
در اين مصاحبه بطور اجمالي به انديشهها و فعاليتهاي وهابيت اشاره ميشود. بيان تمايز بين اهل سنت و وهابيت، رد برخي از شبهات وهابيت و تبيين وظايف طلاب در برابر اين شبهات، از ديگر موارد ذکر شده در اين مصاحبه است.
رهنامه: وهابيت و اهل تسنن چه تفاوتهايي با هم دارند؟
استاد: درباره اينکه وهابيت و اهلسنت چه تفاوتهايي دارند، بايد به اين نکته اشاره کرد که به کارگيري وهابيت و اهلسنت در کنار هم منطقي نيست. اهلسنت و وهابيت دو مقوله جدا از هماند.
اختلاف شيعه با اهلسنت نيز کم نيست و در تمام حوزهها اختلاف وجود دارد. در اصلِ وجود خدا اختلافي نيست؛ ولي در صفات خدا، جسمانيت يا عدم جسمانيت خدا، فروعات نبوت، مسئله امامت و معاد، اختلاف نظرهايي وجود دارد که بعضي از آنها اساسي است. اين اختلافات، شبيه اختلاف مراجع با يکديگر است؛ مثلاً سيد مرتضي با شيخ مفيد اختلاف دارد. ابنادريس نوه دختري شيخ طوسي با شيخ طوسي اختلافات عميقي دارند. همچنين در اهلسنت، مالکيها با شافعيها و شافعيها با حنفيها اختلاف دارند. پس اختلاف شيعه با اهلسنت در محيط علمي و فرهنگي است. اختلافي که تفسيق، تکفير و حکم به قتل در آن راه داشته باشد، نيست.
اگر نشستهاي دوستانه با اهلسنت برگزار شود، خيلي از بدبينيها و اختلافات يا از بين ميرود و يا تقليل پيدا ميکند. دستكم فايده آن اين است که عالم سني درمييابد که شيعه براي هر کدام از اصول و فروع خود از کتاب و سنت استدلال فقهي دارد و اگر هم اشتباه کرده باشد، خطا در اجتهاد است. شيعه و اهلسنت معتقدند اگر مجتهد در اجتهادش خطا کند، يک اجر دارد. نميتوان گفت که مجتهد خطا کرده و کافر است. همچنين اگر اهلسنت ادلهاي از کتاب و سنت بيان ميکنند، براي شيعه محرز ميشود که فقيه سني در موضوعي اجتهاد کرده و دچار اشتباه شده است.
اما وهابيت، شخص متوسل را مشرک و واجبالقتل ميداند؛ مثلاً تعبير ابنتيميه اين است: «من يأتي إلى قبر نبيّ أو صالح و يسأله حاجته و يستنجده… فهذا شرك صريح، يجب أن يُستتابَ صاحبُه، فإن تاب، و إلاّ قُتِل: هر کس کنار قبر پيامبري يا شخص صالحي بيايد و از او حاجت بخواهد، شرک صريح است. واجب است كه او را توبه دهند و اگر توبه نکرد، واجبالقتل است».[1]
محمد بنعبدالوهاب نيز ميگويد: «وإنّ قَصْدَهم الملائكة والأنبياء والأولياء، يريدون شفاعتهم و التقرّبَ إلى اللّه بذلك، هو الذي أحلّ دماءَهم و أموالَهم: اگر کسي به ملائکه و انبيا و اوليا متوسل شود و حاجت بخواهد، مشرک است و خون و مال او هدر است».[2] همو در جاي ديگر ميگويد: «من جعل بينه و بين اللّه وسائطَ يدعوهم، أنّه كافر مرتدّ حلال المال و الدم»؛[3] يعني هر کس بين خود و خدا واسطه قرار دهد، اين واسطه مَلَک باشد يا پيامبر، صالح باشد يا عمل صالح، کافر و مرتد است. خون او هدر و واجبالقتل است و اموال او را بهعنوان غنائم جنگي ميتوان تصرف کرد.
در مسائلي که مطرح شد شيعه و سني در يک طرف قرار دارند و وهابيت در طرف ديگر. دولت کويت يک دايرة المعارف فقهي نوشته است با هزينه سنگين به نام الموسوعه الکويتيه كه در 45 جلد منتشر شده است. تمام اقوال فقهاي اهلسنت را، قديمي و جديد، به همراه ادله آنها در اين موسوعه آوردهاند. در جلد چهاردهم اين كتاب، صفحه 156 آمده است.: «ذهب جمهور الفقهاء (المالكيّة و الشافعيّة و متأخّرو الحنفيّة و هو المذهب عند الحنابلة) إلى جواز هذا النوع من التوسل سواء في حياة النبي أو بعد وفاته: جمهور فقهاي اهلسنت از مالكي و شافعي و حنبلي و متأخرين حنفي بر اين عقيدهاند كه اينچنين توسل در حيات پيامبر اكرم(صلي الله عيله وآله) و بعد از رحلت حضرت جايز است».
اين در حالي است كه بنابر آنچه از ابنتيميه و محمد بنعبدالوهاب نقل كرديم، اين دو نفر تمام شيعه و سني را تكفير كردهاند؛ اما علامه سُبكى از دانشمندان بلندآوازه اهلسنت متوفاى سال 756 هجرى، مينويسد: «إعلم أنّه يجوز و يحسن التوسّل و الاستغاثة و التشفّع بالنبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم إلى ربّه سبحانه و تعالى. و جواز ذلك و حسنه من الأمور المعلومة لكلّ ذي دين، المعروفة من فعل الأنبياء و المرسلين، و سير السلف الصالحين، و العلماء و العوام من المسلمين»؛ يعني جايزبودن توسل، شفاعت و استغاثه به پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله) براي هر انسان ديندار معلوم است و توسل در سيره انبيا و علماي پيشين حتي ميان عوام مسلمانان وجود داشته است.
سبکي از کساني است که سيوطي درباره او ميگويد: «شيخ الاسلام امام العصر».[4] همچني ابنکثير درباره سبکي ميگويد: «الامام العلامة: او پيشواي اهلسنت و علامه است».[5]
آقاي زيني دحلان از علماي بزرگ عربستان سعودي، متوفاي 1304، در مکه مکرمه بوده است. ايشان کتابي به نام الدرر السنية في نقد العقايد الوهابيه دارد كه در صفحه 46 آن ميگويد: هر کس ميخواست وارد دين محمد عبدالوهاب شود، بايد پنج شهادت به زبان ميآورد: شهادت به وحدانيت خدا، شهادت به رسالت پيغمبر، شهادت به اينکه من قبلاً مشرک بودم و با ورود به دين وهابيت مسلمان ميشوم. شهادت به اينکه پدر و مادرم توفيق وهابيشدن نداشتند و به شرک از دنيا رفتند و براي آنان طلب مغفرت نخواهم کرد. پنجم علماي گذشته که توفيق وهابيشدن نداشتند و مشرک از دنيا رفتند از آنان بهخوبي ياد نميکنم و براي آنان طلب مغفرت نخواهم کرد. «فإن شهد قبله، و إلاّ قتله: اگر اين شهادتها را ميداد، او را بهعنوان مسلمان ميپذيرفتند وگرنه او را گردن ميزدند».
پس با اين رويکردي که وهابيت دارد، نه تنها شيعه را بلكه کل اهلسنت را تکفير ميکند. قتل همه را واجب و تصرف اموال را جايز ميداند؛ اما امروزه كه مبارزه در دو جبهه يعني اهلسنت و شيعه را به صلاح خود نميبينند، در چهل سال اخير اهلسنت را به صورت مصلحتي رها كرده، به مبارزه عليه شيعه پرداختهاند. وهابيها در اين فکرند که اول شيعه را از صحنه بيرون کنند و سپس به مبارزه عليه اهلسنت بپردازند. وهابيت با شيعه، سني و مسيحي دشمن است و در سوريه، لبنان، افغانستان و عراق دشمني و کينه خود را ثابت کرده است.
رهنامه: وهابيها در اين فعاليت تا چه حد موفق بودهاند؟
استاد: دوره آغاز کارهاي فرهنگي وهابيت به ابنتيميه برميگردد که از سال 701 يا 702 هجري قمري شروع شد. علماي اهلسنت ابنتيميه را چندين بار روانه زندان کردند. ابنتيميه پس از نوشتن توبهنامه آزاد شد؛ ولي دوباره به ترويج عقايد باطل خود مشغول شد و در سال 728 در زندان جان داد.
با مقابله اهلسنت عليه ابنتيميه، افکار او به حاشيه رانده شد و غير از آقاي ابنقيم جوزيه، کسي به حمايت از او نپرداخت. در قرن نهم، دهم و يازدهم خبري از ابنتيميه نيست. در قرن دوازدهم، بريتانيا براي جلوگيري از پيشرفت مسلمانان سياست تفرقهانداختن را انتخاب کرد و در ايران بهاييگري، در عراق اخباريگري و در عربستان وهابيگري را به وجود آورد. در سال 1157 هجري قمري اولين دولت وهابيت در منطقه درعيه، اطراف رياض تشکيل شد. از همان زمان به کفر، قتل و تصرف اموال مسلمانان فتوا دادند تا اينکه ديگر کشورهاي اسلامي آن زمان، بهخصوص دولت عثماني که اقتدار داشت، حمله کردند و عبدالله از نوادگان محمد بنسعود را دستگير و در استانبول اعدام کردند. در سال 1319 ملک عبدالعزيز پدر ملک فهد در کويت بود و ماهانه از سفارت انگليس پول ميگرفت و زندگي بخور و نميري را ميگذراند. او به رياض سفر کرد و از سال 1319، حدود 23 ـ 24 سال عليه حاكمان حجاز جنگيد. در نهايت پيروز شد و حکومت را به دست گرفت و طائف، مکه و مدينه را تصرف کرد. نام عربستان سعودي در آن دوره حجاز بود. او اسم حجاز را به سعودي که نام آل سعود است، تغيير داد. آنان در هشت شوال 1344 حرم ائمه بقيع و ديگر آثار اسلامي را نابود کردند.
امروز طبق برخي از گزارشها 30 يا 33 درصد درآمد نفت عربستان سعودي صرف تبليغات وهابيها ميشود. وهابيها تا حدودي در کارهايشان موفق بودهاند؛ چون منظماند و پول و قدرت دارند. مرکز رابطه العالم الاسلامي که بزرگترين مرکز فرهنگيشان در مکه است، کار تبليغي منظمي انجام ميدهد. آنان در کارهاي فرهنگي، از پول و قدرت استفاده کردند؛ ولي اشتباه بزرگي که وهابيها انجام دادند اين بود که آبرو و حيثيت خود را با اقدامات تروريستي در عرصه بينالملل مخدوش کردند. در واقع چهره مذهبي وهابيت به يک چهره خشن و ضد بشري تبديل شده است.
وهابیها در این فکرند که اول شیعه را از صحنه بیرون کنند و سپس به مبارزه علیه اهل سنت بپردازند. وهابیت با شیعه، سنی و مسیحی دشمن است و در سوریه، لبنان، افغانستان و عراق دشمنی و کینه خود را ثابت کرده است.
اگر شيعه ميلياردها دلار عليه وهابيت هزينه ميکرد، نميتوانست به اين اندازه که در سوريه ماهيت واقعي وهابيت به جهان معرفي شد، اثرگذار باشد. در سوريه هم بهترين و قويترين نيروهايشان نابود شد و هم وجهه و آبروي خودشان را از دست دادند. اگر اقدامات تروريستي نميکردند، با فريب و خدعهاي که در کار فرهنگي دارند، اثرگذار ميبودند؛ ولي به کار فرهنگي اکتفا نکردند و اين كار عملياتي، وهابيت را رسوا کرد.
رهنامه: چه تحليلي از اشکالات و شبهات اصلياي که به شيعه ميکنند، داريد؟
برخي از از شبهات افترا و تهمت است. ابنتيميه درجلد اول، صفحه 21 و 23 کتاب منهاج السنه ميگويد: شيعيان زنها را که طلاق ميدهند، عده ندارند. مهريه را قبول ندارند و يا وقتي نماز ميخوانند روبروي قبله نميايستند. مقداري متمايل ميشوند تا با مسلمانان مخالفت کرده باشند يا بعد از نماز ميگويند خان الامين خان الامين. اينها همه افترائات است.
گاهي اشکالاتشان به دليل برداشتهاي غلطي است كه از عقايد شيعه و روايات شيعه دارند؛ مثلاً يک روايت مرسل مرفوع را که شيعه اصلاً قبول ندارد، ملاک قرار ميدهند يا مطالبي را از كتابهاي درجه چهارم و پنجم شيعه گرفته، بهعنوان نظر مذهب شيعه قلمداد ميكنند با اينکه عمده علماي بزرگ ما آن نظريه را قبول ندارند؛ مثلاً مطالبي را از کتاب انوار نعمانيه سيدنعمتالله جزايري بهعنوان نظر مذهب شيعه نقل ميكنند با اينكه آن مطالب مورد تأييد علماي بزرگ شيعه نيست. مرحوم آيتالله انگجي در پاورقي اين كتاب، جلد دوم، صفحه 108 مينويسد: برخي از علما خواندن بعضي از کتابهاي سيدنعمتالله جزايري را شرعاً حرام ميدانند.
در مجموع حدود ده هزار شبهه از وهابيت جمعآوري شده است که بيشتر آنها يا تکراري است يا افترا است يا حرفهاي سبک و غير قابل جواب است. اساسيترين شبهات وهابيت به نظر ما بيش از پانزده تا نيست که اگر طلاب، استادان، دانشجويان و جوانان بر اين پانزده شبهه مسلط شوند، اصل اساس شبهات وهابيت برطرف ميشود. برخي از شبهات متعلق به اهلسنت است و به وهابيت ارتباطي ندارد، مانند وضو، اذان و…. اهلسنت شبهاتي وارد کردهاند که بايد پاسخ داد. مجموع شبهاتي که وهابيها و اهلسنت دارند، در پنجاه شبهه خلاصه ميشود كه 25 شبهه با اولويت يک و 25 شبهه با اولويت دو دستهبندي شده است؛ يعني کسي که اين پنجاه مورد را خوب بخواند و با قويترين عالم وهابي وارد بحث شود، همان دقايق اول حقانيت شيعه را اثبات ميکند و شبهات را جواب ميدهد.
رهنامه: آيا علماي شيعه متناسب با نيازهاي زمان پاسخ دادهاند؟
استاد: جوابهايي که در گذشته داده شده است، متناسب با شبهاتي بوده كه مطرح بوده است؛ ولي امروز فرقه وهابيت از تمام ابزار و امكانات مدرن روز براي القاي شبهه استفاده ميكنند. اكنون بالاي چهل هزار سايت را مديريت ميکنند؛ ولي غالب علما و بزرگان ما در عرصه سايبري حضور ندارند. آنهايي که توانايي پاسخگويي دارند، به قدري براي خودشان گرفتاري درست کردهاند که فرصت روشنکردن کامپيوتر و وارد سايت شدن را ندارند. حدود سيصد شبکه ماهوارهاي در خاورميانه در اختيار دشمنان اسلام است و شبانهروز شبههافكني ميكنند؛ ولي متأسفانه فضلاي ما فرصت گوشكردن يا پيگيري شبهات اين شبكهها را ندارند.
رسانههاي شيعه در برابر اين حجم انبوه شبهات پاسخگو نبوده است و در ميان رسانههاي ملي اخيراً در شبکه قرآن به برخي از شبهات پاسخ گفته شده است؛ ولي آن دسته از علما که واقعاً توانايي پاسخگويي دارند، در عرصهها نيستند؛ چون روشهاي جديد فرق ميکند. عالم بزرگواري سواد و توانايي دارد؛ ولي فقط به سخنراني و يا تأليف کتاب بسنده کرده است. وقتي کتاب تأليف ميکند، سه تا چهار سال چند هزار نسخه از آن چاپ ميشود و در قفسههاي کتابخانه ميماند؛ ولي شبکههاي ماهوارهاي حدود ميليونها بيننده دارند و هر روز در اين شبكهها شبهاتي مطرح ميشود. در واقع ميان اين شبهات و پاسخگويي تناسب نيست. طلاب ما با شبهات و روش پاسخگويي آشنا نيستند و کساني که اطلاع و توانايي دارند در عرصههاي امروزي و مدرن حضور ندارند. مشکل ما اينجا است.
رهنامه: وظيفه و رسالت طلاب در پرداختن به علم کلام و مواجهه با اين جريانها چيست؟
استاد: اگر بنا باشد يک مصداق اهم براي واجب عيني، تعييني و تعيني معين شود، شايد پاسخگويي به شبهات باشد؛ چرا كه وقتي شبههاي القا ميکنند، ذهن جوان و عقيده او متزلزل ميشود. طلبهها بايد در مسائل کلامي و در روش پاسخگويي به شبهات مهارت داشته باشند. دشمنان ما هر روز با امکاناتي بيشتر به توليد شبهه ميپردازند. ما نيز بايد در اين عرصه با امكانات و توانايي بيشتري به پاسخگويي بپردازيم.
پاسخگويي به شبهه مانند رانندگي است؛ دانشپژوه بايد در کنار استاد ماهر، دهها و صدها شبهه را پاسخ دهد تا ملكه پاسخگويي به شبهه در او ايجاد شود. اگر در تمام حوزههاي علميه در کنار دروس اصلي برخي از شبهات اساسي که وهابيان مطرح ميکنند، تدريس شود، طلبهها با شبهات اساسي و جوابهاي آنها آشنا ميشوند و روش پاسخگويي به شبهه را ياد ميگيرند. وقتي عمده طلاب اين توانايي را داشته باشند و در عرصه بينالملل با امکانات سايبري يا ماهواره وارد شوند، آنگاه ميتوان جواب شبهات را بهراحتي داد.
مرحوم شهيد مطهري ميفرمود مسائل عرفاني، گفتني و شنيدني نيست، رفتني و ديدني است. پاسخگويي به شبهات را نميتوان در يک مقاله نوشت و يا در يک مصاحبه بيان کرد. طلاب بايد جاي شبهات و طريقه القاي آنها را بدانند، نقاط ضعفي را که آنان تشخيص دادند، بررسي کنند و پاسخ بدهند و سپس هجمه كنند.
در پاسخگويي بايد سه اصل و سه پايه ملاک قرار گيرد: تبيين، دفاع، حمله؛ يعني در تبيين، اثبات حقانيت اهلبيت و حقانيت مذهب شيعه از کتاب و سنت با روش امروزي باشد: «وجادلهم بالتي هي أحسن». همچنين از کتابها و روايات صحيح و علماي معتبر و قابل اعتماد بيان کنند.
دوم مرحله دفاع است؛ يعني در برابر شبهات آنان به ادله شيعه، بايد به دفاع برخاست. ما درباره حديث ثقلين، 148 شبهه با آدرس دقيق جلد و صفحه ثبت كردهايم. اگر 140 مورد از اين شبهات هم نادرست باشد، باز بايد به هشت شبهه جواب داد.
مرحله سوم حمله است. همانطور که آنان شبهه ميکنند، ما نيز بايد سؤال مطرح کنيم و مباني غلط آنان را به چالش بکشيم؛ بنابراين بايد شعار ما اين باشد: شيعه ميگويد، شيعه پاسخ ميدهد، شيعه ميپرسد.
پينوشتها:
[1]. ابنتيميه، زيارة القبور والاستنجاد بالمقبور، ص156.
[2]. بنعبدالوهاب، مجموع مؤلّفات الشيخ محمّد بنالوهّاب، ج6، رساله كشف الشبهات، ص115.
[3]. همان، ج6، ص147.
[4]. سيوطي، جلالالدين، طبقات الحفاظ، ص55.
[5]. ابنكثير، البداية و النهاية، ج14، ص77.