
یکی از اهداف اساسی نشریه ایجاد انگیزه نسبت به پژوهش در میان طلّاب جوان است. این هدف تحقّق نمییابد مگر آنکه با روشهای ویژهای جذابیتهای نهفته در فعالیتهای پژوهشی را به تصویر بکشیم. الگوسازی و ارائه الگوی مناسب از میان طلاب جوان همزادپنداری و دور از دسترس نبودن شخصیت علمی چنین الگوهایی میتواند حسّ امید و توانایی در طلّاب جوان برانگیزد لذا طرح حاضر با هدف مذکور دنبال خواهد شد.
رهنامه پژوهش: ممکن است خودتان را معرفی کنید؟
سال 1360 در روستای دیزگاه، در شهرستان تالش، متولد شدم. سال 1378 وارد حوزه تهران شدم. بعد از سه سال به قم آمدم و طی پنج سال یا پنج سالونیم، دروس سطح را تا پایه 10 خواندم.
رهنامه پژوهش: کار هنری را از کجا شروع کردید؟
با شعر گفتن غیرحرفهای در تهران، جرقه کارهای ادبی و هنریام زده شد. در تهران، بهطور غیرحرفهای شعر میگفتم. پس از تأسیس مدرسه اسلامی هنر در سال 84 ، در آنجا ثبتنام کردم و با شرکت در کلاسهای آقای مستور، با اعضای گروه داستان، آشنا شدم و از آن پس، داستاننویسی را شروع کردم. در همان سالها شعر و داستان را با هم کار میکردم. داستانهای زیادی نوشتم که بهخاطر بعضی از آنها جایزه هم گرفتم. درحال حاضر، میخواهم مجموعه داستانی را منتشر کنم. چند مجموعه شعر هم دارم که یکی از آنها چاپ شده است.
300 داستان کوتاه و سه رمان هم نوشتم که تعداد کمی از آنها را منتشر کردم. برای شرکت در مسابقه دفاع مقدس، داستانی نوشتم که برنده هم شدم.
شعر حوزه باید مرهمی برای درد بشر باشد و بهترین موضوع آن مهدویت است.
در حال حاضر چهار مجموعه زیر چاپ دارم که البته کارهای پیگیری آن را از یکی – دو سال پیش انجام دادهام. متأسفانه روند نشر و گرفتن مجوز بسیار کند پیش میرود؛ برای مثال، مجموعهای دارم که بر مجموعه “قابیل توبه میکند” مقدم بوده، ولی هنوز منتشر نشده است. مجموعه شعرهای دیگری هم دارم، به نامهای: “مینی در کویر”، “من آسمان ببارم”، “مرا در جمکران به صلیب بزنید” و… که بهدلیل همین مشکل نشر و مجوزگیری، قصد ندارم به بازار ارائه کنم.
رهنامه پژوهش: درباره شکل و محتوای مجموعه “قابیل توبه میکند” مقداری توضیح دهید.
مجموعه ای شصتوچهار صفحهای است که سعی کردهام آن را در سه محور دفاع مقدس، مهدویت و آزاد، بنویسم؛ به خاطر این مجموعه، از جشنواره شعر فجر و هنر آسمانی، جایزه گرفتم و کتاب برگزیده هم شد. نمیدانم تا چه اندازه آن را پسندیدهاند، ولی ممکن است این انتظار که جای خود را بین مردم باز کرده باشد، قدری عجولانه باشد.
رهنامه پژوهش: بهنظر شما این به خاطر شکل شعرهاست؟
بله! هنوز شعر مدرن، برای عموم، جایگاه شعرهای کلاسیک را ندارد، ولی برای مخاطبان حرفهای ارزش دارد.
رهنامه پژوهش: گویا شعر نو در حوزه هم جایگاهی ندارد ، مگر برای کسانی که بهصورت حرفهای وارد شعر شده باشند.
درست است! و این، بهخاطر بافت سنتزده حوزه است که شعر مدرن را نمیفهمند و تنها حافظ را قبول دارند؛ گویی بعد از او شاعری نداریم. البته گروهی از طلبه های جوان در این زمینه کار میکنند.
رهنامه پژوهش: شما وضعیت شعر حوزه را در حال حاضر، چطور می بینید؟
در خصوص این سؤال، دو گفتار دارم؛ اول اینکه افرادی محقق و طلبه در حوزه هستند که شعر هم میگویند و هیچ توجهی به آنها نمیشود. حال آنکه در ارگانهای دیگر، شخصی که مثلاً نظامی، دانشجو یا حتی کارمند اداره دخانیات است و شعر هم میگوید، به او اهمیت ویژهای میدهند؛ مثلاً برای سرهنگی که کتابش چاپ شده، مراسم میگیرند و از او تقدیر میکنند. در نتیجه او بهراحتی میتواند به کار شعرش ادامه دهد. یا در برخی ادارهها شاعران را در بخشهایی بهکار میگیرند که موافق ذوق و سلیقه شاعرانهشان باشد، ولی در حوزه اینگونه نیست. حتی اگر کسی جایزه ملی شعر را هم بگیرد، به او اعتنایی نمیکنند. تنها از کسی که معدلش بالا باشد تجلیل میشود، ولی مسئولان حوزه، حتی یک بار هم از شاعری که کتابهای خوبی منتشر کرده است، نمیپرسند که دردت چیست؟ این کمتوجهی به ضرر حوزه تمام می شود. شاعران خوبی در حوزه بودند که حوزه نتوانست آنها را نگه دارد. در نتیجه به دانشگاه رفتند، دکترا گرفتند و خوش ندارند که امروز کسی به آنها طلبه بگوید.
بزرگترین متفکران غربی، اندیشه های خود را با داستان بیان می کنند. با توجه به مواد غنی ای که ما در حوزه داریم، می توانیم مفاهیم دینی را در قالب داستان ارائه کنیم.
گفتار دیگرم درباره شاعرانی است که با توجه به مبانی حوزه، شعر میگویند. شعرهای آیینی را -که در رابطه با مذهب و شخصیتهای دینی است، چه حوزوی و چه غیرحوزوی بدان پرداختهاند- ولی از آنجا که حوزه، نگاه وحیانی و عرفانی به هستی دارد، شاعرانی که با این نگاه در حوزه شعر میگویند، بسیار کم است. من فکر میکنم که شاعر حوزوی باید بیشتر در این حیطه کار کند؛ شاید ده شعر از شاعران حوزوی، در این زمینه، نداشته باشیم.
رهنامه پژوهش: شما معتقدید تبدیل به جریان نشده است؟
نه تنها جریان که حتی جوی باریکی هم نشده است. شاعری که در حوزه پژوهش میکند، از آن جهت که با قرآن و فلسفه در ارتباط است، باید شعرش ببالد و رنگ و بوی دینی بدهد، درحالیکه ما در این زمینه خیلی فقیریم.
کتاب (قابل توبیه می کند) را که از نظر منتقدها کتاب موفقی بوده، برای فروش به بوستان کتاب بردم، ولی نخریدند و گفتند جا نداریم. ما با تمام وجود کار می کنیم، در حالی که کتاب کوچک شصت صفحه ای مان، در کتاب فروشیها جایی ندارد.
شعر حوزه باید مرهمی برای درد بشر باشد و بهترین موضوع آن، مهدویت است؛ زیرا بیشتر انسانها در معرض ظلم و بیپناهی بودهاند. شاعر مهدوی میتواند با کمک از این آموزه ها مرهمی بر درد بشر بگذارد. باید بیشتر به مفاهیم انتظار، ناجی، مقابله با ظلم و مفاهیمی از این قبیل که در مهدویت مطرح است، پرداخته شود.
رهنامه پژوهش: به نظر شما حوزه باید چه کار کند که از این فقر رهایی یابد. آیا کنگره ها جوابگو هستند؟
من فکر میکنم که حوزه برای تولید فکر و فرهنگ، باید بهطور جدی برنامهریزی کند؛ اولاً دیدگاه خودش را نسبت به هنر بیان کند. مسئولان حوزه باید توجه داشته باشند که هنر، مقولهای بسیار جدی است و اگر ما از این فرصت استفاده نکنیم، دیگران استفاده خواهند کرد. افراد با نفوذی در شورای مدیریت هستند که باید این مسئله را یک ضرورت بدانند و با توجه به نیازهای زمان، برای آن برنامهریزی کنند. مسئله بعد این است که به شاعران حوزه توجه کنند. فضایی را برای آنها در نظر بگیرند تا هنرمندان حوزه گرد هم جمع شوند؛ از آثارشان حمایت کنند. اگر اینگونه شد، شعر حوزه کمکم به یک جریان تبدیل میشود. من تنها یک ارگان را می شناسم که به صورت نظام مند در این زمینه کار می کند و آن، مدرسه اسلامی هنر است. این مدرسه، داستاننویسان بزرگی را پرورش داده است که اگر داستانهای آنها چاپ شود، توجه زیادی را به خود جلب میکند.
رهنامه پژوهش: قدری هم درباره ضرورت داستاننویسی در حوزه، نسبت به هنرهای دیگر توضیح دهید.
شعر در کشور ما سابقهای هزار ساله دارد. برخی از عالمان دینی نیز شاعر بوده و شعرهای خوبی سرودهاند. ما انواع و اقسام شعر داریم، با این همه میگوییم که شعر جدید خیلی فهمیده نمیشود و در حال افول کردن و از بین رفتن است. ولی داستان سرنوشت دیگری دارد. ما در گذشته حکایت داشتهایم، ولی داستان پدیدهای کاملاً مدرن است. داستان کوتاه و رمان، ابزاری برای بیان تفکر مدرن و حتی شناخت انسان مدرن است. اگر حوزویان بخواهند مباحث دینی را تبیین و برخی افکار و عقاید را تبلیغ کنند، این قالب ظرفیت بسیار بالایی دارد. درحالیکه تا کنون در حوزه توجهی به آن نشده یا دستکم، بهصورت تفننی به آن نگاه شده است. حال آنکه داستان ـکه میتوان گفت: امروزه مادر بسیاری از هنرهاست- در عالم مدرن کارکرد زیادی دارد. بزرگترین متفکران غربی، اندیشههای خود را با داستان بیان می کنند. با توجه به مواد غنیای که ما در حوزه داریم، میتوانیم مفاهیم دینی را در قالب داستان ارائه کنیم. این کار تأثیر بسیاری دارد که در این زمینه، هیچ کاری در حوزه نشده است. من هشت نفر رمان نویس میشناسم که برخی از آنها فقط در موضوعات دینی مینویسند. اگر حوزه آنها را منتشر کند، میتواند ادعا کند که مکتب جدیدی از داستاننویسی را به جامعه ارائه کرده است. مسئولان حوزه باید توجه کنند که داستاننویس، از راه نویسندگی زندگیاش تأمین نمیشود. بنابراین، باید در چندین موقعیت کار کند تا بتواند خانواداش را سیر کند. این وظیفه مسئولان است که جایی را برای استقرار داستاننویسان در نظرگیرند و آنها را تأمین کنند؛ در این صورت، داستان ما به بالندگی میرسد و یک داستان، کار هزار تا مبلغ را میکند.
رهنامه پژوهش: ادیان شرقی و غربی و آمریکای جنوبی، نگرشهای خود را به صورت داستان به خورد مردم میدهند. اما حوزه با این کار مخالف است.
بهبیان روشنتر: افسانههای خودشان را در قالب داستان، به دنیا ارائه میکنند. رمان بارزشان “صد سال تنهایی مارکز” که یکی از پر فروش ترین کتابهای دنیاست، مجموعهای از افکار، عقاید و افسانههایی است که نویسنده آن میگوید: من از آنها متأثر هستم. به نظر من، تصمیمگیران حوزه، خود ضرورتها را نمیدانند. بیستوپنج سال است که دفتر تبلیغات، مرکز آموزش هنری و ادبی دارد. به نظر من، این مرکز باید آثار خوب هنر مندان را منتشر کند؛ برای مثال، ده نسخه از کتاب «قابیل توبه میکند» را که از نظر منتقدها کتاب موفقی بوده، برای فروش به بوستان کتاب بردم، ولی نخریدند و گفتند جا نداریم. ما با تمام وجود کار میکنیم، درحالیکه کتاب کوچک شصت صفحهای مان، در کتاب فروشیها جایی ندارد.
دیگر کسی حوصله ندارد منظومه هفتاد صفحه ای بخواند، دو ـ سه خط شعر می خواند، پیامش را می گیرد و لذت هنری اش را هم می برد. این روش باید در احکام و عقاید هم اجرا شود، ولی باز هم باید گفت: اگر حوزویان ما مطلبی داشته باشند، دویست صفحه برایش حرف می زنند.
بعضیها در حوزه فکر میکنند که چون فارسی حرف میزنند، دیگر به خواندن ادبیات نیاز ندارند. در نتیجه بسیاری از طلبهها زمانی که نامه می نویسند، گذشته از غلطهای انشایی، غلط املایی دارند.
رهنامه پژوهش: مخاطب نسل جوان، حوصله ندارد که یک ساعت پای منبر بنشیند؛ بنابراین، برخی جاها برای بیان کمتر، روشهای جدیدی در پیشگرفتهاند و حتی در روشهای آموزشی هم به این سمت رفته اند، اما حوزه این را متوجه نشده است.
استقبالی که ایران و جامعه جهانی از شعر هایکو کردند، بههمین دلیل است. دیگر کسی حوصله ندارد منظومه هفتاد صفحهای بخواند. دو ـ سه خط شعر میخواند، پیامش را می گیرد و لذت هنریاش را هم میبرد. این روش، باید در بیان احکام و عقاید هم اجرا شود، ولی باز هم باید گفت: اگر حوزویان ما مطلبی داشته باشند، دویست صفحه برایش حرف میزنند.