
گفتگو با حجت الاسلام محمدحسن مروجی طبسی، برگزیده جشنواره اول و دوم علامه حلی «ره»
رهنامه: لطفاً خودتان را معرفی کنید.
مروجی طبسی: بنده محمد محسن مروجی طبسی، معروف به طبسی هستم و در تاریخ 1/11/1360 در قم به دنیا آمدم. از قدیم خانواده ما اهل علم بودند و بنده نیز در چنین محیطی پرورش یافتم. پدر بنده آیتالله نجمالدّین طبسی هستند که برای اهل فضل و علم، نام آشنایی است.
رهنامه: پس جنابعالی آیت الله زادهاید! چه حسی دارید که پسر آیت الله هستید؟
حسی ندارم، چون در این راه سعی کردم آقا زاده نباشم! و فرزند هنر و تلاش خود باشم
فرزند هنر باش، نه فرزند پدر
فرزند هنر زنده کند نام پدر
از ابتدا کوشیدم نان از نام پدر یا پدربزرگم نخورم. مثلی هست که میگوید: کوزهگر از کوزه شکسته آب میخورد. البته این حرف حمل بر تکبر و خودستایی نشود. قطعاً راهنماییها و رهنمودهای ایشان برای من راهگشا بوده، ولی من از نظر فکری و علمی، مستقل بودم.
رهنامه: از روند تحصیلی و سیر درسیتان بگویید.
مروجی طبسی: بنده تا پایان دوره راهنمایی درس خواندم. البته مدرک سیکلم را در مدرسه ایرانیهای لبنان گرفتم. چند سال به خاطر اشتغالات پدرم در لبنان بودیم. به ایران که برگشتیم، در امتحان ورودی حوزه شرکت کردم و در سال 74 وارد حوزه علمیه قم شدم. دو سال اول، در مدرسه علمیه عترت آل محمد (ص) بودم و از سال سوم تا سال هشتم در مدرسه علمیه شهیدین مشغول به تحصیل شدم. در کنار تحصیل رسائل و مکاسب، در سال 1384 در رشته دین شناسی (دوره کارشناسی) در مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی امام خمینی (ره) به تحصیل پرداختم. در کنار این فعالیتها، از سال 1383 در مرکز تخصصی تربیت محقق مذاهب اسلامی نیز مشغول تحصیل هستم.
در این مرکز، در کنار کارهای آموزشی، درباره مسائل اختلافی بین مذاهب اسلامی نیز به پژوهش پرداختم و بعد از فارغالتحصیلی، تدریس نیز میکنم و به فعالیتهای پژوهشی در این مرکز میپردازم.
پس از پایان دوره کارشناسی مؤسسه امام خمینی (ره)، در آزمون سراسری کارشناسی ارشد دانشگاهها شرکت کردم و هم اکنون در رشته مطالعات تاریخ تشیع در دانشگاه ادیان و مذاهب، مشغول به تحصیل هستم. ضمن آنکه در دروس خارج فقه و اصول نیز به طور مرتب شرکت میکنم.
رهنامه: با روندی که برای تحصیلات خود برشمردید، به نظر میرسد روندی عادی را طی کردید، نه روندی جهشی. در این صورت، عامل این همه توفیقات چه بوده است؟
مروجی طبسی: بنده به این شعر خیلی اعتقاد دارم:
رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
سعی کردم بر اساس این شیوه، آهسته و پیوسته حرکت کنم. وقتی بنده خودم را ارزیابی میکنم، از نظر نبوغ و استعداد متوسط هستم، اما به لطف خدا، همت و تلاش و پشتکارم خوب بوده است. رمز موفقیت بنده به خاطر پشتکارم است. البته در این مسیر سعی کردم مغرور نشوم. بنده در اواسط کار چوب غرور را خوردم، ولی متنبه شده و خودم را اصلاح کردم. شهرت لذتی دارد که اگر در آن غرق و مرعوب شوید، شما را زمین میزند.
سعی کردم آقازاده نباشم و فرزند هنر و تلاش خود باشم. کوشیدم نان از نامِ پدر یا پدربزرگم نخورم.
بنده روش لاکپشتی را الگوی مناسبی برای بیشتر طلبهها میدانم. در دوره راهنمایی به دلیل ضعفی که در برخی دروس مثل ریاضی داشتم، کاملاً از رشد خودم ناامید شده بودم. یک نکته را باید چند بار میخواندم تا یاد میگرفتم و معلمها فرصت تکرار مطالب را نداشتند. بر اساس یک فرهنگ غلط، ملاک ارزیابی دانشآموز خوب، موفقیت در این دروس محسوب میشد. به خاطر همین بنده دچار سرخوردگی شدم. البته در خیلی مسائل استعداد داشتم، تا اینکه خداوند مرا با حوزه آشنا کرد و در این مسیر استعدادهایم شکوفا شد.
رهنامه: شما سن کمی داشتید که وارد حوزه علمیه شدید. در آن سالها خیلی مشکل بود که کسی خودش به تنهایی راه درست و منطقی را تشخیص بدهد. آیا کسی شما را در این مسیر کمک کرد یا اینکه شرایط و جبر محیطی شما را به این راه کشاند؟
مروجی طبسی: یکی از دلایل انتخابم، بر اثر محیط بود. به هر حال من از فضای مدارس رسمی دلزده شدم و با شجاعت بیان میکنم که ورود من به حوزه ابتدائاً، از روی علاقه و عشق و حرفهای کلیشهای مثل این که میخواستم سرباز امام زمان(عج) باشم نبود ، ولی نگاه منفی هم نداشتم و به جهت ذهنیت مثبتی که از پدربزرگ و پدر خودم داشتم، به حوزه علاقهمند بودم. البته خانواده هم در انتخاب این مسیر نقش داشت، ولی هیچوقت پدرم نفیاً و اثباتاً در این باره چیزی به من نگفت. خودم کارهایم را انجام دادم و با اینکه ایشان در حوزه و مرکز مدیریت جایگاهی دارند، ولی در این زمینه، سفارشی یا راهنماییای نکردند و به بنده برای انتخاب مسیر، آزادی کامل دادند. البته در حال حاضر ایشان پدر، استاد و دوست بنده هستند و رابطة دوستی ما بر روابط پدری و استادی اولویت دارد.
رهنامه: با این روندی که برای تحصیلاتتان برشمردید، دنبال دست یافتن به چه تخصصی در حوزه هستید؟ علوم مرتبط با رشته تخصصی شما چیست؟
مروجی طبسی: تخصص من مذاهب اسلامی است. حال چه در بحث تاریخی و چه بحث حدیث و یا تفسیر. البته همه اینها با محوریت اهل بیت(ع) است. بنده نمیخواهم تنها مذهب شناس باشم، بلکه درصدد اثبات حقانیت آموزههای اهل بیت(ع) هستم. تاریخ و تفسیر و حدیث، علوم مرتبط با تخصص ماست که به همه آنها پرداخته میشود.
رهنامه: شما از فعالان حوزه پژوهشی نیز به شمار میآیید. از چه زمانی وارد بحث پژوهشی شدید و از این واژه چه تعریفی دارید؟
مروجی طبسی: بنده فلسفهای در زندگی خودم دارم که شامل همه مسائل زندگی آموزشی، پژوهشی، تبلیغ و غیره میشود. من میگویم انسان باید خودش را داخل معرکه و کار بیندازد تا ترسش بریزد و بعد از آن به صورت اصولی کار کند. بنده در بحث پژوهش نیز آگاهی کامل نداشتم. به این صورت که تعریفی از پژوهش داشته و پارامترهای آن را تشخیص داده باشم، چون معتقدم پرداختن ابتدایی به این مباحث، سبب ایستایی و سکون میشود.
فعالیت پژوهشی من، از سال سوم حوزه در مدرسه علمیه شهیدین آغاز شد. البته پژوهش سالانه در آن مدرسه جزو برنامه آموزشی بود، ولی بنده کاری به اجبار نداشتم و از سال 76 شروع به نوشتن کردم.
اولین کار من، مقالهای به نام «خدیجه، مادر امت» بود که در مجله کوثر به چاپ رسید و مایه دلگرمی و تشویق من شد. مقاله بنده را هیأت تحریریهای قوی خواند و تأیید کرد که استاد جواد محدثی و محمود مهدیپور جزو اعضای آن بودند.
در همان سال دو مقاله دیگر به نامهای «روزنههای امید در عصر غیبت» و «یهود از دیدگاه قرآن و تاریخ» در همان مجله چاپ شد. بعد از آن به طور جدی مقالهنویسی را شروع کردم و کار «پیامبران ناشناخته در قرآن» به صورت سلسله مقاله در شمارههای پی در پی، در مجله کوثر و دیگر نشریهها به چاپ رسید.
بنده در حوزه نشر کتاب هم وارد شدم. محصول سیزده سال کار پژوهشی، پنج کتاب و بیش از چهل مقاله است.
رهنامه: لطفاً درباره نخستین کتابتان توضیح بدهید؟
مروجی طبسی: کتاب «اولین یار پیامبر کیست؟»، ثمره علمی همایشی بود که در مدرسه شهیدین برگزار شد. سالی که مقام معظم رهبری آن را سال امام علی (ع) نامگذاری کردند، مدرسه همایشی با نام «علی (ع)، امام قرنها» برگزار کرد که بنده در آن همایش شرکت کردم و رتبه اول را به دست آوردم. بعد از آن مقداری به جوانب مختلف مقاله پرداختم و آن را به صورت کتاب چاپ کردم.
بنده در پژوهشهایم دنبال موضوعاتی بودم که مشکلی را حل کند. ضمن آنکه بیشتر موضوعات مورد توجه من با گرایش مسائل اختلافی بین شیعه و سنی بود.
رهنامه: نکته قابل توجه همین است. شما بر چه اساسی به دنبال این کارها رفتید؟ بر چه مبنایی موضوع را انتخاب کردید؟ آیا درگیر پرسشی میشدید یا اینکه میخواستید کاری انجام داده باشید؟
مروجی طبسی: مبنای من در انتخاب موضوعها، نیازها و خلأها در حوزه مسائل بین مذهبی است. برای نمونه، بین شیعه و سنی مسألهای حل نشده است یا اینکه حل شده، ولی باید روش دیگری برای حل مسأله ارائه شود یا اینکه کمکاریهایی درباره موضوع وجود دارد و نیازمند بررسی دوباره است.
رهنامه: این روزها ریزشها و رویشها، جزو مباحث متعارف جامعه به شمار میآید. شما کتابی با عنوان «بازخوانی یک ریزش» دارید. موضوع این کتاب چیست؟
مروجی طبسی: «بازخوانی یک ریزش»، عنوان دومین کتاب بنده است که درباره زندگی سعد بن أبی وقاص از صحابه پیامبر اسلام (ص) و امیرالمؤمنین (ع) است.
ایشان جزو یکی از ریزشهای حکومت حضرت علی (ع) بود و در زمان پیامبر اسلام (ص) سابقه خوبی داشت، ولی با حضرت امیر (ع) سازگاری نداشت. عبارتی امیرالمؤمنین (ع) در خطبه شقشقیه درباره سعد بن أبی وقاص دارد که شرح آن عبارت، سبب نوشتن این کتاب شد.
مناسبت نگارش کتاب، همایشی بود که در دومین سال موسوم به امام علی (ع) در مدرسه شهیدین برگزار شد و بنده مقالهای نوشتم که از دل آن این کتاب بیرون آمد. این کتاب 288 صفحه است و مرحوم حضرت آیت الله معرفت برای آن تقریظی نوشتند.
سعی کردم آهسته و پیوسته حرکت کنم. وقتی بنده خودم را ارزیابی می کنم، از نظر نبوغ و استعداد متوسط هستم اما به لطف خدا، همت و تلاش و پشتکارم خوب بوده است. رمز موفقیت بنده به خاطر پشتکارم است. بنده روش لاک پشتی را الگوی مناسبی برای بیشتر طلبه ها می دانم.
کتاب سوم بنده با عنوان «محمد بن مسلم، مُحیی سنت نبویه» به زبان عربی است. انگیزه نگارش آن، وجود شبهات وهابیت است. آنها میگویند: شما شیعیان در کتابهایتان، احادیثی در مذمت بهترین اصحاب حدیثتان دارید. امام صادق (ع) در مذمت این افراد حدیث فرموده است. پس شما به چه اجازهای از آنها حدیث نقل میکنید؟ اهل سنت در این زمینه کتاب «رجال الشیعه فی المیزان» را نوشته و براساس آن اصحاب حدیث شیعه را تخطئه کردهاند.
بنده در کتاب خودم بر اساس مبانی شیعه این روایات را بررسی کردم و به آن پاسخ دادم.
کتابهای دیگرم، یکی با عنوان «امام رضا (ع) به روایت اهل سنت» در جشنواره اول علامه حلی برگزیده ویژه شد و دیگری با عنوان «حدیث سلسلة الذهب از دیدگاه اهل سنت» در جشنواره دوم رتبه آورد. کتابهای دیگری نیز در دست تألیف دارم.
رهنامه: کتاب مثل فرزند انسان به شمار میآید و ممکن است یکی از کتابهایتان را بیشتر دوست داشته باشید. شما به عنوان پدیدآورنده این آثار، کدامیک از ثمرات خود را بیشتر دوست دارید؟
مروجی طبسی: من همه آثارم را دوست دارم، اما کتاب «امام رضا (ع) به روایت اهل سنت» چیز دیگری است و نور چشم به شمار میآید. سال گذشته هنوز این کتاب به چاپ نرسیده بود که در جشنواره رتبه آورد. این کتاب نقطه عطفی در زندگی علمی من بود و برکات مادی و معنوی بسیاری برای بنده داشت. معلوم میشود آقا امام رضا (ع) عنایت داشتند. ضمن آنکه کتاب «حدیث سلسلهالذهب به روایت اهل سنت» نیز از دل این کتاب بیرون آمد.
رهنامه: برای ارتباط برقرار کردن و آشتی بین طلاب و مقوله پژوهش، چه راهکارهایی را پیشنهاد میکنید؟ آیا سیاستهای دستوری کفایت میکند یا اینکه باید بسترسازی فرهنگی صورت گیرد؟
مروجی طبسی: این پرسش به پاسخی تخصصی نیاز دارد و نمیشود به صورت کلی به آن پاسخ داد. در این باره باید در چند حوزه فعالیت کرد. متأسفانه طلبهها فکر میکنند آموزش جدا از پژوهش است. این تفکیک نادرست است. آموزش با پژوهش همراه است. اینکه چرا تاکنون راهکار عملیاتی کردن آن را کشف نکردیم، سخن دیگری است.
اگر این اندیشه اصلاح شود، دیگر به سیاستهای دستوری نیازی نیست، چرا که در خیلی موارد راهاندازی نهاد و ابلاغ دستور، اگر زیانبار نباشد، دستکم سودمند نیست و جلوی زایشهای علمی را میگیرد.
رهنامه: جنابعالی که بر اساس سیاستهای رسمی و دستوری در مدرسه شهیدین و ارائه پژوهش سالانه به صورت اجباری، شکوفا شدید. پس چطور با این سیاستها مخالف هستید؟
مروجی طبسی: بله. اصل مسأله مهم است، ولی اینکه از چه دورهای باید این سیاستها را آغاز کنیم، باید بررسی شود. اگر از ابتدای طلبگی، دستور باشد، این نوع دستور و تحکم زیانبار خواهد بود.
باز تأکید میکنم حل این مسأله به یکی انگاشتن پژوهش و آموزش است و باید سیاستها و برنامهها بر این اساس تنظیم شود.
ما باید ابتدا بر اساس معنای لغوی تحقیق جلو برویم تا به آن معنای اصطلاحی و آکادمیک برسیم. با روش پلکانی و تدریجی میتوانیم به این قله دست پیدا کنیم. نباید در اول راه، طلبهها به پژوهش حداکثری بپردازند. باید از حداقلها و نقطه صفر شروع کنند. برای نمونه طلبهها در سال اول صرف ساده میخوانند. اگر استادی ایده عینیت آموزش و پژوهش را داشته باشد، بعد از پایان هر درس طلبهها را به کتابهای دیگری درباره همان موضوع درسی سوق میدهد تا طلبهها آرای دیگران را هم ببیند و قدرت تحلیلشان تقویت شود. اگر به این صورت باشد، طلبه پس از سه سال خواندن ادبیات، با منابع صرف و نحو آشنا میشود. همین حداقلها در رساندن شخص به پژوهش حداکثری و تولید علم، اثرگذار است.
متاسفانه طلبه ها فکر می کنند آموزش جدا از پژوهش است. این تفکیک نادرست است. آموزش با پژوهش همراه است. اینکه چرا تاکنون راهکار عملیاتی کردن آن را کشف نکردیم، سخن دیگری است. اگر این اندیشه اصلاح شود دیگر به سیاست های دستوری نیازی نیست؛ چرا که در خیلی موارد راه اندازی نهاد و ابلاغ دستور، اگر زیان بار نباشد، دست کم سودمند نیست و جلوی زایش های علمی را می گیرد.
معاونت پژوهش باید این مسأله را با معاونت آموزش حل کند که آموزش و پژوهش یکی است. هر چند تشکیلات، ساختمانها و نامشان دو تاست.
رهنامه: در حال حاضر به چه فعالیتهایی مشغول هستید؟
مروجی طبسی: بنده در حال حاضر علاوه بر تحصیل در دورة درس خارج فقه و اصول و تألیف کتاب و مقاله، به تدریس در دروس رشته تخصصی خودم مشغول هستم. مؤسسة آموزشی ـ پژوهشی مذاهب اسلامی، مرکز تخصصی تربیت محقق مذاهب اسلامی در قم و دانشگاه امام صادق (ع) در تهران از مراکزی هستند که بنده در آنها مشغول به تدریس هستم. به فعالیتهای جانبی مرتبط مثل تشکیل کُرسیهای نقد مذاهب نوظهور در مدارس و مراکز علمی و مساجد نیز میپردازم.
رهنامه: شما که طلبه موفقی هستید، چه تعریفی از ریشه و هویت طلبگی دارید؟
مروجی طبسی: پرسش مشکلی است. من از نگاه دیگری مسأله را مطرح و مشکل را بیان میکنم تا شاید از لابهلای آن به پاسخ مناسبی دست یابیم. ببینید در حال حاضر در میان طلبههای حوزه علمیه، احساس بیهویتی حاکم است. طلبهها در سالهای اول حوزه شور و شوق بسیاری دارند. اصلاً متوجه این قضیه نیستند، ولی کمکم وارد یک کمای فکری میشوند و مدام از خود میپرسند من کجا هستم؟ قرار است چهکاره شوم؟ چرا باید این لباس را بپوشم و… . در این گیرودار گروهی از حوزه جدا میشوند و به محیطهای دیگر آموزشی، مثل دانشگاه میروند و بعضی به کل با مراکز علمی قطع رابطه میکنند و مشغول کار میشوند. برخی نیز با ابهامات ذهنی خود به امید گشایشی در حوزه میمانند و برخی نیز در مراکز تخصصی حوزه جذب میشوند.
با ایدهای که بنده دارم، میتوان به هویت رسید. از نظر من، هویت دو معنا دارد: هویت ثابت و هویت متغیر. در زمینه هویت ثابت، طلبه کسی است که خودش را با دستورهای امام زمانش وفق میدهد، کسی که با دیدن او، یاد خدا و پیغمبر میافتند. این هویت ثابتی است که برای طلبه میتوان ترسیم کرد، ولی هویت متغیر، با درس و تحصیلات طلبه پیوند میخورد. به این صورت که بعد از پایان پایه ششم، یک ارزیابی و استعدادسنجی درباره فرد صورت گیرد. کسی که در فقه استعداد دارد، در آن مسیر حرکت و خودش را پیدا کند و کسی که در تفسیر استعداد دارد، در مسیر تفسیر قدم بگذارد. اگر استعداد شخص، معین و در آن مسیر هدایت شد، بعد از چند سال به او مدرک کارشناسی ارشد داده شود تا در مرکزی علمی و مرتبط، تدریس کند.
رهنامه: شما هویت طلبگی را با داشتن شغل پیوند میزنید؟
مروجی طبسی: نه. من هویت را با هدف پیوند میزنم، یعنی وقتی هدف فرد روشن شود و بداند در آخر چهکاره میشود، میتواند جایگاهش را در مسیر حوزه پیدا کند.
رهنامه پژوهش: دریافت بنده این است که شما هویت را با تخصص و مهارتی که نتیجه آن داشتن شغل مناسب با تخصص شخص است، گره میزنید.
مروجی طبسی: نه، بنده این موارد را برای نمونه بیان کردم. چیزی که بنده از هویت مد نظر دارم، روشن شدن جایگاه شخص است. اینکه من بدانم در نظام علمی کشور، چهکاره هستم و چه دردی را میخواهم درمان کنم، سازوکارش این است که هدف را بشناسم. باید ببینیم فلان مرکز آموزشی چه برنامهریزیهایی برای رسیدن به هدف انجام داده و من باید چه مراحلی را طی کنم تا مثلاً در آخر محقق تاریخ بشوم و در صورت تخصص در حوزه تاریخ، به چه دردی میخورم و استفادههایی که از من و علم من میشود نیز مشخص شود.
ما باید ابتدا براساس معنای لغوی تحقیق جلو برویم تا به آن معنای اصطلاحی و آکادمیک برسیم. با روش پلکانی و تدریجی می توانیم به این قله دست پیدا کنیم. نباید در اول راه طلبه ها به پژوهش حداکثری بپردازند. باید از حداقل ها و نقطه صفر شروع کنند. همین حداقل ها در رساندن شخص به پژوهش حداکثری و تولید علم اثرگذار است.
البته باید به این پرسش شما، بزرگان و متولیان امر پاسخ بدهند که چنین ساختاری را پدید آوردند. پاسخهای کلی از قبیل اینکه میخواهیم قلهها را فتح و جهان را با مکتب اسلام آشنا کنیم، قانع کننده نیست. این حرفهای کلی چه معنایی دارد؟ متولیان باید تمام داشتهها و نیازها را مشخص کنند و کمیت نیروهای انسانی، در هر گرایش و رشتهای معین شود. اگر نظم و تشکیلاتی باشد، به راحتی این پرسشها پاسخ داده میشود و شخص میتواند هویت خودش را بفهمد.
مثالی درباره نظام آموزشی رقیب بزنم. هیچوقت دانشجو احساس بیهویتی نمیکند، چرا که میداند با طی این دوره آموزشی در این نظام چه جایگاهی دارد. جایگاهش تعریف شده و میداند به چه دردی میخورد، ولی من طلبه چی؟ همه کاره و هیچ کاره هستم. همه از من توقع دارند به همه چیز پاسخ بدهم. وقتی هم که میخواهم در جایی صحبت کنم، میگویند: تو که متخصص نیستی. بالأخره من چهکاره هستم؟ مشخص نیست.
در قدیم هویتها مشخص بود. معلوم بود فلان طلبه به درد نماز جماعت، اداره مسجد یا آموزش میخورد. اگر این روش نهادینه میشد و به تناسب جلو میرفتیم، به هر جهت هویتی مفروض بود، نه مثل الآن که دچار بحران هستیم.
رهنامه: بنده هم با جنابعالی در این باره موافق هستم که قبل از انقلاب، کارکرد طلبه مشخص بود، ولی بعد از انقلاب و برقراری حکومت اسلامی با انبوه مطالبات مواجه شدیم و برای هیچکدام هم آمادگی نداشتیم و این مطلب حوزه را با بحران مواجه کرد.
مروجی طبسی: بله، موافق هستم. البته سی سال از این قضیه گذشته است و بعضی مسئولان خواباند. پرسش این است که آقایان برای رفع مشکل، چه کردند؟
رهنامه: مشکل این است که نیازهای جدید هم جزو وظایف حوزه است و باید پاسخ داده شود ولی هنوز این نیازها درک نشده است.
مروجی طبسی: به نظر بنده مقام معظم رهبری تنها کسی بودند که این درک را داشتند و نسبت به این مسائل در مقاطع مختلف هشدار دادند، ولی کارشکنیهایی شد و نگذاشتند ایشان آن هدفها را دنبال کنند، یعنی تفکرات و منویات ایشان به اندازه یک ایده و نظر هم دنبال نشد.
در دیداری که ایشان چند سال پیش با نخبگان روحانی داشتند، وقتی یکی از مهمانها، از انجمنهای علمی که در حوزه راه افتاده گزارش داد، معظم له با تعجب اظهار بیاطلاعی کردند. معلوم میشود حلقه گمشدهای کارشکنی میکند و نمیگذارد تحولات انجام شود.
رهنامه: از این وادی دردناک بگذریم. شما همراه با درسهای رسمی حوزه، درسهای تخصصی را هم گذراندید. چگونه بین این دو طیف آموزشی توانستید توافق حاصل کنید؟
مروجی طبسی: البته این مطلب هم به مسأله هویت برمیگردد. بنده به این دو گروه درسی به طور همزمان میپرداختم، ولی واقعیت این است که درسهای رسمی حوزه را برای رفع تکلیف میخواندم. البته با نمرات بالا قبول و چند سال هم طلبه ممتاز شدم، اما هیچ رغبتی نداشتم، چون هدف از تحصیل برایم روشن و شفاف نبود. مثلاً در کفایه بحث مشتق را که میخواندیم، در انتهای بحث بیان میشد: «لا ثمره لهذا البحث». این همه وقت ما صرف شود و در آخر هم لاثمره لهذا البحث؟ بالاخره هدف ما از این مطالعات چیست؟ اگر ثمرهای ندارد، چرا باید خوانده شود؟ همه این موردها دست به دست هم داد تا ما بیشتر نبود هویت را احساس کنیم.
چیزی که بنده از هویت مدّنظر دارم، روشن شدن جایگاه شخص است. اینکه من بدانم در نظام علمی کشور، چه کاره هستم و چه دردی را می خواهم درمان کنم.
بنابراین، دروس رسمی حوزه در سطوح بالا از باب رفع تکلیف بود. وقتی وارد درس تخصصی شدم، تازه احساس هویت کردم، گویی تازه متولد شدم.
برخی از هم دورهایهای ما که وارد مرکز تخصصی آیت الله فاضل میشدند، میگفتند: «اگر کسی از ما بپرسد چند سال است که وارد حوزه شدهای، میگویم: یک سال!» این سخن یک ناسزای علمی به سیستم است، یعنی ثمره کار و ورودی و خروجی شما معلوم نیست. البته بنده خیلی وقتها نسبت به روند فعلی حوزه سکوت میکردم و حرفی نمیزدم چون لاثمرة لهذا البحث.
به هر حال بنده با این نگاه توانستم خودم را نگه دارم و توازنی بین درسهای مؤسسه و درسهای حوزه ایجاد کنم.
رهنامه: با این وصف، شما همه نارساییها را از چشم مسئولان میدانید، پس سهم طلبهها چه میشود؟
مروجی طبسی: آقای قرائتی میگفت: «اگر من قرائتی میخواستم با این سیستم جلو بروم، قرائتی نمیشدم». البته طلاب هم وظیفهای دارند. وظیفه مسؤولین این است که این وضعیت را اصلاح کنند، ولی تکلیف من این نیست که منتظر اصلاح آنها باشم. من باید کار خودم را انجام بدهم. بنده اگر میخواستم معطل سیستم باشم، شاید از حوزه بیرون میرفتم، ولی به وظیفه خودم عمل کردم. اگر سیستم چیزی نگیرد، چیزی به انسان نمیدهد. اگر نگوییم این مدیریت آقایان زیانبار است، قطعاً مفید هم نیست.
رهنامه: از سویی جنابعالی به وضعیت کنونی حوزه انتقاد دارید و از سوی دیگر در برخی اظهارات و مصاحبههای خود به سنت سلف تکیه میکنید. به نظر شما این دو مطلب تناقض ندارد؟ چرا که حوزه در مسیر سنتهای گذشته حرکت میکند و شما این حوزه را برنمیتابید.
مروجی طبسی: بحث ما درباره سیستم حوزه و مرکز مدیریت است. مراجع تقلیدی که میراث گذشته ما هستند، این سیستم را تأیید نمیکنند، چرا که نه سنتی محض است و نه جدید، ولی تأکید من بر سنت سلف درباره روش تحقیق است. ما باید ببینیم آنها نسبت به آموزش چه میکردند. در روش آنها آموزش و پژوهش عینیت داشت. بر اساس همین نگاه بود که استاد، دو شاگرد بیشتر نداشت، اما آن دو نفر به اندازه صد نفر کارآمد و مؤثر بودند، چرا که با این روش پیش میرفتند.
دانشجو هیچ وقت احساس بی هویتی نمی کند، چرا که می داند با طیّ این دوره آموزشی، چه جایگاهی در این نظام دارد و به چه دردی می خورد. ولی من طلبه چی؟ همه کاره و هیچ کاره هستم.
ما اگر همان روش سنتی را با قالبهای امروزی احیا و سازوکارهای جدیدی برایش ترسیم کنیم، میتوانیم کار را پیش ببریم. این در حالی است که سیستم کنونی حوزه، نه جدید است و نه سنتی. در ساختار سنتی حوزه، دانشهایی چون ریاضیات، نجوم و طب و… تدریس میشد، ولی در حال حاضر فقط به فقه و اصول پرداخته میشود، آن هم فقط رسائل و مکاسب و کفایه. عملاً حوزه علمیه ما یک حوزه مکاسب و رسائل پرور است که با خواندن آنها کسی فقیه نمیشود، یعنی یک مضغه علقه ناقص است که به حد جنین هم نمیرسد. اگر هم بچهای به دنیا بیاید یک بچه ناقص الخلقه است. اصلاً ساختار فعلی حوزه، سنتی نیست، از این رو، فکر نمیکنم تناقضی بین این دو موضع باشد.
رهنامه: آیا بازگشت به سنت، در دنیای سرعت که اگر امروز اطلاعاتی را دریافت نکنیم، فردا کهنه می شود، سازگار است؟
مروجی طبسی: منافاتی ندارد. ما در روشها به دنیای جدید و بهرهمندی از تکنولوژیهای آن مراجعه میکنیم تا روش عینیت بخشیدن به آموزش و پژوهش را اجرا کنیم. به اصل مسأله نباید دست بخورد، ولی روش آن میتواند امروزی و جدید باشد. ما اگر بخواهیم کار متقن و با کیفیتی انجام دهیم، نباید از سرعت بترسیم.
باز هم تأکید میکنم که انسان باید خودش همت کند و منتظر سیستم نباشد. سیستم اگر مضر نباشد، مفید هم نیست.
وظیفه مسئولین این است که این وضعیت را اصلاح کنند ولی تکلیف من این نیست که منتظر اصلاح آنها باشم. من باید کار خودم را انجام بدهم. اگر سیستم چیزی نگیرد، چیزی به ایشان نمی دهد. اگر نگوییم این مدیریت آقایان زیان بار است، قطعاً مفید هم نیست. تکیه و اعتماد ما نباید به سیستم باشد، نباید فکر کنیم که سیستم ما را در رسیدن به علاقه و استعدادمان کمک می کند.
رهنامه: فکر نمیکنید این اندیشه که به حوزه کاری نداشته باشیم، با روح آرمانگرا و تحول خواه طلبه جوان منافات دارد؟
مروجی طبسی: منظور من این است که تکیه و اعتماد ما نباید به سیستم باشد. نباید فکر کنیم که سیستم ما را در رسیدن به علاقه و استعدادمان، کمک میکند، وگرنه از نظر اداری که باید با حوزه کار داشته باشیم.
رهنامه: با این وصفی که کردید، چه چشماندازی برای حوزه ترسیم میکنید؟
مروجی طبسی: بنده افق معاونت پژوهشی حوزه را روشن میبینم، چون مدیران این مجموعه و در رأس آنها مسئول معاونت نگاه خوبی به مسائل دارند. امیدوارم این بخش رشد خوب و مناسبی داشته باشد، ولی در بخش آموزشی نمیدانم دنبال چه سیاستی هستند. با توجه به اعتراضهای بسیار طلاب و تحرک نداشتن مسئولان، وضعیتی انفجاری را پیشبینی میکنم و با وجود میل برخی، یک تحول جبری حاصل خواهد شد. این بزرگواران با اختیار خود تحول ایجاد نمیکنند، بلکه لاجرم تحول آنها را متحول میکند.