شما اینجا هستید: رهنامه پژوهش » آرشیو مجلات / ش 15+16 » بایسته های تحصیل و تحقیق در علم کلام در گفتگو با علی ربانی گلپایگانی

در اين مصاحبه استاد به مباحثي از جمله وظائف، موضوع، روش و جايگاه علم کلام در حوزه علميه مي‌پردازد. در ادامه به ارائه روش‌هاي مختلف که در مطالعه کلام جديد و قديم وجود دارد و ملاک‌هاي اولويت‌گذاري مسائل کلامي، همچون مسائل مهم خداشناسي (عدل، نبوت و..) مي‌پردازد. در خلال بحث با معرفي کتاب‌هاي مختلف و نافع در اين زمينه‌ها به خصوص درمورد کلام جديد و تاريخ شکل‌گيري و تفاوت‌هاي آن با کلام قديم مي‌پردازد.

رهنامه: موضوع، غايت، روش، جايگاه و ارزش علم کلام چيست؟

استاد: علم کلام از نظر موضوع و غايت، با اعتقادات در ارتباط است؛ اين علم حقايق اعتقادي را بررسي و مطالعه مي‌كند و به دفاع از آنها مي‌پردازد؛ بنابراين موضوع کلام اسلامي، عقايد اسلامي و غايت آن، دفاع از آن اعتقادات است. اگر در مباحث اعتقادي شبهه و پرسشي مطرح شود، مسئوليت پاسخگويي به آنها و دفاع از اعتقادات بر عهده علم کلام و متکلمان است.

اهداف علم کلام متنوع و متعدد است؛ به همين دليل روش‌هايش نيز متعدد و متنوع است و از روش‌هاي گوناگون منطقيِ مُجاز و موجه مثل قياس، برهان، تمثيل، جدل احسن، خطابه و… استفاده مي‌کند. تمام اينها براي متکلم مجاز است؛ يعني بايد متناسب با موضوع و هدف، روشش را انتخاب كند؛ همان‌طور که قرآن مي‌فرمايد: «ادعوا الي سبيل الي ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتي هي احسن».

متکلم در حوزه کلام آنچه در قرآن و احاديث مطرح شده، جمع‌آوري مي‌کند و نظام مي‌دهد و سپس تبيين مي‌کند و توضيح مي‌دهد و بعد اثبات مي‌کند. سپس در مقام دفاع برمي‌آيد. در طول تاريخ اين کارها در کلام اسلامي شده است؛ اما گاهي بعضي از آنها يا بخشي از هر كدام برجسته شده است؛ مثلاً در اوايل شکل‌گيري اين دانش، نظام‌مندکردن مباحث اعتقادي کار ارزشمند و لازمي بود که امثال شيخ صدوق و شيخ مفيد، بيشتر به اين وظيفه كلامي پرداخته‌اند. در زمان‌هاي ديگر نيز کارهاي ديگري شد.

مبناي حيات ديني انسان اعتقادات است و با قبول اعتقادات است که انسان وارد اسلام مي‌شود. اصلاً آن آيات قرآن که تقدم نزولي دارند، از سنخ اعتقادات‌اند. گام نخست همه انبيا نيز اعتقادات بوده است. سيره علمي ائمه اطهار(عليهم السلام) نيز همين‌طور بوده است. ايشان وقتي آزادي عمل داشتند و مي‌توانستند در حوزه معارف اسلامي تلاش کنند، به اعتقادات توجه زيادي مي‌كردند، به‌ويژه در زمان امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) که بحث امامت بسيار مطرح بود و ويژگي خاصي داشت. ائمه(عليهم السلام) مجلس تشكيل مي‌دادند و عده‌اي را به مناظره وامي‌داشتند و در مورد مناظره‌شان قضاوت مي‌کردند.

رهنامه: با توجه به اين اهميت، آموزش کلام در حوزه‌هاي علميه را چگونه ارزيابي مي‌کنيد و چه بايسته‌هايي براي آن در نظر داريد؟

استاد: در وضعيت فعلي در خارج از حوزه، يک دوره اعتقادات ساده در مدارس آموزش داده مي‌شود؛ البته بدون در نظر گرفتن سطح علمي دانش‌آموزان ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان که اعتراضاتي را هم در بر داد. پس از ورود به حوزه آموزش عقايد آيت‌الله مصباح تدريس مي‌شود. قبلاً به جاي اين کتاب، شيعه در اسلام خوانده مي‌شد که کار اشتباهي بود؛ چرا که بعضي از مباحث اين کتاب، در سطح بالايي است و نبايد در مقدمات خوانده شود.

بی گمان برای کسانی که در دوره های تخصصی و عالی علوم عقلی مانند فلسفه، کلام و دین شناسی تحصیل می کنند، دانستن منطق در حد المنطق مرحوم مظفر، کفایت نمی کند و به بحث های عمیق تری نیاز دارند.

سپس در ادامه مقدمات، كتاب بداية المعارف خوانده مي‌شود که آن‌چنان که بايد، استدلال ندارد، بلکه گزارشي از اعتقادات شيعه است. مؤلف نيز سعي کرده است به گونه‌اي گزارش دهد که از جنبه‌هاي چالشي به دور باشد؛ به همين دليل در مصر، علماي اهل سنت براي آشنايي با عقايد شيعه، کتاب عقائد الاماميه را که بداية المعارف شرح آن است، مبناي كار قرار داده‌اند. درباره اينکه کتاب بداية المعارف چقدر با کتاب عقائد الاماميه متناسب است، گفته شده اين شرح اوج و حضيض دارد؛ يعني بعضي از مباحث را در سطح بالايي همچون حکمت متعاليه و مطالبي را نيز بسيار معمولي بيان کرده است؛ بنابراين گزارش شده است اين کتاب، کتاب درسي مناسبي نيست، مگر اينکه در آن بازبيني صورت گيرد.

از كتاب‌هايي كه تا به اينجا مطرح کرديم، هيچ‌کدام به مباحث و قواعد فلسفي نمي‌پردازد، مگر آشنايي با علوم اسلامي استاد مطهري که بعضاً خوانده مي‌شود و بخشي از كتاب، آشنايي با فلسفه است كه در حد مختصري طلبه را با فلسفه آشنا مي‌کند.

در پايه‌هاي هفتم و هشتم محاضرات في الالهيات آيت‌الله سبحاني خوانده مي‌شود. اصل اين کتاب، الالهيات علي هدي الکتاب و السنه است که در چهار جلد تدوين شده است و مناسب کتاب درسي شدن نيست. يكي از دلايل، اندك‌بودن زمان و طولاني‌بودن مباحث اين كتاب است؛ بر همين اساس، كتاب تلخيص‌شده تدريس مي‌شود.

مطالعه کلام در حوزه با اتمام كتاب محاضرات پايان مي‌پذيرد؛ البته ما پيشنهاد كرديم در بحث اعتقادات به اين مقدار اکتفا نشود و براي پايه‌هاي بالاتر نيز اعتقادات به سبکي ديگر باشد که متصديان اين امر مي‌فرمايند دروس حوزه زياد است و به همين مقدار بايد اکتفا كرد.

اما در موضوع فلسفه، در سطح يك و دو، بداية الحكمه و نهاية الحکمه خوانده مي‌شود كه پيشنهاد مي‌شود قبل از خواندن الالهيات، در فلسفه متني مختصرتر از بداية الحکمه خوانده شود؛ چرا كه اين كتاب بالاتر از سطح ابتدايي فلسفه است و برخي از قسمت‌هاي آن بسيار دشوارتر از نهاية الحکمه است؛ اگرچه در مقايسه با منظومه، ابتداي فلسفه محسوب مي‌شود. در واقع از آنجا كه منظومه اولين کتاب فلسفي حوزه بود، علامه طباطبايي كتابي ابتدايي‌تر از آن تأليف کردند و آن را بداية الحکمه نام نهادند؛ بر همين اساس آهنگ و سبک اين كتاب همانند منظومه است، چنان‌كه نهاية الحکمه همانند اسفار است.

رهنامه: اين مهجوريت کلام در متن حوزه‌هاي علميه و اهميت آن در دنياي امروز، ما را وادار مي‌کند که به روش فراگيري و مباني نظري علم کلام و منابع پيشنهادي شما براي تحصيل و مطالعه در اين رشته بپردازيم.

استاد: به طور مشخص سه شاخه علمي به ‌عنوان مبادي نظريِ علم کلام حائز اهميت است.

1ـ علم منطق،

2ـ فلسفه اولي،

3ـ معرفت‌شناسي.

منطق

اگر بخواهيم در حوزه کلام به صورت منطقي و عقلي وارد شويم، بايد همچون علوم ديگر مبادي و مقدماتي را طي كنيم. يکي از مبادي عقايد استدلالي، منطق است. فراگيري اين علم در سطح كتاب المنطق مرحوم مظفر بسيار خوب است. اين كتاب ادبياتي روان و به روز دارد و مباحث را اولويت‌بندي کرده است. اين روند در ديگر كتاب‌هاي منطقي همچون شرح شمسيه و حاشيه ملاعبدالله رعايت نشده است.

منطق را نبايد در يک دوره و يک سطح خواند و سپس آن را رها كرد، بلکه منطق را بايد در سه دوره آموزش ديد. وقتي به خواجه‌نصيرالدين طوسي به‌عنوان الگو در علم كلام مي‌نگريم، مي‌بينيم او از منطق شروع کرد و سپس به کلام رسيد. همو کتاب منطق التجريد را نوشت که نقطه آغاز کتاب تجريد ايشان است و علامه حلي که از شاگردان برجسته ايشان است، اين کتاب را با نام جوهر النضيد شرح كرده است. در ميان کتاب‌هاي قديمي، اين متن بهترين است.

متکلم در حوزه کلام آنچه در قرآن و احادیث مطرح شده جمع آوری می کند و نظام می دهد و سپس تبیین می کند و توضیح می دهد و بعد اثبات می کند. سپس در مقام دفاع بر می آید.

طلبه بايد به گونه‌اي برنامه‌ريزي کند که در دو يا سه نوبت و به طور منظم با مباحث منطقي ارتباط داشته باشد و اين هم به اين صورت ممکن است که در مرحله اول يک دور منطق خوانده شود و بعد از مثلاً يک سال، شخص دوباره به کتاب مراجعه کند و حتي اگر توانست مباحثه کند، به‌خصوص در متون استدلالي و کلامي اهتمام به اين باشد که قواعد منطق به صورت کاربردي اجرا شود. اين کار باعث مي‌شود منطق براي انسان به صورت ملکه دربيايد؛ اما متأسفانه منطق در حوزه نه در زمان مناسب و نه به صورت مناسب تدريس مي‌شود. علاوه بر آنچه گفته شد، طلبه بايد با متن‌هاي مختلف منطقي آشنا شود.

فلسفه

مورد ديگر آشنايي با قواعد عقلي است که در باب هستي‌شناسي مطرح است، مباحثي همچون خداشناسي، نبي‌شناسي، امام‌شناسي و…. مرحوم خواجه بعد از منطق التجريد، مباحث فلسفه را مطرح کرده است. علامه حلي نيز در کتاب کشف المراد، مطلب اول و دوم را به فلسفه اختصاص داده است و از مطلب سوم به بعد به اعتقادات پرداخته است.

بايد مباحث فلسفي را حلاجي کرد و در آنها به ورزيدگي رسيد تا مباحث اعتقادي مثل وجوب خداوند، وحدت و فاعليت خداوند و… فهميده شود. درباره خواندن فلسفه، دست‌كم بايد بگوييم در مباحث اعتقادي، نظريات فلسفي مطرح شده است و هر کس بخواهد اين نظريات را رد کند، بايد با فلسفه آشنايي داشته باشد و آن را خوانده باشد؛ مثلاً مي‌گوييم خداوند فاعل است. آيا خداوند فاعل بالقصد است يا فاعل بالرضا يا فاعل بالعنايه يا فاعل بالتجلي يا…؟

غرض اين است که بگوييم اگر طلبه مباحث بداية الحکمه را بداند آنچه براي مباحث کلامي لازم است، طي کرده است؛ البته کتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم علامه مطهري و علامه طباطبايي نيز کتاب بسيار ارزشمندي است. هدف اين نيست که انسان تقليد کند و به خاطر بسپارد. در بحث فلسفي موضع انسان بايد مشخص باشد؛ اما منطق عمدتاً بديهيات است و انسان ناخودآگاه به آن عمل مي‌کند و جاي انتقاد کم است؛ ولي فلسفه فرق مي‌کند؛ مثلاً اصالت يعني چه؟ اصالت با ماهيت است يا نه؟ و…. نبايد مباحث فلسفي را کنار گذاشت و گفت مثلاً من مي‌خواهم فقط به مسائل اصلي بپردازم. در واقع اين كار بدون تحصيل مقدمه امكان‌پذير نيست.

ما در علوم حوزوي ديواري کوتاه‌تر از علم کلام، بالاخص کلام جديد نداريم. کسي که مي‌خواهد کلام بخواند بايد اين مقدمات را فراهم آورد، بلکه بايد فقه واصول را هم خوب بخواند و دست‌کم پنج سال در درس خارج شرکت کند. بدون اين مقدمات نمي‌توان متکلم شد.

معرفت‌شناسي

مورد ديگر معرفت‌شناسي است. در آثار فلسفي و کلاميِ ما مباحث معرفت‌شناسي موجود است، اما به صورت پراکنده. در اين ميان علامه طباطبايي مقداري منظم کار کرده‌اند و شهيد مطهري و شهيد صدر نيز به دنبال ايشان مطالبي دارند؛ اما نظام نوشتاري استاد مصباح در آموزش فلسفه کامل است و اين کتاب در اين زمينه قابل استفاده است، همين‌طور کتاب مسئله شناخت استاد مطهري و کتاب تئوري شناخت در فلسفه ما از شهيد صدر.

معرفت‌شناسي در طليعه مباحث کلامي است. متون گذشته ما به اين مسئله توجه داشته‌اند. کتاب الياقوت في علم الکلام اثر ابواسحاق ابراهيم بن‌نوبخت ـ كه علامه حلي آن را شرح کرده و انوار الملکوت في شرح الياقوت نام نهاده ـ شايد نخستين متني است که به صورت منظم در کلام عقلي نوشته شده است. ما کتاب الاعتقادات شيخ صدوق را هم داريم که صرفاً جمع‌کردن و خلاصه روايات است؛ اما کتاب الياقوت سبک استدلالي دارد. مؤلف وقتي وارد مباحث مي‌شود، به مسائل مربوط به شبهات سوفسطايي‌ها مي‌پردازد و اينکه آيا ما مسائل بديهي داريم يا نه؟ آيا نظر و تفکر مفيد هم است يا نه؟ اينها پرسش‌هاي اساسي معرفت‌شناسي است كه مؤلف به آنها پرداخته است. بعد از ايشان، مرحوم لاهيجي در کتاب سرمايه ايمان به مباحث منطقي و معرفت‌شناسي پرداخته است.

شرح مقاصد نيز که از آثار اهل‌سنت است، به مباحث معرفت‌شناسي پرداخته است. کتاب درسي ديگري ميان اهل‌سنت موجود است به نام شرح عقائد النفسيه که تفتازاني آن را شرح کرده است. اين کتاب بسيار زيبا از علم و معرفت و ادوات معرفت ـ مثلاً فکر و عقل يا خبر و نقل ـ بحث کرده که آيا ابهام از ادوات معرفت است يا نه؟ اينها مباحث معرفت‌شناسي است و در بحث معرفت‌شناسي متکلمان جلوتر از فلاسفه بوده‌اند و صاحب نظرتر بودند. هيچ کتاب فلسفي را نمي‌توانيد بيابيد که در آغاز، بحث معرفت‌شناسي را مطرح کرده باشد؛ مثلاً آيا با تفکر مي‌شود به معرفت رسيد يا خير. همچنين شبهات سوفسطايي‌ها را پاسخ نداده‌اند؛ ولي متکلمان به اين کار پرداخته‌اند.

مکتب‌هاي فکريِ معرفت‌شناسي عقل‌گرايي، رئاليسم و… است. ما بايد درباره اين مكتب‌ها و نظرياتشان مطالعه كنيم تا بتوانيم در مسئله معرفت‌شناسي موضع خودمان را مشخص کنيم. در اين باره مي‌توان به کتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم مراجعه كرد. اين اثر، کتابي کليدي و عميق و با سبکي جديد است. علامه طباطبايي مباحث معرفت‌شناسي را در مقاله‌هاي اول (شش مقاله اول) آورده است. يکي از مهم‌ترين مسائل معرفت‌شناسي اين است که ادراکات ما چقدر اعتبار علمي دارد؟

کتاب فلسفتنا شهيد صدر نيز در بخش‌هايي به معرفت‌شناسي پرداخته است. اين کتاب بسيار ارزشمند است و تقريباً در فضاي علامه طباطبايي و شهيد مطهري سير کرده است. شيوه‌ها و نگاه‌ها بسيار به هم شبيه است. اثر ديگر شهيد صدر در اين زمينه تئوري شناخت در فلسفه ما است که ظاهراً شاگردان ايشان دو بار كتاب را ترجمه كرده‌اند. شهيد صدر در اين کتاب به نظريات دکارت و هيوم و… پرداخته است. جلد اول آموزش فلسفه اثر استاد مصباح نيز در بخش‌هايي به مباحث معرفت‌شناسي پرداخته است که کتاب خوبي است. براي بسط اطلاعات نيز کتاب مسئله شناخت شهيد مطهري و به‌ويژه مباحثي که ايشان در شرح مبسوط منظومه آورده، بسيار مفيد است، به‌خصوص جلد سوم آن. ويژگي منطق منظومه نيز اين است كه نظم‌هايش به انسان کمک مي‌کند و گاهي مثال‌هاي خوبي زده است، به‌خصوص در مغالطات. كتاب بعدي در اين زمينه اثر آيت‌الله جوادي آملي است به نام شناخت از منظر قرآن. ايشان در کتاب تبيين براهين اثبات وجود خدا نيز در مقدمه کتاب، مباحث معرفت‌شناسي را آورده است. ايشان به اين نکته توجه داشتند که ابتدا بايد مباحث معرفت‌شناسي را مطرح کرد و بعد وارد مباحث شد. از کتاب‌هايي که از غربي‌ها ترجمه شده است، مي‌توان به مابعد الطبيعه يا فلسفه عمومي اثر پُل کول کيه اشاره كرد كه دکتر يحيي مهدوي آن را ترجمه كرده است.

رهنامه: آموزش کلام به چه دانش‌هاي مکمل و مطالعات تکميلي نيازمند است و منابع آنها چيست؟

استاد: در علم كلام دانستني‌ها وجود دارد که بصيرت و توانمندي ذهن انسان را بالا مي‌برد. اين دانستني‌ها عبارت است از آشنايي با ماهيت علم کلام و مباحث کلامي و تاريخ علم کلام؛ البته اين مباحث بسيار به هم نزديک است و براي مطالعه آنها نيازي به استاد نيست.

کتاب گوهر مراد اثر مرحوم لاهيجي در اين زمينه کتاب خوبي است. شايد يگانه‌کتاب در بين شيعه است که به اين مباحث پرداخته است. مرحوم لاهيجي سه کتاب دارد: سرمايه ايمان، گوهر مراد و شوارق الالهام که شرح بر تجريد الكلام است. در کتاب گوهر مراد افکار ابتکاري زياد است. کتاب شرح مقاصد تفتازاني هم مقداري به اين مباحث پرداخته است. بعد هم آشنايي با علوم اسلامي شهيد مطهري است که ابتکار جالبي است. شهيد مطهري در اين كتاب براي هر يک از علوم اسلامي شناسنامه‌اي آورده است كه بخشي نيز به علم کلام اختصاص دارد. آيت‌الله سبحاني استاد بزرگوار ما نيز در اين زمينه کارهاي زيادي کرده است. کتاب بحوث في الملل والنحل ايشان در جهان شيعه منحصر به فرد است. تا به امروز در مورد ملل و نحل کتاب‌هاي محدودي نوشته شده است؛ مثل فرق الشيعه مرحوم نوبختي که فقط به فرقه‌هاي شيعي پرداخته يا اوائل المقالات شيخ مفيد که عقايد شيعه و معتزله و گاهي عقايد ديگران را بيان كرده است يا کتاب المقالات و الفرق از سعد بن‌عبدالله اشعري که ظاهراً مقدار کمي از آن در اختيار است. در آخر هم اثر آيت‌الله سبحاني كه اثري ارزشمند و برتر از آن کتاب‌ها است. ايشان آدم بسيار پرکاري است.

کتابي هم از بنده چاپ شده است با نام فرق و مذاهب کلامي که مباحث به صورت دسته‌بندي در آن آمده است. ديگر آثار بنده درآمدي بر علم کلام و ما هو علم الکلام است. الان در صدد آنيم که تاريخ تحليلي علم کلام نوشته شود. اين بحث از شيعه شروع شده است. گفتني است دانش‌هايي كه با عنوان مکمل براي متکلم بيان شد، مفيد است و بصيرت انسان را توسعه مي‌دهد و در بحث‌هاي تطبيقي يعني کلام تطبيقي، کمک شاياني به انسان مي‌کند. ماهيت علم کلام، تاريخ و تطور علم کلام و مذاهب و فرقه‌هاي علم کلام، از اين دسته است.

بعد از اين مقدمات، به روش مطالعه در مباحث علم کلام جديد و قديم مي‌پردازيم. در باب کلام قديم مي‌توان به دو صورتِ متن‌محوري و مسئله‌محوري به مطالعه پرداخت.

مرحله اول: متن‌محوري

کتاب کشف المراد يكي از اين منابع است كه مقصد سوم به بعد آن براي مباحثه مناسب است. مقصد اول و دوم نيز از مبادي علم کلام است (مباحث فلسفي). مقصد سوم اين كتاب که شروع تجريد الاعتقاد است، به خداشناسي و ذات و صفات خدا پرداخته است. مقصد چهارم بحث نبوت، مقصد پنجم بحث امامت و مقصد ششم بحث معاد است.

ديگر منبع، کتاب شوارق الالهام اثر ملاعبدالرازق لاهيجي است که در عرض کشف المراد است. اين كتاب نيز شرحي بر تجريد است. اين شرح از ابتداي تجريد شروع کرده است؛ اما متأسفانه در بحث علم خداوند به اتمام رسيده است؛ با وجود اين از دو جهت کتاب عميقي است: 1. مطالبي از فلسفه در تبيين متن آورده و گزينشش دقيق بوده است؛ 2. کتاب تحقيقي است و نکاتي که در توضيح و نقد بيان کرده، بسيار ارزشمند است.

از بين متون اهل‌سنت نيز مي‌توان به شرح قوشچي، از مذهب اشعري و کتاب الارشاد ابوبکر باقلاني اشاره كرد که کتاب درسي بوده است، همچنين كتاب امام الحرمين در قرن پنجم و ابوحامد غزالي که رويکرد عرفاني داشته است. بعد از او امام فخرالدين رازي است که بسيار معروف است و کتاب‌هاي زيادي دارد و گرايش فلسفي به مباحث داشته است. از جمله کتاب‌هاي کلامي‌اش المطالب العالية، الاربعين في اصول الدين و المحصل است؛ جناب خواجه‌نصير المحصل را تلخيص و نقد کرده و آن را تلخيص المحصل ناميده است.

اثر ديگر در ميان اهل‌سنت کتابي است با نام المواقف في علم الکلام از عضدالدين ايجي كه در يک جلد چاپ شده است. به نظر مي‌رسد مؤلف از مرحوم خواجه تقليد كرده و در ميان اهل‌سنت متني جامع و موجز بر جاي گذاشته است که رقيب کتاب تجريد باشد. اگر کسي بخواهد همتا و همپاي کشف المراد کتابي از اهل‌سنت نام ببرد که متن و شرحي از اشخاص معتبر داشته باشد، شرح المواقف است که علامه مجلسي در بحارالانوار از آن نقل مي‌کند. متن درسي ديگري هم در حوزه‌هاي اهل‌سنت تدريس مي‌شود به نام شرح العقائد النفسية که يک متن ماتريديه قوي از ابوحفص نفسي است. جناب تفتازاني آن را شرح کرده است. اين کتاب حواشي بسياري دارد.

همچنين کتابي هست که اعتقادات معتزله را بيان مي‌کند. اين کتاب يک‌جلدي و مختصر به نام شرح الاصول الخمسه از قاضي عبدالجبار همداني است. همو کتاب مفصلي به نام المغني في ابواب التوحيد و العدل دارد كه بيست جلد از آن چاپ شده و بعضي از مجلدات هنوز چاپ نشده است. جلد بيستم آن را در رد امامت شيعي نوشته و سيد مرتضي کتابي به نام الشافي در جواب اين کتاب نوشته است. سيد مرتضي در اين اثر، عين عبارات قاضي را نقل و آن را نقد كرده است.

در متن‌هاي کلامي، کشف المراد از شيعه و شرح المواقف جرجاني از اشعريون و براي ماتريديه و معتزله شرح اصول الخمسه متن‌هاي معتبري‌اند.

از ديگر منابع شيعي، آثار شيخ مفيد بدون استثنا خوب است؛ مثلاً يكي از آثار ايشان اوائل المقالات في المذاهب و المختارات است که اعتقادات شيعه و معتزله و مرجئه و اهل حديث را بيان كرده است. انگيزه مؤلف اين بوده است که حدود و ثغور شيعه را مشخص کند؛ چرا كه در گذشته، شيعه را مستقل نمي‌دانستند و جزو معتزله يا اهل حديث به حساب مي‌آوردند؛ ولي در زمان شيخ مفيد شرايط از لحاظ سياسي به گونه‌اي شد که ايشان توانست شيعه را معرفي کند. از ديگر آثار ايشان تصحيح الاعتقاد بصواب الانتقاد است. شيخ مفيد مرد بسيار بزرگي است. او خلل‌ها را يافته و رفع کرده است. ايشان تک‌رساله‌هاي زيادي دارد. کتاب‌هاي شيخ مفيد از کتاب‌هاي زنده است و هميشه به آن نيازمنديم.

بعد از شيخ مفيد، شاگرد ايشان سيد مرتضي واقعاً رجل بزرگي است و آثار زيادي دارد. يکي از آثار ايشان الذخيره في علم الکلام است و کتاب ديگرش الملخص في اصول الدين است. ايشان همچنين در باب عصمت و شبهات آن کتاب تنزيه الانبياء را دارد که از بهترين آثار ايشان در اين باب است. در باب امامت نيز کتاب الشافي را نوشته است. مجموعه رساله‌هاي سيد مرتضي در رجعت، عصمت، امامت و غيره نيز جمع‌آوري شده و در چهار جلد با عنوان رسائل الشريف المرتضي چاپ شده است.

از ديگر شخصيت‌هاي بزرگي كه آثاري در اعتقادات دارند، شيخ‌الطائفه محمد بن‌حسن طوسي است. ايشان يک دوره تفسير نوشت تا نشان دهد شيعه منهج مستقلي در تفسير دارد. گفتني است نوشتن تفسير براي اولين بار کار بسيار سختي است. در حوزه اعتقادات هم کتابي دارد به نام الاقتصاد فيما يتعلق بالاعتقاد که در يک جلد چاپ شده است. ديگر اثر او تمهيد الاصول است و کتاب ديگر که که ناب و جالب و در مسئله غيبت است، كتاب الغيبه ايشان است که استدلالي و عميق نوشته شده و از منابع كلامي به شمار مي‌رود.

در قرن پنجم و ششم نيز بزرگاني در اعتقادات دست به تأليف زده‌اند. سديدالدين حمّسي که ظاهراً در قرن ششم مي‌زيسته، کتابي دارد به نام المنقض من التقليد (العتيق العراقي نام ديگرش است). بعد به خواجه طوسي مي‌رسيم كه کتاب مهمش در كلام، همان تجريد الاعتقاد است، لکن قوائد العقائد و تلخيص المحصل نيز از آثار ايشان است.

از ديگر منابع كلامي قواعد المرام في علم الکلام ابن‌ميثم بحراني است که کتابخانه آيت‌الله مرعشي آن را چاپ کرده است. ايشان تفکر عقلي قوي‌اي داشته و معاصر با خواجه‌نصير طوسي (679 يا 699) است و با محقق صاحب الشرايع هم‌دوره بوده است. محقق اول (محقق حلي) اثري در اعتقادات با عنوان المسلک في اصول الدين دارد. از ديگر منابع كلامي کشف المراد علامه حلي است كه از معروف‌ترين آثار ايشان است. ايشان کثيرالتأليف بوده است. منهاج الکرامه در بحث امامت، نهج الحق و کشف الصدق نيز از آثار او است که بسيار ارزشمند است.

رهنامه: بعد از اين مرحله متن‌خواني و متن‌محوري براي تخصص در علم کلام چه کاري بايد انجام داد و روي چه مسايل و موضوعاتي کار کرد؟

استاد: اگر انسان بخواهد کارش علمي‌تر و دقيق‌تر باشد، راهش اين است که به منابع مذاهب ديگر نيز رجوع کند و لذا آن کتاب‌هايي که بنده عرض کردم، اين فايده را دارد. طالب كلام پس از آنكه يک دوره کلام را به صورت متن‌محور مطالعه كرد، لازم است در مرحله دوم، روش مسئله‌محوري عمل كند؛ يعني بايستي به صورت موضوع‌محور يا مسئله‌محور تحقيقات را ادامه دهد.

دو ملاک براي اولويت‌گذاري مسائل كلامي مي‌توان تعريف کرد: 1. جايگاه مسئله در مقايسه با مسائل ديگر؛ يعني اينکه مسئله در کلام چه جايگاهي و چه اهميتي دارد؛ 2. نياز و ابتلا به آن مسئله.

اولويت با مسائل خداشناسي

در كلام مسائل يا مباحث مربوط به خداشناسي، جايگاه بسيار برجسته‌اي دارد. در مباحث خداشناسي دو بحث مطرح است: 1. اصل وجود خدا و براهين اثبات وجود خدا؛ 2. صفات الهي.

در عصر جديد شبهه‌ها و اشکال‌هايي درباره وجود خداوند مطرح شده است که بايد در بخش خداشناسي به اين شبهات جديد پرداخت. گفتني است برهان امکان و وجوب از بهترين و متقن‌ترين برهان‌هاي اثبات وجود خدا است؛ بر همين اساس خواجه نصير‌الدين طوسي در کتاب تجريد به همين برهان اکتفا کرده است.

مسئله صفات الهي

چنان‌كه گفته شد يكي از بحث‌هاي خداشناسي، بحث وجودشناسي صفات خداوند است. صفات خداوند از نظر وجود، از نظر واقعيت چگونه واقعيتي دارند؟ آيا اصلاً واقعيت دارند؟ اگر دارند عين ذات‌اند يا زائد بر ذات‌اند ؟ قديم‌اند يا حادث‌اند؟ اين بحث از بحث‌هاي مهم كلامي است كه بايد در مورد آن تحقيق و پژوهش كرد. بحث ديگر معناشناسي صفات ذات و صفات فعل است. معناشناسيِ صفات بحث گسترده‌اي است و همه صفات را در بر مي‌گيرد. يكي از پرسش‌هاي آن اين است كه آيا مي‌توانيم صفات خدا را بشناسيم يا اينكه معناي صفات را نمي‌فهميم.

به طور کلي بايد گفت اگر کسي بخواهد در باب صفات الهي به لحاظ معنا وارد بحث شود، اين شقوق و اين اقوال را بايد بررسي کنيد که آيا معناي صفات قابل شناخت است يا قابل شناخت نيست و بايد تأويل يا تفويض و يا تشبيه کرد.

موضوع عدل

بعد از آن دو بحث کلي و عمده در باب خداشناسي، بحث از عدل و به عبارتي افعال الهي مطرح مي‌شود؛ منتها عدل الهي در کلام خيلي گسترده است. در آن بخش از علم کلام که به عدل الهي پرداخته، مسائل بسيار مهمي آمده است؛ مثلاً در آنجا از حسن و قبح عقلي بحث شده است. سپس بحث مربوط به جبر و اختيار مطرح شده كه بحث خيلي مهمي است و از مسائل اساسي است. ديدگاه‌هاي مختلف در اين بحث، جبرگرايي، تفويض، امر بين الامرين است.

اصطلاح کلام جدید نام جدیدی است که در حدود یک قرن از تاریخ طرح آن در حوزه بحث های دین پژوهی می گذرد. گاهی نیز از آن با عنوان الهیات مدرن (تئولوژی) تعبیر می کنند.

علي‌القاعده چون از قاعده لطف در نبوت و مخصوصاً در امامت و در بحث‌هاي مختلفي استفاده مي‌شود و يک قاعده کليدي است، جا دارد اين قاعده در تحقيقي عميق بررسي شود و اقوال و نظريات و ادله و شبهات و اشکالات آن ديده شود. حسن و قبح عقلي، قاعده لطف و بحث جبر و اختيار از مباحث بسيار کليدي كلام است.

مسئله نبوت

در بحث نبوت چند بحث شاخص داريم، از جمله مسئله دلالت معجزه بر صدق دعوي نبوت، ويژگي‌هاي معجزه، فارق بين معجزه و کرامت و سحر. عصمت، دايره عصمت و ادله عصمت نيز از مباحث مهم نبوت است؛ بنابراين بحث معجزه، عصمت، وحي و حقيقت وحي از مباحث مهم مسئله نبوت است.

مسئله امامت

امامت از مهم‌ترين مباحث شيعه است و بسيار اهميت دارد، به‌خصوص امروزه كه بار ديگر مورد هجمه جدي واقع شده و حتي کساني به نام شيعه درباره امامت، الغاي شبهه و اشکال مي‌کنند. اهداف امامت، صفات امام، بحث عصمت و امامت، افضليت در امامت، طريق تعيين امام، امامت عامه، امامت خاصه، افضليت اميرالمؤمنين، نصوص اميرالمؤمنين از جمله مباحث امامت است كه بايد بر روي آن کار شود.

مسئله معاد

در بحث معاد، بحث از تجرد نفس بحث مهمي است و بقاي انسان در بحث معاد از مباحث خيلي مهم است. همچنين تجسم الاعمال بحث پراهميتي است اينكه انواع کيفرها و و تجسم اعمال چه رابطه‌اي دارند؟ رابطه عمل و پاداش چيست؟ استاد مطهري در کتاب عدل الهي به اين مسئله پرداخته که بحث مفيدي است. از ديگر مباحث مهم معاد، کيفيت معاد است. بحث جسماني يا روحاني‌بودن معاد يا هم جسماني هم روحاني‌بودن آن. اينها از مسائل کليدي معاد است و بقيه بحث‌ها عمدتاً نقلي خواهد بود، مثل مواقف قيامت، مشاهد قيامت، صراط و ميزان و اعراف و حساب و شهود و…. بحث خلود نيز از بحث‌هاي مهم مسئله معاد است.

پس ما در کار کلامي، دو روش داريم: 1. روش متن‌محوري که مقدم است و 2. مسئله و موضوع‌محوري که شش اولويت مي‌توان براي آن در نظر گرفت. ملاك براي واردشدن به بحث‌هاي موضوعي، يكي نقش آن مسئله و موضوع در مباحث کلامي است ـ مثلاً قاعده حسن و قبح قاعده‌اي کليدي است ـ و ديگري اولويت مسئله است؛ مثلاً در باب امامت شبهاتي مطرح است كه بايد اين شبهات حل شود. اولويت‌ها نيز بر اساس جايگاه، مورد اطلاع بودن و دروني‌بودن مشخص مي‌شود. راه تشخيص آن هم اين است که طلبه از منابع دست اول شروع کند و منابع جديد را نيز ببيند. طلبه بايد در تحقيقاتش به منابع اصيل رجوع كند تا کار او عميق و عريض و اصيل باشد؛ البته آثار معاصراني همچون علامه طباطبايي، استاد مطهري و… نيز بسيار قابل استفاده است؛ اما بايد از سيد مرتضي و شيخ مفيدها و خواجه‌نصير طوسي‌ها و امثال اين اکابر شروع كرد تا عقبه کار محکم شود.

کلام جديد

رهنامه: ماهيت کلام جديد چيست و چه مسايلي در کلام جديد طرح شده است؟

استاد: شايد تصور شود قدمت كاربرد اصطلاح کلام جديد در جهان اسلام به يک قرن نمي‌رسد و در همين دوره‌هاي اخير مطرح شده است؛ اما واقعيت آن است كه سابقه بيشتري دارد و از اواخر قرن نوزده که رابطه جهان اسلام و دنياي غرب بيشتر شد، به دنياي اسلام منتقل شد و بحث‌هاي جديدي در حوزه دين و آموزه‌ها و عقايد ديني مطرح شد. قبل از همه در مصر اين تحول واقع شد. اصطلاح کلام جديد نام جديدي است که در حدود يک قرن از تاريخِ طرح آن در حوزه بحث‌هاي دين‌پژوهي مي‌گذرد. گاهي نيز از آن با عنوان الهيات مدرن (تئولوژي) تعبير مي‌کنند.

درباره اينکه مقصود از کلام جديد چيست و چه تفاوتي با کلام قديم دارد، تلقي‌ها و تفسيرهاي متفاوتي ارائه شده است. در ايران اصطلاح کلام جديد را استاد مطهري به کار برد. در غرب نيز بعد از آقاي ويليام جيمز که در تعابيرش اصطلاح کلام جديد را به كار برده است، جان هيک که يکي از متکلمان مسيحي است، همين اصطلاح را به کار مي‌برد. او را با عنوان پدر الهيات جديد در غرب مي‌شناسند. شلايرماخر فرد ديگري است که بر تجربه ديني تأکيد مي‌کند و معتقد است کلام جديد به جاي اينکه به عقل استناد کند و بر وحي اتکا داشته باشد، بايد بر تجربه ديني مبتني شود. او حتي به وجدان اخلاقي آقاي کانت توجهي نمي‌كند. پس آقاي شلايرماخر يكي ديگر از كساني است اصطلاح کلام جديد را به کار برده‌اند. او کلام جديد را کلام و الهياتي مي‌داند که مبتني بر تجربه ديني باشد. از ايشان نيز با عنوان پدر الهيات جديد نام برده‌اند.

اصطلاح کلام جديد در الهيات مسيحي نام جديدي است که فيلسوفان دين و متکلمان مسيحي در قرن بيستم به کار گرفته‌اند؛ ولي واقعيت آن به قرن بيستم اختصاص ندارد، بلکه از يک ديدگاه، الهيات مسيحيِ پس از رنسانس علمي و اطلاعات ديني را شامل مي‌شود. بنابر اين نظر، کلام جديد و الهيات جديد از آن زمان مطرح شده است. از ديدگاه ديگر، كلام جديد ناظر به الهيات مبتني بر تجربه ديني است که اين نظر را شلايرماخر مطرح کرده است.

تفاوت کلام جديد و قديم

آنچه با عنوان کلام جديد مسيحي شناخته مي‌شود از نظر موضوع و مسائل با کلام قديم تفاوتي ندارد. موضوع و مسائل محوري کلام مسيحيت، چه در كلام قديم و چه جديد تفاوتي نمي‌كند، بلکه تفاوت در روش‌ها و نگرش‌هاي کلامي است.

در کلام قديم مسيحي دو روش و نگرش کلي وجود داشته است: 1. روش و نگرش عقلي و 2. روش و نگرش نقلي يا همان وحياني. در روش عقلي در تبيين و اثبات عقايد ديني و دفاع از آنها به تحليل‌ها و تأملات عقلي اهميت داده مي‌شد؛ مثلاً آقاي توماس آکوييناس و آنسلم قديس به اين روش اهميت مي‌دادند؛ اما در روش نقلي يا وحياني، کتاب مقدس مورد استناد و استشهاد قرار مي‌گرفت.

پس از تحولات عظيم رنسانس و بعد از آن در عرصه‌هاي فلسفه، علم و اجتماع، كلام نيز دچار تغيير و تحول شد. دکارت فلسفه جديد را مطرح کرد و جان لاک تجربه‌گرايي را که رويکرد جديدي در فلسفه بود، مطرح کرد. در حوزه مسائل علم همچون نجوم، هيئت، فيزيک، زيست‌شناسي و غيره نيز تحولاتي رخ داد و مسئله‌ساز شد. در حوزه اجتماع نيز بحث دموکراسي، جامعه مدني و تکثرگرايي سياسي مطرح شد. اين سه نمونه تحول، بسترساز يک سلسله سؤال و شبهه در حوزه دين و مسائل ديني شد.

پس از تحولات عظيمي که پس از رنسانس در عرصه‌هاي فلسفه علم و اجتماع رخ داد و فضاي تفکر و ايمان بشر جديد را تحت تأثير قرار داد، عده‌اي از فيلسوفان و متکلمان مسيحي به اين فکر افتادند که روش نوي در الهيات به کار گيرند که بتوانند در مقابل چالش‌هاي جديد مقاومت کنند و دين را براي مخاطبان خود که گرفتار شکست و ترديد فلسفي و کلامي شده بودند، قابل قبول سازند. انگيزه آنان کاملاً مقدس بود. آنان به دنبال رهيافت و روشي بودند كه بتواند براي نسل جديد جذاب باشد و در مقابل آن شبهات مقاومت کند. يکي از اين رهياف‌ها تجربه ديني بود. تجربه ديني يکي از نمايان‌ترين اين راه حل‌ها بود که شلايرماخر مطرح كرد. اين بدين معنا است که تجربه ديني از نظر آنان بهترين سنگر جديدي بود که الهيون در آن جا مي‌گرفتند تا بتوانند از دين و ديانت دفاع کنند.

شلايرماخر مي‌گفت راه عقلي به نتيجه نمي‌رسد. از سوي ديگر با توجه به نقدها و انتقادهايي که بر کتاب مقدس وارد شده بود، او احساس مي‌کرد ديگر نمي‌توان کتاب مقدس را به‌عنوان مجموعه‌اي از سخنان خدا پذيرفت. گفتني است اين کتاب چند مؤلف دارد و در زمان واحد تدوين نشده و مطالبش با هم ناسازگاري دارد. کتاب مقدس هم از قداستي كه داشت افتاد و عقل نيز پس زده شد. در اين ميان شلايرماخر تجربه ديني را کليد حل اين مشكلات مي‌دانست. او تجربه ديني را در حل همه مسائل الهيات غير از اموري که درک آنها براي بشر ممکن نيست مثل تثليث و امثال آن، راهگشا مي‌دانست.

تجربه ديني عبارت است از احساس وابستگي مطلق در برابر حقيقت نامتناهي. گفتني است بحث از تجربه ديني بيشتر در پروتستانتيزم مطرح شد. يکي از افرادي كه طرفدار تجربه ديني است، پل تيليش (تيليخ يا تيليک) است. او نيز طرفدار پروتستان و در قرن بيستم (1965) مي‌زيسته است. در ايران آقاي محمد مجتهد شبستري از شيفتگان آنان است. ايشان در جامعه اسلامي ايران، آهنگ و روش و منش اين متکلمان را پذيرفته و آثارش در حوزه دين‌شناسي و الهيات دقيقاً مطابق مشرب تجربه ديني است. همو خود در مباحث و اقوالشان اذعان دارد از روش تجربه ديني بهره مي‌برد.

رهنامه: طلاب چه مطالعاتي بايد در اين زمينه داشته باشند؟

استاد: يکي از منابع مطالعاتي کلام جديد در جهان غرب، کتاب براهين اثبات وجود خدا در فلسفه غرب است. اين كتاب دو ترجمه دارد. يک ترجمه را آقاي بهاء‌الدين خرمشاهي انجام داده و مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي آن را چاپ کرده است. همان‌طور که از نام کتاب مشخص است، موضوع مباحث اين کتاب برهان‌ها يا دلايلي است که در طول تاريخ الهيات مسيحي بر وجود خداوند اقامه شده است. در اين کتاب اين برهان‌ها مورد نقد و ارزيابي قرار گرفته است، با اين توضيح که مباحث اين کتاب در واقع بخشي از دائرة‌المعارف فلسفه پل ادواردز است.

در اين کتاب برهان‌هاي مختلفي آمده است؛ از جمله پنج برهان معروف آکوييناس که در قرون وسطي مطرح کرده است و شامل برهان جهان‌شناختي يا برهان امکان و وجوب، برهان حدوث، برهان عليت، برهان نظم يا اتقان صنع و برهان حرکت مي‌شود. اين پنج برهان در اين کتاب مورد ارزيابي و نقادي واقع شده است. همچنين برهان‌هاي ديگري که بعدها در الهيات مطرح شده در اين كتاب موجود است؛ مثل برهان وجودي آنسلم قديس که بعد از آکوييناس، دکارت و ديگران آن را مورد بازنگري قرار دادند. برهان ديگري وجود دارد به نام برهان اخلاقي يا برهان‌هاي اخلاقي که فرد شاخص در اين مورد، کانت است. او اين منهج يا اين دليل را براي اثبات وجود خداوند پيشنهاد کرده است. تقريرهاي ديگري هم از آن، در اين کتاب ارائه شده است. برهان‌هايي هم جديداً مطرح شده و مبتني بر تجربه ديني است كه در اين كتاب ديده مي‌شود. کساني که مايل‌اند ديدگاه‌هاي جديد متفکران غربي را در خصوص مسئله وجود باري تعالي بدانند، مي‌توانند به اين کتاب ارزشمند مراجعه كنند.

كتاب ديگر، فلسفه دين آقاي جان هيك است. او فيلسوف و متکلم معاصرِ مسيحي است و مذهبش پروتستان است. ترجمه اول اين کتاب از بهرام راد با ويراستاري آقاي خرمشاهي از انتشارات بين‌المللي الهدي است. ترجمه دوم از آقاي بهزاد سالک است. گفته شده ترجمه دوم دقيق‌تر از ترجمه اول است. در اين کتاب بحث برهان‌هاي اثبات وجود خدا مطرح شده است؛ اما غير از آن مباحث ديگري نيز مطرح شده است؛ مثلاً درباره شرور که از مباحث خيلي قديمي است، اما امروزه پر سر و صدا و جنجالي شده، در اين كتاب بحث شده است.

وحي و ايمان نيز از مباحث اين کتاب است، مباحثي چون حقيقت وحي، حقيقت ايمان و نسبت آن دو با يکديگر. بحث زبان دين نيز در يکي از فصل‌ها مطرح شده است؛ بحثي که از مباحث جديد در الهيات و فلسفه دين است. در اين مبحث در اين باره گفتگو مي‌شود كه آيا زبان دين علمي است يا اخلاقي يا احساسي يا هنري يا تکليفي يا توصيفي يا مجموعه‌اي از اينها است؟ همچنين درباره مفاهيمي که درباره خداوند به کار مي‌رود، بحث مي‌شود که اينها چگونه مفاهيمي‌اند و آيا مي‌شود معناي ظاهري آنها را بر خداوند تحميل کرد يا خير.

باید مباحث فلسفی را حلاجی کرد و در آنها به ورزیدگی رسید تا مباحث اعتقادی مثل وجوب خداوند، وحدت و فاعلیت خداوند و … فهمیده شود.

بحث تکثرگرايي ديني يا به عبارتي دعاوي متعارف اديان، يكي ديگر از مباحثي است كه در اين كتاب مطرح شده است. آيا اديان دعاوي متعارف دارند يا متعارض و اينكه چه بايد کرد؟ مؤلف كتاب، جان هيک، خودش طرفدار کثرت‌گرايي ديني است و آن را تقويت مي‌کند و در اين ميدان نظريه‌پردازي مي‌کند. درباره مسئله جاودانگي انسان و رستاخيز نيز سخن گفته شده است. همچنين راجع به سرنوشت بشر و تناسخ و… بحث شده است. در كل مي‌توان گفت اين کتاب ديدگاه‌هاي يک فيلسوف و متکلم معاصرِ مسيحي را درباره مباحث الهيات ارائه مي‌كند.

کتاب سوم در اين حوزه، اثري با عنوان دين‌پژوهي است كه در دو جلد چاپ شده است. اين اثر مجموعه مقالاتي است از يک دائرة المعارف دين که زير نظر متکلمي رومانيايي به نام ميرچا الياده نوشته شده است. در واقع بخشي از مقالات اين دائرة المعارف استخراج شده و با نام دين‌پژوهي چاپ شده است. آقاي بهاءالدين خرمشاهي اين کتاب را ترجمه کرده است. اين کتاب درباره حوزه‌هاي مختلف دين، فلسفه دين، فلسفه و دين، روانشناسي دين، روانشناسي و دين، جامعه‌شناسي دين، جامعه‌شناسي و دين، هنر و دين، پديدارشناسي دين، حقيقت دين، تکثرگرايي دين، علم و دين و… بحث كرده است. اگر دوستان مايل باشند با فضاي انديشه و گفتمان ديني جديد در جهان غرب آشنا شوند، بايد به اين كتاب مراجعه كنند. پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي اين کتاب را منتشر کرده است.

اثر چهارم از علم سکولار تا علم ديني است. اين اثر از آقاي مهدي گلشني است که در ايران جزو شخصيت‌هاي برجسته و صاحب نام است و در زمينه دين مطالعاتي دارد.

منبع ديگر دائرة المعارف دين است. در تدوين اين دائرة المعارف حدود دو هزار دانشمند دست داشته است. اين كتاب در مدت هفت سال تدوين و در سال 1987 در شانزده جلد چاپ شده است. تعدادي از مقالات اين کتاب تحت عنوان دين‌پژوهي جمع‌آوري شده است. اين مقالات شامل مباحثي از اين دست است: دين و دين‌پژوهي، پديدارشناسي دين، فلسفه و دين، فلسفه دين، روانشناسي دين، روان‌درماني و دين، تعدد اديان، جامعه‌شناسي دين، جامعه‌شناسي و دين، باستان‌شناسي و دين، علم و دين و مباحث ديگر.

دين و چشم‌اندازهاي نو ديگر منبع اين حوزه است. اين کتاب ترجمه سه مقاله از سه نويسنده است. مترجم كتاب غلامحسين توکلي است و دفتر تبليغات اسلامي، واحد کلام و فلسفه آن را چاپ کرده است.

دين و نگرش نوين نيز از اين منابع است. نويسنده اين كتاب والتر اسپيس و مترجم آن احمدرضا جليلي است. كتاب را انتشارات حکمت به چاپ رسانده است. عمده مباحث کتاب، بحث علم و دين است؛ يعني چالش‌ها و معارضه‌هايي که در عصر جديد در حوزه علم و دين رخ داده و راه حل‌هايي که براي آن ارائه شده است. اين کتاب در موضوع علم و دين کتاب علمي و ارزشمندي است.

علم و دين اثر ايان باربور که از دانشمند معاصر در رشته فيزيک و الهيات است. مذهب او پروتستان است. اين اثر را آقاي بهاءالدين خرمشاهي ترجمه و مرکز نشر دانشگاهي چاپ کرده است. كتاب علم و دين مباحث گسترده‌اي در علم و دين دارد. بحث را از قرون وسطي شروع مي‌کند و تا به امروز ادامه مي‌دهد و از چند زاويه بحث مي‌كند؛ براي مثال در بحث روش‌شناسي علم و دين، روش آن دو را با هم مقايسه مي‌كند و تعامل و تعارضات آنها و انواع ديدگاه‌ها را بررسي مي‌كند. يک بخش از کتاب نيز به مسائل علم و دين مي‌پردازد؛ مثلاً بيان مي‌كند نظريه تکامل علمي با چه واکنشي در الهيات روبرو شد يا فيزيک کوانتوم وقتي مطرح شد، چه بازتاب‌هايي در الهيات داشت. خلاصه اينكه مباحث علم جديد را با آموزه‌هاي ديني مقايسه كرده است. بخشي از كتاب روش علم و روش دين را بررسي كرده است. اين اثر كتاب خوب و دقيقي است.

منبع ديگر عقل و اعتقاد ديني است كه درآمدي بر فلسفه دين است. اين كتاب از چهار نويسنده است که همگي از استادان الهيات غرب‌اند. احمد نراقي و ابراهيم سلطاني مترجمان كتاب‌اند. اين اثر در ميان آثار غربي از همه بيشتر مورد توجه قرار گرفته است؛ زيرا متني مختصر با جامعيتي نسبي است و از سوي ديگر به سبک درسي نوشته شده است؛ اگرچه نيازمند توضيح و تفسير است. اين كتاب هم‌اكنون در برخي مراکز دانشگاهي و حوزوي متن درسي است.

در ميان منابعي كه برشمرديم، دو کتاب از همه بهتر و داراي اولويت است: يکي عقل و اعتقاد ديني و ديگري دين‌پژوهي به دليل تنوعي که دارد. درباره علم و دين نيز کتاب ايان باربور بسيار كتاب خوبي است و بعد از آن کتاب آقاي جان هيک داراي اهميت است.

سرلوحه آثار دنياي اسلام درباره كلام جديد نيز آثار شهيد مطهري است، مثل کتاب عدل الهي، نظام حقوق زن در اسلام، فطرت، خاتميت، احياي تفکر اسلامي، علل گرايش به ماديگري، فلسفه اخلاق، اسلام و مقتضيات زمان، مقدمه‌اي بر جهان‌بيني اسلامي که هفت يا هشت جلد کتاب است كه شامل جهان‌بيني توحيدي، وحي و نبوت، انسان و سرنوشت، انسان در قرآن، امامت و رهبري، زندگي جاويد يا حيات اخروي و… مي‌شود. گفتني است بعد از ايشان علامه جعفري و ديگر بزرگان به مباحث کلام جديد پرداخته‌اند.

پاسخ دهید: