مرحوم علامۀ عسکری (رضوان الله علیه) از نظر شمارش، یک نفر، ولی از نظر خرد و عقل، بیش از هزار نفر است. ایشان متولد 1331 یا 32 قمری است و آشنایی ما با ایشان، به سالها پیش برمیگردد. زمانی که برای اولین بار، کتابهای «امّ المؤمنین» عایشه و سپس «عبدالله بن سبا» را منتشر کردند. امتیاز کتاب اول (نقش عایشه) این است که ایشان، دربارۀ روایات عایشه تحقیق کرده اند و بر رسیده اند که تا چه اندازه این روایات، میتواند به پیغمبر اکرم (ص) منسوب باشد؛ چون از عایشه، بیش از دو هزار روایت در صحیحین آمده، در حالیکه از امیرمؤمنان علی (ع) پانصد روایت آمده است. علامه در این کتاب، درباره احادیثی که از عایشه نقل شده، داوری علمی کرده است.
الحمدلله رب العالمین والسلام علی خیر خلقه و آله الطاهرین. اَوَلَم یَرَو اَنَّ الله نَأتی الارضَ نَنقُصُها من اطرافها والله یحکم لامُعَقِّب لِحکمه و هو سریع الحساب. (رعد؛ 41).
در این آیۀ مبارک، خداوند منّان از یک امر غیبی خبر میدهد: اینکه گاه و بیگاهی از زمین میکاهیم؛ همه میدانیم که زمین کروی است و چیزی از آن کاسته نمیشود. با این وجود، خداوند میفرماید: اولم یروا انّا نأتی الارض ننقصها من اطرافها. بعد میفرماید: والله یحکم لامعقب لحکمه؛ یعنی حکم قطعی خداست، قابل برگشت نیست. امام باقر (ع) میفرماید: مقصود از کاستن زمین، مرگ علماست. عالم و دانشمند، همچون گوشهای از جهان است که اگر از جامعه گرفته شود، گویی بخشی از زمین کاسته شده است. این تفسیری از امام معصوم است که رفتن دانشمندان را رفتن بخشی از زمین میداند. اگر این شعر درست باشد، دربارهء علمای ماست که:
از شمار دو چشم، یک تن کم
وز شمار خرد، هزاران بیش
ولی آنچه بیشتر موجب ایجاد موج و توجه جهان تاریخ و حدیث شد، کتاب «عبدالله بن سبا» بود. سالیان درازی بود که ما از این عبدالله بن سبا ضربه میخوردیم. میگفتند که عبدالله بن سبا چنین و چنان است و ریشه تشیع هم به عبدالله بن سبا برمیگردد.
برای اولین بار، دو عالم بزرگ احتمال دادند که این افسانه باشد: یکی مرحوم علامه امینی (رضوان تعالی علیه) و دیگری هم وزیر فرهنگ مصر، دکتر طه حسین بود که به ترتیب، در کتابهای الغدیر و علی و بنوه، به صورت احتمال و گذرا به این مسئله پرداختهاند. همین احتمال، سبب شد که علامه عسکری از نظر علمی، این مسئله را تحقیق کند و به لطف خداوند توانست، این مسئله را به صورت حقیقی ثابت کند که عبدالله بن سبا افسانهای بیش نیست. مراد ایشان این بود که این عبدالله بن سبای فرضی، چنین قدرتی را نداشته که در تمام سرزمینهای اسلامی بگردد و مردم را ضد عثمان تحریک کند و موجب قتل عثمان شود و پس از آن، سراغ علی (ع) رود و علی را چنین و چنان کند. این محال است که عبدالله بن سبا با این قدرت، در زمان عثمان زنده بماند؛ زیرا ابوذر که گاهی در کوچه و بازار ضد حکومت انتقاد میکرد، به ربذه تبعید شد. چگونه عبدالله بن سبا که یهودی تازه مسلمان شده است، با این قدرت به مصر، عراق و یمن برود و مسلمانان را ضد خلافت تحریک کند و مردم را به سوی علی دعوت کند. بعد کمکم درباره علی ادعای الوهیت کند. این جریان یک افسانه است. البته به صورت قضیه جزئیه یک آدم منحرفی در تاریخ ما، مثل رجال کشی، بهنام عبدالله بن سبا هست، ولی نه این عبدالله بن سبا، با چنین قدرتی که منشأ هجوم مردم به خلافت باشد و علی را به خلافت برساند و سپس در حق وی، چنین ناروا بگوید.
خدا را شکر که مرحوم علامه عسکری، توانست احادیث طبری را بررسی کند و تمام این افسانهها و گفتارها را به شخصی به نام سیف بن عمر نسبت دهد. سیف بن عمر، آدم ضعیف و بسیار دروغگویی است که در حقیقت تمام این افسانهها به او میرسد.
کتاب دیگری که علامه منتشر کرد، مأة و خمسون صحابی مختلق بود. این اثر هم خیلی خوب است؛ حرف علامه در این کتاب این است که از یکصد و پنجاه صحابی، روایت نقل میشود، درحالیکه اصلاً نامی از اینها در رجال نیست.
زمانی که علامه در بغداد بود، احساس کرد که جوانان شیعه، به مدارک دانشگاهی نیاز دارند، یعنی همان احساسی که مرحوم شرفالدین عاملی کرد. ازاینرو، کلیۀ جعفریه را افتتاح کرد و توانست جوانان شیعه را به دانشگاه بفرستد تا از این طریق، حضور آنها درجامعه پر رنگتر باشد؛ زیرا بیشتر مردم عراق شیعه بودند، ولی کمتر در ادارات، دانشگاهها و مراکز علمی حضور داشتند. این هم کار خوبی بود، ولی این بعثیها که کثیفترین و خبیثترین انسانهای روی زمین بودند، مانع شدند و ایشان به ناچار عراق را ترک کرد. وقتی به ایران آمد، به منزل آقای قدوسی رفت. در آنجا هم ساکت ننشست و همان کارها را به شکل دیگر انجام داد. در آنجا احادیث امّ المومنین عایشه، افسانه عبدالله بن سبأ و مسئله مأة و خمسون صحابی المختلق را تحقیق میکرد و در تهران هم، درباره امامت و وهابیت، جلسات تشکیل داد که کتاب مفید نقش ائمه در احیای دین، از آثار این جلسات بود. گذشته از این، همواره کسانی که سؤال و مشکلی داشتند، به منزل ایشان میآمدند و پاسخ خود را میگرفتند. همچنین کتابخانه مفیدی در منزل داشتند که هرکس کتابی را نمییافت، از کتابهای ایشان زیراکس میگرفت. علامه توانست از این راه، گروه زیادی از جوانان را عاشق اهلبیت و با مکتبشان آشنا گرداند.
هرچند ایشان مریض احوال بود، عمری نسبتاً طولانی داشت و در نتیجه مراقبتهای پزشکی، زمستان را در جنوب و تابستان را در اینجا به سر میبرد[1]. با مراقبتهای کسانی که ارزش این مرد را میدانستند، ایشان عمر خوب و با عنایت پروردگار، پرمنفعتی کرد. امیدوارم روحش شاد باشد و با ائمه اطهار محشور شود.
شما عزیزان هم به طور شایسته، آثار زندگی ایشان را منتشر کنید. چون آثار مفصل به درد محققها میخورد و جوانان نمیتوانند از این آثار، بهره چندانی ببرند. سفارش من این است که این کتابها را با قلم روز تلخیص کنید و دراختیار جوانان بگذارید. شما پس از تجربه سالها تبیین مکتب اهلبیت، میدانید که هیچ تبلیغی والاتر از معرفی شخصیت علمی و معنوی آن بزرگواران نیست. رسیدگی به نیازهای کلامی و مباحث اقتصادی و تاریخی دیگر، چندان راهگشا نیست و کارایی تبلیغی ندارد.
ـ دیدگاه حضرتعالی در این مورد چیست؟
اگر بخواهیم اهلبیت را معرفی کنیم، باید پیامهای آنها را معرفی کنیم. برای بیان پیامهای علمی آنها هم به منابع علمی نیاز داریم؛ برای مثال، اگر بخواهیم اهلبیت را معرفی کنیم، باید کتاب توحید صدوق را معرفی کنیم و این کتاب را در کنار توحید ابن حزیمه بگذاریم که سراسر این کتاب، خرافات است. گفتن توحید صدوق هم بدون مبانی کلامی و فلسفی ممکن نیست؛ چونکه امام، نمیخواهد فتوا بدهد؛ میخواهد با عقل ما سخن بگوید. بنابراین، معرفی اهلبیت، جدای از مبانی کلامی و فلسفی امکانپذیر نیست.
در زمینه معرفی اهل بیت، اگر مناظرات علامه عسگری را جمعآوری کنید، بسیار خوب است. بنده از نامههایی که به ایشان نوشتهاند، چندان اطلاعی ندارم، ولی به طور قطع، خیلی از ایشان سؤال میکردند و جواب میخواستند. همینها میتواند اثر بارزی از ایشان باشد. نوآوریهای ایشان، همان کتابهای ایشان است؛ مثل مسئله احادیث امالمؤمنین، عبدالله بن سبا، ماة و خمسون صحابی مختلق. همچنین باید مناظرات، سخنرانیها و همایشهایی که ایشان داشته است را جمعآوری کنید.
ـ نظر شما دربارۀ تفکیک و تفاوت دو مکتب اهلبیت و خلفا در فقه، کلام، تفسیر، تاریخ و… که علامه عسکری مطرح کردند، چیست؟
این کار بسیار خوب بود. ایشان به تبیین دو مکتب اهلبیت و خلفا تا پیش از مرز تحریک، پرداخت که در یک طرف، عقاید اهل سنت و در طرف دیگر، قواعد شیعه بود. نکته مهم در این کار، این بود که ایشان، در نوشتههای خود، به دلیلهای حدیثی و تاریخی تأکید میکرد؛ مثلاً در مورد ردّ این تحریفی که به ما نسبت میدهند، ایشان تمام روایات تحریف را مطالعه و سپس تضعیف کرده است و این کار، حوصله زیادی میخواهد.
ـ اگر خاطرهای با مرحوم علامه عسکری (ره) دارید، بفرمایید.
انسانی واقعگرا و متواضع بود. در تواضعش جای شک نیست؛ یعنی نسبت به اهل علم، متواضع بود و همیشه میخواست از افراد عالم استفاده کند؛ مثلاً زمانی که ایشان در عراق بود، کتاب یک عالم سنی، به نام محمود ابوریه را چاپ کرد و اینگونه خدمتگزار علم بود. ما جلسات زیادی را با ایشان در منزل آقای قدوسی، آیت الله صافی و زنجانی داشتیم. بارها به موسسه ما آمدند و ما را به کار تشویق کردند. حتی نامهای درباره کتاب مفاهیمالقرآن نوشتند که ما این را چاپ کردیم و فرموده بودند که مثلاً در این مسئله با شما موافق نیستم.
ـ نقش علامه در مباحث اعتقادی و تاریخی روزگار ما چگونه بود؟
ایشان تألیفاتی در زمینه عقاید دارد که براساس قرآن نوشته است. نباید ما بحثهای قرانی و حدیثی را از علوم و دانشهای علما جدا کنیم. دانشمندان ما، گذشتههای دور، یعنی از زمان زراره، شیخ مفید و تاکنون، مثل علامه عسکری، همواره مبانی شیعه را از کتاب و سنّت میگرفتهاند و با مسائل عقلی توأم میکردند که در این زمینه، بزرگترین خدمت را شیخ مفید کرده است.
ـ این آثار علامه را چطور منتشر کنیم که برای نسل جوان امروزی، قابل فهم باشد؟
ایشان تفسیری نوشته است که به درد افراد محقق میخورد و نسل جوان، حوصله خواندن آن را ندارد؛ زیرا نسل جوان، میخواهد همان گونه که در نانوایی ایستاده یا در هواپیما و ماشین و… نشسته، کتاب را بخواند و بفهمد. شما باید عصاره این کتابها را با دلیل و برهان و به صورت ساندویچی، در اختیارشان قرار دهید.
مرحوم مغنیه در اول کتاب الکاشف خود نوشته است: من چند کتاب برای نسل جوان نوشتهام، مثل کتاب الله والقرآن، که این کتابها در نسل جوان، اثر بسیار خوبی گذاشته است. ایشان آثارش را برای محققان، علمی و محققانه و برای نسل جوان، ساندویچی نوشته است.
**** تدوین مصاحبه: موسسه علامه عسکری (ره)
پی نوشت:
[1]. مدت کوتاهی این برنامه، به علت ناراحتی قلبی و بسته شدن رگ قلب ایشان صورت میگرفت.