که باید طی شود مثلاً فرض که مقاصد کلی کشف شد باید دید مقصد کلی چطور در حکم جزئی کسر و انکسار می‌شود، ملاکاتش چیست و چگونه اشراب می‌شود؟ این خیلی حرف سنگینی است. از رویکرد جدید و مستحدثه، رویکرد بین‌­رشته‌ای هست، رویکردهای بین‌­رشته‌ای که یک وقتی بحث بشود یک جلسه مستقل می‌خواهد. رویکرد چند رشته‌ای یعنی شما براساس چند رشته تحقیق را به سامان برسانید و بگویید فلان موضوع در فقه و حقوق است. الان تحقیقاتی که در حوزه و دانشگاه انجام می‌شود می‌گویند بانکداری از منظر فقه و حقوق که اینها چند رشته‌ای است. یعنی جواب فقها و حقوقدانان را می‌دهیم ولی یک گام جدید رویکرد بین‌­رشته‌ای است. یعنی یافته‌های یک رشته‌ای دیگر را در این رشته استفاده می‌کنید. در فقه پزشکی تا حدی اینجوری شدیم. یعنی خود فقه موضوع‌­شناسی را دیگر کار نمی‌کند و از علم پزشکی وام می‌گیرد. ضابطه را می‌دهد اما موضوع‌­شناسی در چارچوب کلی را از پزشکی می‌گیرد. بعد از آن تحقیقات بین رشته‌ای در حوزه روش است. یعنی با چند روش است و بعد از آن تحقیقات فرارشته‌ای است که در  دنیای علم مطرح است و باید با دقت و وسواس و احتیاط به این مباحث نزدیک بشویم. بالاخره زحمتی که بزرگان ما در هزار سال کشیدند یک اصول فقه … را درست کردند با چهار کلمه حرف نمی‌شود به این راحتی تغییرش داد.

آخرینش رویکرد نظام‌­سازی است که یک شکل خاصی گرفته است. رویکرد نظام‌­سازی برای خودش اصول موضوعه و روش‌ها و چالش‌هایی پیدا می‌کند که بحث می‌شود. آنچه به نظر می‌رسد به عنوان صورت‌­بندی فقه معاصر در این مجموعه شاید قابل گزارش باشد. البته این ویژگی‌ها قابل تکثیر هم است ولی تصور می‌کنم که این چارچوب که عرض کردم یعنی چارچوب گونه‌های تولید و ارائه و تحقیقات فقهی، عرصه‌های فقه مستحدثات و بعد رویکردهای مختلف را فکر می‌کنم یک صورت‌بندی خوب برای گزارش است. بعضی چیزها را اسم نبردیم مثلاً رویکرد پویا، رویکرد گویا و رویکرد جواهری، این پاسخش تا حدی روشن است. چون وجه غالب فقه را خواستیم عرض بکنیم که همچنان وجه غالب فقه امامیه فقه جواهری پویاست به تعبیر امام(ره). یعنی فقهی که اصول مضبوط دارد و مبتنی بر حجیت قطع و امارات معتبر است و بنابراین تقریبا از ظن صرف پیروی نمی‌کند و به طور کامل پای‌­بند به حوزه روش و منهج است. منبع استنباطش هم کتاب و سنت و عقل است. اما با تطور موضوع، تطور قیود، تطور آنچه بر خطاب حکم یا بر فعلیت و امتثال اثر می‌گذارد سعی می‌کند قضیه را با دقت دنبال بکند. این پویایی در فقه جواهری می‌شود. تقریباً فقه مرحوم خویی و فقه مرحوم امام(ره) و مرحوم آشیخ حسین حلی و قبل از اینها آسید ابوالحسن اصفهانی و بعد از اینها فقهای معاصر در همین مسیر حرکت می‌کنند. حداکثر که یک طیف تشکیل بدهیم. اما کسانی که دم از فقه پویا می‌زدند دنبال خروج از یک چارچوب بودند. لذا امام(ره) با تندی با اینها برخورد کرد و آن جریان را اصلاح کرد و اغلب آنها برگشتند به فقه جواهری البته در سر طیف نو‌­گراتر. فقه پویا یک داستان دیگری هم دارد و بیشتر متعلق به قرآنیون است. نهضت قرآنیون و بازگشت به قرآن، انکار حجیت خبر واحد ظنی و بازگشت به مبنای قدمای شیعه یعنی اینکه فقط خبر قطعی و اطمینانی حجت است همچنان با اسم‌های دیگر در جریان است. این هم قابل توجه عزیزان باشد. یک رویکرد دیگری هم است که به نظرم رویکرد فقهی نیست و از چارچوب فقه خارج شده است که در بعضی کلاس‌ها به رویکرد مدرن تعبیر می‌کنم. چرا مدرن می‌گویم؟ چون خاستگاهش از نگاه بنده مدرنیته غرب است. این یک خوانش مجدد از کل اسلام است نه فقه. لذا فقه‌گریز است. می‌گوید به جای فقه، مدل‌های دیگری را برای اسلام و آموزه‌های اسلامی در پیش بگیریم. مبادی و اصول موضوعه‌اش متفاوت است و این قسم از همان قسمت‌هایی است که بخشی از آن موسوم شده به پروژه روشنفکری دینی در ایران. حالا نمی‌فهمیم یعنی چی. اصطلاح روشنفکری دینی غیر علمی است. چون خروج از روش، اصول موضوعه و روش تحقیق و روش‌­شناسی متداول است و در جای خودش باید نقد بشود. آن را رویکرد فقهی در فقه معاصر تلقی نمی‌کنم. بیشتر یک نوع انشعاب و خروج از فقه دیده می‌شود. اگرچه ممکن است به دست کسانی شده باشد که چند صباحی در درس‌های فقه هم حاضر شده باشند.

رهنامه: با تشکر از توضیحات کامل و جامع شما.

پاسخ دهید: